فن فیک هم نفس قسمت آخر
" هم نفس"
زوج : ایونهه
ژانر : عاشقانه
هپی اند
نویسنده : شقایق
قسمت آخر
سلام بچه ها
رسیدیم به آخرین سه شنبه ی هم نفسی و میخوام یه عالمه حرف بزنم ..پس همه ی حرفامو بخونید
21 مرداد بود که پست معرفی و تیزر هم نفس رو گذاشتم و چند روز بعد قسمت اولش رو آپ کردم.یعنی الان حدود شش ماه شد که اینجا دور همدیگه و هم نفس بودیم.از تابستون تا زمستون :) تازه با وجود اینکه تا قسمت 30 هفته ای دوبار آپ میکردم! اما به طرز عجیبی زود گذشت و مطمئنم همتون متوجه ی این سرعت شدین.بالاخره امروز پایانش رسید اما خاطرات خیلی خوبی هم برای من و هم شما به جا گذاشت.
ایده ی این داستان تابستون 97 بود که به ذهنم رسید.تو ذهنم جمع و جورش کردم و تو پاییز 97 اولین قسمت رو نوشتم.و مهر ماه 98 تمومش کردم.همونطور که می بینید مدت زیادیه .حدود یک سال! و من هم خیلی آروم مینویسم
اما خوشحالم که نتیجه ش این شد.بی شک یکی از بزرگترین کاری که تو زندگیم انجام دادم نوشتن هم نفس و تموم کردنش بود.داستان طولانی و 1000 صفحه ای بود و هربار که تعریفای شما از داستان رو میشنیدم خوشحالترین آدم روی زمین میشدم.
خواهش بزرگی که ازتون دارم اینه که نویسنده های جدید رو حمایت کنید.نه فقط جدید بلکه همه ی نویسنده ها رو اما نویسنده های جدید خیلی بیشتر از همه به حمایت نیاز دارن.بذارین به زبون ساده بگم بهتون تا عمق اهمیت اینو بفهمین.
اولین فیک بلندی که من نوشتم "صدایم کن(کال می)" بود.من فقط میخواستم همینو بنویسم و تمام.هیییچ تصمیمی برای این که بعد از صدایم کن داستان دیگه ای بنویسم نداشتم اما نظرات و حمایت هایی که از کم شروع شدن و کم کم بیشتر شدن ناخواسته منو وادار کرد که داستان دوم رو بنویسم و اون داستان چندشات "تپش" بود! وقتی بعد از اون بازم حمایت و دلگرمی از طرف خواننده ها دیدم "خلسه ی یک رویا" و بعد "5ساله" رو نوشتم.
و بعد از اون تازه موقع نوشتن هم نفس بود که من احساس کردم یه نویسنده ام و به عنوان یه الف باید حس خوبم که همون ایده ی داستانای تو ذهنم هست رو بنویسم و برای فندوم به اشتراک بذارم.به طور خلاصه اگه حمایت فندوم نبود اگه نظرات قشنگ خواننده ها نبود فیک هم نفسی هم وجود نداشت.
نوشتن برای یه نویسنده خیلی کار سختیه.زمان و انرژی خیلی زیادی میذاره و احساس بزرگی به خرج میده برای نوشتن یه داستان و در ازاش هیچ پولی دریافت نمیکنه و فقط دوست داره داستانشو برای شما به اشتراک بذاره.نوشتن سخته اما حمایت بسیااار راحته.
نوشتن چند جمله از طرف یه خواننده که 5 یا 10 دقیقه زمان میبره برای یک نویسنده دلگرمی ای برای زمان حال و آیندشه.انگیزه برای نوشتن داستانای بعدیشه.
واسه همینه که خیلی وقته که دلم میخواست بهتون بگم از نویسنده هایی که دارن اولین فیکشونو آپ میکنن حمایت کنید.
من بخاطر شما به اینجا رسیدم پس همین شمایین که میتونین ادمای شبیه به منو به جاهای بزرگتر برسونین.تنبلی رو کنار بذارین و بیایین تو فندوممون با خوشحالی بیشتری دور هم زندگی کنیم و دایره ی دوستیمونو گسترده تر کنیم.
من طی آپ هم نفس دوستای زیادی پیدا کردم که اگه چند روزی باهاشون حرف نزنم نگران یا دلتنگ میشم.میخوام بگم همین تعامل بین خواننده و نویسنده کلی میتونه محور دوستیا تو فندوم رو بزرگ کنه.
خبر خوش برای یه سری اینه که من قسمت ویژه هم دارم و قراره به زودی بنویسمش *-* اما این قسمت تک شات ویژه همونطور که از اسمش پیداست برای افراد ویژه ست..کیلیلیلیلییی بلهههههه یعنی خواننده های گروه خصوصی هم نفس که در تمام لحظات باهام بودن و خواننده های عزیزی که اینجا ینی تو وب همیشه بهم لطف داشتن.
میشه گفت این قسمت اسپشال یه هدیه از طرف منه واسه کسایی که همیشه بهم لطف داشتن :) واسه همین هرگز لینکشو منتشر نمیکنم در عموم
و مطلب دیگه اینه که طبق قوانین فایل کامل چندین ماه دیگه آپ میشه و لینکای دانلود هم پاک شدن.
این مسئله به حال من و تیم ایونهه ریلتی هیچ فرقی نمیکنه چون دلیل اصلی این کار عدالته
چون همیشه یه فرقی بین خواننده ای که در حال آپ میخونه با کسی که صبر میکنه فیک تموم شه بعد بخونه وجود داره
خلاصه این حداقل کاریه که ما میتونیم واسه شما خواننده های وفادار و مهربونمون کنیم چون این حق شماست *-*
و این قانون همیشه قراره تو تیم چنل فیک ایونهه ریلیتی رعایت شه.
و اینم از خواننده هایی که همراه با آپ داستان رو خوندن خواهشمندم که فایلها رو جایی منتشر نکنید
حالا راجب این قسمت که عسسسسللللل ترین و طووولانییییی ترین قسمت هم نفسه بگم که فکر کنم بازش کنین برگاتون بریزه XD
تو این قسمت اتفاقای بزرگی نمیوفته اما جزئیات و ایونهه هایی داره که واسه تموم شدنش لازمن
طوری که وقتی به جمله ی اخر برسین حس میکنین دیگه بعد از این لازم نیست چیزی نوشته شه..
و در نهایت ممکنه سورپرایزتونم کنه
کلا اخرش سه حالت داره:
1 یا سورپرایز میشین
2 یا خیلی در حد پشم ریزون سوزپرایز میشین
3 یا سورپرایز نمیشین :|
بعد از این که خوندین به من بگین دچار کدوم یک از این سه حالت شدین😆
عاح یکی منو بگیره که انقد حرف نزنممم🤐
بچه ها راستی یه چنل برا هم نفس داریم که حالا من لینکشو چهارشنبه یا پنجشنبه بعد از این که قسمت اخرو خودین براتون میذارم.
میذارمش تو چنل ایونهه .اگه به چنل ایونهه دسترسی ندارین اطلاع بدین که لینکشو اینجا هم براتون بذارم (ولی خو تو تلگرامه دیگه باید همه دسرسی داشته باشن 0-0 )
حالا این چنل چیه!
چنلی که دوست خیلی عزیزم ریحانه اونو خیلی وقت پیش زد شروع به جمع اوری دیالوگای ماندگار هم نفس اونجا کرد
و بعد از یه مدت حالا اون چنل تبدیل شده به یه آرشیو ماندگار از یههه عالمه عکس و گیف خاص از هر سکانس فیک و فانتزی و ویدئو و آهنگ از هم نفس که هر بار پست جدید توش آپ میشه قند خونم میره بالا :|
خلاصه کسایی که دلشون برا هم نفس تنگ میشه پیشنهاد میکنم جوین شن.لینکشو براتون میذارم چند روز اینده
:)
دلم نمیخواد حرفامو تموم کنم T-T
از ته ته ته دلم ازتون یه عالمه ممنونم که بودین تا اوقات خوشی رو اینجا در کنار هم داشته باشیم.خیلی خیلی دوستون دارم
و یادتون بمونه که هیچ داستانی هیچ وقت تموم نمیشه و الان شاهزاده های هم نفس دارن یه گوشه از دنیا واسه خودشون زندگی میکنن و فقط بخشی از پستی و بلندی زندگیشونو با ما به اشتراک گذاشتن :)
امیدوارم قسمت اخر و نهایتا همه ی داستان رو دوس داشته باشین
خیلی دوستون داررممم💙بابای تا دیدار بعدی💙.💙
~~~~~~~~~~~~~~~~~
حسن ختام...
دوربین را طوری که تمام تخت و دیوار پشت سرش مشخص باشد و حجم مچاله شده ی کوچک بدن دونگهه در مرکز عکس باشد تنظیم کرد و وقتی تمام قابی که میخواست را در عکس ثبت کرد دکمه ی عکس گرفتن را فشرد ..
~myeverything
زنده بودن به نفس کشیدن نیست...
به هم نفس داشتنه!
_THE END_
سلام من طرفدارایونهه هستم حدود۸ساله امافیکخونتونوتازه شروع کردم میشه رمزفیک هم نفس روبدین ممنون