فن فیک ماهگون قسمت نهم
"ماهگون"
زوج : ایونهه
ژانر : عاشقانه، راز آلود، معمایی، تخیلی، ماورائی
بلند،هپی اند
نویسنده : شقایق
قسمت نهم
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه~
از ماهگونمون لذت میبرید؟
از زمستون برفی و فارغ از دنیای شلوغ و پر دغدغه ی شهری~
گاهی وقتا با یه سری خواننده ها برخورد دارم که پیام خصوصی یا ناشناس یا توی تلگرام میدن و میگن خجالتی هستن یا بار اولشونه نظر میدن
من مطمئن هستم خیلیای دیگه هم الان همینطوری ان ولی بچه ها خجالت نکشین بیایین دور هم خوش میگذرونیم*_*بالاخره از یه جایی باید شروع کرد و من به شخصه چون تمام داستانامو تو این وب سالهاست دارم آپ میکنم خیلی احساس خوبی نسبت به حس و حال اینجا و تعامل با بچه ها دارم حتی بچه های جدید.خیلی از خواننده های الان جدید هستن و فکر نکنین چون میشناسمشون باهاشون راحتم.اینجا کلا حس و حال خوبی برام داره و فندومم که دیگه عین خانواده مه.
خلاصه که خیلی خیلی خوشحال و پرانرژی میشم اگه بیایین حرف بزنیم 😭❤️
خب حالا از این قسمت بگم که خیلی حساس و پرچالشه
امیدوارم تا شنبه برای ادامه ش تحمل کنین
این قسمت شروع شیرینی داره اما پایان هیجان انگیزی
این قسمت اینجوریه که دونگهه هر سوالی میپرسه شما با خودتون میگین ارهههه لنتی این سوال منم بود
حالا چه برای کسایی که تو این 8 قسمت خوب به جزییات دقت کردن هم کسایی که دقت نکردن و الان دنبال جوابش میگردن
جدا از دونگهه که سوال میکنه و حقم داره
حتما به جملات توصیف شده از احساسات هیوک هم توجه کنین
که خودش توجیه بزرگیه
قبلا گفتم همه چی یه روز بالاخره معلوم میشه و این دو قسمت که دنباله ی هم هستن جز همون قسمتای خیلی مهم هستن
بریم یکم عکس جهت تلطیف فضا ببینیم*-*
مثلا وقتی داره میره روستا*-*
مثلا خووود روستا*-*
مثلا وقتی برمیگرده خونه و روی کفشاش کلی برف نشسته و پاهاشو دم در میتکونه هههیع*-*
و رویاهای بی پایان و رمز آلودش که خودشم چیزی ازشون نمیدونه
سلااااااااام حالت چطوره عزیزم . سال نوت خیییییلی مبارک باشه . امیدوارم یه سال خوب پر از اتفاقات عالی برات باسه و به همه ی خواسته هات برسی 🤗🥰البته یه سال پر از داستان های قشنگت هم برای ما باشه 😉😁
من بالاخره تونستم این قسمتم بخونم . بازم ببخش که اینقدر فاصله میوفته بین نظرات من . بدون همیشه قدردان زحماتت هستم ❤🌹😘
خببب بریم سراغ دو گل هنوز کامل نشکفته 😁 هیوکی مهربون که تا ادامس ها رو دید یاد دونگهه افتاد و خرید براش .
من واقعا خوشحال شدم که تلفن رو جواب ندادن تا هیوک خبر بده دونگهه کماست . دونگهه جاش خوبه لازم نیست برگرده 😉 البته فقط برای یه چیزی هست که اگه خبر سالم بودن دونگهه رو بده میشه راضی بود ، اونم از نگرانی در اومدن کیو هست .
الهی بگردم دونگهه نشسته تک تک کارا و حرکات هیوک رو انالیز کرده تا بفهمه دلیل متفاوت بودنش چیه . هیوک انگار میترسه به دونگهه بگه و دونگهه رو ناامید کنه یا بترسونه . وگرنه به دونگهه اعتماد داره واقعا .
اوخی دونگهه چرا قهر میکنی تو سرما میری خب ، یک کم اصرار کنی ماهمون راضی میشه خب ، چرا خودتو تو خطر انداختی، الان هیوکم عذاب وجدان داره به خاطر بلایی که سر دونگهه اومد ☹ البته هر دو حق دارن ، دونگهه گیج شده و میخواد بدونه و هیوک انگار میترسه از دستش بده . ولی در نهایت انگار هیوک تصمیم گرفته بگه به دونگهه .
الهی بگردم ماهی کوچولومون زخمی شد باز . انگار سرنوشت این پسر رو با صدمه دیدن نوشتن .چقدر بلا سرش میاد اخه ، گناه داره ماهیمون خب 😢صورت نازش زخمی شد ، قلب هیوکم انگار باهاش زخم خورد خب ، از بس ماه مهربونیه
خیییییلی ممنون بابت داستان قشنگت .خیلی عزیزی. عیدت بازم مبارک 🤗❤🌹مرایب خودت خییییلی باش 🥰