پاسخ:
سلام اسرا جونم
خوبم قربونت 🤗
مبارک شما باشههه😇لذت ببرین ازش
آره همزمان با مشکی شدنه موهاش این پوستر جدیدو گذاشتم براتون
خب این مشخص میکنه که خیلی تا الان با داستان جور و همدل بودی.. چون دقیقا جای درستی احساست به اوج اومد و گریه ت اومد. چون قسمتای قبل اتفاق خاصی نداشت ولی از اینجا دیگه فراز و نشیب و غم داستان شروع شد.
اوهوم خیلی ناراحت شد چولا
و عمق غم این بود ک دیرتر از همه فهمید. دقیقا یه سال بعد فهمید راننده ش که قصد محافظت ازش داشته همون شب تصادف فوت کرده.
لی سر یه بازی و تهدید مسخره جون یه نفر بیگناه رو اینجوری گرفت و جون پسر خودشم تا لب مرگ برد :)
سه روز ندیده هیوکو و به شدت از دستش دلخور و عصبانیه ک تا این حد بی خبرش گذاشته
ولی تا میبینتش احساساتی میشه و تمام دلخوریاش یادش میره
آخه خیلی دلتنگشه :)
اصلن حاضر نبود پاشو بذاره تو اتاق که نفسش بکشه و دلتنگ تر بشه
با این ک مجبور بود بره فراموش نکرده بود تولدشو
اگه فقط میومد کادو رو میذاشت میرفت هم مهم نبود فقط میخواست اینکارو کنه TT
میدونممم حست چیه درک میکنم 😭😭
خیلی از خواننده ها گفتن با این پارت گریه کردن 😭
ولی بودنه کانگین
و از طرفی اومدنه مامانش
و بازم از طرف دیگه اون تماس مامانش با هیوک
همه ی غمای این پارتو شست برد
آره خانم لی بیچاره از چیزی خبر نداره
و دونگهه هم ترجیح میده باخبرش نکنه چون واقعا قلبش میشکنه
مادرش انقد فرشته س که فقط خوشحالی بچه ها و خوشبختیشون براش مهمه
دقیقا عین همون حرفایی ک پشت تلفن به هیوک زد
واقعا از ته دلش ممنون بود از هیوک که دونگهه رو خوشبخت کرده و دوس دارن همو
دیگه وقتی یکی عین لی رشوه بده بله 🙂
قشنگ تهدیدش کرد که یا با ننگ و آبروریزی زندگی کن یا میام میکشمت
ینی هیوک تهدید به قتلم میکنه انقد جذابه لعنتی و خشنه😐🔥
خیلی عزیزه خانم لی.. کم کم عاشقش میشی TT
هیوک به سادگی درگیره این شده بود ک خانم لی چجوری میفهمه علایقشو
ولی وقتی خانم لی توضیح داد فهمید چندان هم پیچیده نبوده و فقط یکم دقت مادرانه کرده :@
فدایت
سلامت باشی لاب*-*
سلام شقایقی جونم ^^ امیدوارم تو این روزای سخت حالت دلت آروم و قشنگ باشه
😍💙پوستر جدید ک عالیه بدجوری عاشقشم. مخصوصا عکس هاوایی،قدم زدن شون با بلک سوت و اون دستای قشنگ حلقه دار :)
من دو هفته سفر بودم عقب افتادم طبق معمول :/ روم زغال
ینی دلم میخاد لی رو بندازن تو دستگاه خمیر ساز نونوایی بربری... تیکه تیکه بشه
چقدر باعث گریه و درد کشیدن چولا و بیبی میشه، از اونورم هیوکو حرص میده. البته ک هیوک خوب جوابشو میده ولی بالاخره :( بچه م اذیت میشه.
خوب شد که دونگهه به چولا چیزی ازین ماجرا نگفت، وگرنه معلوم نبود چی میشه
اصن نمیخام تصور اشکاشو کنم، چولای حساسممم
بمیرم برا بیبی ک دلتنگ همنفس شه،،، ای خوداااا. اره دیگه دلتنگی منطق اینا سرش نمیشه حق میدم ولی مسترلی خداس! وقتی برگرده میدونه چجوری بیبی رو حتی دلتنگ ترم بکنه.
بمیرم برا بیبی، سه روزع هم نفس شو ندیده :( حالا خوبه کانگین هس تنها نمی مونه. ولی هیچجچکککی هیوکیش ک نمیشه ^^
وای وای فقط دیالوگای تو حیاط عمارت
ایشالا مسترلی جسد لی رو بندازه تو رودخونه هان /: نه ک لی بخاد از رو فلان رد شهههه (زبونم تو اسید)
من قربون اشکای بیبی بشم، خدایی خیلی سخته اینجوری بی خبر بمونه ولی خب نتیجه ش خیلی خوب باید باشه^^
کادوشمم ک داد همسرشونو رف سراغ قاضی ملعون^^
فقط مردم برا «نرو» گفتنای دونگهه
خدا لی رو از وسط دو نیم کنه ایشالا /:
اصن استراتژی هیوک رو دوس دارم...
چقدم ک خلاق و با سلیقه ن آقاشون. . ماشالا ب چند تا زبون زنده دنیام تسلط داره ^^ به روسی نوشته دوستت دارم
اخرشم کلی گریه کرد بمیرم براش
خدا کانگینو برامون نگه داره، واقعا حضورش لازمه.
چقد دونگهه و مامانش
قشنگ حرف زدن، چقد راحت و با درک و فهم. چقد خوبه ک مامانش اینقدر ذهنش بازه :) حظ کردم
حرف زدن هیوک و مامان دونگهه ک دیگه هیچی،، ای جان هیوکم چه خجالت میکشه، چقد خوبه مامان دونگهه هس، هیوک میتونه حس مادر پسری رو تجربه کنه، چیزی ک بچگی ازش دریغ شده :(
قاضی م ک مستر لی شستش انداخدش رو بند تا خشک شه، باد نبردش حالا!
خیلی خوب تهدیدش کرد
همین فرمون بره جلو لی رو سکته ای چیزی میده من راحت میشم.
مث همیشه عالی بود نویسنده جونم😍💙(ببخشید من گوشیم قاطی میکنه ایموجی ک میزارم واسه همین فک نکنی پوکر بودم یه وخ ^~^)