فن فیک هم نفس قسمت سی و سوم
" هم نفس"
زوج : ایونهه
ژانر : عاشقانه
هپی اند
نویسنده : شقایق
قسمت سی و سوم
سلام چطورین؟ ^~^
هم نفسه این روزا هیوکه در حاله جنگ با لی عه..
و دونگهه ای که بهتره هر چه بیشتر از چشم لی دور باشه تا در امان باشه.
اما خب این روزا هم زود میگذره..
پس علاوه بر شخصیتای داستان مثل همیشه به منم اعتماد داشته باشید ^^
مطمئن باشین هیچ وقت تصمیم بدی براشون نمیگیرم چون داستان با فراز و نشیبهایی که داره بر پایه ی منطق باید پیش بره نه چیزای ساده و آبکی
و بازم مثل همیشه مرسی که هستید 💖
امتحاناتونو خوب بدید و منو هم اینجا یادتون نره، نظر دادن اصلا وقتتونو زیاد نمیگیره
مخلوق سفارشی خدا، خلق شده واسه هیوک :)
اون از موهای بلند شده ش و اونم دستبند هدیه ی تو دستش ^^
مستر لی و تیپ رسمی همیشگی 🔥
قبول دارین هیوک با موی مشکی یه چیزه دیگه س؟ :)
مخصوصا اگه اخلاق هات داگی داشته باشه 🚶🏻♀️
سلام به نویسنده ی کشندهه ممم
امیدوارم خوب باشی^^
واای واای من الان کاملا یخ کردم... چون همین الان این قسمتو خوندم و اونقدهیجلن و استرسش شدید بود دیگه گفتم حمله کنم نظرمو بگم ، دیگه تا مغز استخونم این قسمت ثبت شده!
بعدشم من بهت اعتماد کامل دارم نویسنده نیم!
خیلیم عالی داری داستان رو پیش می بری کاملا واقع گرایانه! مطمعنم وقتی همه چی اروم شه، اون وقت برا قسمت شیرین شم همین اندازه دیوونه میشم.
😍💙
اولش که به لطف ددی و هان عزیزم ارامشی همچون ارامش قبل طوفان برقرار بود!
ینی این لی لعنت الله علیه دیگه خیلی رو مخم رفته، از اولم رفته بود ولی دیکه این قسمت ثابت میکنه اصن مشکل روحی داره /:
هیوک تا کجاها داره پیش میره، ماشه رو کشید! ابلفززز😭😭😭💙💙
لی اینهمه حقیر شده ولی ادم نمیشه، دیگه چقد میخای بری تو باتلاق لنتی.
«چیزی که مال من شده دیگه پسش نمیدم»
خدایا منو برا این جمله دو نیم کن!!!!
ینی دیوونه این دیالوگام، خدا میدونه!
هیوک ک ژنتیکی اراده و هوش و مدیریتش خفنه حالا چاشنی عشق و غیرتم بش اضافه شده ، دیگه شده یک سونامی که ایشالا به حق ایونهه م لی رو غرق کنه نابود کنه.
حالا چجوری هیوکو آروم کنیم ک کوتاه بیاد؟ یک عدد چاگیا لازم داریم که با گفتن «نفسم» نفس ما رو قط کنه، هیوک شو قانع! 🙃🙃
واای اگه میومد خونه چی میشد؟
از طرفی م نگران بیبی م یک هفته اصن فوقش سه روز؛ چجوری تنها می مونه تو اون قصر ؟
😰دل هیوک مث سیر و سرکه میجوشه
امیدوارم زودتر گم شن برن
این لی روانی ه خیلی میترسم بلایی سر ایونهه بیارع خدایی نکرده. 🔫😭:(
میدونم نمیشه اینجوری ولی باید بترسم
جزو هیجانات لازمه برا خوندن فیک!
بی صبرانه میخام برام سراغ قسمت بعدی
واای اصن احتمال نمیدم دیگه زنده بمونم،،،، تا همین جاشم کلی جون دادم برا تک تک جمله هاششش
نویسنده ی کشنده^^ اینم لقب جدید
مرسی ک اینقد قشنگ مینوسی😭😭💙💙💙