فن فیک ماهگون قسمت هشتم
"ماهگون"
زوج : ایونهه
ژانر : عاشقانه، راز آلود، معمایی، تخیلی، ماورائی
بلند،هپی اند
نویسنده : شقایق
قسمت هشتم
سلاااام خوبین؟
خب قسمت قبل یه چیزایی فهمیدین و بذارین در همون حد گوشه ی ذهنتون بمونه تا وقتی که پرده ی حقایق بر رویتان گشوده شه :}
قسمت هفت شروع ماجراهای اصلی بود و حالا بریم که داشته باشیم اتفاقای بزرگتر و پرچالش تر رو.
این قسمت ادامه ی قسمت قبلیه که هیوک به دونگهه گفت بیا بریم شام بخوریم*-*
قسمت دوس داشتنی ایه و البته با کارای دونگهه خنده دار^-^
بریم چند تا عکس ببینیم..
مثلا وقتی تو آشپزخونه داره غذا درست میکنه *__*
مثلا وقتی بیرون داره هیزم میشکنه *___*
موافقین بزنیم این موشه رو لهش کنیم؟؟
هیوک که طفل معصوم صداش در نمیاد چه برسه به اینکه بخواد اینو له کنه -__- کیوت-__-
نه انعکاس نوره و نه تشبیه و توصیف!!
چشماش واقعا در مجاورت نور ماه شبا نقره ای میشه ..
اما این چیزی نیس که بتونه زیاد از دونگهه ای که فعلا داره باهاش زندگی میکنه مخفی کنه..
DOWNLOAD
خب اول از همه بگم که این عکسی که از هیوک با چشمهای رنگی گذاشتی بس کشنده بود :)
هر چی داستان داره جلوتر میره قشنگتر و دوست داشتنیتر میشه و آدم رو به سمت خودش میکشونه :)
چه قدر روابطشون دوست داشتنیه آخه🥺 اون گلخونه وسط کوهستان پوشیده از برف :) توت فرنگیهایی که هائه چید و باهاشون عصرونه درست کرد*-* لیست خریدی که نوشت و داد به هیوک :) همه چیز خیلی قشنگ و رمانتیکه خب😭
باز هم اون حقه رو به کار گرفت و رو سر هیوک برف ریخت شیطون😂
ممنون شقایق جان💙