My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک ماهگون قسمت هشتم

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۳۱ ب.ظ

 

"ماهگون"

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه، راز آلود، معمایی، تخیلی، ماورائی

بلند،هپی اند

نویسنده : شقایق 
قسمت هشتم

 

 

سلاااام خوبین؟

خب قسمت قبل یه چیزایی فهمیدین و بذارین در همون حد گوشه ی ذهنتون بمونه تا وقتی که پرده ی حقایق بر رویتان گشوده شه :}

قسمت هفت شروع ماجراهای اصلی بود و حالا بریم که داشته باشیم اتفاقای بزرگتر و پرچالش تر رو.

این قسمت ادامه ی قسمت قبلیه که هیوک به دونگهه گفت بیا بریم شام بخوریم*-*

قسمت دوس داشتنی ایه و البته با کارای دونگهه خنده دار^-^

بریم چند تا عکس ببینیم..

 

 

مثلا وقتی تو آشپزخونه داره غذا درست میکنه *__*

 

مثلا وقتی بیرون داره هیزم میشکنه *___*

 

 

موافقین بزنیم این موشه رو لهش کنیم؟؟

هیوک که طفل معصوم صداش در نمیاد چه برسه به اینکه بخواد اینو له کنه -__- کیوت-__-

 

 

نه انعکاس نوره و نه تشبیه و توصیف!!

چشماش واقعا در مجاورت نور ماه شبا نقره ای میشه ..

اما این چیزی نیس که بتونه زیاد از دونگهه ای که فعلا داره باهاش زندگی میکنه مخفی کنه..

 

 

DOWNLOAD

نظرات  (۲۰)

خب اول از همه بگم که این عکسی که از هیوک با چشم‌های رنگی گذاشتی بس کشنده بود :) 

هر چی داستان داره جلوتر میره قشنگ‌تر و دوست داشتنی‌تر می‌شه و آدم رو به سمت خودش می‌کشونه :)

چه‌ قدر روابطشون دوست داشتنیه آخه🥺 اون گلخونه وسط کوهستان پوشیده از برف :) توت فرنگی‌هایی که هائه چید و باهاشون عصرونه‌ درست کرد*-* لیست خریدی که نوشت و داد به هیوک :) همه چیز خیلی قشنگ و رمانتیکه خب😭 

باز هم اون حقه رو به کار گرفت و رو سر هیوک برف ریخت شیطون😂

ممنون شقایق جان💙

پاسخ:
من در حال ادیت عکسای هیوک ماهگون یک عدد پخش زمین شده هستم که باید بت جارو جمعم کرد 🤭
ای جان خداروشکر ک روندش رو دوست داری. فعلا چیزای عادی و روتینه تو این قسمتا و بعد سراغ چیزای مهم تری میریم 
خواهش میشه ^~^

سلام شقایق جون😍
فیوریت رایتر من در چه حاله؟🤩🖊️خوبی؟🤩✨
اول از هر چیزی باید بگم طبق معمول همیشه،عکسای جدیدی که آپ کردی به شدت دلمو برد🤩🥴😵هر دفعه با این عکسات هارت اتکم می کنی لنتی😵🥴
خب خب بریم سراغ این پارت...
"با دیدن صندلی دومی که پشت میز آشپزخونه بود ماتش برد"آخه من چی بگم؟؟؟؟🤩🤐چی دارم که بگمممم🤩🤐راستشو بخوای اولش فک کردم که هیوک یه صندلی جدید برای هائه درست کرده اما وقتی یه کم دیگه رفتم جلو تر،دیدم منظورش صندلی چوبی خودشه که تا چند ساعت پیش تو حال کنار تخت چوبیش قرار داشته🤩🪑
الهی قربون هیوکی مهربون بشم من🤩😍با اینکه خودش گیاه خواره ولی بخاطر دونگهه گوشت کباب کرده🤩🥩
و هیوکی که بازم داره تلاشش رو میکنه که سر بحث رو با دونگهه باز کنه🤩😍✨و تازه وقتی حرف میزنن میبینه اونقدرام بد نیس و به خودش هم خوش میگذره و براش جالبه🤩❤️ خودش شروع کرد به صحبت کردن اونم درمورد سریالی که احتمال میداد همونی باشه که دونگهه راجبش میگفت و چه قدر من سر این صحنه تحت تاثیر قرار گرفتم🤩✨چه قدر این تعامل بینشون که هر لحظه داره صمیمانه تر از قبل میشه سوییته🤩مث بستنی🤩🍧
و باز هم هیوکی که در رویا رفت و متوجه شد شخص درون شیشه یه مرده‌✨من بازم حس می کنم که اون فرد مجهول هیوکه و با استفاده از اون خواب قراره به حقیقت وجودش پی ببره و همون طور که تو نظر قبلیم گفتم اون هیوکِ درون شیشه،ممکنه که هیوک بیرون رو به یه بازی درون مکعب دعوت کنه✨و باز هم به قول تو باید صبر پیشه کنم و بس😉✨
اومو خانواده ی هیوک رهاش کردن؟😭🥺آخه چرا؟😭🥺هر دلیلی هم که باشه اونقدر منطقی نیست که یه بچه رها بشه😭اونم کسی مث هیوک به شدت پرفکتتتتت ماهگون😭واقعا نمیتونم درکشون کنم🥺اصن لیاقت هیوکو نداشتن اون خانواده ی احمق🥺🤬
عررر هیوک گلخونه داره؟🤩یه گلخونه ی خیلی نقلی و کوچولو؟🤩یه گلخونه ی دنجی که جمعا سه متر عرض و پنج متر طولشه و سقفش فقط دو وجب از قدشون بلند تره؟🤩عررر من مرگگگگگگگگ.🤩😵منم میخواااام.😵 چه طور تو سرما گلخونه وجود داره؟🤔منو یاد خشک شدن لباس های رو ایوون انداخت.همه ی اینا، منظورم این گرما از وجود هیوک نشات میگیره؟
آههه حتی فکر کردن به توت فرنگیای رسیده و آبدار گلخونه ی هیوک باعث میشه آب دهنم راه بیفته🤩🤤🍓
و هائه ای که رادیو کهنه ای رو از زیر آوار وسایل پیدا میکنه و به هیوک میده که براش درستش کنه😍 فیشی هائه که انگشتای دست گچ گرفتش رو به نشونه ی شمارش، سمت هیوک میگیره و تک تک اسم میبره"توت فرنگیایی که چیدم... با خامه و نون تست با شیر...چه طوره؟"و هیوک با گفتن این جمله ی هائه یاد عصرونه ای که کسی به غیر از مامان بزرگش براش درست نمی کرد افتاد✨💙❤️خیلی حس شیرین و دلچسبی بود✨اینکه دونگهه با وجود وضعیت جسمانیش تا حد امکان هر کاری از دستش بر میاد رو انجام میده و وقتی که دید هیوک مشغول درست کردن رادیوعه خواست با درست کردن عصرونه، محبتای هیوکو جبران کنه✨به نوعی میشه گفت که هیوک و دونگهه حکم صاحب خونه و مهمون رو دیگه برای هم ندارن ....جفتشون با وجود اینکه تازه با هم اشنا شدن اما انگار خیلی وقته همو می شناسن و این خودش به تنهایی خیلی زیباست.✨💙هائه کلاه کامواییشو تو خونه نپوشیده😱😵 خداجونممممم😵 موهاش....موهاااااش...موهاااااااااااش😵
دونگهه ای که داشت با اون اوضاع لیست می‌نوشت خیلی کیوت بود😍🤭تازه به هیوک میگه تو هم که اصلا کمک نمیکنی شکموی پوکر🤣
"تو اصلا ازم خواستی چیزی بنویسم که من بگم نه؟"
هیوک مظلوم بی زبون من🤣🤭
لقب شکموی پوکرو چه جوری هضمش کنم خدایااااا🤣
کاشکی هم حالا بود🤣هیوکی بدبخت نه شکموعه نه پوکر و مسئله ی اصلی همینه که اصن چیزای بی ربط دونگهه خیلی کیوته🤣خودوووو آدم دلش میخواد قورتش بده🤩
باید از همون اولش به هیوک میگفت بیا تو بنویس🤣با همون ذره انگشتاش تو گچ، جون کند تا نوشت و آخرشم هیوکو دعوا کرد‌"لیستی که نوشتمو باید بری سر مغازه ی همون خاله جونت تهیش کنی...اگه همشو نخریدی هم اصلا خونه برنگرد"دقیقا بعد از این جمله ی هائه، دلم لرزید❤️✨انگاری از مرحله ی همخونه به یه چیزی فرا تر از اون رفتن و من به شدت عاشقشم❤️✨
و هیوکی که غیر از کره ای، انگلیسی و ژاپنی و فرانسه هم بلده🤩یعنی همه ی اینا رو با وجود کتابایی که تو کتابخونش داره یاد گرفته؟🤩📚
واااییی شقایق نمیدونی چه ذوقی کردم وقتی دیدم دوباره هائه اون کارو با هیوک کرد🤣❄️ با باز شدن در اون حجم از برف از بالای در ریخت رو سر هیوکی و هائه با دیدن قیافه ی هیوک پوقی زد زیر خنده🤣و هیوکی که با بستنِ در خونه هنوز صدای خنده های دونگهه رو از داخل میتونست بشنوه و نتونست بالا رفتنِ گوشه ی لبشو انکار کنه😵🥴عررر میشههههه؟؟؟🥴 یعنی میشهههه برای هائه هم بخندییییییی؟؟؟🥴فک کنم تا اون پارت چیزی ازم نمونه🥴😵
شقایق جونم بازم بابت این پارت سوییت و دوست داشتنی ازت خیلی خیلییی ممنونم🤩🍧✨

فیوریت رایتر من؛میخوام اینو بدونی قلمت فوق العادس و من با خوندن هر پارت بیشتر به تو و"ماهگونِ" عزیزم وابسته تر میشم🖊️🤩💙✨
خیلی مراقب خودت باش🤩
همیشه پر قدرت ادامه بده🤩💪🏻
فایتینگگگگگ🤩✊🏻
طرفدار جدید و وراجت...ستاره⭐

پاسخ:
سلام ستاره ی عزیزم 🤩
خوبم.. فیوریت خواننده ی خودم در چه حاله؟ 🤩🌠
اخجان، انقد خوشحال میشم وقتی میگین عکسا رو دوس داشتین 
هی ترغیب می شم هر پارت عکس و آهنگ و این چیزا بذارم 😍
صندلی درست کردن که زمان میبره.. برا همین هیوک بدون معطلی صندلی خودشو آورد اونم در حالی که دیگه براش مهم نیس دکور خونه به هم بخوره تا وقتی که مهمونش بهش نیاز داره :)
اوهوم.. حتی به فکر اینه که دونگهه بخاطر اسیبایی ک دیده باید غذای تقویتی بخوره و براش گوشت خرید و کباب کرد🥺
دیگه بعد از این که فهمید سکوت هاش دونگهه رو ناراحت میکنه تصمیم گرفت سر حرفو باهاش باز کنه و چی بهتر از این؟ 
همین حرف زدن هاشون باعت میشه چیزای بیشتری راجع به هم بفهمن و صمیمی تر و نزدیک تر بشن به هم 
آره برا رویاش صبر پیشه کن، خودت همه چیو میفهمی 
لیاقت داشتن هیوکو نداشتن اون والدین! حتی اگه محکم ترین دلیل رو هم داشته باشن بازم بی لیاقتن که ترکش کردن اونم تو اون سن! اصلا بهتر که رفتن و الان جای خالیشونو دونگهه با تمام وجود پر خواهد کرد 😌
آره گلخونه دارههه🤩🤩و چ چیزای عچلی توش پرورش میده 😭😭حالا راجع به اونم خواهی فهمید، من اسپویل نمیکنم 
سکوتی ک اون موقع هیوک کرد بخاطر این بود که خیلی وقت بود کسی یه وعده یا میان وعده ی غذایی براش درست نکرده بود و این اولین باریه که مهمون داره و مهمونش میخواد اینکارو کنه و اون بُهت خیلی شیرین بود🙂
آره دیگه داره عادت میکنه که تو خونه کلاه نپوشه 🥺
موهاشم که بلند و پریشون جهت ربودن دل ها🔥🙇🏻‍♀️
حالا کاشکی هم بود 😂هیوک بیچاره نه شکموعه نه پوکر😂😂عه خودتم همینو گفتی، تلپاتی پاور🔥😎
عاره عین همسرا حرف زد نه؟ 🥺
آره که میشه.. دونگهه چه دلی ازش بره وقتی صدای اون خنده ها رو بشنوه و ببینه 🙂
خواهش عزیز دلم ~مثل همیشه مرسی از خودت💞
ممنونم از ته دل که دوسش داری ماهگون رو ♥️♥️♥️

سلام مجدد 😀دو قسمت رو با هم خوندم دیگه نظر دو تاش رو با هم میذارم 😉

هیوک داده تلاش میکنه با دونگهه بیشتر ارتباط برقرار کنه که دیگه ناراحت نشه . خییییلی دلش مهربونه 😍

اوخی چطور پدر و مادرش دلشون اومد اینطوری ولش کنن🤨 . باز دم‌مادربزرگش گرم اینطوری خوب بزرگش کرده 😊

گلخونه اونم توی اون برف و سرما ، خیلی بامزه و عجیبه.خوبه همه جور امکاناتی داره البته جز وسایل برقی و.. 😁

دونگهه هم واقعا شبیه موش کوچولوئه همش در حال جست و جو ، موش ماهی 🤣مدل جدیدی از گونه ماهی هاست 😁

واقعا چیزی که دونگهه درست کرده باشه خوردن داره ها ، خوش به حال هیوکی 😉تنهایی زندگی کردن و  کار کردن توی رستوران انگار خوبی هایی داشته برای دونگهه چیزای خوشمزه ای یاد گرفته تا درست کنه برای جناب ماه🤩😋

خیلی خوبه اینجوری دوتایی کنار هم هستن. به نظرم بهترین کسایی که بتونن همدیگه رو درک کنن خودشون دوتان . سرنوست خوب بهم رسوندشون 😊

هر چقدر ازت تشکر کنم جواب محبت هات رو نمیده . برات بهترینها رو ارزو میکنم عزیز دلم .🤗💕

 

 

 

 

پاسخ:
سلام عزیزم. مرسی ک انقد با ملاحظه و مهربونی 🥺
آره قطعا بعد از اون مشاجره ی کوچیک پارت قبل سعی میکنه از دلش دربیاره چون میدونه چی ناراحتش کرده. 
دلیلشو تو پارتای آینده خواهی فهمید. حتی سوالاتی ک دونگهه پرسید هم همه قراره جواب داده بشن 
موش ماهی 🤭🤭💙
اره مخصوصا چون تنها هم زندگی کرده و مستقل بوده دست‌پخت خیلی خوبی داره فقط حیف ک دستش تو گچه🥺
خواهش میکنم این چ حرفیه🥺🥺💓💓چقد تو مهربونی💙

عکسایی ک می‌ذاری سلاح سرده شقا🥺😭

 

ولی میگم تغییرات هیوک چقد ملموسه :) از اوردن صندلی محبوبش تو اشپزخونه تا تلاش برای شکوندن سکوت🥺 ای خدااا میدسمصتییمحچ

همسایه فضول منو خوندم ترکیدم ینی😂 ب نظرم مهمون فضول من هم خیلی ب اسم داستان بیاد😂😁 عاخ البته باید گفت جستجوگر حرفه ای😁

 

«چطور یه خونواده میتونه بچه شو ترک کنه...» شباهت دردناک جفتشون همین عمق تنهاییشونه 🙂 و چقدر خوب هم رو درک می کنن

 چقد این قسمت پر از اتفاق های ساده ولی شیرین بود

تعامل ارومشون موقع شکوندن هیزم. گلخونه. رادیویی ک درست شد و رنگی که آماده شد. و عصرونه... :)

پاسخ:
نوش جونتون عکسااا
به قولش زود عمل کرد و همونطور که گفته بود دیگه قرار نبود ساکت باشه. اون قهر دونگهه یه تلنگری بود تا همچین نتایج قشنگیو ب دنبال داشته باشه 
سریالای مورد علاقه ی دونگهه عین خودش کیوتن 😁💞
ای جان.. خیلی خوشحال میشم وقتی قسمتای آروم و بدون اتفاق خاصی رو میبینم دوس دارین 

واسه همدردی کردناشون مردم که آخه. چطوری یهو دونگهه اینقدر قشنگ مود عوض میکنه؟ از اوج شینطنت میره تو اوج مظلومیت و دوباره شیطون شیطون میشه. فقط یه دونگهه ی  اینطوری میتونه یه اینهیوک اونطوری رو سر شوق بیاره و باعث بشه گوشه لبش حتی یه کوچولو هم که شده بالا بره و لبخند بزنه. قشنگ مشخصه دونگهه داره همه چیز هیوک رو به تصرف خودش در میاره. از صندلیش شروع کرده تا بعد برسه به قلبش *-*  خداییش یکم لو بده چطوری اینقدر قشنگ و دلبرانه مینویسی. دیشب که داشتم تو تختم این قسمتو میخوندم هر جا در کلبه هیوک وا میشد منم بیشتر میرفتم زیر پتو. راحت همه چی رو میشه حسش کنی تو داستانت. عاشق خودت و داستاناتم شقایق جونم 

پاسخ:
ایونهه ی ماهگون هر چقدرم متفاوت باشه تو یه نقطه اشتراک دارن و اونم تنها بودن و تنها بزرگ شدنشون بدون والدین هست و همین نقطه اشتراک خودش خیلی باعث میشه همو درک کنن. تازه حتی تفاوت هاشون میتونه خیلی مفید باشه. از لحاظ این که روی همدیگه خیلی تاثیر میذارن. وگرنه اگه شخصیتاشون عین هم بود اینطوری نمیشد. من قشنگ مینویسم؟ 😩 من از عشق ایونهه تغذیه میکنم و مینویسم 😭😭😭 مرررسی عزیزم لطف داری 

سلااام سلام🌼🌼
هیوک چند دقیقه قبل گفت که نمیخوام دیگه اینطوری باشم و واقعا هم داره به این حرفش عمل میکنه... صندلیشو برداشته آورده براش 😭آخه من چی بگممم😭😭😭😭❤️❤️❤️
با اینکه خودش گیاه خواره ولی بخاطر دونگهه گوشت کباب کرده
خودش شروع کرد به صحبت کردن اونم درمورد سریالی که احتمال میداد همونی باشه که دونگهه راجبش میگفت🥺❤️
ودلیل این خوابای هیوک تو اون زمان مشخص چی میتونه باشه؟! اون شخصی که تو خواب میبینتش دونگهه اس ینی؟🤔احساس میکنم وقتی دستشو گذاشت رو دست اون شخص مثلا دستش بزرگتر بوده؟ و خیلی اتفاقی بعدش متوجه این تفاوت اندازه بین دست خودش و دونگهه میشه؟ بعد به این فک میکنه که اون شخص تو خواب دونگهه اس؟ یا این خوابه یه ربطی به دونگهه داره؟! البته فک کنم اون خوابا حتما یه ربطی به دونگهه دارن چون تو همون تایم که همیشه خواب میدید و بیدار میشد تونست دونگهه رو پیدا کنه🤔

و درد و دلاشون🥺
پدر و مادر هیوک چرا ترکش کردن ینی؟! 🧐ینی بخاطر همین ویژگی هیوکه که ما هنوز نمیدونیم چیه؟
و گلخونه اش🤩ذوق دونگهه از دیدن اونجا و حتی ذوق هیوک😍بلاخره هیوک داره درمقابل دونگهه واکنش نمیده میده به حرفا و کاراش میخنده😭😭
"پام به جهنم... همش یه ذره راهه"  ؟؟؟ 😂😂 آخه تومگه از اولش به اون پای بیچاره توجه میکردی... کیوتک😂😂❤️
رادیو رو براش درست کرد🤧پسرک شیطون مون همونطور که قول داده بود رنگارو براش مخلوط کرد🤧رفت که برا خودشون عصرونه درست کنه🤧🤧
"نگران نباش خرابکاری نمیکنم... ظرف زیادی هم کثیف نمیکنم"
" نه منظورم این نبود. فقط داشتم  فکر میکردم... ینی... خیلیم خوبه... دوس دارم" 😭😭😭😭😭😭😭😭
دونگهه ای که داشت با اون اوضاع لیست می‌نوشت خیلی کیوت بود🥺❤️❤️تازه به هیوک میگه تو هم که اصلا کمک نمیدی شکموی پوکر 😂
" تو اصلا ازم خواستی چیزی بنویسم که من بگم نه؟ "
آخ که چقد تو مظلومی🥺❤️
نیاز به گیف دارم که اینارو بچلونمممم😭😭😭😭
و هیوکی که انگلیسی و ژاپنی و فرانسه هم بلده و کلی کتاب داره 😎🥰
میخواد کیک درست کنه🥺ینی خرابکاری هم میکنه؟ 😂
و بازم دونگهه و شیطنتاش😂هیوک جدی جدی دیگه نمیتونه خودشو درمقابل اینهمه کیوتی کنترل کنه🥺میخندهههههه😭😭😭فک کنم دیگه اینجا نقطه شروع بود🤧❤️❤️

و یچیزییی گفتین چشماش در مجاورت نور ماه نقره ای میشه و این چیزی نیس که بتونه زیاد از دونگهه ای که داره باهاش زندگی میکنه مخفی کنه👀دونگهه قراره بزودی بفهمه ینی؟ 👀🤩

مثل همیشه عاالی بود خسته نباشید🌺🌺خیلی خیلی مرسییی❤️

 

 

 

پاسخ:
سلامی دوباره🤩
مرده و قولش🌝😎سر حرفی ک زد موند و خیلی سریع هم بهش عمل کرد. حتی براش مهم نبود دیگه که دکور خونه ش بهم میخوره و تا وقتی دوتا صندلی نیازه پس دونگهه هم از این یکی استفاده کنه 
هیوک همون موقع نیتش فقط این بود که سر بحث رو با دونگهه باز کنه 
امید مهربون و دل نازکه که عذاب وجدان داشت که دونگهه وقتی میخواس از سریال تعریف کنه بهش گفت نه و میخوام کتاب بخونم و دونگهه ناراحت شد 
و حتی روز بعد ک راجب سریال حرف زدن تازه برای خودشم جالب بود و بهش خوش گذشت 😀
راجب خوابش. خودش هنوز هیییچ ایده ای نداره راجب این ک چرا اصلا اینجا میاد تو عالم خواب 
و چرا اونجا یه شیشه ی قفس ماننده و یه شخص پشتشه. اصلا کیه و آیا وجود خارجی داره؟ هیچی نمیدونه.. 
آره بخاطر همون ویژگی ک هنوز نمیدونین چیه. ولی به قول خود هیوک هر دلیلی هم که باشه نباید یه بچه طرد و رها شه بخاطرش. لیاقت هیوکو نداشتن اون والدین احمق 
وای ب اون روزی ک دونگهه لبخند هیوکو مستقیما ببینه 🥺
همینو بگو. با اون پاش از اپن و دیوار بالا میره انواع تخم سگ بازی ها هم در میاره 🤭🤭
خدا رحم کنه اون رادیو سکوت خونه رو به چوخ نده🤲🏻
از همون اولش باید به هیوک میگفت بیا تو بنویس. با همون ذره انگشتاش تو گچ جون کرد تا نوشت و آخرشم هیوکو دعوا کرد 😂😂😂
مظلوم و بی زبون دو عالم هیوکه🥺
نه خرابکاری نمیکنه. چون تنها و مستقل بوده واقعا اشپزیش خوبه و از پس همه کاری برمیاد. تازه شیطون بودنش دلیل بر دست و پا چلفتی بودنش نیس پس نگران نباش 
آره خیلی زود دونگهه میفهمه🙃
مرسی عزیزمممممممممممم سلامت باشی💙

"نگران نباش خرابکاری نمیکنم.. ظرف زیادی هم کثیف نمیکنم!"

"نه منظورم این نبود.. فقط داشتم فکر میکردم یعنی.. خیلیم خوبه.. دوس دارم"

 

"توام که اینجا نشستی یه ذره هم کمک نمیدی شکموی پوکر"

"تو اصلا ازم خواستی چیزی بنویسم که من بگم نه؟"

 

"چسب زخم و باند استریل واسه چی؟"

" واسه اینکه هیچ اثری از وسایل اولیه کمکی پیدا نکردم... این چیزا باید تو خونه‌ت باشه.. مخصوصا وقتی من اینجام"

 

به زور از بین اون همه دیالوگ خوشگل اینا رو جدا کردم🤧 وای من واقعا واقعا واقعا عاشق دیالوگای این دو تام😭 مخصوصا اینکه هیوک بعد از اتفاقی که افتاد سعی میکنه بیشتر با دونگهه حرف بزنه و حرفاشون طولانی تر شده😭😭😭 با همین فرمون برید جلو رفتن😭🤧

 

دونگهه نازم😍 پسرک کیوتم😍 توی این قسمت همش داشتم به این فکر میکردم که فکش خسته نمیشه آیا؟! بچم از وقتی بیدار میشه تا وقتی میخواد بخوابه یا داره حرف میزنه یا آدامس میجوعه😂😂 کلا فکش همش در حال حرکته😂 دو دقیقه استراحت بده به خودت مادر😂😍

تازه با این وضعیتی که پیش گرفته، دو روز دیگه یه چیزایی از توی کلبه و کارگاه پیدا میکنه که هیوک اصلا نمیدونسته وجود دارن😂

با یه دست و یه پای شکسته چقدر فضولی و شیطنت میکنه خب😂😍

وای تیکه گلخونه رو خیلی دوست داشتم😍😂 میگفت اینجا از توی کلبه گرم تره😂😂😂 پسرک سرمایی و کیوت من😍😂

ولی داره کلی هم به هیوک کمک میکنه ها😭🤧 بهش قول داده بود رنگا رو مخلوط کنه و کرد! تازه رفت براش دسر مورد علاقش رو هم درست کرد و قراره کلی چیزای خوشمزه دیگه هم درست کنه😍😋

هر چند که از الان استرس اون موقع رو دارم که میخواد با یه دست شکسته کیک بپزه😂😂😂 احتمالا یه انفجاری قراره توی آشپزخونه رخ بده🤦🏻‍♀😂

راجبه اون برف ریختناش روی هیوک هم ضمن عرض پوزش از جناب هیوک خان ولی من توی تیم دونگهه ام😌😂

خیلی حرکت باحالیه و خوشم میاد وقتی اینکارو میکنه و بعدش غش غش میخنده😌😍😂

 

و هیوک جانم... آقا من چقدر عاشق این آدمم خب😭😭😭😭

مهربون... آروم... با ادب... با متانت... با سواد... متین... متواضع... دلبر... دلبر... دلبر...

چقدر داره تلاش میکنه تا دونگهه رو ناراحت نکنه😭

وای الان که دارم اینا رو مینویسم واقعا با فکر کردن به رفتارش گریم گرفت😭🤧

خودش سر صحبت رو باز میکنه و سعی میکنه جملاتش طولانی باشن! با وجود اینکه سریال نمیبینه تلاش کرد تا راجع به سریال با دونگهه حرف بزنه چون دونگهه دوسش داره!

داره تلاش میکنه علایق دونگهه رو بفهمه و بردش توی گلخونه!

برای اینکه دونگهه خوشحال باشه تمام چیزایی که میخواد رو بدون چون و چرا براش میخره!

و تمام اینا رو در صورتی انجام میده که هیچکدوم وظیفش نیستن😭😭😭

آخه جنابعالی چقدر زیبا و مردی😍😭

زیباترین😭

با اون چشمای نقره ای رنگ و تک پلکی و قشنگت😭😭

 

بعد یه چیز دیگه که خیلی راجع به این دو تا دوست دارم اینه که وقتی بحثشون جدی میشه دونگهه ناخودآگاه آروم میشه و با آرامش جواب هیوک رو میده و همینطور هیوک هم دیگه راجع به شیطنت های دونگهه اون بی تفاوتی و خونسردی اولیه اش رو از دست داده و نسبت بهشون واکنش نشون میده و خندشون میگیره😭😭😭😭

دارن آروم و ناخودآگاه روی همدیگه تاثیر میزارن و من برای این تاثیرای ریز و جزئی دارم جون میدم😭😭

ایونهه نازم! شما دو تا کنار همدیگه خیلی خوشگلید🥺☹️😍😭

 

و بازم مثل همیشه ترکوندی و خسته نباشی💙🧡

پاسخ:
عایا میدانستی...
چقد این که دیالوگایی که دوس داری رو میذاری دوس دارم؟ 😭😭💙
حالا همه به جدا 
لقب شکموی پوکرو خودم هنوز هضم نکردم 😁
کاشکی هم حالا بود.. هیوک بدبخت نه شکموعه نه پوکر و مسئله ی اصلی همینننه که چیزای بی ربط دونگهه خیلی کیوته 😭
آره تازه دیدی حتی راجب سریال هم باهاش حرف زد؟ *-*
دونگهه خوره ی دراماهای کره ای و فوتباله 😂 اما هیوک با این که ب هیچ کدوم علاقه نداره و حتی به تلویزیون هم علاقه نداره 
بازم داره تلاشش رو میکنه که سر بحث رو با دونگهه باز کنه *-*
و تازه وقتی حرف میزنن میبینه اونقدرام بد نیس و به خودش هم خوش میگذره و براش جالبه 

چون هیوک ساکت و آروم تره دونگهه بیشتر برا پرحرفی ترغیب میشه 😁
آره بابا الان از خود هیوک بهتر بلده چای وسایل تو خونه رو 😂😂
اصلا گچ چیه؟ دست و پای شکسته چیه؟ 🤔
اعتقادی به رعایت کردن و خود مراقبتی نداره و همیشه ی خدا یه جاش زخم و زیلیه🤲🏻
حالا دونگهه هم اینطوری نیس سرمایی باشه. در واقع اون کوهستانه که همیشه برف و باد داره و سگ و سوز سرما داره🥶
آره اینطوری میخواد حداقل یه ذره از زحمت های هیوک رو جبران کنه 
با این ک شر و شیطونه ولی درک و شعور خیلی بالایی داره اینطوری نگاش نکنین همش خرابکاری و شیطنت میکنه 
منم تو تیم دونگهه ام 😂😂
خود هیوک هم تو تیم دونگهه س. دیدی با این ک بش گفت اینکارو نکن ولی خودشم خنده ش گرفته بود؟ 🤭
دلبرو خوب اومدی 
اصن تمام ویژگی هاشو دونه دونه نام بردی 🥺
چون ک حتی دیگه دلش نمیخواد دونگهه حوصله ش سر بره گلخونه هم برد نشونش داد و جاهای نزدیک و راحت دیگه هم که برا دونگهه سخت نباشه قراره ببره نشونش بده
کلا خیلی باملاحظه و مهربونه 
حاضره هر کاری برای خوشحالی و راحتی طرف مقابلش کنه اونم بی منت 
و هیچ کدوم ب قول خودت وظیفه ش نیس 
دقیقا 
کاملا روی همدیگه تاثیر میذارن. همه ی آدما همینطورن در واقعیت. ما توی زندگیمون دائما چه عمدی چه ناخودآگاه در حال تاثیر گرفتن و تاثیر گذاشتن روی آدمایی هستیم که باهاشون تعامل داریم 
دونگهه هم کسیه که شده‌ی هاش جدان و بحثای جدیشم جدان. به موقع ش خیلی آروم و جدی میشه 
چقد قشنگ شما کامنت میذاری آخه 🥺🥺

مرسی مهربونم سلامت باشی. خودم بابت نوشتن کامنت نخسته🌙🥰

این فیک عالیهههه 

فقط منتظرم قسمت بعدشم بیاد 

پاسخ:
مرسییی لطف داری*-*

سلام سلام

هیوکی همه جوره هوای دونگه داره 😘😘

پاسخ:
سلام ^~^
بله خیلی با ملاحظه س🤩

سلام به شقایق یکی یه دونه مون 

یعنی هر سری که این عکسا رو میزاری دلمون رو اب میکنی 😍😍😍😭😭😭👌👏👏🌹💖💕

چقدر قشنگه که هر صبح از خواب بیدار میشه ماه مون با یه چیزی سوپرایزش میکنه 

کم کم فضای خونش وسایلاش از یکی به دو تا تبدیل میشه 😍😍😭😭😭

عاشق به فکر بودناشم 

نزاره اب دلش تکون بخوره 

مرد خاص مون هر روز یه راز پشت پرده زندگیشو برامون رو میکنه 

هیچ وقت لب به گوشت نزده؟؟

در صورتی که برای کیوتمون گوشت درست کرده بود

قربونش بشم دوست نداره هیوک خودشو تو زحمت و فشار براش بزاره احساس شرمندگی بهش دست میده 😍😍😍👼😙😙

چه خوبه که داره کم کم باهاش صحبت میکنه نمیزاره تنها باشه احساسای عجیب وغریب بیاد سراغش 

جدیدن سوال هایی هم در مورد دوست پسرشم میپرسه و ذهنشو مشغول کرده ؟؟و وقتی که جواب شو از دونگهه میشنوه خاطر جمع میشه 😍😍😏🙂🙂

جایی که توش زندگی میکنه اینقدر با صفا و دنجه حاظر نیست برای یه لحظه هم شده با هیچ چیزی عوضش کنه 

از کارگاه نجاریش بگیر تا گل خونه 😍😍😍🌹🏵🥀

من میخوام این مرد رو گل بارون کنم که از هر دستش یه هنر میباره تو دل کوهستان سرد گل خونه به این زیبای داشته باشی خلاق جذاب 

چقدر تاسف باره همچین پدر و مادر نالایقی داشته باشی چطور دلشون اومده طردش کنن از اولشم لیاقت شو نداشتن پسر به این ماهی داشته باشن 😢😢😭😭😭😭😭💔

دیگه فکر کنم از این به بعد این وروجک کارای اشپزی به عهده بگیره از اشپزخونه تا گل خونه با هائه هائه😋😋😍😍👌❤

از صبحونه ای که برای هیوک درست کرد معلومه که کارش حرف نداره😍😍😍🍽🥛🍓🍰

مرسی عزیز دل بابت این قسمت خوشمزه❤❤❤

 

 

پاسخ:
سلام فائزه جانم
وای انقد همتون تعریف کردین از عکسا که خیلییی خوشحالم گذاشتمشون 😭
اصلا همین ک از خواب بیدار میشه و یه حضور دیگه رو کنار خودش تو خونه ش احساس میکنه خودش خیلی عمیقا قشنگه 
آره الان که هی روزا میگذره همزمان با اینکه تعاملشون دوستانه و صمیمی تر میشه از خودشونم برای همدیگه میگن 
و زندگی های همدیگه رو بیشتر می‌فهمن و این باز خودش نزدیک ترشون میکنه 
بهله آقامون گیاه‌خواره*-*
نه این که نتونه گوشت بخوره ها. انتخاب خودش بوده. 
اوهوم دونگهه هم حاضر نیس گوشت بخوره وقتی تو خونه ی کسی ک گیاه‌خواره داره زندگی میکنه :(💙
آره ممکنه تو گوشه ی ذهنش حرفی ک دونگهه در حد اسم از دوس پسر برد مونده باشه تا این ک الان بیانش کرد :)
واقعا هم زندگی تو همچون جایی آرزوست!
اون والدین لیاقت بودن در کنار این ماهو نداشتن همون بهتر ک رفتن و یه آدم عزیز تری عین مادر بزرگ هیوک کنارش موند که ارزششو میدونس. 
کدبانوعه 🤭 خودشم دوس داره تا جایی ک از دستش برمیاد زحمات هیوکو اینطوری جبران کنه🤩
خواهش هنرمندم🥰💙😗

سلام عزیزم . مرسییی

برم بخانم 😃

پاسخ:
سلام ^~^ بدو

سلاااااااااام علیکم🤩😍من بعد از آخرین امتحانم اینجام و این پارت خوشگل رو خوندم

هرچی جلو میریم این تعاملشون داره دیوونه کننده تر میشه😍🤩 هیوکی ک قصد داره برای مهمون وروجکش تغییر کنه خیلی عشقه🥺😍😘 وروجک خوشگلمونم ک با دست و پای شکسته اش میخواد به هیوک کمک کنه 🤩😊چقد نازه آخه این وروجک🥰😻💗

شقایق منم عصرونه دست ساز هائه میخواااااام😭🥺🥺😻😋😋وااااایی خدا چقد چلوندیه 🤩

راستی یادم رف بگم عکسایی ک میزاری خیلی خوبن ...کمک میکنه تصور کردنشون قشنگ تر بشه🤩😍دستت درد نکنه گلم و خسته نباشی 💋❤

(وی در انتظار پارت بعدی از همین الان🥺😅😂)

پاسخ:
سلام قشنگم. به به خسته نباشی حسابی
هیوک خیلی با ملاحظه س و حاضره هر کاری انجام بده. گرچه این تغییراتی ک داره در خودش بخاطر دونگهه به وجود میاره خیلی قشنگه و روحیه ی خودشم بهتر میکنه🤩
بیا تو صف خواهان عصرونه های دونگهه ساز 😭
با‌شه پس همیشه براتون میذارم عکس 🤩 
فدات سلامت باشی، قربون انتظارت🥺

سلام خسته نباشی شقایق جان، مچکرم بابت پارت زیبای امشب؛ البته باید بگم قبل از پارت با عکس های جذابت جر خوردم 🙄 من مردم واسه این هیوکی که در حال آشپزیه، درمورد هیوک در حال شکستن هیزم هم فقط میتونم بگم عرررررررررررررررررررر 😭😭😭😭 منم جای دونگهه باشم عاشقش میشم، از بس که این بشر جیگر، جذاب و مهربونه. درمورد عکس دونگهه هم باید بگم تا دیدمش یاد قسمتی افتادم که رو سر هیوک برف ریخت و اصلا فکر نمیکردم این قسمت هم دوباره همونکارو بکنه🤣🤣🤣🤣🤣 شیطنتش دقیقا توی این عکس اون صحنه رو برای آدم تداعی میکنه. یعنی من عاشق این رابطه ی دوستانشون شدم، چقد دونگه در عین شیطون و فضول بودن، مهربون و خونگرم و دوس داشتنی و در عین حال مودبه؛ درمورد هیوک هم ک فقط میشه سکوت کرد از بس که این بشر ماهگونه. روال داستانت هم حرف نداره و عالیه و جوری آدمو میگیره که دلش میخاد هرشب پارت جدید آپ شه😅😅😅😅😅بی صبرانه منتظر آغاز روزهای عاشقانه می باشیم😆😆😆😆😆😆بازم ممنون و خداقوت

پاسخ:
سلام. مرسی سلامت باشی عزیزم. خواهش میکنم امیدوارم لذت برده باشی 🤩میبینی عکسا چه ملموس و خوبن؟ دل خودمم رفت باهاشون😭😭از این ببعد همیشه سعی میکنم عکس بذارم براتون
آره اون عکسه هم دقیقا عین تخم سگ بازیاش موقع برف ریختن رو سر هیوک بدبخته😂
مودب رو خوب اومدی. با این ک شیطنت میکنه اما خیلی با فهم و شعوره و حالا بعدا هم بشناسیش خواهی فهمید.
مرسی عزیزم دندون رو جیگر بذار تند تند آپش میکنم 🤩

من یه چیزی از قلم انداختم یک دلیل دیگه ایی که اون فرد میتونه هیوک باشه اینه که  در درون اون شیشه بخار هایی وجود داره و هیوک هم یک رابطه ایی در تولید گرما داره و کلا ادم گرمایی هستش

اما ممکن دونگهه باشه و گرمای وجودی هیوک مثل وجودش که حالا پشت شیشه است سبب گرم شدن اون فرد داخل در محفظه ی شیشه ایی شده

این تناقض ها در اوج ابهام و ندانستنم باز هم شیرینه 

اندر خم یک کوچه ام و میل دگر نیست

بوس بهت 

پاسخ:
نظرت چیه من بت پول میدم دیگه نظرات فوق تخصصی در نکنی؟ 🤲🏻🙃
البته تو رو باید عین سام کرد تو گوووونی

سلام شقایق جون (اگر اسمتون رو اشتباه نگفته باشم) واقعا فیک زیبایی رو شروع کردین.داستان بسیار قوی و زیبا و شیرین و خوندنی.یعنی یک پارت که میاد واقعا احساس شادی به خواننده هاتون دست میده.این اولین باریه که برای یه فیک نظر میدم انقدر که به دلم نشسته.ممنون واقعا از زحماتی که میکشید.امیدوارم همینطور پر قدرت ادامه بدید.با آرزو موفقیت و سلامتی

پاسخ:
سلام عزیزم درسته اسمم همینه. مرسی خیلی لطف داری. امیدوارم تا آخرش دوسش داشته باشی و از خوندنش لذت ببری
هر چقدر کوتاه اما امیدوارم برای چند دقیقه ای ک میخونیش هم وارد دنیای آروم و بی دغدغه شون شی و دغدغه های دنیای خودمونو فراموش کنی ‌‌*-*

ای جووونم 😍

پاسخ:
🤩😺

سلام شقای عزیز و مهربونم
کلی خسته نباشی عزیز دوست داشتی من
از وقتی که ماهگون اپ شده  زمان هم زود گذشته هم دیر انگار زمان دارای یک تضاد شده از طرفی انتظار برای اپ صبر عظیمی رو میطلبه از طرفیم گذشت زمان مثل برق و باد داره طی میشه ولی همه اینا از نظرم شیرینه انگار تشنه تر میشم و همش منتهی به قلم زیبات میشه
عکسایی که در ابتدا گذاشتی خیلی دلبرانه هست دلمان رو ربود
جوجه سرتقمون بلاخره گرم شد وای شقا دونگهه  بدون کلاه سر میز شام رفت همین جوریش هم هیوک در برابرش خیلی کوتاه میاد چه برسه به این که موهاش رو در معرض دید هیوک قرار بده
نقطه ضعف مشترک ما و هیوک
دونگهه توانایی این رو داره که تمام اصول زندگی هیوک رو تغییر بده هیوک به خاطرش صندلیش رو به اشپزخونه اورد حتی اجازه داد روش بشینه چقدر واکنش های دونگهه به این قضیه بامزه و دوست داشتنی بود
تعاملشون و ارتباط دوستانه ایی که بینشون وجود داره خیلی دلنشینه دونگهه گوشتش رو با هیوک تقسیم کرد مسیمیمیننبنل
هیوک با وجود اینکه گیاه خواره حواسش به عادات غذایی همخونه ش هست چقدر مهمون نوازه این گواه یک قلب بزرگ و مهربونه  چقدر این توجهات به دل میشینه میشه ماهم دعوت به خونشون کنن
نگاه مهربون هیوک به دونگهه خیلی دلبرانه بود مخصوصا اینکه دونگهه کلاه نداره  موهااااش موهااااااااش موهاشششششششش
طفلی هیوک اومد صحبت رو باز کرد اما دونگهه بهش امون  نداد رگباری حرف زد خودوو
دوباره اون رویای هوشیار..
شقا جونم گفتی اون محیط مثل یک سیاه چال بود که میتونه  سیاه چال به معنای چاله سیاه باشه
یا یک سیاه چاله در فضا که بعضیاشون میگن به سفید چاله منتهی میشند سیاه چاله ها توانایی جاذبه و سفید چاله ها توانایی دافعه دارند یک سری نظریه هم وجود داره که میگن اینا ها یک ربطی ب سفر در زمان هم داره البته من اطلاعات اجمالی دراین خصوص دارم شایدم باز طبق معمول کرونا به سرم زده باز دارم مسائل رو به هم ربط میدم اما  مقصودم از این ها این بود ک این اتفاقات ربطی به سفر در زمان داره ؟ اون راز با استفاده از این پدیده قراره برملا شه ؟!
دراینجا ما با هیوک و یک شیشه که یک انسان در درونش هست مواجه اییم
با در نظر گرفتن اینکه اون فرد مجهول الهویه دونگهه هست و هیوک هم خودش یک خودش یک شخصی با ابهامات عدیده ایی هست و ارتباط تنگاتنگی با ماه داره به راحتی کنترلش میکنه و چشم هایش هم به رنگ نقره ایی میشه...... هیوک قصد کمک به دونگهه رو داره تا از اون فضایی که محبوس شده رهایی پیدا کنه؟ و شاید دراین حین با توانایی های وجودیش بیشتر اشنا شه
یا اینکه اون فرد مجهول  هیوکه و با استفاده از اون خواب قراره به حقیقت وجودش پی ببره به ابهامات وجودیش ..... چون هیوک کتاب های زیادی هم میخونه حتی فرانسه و ژاپنی هم بلده  اما خب اگه هیوک باشه چه داستانی پس پرده وجود داره که هیوک دونگهه رو درساعت 3وبیست و4 دیقه شب پیدا کرده؟ یعنی دونگهه قراره با ویژگی جستجوگر بودنش به هیوک کمک کنه ؟
چرا هیوک اون خواب ها رواکثرا در اون ساعت از زمان میبینه؟
اگه اون فرد خود هیوک باشه اون پلان به معنی اینه که هیوک با حقیقت وجودی خودش اشنا میخواد بشه؟
جفتشون هم در یک چیز با هم مشترک هستند اونم اینه که پدر مادرشون تنهاشون گذاشتند
  هیوک تمام توانایی هایی که یک انسان در عالم بیداری رو داره دارا است هم هوشیاره هم  کنترل تمامی فعل و انفعالتش رو داره و هم با اراده صحبت میکنه اونقدر این رویا واضعء که انگار نیمه دیگر دنیای واقعیه و انگار خواب نیست هیوک دستش رو در جهتی که اون فرد مجهول دستش رو گذاشته بود گذاشت اگه دست هیوک از دستش بزرگ تر باشه دونگههس
اگه اون فرد دونگهه باشه یعنی به این معناست که هیوک قلبا و روحا با دونگهه میخواد ارتباط برقرار کنه و یک چیزی که بهش توجه کردم این بود ک هیوک بعد از بیداری از اون خواب ها به دونگه نگاه میکنه
خیلی دلم میخواد ژانر کتابایی ک هیوک میخونه رو بدونم😶
دونگهه شخصیت شیرینی داره هنوز از سریال دل نکند و همچنان در حال توضیح داستان بود الهی فداش شم
چقدر ارتباطشون مکالمشون دلچسبه
همون حرصی که دونگهه نسبت به تکیون داره ماهم داریم پسره منحرف هیز
هیوک کسیه که تنها زندگی میکنه اونم تو کور ترین نقطه از کوهستان اما کتاب غذای روحشه و چقدر زیبا استدلال کرد و دونگهه رو راهنمایی کرد به دور از هر گونه قضاوت های زننده..
دونگهه با وجود وضع جسمانیش به هیوک کمک میکنه قنبنلنبنیننسسنس
هیوک هم مثل دونگهه مامان باباش تنهاش گذاشتند اما یکم محل شبهه ست چون هیوک یک ویژگی خاصی داره که متمایز از ادم های دیگه ست ممکنه که مامان بزرگش هم دارای این ویژگی باشه؟یا اصلا اون فرد مادر بزرگش نباشه😢البته مورد اخر ناراحت کننده ست

هیوک تمام تلاشش رو برای ارتباط برقرار کردن با دونگهه داره میکنه و دونگهه رو به گلخونه اش برد تا دونگهه حوصلش سر نره
چطور تو سرما گلخونه وجود داره من رو یاد خشک شدن لباس های رو ایوون انداخت همه این نشات از وجود هیوک میگیره و  راز
دونگهه یک موش جستجوگر فعالیه که هرچیزی رو راحت پیدا میکنه چقدر ذوق کردناش به دل میشینه
وهیوک هم برای دیدن برق نگاهش هر کاری میکنه
برای هیوک ساکن موندن دونگهه عجیب بود ازبس شیطونه
دونگهه با وجود وضعیت جسمانیش تا حد ممکن هر کاری از دستش بر بیاد انجام میده درست کردن رنگ تهیه عصرونه و.... وقتی که دید هیوک مشغول درست کردن رادیوء خواست با تهیه یک عصرونه محبت های هیوک رو جبران کنه قلبم خیلی لرزید به نوعی میشه گفت که هم خونه هستند نه صاحب خونه و مهمون... جفتشون با وجود اینکه تازه با هم اشنا شدند اما انگار خیلی وقته هم رو میشناسند چون باهم خیلی راحت هستند
وقتی هیوک دونگهه رو حین نوشتن نگاه کرد قلبم لرزید یک حس خوبی داره مخصوصا اینکه کلاهی سرش نیست
شکموی پوکر😂😂 دیونه زبون دونگهه هستم
وااااای کاوشگر با تجسس کل خونه  فهمید خیلی چیز ها نداره لیست نوشته طبق همونا بخره اگه نخره نباید بیاد خونه دیگه از مرحله همخونه به همنفس دارند صعود میکنند چقدر دنیایی که ساخته شده قشنگه
دونگهه باز شروع به سر ب سر گذاشتن هیوک کرد ولی دونگهه از رو نمیره جلوش کلی میخنده به قول خودت اون خنده ها اونقدر مسری هستند که هیوک هم بعدش لبخند میزنه
اون عطر از وجود هیوک نشات میگیره اما یعنی این عطر ارتباط مستقیمی به حس و حال هیوک داره هربار که حال دلش خوش باشه اون عطر بیشتر منتشر میشه؟؟؟
من عاشق این ابهامی هستم که وجود داره خیلی حال دلم بهتر شد انرژی گرفتم شقا جونم خیلی خیلی مرسی
بوس بهت مهربون جانم
 

پاسخ:
سلام نازی جونم
سلامت باشی
درک میکنم دقیقا خودمم همینطوره. همزمان هم دیر میگذره هم زود.. زود از این لحاظ بوده برام ک انگار همین دیروز در حال نوشتنش بودم و به خودم میام میبینم هشت قسمتشو آپ کردم
آره دونگهه الان دیگه خودشو عادت داره که تو فضای خونه کلاه نپوشه و فقط بیرون بپوشه
دقیقا. اهمیتی که قبلا هیوک به چیدمان وسایل خونش میداد رو الان نمیده. صندلی ای که دونگهه با لجبازی میخواست بیاره رو اون. سر میز آشپزخونه ش گذاشت چون تا وقتی نیازش دارن میخواد ازش استفاده کنه.
اوهوم همچنان حواسش به مهمونش هست. بخاطر این ک دونگهه آسیب دیده بود واسه تقویت بدنش گوشت خرید حتی با اینکه خودش گیاه‌خواره
آماده باشیم ک موهاش قراره کشته بده 😭
یا ابرفرز. دیگه راجع به خوابای هیوک خیلی تخصصی حرف زدی و من زبانم قاصره در جواب دادن. 
هنوز خیلی مونده تا بفهمین کی پشت اون شیشه س. کسی که اصلا وجود خارجی داره تو این دنیا یا نه. ولی سیاهی و شبیه به سیاه چالگی اون فضا دقیقا مرتبط با حال غم و مبهمیه که گواه بد یا خبر از یه هشداری میده. وگرنه فضا سفید هم میتونس باشه اما سیاه و خوفناکه و هر بار قلب هیوکو فشار میده و بهش استرس و دلشوره وارد میکنه. 
اما با این ک این تئوری رو بیان کردین که شخص پشت شیشه دونگهه س من ردش نمیکنم ولی اگه اون دونگهه باشه پس دونگهه هم باید عین هیوک از خواب بپره یا حداقل صبح بعد این رویا یادش باشه.
اینطور نیس ک برای دونگهه هم اتفاق افتاده باشه ولی نخواد به هیوک بگه. چون واقعا دونگهه خواب و رویایی نمیبینه و اینا همه یک طرفه برا هیوک اتفاق میوفته و با این ک هیوک همیشه آدم خونسرد و پر آرامشیه هر بار تو این رویا پر از خوف و استرس و احساس بد میشه.
اما راجع به ساعت. ساعت خیلی عنصر مهمیه. تا الان که بولد بوده پس از این به بعد حالا هم خواهد بود.
من دیگه کم آوردم 😭خیلی قشنگ و مفهومی و ریییییز حرف زدی دیشب وقتی داشتم میخوندم برگام موند خودم ریختم
ژانر کتاباشم میفهمی. ولی چیز حاشیه داری نیس پیگیرش نشو فقط اینطوری فکر کن ک هیوک خیلی کتاب خون و با سواده و زرا همین شخصیت فوق العاده با فهم و شعور و متینی داره با اینکه روستاییه. قسمتا آخر ازش حرف میزنه
وضع جسمانی‌ش از اول به ورش بود😁🤭همون روز اول ورجه وورجه می‌کرد بعد چون حوصله ش هم سر رفته دلش میخواد به هیوک هم تو کارا کمک کنه. 
چرخ گوشت ریحانه رو من آماده میذارم گوشه آشپزخونه مخصوص تکیون😁هر وقت لازم دیدین در خدمتیم 
رفتن مامان باباش میتونه بخاطر ویژگی خاص خودش باشه ولی رفع ابهام کنم برات که مامان بزرگش یه آدم کاملا معمولی بود و چون هیوکو دوس داش باهاش موند برخلاف والدینش. مامان بزرگش خیلی آدم خوب و عزیزی بود
آره گلخونه و گرماش هم علامت سوالیه. 
بی تربیت به هیوک مظلوم میگه شکموی پوکر 😂 ولی جدا از شیطونیاش انقد پسر خوبیه ک برای جبران زحمت های هیوک حداقل کاری ک از دستش بر میاد رو میخواد انجام بده. با اون دست گچ گرفته ش عصرونه درست کرده بود براش 
از عطر هیوک هم ب زودی اطلاعات میدهم~
بوس بک قشنگ 

سلااااام
شبت بخیر

هیوک خوب داره خودشو با دونگهه مچ میکنه هااا

چقدر عکسایی که گذاشتی خوب بود
هیوکش خیلی نفسه
دونگهه اش خیلی کیوت

فکر کن برای هیوک تولد بگیره
خودشم کادو بده به دونگهه

منتظر قسمت بعد هستم
مواظب خودت باااش

پاسخ:
سلام
شب شما هم بخیر ~
آره قول داده که عوض شه *-*
و بیشتر حرف بزنه 
توام مراقب خودت باش عزیزم 

اوخی قسمت جدید😍

فقط حیف که فردا امتحان دارم و هنوز درسم تموم نشده😑🤧

فعلا با این عکسای  جذاب از مستر دالنیم و عکسای کیوت از جستجوگر حرفه ایمون انرژی گرفتم😍😋

این انرژی رو نگه میدارم تا آخر شب و بعد از تموم شدن درسم میام قسمت جدیدو میخونم تا خستگیم در بره😍🤩🤤😋🥰

فعلا🚶🏻‍♀️ 🤓

پاسخ:
موفق باااشی در پناه حق و البته تقلب🤭🤭
نه جدی امیدوارم موفق باشی 
آره کار خوبی میکنی. بعده درسات بخونش ک انرجی بگیری فایتینگ 

موش نه

جستجوگر حرفه ای 🐭😂

پاسخ:
بله چشم 😁😁💥

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی