My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک ماهگون قسمت ششم

شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۲۷ ب.ظ

 

"ماهگون"

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه، راز آلود، معمایی، تخیلی، ماورائی

بلند،هپی اند

نویسنده : شقایق 
قسمت ششم

 

 

 

نظرات  (۲۳)

موهای قهوه‌ای تیره‌اش با این‌که خیس و موج‌دار بودند، به اندازه‌ی نیم وجب تا پایین گوش‌هایش می‌رسیدند که این برای یک پسر بلند بود. و البته... زیبا!!

نباید برای این توصیف زیبا از موهای دلبرش که هیوک برای اولین بار بود می‌دید و انتظار نداشت این همه بلند باشن ضعف کرد؟ :)

شیطنت‌های دونگهه هم که نگم چه قدر شیرینن :)

خوبه که هنوز دست و پاش خوب نشده و اون وقت با شیطنت میره برف جمع می‌کنه می‌ذاره بالای در که بریزه رو سر هیوک و خودش غش غش بخنده :)

قهقهه‌های دوست داشتنی‌اش که سکوت کوهستان رو می‌کشنه...

و ‌باز هم واکنش‌های کاملاً خونسرد هیوک که خیلی دوست داشتنیه :)

اون‌جا که هائه ازهیوک خواست براش آدامس بادکنی بخره خیلی سافت و کیوت بود*-* مثل این بچههای پنج ساله می‌موند😭

عاشق نظم و متانت و باحوصله بودن هیوکم :) 

ممنون شقایق جان^^💙

پاسخ:
تا اون موقع همش کلاه سرش بود و هیوک هم به این توجه نکرده بود که اصلا موهاش چطوریه.. و خب در نظرش زیبا بودن :)
بخدا این اگه سالم بود دست و پاش چیکار می‌کرد؟ '-' فعلا که ناقصه و صاحاب خونه رو داره ناک اوت میکنه هی🤭
بیا قبول کنیم که هیوک حتی اگه دونگهه خونه رو هم رو سرش خراب کنه عصبانی نمیشه 🥺
الهی قربونش TT قربون دوتاشون TT
خواهش جانم ♥️

سلام مجدد شقایق جون 😍
اومو
چرا این قسمت برامون مقدمه نزاشتی؟🥺همیشه قبل از خوندن هر پارت مقدمه ی زیبایی رو که مینویسی میخونم ولی این دفعه از مقدمه خبری نبودTT
خب خب بریم سراغ اصل مطلب...🤩
چه قدر این پارت صافت بود لنتی🤩
دیوونه اون عطر تو حموم عم😍💙 چه قدر عطر گل یاس هیوک آرامش بخشه😍💙از چیزهایی هم استفاده میکنه که، اون ارامش رو هزار برابر میکنه💙✨
چقدر هیوک با شعوره اون لحظه ای که برای گرم کردن وان آب سرد، فلاسک دستگاه چایی سازشو پر از آب کرد تا جوش بیاد و بریزه داخل وان که هائه فیشی سردش نشه🤩😵
اونقدر هواشو داره که حتی نمیخواد دونگهه حین لباس شستن حس ناتوانی و ضعف پیدا کنه🤩😵بنده رسما برای هیوک ماهگون جان می دهم😵🪦واقعا نمیدونم چه لقبی براش انتخاب کنم از بس که از هر لحاظ بی نظیره🤩✨👌🏻
و بالاخره هیوکی که موهای بلند هائه رو میبینه🤩😵😵😵😵من مرگگگگگگ😵نمیدونی که چه قدر منتظر این صحنه بودم😵
آهههه شقایق میشه موهاشو کوتاه نکنه؟😵 لطفااااا😵
آههه این موهای بلندش برای زمانی که عاشق هم میشن به شدت لازمه🥴😵وقتی کنار شومینه تو بغل هم دراز کشیدن و هیوکی که یه دستشو گذاشته زیر سرش و با اون دست دیگش موهای قهوه ای موج دار هائه رو نوازش میکنه و میده پشت گوشش و بینیشو تو موهای هائه فرو میکنه و عطر موهاشو تا عمق وجودش حس میکنه و🥴🔞.....بهتره جلو تر از این نرم چون احتمال اینکه فضا مثبت ۱۸ بشه زیاده🤣
خودووو فدای فیشی هائمون بشم من که از این حرف هیوک که میگه"من پول دارم!اونقدری که نمیدونم چی کارشون کنم" تعجب میکنه و غر میزنه که چه طور ممکنه که تو خونش هیچی پیدا نشه🤣🤣🤣
و هیوکی که به وسیله ی دونگهه خرس خطاب شد.🤣🐻‍❄
و هائه ی شیطونی که گلوله های برفو بالای طاقه ی درب جاسازی میکنه که با باز شدن در میریزه رو سر هیوک و ما در اون لحظه هیوک جدی و در عین حال خونسردی رو داریم که با صبوریه وصف ناپذیری برفا رو از رو لباساش میتکونه و میگه"اصلا بامزه نبود"و هائه ی زبون درازی که میگه"خیلیم.... بود"🤣خودووو فدای قهقهه زدناش بشم من🤩🤣
"هی...اینکه برف ریختم رو سرت اونقدر جرم بزرگی نیست که بخوای به خاطرش منو بکشی اونم با تبر🪓"آخه یکی نیس بگه فیشیییی، کسی که نجاتت داده مگه خُل شده که بخواد بکشتت🤣
واییییی اونجایی که هیوک میخواست بره بیرون بعد دونگهه مظلومانه اومد جلو گفت "میشه؟"منتظر شنیدن هر چیزی بودم اما انتظار اینو نه🤭🤣"میشه یه آدامس بادکنکی برام بگیری؟" این بشر چرا انقدر خوردنیهههه🤣😍
و....از تعاملات هیوک با بچه ها چی بگم اصن😍هیوکیه مهربونم😍میخواد برا بچه ها آبمیوه و بیسکوبیت بخره😍💙
آههه شقایق تو هر پارت وادارم میکنی که بگم هیوک ماهگون به شدت پرفکتهههههه🤩😍💙این پسر انقدر آروم و زیبائه که خب من چی بگم؟دقیقا همونیه که خودت آخر این قسمت گفتی "نقطه‌ی اوج یک خلسه‌ی آرام"💙
آههه شقایق عاشق جز به جز فضای ماهگون با فضاسازی به شدت وصف ناپذیری عم که برامون میکنی💙✨خیلی خیلی خیلییی ازت ممنونم که تو هر پارت این حجم از حسای خوبو به داخل رگام تزریق میکنی💙✨
تو این پارت هم مثل پارتای قبل برام یه سوالایی پیش اومد اما میدونم که خیلی زود جواب سوالامو میدی.به قول تو باید صبوری کرد😉
میشه؟
آممم میشه این لقبو برات بزارم؟
🖊️My favorite writer
فیوریت رایتر منی.کسی هستی که با "ماهگون"ت یه دنیای جدیدی برام ساختی که به این راحتیا نمیتونم و نمیخوام ازش دل بکنم💙✨خیلی دوست دارم💙
اوووه بازم زیادی حرف زدم😅
خیلی مراقب خودت باش شقایق جونم🤩
پر قدرت ادامه بده🤩💪🏻
لاو یووو زیاد💙
طرفدار جدید و وراجت...ستاره⭐

پاسخ:
سلام عزیزم 🤩
آخه این قسمتو با گوشی آپ کردم و نتونستم چیزی بنویسم چون خیلی سخت بود 🥺
آره هیوک از همه لحاظ حواسش به دونگهه هست. هم آب حموم رو واسش گرم کرد هم اجازه داد موقع لباس شستن خودشم کمک کنه ک احساس بدی نداشته باشه 🥺
آره لعنتییی بالاخره کلاهشو جلو هیوک در آورد و هیوک تازه متوجه شد که موهاش چقدر بلنده و زیبا :)
میدونستم توام دلت نمیخواد موهای دونگهه کوتاه شه 🥺 حالا صبر کن و ببین چی میشه 💞
وای خاک عالم 🙈 داشت ب جای باریک می‌کشید ک شکر لله ادامه ندادی 🤭
نگاش کن تو رو خدا 
رو هیوک هر لقبی ک دلش بخواد میذاره 
سر وسایل خونه بحث میکنه 
تو لباسای هیوک و وسایلش میگرده و هر چی دلش بخاد بر میداره 
بعدم شیطنت میکنه و برف میریزه رو سر صاحاب خونه 🌝😗 چیکار کنیم با این آدم؟ 🤭
تازه درخواست خوراکی هم داره 🤭🤭
حالا باز خوبه درخواستش آدامس بود و چیز بیشتری نبود 😂😂
ای جانم. خداروشکر و منم ممنونم از خودت که تصمیم گرفتی ماهگون رو دوست داشته باشی و وگرنه اگه علاقه ی خودت نباشه این عادت کردن بهش هم ممکن نیست. پس ممنون از قلب مهربون خودت که قبول کرد داستانمو دوس داشته باشه 💞
آخ از هیوکم حرف نزنم ک مطمئن باش هر چی بیشتر پیش بره قراره بیشتر عاشقش بشی 🏃‍♀️
وای 🥺🥺 
عرررررر نویسنده مورد علاقههههه 😭😭😭😭😭💙
*استیکر و گیف خودزنی و خون دماغ شدن از ذوق*
توام لطفا مراقب خودت باش ستاره جان. لاو یو خیلی زیاد، یک دنیا ممنون ♥️🍊

سلام عزیزم امیدوارم حالت عالی باشه :)

من یه ندت سرم شلوغ شده و وقت نکردم این چند قسمتی که از داستان قشنگت گذاشتی رو بخونم . امروز بالاخره این قسمت رو خوندم . اخه داستانت اونقدر زیباست که نمیشه تند تند خوندش،باید سر حوصله خونده بشه تا تک تک لحظات و اتفاقات رو کامل حس کنی :) بقیه قسمت ها رو هم در اولین فرصت حتما سر حوصله میخونم .امیدوارم منو ببخشی که همیشه سر داستانهات یا با تاخیر میرسم یا اینجوری عقب میمونم ، اما بدون خودت و کارای زیبات برام فوق العاده ارزشمندین و ازت بی نهایت ممنونم بابت وقتی که میذاری .😊🤗❤

خب بازم دونگه ی شیطون بلا و هیوک صبور و اروم . کم کم دارن روی هم تاثیرات خوب میذارن 😉  ولی بسار خرسند هستم که تلفن قطع بود . خدا رو شکر 😂 فقط دلم برای کیو میسوزه که همچنان نگران دونگهه باقی میمونه ، وگرنه بقیه چیزا کاملا خوبه .دونگهه کنار هیوک دونفری تنها ، عالی 😁دارن کم کم با هم‌کنار میان . دونگهه جان اون بوی گل هم از خود هیوکه بس که گل و مهربونه 🥰هیوک بوی گل نده پس کی بوی گل بده؟ 😉

بازم ممنون عزیزم . مراقب خودت خیلی باش . سعی میکنم سریعتر داستان رو بخونم و به قسمتهای جدید برسم 😊❤

پاسخ:
سلام گلم ممنونم و منم امیدوارم حال تو خوب باشه 
آره بابا درک میکنم عزیزم. این روزا همه گرفتارن و سرشون شلوغه. زمان هم که نمیدونم چشه انقد سریع میگذره ک نمی‌فهمه آدم از کجا خورده - _- همیشه هم گفتم دوباره هم میگم فدا سرتون اگه از پارتی عقب میوفتین. اصلا تو فکر نظر دادن نباشین و فقط برسین به آپ و نبینم دیگه معذرت خواهی کنی 💞
بیا تند تند بخون برسی به قسمت 13 🤩
مراقب خودتم باش 

سهلامممم ببخشید دیر شد کامنتم عالییییی بوددددد

باز چشما نقره اییییی

ادامه بده و ما را ذوق مرگ کن

پاسخ:
سلام فدا سرتتت 

سلممممم *-* 
من اومدم تجدید قوا کنم با ماهگون بعد دوباره برگردم در غار خویش😭🥺

عاقااااا
چقد این پارت صافت بوددددد
خدایااا
هیوک چقدرررر می تونه مهربون باشه.. هم حواسش به غرور مهمون پر سروصداش بود هم دلش نیومد بیشتر تو حموم سردش شه بدو بدو رفت براش ابگرم اورد🥺 

به به🌝 چشمم روشن🌝 «موهای قهوه‌ای تیره‌اش برای یک پسر بلند بود... و البته... زیبا!!» 🌝🌝🌝 زلف یار رو برا اولین بار دیده و دستش خشک شده از کار🌝 
من:🌝 
بازم من🌝 
و دوباره من:🌝

ولی به نظرم نه فقط خشک شدن اون لباسا، حتی گرم شدن آب حموم و فضای کلبه و تن دونگهه به خاطر وجود گرم هیوک بوده😂😁🌝 چون تو اون سوز سرما و بین اون همه برف و آفتاب کم جون زمستون، چرا باید لباسا انقد زود خشک شننن😂😂😂🌝🌝 اوه اوه
تصورات غیر معصومانه‌ای از عاشقانه هاشو در شب های سرد زمستون به ذهنم اومد🌝 چقدر داغ باید بشه.... :))))

من انقدر سر اون تیکه که جوجه جیک جیکو با دست و پای گچ گرفته داشت آتیش‌می سوزوند خندیدم که خدا میدونه😂😂 بعد به هیوک میگه مراقبم😶😂

گل یاس... تصور هیوکی که بدن صاف و سفیدش بوی گل یاس میده :))) یو آر شقا قاتل😭😭

شر و شور دونگهه و پررو بازیاش و بی اجازه گشت زدناش تو وسایل هیوکو باور کنم یا «میشه یه آدامس بادکنی برام بگیری» شو؟😂 البته فک کنم دنبال یه ابزار جدید برای شکوندن آرامش و سکوت هیوک می گرده😂😂😂

«نمی تونم. باید برم.» :))))) نمی تونه مهمون عزیزش رو تنها بزاره. 
به نظرم هیوک دیگه نمی تونه سکوت کوهستان رو بدون پس زمینه ورور کردنای اون آتیش پاره خوشگل تحمل کنه:))) هیوک جان پسرم بگیرش برا خودت :)) دل ما رو هم شاد کن🌝

می دونی، اون دفعه ک دونگهه مچ دستش درد داشت و هیوک قبل گچ گرفتن متوجه شد که این بچه انقدر درد داشته و به روی خودش نمی اورده، و اون باری ک داشت از اینکه یتیمه صحبت می کرد، حس می کنم دونگهه زیاد سختی کشیده. به این شخصیت شاد و شر و شورش نباید نگاه کرد.. و اگر واقعا اینطور باشه، حس می کنم هیوک خونسرد و مهربون و آروم، هدیه ماه بوده به این بچه🥺 که بعد این همه سختیا، یه ناجی، یه همراه، یه دوست و در نهایت یه عشق فوق العاده و مهربون به دست بیاره و راحت شه😍 و البته بالعکس.. ممکنه دونگهه هم یه هدیه پر سر و صدا از طرف ماه بوده برا هیوک🥺😍 (فک کنم باز زیاد تصور کردم😂)

 

*چتر انداختم تو وب منتظر قسمت جدیدم *___*

پاسخ:
سلممم بلبل تحلیلگر 😺
شما تو همون گونی باش ما اجازه نمیدیم بری تو غار 💣
خیلی مهربونه. دیدی دلش سوخت واسه دونگهه که با آب سرد حموم می‌کرد؟ فوری رفت براش آب جوش آورد 🥺
زلف یار تمام مدت تو کلاه بود و حالا که نمایان شد دل ها رو ربود🌝
میبینم ک لبخند معنا دار به لب داری بلا🌝
نظرت زیبا عه ولی وقتی پارت هفتمو خوندی عوض شد نه؟ 🌝ولی آفرین به چیزای خیلی ریزی دقت میکنی که باعث میشه عین همیشه ببالم بهت🧘🏻‍♀️
بهت حق میدم ک اون تصورات غیر معصومانه بیاد تو ذهنت البته :)
دلم رفت. بدن صاف و سفید؟ این چ طرز کامنت دادنه اتک نزن بهم😭
ولی قبول کن اون آرامشی که با صدای آدامس ترکوندن دونگهه شکسته شه خیلی بانمکه 🐤
هر احساسی بهت دست بده مطمئن باش اشتباه نیس. تو از شخصبت دونگهه و چیزایی ک ازش دیدی و شنیدی برداشت کردی ک دونگهه سختی کشیده. پس این درسته. حتی با این ک هنوز خیلی چیزا رو نگفته. هدیه؟ آره چرا که نه:) کاملا متقابله وصف هدیه ای ک برا هر دوشون ب کار بره 
کلی راز و اتفاق در راهه منتظر بمون تا برسیم بهشون ~
جووون. من برات سوعیت مجهز میگیرم چترو ول کن بیا اون تو 🌙💙

سلام عشقولی خسته نباشی چطوری؟

 

اول من یه عذر خواهی کنم به خاطر تاخیر برای نظر دادن🥺💔

دو آپ اخرت دقیقا خورد وسط کارای اخر ترمم و دستم بند شده بود حسابی و الان کلی شرمنده شدم 💔☹️

 

چرا همیشه تو فیکات شخصیت هیوک رو جوری میسازی که هممون ارزوی وجود یه همچین ادمی رو توی زندگیمون داشته باشیم؟ 🥺

یکی که با بد و خوبت بسازه... مهم نیست چقدر عیب داشته باشه درست همونجوری که باید و درسته انعطاف میگیره و سازش میکنه..

 

درست مثله شخصیت شیطون و شلوغ و همچنین به شدت پرروی دونگهه توی این فیک که انقدر هیوک سازش قشنگی باهاش داره که کارای دونگهه در نظرمون بد نمیاد

شاید این دونگهه تو خلوت به شدت اعصاب خورد کن باشه. فقط کافیه این رفتار و حرفاشو توی به شخص کنار خودت تصور کنی.

به شخصه اصصصصلا دوست ندارم یکی بی اجازم بیاد تو اتاقم و اتاقمو زیر و رو کنه و از همه بد تر وسایلم رو برداره و استفاده کنه!

من ادم رکیم و اگه از چیزی خوشم نیاد تحملش نمیکنم پس قطعا به طرف میپرم ولی شخصیت خنثای هیوک جوری کار های دونگهه رو میپوشنه که بیشتر بانمک و دوست داشتنی میاد کار هاش.

 

گرچه دونگهه توانایی کم کردن صبر هیوکو داره (تو این پارت یکی دوبار هیوک از حالت ارومش خارج میشه - ولی نه خیلی زیاد) هشدارای کوچولو بهش میده ولی هممون میدونیم اگه دونگهه بازم کارشو تکرار کنه هیوک از دستش عصبانی نمیشه.

 

یه جوری همه چیزو در اختیارش قرار داده انگار توی زندگیش هیچ راز و مرزی نداره! (البته شاید در اینده داشته باشه ولی فعلا که چیزی ندیدیم)

 

اونجایی که میره به روستا که کار رو تحویل بده و همزمان تماس بگیره و گفتن خطا قطعه از ته دلش ناراحت شد.

ناراحتیش برای این نبود که نتونسته از شر مهمون شیطون خلاص بشه... برای این بود که خالصانه نتونسته به دونگهه کمک کنه و از تصور اینکه دونگهه از شنیدن ناتوانیش ناراحت بشه یه جورایی غصش شد.

 

عا یه چیزی یادم افتاد... اوایل که دونگهه رو اورده بود فقط وظیفه خودش میدونست که به یه ادم اسیب دیده کمک کنه و اهمیتی به چیزای جزئی تر مثل دردای ناگهانی که دونگهه میکشید نمیداد ولی حالا به وضوح داره همه چیز عوض میشه...

بیشتر باهاش حرف میزنه... با درک بالا تو لباس شستن دونگهه بهش کمک میکنه و اجازه میده خودش تنهایی دوش بگیره و خیلی کارای دیگه....

 

حتی به خاطر اینکه میدونسته دونگهه تو خونه تنهاس و ممکنه تا برگشتش خوابیده باشه بازم تو کولاک و سرما برگشت که شب تنها نباشه...

 

خب حس میکنم خودم بیشتر روی شخصیت هیوک زوم شدم (حالا به نه خاطر اینکه خوذمم جوئلم😂💙) ولی محیطی که در حال حاضر توش هستن محیط و خونه ی شخصیه هیوکه. از کار گرفته تا سبک زندگیش همش اینجاست و دونگهه یه شخص وارد شده به محیطی تعیین شده از قبله و اونقدر با حرف و حرکاتش همه چیزو بروز میده که وجه مجهولی ایجاد نمیکنه که ادم خیلی درگیر پیچش های شخصیتش بشه.

 

درست مثل پارت دومی که صحنه ی فیک سمت دوستا و محیط کار دونگهه بود جوری که ما میتونستیم شخصیتش رو از اطرافیانش متوجه بشیم.

هنوز دونگهه خیلی چیزا در موردش هست که باید متوجه بشیم ولی فعلا برای حدس زدن زوده چون تمام ابعاد شخصیتی که تا الان نشون داده در کل اینان (به شدت پر حرفه، قبل از حرف زدن فکر نمیکنه و مستقیم بیان میکنه حتی اگر حرفش چندان محترمانه نباشه که نشون میده فوق العاده برونگراست، مهربونیتش (که هنوز ابعادشو نفهمیدیم) با توجه به کار و دوستاش و شیطنت و فضولی بدون مرزش)

 

اونجایی که برفا رو ریخت روی هیوک خیلی دوست داشتنی بود🥺

هیوکم کم کم داره به خودش اعتراف میکنه دونگهه دوست داشتنی و زیباست💙🥺

و همینجور داره قبول میکنه زندگیش از حالت سادگی و سکوت قبلش داره خارج میشه به خاطر وجود موجود خوردنی و شیطونی که توی خونشه و دست و پا بسته انقدر همه چیزو بهم میریزه🥺💙

 

خسته نباشی اونی مهربون🥺💙😍🤗

پاسخ:
سلام عزیزم سلامت باشی
تو چطوری؟ 
نگو اینجوری 🥺 درک میکنم عزیزممم الان همه سرشون شلوغه حالا با درس یا امتحان و درگیریای دیگه. نبینم دیگه اینو بگی 

خودمم نمیدونم چرا هیوکا انقد عزیز میشن 🤲🏻😭 در حق دونگهه دیگه دارم اجحاف میکنم 🔪
آره آفرین خوب دقت کردی. دونگهه با این شخصیتش خیلی راحت میتونس یه آدم حرص درآر باشه ولی فقط کیوت و دوس داشتنیه چون طرز برخورد هیوک باهاش دید ما رو نسبت به شخصیت دونگهه اینجوری کرده. وگرنه دونگهه واقعا پسر خوبیه اما تعامل هیوک هم باهاش این طرز دیدو ساخته 
البته اگه هیوک انقد بیخیال و مهربون نبود دونگهه هم این روی خودشو نشون نمی‌داد!
یه جورایی این حد از مهربونی و خونسردیش ناخواسته باعث میشه آتیش دونگهه داغ تر بشه و دستش برا فضولی کردن تو خونه ی هیوک بیشتر. حتی سر به سر خود هیوک هم میذاره چون هیوک هیچی بهش نمیگه 
آره بهش یه اشاره ای کرد ک انقد نگرد تو خونه ولی همونا هم از ته دل و جدی نبود فقط در حد حرف بود 
راز! نمیشه انکارش کرد.. هر کسی تو زندگیش داره و هیوکم از این قائله مستثنی نیس
ولی آدم پیچیده و مرموزی نیس هیوک. اصلا نیس. ینی حتی اگه رازی هم داشته باشه زیاد تلاش نمیکنه که بگه من رازی ندارم. چون در کل آدم صادقیه. 
آره ناراحتیش از این بود که الان نمیتونه یه کمکی به مهمونش کنه. ینی نیت واقعی هیوک کمک کردنه و همش به نفع طرف مقابلش باید تموم شه. 
مطمئن باش جواب هرررر ابهامی هم که برات ب وجود اومده میگیری در آینده 
دقیقا. جو و موقعیت اینطوری بوده که تو بیشتر رو هیوک زوم شی. اینطوری نبود ک اختیار خودت باشه. دونگهه برون گراعه و با یه دید کلی کسیه که گم شده و الان زخمیه و شخصیت شور و شیطونی داره و باید منتظر بمونه تا حالش خوب شه برگرده خونه ش. ولی هیوک چی؟ هیوک اونیه که برای فهمیدنش زمان و دقت و حوصله میخواییم 
آره هیوک نمیتونه انکار کنه که دونگهه یه دغدغه ی شیرینه 🥺
سلامت باشی عزیزم🤗🥰💙💙

ادرس کانال تل رو لطف میکنی اسمش چیست؟ چ سرچ کنم تا بیاد

پاسخ:
@eunhae_fic

سلام، ممنون از پارت زیباتون.مچکرم بسیار زیاد...

ولی نامبرده آستانه ی صبر و بردباریش داره لبریز میشه واسه رسیدن به پارت های عاشقانه😅😅😅😅😅 ای کاش یکم از صبر و تحمل هیوکم خدا به ما میداد🤪🤪🤪🤪🤪🤪

پاسخ:
سلام خواهش میکنم *-*
از الان منتظری؟ 🥴 فعلا از همین تخم سگ بازی های دونگهه و صبوری های هیوک لذت ببر اونم ب وقتش اتفاق میوفته 🧘🏻‍♀️

سلااام💙خوبی؟ 💙

خب اولین چیز و مهم ترین چیز که خیلی منتظرش بودم تو این قسمت اتفاق افتاد که اونم دیدن موهای بلند و خوجمل دونگهه توسط هیوک بود 😭😭( این موها برای یک پسر بلند بود و البته .... زیبا 😭😭💙) میشه کوتاه نکنه هیییی .. 😭

و اینکه  کارهای دونگهه تو ابن پارت خیلی بامزه بود خب 😂😂مخصوصا وقتی گوله برفا رو گذاشت بالای در😂💙

و در آخر چشم هایش که در انعکاس نور ماه رنگ نقره ای ماتی گرفته بودند :) 💙

مثل همیشه عالی بود 

تنک یو سوووو ماچچچ 🌙💙🌊

پاسخ:
سلام مهسا قربونت تو خوبی؟
حواسم بودا 🙃 از قسمت اول تا حالا کلاه سرش بود که هم بخاطر سرما عادی بود هم عمدا اشاره ندادم گذاشتم برا الان. فعلا بیا دعا کنیم قیچی هیوک به قول بچه ها سر به نیست شه🤲🏻
فک کن با اون پاش رفت رو تنه درخت واستاد برف گذاشت که فقط بریزه رو سر هیوک😐
چشماش خود واقعه س:)
خواهش بیبی🌾🥰

سلامممممممم

اصن دلم میخواد اول کار ازت معذرت خواهی کنمممم، ببخشید قسمت قبلی نتونستم بیام🥺

 چطوری مطوری؟ چرا این قسمت هیچی برامون ننوشتی؟🥺امیدوارم که خوب باشی💙

خب بریم سراغ این قسمتتت...چقدر زود گذشتااا...

یعنی من عاشق این صبوری هیوک و شیطنت دونگهه و مچ بودن این‌دوتا باهمم😂😭خیلی مرگه اصن😂مظلومیت هیوک و پررویی دونگهه😂😭

من عاشق این تعاملاتشونم، نمیدونی چقدددر‌ قشنگهههه😭😂تمام طول مدت که میخوندم نیشم باز بود😂😭

من عاشق اینم هستم که هیوک ناخودآگاه رفته تو کف دونگهه😭😂بمیرم خببب😭

"خرس قطبی" 😂😂 موندم این دونگهه دیگه چجوری میخواد هیوک رو مورد عنایت قرار بده😂😭میتونم فحشش بدم نه؟😂آخه خیییلی کیوته😂

خوشم میاد که دونگهه خودشو اذیت نمیکنه قشنگ یکیو مظلوم گیر آورده اونو اذیت میکنه😂دلم میخواد گازش بگیرم😐👌

 

فقط منم که خوشحالم که نتونست تماس بگیره؟ هرچی بیشتر پیش هیوک بمونه بهتره، اصن تا ابد بمونه همونجا...منکه مشکلی ندارم...خیلیم خوشال میشم...

 

خب از هیوک بگذریم که دارم از کنجکاوی میمیرم بدونم جریان چیه😂😐👌

 

و اینکههه درآخر، این نوشته خیلی با همنفس متفاوته هااا؛ اما عااالیه عالی...

من خیلی خیلی دوستش دارم😍

راستی اینجا از صبح برف میومد و اصن من خرکیف بودم انقدر فضا مچه با ماهگون😂😐👌درحدی که به خودم حسودی کردم😂

 لاااب یو زیاااااد

بایییی💙

پاسخ:
سلام
وای نگو ساغر لطفا. وقتی شماها میاین کامنت میذارین و اگه احیانا دیر کرده باشین معذرت خواهی میکنین دلم له میشه واقن 
نه به صد و خورده ای نفر زیر آبی ای که هیچ وقت خودشونو نشون نمیدن نه به شما عزیزای دلی که حتی بخاطر تاخیر و این حرفا ازم معذرت میخوایین. انقد خوب نباشین 🙃💙💙
حالم خوبه مرسی فقط چون با گوشی آپ کردم سخت بود کپشن بزنم فقط لینکو گذاشتم رفتم 
نقطه ی مقابل انقد زیبا دیده بودی؟
خیلی به هم میان اصلا ولم کن😖😖
باز خوبه خرس قطبی لقب کیوتیه و دونگهه چیز بدتری نگفت. وگرنه خودم میرفتم لهش میکردم 🤭
آره راحت باش هر چه دل تنگت می‌خواهد بگو 😁
نه فقط تو نیستی. همهههه 
الان هر کی منتظر باشه دونگهه بتونه خبری از خودش به دوستاش بده از ما نیست 😁
وای جدی؟ از لحاظ شخصیتی و فضا و اینا متفاوته؟ *-*
مرررررسسییی خداروشکر 
😭😭😭😭😭💙
وای حسابی لذت ببر از برف.. برو بیرون برف بازی کن به جای من😭
می تو 💙بابای

سلام به شقایق جون عزیز دل 🌹❤😙

چرا این قسمت مقدمه برامون نزاشتی؟

دوست دارم قبل هر قسمتی که برامون میزاری با مقدمه های زیبای تو شروع بشه😍😍😍😭😭😭❤❤❤

تو این چند قسمتی که از ماهگون گذشته جریان زندگی با همه سختی ها و شیرینی هاش ،تلاش و شور شوق رو در کنار دو تا ادم متفاوت میشه حسش کرد و چقدر زیبا و دلنشینه این تضادها 😍😍❤❤

برای هیوک نمیتونم چه لقبی براش انتخاب کنم از بس که از هر لحاظ بی نظیر و شایسته است 

هنرمند ،نجیب ،اقا ،باشخصیت ،وظیفه شناس ،باادب ،خوش رفتار .....

خوش به حال جوجه پلنگمون که همچین فرد مهربونی سر راهش قرار گرفته 

هی اتیش میسوزونه ،قهر میکنه ،خراب کاری میکنه 

دوست دارم لپاشو بکشم جیغش دربیاد 

چقدر هیوک با معرفته تا خوب شدنش هر کاری از دستش بربیاد براش انجام

میده 

واقعا برای منم سواله چجوری میشه با اب سرد حموم کرد ادم یخ میزنه خیلی سخته 😱😱😱❄

وای موهای قهوه ای خوشکل درازش 

چقدر باهاش کیوت و شیرین میشه 

هیوک براش کوتاه کنه 😍😍😍😍😭😭😭😭💕💖💓

چقدرم اهل بازی کردنه 

یه کارایی میکنه ادم توش میمونه 

چه زودم میترسه 

اخه کی دلش میاد تو رو با تبر بکشه ؟؟؟؟😍😍😂😂😂

عروسک جان 😍😍😍😙😙😙👼

تا تو پات خوب بشه 

کلبه این بیچاره رو میترکونی

جایی هم هست نرفته باشی سراغش 

کل خونه رو وجب وجب گشتی 

چیکار داری به وسایل شخصیش 

ادکلنشم میخواد 

عین این بچه ها هر بار یه چیزی ازش میخواد

مرد جواهری خودش خود به خود خوشبوئه 🌹🌸💎

مرسی عزیز دل خیلی این قسمت دوست داشتنی بود

👌👏👏👏❤❤❤

 

 

 

پاسخ:
سلام عزیزمممم
وای منتظر بودی ینی؟ 🥺
ببخشید قشنگم. آخه لپ تاپم به نت وصل نمیشد منم بعد از کلی کلنجار با گوشی اومدم تو وب و آپش کردم که خیلی سخت بود با گوشی دیگه یکم حوصله نداشتم چیزی بنویسم گفتم ولش کن هنینجوری میدم بره. دفه های بعد براتون حتما مقدمه مینویسم 💙
خداروشکر که این جریانو دوس داری*-*
با تموم این لقبایی که نام بردی در یه کلام باید گفت هیوک خیلی ماهه نه؟
همونطور که اسم داستان براش برازنده س ~
همه همین حسو به دونگهه دارن 🤭🤭 (خودمم همینطور)
دلم میخواد لهش کنم. اگه ازش حرص میخورم بخاطر کاراش نیس بخاطر شخصیت عزیز و بانمکشه 🐤
آره واقعا هیوک از روی مهربونیش حاضره هر کاری کنه. هر کمکی از دستش بر بیاد انجام میده
واقعا سواله گرچه هیوک بارها تاکید کرده که عادت داره به این سرما 
یادته موقع وان مور چنس موهاش بلند بود چه دلبری بود؟ :)
موهاش اونقدریه 
ریزه میزه راه ک میره نمک میریزه 🐤~
حالا راست میگی بیا ظرفا رو بشور لی دونگهه 
همه جا رو شخم زدههه این بشر😂😂
حالا منتظر باش ببین پارت بعد چه جاهایی رو از خونه درو میکنه 🤲🏻
درخواست هم که زیاد داره ماشالا 
جالا خوبه اینبار آدامس بود 
خواهش عزیزم خوشحالم دوسش داشتی🤩

هلوووووووو 

چطوری؟💙😍🌈

وایییی آی لاو دیس پاااااارت سوو ماچ:)

شیطنتای دونگهه زیادی شیرینن دلم میخاد خفش کنم اینقد شیرین نباشه😂

خب پسرم راست میگع تو اون برفو سرما چرااا آبگرمکن کن ندادی اخه:(🥺😂چجوری دااااد زد

وای اون تیکه ی موهای دونگههه:)))))من مردمممممممم اقا

میشههه خواهش کنم کوووتاش نکنییی🥺😭کله پارت همین بودم کاملاااا ک کوتاش نکنه اخه باموهای بلند بعد از اینکه عاشق هم بشن زیادی شیرینه نمیخااام موهاش کووتاه باشهه:(😂😭🥺🥺🥺

شوخیش با برفا دلم میخاس بگیرم فشارش بدم از شیرینیش گاد😍💙

خنده های بلندش💙😂😂😂حرف هیوک (اصنم بامزه نبود)

یا اونجا ک رفت تبر بیاره حرفای دونگهه😂😂چرا نمیتونه یکم جدی باشهه خب😂شیرینک🥺😂یه لحظه فک نکرد ک خودش نجاتش داده بعد چجوری میتونه بکشتش اخه😍😂

واقعا عاشق شحصیتای متفاوت این فیک شدم🥺هیووک زیادی ارومه،زیادی اروم حرف میزنه،زیادی قشنگع بین اون برفا،دونگهه هم زیادی شیطونه،زیادی شیرینه

منتظرم این دو شخصیت عاشق هم شن:)))))

ممنونم بخاطر وقتی ک میزاری و حالمونو خوب میکنی💙😍🥺لاو یوووو🌈💫

پاسخ:
سلام بانو
متشکرم 🤗
ریلی؟ گود فور می*-*
حق داره انقد شوکه بشه ولی داد و بیداداش همچنان کیوته🤭
بیا دعا کنیم قیچی هیوک گم شه اصلا :) ولی فانتزیت از موهای بلندش خیلی شیرین بود حق با توعه
آدم با صاحاب خونه همچین شوخی هایی باید کنه آخه؟ 🥴🤭
آره فقط میخواس مزه بپرونه. هیوکم ک سااااااکتتتتت. هیچی نگف پسرم 
وای دلم رف وقتی گفتی منتظری عاشق شن :)
منم از تو ممنونم که میخونی و واسه کامنت وقت میزاری عزیزم💙

سلام سلام

هیوک به کوچکترین چیزها اهمیت میده غرور دونگه عزیز دلم 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘

پاسخ:
سلام 😺
از بس کرد فوق العاده ایه حواسش به همه چیز هست 

ای بابا 

هیوکجه این قسمت هم موهای دونگهه براش زیبا بود هم چرت و پرت گفتنش با نمک؟🙄🙄 هیوکجه شی داری دلو میدی بره؟

بدع بره ما که راضی ایم...

راستی شقایق حرف بزنننن پنجاه درصد عشق در حال آپ خوندن فیکات حرفات تو وبه 

خسته نباشی💙

 

 

پاسخ:
چقدم ک ما از خدامونه این چنین دلو بده بره مگه غیر از اینه؟ 🥴
عاره باشه حتمااا. این دفه با گوشیم آپ کردم خیلی سخت بود چیزی ننوشتم 
فدات عزیزم 

سلااااام

من همچنان شیفته دونگهه ام
خیلی باحاله

اینجوری ک هیوک ساکت و مظلومه رابطه نابرابر نمیشه؟
درسته عاشق این دونگهه پررو و وراجم ولی هیوک خیلی مطیع و مظلومه
گناه داره خب


مرررسی ازت 
منتظر قسمت بعد هستم

پاسخ:
سلام خوبی؟ ^~^
آره دونگهه شخصیت سرزنده و بانمکی داره 
نه این ک واقعا بانمک بازی در بیاره. خودشه ک بانمکه
نگران نباشَ😌
خواهش میکنم 

اول از همه ببخشید که برای قسمت قبل نظر ندادم🥺 ولی واقعا فوق‌العاده بود😍 مخصوصا اینکه هیوک بالاخره یکم زبونش داره باز میشه و جواب این بچه رو میده😍😂

و حالا این قسمت...🤤

"میشه غر زدنو بس کنی؟!  -نه!"

"اصلا بامزه نبود!   -خیلیم بود!"

من واقعا از دست این دو تا میخندم😍😂 خدایا با این کاراشون و حرفایی که میزنن😂😂

ولی دونگهه واقعا شیطونه! اصلا انگار نه انگار یه دست و یه پاش شکسته! یا روی تنه‌ی درخته تا روی هیوک کرم بریزه یا میپره روی اپن😂😂 مواظب خودت باش خب جوجه🥺😂

ولی آخرش من مطمئنم این بچه دست و پاش درست و حسابی و بدون مشکل جوش میخورن ولی یه سرمای حسابی میخوره😂 جوجه سرمایی😍😂 جدا چجوری انقدر سرمایی و کیوته🥺🤧😭

وای فقط تعجب کردنش سر اینکه هیوک کلی چیز میز توی خونش نداره ولی پول داره😂😂😂 بچم به زندگی کوهستانی عادت نداره😌😂

ولی فکر کن اگه هیوک سشوار داشت چی میشد! میرفت مشغول خشک کردن اون موهای بلند و ابریشمی که از قضا از نظرش "برای یه پسر بلنده ولی زیبائه" میشد و ما اینور غش و ضعف میکردیم😍🤤😭🤧

اون جا که دونگهه به هیوک گفت میخواد موهاشو کوتاه کنه و هیوک گفت خودش براش کوتاه میکنه، من جدا از ته دلم دعا کردم قیچی هیوک نیست و نابود بشه تا این موها کوتاه نشن😌😁

وای وای وای اونجا که هیوک میخواست بره بیرون بعد دونگهه همچین مظلومانه اومد جلو گفت "میشه؟" من منتظر بودم در ادامه یه درخواستی راجع به وضعیتش داشته باشه که یهویی برگشت گفت آدامس بادکنکی میخواد😐😂 جوجه‌ی کیوت خوردنی چلوندنی🥺😍😂 هیوک چرا همونجا تو رو توی بغلش نگرفت فشارت بده خب؟!😑

و بالاخره راجع به هیوک...

اصلا این پسر انقدر آروم و زیبائه که خب من چی بگم؟!😭😭😭😭

دقیقا همونیه که خودت آخر این قسمت گفتی! واقعا "نقطه‌ی اوج یک خلسه‌ی آرام" ئه! فرقی هم نداره خواب باشه یا بیدار! تمام وجود این ماه زیبا آرامش محضه💙

و فکر نکنم لازم باشه از میزان عشق و علاقم به رابطه‌ی هیوک و بچه ها و مردم روستا چیزی بگم دیگه😭🤧

پسر آروم و مهربون من😭💙 به فکر همه هست و همیشه به همه توجه میکنه😭

واقعا برام سواله که یه پسر به مهربونی هیوک چه اتفاقی رو از سر گذرونده که یه زندگی آروم و تنها وسط کوهستان رو برای خودش انتخاب کرده؟!🤔🤧

امیدوارم پسرم امشب یه خواب راحت داشته باشه و دوباره ساعت سه و بیست و چهار دقیقه از خواب نپره🥺

و در آخر... امیدوارم چیزی یادم نرفته باشه و همه چی رو گفته باشم🤔 (که البته اگه چیزی یادم اومد دوباره میام🚶🏻‍♀️😁)

خسته نباشی حسابی💙🧡

پاسخ:
این چه حرفیهههه فدای سرت 🥰💙💙دیگه نبینم بگیا💙
دیالوگا رو داشته باش 😂😂
ینی دونگهه اگه هیچ جواب منطقی ای هم نداشته باشه باید حتما یه چیزی به هیوک بگه که تو حرف زدن کم نیاره😂
فقط میخواد حاضرجواب باشه 😂
دیدی؟ =| من گفتم این با این پاش یه کارایی میکنه که آدم سالم نمیکنه منظورم همین بود
حالا خودشم می‌ترسه از این که دست و پای سالمشم چیزیش شه ولی بازم شیطونی میکنه 
حق داره تعجب کنه ولی. دنیاش با دنیای هیوک خیلی فرق داره و همه چی الان اینجا براش جدیده 
بیا واقعه دعا کنیم قیچی گم شه وگرنه فانتزی بزرگ موهای بلند دونگهه حتی اینجا هم تو داستان برامون به چوخ میره TT
درخواستش شکر خدا فقط آدامس بود 😂😂 اگه بزرگتر بود خودم میگرفتم لهش میکردم میگفتم ساکت باش 
آره گفتی. خیلی خوشحالم ک میگی اینطور رابطه ها و تعاملات فرعی رو تو داستان دوس داری 🥺
حتما یه دلیل محکمی پشت این تنها زندگی کردنش روی کوه که حتی فاصله ش هم از روستا زیاده داره و اونو خواهی فهمید 
راجب خواب هاشم میفهمیم همراه با خودش. فقط صبر داشته باش😌
آره خیلی چیزا رو که گفتی 🤩 بیا بیا قدمت رو چشم 🤭
سلامت باشی عزیزم 💙

سلام سلام 😍خوبی ؟ خوشی؟ 

درباره زمان آپ که قسمت قبل گفتم بگم هرجور خودت راحتی عزیزم ..نوشته هات انقد محشره که صبر کردن برای آپ قسمت جدیدشم شیرین و دوس داشتنیه 😍❤🧡مرسی ک به نظراتمون اهمیت میدی گلم😘🥰

و درباره این پارت بگم ک عااااااالی بود و من مرگ شدم برای این شیطنتای وروجک خوشگلمون🥺🤩چقد میتونه کیوت و چلوندنی و ناز باشه اخه 😍😁

ای جونم که قراره موهای خوشگل هائه رو هیوکی خونسرد و مهربونمون کوتاه کنه🥰😍من از همین الان آمادم فدای اون لحظه شم🥺🤩🤩😻😻

کل فضایی ک میسازی یه جوریه که هرلحظه اش میشه مرد برا خوشگلی ارتباط گرفتنشون ..برای تضاد و در عین حال مکمل بودنشون ...کلا همه چی  رو به کامل ترین حالت ممکن کنار هم میزاری..مرسی ازت و خسته نباشی😘🧡💛

(وی از همین الان در انتظار قسمت جدید میماند😍🥺😅😂)

پاسخ:
سلام مهرنوش قربونت تو خوبی؟!
البته که اهمیت میدم عزیزم. به هر حال که شما قراره بخونین و اپ کردن و ساعتش برا من فرقی نداره ^~^
ای خودو. خوشالم ک دونگهه ی کیوتک قندیمونو انقد دوس داری 🥺
آره خودتو آماده کن برای اون لحظه که قراره پارت بعد اتفاق بیوفته 🧘🏻‍♀️
مررررسی از خودت که دوسش داری و میخونیش 💙
 سلامت باشی لاو🤩🤩🤩

سلام عزیز جان دلم
خوبی عزیزمممممم شقا جونم تو اوج حال بدم ماهگون جان بی اغراق مرهم حالم بوده و خیلی دوستش دارم کلی خسته نباشی عزیز جانم
شیفته اثر بخشی قلم زیبات هستم افسونگر جانمممم
یکم تکراریه ولی دلم طاقت نمیاره نگم من عاشق جز ب جز فضای ماهگون با فضاسازی نقطه به نقطه ایی که برامون توصیف کردی هستم قربون زیبایی کلام و حس نابت برم
شقا جونم چقدر هیوک با شعوره اصلا ذره ایی حس بد به دونگهه منتقل نمیکنه اونقدر هوا شو داره که حتی نمیخواد دونگهه حین لباس شستن حس ناتوانی کنه ادم اینقدر باشعور میشه مگه؟ هیوک فرشته س فرشته ایی که از ماه اومده
نمیدونم چه چیزی پس پرده وجود دارد هیوک عاشق شده یا نه ولی رفتارش نوعی از عشق ورزیه چون عشق فقط تنها شامل حال معشوق نیست عشق ورزی به موجودات عالم هستی هم خودش در دایره عشق قرار داره مثل هیوک که اینقدر زیبا به دونگهه با رفتاراش عشق ورزی میکنه منتها خاص تر ...
دونگهه خیلی نسبت به درد صبوره و تحمل بالایی داره و تا حد ممکن خودش کارهایی که مربوط به خودش هست رو انجام میده ......
من دیوونه اون عطر تو حموم هستم عطر گل یاس هیوک اینقدر پر از ارامشه از چیزهایی هم استفاده میکنه که ارامش رو هزار برابر میکنه البته این بو ممکنه که منشا خاصی داشته باشه
مجذوب جز به جز فضاییم که ترسیم کردی انگار واقعا تو اون دنیا دارم زندگی میکنم هیوکی که موهاش به گوشه ایی رفته و پیشونی سفیدش در معرض دیده خیلی تصورش هم دلبرانه هست
وای کرک و پر دونگهه بابت ابگرمکن نداشتن هیوک ریخت ..هیوک هم از پر سرو صدا بودن دونگهه متعجب تر شد ولی چقدر عزیزه مثل اب رو اتش میمونه چیزی به عنوان خشم عصبانیت تو وجود عزیزش جایی نداره حتی خود دونگهه هم از این همه ارامش هنگ کرده😂
کلی دعا کردم هیوک موهای دونگهه رو کوتاه نکنه اون موها نقطه ضعف ما و هیوک واقعیه😢
هیوک با دیدن اون موهای قشنگ چطور دستش به قیچی میخواد بره😢 امیدوارم منصرفش کنه
اون لحظه که هیوک موهای بلند دونگهه رو نگاه کرد خیلی دوست داشتم چون تو اوایل داستان هیوک نگاه زیادی به دونگهه نمیکرد و تمام تمرکزش سمت ساخت قاشق بود ولی این بار تعاملشون گرم تر از قبل بود
وجود دونگهه باعث شد هیوک لحظه لحظه ی زندگی رو به دونگهه فکر کنه اینکه مراقبش باشه کاراش رو انجام بده یا عصاش رو درست کنه کل دنیای هیوک رو وروجکی به نام دونگهه پر کرده
هی زمان میگذره و کرک و پر دونگهه از هیوک میریزه ولی میگم هیوک کاپشن لاگوست داره نسبتا لباسش هم زیاده ولی وسایل دیگه ش خیلی ساده زیست طوره منظورم اینه که ممکنه تو این تضاد چیزی پشت پرده باشه ؟! مثلا هیوک یک نجار مشهور درعرصه داخلی یا بین المللیه منتها دوست داره در تنهایی و دور از فضای سمی شهر زندگی کنه! حس میکنم خیلی فضول شدم😂 البته خود هیوک هم گفت که پول دارم ولی نمیدونم باهاشون چیکار کنم
فقط تعجب دونگههه از سطح زندگی هیوک😂
اینقدر هم پرو تشریف داره به هیوک میگه خرس البته حق داره هیوک خیلی گرماییه ادم کرک و پرش میریزه ولی جوجه کوچولومون خیلی سرماییه و خیلیم لجباز تا اخرین لحظه پافشاری میکنه بابت خشک کردن موهاش😂
هیوک این همه به دونگهه احترام میزاره اون وقت دونگهه سر به سر هیوک میزاره این نقشه های شیطانی رو چطور به ذهنش میرسه بنده خدا هیوک هم واکنش بدی نشون نمیده جوجه کوچولو پر از سر زندگیه
شقا یک خط میخونم و دلم کلی ضعف میره ادم دوست داره ی جا بشینه و فقط به فعل و انفعالات دونگهه نگاه کنه دلم براش ضعف میره اونقدر که هیوک به فکر سلامتش هست دونگهه اصلا به فکر سلامتش نیست میپره رو اپن میشینه بعدم کیوت وار سیب میخوره و تفالش رو باهدف گرفتن میندازه تو سطل زباله.... این موجود دوست داشتنی رو باید گرفت چلوند
من فقط دیوونه تقاضاش شدم ادامس خرسی میخواد وروجک
دونگهه هم در خصوص اون بو کنجکاوه من هیچ دلیلی به ذهن معیوبم نمیرسه جز جنبه ماورایی که ربطی به هیوک داره...
 هیوک کلافه از گشتن دونگهه بین وسایلشه😂دوباره تذکر داده😂😂
چقدر تعامل هیوک با بچه ها و رفتارش رو با مردم روستا دلنشینه با وجود توفان هم مهمون عزیز شیطونش رو ول نکرد....
تصور هیوک از دونگهه وقتی برق چشمش میره چقدر دلبرانه بود با وجود اینکه ارامشش رو مختل کرده نمیخواد خم به ابروی دونگهه بیاد
هیوک خیلی باملاحظه س وقتی وارد خونه شد با کمترین صدا وسایل رو به اشپزخونه برداصلا نمیخواد ذره ایی ارامش دونگهه رو مختل کنه
ولی خودمونیم کمال دونگهه بر هیوک هم اثر کرد وسایل رو روی اپل گذاشت البته به خاطر بیدار نشدن دونگهه بود

اون لحظه که هیوک به چهره دونگهه نگاه کرد خیلی پر از ارامش خاطر و بود یه حس خیلی خوبی داشت در عین اینکه شاید عشق ایجاد نشده شاید هم شده من هنوز زخمی از چند صفحه اخر همنفسم ولی حتی اگه عشقی ایجاد نشده باشه یک توجه خاص وجود داشت درسته هیوک ذاتا فهمیده و باشعوره ولی این ری اکشن هاش کمی فرای یک مراقبته منظورم اینه که این مراقبت رنگ خاص تری رو به خودش گرفته که حتی با قسمت های پیشین متفاوت تر بود همراه با یک حس نزدیکی و قلبی بود حتی نگاه های هیوک به دونگهه تو این قسمت بیشتر از قبل بود
وقتی هم دونگهه بهش گفت اومدی دلگرم کننده بود درسته هیوک وابسته کسی نیست و با تنهایی سازگاری داره ولی وجود کسی تو خونش باعث میشه با حس های متفاوتی اشناشه که در اوج عجیب بودنش ارامش بخشه اینکه یک نفر تو خونه منتظر ادم باشه ارام کننده س مخصوصا اگه اون فرد دونگهه باشه
مهمون ناخوانده هیوک مثل دریایی میمونه که در اوج تلاطم یک ارامشی تو وجودش داره و اون منبع هم در چشم هاش خودش رو پدیدار میکنه...
چقدر بخش اخرش که هیوک با نگاه کردن به ماه خوابش برد قشنگ بود دالنیم وقتی به خودش نگاه میکنه
شقا جونم خیلی این قسمت رو دوست داشتم سرشار از حال خوش بود خیلی دوست دارم مراقب خودت باش بوس بوس قشنگم❤💋

پاسخ:
سلام مهربون من
حالت بهتر بهتر شده ایشالا؟ بیا خبری از حال الان خودت بده.
 هی میام بپرسم هی نمیشه🥺 ولی تو فکرت هستم همیشه. 
امیدوارم فضای آروم و خنک داستان واسه چند دقیقه هم که شده،یا همون مدتی که حداقل میخونیش از دغدغه های زندگی دورت کنه و تو رو به دنیای آروم خودش ببره ~
اوهوم. هیوک میتونست که خودش لباسا رو بشوره براش کاری نداش. ولی نمی‌خواست که دونگهه احساس بدی بهش دست بده که نمیتونه بخاطر دست شکسته ‌ کمک کنه. واسه همین گذاشت تو شستن لباسا کمکش کنه 
هر وقت حس کردی یه چیزی عجیبه مطمئن باش جوابشو بعدا پیدا میکنی. گرچه این فلسفه ی قشنگی رو که گفتی اصلا نمیشه انکار کرد.. عشق فقط متخص معشوق نیس. عشق یه احساسه که انسان به هر انسانی تو هر موقعیت میتونه داشته باشه و من خیلییی بهش باور دارم 
البته دونگهه حق داره برگاش بریزه😂😂هیوک پکیج نداره کلا تو خونه. آب خونه سرده تو اون کوه همیشه زمستونی. فقطم یه شومینه هیزمی داره که اونم قبلا روشن نبوده برا همین منطقیه که برا دونگهه انقد سوال پیش بیاد مخصوصا وقتی که فهمید هیوک حتی سشوار هم نداره 🤭
موهاش:)
آره این اولین باری بود موهاشو میدید. چون همش تو کلاه بودن. حتی اگه بیرون هم بودن هیوک از این آدمای سر به زیریه که توجه نمیکنن تو صورت آدم. 
اوهوم الان یه دغدغه ای به دنیای کوچیک و روتین هیوک اضافه شده که با تمام سختیا و بی عادتی ها و تفاوتاش شیرینه!
وای 😂😂الهی قربونت برم که مغزت داره فراتر میره 😂😂🤭ن دیگه در اون حدم نیس قضیه 😂😂🤭🤭 هیوک دیدی ک خودشم گفت پول داره اونقدری که نمیدونه چ کارشون کنه. ینی این که سشوار و لباسشویی و گوشی و تی وی نداره اصلا ربط ب این نداره که نمیتونه داشته باشه. خودش نمیخواد! ولی لباساش زیادن و ب مارک دار بودنشون هم اشاره شد. لباس خریدن دوس داره بچم. خودش بعدا اینا رو میگه زیاد گسترده فکر نکن 😁
خیلی دوس داره سر ب سر هیوک بذاره چون این شیطنتا تو ذاتشه🤭🐤💣💥
حالا خوبه درخواست جناب آقا آدامس بود و چیز گرون تری نبود که بگیم دهنت ببند بشین صدا هم نده😐
آره. چون نمی‌خواست بیدارش کنه از تمیز کاری گذشت و همه چیو همونجوری بی نظم رو اپن گذاشت و رها کرد. در صورتی ک خیلی با سلیقه س ولی اینجا مهمونشو ترجیح داد 
آره ببین اصلااا ب عشق اشاره نمیشه. حداقل نه فعلا! نگاهای هیوک و توجهاتش همش از سر ذات خوبش و مهربونیشه. این ک اهمیت میده و توجهشو میده به طرف مقابلش و حتی بهتر شدن تعاملشون هم از سر دوستی خواهد بود. و هر احساس سومی ک توی خواننده حس کنی در آینده. چیزیه ک تو حس میکنی وگرنه مستقیم گفته نمیشه
به هر حال ک میبینم هنوز از هم نفس نکشیدی بیرونا نازی🥴
مثل همیشه حرفات باعث پرحرفی منم شد ^~^
مراقب خودت باش تا وقتی که کامل سلامتیتو بدست بیاری. بوس رو لپت قشنگم 💙

خیللللی قشنگ و گوگولیه

مخصوصا دونگهه ی پرحرف و هیوک خونسرد خیلی قشنگه 😍😍

اصلا کلا شخصیت پردازیت انقددددد خوبه که هر کاری کنی دوست داریم

دونگهه کم حرف پرحرف ، هیوک عصبی هیوک بیخیال هیوک خونسرد و عجیب

مررررسی😍🤗

پاسخ:
مررررسی*-*
آره تعامل شخصیتای متفاوتشون برا شما ممکنه جالب باشه😀
مرسی عزیزم لطف داری 💙
فدایت

اوا پس چرا نبود تقاشی 😥

پاسخ:
هر پارت که نداریم عزیزمم

بعد امتحان  بسیار میچسبه ..

 

پاسخ:
امیدوارم موفق بوده باشی*-*

هاهاها فرست کامنت 😎😎😎😎

پاسخ:
باریکلا

عررررر قسمت شیش  برم بخونممممممم 😭😭😭😭😭😭😭😭

پاسخ:
بله*____*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی