My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک هم نفس قسمت سی ام

سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۷ ب.ظ

"هم نفس" 

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه 

نویسنده : شقایق 

هپی اند 

قسمت سی ام 

 

 


 

سلااام چطورین؟ 

سی قسمت گذشت.. تو یه چشم به هم زدن تموم شد.. 

من هنوز روزی رو به یاد دارم دارم که ایده ی نوشتنش تو ذهنم اومد 

نوشتنش طول کشید اما حالا باورم نمیشه آپ شدنش تو یه چشم به هم زدن رسید به قسمت سی 🙂

راستی آپ قسمت بعدی دیگه میشه سه شنبه ی هفته ی آینده.. 

و روز آپ هم نفس ایشالا تا آخر سه شنبه هاس

هعیییی دیگه شنبه های بهشتی نداریم 🚶🏻‍♀️

 

راستی بچه ها لطفا لطفا سعی کنید نظراتتون رو نذارید برا یکی دو روز آخر چون من واقعا روز آپ بهم فشار میاد تا بخوام قبل از آپ قسمت جدید همه رو جواب بدم.چون عادت ندارم بذارم کامنتی بمونه و برم قسمت جدید آپ کنم. پس لطفا اگه میتونید اینکارو بخاطر من بکنید❤️🙏🏻

 

حالا بریم سر داستان 

چه قسمت خوبیه آخه :) 

برای من هم نفس تا قسمت 29 یه طرف.. از قسمت 30 تا قسمت آخر هم یه طرف :) 

​​​​​

 

نظرات  (۳۷)

سلام به شقای خودم 😍

وای شقا انگار همین دیروز بود که تیزرشو آپ کردی و من ذوق مرگ شدم و حالا باهم به این نقطه طوفانی هم نفس رسیدیم 😭💘

کاش میشد هیچ وقت تموم نشه 🤧

"آقای لی به شأن و نجیب زادگیت نمیومد دیشب چنین سرپیچی ای ازت ببینم"

حرف نزن میام میزنمتا 😡

خوبه بهت اخطارم کرده بود 😒

"از شأن و نجیب زادگی حرف نزن وقتی نصفه شب آدماتو با زور میفرستی تو خونه من" 😌👌

وقتی هیوک از تهدیدش واسه لی و شرکت و مشارکتاش حرف میزد من یه حس مفتخر هات داگ خودمونه داشتم 😂💘

*عینک آفتابی خود را میزند* 😎

-داری منو تهدید میکنی؟

+من واسه دونگهه از این بزرگتراشم میکنم

میشه اینو کلا از رو زمین محوش کنی؟ ☹️

خلقی در امان خواهند بود 😶

"‌چون دوسش دارم"

ضصصضصضصضثبفلاتتاصصیثیبیلاااتلللببثلهحججمتااللببیسسشسبلتنذرلزبیستللبسصصیذلبثصصسپووو😭

تو ک نمیفهمی 

اصلا مگ قلبم داری جناب لی؟!

"تو فقط بهش عادت کردی"

قسم میخورم ک این عادت نیست 😭💘

یک سال کنار هم بودن و نه تنها بهم عادت نکرده بودن بلکه ب خون هم تشنه بودن

چطوری اسمشو میشه گذاشت عادت، هوس یا هر چیز دیگ ای شبیه ب این وقتی قلباشونو بهم باختن 😭💖

"تو هیچی از زندگی سرت نمیشه، پس نمیتونی بهم بگی من فرق عشق و عادتو نمیفهمم"

چقد قشنگ تو دهنش زد 😌

خونه کوچیک دوست داره ولی خونه خودشونو بیشتر دوست داره 😭

چقد که این عمارت واسشون عزیزه 😭💘

"اوکی اگه بلده با دم شیر بازی کنه بدبختش میکنم میدونم چیکارش کنم"

لی لیاقت لقب پدر که هیچی

حتی لیاقت نداره آدم خطابش کنن 😒

چقد قشنگ حالتاشون نقطه مقابل همدیگس این مث بمب منفجر میشه ولی اونیکی سکوت میکنه و تو خودش میشکنه که ای کاش اونم دیوونه بازی میکرد ولی تو خودش نمی ریخت 😭

لنتی چطور میشه واسه این دونگهه ضعف نرفت 😭

اون "هیونگ" ملایم زمزمه کردنش واسه دیوونگی یه ملت کافیه 😭💘

پسره کیوته خوردنی 

اه اه چ وضعشه فشارم افتاد خب 😶💗

تصویر دوتاییشون کنار هم در حالی که تو سکوت دارن تو حیاط عمارتشون راه میرن و دستاشون قفل کردنُ باید قاب گرفت 😭💞

رمزُ عوض کرده

و با دست خودش و هیوک 

باهم 

نوشت

"هم نفس"

بای 💔

-نمیذارم بترسی

+تو فکر کردی از چی میترسم هیوک؟

من از هیچکدوم از بلاهایی که قراره به سرم بده نمی ترسم 

من فقط از جدا شدن از تو میترسم

من لال 😭

من هیچچچچچ 😭

آفرین الان فقط باید بوسش میکردی ینی کار دیگ ای جز بوسیدنش نمیشد انجام بدی خب 😭💘

لبخندشو هم بوسید 💘

لبخند دوست داشتنیشو 😭

-اینا واسه چیه؟

+مگه از اینا دوست نداری و بهت آرامش نمیدن؟

-بخاطر من داری اینا رو روشن میکنی؟

+آره خب

-وحشیه احساساتی

عایگووووو عایگووووووووووو عایگوووووووووووووووووو 😭

من دیگ خیلی جر خوردم با نخ و سوزنم درست نمیشم دیگ 😭💘

با اجازتون من واسه بقیش میرم تو اتاقم تا ب کارای زشت ک نه فوق العاده قشنگشون فکر کنم :)

شقای من خسته نباشه 😍💘

پاسخ:
سلامی دوباره ب عزیزکم🐞
وای دیدی؟ هنوز باورم نمیشه نصف سال گذشت ولی انگار همین هفته ی پیش بود..
ای کاش لی از نجیب زادگی حرف نزنه فقط 😐
آره باز خوبه هیوک بهت لطف کرد و اخطار داد 
وگرنه همه مون میدونیم اصلا مهربون نیس 
ولی کیم..
قبول داری هیوک اگه کسی بهش کاری نداشته باشه بی آزارترین آدم دنیاس؟ :)
اما امان از وقتی که کسی کاری به کارش داشته باشه.. 
تهدیدش کرد.. 
آدم ب اون بزرگی و ترسناکی رو تهدید کرد 
و تمام شوک لی بخاطر همین بود ک تو عمرش تهدید نشده بود 
مخصوصا اونم از طرف یه به قول خودش بچه! 
وقتی لی ازش دلیل خواس خیلی سریع و ساده جواب داد دوسش داره 
اما در نظرش این آدم تو درک و فهم از زندگی اونقدر نفهم بود که ارزششو نداشت واسش توضیح بده 
لی مگه از عشق و محبت یا از زندگی چیزی سرش میشه؟ 
که با تمام این نفهمیش روی علاقه شون اسم عادت میذاره 
در حالی که حتی نمیدونه فرق بین عادت و عشق چیه.. 
حتی اینبار دیگه رسمی هم حرف نزد با لی 
کوبید دهنش قشنگ 
اوهوم ب هر حال کلی خاطره داره با دونگهه تو اون عمارت. اصلا نمیشه دوسش نداشت حتی اگه بزرگ باشه 
میدونی کیم..همین تفاوت ها و تضادا هست که طرف مقابلو عاشق میکنه.. 
هیوک آتیشه.. دونگهه آبه 
هیوک عصبی میشه داد میکشه و برون ریزی میکنه اما دونگهه میریزه تو خودش و ساکت ساکت میشه 
وقتی این تفاوت‌ا رو میبینن شیفته ی همدیگه میشن 
اون هیونگ رو ک گفت به کانگ تیر خلاص زد 
کانگین خفههه شد ==) 
فک کن تو اون عجله و درگیری ک باید سریع بیرون میومده و رمزم عوض میکرده چی گذاشته :)
و حالا با دست هیوک تایپش کرد ک هیوکم یادش بگیره 
عای هیوک.. اگه بدونی دونگهه اسمتو تو گوشیش چی سیو کرده =)) 
به عبارتی با بوس باید ساکتش می‌کرد 😆🤩🤩
سخن بزرگان :
بوسیدن لبخند بهتر از بوسیدن لبه 
😶
داره هرررر کاری میکنه که دونگهه ته دلش آروم باشه 
گرچه اون حرکت آخرش که تا صبح طول کشید دیگه باعث شد که دونگهه و خودش کلا از این دنیا وا بکنن 
و تا لحظه ی تموم شدنش تو یه دنیای دیگه باشن:) 
خیلی به کارای زشت نویسنده و کارای فوق العاده ی ایونهه فک نکن وگرنه فانتزی خونت میزنه بالا 👽



سلام نویسنده جون قشنگم 💗
شقایق جون، عزیز دلم ،به قسمت سی ء هم نفس جان رسیدم و طبق معمول باز دلم طاقت نمیاره که نگم این موضوع رو  که من خیلی خوشحالم با این اثر زیبا علی الخصوص نویسنده بشاش و دوست داشتنی همچون تو اشنا شدم  💙😍 تو در هر قسمت هزار هزار در دلم پروانه کاشتی و حس خوبی رو بهم منتقل کردی💗💗
شقایق جون شیفته شخصیت خاص نجیب زاده عزیزمون هیوکم😍
استفاده از نقطه ضعف لی و تهدیدش  : چقدر از اینکه مقابل لی وایمیسته و هیچ وقت جلوش کم نمیاره دلم رو خنک میکنه
گفتن جمله چون من دوسش دارم👬💗 ...اخ اخ اخ قلبم💓💓💓💓💓💓💓💓
این فقط بگه دونگهه رو دوست داره من بیشتر برای عشقشون دیووونگی کنم💘💘💘
گفتن جمله زندگی ما از مرز قانون گذشته و حرف زدن از قانون برامون یه شوخی مسخره س چقدر دلگرررم کننده بود💓🔥
سرکش بودنش ، پافشاریش واقعا دلچسبه و بیشتر از قبل بهش جذب میشم
با حضور گرم کانگین و حمایت های بی دریغش واقعا حال دلم  رو خوب کرد.. من عاشق کانگینم 💗

تلفیق اب و اتش در کنار هم و شخصیت های متضاد و در عین حال محلل ، چقدر زیبا به دل مینشینه حس ارامشی که متقابلا بهم منتقل میکنن شدیداااا شدیدااااااااااا باعث ضعف رفتنم میشه💗💓🔥
شقایق جون به این مورد اشاره کردی که  تن صدای نفس کشیدن دونگهه در گوش هیوک ، طنین انداز بهشته..وقتی این جمله رو خوندم  کاملا باهاش همزاد پنداری کردم و من در این خصوص به شدت موافقم..صدای نفس کشیدن دونگهه یکی از ارامش بخش ترین صدا برای من هست همیشه تو لایواش وقتی صدا نفساشو میشنوم حس ارامش تموم وجودم رو فرا میگیره و دوست دارم ساعت ها به صدای نفس کشیدنش گوش کنم
خوش ب حال چاگیاش 😁👬
شقایق چه کردی با قلب ضعیف من 💓گرفتن دست هیوک توسط دونگهه برای وارد کردن رمز و کلمه ی زیبای هم نفس باعث شد قلبم به شدت بتپه 💓💓💓💓
هم نفسسسسسسس 😍 این کلمه از وقتی که داستان جذابت رو شروع کردم خیلی برام عزیز شده

من مردم برای این دوتا قند عسل 😍شیطنتای دونگهه حین مکالمه شون و همچنین گذاشتن تشک جلوی شومینه ، روشن کردن شمع برای ارام کردن دونگهه چقدر عالی بود قلبم گرم شد  واقعاااا از حد جنبه م فرا تر بود 💗
وای گفتن وحشی احساسی توسط دونگهه دیوونه تررررم کرد 😍😍

پاسخ:
سلام خواننده ی قشنگم 💝
وای هر دفه اینو یادآوری میکنی بهم میرم بهشت و برمیگردم از بس حس خوب میگیرم، کمتر خوب باش خب🙂💓
باور کن همینقدرم خودت داری بهم حس خوبی ک گرفتی رو برمیگردونی و ممنونم 💝
کم که نمیاره هیوک هیچ، یه کاری میکنی لی کم بیاره. و هر بار این تبحرش لی رو خرد میکنه!
دلیلشو بدون پنهون کاری به زبون آورد و راحت به لی گفت اما توضیح اضافه به این مردی ک چیزی از زندگی سرش نمیشه نداد. 
هیوک خیلی عاقل و با سیاسته. اگه بدونه طرف مقابلش آدم با شعوریه واقعا با احترام باهاش حرف میزنه. عین تعاملی که با چولا داره ولی اگه طرفش یه آدم پست و بی عاطفه عین لی باشه خشونت خودشو بروز میده و طرف مقابلو میکشه پایین. 
ایونهه ی این داستان آب و آتشی هستن که برخلاف انتظار با هم دیگه مکملن و میسازن! همدیگه رو کامل میکنن همونطور که دونگهه عاشق خشونت هیوکه و هیوک عین موم تو دستای دونگهه رام و آروم میشه. دونگهه مطیعه هیوکه و در عین حال هیوک قدرت نه گفتن به دونگهه رو نداره. تمام قشنگی آب و آتیش بودنشون به همینه 💓
وااای دقیقا منم الان میخواستم به لایواش و صدای نفساش اشاره کنم که خودتم گفتی 😍😍
ای خدا چرا انقد با احساس حرف میزنی؟ 😭😭😭
خوابیدن بغله یار، تو هوای سرد و کنار نور و گرمای شومینه هم دیگه حال و هوای خودشو داره 🙂🙂
مرسی ک دوسش داری 🤗

سل لام سل لام
خوبی خوشی سلامتی رو به راهی رو به رشدی؟
امیدوارم ک باشی😊😍
خب ببین همه بهت گفتن و خب تو خودت خوب میدونی ک چقدر با این وجهه ی هیوک حال میکنیم همه...این ک از هیچی نمیترسه و جلوی همه چی وایمیسته و اصلن براش اهمیتی نداره ک چی یا کی جلوی راهشه!!!فقط و فقط براش نگه داشتن،عذاب نکشیدن،راحت بودن و خوب بودن دونگهه مهمه🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️
کل داستان از اونجایی ک با شخصیت بابای دونگهه آشنا شدیم منتظر این صحنه ها بودم...این ک هیوک اینجوری بزنه تو پرش و لهش کنه...جلوش وایسه و بی دفاع تر و بی راه حل تر از همیشه بشه...یا هیچول با اقتدار برگرده و از برنامه هاش براش بگه و خیلی سریح بگه ک تو دیگ هیچ کاری نمیتونی بکنی...و جفتشون بهش بفهمونن ک از هیچی نمیترسن!!
این ک هیوک راحت از علاقه ی بین خودش و دونگهه حرف زد منو ترسوند!درسته خود هیوک نترسید ولی من ترسیدم،،،از آدمی ک پسر خودشو با اراده و خواست خودش میکشه ک من قبلن هم گفتم!علاقه و عشق بین دو نفر براش چ اهمیتی داره جز این ک ازش برای رسیدن ب اهداف خودش استفاده کنه؟؟؟یعنی میخوام بگم یه حسی بهم میگ در آینده از این مسئله سواستفاده خواهد کرد ک اذیتشون کنه!!🚶🏻‍♀️🤷🏻‍♀️
من واقعا نمیدونم اگر کانگین نبود چ اتفاقاتی از اول داستان میتونست بیوفته و فاجعه باشه و نیوفتاد!😍این مرد معنی کلمه امنیت و آرامشه...وقتی تو راه بود و ب دونگهه زنگ زد من داشتم از استرس میمردم ک زودتر برسه و راحت شیم،،،ک خداروشکر هم رسید!اصن نمیدونی وقتی دونگهه رو با اون وضع برد خونه خودش چ نفس راحتی کشیدم من😪از اون طرفم چقدر خوب تونست هیوک و بی سر و صدا ببره خونه و آروم نگهش داره!!
دل نگرانیا و عذابای دونگهه خیلی به جاست و خب واقعا سخته ک زندگی تو لب پرتگاه ببینی و خب ببینی ک خودت و شریک زندگیت دارین براش تلاش میکنین ولی یکی از اون ته دره داره زیر پاتونو خالی میکنه که هر جوری ک هست بیوفتین اون تو و تامام!!درسته ک هیوک تمام تلاششو میکنه تا آب تو دل دونگهه تکون نخوره ولی خب دونگهه ک بچه نیس!همه چیو میفهمه و درک میکنه و درد میکشه🥺
پسره ی وحشی خیلی خوب بود😂😂👍🏼کل کل هیوک و کانگ با اون میانجی گری جیگر اون توله ماهی اون وسط واقعا نیاز بود تو این پارت پر استرس و اعصاب خوردی!!ولی خب هیوک حق داشت،،،اون همه بری برا طرف خط و نشون بکشی و انقُلت بیای بعد بری یه جا قایم شی و فرار کنی!!این خلاف شخصیت و افکار هیوکه!مسلم بود ک شب برمیگرده خونه خودش...حتی با وجود اون همه نا امنی و استرس
اون رمز جدیدتو بخورم من دونگهک😍😍دلبری میکنی دیگ!!از هر روشی برا دلبری استفاده میکنی نمیگی همسرتو ب فنا میدی؟؟😁🤪بعدم ک اونجوری باهاش شوخی میکنی و اینا🙊😍
رفتارای دونگهه ی هم نفس هیلی شبیه منه نمیدونم چرا🤷🏻‍♀️🤷🏻‍♀️🤔🤔اصن کارایی ک دوست داره بکنه و اینا همش کاراییه ک منم دوست دارم انجام بدم،،،این شب کنار شومینه خوابیدنا و اینا منظورمه،،،البته در کل کارای دیگ هم هست!!
سپس باز هم با حرفاش دلبری کرد و هیوکم دیگ نتونست طاقت بیاره،،،تا تهشم طاقت نیاورد!!فقط یکم مهلت گرفت شمع روشن کنه فضا رمانتیک تر و گرم تر بشه بعد دوباره شروع کرد😁😁🙈🙈🙈مکالمه هاشون در مورد رابطه خیلی مرداشوییه اصن من قیلی ویلی میرم میخونم🤪🤪🙊🙊🙈🙈
بقیه شم کلا رو ویبره بودم داشتم میخوندم کیف میکردم😁😁😁😁😁😁
خسته نباشی و اینا
من برم پارت بعد🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️
مثل همیشه لاو یو💜💜

پاسخ:
سلام علیکم ^^
طبق معمول رو به راه هستم ولی یه ده سالی میشه دیگه رو به رشد نیسم و تو 12 سالگیم موندم 🤭😂
آره تقریبا تو 99 درصد از کامنتا همه بیان میکنن این حسشونو به هیوک.. ک چقد شخصیت و اخلاص تندشو دوس دارن و خوبه خداروشکر ^~^
هیوک فقط یه چیزی میخواد.. اونم دونگهه س. اگه کسی کاری به کارش نداشته باشه بی آزار ترین و آروم ترین موجود دنیاس
آره این ملاقاتا و برخوردا چیزی بودن ک همه میدونستیم بالاخره اتفاق میوفتن. حالا نه فقط یه بار بلکه چندین بار هیوک با لی از این مشاجره ها داره 
میدونی هیوک انقد باهوشه که تو اون لحظه بی هوا نگف دوسش دارم.. قبلش میدونس ممکنه لی از این موضوع سواستفاده کنه ولی هیوک آدم احتیاط کردن نیس! شخصیتشو ک دیدی.. واسه همین گفت، به راحتی گف دوسش دارم چون از لی نمیترسه
عاح آره کانگین از اوناییه که لازززمه ی داستانن.. نه فقط دلستان بلکه تو زندگی واقعی باید هر کسی یه کانگینه اینطوری داشته باشه :)
من عاشق کل کل کانگ و هیوک بودم ینی.اون خاص بودنه کانگین و متفاوت بودنش با تمام کارمندا ک خودشم جزوشونه کاملا مشهوده. همه عین چی از هیوک میترسن ولی کانگ سر لجبازیش باهاش کل کل میکنه و حتی جواب نه هم بهش میده و بهشم میگه وحشی =) جالب اینه ک هیوک انقد دوسش داره ک هیچی بش نمیگه فقط عین همیشه اخماشو میکشه تو هم و کل کلای خودسرانه شو ادامه میده🥺
آره آدمه پنهان شدن نیس. من برم لی دونگهه رو بخاطر قوانین کپی رایت و برداشتن اسم رمز خونشون از رو اسم داستانم جریمه کنم. جریمه شم محکوم به با هیوک بودن تا ابد عه =)
عایگو فانتزیا و علایقتون عین همه پس.. این چیزه دور از ذهنی نیس من خودم گاهی وقتا خیلی ناخواسته میبینم با یا شخصیت چقد وجه اشتراک دارم 
مرداشویی😂😂🤘🏻
سلامت باشی *-*
لاو یو تو عزیزم 🤗💝

سلام نویسنده ی عزیزم

حال و احوالت خوبه؟ 

خبببب به لطف تو من از برزخ برگشتمم ولی با خوندن این قسمت چند بار زیر زبونی مصرف کردم 😭😭💙💙💙💙

ااااخییششششش ،،، داره حال گیری لی خیلی شیک شروع میشه، هیووککککک عالی عالی میشوردش میندازش رو بند تا خشک شه 😂😂😂☺️☺️☺️ 

بچرخ تا بچرخیم! 

لی مث یه شیر پیره، عمرا بتونه حریف مسترلی اصلی بشه ^^ 

شاید خیلی فکرم ساواکی باشه :/ ولی دلم میخاد لی اخرش مثلا فلجی چیزی بشه :/ 

(من ب خدا خیلی حساسما ولی با کسایی ک سوجو و ایونهه رو اذیت کنن ، کنار نمیام. و گرنه به جاهای خیلی عشقی طور ک میرسه میشینم زار میزنم  ) 

وایییی خوب شد کانگین عزیزم زودی رف دنبال بیبی، بمیرم برا اون قلبت چقد باید دل نگرونی تحمل کنی ، خدایا لی رو پودر کن...

 مستر لی خیلی ب این جمله ک «زوجا بایستی حتما شب را در خانه ی خود ب سر ببرند» معتقده و من واقعا خیلی خوشم اومد ازین حرکتش، هرچند دلم برا ددی کانگ سوخ :( ینی مخالف کار هیوک ک نیستم. ولی یه همچین حسی م داشتم برا ددی کانگ.

ووشش اون بیبی هیوکی چطوری همه رو رام خودش میکنه، نپس،،،

وای ینی از لحظه یی ک اومدن کلید بندازن تو در (تو قفل :/ ) تا لحظات مقدس و ملکوتی روی تشک مبارک من هر پاراگرف رو ده دور میخوندم گریه میکردم :))))))

 

ینی این بشر منو با دیالوگای یهویی ش میکشه

«اگه الان باهات عشق بازی کنم..» ، باید بگم در این لحظه دو تا زیر زبونی رف زیر زبونم. (≧∇≦)

بیبی جون همونجور ک قبلام فرموده بودن «خشن» دوس دارن ... 

بعله... که مستر لی م حق مطلب ادا کرد و جامه درید بر تن وی :))))

 

واای من چجوری نمیرم تا قسمتای بعدی

اصن خیلی کشنده سسسسسس

من عاشق صدای جیرجیرک و سوختن چوب و شمعم ^^

مرسی ک علایق من با ایونهه قاطی شده :))) دفعه پیشتر ها هم پاستا بود ^^ 

 

قلمت پرجوهر باشه همیشه نویسنده جون، راستی یلداتم مبارررکک *-*

😍😍💙💙

پاسخ:
سلام قشنگمممم
خدا نکنههه
مرسی من خوبم 💖💖
آره بدجوووور.. تو چند قسمت آینده که دیگه قشنگ اوج میگیره این حالگیری ها
شیر پیر هم زیادیشه.. ب قول دوستم لی گرازه 😂 شیر و ببر و پلنگ و هات داگ اینا همه مخصوص هیوکه 😎
نگران نباش تو اولین کسی نیستی ک دلت میخواد لی فلج شه.. تازه خیلیا دوس داشتن بمیره 😂🤭
ای جان.. حس ناراحتی ب کانگ نداشته باش.. کانگ فقط نگران این بود ک خودش کنار ایونهه نباشه و خدایی نکرده دوباره لی آدم بفرسته دور خونه شون.. اینجوری به قضیه نگا کن که کل کلای کانگ و هیوک بانمک هم بود😀 و هیوک انقد خودسر و نترسه که حتی اگه امنیت هم نباشه میخواد پاشه بره خونه باهاشون در بیوفته که بهشون بفهمونه آدمه فرار کردن و پنهان شدن نیس. این دیگه ذاتشه و با این شخصیتش خیلی وقته آشنا شدین میدونی ک.. 
عایگو.. گریه چرا؟ غم نداش ک
یس:) هر چقدم خودشو دفه ی قبل کنترل کرد و به قول خودش ملایم بود اینبار دیگه خشن رفتار نکردن در برابر این موجود خواستنی غیرممکن بود :) حتی حوصله نداشت صبر کنه تا دکمه هاشو تک تک باز کنه. فقط میخواس ببلعتش
خدا نکنه که 
اوه پس امیدوارم تو قسمتای بعد بازم از این علایق باشه و لذت ببری ^~^
فداااات و یلدا هم با تااااخیر مبارک 😥💟💞

سلام شقایقی خوبی؟ حال وهواای دلت امیدوارم خوبه خوب باشه. 

امروز بعد از مدتها اومدم که دانلود کنم همه قسمتهایی ک نبودم... 

روزای خوبیو نداشتم این مدت برای این دل و دماغ هیچیو نداشتم. اومدم امروز بخونم بلکم حالم بهتر شه. 💖💖💖🦄

 

پاسخ:
سلام سانازم حالت چطوره؟؟
الان بهتری؟ :(
امیدوارم هم نفسم بتونه یه کاری کنه حال و هوات عوض بشه
کلی مراقب خودت باش خب؟ 💕

 سلااام🌼🍃

من این پارتو روز بعد آپ خوندم ولی نشد بیام نظر بذارم😕
الان یادم نیست دقیق ولی خیلی می خواستم حرف بزنم😭😭😭الان فقط میتونم بگم خیلیییی خوب بود😭😭😭❤️❤️❤️
🥺😭😭😍🤧💛🧡💚💙

و الان دیدم که گفتین روزای آخرنظر نزارین چون خودم این پارتو دانلود نکرده بودم ولی دیگه اینبار پیش اوم😥❤️

پاسخ:
سلام جانم *-*
عیبی نداره که فدای سرت هر وقت دیدی الان وقتشه بیا
عدیدمم😂😂 همینکه اومدیو بهم گفتی دوسش داشتی برام یه دنیاااا ارزش داره گریه نکن😍😭
سخت نگیر بابا بیشتر منظورم با کسایی بود که همون اول میخونن و میذارن روز آپ کامنت میذارن
نمیخوام خودتونو واسه نظر به زحمت بندازین هر وقت که شد بیا پیشم😍😍💕

نههههه این شوخیه زشتو تمومش کننننن😭😭😭😭😭

من باور نمیکنم که اخراشهههه😭😭😭😭

نمیخوااااممم😭😭😭😭

من اصن امیدم به این بود "همنفس تا کنکور"😭😭😭😭😭😭

😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

من هی میخوام اچک نریزم نمیزارید😭😭😭

اصن فصل دومش کی میاد؟😭😭😭

پاسخ:
عایگووو نگاش کننن😍😍😭😭
هنوز که خیلی مونده تا تموم شه بابا
بعدشم باور کن یه جوری پارت اخر و نوشتم که از خوندش دلتون نمیگیره که چرا تموم شد
جانم تا کنکوووور؟ 😂😭
گریه نکوووون هنوز تا تموم شدن هم نفس مونده لازم نکرده به اونجاهاش فکر کنی فعلا از خوندش لذت ببر
یاااا من کی گفتم قراره فصل دوم داشته باشه عاخه؟؟😂😂😂

سلام نویسنده ی گلم😶💙

ببخشید که باز نظرمو دیر گذاشتم😶 به خدا همین امروز دو قسمتو یه جا خوندم😶

با خودم گفتم دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه😶

سوری🙏💙 از قسمت بعد نظرمو زود مینویسم

خاااااب وای خدا اره چه زود ۳۰ قسمت شد☹

اصا هیوک با این جذبه ی لعنتیش همه رو زخمی کرد تو این دو قسمت....

هات داگ وحشی دوست داشتنی😍😋

چه تهدیدی میکنه پدر دونگهه رو ادم دلش خنک میشه😌😏 ولی خب از یه طرفیم نگران اینم که 

پدر دونگهه یه بلایی سرشون بیاره😢

وای خدا اصا عاشق هیوکم وقتی اینجوری پرو و به قول خودت گستاخانه جواب لی رو میده😂

خوبه کانگینو دارن😌😎 

واهای خداااا بزارید بمیرم برا هیوک😍 رفته برا جوجه ش شمع اورده که اروم بخوابه😍 چقد 

قشنگ مراقبشه😍😍😍

و هات داگی که داغ میکند😈😋

حرفای عاشقانه ی لعنتیش🙈عاغااا دونگهه زنده س؟ 

و جررررررر ترسبدهتجمویرسسلدکمحتبلدبلتمچهاد

خدافز🚶‍♂️💀

😍💙

پاسخ:
سلااام بر تک الف خودم 😍😍💙
کجایی چطوری خوبی؟!!
فدای سرت بابااا هر وقت که شد و تونسی بخون من که هستم اینجا
و بله دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه گرچه که تو دیر نرسیدی *--*

عاره میبینی چقدر زود سی قسمت گذشت .. خودم هنوز باورم نمیشه
جذابیت هیوک از این چند پارت آینده قراره بیشتر تو تخم چشمامون فرو بره اینا که چیزی نییس 😎🔥🔥

اسپویل نمیکنم براتون ولی فقط در همین حد که هم دلتون به هیوک امن باشه هم حواستون به لی باشه .. بای🚬

نگاش کن چطوری داره جر میخوره واسه هیوک😂😍😭 یاااا در حق دونگهه کم کاری نکنا نذار بعدا یه چیزایی ازش بخونی که بخام تیکه تیکه هاتو از در دیوار اینجا جم کنم🔥🚶

لعنت فقط این جر اخری که خوردی و بعد خدافزی کردی😂😂😂
منتظر پارتای آینده باش پس *-*

سلام. 

وایییییی چقدر خوب می نویسی دختر.😍😍😍

وقتی این قسمت رو میخوندم برام یه سوالی ایجاد شد. این بود که من میدونم که دونگهه خیلی هیوک رو دوست داره همه اینا رو میدونم. حتی خودشم گفت که می ترسم من رو از تو جدا کنند.

ولی واقعا همه نگرانی و ترسش از همینه؟؟؟

خیلی عجیبه. 🤔🤔🤔🤔

وقتی اینقدر عاشق باشی باید یه ریکشنی و یه حرکتی به کسی که میخواد جدات کنه نشون بدی. ولی دونگهه از اول فقط نگران بود و توی خودش می ریخت.

اصلا حتی اون روز که توی شرکت بود و هیچول اومد هیچ چیزی نگفت.😯😯

البته شاید دونگهه در اینده کاری انجام بدهد💪💪💪

ولی اینکه تا الان هیچ کاری انجام نداده و نهایت کارش ترسیدن بوده. نمیدونم من خودم بیشتر از این دونگهه انتظار داشتم. چون درسته که از هیوک اروم تره ولی توی قسمت های اول واقعا شخصیتش لجباز تر از الانش بود.

 

پاسخ:
سلاممم عزیزمم *--*
خدایااا واقعاا؟؟😭😭😭 خوشحالم که اینطوری میگی ذوق کردمممممممم

خببببب ... ببین اول از همه اینکه دونگهه سر اون اتفاقی که برای هیچل افتاد هنوزم میترسه که نکنه لی بتونه باز یه بلایی شبیه به اون سر هیوک بیاره
برای همین .. با اینکه روال داستان طوریه که باید به هیوک اعتماد کنیم و دلمون امن باشه بهش ولی از یه طرفم باید حواسمون به لی باشه!! 
دونگهه لی رو میشناسه برای همین ترسش انکار نشدنیه و با وجود اینکه خیالش از هیوک امنه بازم این ترسه پیششه
و اینکه تو رابطه شون به هرحال هیوک یه طورایی مسئولیت نگه داریش نسبت به دونگهه و اون هاله ی محافظتی که داره باید بیشتر باشه دیگه قبول داری؟ ولی خب از اونجایی که منم باورم بر اینه که این حس و تلاشه باید دو طرفه باشه تا چند پارت آینده فک میکنم اون انتظارایی که از دونگهه داشته باشی بهش برسی. حتی از اینکه فکر میکنی شخصیتش نسبت به قسمتای اول سافت تر شده هم خیلی زود جوابتو میگیری😍😍💕
دونگهه برعکس هیوک تا یه مدت کاری نمیکنه نمیکنه نمیکنه و یهو بوووم
پس بهش اطمینان کن بذار ببینیم این شاهزاده ی نگران واسه نگه داشتن همسرش چه حرکتی میزنه✨🔥
بازم ممنون که سوال ذهنتو باهام مطرح کردی امیدوارم برات قانع کننده باشن *-*

سلام شقایق جون*-* 
اقا من نظرامو اکثرا آخرا میذاشتم 😭😭 نه که تنبلی کنم توی نظر گذاشتنا اتفاقا همون موقع که میخوندم‌ میومدم میذاشتم ولی اخه میذاشتم روزی یا ساعتی میخوندم که استرسه کارامو نداشته باشم قشنگ بشینم تخت با ارامش و خیال راحت بخونم😍😭😭
خلاصه شرمنده😢❤
چقدر حاضر جوابیای هیوک خوب بودن چقدرر*-*🔥انقدر جیگرم خنک میشد با هر خط و نشون و تهدید هیوک و حرص‌خوردنه لی😂 
یس گاد*-*زندگی ما از مرز قانون زده بیرون *-*
خیلی خوبه که حامی ای مثل کانگین دارن😭♥️ 
ولی من به خاطر خوده کانگین نگرانم🤦🏻‍♀️از کسی که به پسر خودشم‌ رحم نمیکنه همه چی برمیاد دیگه بقیه که واسش کاری ندارن🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
احساس هیوک رو درک‌میکنما ولی اخه این همه کانگین ریسک کرده جواب تلفن نداده رفته دونگهه رو اورده🤦🏻‍♀️کاش انقدر سریع تصمیم نمیگرفتن برگردن باز😭
رمز خونه😭😭هم نفس😭😭من‌مرگ😭😭♥️
چقدر قسمت خونه رفتنشون سوییت بود😭😭♥️♥️ادم نمیدونست واسه کدوم دیالوگشون جون بده😭😭
کلا ولی تا وقتی کشمکششون ادامه داره یه استرس نهفته ای دارم😐🤦🏻‍♀️
مثل همیشه محشر بود😭😍😍مرسییی😍😍

پاسخ:
سلم سمیرای نازم *---*
عزیزمم😭😭 ببین من بیشتر برای خودتون میگم چون دوس دارم به موقع کامنتاتونو جواب بدم از طرفی م روز آپ یکم سرم بیشتر از بقیه روزا شلوغه برای همین ممکنه یه چنتایی جا بیوفتن اونموقع حس بدی میگیرم :(
ولی حالا تو چون میگی باید یه ساعتای خاصی رو پیدا کنی تا بخونی عیبی نداره هر وقت که حال و وقتت جور بود بخون و بیا پیشم خب؟ *--*

هیوک .. حالا حالا ها مونده با این نحوه ی گستاخ حرف زدناش و تهدید کردنای لی آشنا بشی. تا الان داشت مراعاتشو میکرد ولی از این به بعد .. :) فکر نکنم!
وجود کانگینم برای جفتشون عین یه کوهه
یه محافظی که شاید متفاوت تر و عزیز تر از محافظای دیگه حواسش بیشتر  به قلبای اون دوتا شاهزاده س😍😍
نگران نباش!! حالا نه اینکه بگم لی هیچ کاری نمیتونه بکنه .. ولی خب اینبار دستش بسته تره مطمئنا اون بلایی که سر هیچل اومد دیگه تکرار نمیشه

ببین هیوک آدمی نیست که بخواد احتیاط کنه و با دونگهه برن یه جایی که دست لی بهشون نرسه! یه جورایی براش اینطور معنی میشد که داره از لی فرار میکنه
برای همین اخر شب دست دونگهه رو گرفت که برگردن چون میخواست اینطوری به دونگهه م ثابت کنه تا وقتی هست هیچ اتفاقی نمیوفته و نیاز به مخفی شدن نیست. از اون دسته اخلاقای مختص خودش که شاید یکم دیر منظورشو درک کنیم :) حالا جلوتر بیشتر متوجه حرفام میشی

عاح رمز خونه .. هم نفس!! قشنگ ترین رمزی که دونگهه میتونست انتخاب کنه نه؟
دوس داشتنی دیالوگارو؟ 😍😍 حالا از اینجا به بعد بیشتر از این مدل حرفا داریممم
ولی حتی همین استرس گرفتنم شیرینه نیست؟ اما نگران نباش و بم اعتماد کن😌💕
مممنووون بابت حرفای قشنگت خیلیییی چسبید خوندنشون😭😌💛

سلااام شقایق😻چطورییی؟💋

عاره واقعا زود گذشت😭😭حتی نمیخوام فکر کنم که یه روزی میرسیم قسمت آخر:((

من دوقسمتو باهم خوندم ببخشید شقایق نشد بخونم تمرکز نداشتم.چون قلم تورو باید با دقت و تو خلوت بخونم.جایی بودم نمیشد🙏

فدای این جذبه هیوک بشم وای چقد کیف کردم با لی اینجور صحبت میکرد.محکم و قاطع ینی بااین آدم باید همینجور رفتار کرد.مثل خودش

اونجا که هیوک دلش طاقت نیاورد بدون دیدن دونگهه بره:)رف یواشکی نگاش کرد:)))خیلی خوب بود..واسه دونگهه یه آدم دیگه اس اصن..سرتاپا عشق و احساس میشه😭😭💙💙

برای ورود هیچول مردمممم مننن.وای موها تنم سیخ شد وقتی لحظه ی ورودش به اتاق جلسه رو خوندم..این باید فیلم نامه بشههه یکی قلم تو رو فیلم کنه بسازه😭😭😭چرا انقد خوبه😭

هیچول عزیزم:)دونگهه رو اومد نجات داد..خوشا به حال دونگهه که دوتا کوه پشتش داره

قرص خواب حل کرده بود آب تو دل عشقش تکون نخوره🙂خدای مننن🙂😭ببین تا کجا واسش فکر میکنه:)

این لی چه عوضییه دیگه ول کن نیس..هیوک ولی خیلی خوب از پسش برمیاد..لی که تعجب میکنه از هر حرف هیوک من کیف میکنم..هیوک هر دفه با حرفاش یه قدم بیشتر از مرزای فکری لی حرکت میکنه حالشو خوب میگیره..دوس دارم هیوک و هیچول یه بار باهم حالشو حسابشو برسن

کانگین مای جنتلمن:))😭💙اگه نبودی این دوتا شازده عاشق چیکا میکردن😭وای استرس داشتم این قسمت که نکنه هاعه رو ببرن

همونجور که از هیوک انتظار میرفت..ضعف نشون نمیده..حدس زدم که برمیگرده خونشون..دستشو گرف بلندش کرد که برن.من مرگگگ برا اینهمه حس مالکیت و قدرت🙂😭🔥

چه مثل آب رو آتیش میمونه ماهییی😍وسط بحث هیوک و کانگین میاد با یه لبخند و هیونگ گفتن جفتشونو جادو میکنه میره😂خدااا😍

رمز جدید خونشون که با گرفتن انگشتا هیوک نوشتش تا بفمه🙂⚰خیلی خوب بود این مردم برا این صحنه😭😭هم نفسس😭💙

انقده دوس دارممم جا میندازن پیش این شومینه هه پیش هم میخوابن😭احساس امنیتشو منم حس میکنم😭💙هیوکم که ایندفه به خاطر بیبیشون با شمع مزینش کرد🙂😭

فدا اون شجاعتت بشم که انقد قشنگ داره برا هیوک میگه از هیچچچی نمیترسه جز از دوری اون🙂😭💙هیوک چطور بتونه خودشو کنترل کنه وقتی اینجور از احساساتت صبت میکنی و انقد رک و قشنگ بیانش میکنی😭😭💔

این عکس که گذاشتی و اون صحنه عاشقانه و هیوک بی طاقت و دونگهه گر گرفته از خجالت🙂⚰🙂⚰🙂⚰🙂با ما چه کردی:))هر چی بگم کمه

این بی پروایی و دعوت کردنای خود دونگهه در تضاد با اون قرمز شدنا و خجالتاشو کجای دلممم بزارممم🙂😂😍خب اون گازم حقته😂😍😭🔥"تو چیکار کردی با من؟"😭😭واهاایی واقعا جمله به جایی بود:)از زمان و مکان این دنیا انگار جدان وقتی اینجور غرق عشق همدیگه و توآغوش همن..چرا انقد واسه هم خاصن این لنتیاا😭عشق بازیاشون و نوع خواستن همدیگشونم خاصه و فرق داره با بقیه😭❤

خسته نباشی شقایق جان.مثل همیشه فوق العاده بود هر دوقسمت..مرسی که هستی و از رو زمین مارو میکنی برا دقیقه ها میبریمون اون بالاها پر از حسای خوب میشیم😍❤💋💋

پاسخ:
سلااام مرمرم چطوریی؟؟؟😍😍
فدای سرت عزیزم هر وقتی که تونستی و شرایطت جور بود بیا. من همیشه اینجا هستم!! لعنت چقدر داستانمو تو حال و هوای قشنگی میخونی پسس😭

هیوک خیلی مرگه مگه نه؟ لعنتی نفس میکشه ما اینور جون میدیم واسش!
دیدی چقدر آروم و بی سر صدا اومد همسرشو دید زد دلش آروم گرفت؟ اصلا مگه میتونست تا اونجا بیاد و دونگهه رو نبینه؟ .. از این عاشقانه های یواشکی طور ..

تنها کسی که میتونه از پس لی بربیاد هیوکه شک نکن! جوری قراره بکشتش پایین و رو مغزش راه بره که لی هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشه
حالا در آینده بیشتر به این حرف من میرسی😌😍
و حالا درکنار هیوک .. همین که هیچلم هست دیگه برای دونگهه کافیه!! دیدی چقدر مررگ زنده بودنشو تو تخم چشمای لی و بقیه فرو کرد؟
دوتا از عزیز ترین مردای زندگیه دونگهه اینطوری هواشو دارن و به قول تو عین کوه پشتش وایسادن.. لی بخواد م نمیتونه دونگهه رو بگیره چون اول باید هیچل و هیوک و کنار بزنه
کانگیییین فرشته ی نجات گنده ی مهربون😍😍😭😭 خیلی شخصیت گرم و دوست داشتنی داره اصلا نمیشه نخواستش قبول داری؟
و برخلاف دونگهه که دیگه از یه جایی به بعد هیونگ صداش زد و باهاش صمیمی تر شد هیوک هنوزم حرصشو درمیاره و اصلا م براش مهم نیست😂😂

اصلا از اینجا به بعد ما یه عاشقانه های لعنتی واری از این دوتا قراره بخونیم!!
انگار هرچی میگذره بیشتر یاد میگیرن چطوری عاشقی کنن!
دیدی جا پهن کردن کنار شومینه بخوابن .. گرم و پر از حس خوب با بوی شمع عطریایی که هیوک رفت آورد برای دونگهه تا حس امنیت کنه :)))
اصلا همین کاراشه که دونگهه رو دیوونه میکنه دیگه! از هیچی نمیترسه جز نبودن هیوک! و خوبم میدونه چه حرفایی بزنه تا افسار هیوک دستش بگیره و بعدش دیوونه کنتش و بعدشم چیز شه 😌😌🔥😐
لعنتیه باسن گیر یه هاتداگ مسخره مزاج افتاده اصلا یه درصد فک کن بخوان کنترل کنن چیزیو .. هارد دوس داره .. ^^

خوشحالم دوسش داشتی این دو قسمتو عزیزم خیلی حرفات قشنگ بودن *-*
مرسی که خبببب ذوق زدم😭😭 منم ممنونم که هستید و این حس و حال قشنگو بهم میدید😍😍😭💕

سلام شقایق عزیزم❤️ خسته نباشی😍 واقعا هر قسمت قشنگ تر از قسمت قبل میشه و هیجان و شیرینیش منو دیوونه میکنه💙
قبلا هم گفته بودم هیوک عصبی خیلی جذابه😋
لی واقعا غیرقابل تحمله، وقتی میبینم میگی هنوز مونده لی رو بشناسیم با خودم میگم این دیگه چه جونوریه واقعا😒
خوشحال شدم که هیوک رسمی حرف زدن رو گذاشت کنار. فقط امیدوارم حسابی حالشو جا بیاره که دل ما قشنگ خنک شه😕
قضیه شرکتای طرف قرارداد خیلی خوب بود. امیدوارم هیوک از این چیزا زیاد تو آستینش داشته باشه😏
"داری منو تهدید میکنی؟"
" من واسه دونگهه از این  بزرگتراشم میکنم" این جمله خیلی عاشقانه بود🥺
"همچین چیزی بین دوتا پسر وجود نداره. تو فقط بهش عادت کردی." یعنی دلم میخواد از وسط جرش بدم😑
جایی که لی به محافظش گفت برو اون عمارت کوفتی و دونگهه رو بیار قلب من ریخت. هیوک خونه نبود. دونگهه تنها توی خونه. اولش که از کانگین گفتی قبل از اینکه بفهمم کانگینه یه لحظه فکر کردم هیوکه. بعد فکر کردم وایی هیوک استرس داره و نگرانه و هول شده... مردم از ترس! انگار تا وقتی هیوک آروم و خونسرد باشه همه چیز رو به راهه! وقتی گفت "کانگین هیونگ" یه نفس راحت کشیدم. انگار تازه یادم اومد کانگینم هست❤️
دونگهه رو باید با اون لباسای خونگیش، تیشرت آستین بلند سفیدش، شلوار طوسیش، جوراب نپوشیدش، کفشهای بازش،  فقط بغل کرد، فشارش داد و مواظبش بود😍😭
"هیونگ اگه من بنا به هر دلیلی پام به اون خونه باز شه دیگه نمیتونم برگردم." این جمله خیلی درد داشت💔
واقعا شرایط سختیه... نمیشه دونگهه رو یه لحظه تنها گذاشت، بعد دونگهه نگرانه که از هم جداشون کنن. هیوک نگرانه دونگهه آسیب ببینه... خیلی طفلکین😭
واقعا اگه کانگین دیرتر رسیده بود چی میشد؟😶
خونه ی کانگین هیونگ رو دوست داشتم. گرم و دوست داشتنی و راحت دقیقا مثل خودش💙
دونگهه خونه کوچیک دوس داره😍 عزیزم ولی مثل ما دلش میخواد خونه ی اولین خاطرات شیرینش با هم نفسش رو نگه داره❤️ با اون استخر و پارکینگشون...
ولی یه کم عجیب بود که هیوک بعد از اتفاق دیشب دونگهه رو تنها گذاشته بود و احتمال اینو نداده بود که ممکنه برن سراغش... امیدوارم مرتیکه رو دست کم نگیره...
چقدر تفاوت هیوک و دونگهه دوست داشتنیه... دونگهه که تو خودش میریزه و حتی صدای نفس کشیدنش نمیاد، و هیوک که صدای نفسهای عصبانیش ماشینو پر میکنه و اگه بتونه یه چیزی رو میشکنه...💙
مچ دونگهه رو گرفت🥺 "بریم خونه"😭
عاشق دونگهه ام که با آرامش بین هیوک و کانگین وایساد... با لبخندش هر دو رو آروم کرد و دل هر دوشونو برد💖
"خودت بگیر! سرتقی تو هیچ ربطی به من نداره" 😂
"هیونگ"😍
"پسره ی وحشی" 😂
برام عجیب بود که آدمای لی واقعا رفته بودن! همش منتظر بودم یهو از یه گوشه بریزن سرشون😒
تن نفس های عمیق و منظم دونگهه، تکه ای از طنین بهشت... 😍😭
زمزمه ی خونسرد دونگهه نزدیک گوش هیوک: "عوضش کردم" ❤️💙
چه حرکت شیرینی کرد😭 انگشت هیوک رو گرفت و حرف به حرف رمز رو زد: ه م ن ف س 😍😭
دوباره کنار شومینه🥰
چه هر شب هر شب لباس خواب همسرشم آماده میکنه براش😍😄😊
بوسه ی هیوک بهترین جواب برای نگرانی های دونگهه بود... مثل آب روی آتیش💙
پر حرارت تر... مسلط تر... مالکانه تر...😭❤️
یعنی واقعا عاشق تر از هیوک برای دونگهه پیدا میشه؟؟!! براش شمعاشو آورده که آرامش بگیره😭 
"مگه از اینا دوست نداری و بهت آرامش نمیدن؟"
"به خاطر من داری اینا رو روشن میکنی؟"
"آره خب"
😍😭😍😭
وایی پارت آخرش خیلی ❤️😭😍
بی مقدمه... همین الان... یهویی... دلش عشق بازی خواست😭
دونگهه هم با رفتار خاص خودش💙 حرفای شیرین اغواگرانه اش😍 چشمای معصومش🥺
"چون عاشقتم تمام اولویتم واسه توئه"😭
دکمه های لعنتی اعصاب خرد کن😂 خنده ی دونگهه رو چقدر دوس داشتم😍 تفاوتاشون🥺 مکمل هم بودنشون❤️
"یا این ردای رو تنتو ببین تا یادت بیاد تا آخر عمرت به من تعلق داری" 😶
ردای رو تن دونگهه... کبودی روی گردن هیوک😍
بچم هارد دوس داره خب🥺🙈
هارد ولی رمانتیک... کنار شومینه... با شمع های معطر...

دیگه شنبه های دوست داشتنی نداریم😭 دیگه منتظر شنبه ها نیستیم☹️ شنبه های عبضی برگشتن🤪 خیلی سخته هفته ای یه بار هم نفس خوندن... ولی تموم شدنش واسه من که واقعا سخت تره... ترجیح میدم هفته ای یه بار باشه، تا بخواد زود تموم شه یا تو اذیت شی💔
💙💙💙

پاسخ:
جاانم ببین باز کی اومده با حرفای قشنگ و بلندش 😍😍

میدونی عرفانه به نظر خودم از قسمت سی به بعد و باید یه طور دیگه ای دوست داشته باشیمش .. انگار تازه قراره معنیه اسم داستانو متوجه بشیم تو پارتای آینده
من که خودم خیلی از سی به بعد و دوس دارم امیدوارم برای شماهم همینطور باشه 😍😭💕
اصلا هیوک هاتداگ خیلی مرگه قبول داری؟؟
مطمئن باش تهدید کردنای هیوک صرفا فقط حرف نیست که دهن لی رو ببنده! قراره جهنم به پا کنه اگه ببینه لی دست از پا خطا کرده
نگران نباش بشین و تماشا کن چطوری قراره از هم نفسش مراقبت کنه🔥
آره اون اولش بعدِ دستوری که لی داد چون یه حالت استرسی به داستان وارد شد یه طوری بود که فکر کردیم الان هیوک هم چقدر نگرانه.. تعبیر خیلی قشنگی کردی اینکه گفتی وقتی هیوک خونسرد باشه همه چیز رو به راهه😍😍 و دقیقا همین طوره!
اما خب کنار هیوک یه فرشته ی نجاتی هست به اسم کانگین که همیشه خوب موقع سر میرسه .. اینقدر در لحظه و به موقع دنبال دونگهه رفت که حتی اگه یه ثانیه دیرتر دونگهه رو از خونه بیرون میاورد معلوم نبود چی میشد :)
دونگهه رو باید در هر حالتی یه لقمه چپش کرد بس که نازنینه😭😭💕
میدونی هرچقدرم خیالش از بابت هیوک راحت باشه که نمیذاره از هم جداشون کنن بازم اون نگرانیه ته دلش باعث میشه همش یه حس بد همراهش باشه که خب حقم داره نمیشه سرزنشش کرد
خونه ی کانگین عین شخصیت خودش گرم و دوست داشتنی بود و اینقدری به دل دونگهه نشست که آرزو یه همچین خونه ایی رو داشت؛ ولی در کنارش از اون عمارتشون نمیتونست بگذره چون همه ی اولین باراش با هیوک اونجا بوده .. عین این میمونه که بخوای محل ثبت خاطره هاتم نگه داری *-*

راجب اون حرفتم که برات سوال شده بود میتونم اینو بگم هیوک به خاطر اینکه دونگهه نترسه و بیشتر به نگرانیاش دامن نزنه سعی کرد با تنها گذاشتنش توخونه بهش نشون بده هیچ اتفاقی قراره نیست و کسی جرات اینو نداره نزدیک خونه بشه
و اینکه فکر میکرد با اون دیداری که با لی داشت قرار نیست به این زودیا چیزی پیش بیاد نه اینکه دست کم گرفته باشتش فقط فکرشو نمیکرد لی اینقدر پررو باشه :) برای همین از این به بعد قراره بدون در نظر گرفتن اینکه لی کیه بره تهدیداشو عملی کنه. پس میتونم بگم لی هیوکو دست کم گرفت که باز دستور داد برن سراغ دونگهه و خوب جواب این کارشو میگیره 
تو قسمتای آینده بیشتر دلت به هیوک گرم میشه مطمئن باش😍😍😍
یه دلیلی که میگم از اینجا به بعد هم نفس برام فرق میکنه همین وجود هیوک و دونگهه شه!! اینقدری عاشقی کردنا و ریز ب ریز حرکتاشون رنگ و بوی قشنگی میگیرن و قدری پخته میشن تو دوست داشتن هم که فقط باید بشینیم قربونشون بریم .. حالا تو صبر کن هنوز مونده😌
دیدی لفظ هم نفس و با انگشتای هیوک لمس کرد؟ :) رمز جدید خونشون
خاکبسرم گرفته دیالوگاشونم واسم نوشته😭😭😭
یااا دیگه قرار نیست از این صحنه ها بخونید دیگه این اخریش بود .. آب شدم!!

فدات بشم که به فکرمی :) 
بهم اعتماد کن از اینجا به بعد اینقدری هر قسمت صفحه های طولانی و اتفاقای بزرگی دارن که کلی طول میکشه هضمش کنی =//
خودت بعدا میای میگی چه خوب شد که یه روز در هفته گذاشتمش😍😂😂

ممنون بابت حرفای قشنگت کلی انرژی گرفتم باهاشون خیلی عزیز به همممه چیز اشاره کردی و یه دور مرور کردی این قسمتو واسم
بوووووس رو لپت😽💕

کاش زودتر میگفتی

دقیقه نودیا رکورد زدن👍👍😂😂👏👏👏

یکیشم من💪💪💪

پاسخ:
فدای سرت بابا *--*
من فقط میخوام به موقع نظرای همه تون جواب داده بشن و گرنه مشکلی ندارم😍
جوووهون💥😌😌

سلاااااام

بایدبگم منم جزو دقیقه نودیاااام واقعاساری😔

واااااااای واااااای ....هیوک لنتی رید ب جناب لی کبیر😂

خوشم میاد ب هیچ جاش نمیگیره یارو رو

چقدبابای دونگهه زر زرمیکنه...

خونه ی کانگینننن😍

هیوک عنتر بهونت بود ک من ازکسی نمیترسم میخواستی بری خونتون ترتیب بچه ی معصوممو بدی😂😂😂😂

برا رمز درشون میتونم جون بدم😭

لنتی اون شمعاچی میگف وحشیه احساساتیه دیوز خر😐😂😂😂

خیلی پارت عسلی بود*-*-*-*-*

پاسخ:
سلام شرلوک
فدای سرت اشکال نداره.. حالا من ک هیچ مشکلی نداشتم قبلا با این قضیه ولی چون تعداد یهو زیاد شد روز آپ یکم سخت بود برام.. وگرنه فدای سرت💓
نه بابا 😂همه از لی میترسن ولی لی خودش کسیه ک باید از هیوک بترسه 😎
خونه ی کانگ عین خودش عسل بود*-*
نه بیچاره برنامه نداش تا همون لحظه ی قبل از خواب اصلا بهش فکر نکرد یهو خواستن ناخواسته موج زد :)
یااا ب لی فوش بده نه هیوک 😂

واااى من از اولم به این شومینه احساس خوبى داشتم😍😂

هیچول کاش بگیره جلو باباشو! بچه هام آواره شدن☹️

خیلی قسمت رمانتیکی بود مرررررسى ♥️

پاسخ:
شومینه و اپن از واجبات خونه و فیکن😎
خدا نکنه.. هیوک همچین اجازه ای نمیده نگران نباش 
خواهششش

سلااااااااام شقاییییی

خسته نباشی این همه طول کشید با جون و دل نوشتی حالا چه زود داره تموم میشه 😢

من خیلیییییی با همنفس خو گرفته ام اگه تموم بشه افسردگی میگیرم نمیدونی با چه ذوقی منتظرم تا آپ کنی وقتی دیگه همنفس نباشه دلم میگیره 😭😭😭😭

مطمئنم همینقدر که ما با جون و دل همنفس میخونیم تو خیییییلللللیییی بیشتر با همنفس زندگی کردی من بیشتر نگران توام 😣💙💙💙

عاقا من یه اعترافی میخوام بکنم هیوک اگه تا ته فیک همینجوری جلو بره منم مشکل تپش قلب میگیرم مثل خودش خیلی داره مرزای جذابیت و پاره میکنه 😩😩😩😩

دونگهه هم یک عدد کرمو تشریف دارد میگن کرم از درخته همین دونگهه منظورشونه 😂😂😂😂 بچم نه ندیدس حالا هعی تا هیوک چراغ سبز داد دیگه خشنم میخواد بچم 😂😂😂😂

خیلی دوست داشتم این پارتو یه عالمه انرژی گرفتم انقد که تا هفته بعد بازم میرم میخونمش 😂😂💙💙💙

لاب یوووووو بیبه مرسی ازت 😉🥰😘

پاسخ:
به بهههه شکوهمنده اکتیو شده
بهت میبالم 🙆🏻‍♀️💀
آره.. یه سال نوشتنش زمان برد و آپ شدنش به همین سرعت تموم شد.. 
خدا نکنه.. حالا همینجوری روالو کند کردیم که یهو با این عادت تموم نشه مه سخت بگذره بهتون 
راستش اره.. با این ک دوماه پیش تمومش کردم ولی چند شب پیش یهو حس کردم واقعا دلتنگش شدم و جاش تو قلبم خالیه.. بدجور بهش عادت و اعتیاد پیدا کرده بودم.. 
جووون بابا برو خدا رو شکر کن که از این دونگهه نازنازی لوسای گریه او نیس و خودشم اندازه هیوک میخواددد💀💀💀این دونگهه ها به شدت هات و خواستنی ان 
بخون بخون*-* لاب یو تو 💓💓💓

سلام

با این که هفته ای یبار سخته ولی چیکار کنیم دیگه تو که حرف مارو گوش نمیدی !! 

چقد هیوک خوب میرینه به لی😂😂😂خیلی حال میده

مرسییی عسلممم مثل همیشه عالیییی❤️

مخصوصا پارت آخر نسبت به قبلنا یکم باز تر نوشتیااا حواسم بود با همین فرمون پیش بری فک کنم اخرای داستان

دیگه ..😂😂😂به امیدخداااا

پاسخ:
سلام
من این همه حرف شما رو گوش دادم حالا شما یه بار حرف منو گوش بدین 
هفته ای دو بار فقط به من سخت می‌گذشت تا همه ی کارا رو کنم. عوضش اینطوری دیرتر هم تموم. میشه 
خواهش💓🙆🏻‍♀️عاره از اونجا ک همیشه از اتاق پرتتون میکنم بیرون گذاشتم این دفه یکم بیشتر ببینین 😂

سلام

اجی شرمنده

منم جز اون دقیقه نودیا هستم که دیر نظر میدن

ساریییییییییی،ساریییییییی

این لی آدم بشو نیس،بدین من جرش بدددددمممم

هیوک جان لطفا اون روی وحشی وحشی تو نشونش بده که عقلش بیاد سر جاش،از همونایی که قسمتای اول نشون هاعه میدادی

هاعه چقد مظلومه،الهی بمیرم،باباشو میشناسه میدونه از دستش چیا برمیاد!!!!!

وای آخرش چه عشقولانه بود،شمعو شومینه و یه شراب کم داره که اونم همینجوری  خودشون از عشق هم مستن،جان  جان جان

واقعا چقد زود سی قسمت شد ،عمرمون همین زود جوری میگذره

عزیزم هر جوری راحتی آپ کن،درسته دلمون تنگ میشه،ولی نظر خودت مهمتره،باش یه جوری کنار میاییممممممم

عرررررررررررر

عررررررررر

عررررررر

ممنمون

مرسیییییی

 

پاسخ:
سلاممم
اشکال نداره یاسی 
مخصوصا چون آهنگ ساری ساری خوندی دیگه تماااام 😎
لی رو به تو و خدای منان می‌سپارم ببینم چ میکنی.. 
به موقع ش هیوک اون روشم نشونش میده.. زیاد طول نمی‌کشه چون لی یه ذره بره رو اصاب هیوک دیگه کارش تمومه 
آره حق داره نگران باشه.. به هر حال همین باباش کسی بود ک پارسال چولا رو تا دم مرگ رسوند.. 
واقن بدون شراب هم مستن:) اونقد وجودشون از عشق لبریزه که هیچ محرک دیگه هم لازم ندارن
کیوت 😂 خواهششش

سلام نویسنده جان

با عرض شرمندگی بخاطر دید کامنت گذاشتن( چون منم جزو اونایی بودم که اخر وقت میرسیدم ولی نمیدونستم اینقدر اذیت میشی ولی چاره ای ندارم

چون مشغله زیاده و وقت کم،شبا وقت میکردم بخونم اونم تا نصفه چون خوابم میگرفت و ادامه اش میموند برا شب فرداش و برا نوشتن کامنت هم اجبارا یه روز بعدش.

با خوندن نوشته ات ایندفعه سعی کردم برا نوشتن کامنت زودتر وقت بزارم.

 😒😒😒

راستش حالام که زود اومدم فعلا شخصیت کاریزماتیک هیوک لالم کرده و ارامش ظاهری دونگهه که در حالی که میدونیم تو دلش خبره

کانگینم که اینبار واقعا گل کاشت با حرکت انتحاریش

حالا اصلا را نداره از این کانگینا کپی کنین و نفری یدونه بهمون بدی بریم سر خونه زندگیمون😊😊😊

 

پاسخ:
سلام خواننده جان ^~^
ای بابا فدای سرت اشکال نداره. حالا منم گفتم سعییی کنین. اشکال نداره ❤️
هیوک خشنه.. دونگهه در عین حال آرومه.. اما از درون پرتلاطم و مضطرب برا آینده ای که نمیدونه چطور قراره بگذره 
و هیوک سعی داره دونگهه رو مطمئن کنه که چیزی قرار نیس بشه.. 
اصلا من برا شما اسکن هم میکنم قبله کپی🤭

سلام نویسنده جان

با عرض شرمندگی بخاطر دید کامنت گذاشتن( چون منم جزو اونایی بودم که اخر وقت میرسیدم ولی نمیدونستم اینقدر اذیت میشی ولی چاره ای ندارم

چون مشغله زیاده و وقت کم،شبا وقت میکردم بخونم اونم تا نصفه چون خوابم میگرفت و ادامه اش میموند برا شب فرداش و برا نوشتن کامنت هم اجبارا یه روز بعدش.

با خوندن نوشته ات ایندفعه سعی کردم برا نوشتن کامنت زودتر وقت بزارم.

 😒😒😒

راستش حالام که زود اومدم فعلا شخصیت کاریزماتیک هیوک لالم کرده و ارامش ظاهری دونگهه که در حالی که میدونیم تو دلش خبره

کانگینم که اینبار واقعا گل کاشت با حرکت انتحاریش

حالا اصلا را نداره از این کانگینا کپی کنین و نفری یدونه بهمون بدی بریم سر خونه زندگیمون😊😊😊

 

  • عشق ایونهه
  • سلااام خووبی ؟ ^^

    وای ک چقد زود سی قسمت گذشت 

    چقدر هم این قسمت مررگ بوود⚰⚰🚬

    این لی عوضی ک هیچی از عشق حالیش نیست و باید با همون پولاش💰 تهدیدش کرد .. اخه هر کی ی نگاه هیوک ب هائه رو ببینه به عشق این دو تا ایمان میاره (از بس ک بهم میان این لنتییاا) بعد این میاد اسم عادت رو این عشق میزاره 😒 ... معلومه ک واقعا هیچ رحمی نداره .. چ پسرش باشه چ هرگس دیگه. انگار ک کلا  هیچکسس جز خودش واسش اهمیت نداره .😤

    و این ادم هم ی هیوک میخواد ک بشوندش سرجاش .😌

    چقدر این کانگین هیونگ خوبه😍😇 .. این دوتا کانگینو نداشتن چ میکردن خب😢 انقدر ک حواسش ب همه چی هست ب موقع خودشو رسوند ب دونگهه 💛

    معلومه انقدر تجربه و اطلاعات داره ک بدونه یکم معطل کنه کار از کار میگذره 

    .

    و دربرابر عشق این دو تا آب و اتش من واقعا اسپیچ لس‌م 🙂🧡💙

    همینقدر پرتلاطم در عین ارامشی ک ب ادم میده .. چقدر حسش خوبه .. ادمو از این دنیا جدا میکنه .. 

    مرسی ک با هم نفس کاری کردی ی عالمه حس خوب داشته باشییم💛

    پاسخ:
    سلام عزیزممم
    من خوبم فدات تو چی؟؟
    آره خیلی TT
    خداروشکر ک میگی خوب بود *-*
    واقن.. لی خودش تهدید بزرگی برا جون بچه هاشه.. پس باید فقط با مال و ثروت و منفعتاش تهدیدش کرد ک فایده داشته باشه :)
    لی چی سرش میشه از زندگی و عشق آخه.. بایدم معنیشو نفهمه و هیوک اونقدر بی ارزشی این مرد رو درک می‌کرد ک حاضر نبود حتی براش فرق اینا رو توضیح بده 
    کانگین نفسه.. از جونش مایه میذاره برا ایونهه.. شغلش هم مهم نیس براش حتی 💓
    خواهش میکنم عزیزم.. منم ممنون ک این حس خوبو بهم برمیگردونی با حرفای قشنگت 

    سلام شقایق جون

    خوبی خوشی

    عجب قسمتی بود 🤩🤩🤩

    با جنگ و دعوا شروع شد و با لاو ترکوندن تموم شد 😱😱😱

    آخی چقدر رمز خونه شون خوب بود 😭😭😭😍😍

    چقدر لقب وحشی احساساتی به هیوک می یاد

    آخه چرا همیشه توی فیکات دونگهه اینقدر شیرینه 

     

    من که دیگه هلاک شدم

    بای تا بعد

     

     

     

    پاسخ:
    سلام آنجل
    قربانت تو خوبی؟
    آره 🤭🤭 مخصوصا وقتی جنگ هیوک با لی باشه و کون لی بسوزه خیلی حال میده 🤭
    لقبای کاملا مناسبی میذارن رو هم.. همون اندازه ک این ب هیوک میاد جوجه هم ب دونگهه میاد 
    واهای *-*
    بای عزیزم میبینمت 

    سلام عزیز دلم 

    چه زود گذشت 

    تو یه چشم به هم زدن سی قسمت رو تموم کردیم 

    مرسی که اینقدر با عشق نوشتیش که قلب و ذهنمون با خوندن هم نفس اروم میگیره 

    قطعا هم نفس یکی از بهترین و ناب ترین فیک هایی هستش که مثل بقیه نوشته های دیگت تو دفتر خاطراتم ثبت میشه 💎💖👍👏

    خداخافظ شنبه های دل انگیز 

    سلام بر سشنبه های دوست داشتنی

    چقدر یه پیرمرد میتونه انقدر پست باشه این همه نفرت و بی رحمی رو نسبت به ادمای اطرافش داشته باشه اونم از رگ و خونت باشه 😤👊

    این همه سمج 

    اونم با دیده ی نحقیر ادما رو نگاه میکنه و به غیر از خودش نه به کسی نه چیزی توجه نمیکنه و نه گوش میده 

    وای قطعا فقط هیوک میتونه جلوش وایسه 

    یه جوری باهاش برخورد میکنه که تا به عمرش کسی نتونسته این جوری جلوش حتی یه کلمه حرف بزنن اما خوب حسابشو کف دستش میزاره 

    طفلکی دونگهه خیلی گناه داره تو یه بازی کثیف گیر کرده اگه هیوک نبود دووم نمیاورد و کانگین هیونگ که یکی از بهترین پشتیبان هایی هستش که هیچکی مثل اون نیست که هر دو تاشون رو دوست داره و درکشون میکنه که جایی که قرار گرفتن حقشون نبود 

    پس فترت چقدر نقشه که نداره از هر دری وارد میشه که از هم جداشون کنه 😭😭😭😭

    امیدوارم که از دست این لی خلاص بشن 

    اما مرد جذاب مون هر قسمت خفن تر ،جذاب تر ،نفس تر میشه 

    چرا این قدر قشنگ نگاش میکنه انگار به یه بلور ظریف و زیبا که ساعت ها بهش نگاه میکنه ازش سیر نمیشه 😍😍😍💕💞💖

    نگاه این دو تا به هم باید تو یه جای خونشون باید قاب بشه 

    عکسای عشق شون به هم رو باید تو همه جای بزنن بلکه این لی کور بشه اینقدر انکار نکنه 

    یه مرد همچین نمونه ای کجا پیدا میشه برای عروسک بلوری شمع روشن میکنه ،هیزم براش جمع میکنه سرما نخوره 

    من برم برای دوست داشتن زیبا و خواستنی شون گریه کنم 😍😢😭😭😭😭

    مرسی عزیزم تو بی نظیری❤❤❤😙😙

     

    پاسخ:
    سلام مهربون من
    آره راستش از بین همه ی فیکایی ک آپ کردم 
    هم نفس انگار اولین فیکی بود ک انقد سریع تموم شد 
    حتی با این ک طولانی ترین فیک هم هس!
    ولی ارزششو داشت اون همه وقت و احساس و انرژی ای ک براش گذاشتم و حالا دارم از یکی عین خودت تحویل میگیرم :) 💓
    انرژیم برمیگرده با خوندن این حرفا و میبینم هر چقدر وقت براش گذاشتم با ارزش بود 
    عایگو.. همینطور ک تا الان عین برق و باد گذشت این چند هفته هم زود تموم میشه 
    مطمئنم فهمیدین لی چقد میتونه پست و بی عاطفه باشه.. اونم نه از الان وبلکه از همون اول که اون بلا رو سر پسر بزرگش آورد 
    و حالا داره سر کوچیکی میاره.. 
    ولی خب بعد یه سال هم چولا قوی تر و جسور تر از قبل و هم الان یه هیوک وحود داره ک لی رو به زیر بکشه 
    پس دست و بال لی نسبت به پارسال خیلی بسته تره 
    کانگین داره وظیفه شو و رئیس شو دور میزنه و دونگهه رو پنهان میکنه.. 
    خب این کارمنده یا هیونگ؟ :)
    آره.. و قشنگی اخلاق خاص هیوک اینه ک دو تا وجه داره
    یکیش برا دونگهه س و یکیش برا آدمای غیر از دونگهه س.. 
    حتی اگه تا چند دقیقه از ته سرش داد بکشه و خشونت ب خرج بده وقتی ب دونگهه برسه تبدیل ب آروم ترین و ملایم ترین آدم دنیا میشه.. 
    لی که چیزی از عشق سرش نمیشه فایده ای نداره هر چقدر بخوان بهش بفهمونن.. این مرد عاطفه نداره 
    وای گاد گریه نکنیااا 🥺❤️❤️
    فدات شم لطف داری بهم که TT

    سلامممممم😍

    چطور مطوری؟😍

    منکه خعلی خوبم حسابی حال کردم با این قسمت😍😊

     

    اصن قسمتی که با قهوه ای شدن لی شروع میشه، و با یه چیزای دیگه تموم میشه، مگه میشه بد باشه؟😂😏

    امیدوارم که هیوک همه قرارداد های لی رو فسخ کنه که بدبخت بشه! مردک بیشعور😑

    و جمله "چون دوسش دارم" خار شد و در چشم های چپکی لی فرو رفت😏

    چه اظهار (اضهار،ازهار) نظر هم میکنه مردک پیزوری....هیوک باید جفت پا میرفت تو صورتش😑

     

    اخیییی...تا کانگینو دارن غم ندارناااا...اصن یه آدم چقد میتونه آدم باشه؟😍

    اصن با داشتن هیچل و هیوکو کانگ، دونگهه نباید غمی داشته باشه😍

    لی بمیره واسه دونگهه که تو لباس خونگی هم جاذابه😍😭بعد من شبیه گدای سر کوچه میشم...😑

    اصن به نظرم هیوک آدم بفرسته، لی رو بکشن، یه ملت راحت میشن😊

     

    هیوکی که از عصبانیت و غیرت داره میپوکه خیلی جذابه😍

    اررررره بدبختش کنننن😍😍😍😍

    اوووففف لی بمیره واسشون که انقد مکملن😍

    ای جااااااان که میخواد بره خونه خودشون بخوابه خبببب😭😭😭😭😭

    یکمم واسه دونگهه عر بزنم که انقد خوبه

    😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

    آیگوووو😭😭😭😭

    پچ پچاشووون😭😭😭😭😭😭

    دست در دست قدم زدناشووون😭😭😭

    هم نفس هم بودناشوووون😭😭😭😭😭😭

    کنار هم خوابیدناشوووون😭😭😭😭

    هیووووووک😭😭😭😭😭

    برا همزرش انجام میده من قلبم ذوب میشه😭😭😭😭

    دونگهه ای که لباس خواب واسه همزرش اماده میکنه خیلی جذابه😭😭😭😭😭😭

    "من فقط از جدا شدن از تو میترسم"😭😭😭😭خب لی بمیره براااااات مظلووووم😭😭😭😭

    ماچیدناشووووون😭😭😭😭قندم...

     شما با ما چیکار کردییین؟😭

    😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭شمعا خار شه بره تو چشم لی تا ببینه بین دوتا پسر چی وجود داره😭😭

    دوس دارم هیوکو گاز بگیرممم😭😭😭😭

    "غلط میکنی اصلا با کسه دیگه ای بخوای اینکارو کنی که ازشون اجازه نگیری"😂😂😂😂به شدت دیالوگ خانمان سوزی بود...

     

    هوووووو هیوک وحشی میشود😍😍😍

    مال هیوکههههه😍😍😭😭😭قطعا فقط مال هیوکه😭😭

     

    در ادامه، وی به سمت در اتاق رفته، آن را محض احتیاط بیشتر چهاربار قفل و زنجیر کرده، پس از خاموش کردن تمامی چراغ ها، وارد کمد شده و انگشت به دهان، ادامه داستان را خوانده است...😂😑تازه نیششم باز بوده است😂

     

    خلاصه که خیلی خوب بووود😍

    لاب یو بهترین💙

    پاسخ:
    سلام ساغرررر 
    منم خوبم قرررربانت🥰🥰

    قهوه ای شدن لی 🤣🤣🤣واقن آره.. وقتی لی قهوه ای بشه و تهش با یکی شدنه ایونهه تموم شه 
    دیگه خواننده چی میخواد از یه قسمت از خدا؟ 😎
    هیوک بیخود خط و نشون نمی‌کشه.. اینو گفت ک اگه لی یه غلطی بکنه همه ی اون قراردادا رو کنسل میکنه 
    بعدشم ک لی آدم فرستاد دنبال دونگهه و این ینی سوت خطا!! 😎
    پس باید خودشو برا عملی شدنه تهدید هیوک آماده کنه و حساب کار دستش بیاد 
    هیوک نمی‌ترسید از این که با بیان علاقه ش ب دونگهه خودشونو تو مخمصه بدتری بندازه 
    چون از چیزی ترس نداره واسه همین به لی گف به راحتی 
    والا 🚶🏻‍♀️
    لباس خونگیای دونگهه مثن تصور کن از این فشن فرودگاهیای طوسی و ست
    بعد اندازه خون ما می ارزن :|
    از این قراره وحشی ترم بشه چون هنوز اوج اوج عصبانتیتشو ندیدین و خدا رحم کنه 
    اگه هیوک خونه شون نمی‌رفت عجیب بود 
    تو بدترین موفعیت هم باشن هیوک کسی نیس ک فرار کنه یا پنهان شه 
    میره تو دل دره ولی عمرا فرار نمیکنه.. 
    دونگهه هم عین همیشه مطیع هیوک.. بی مخالفت کانگینو راضی کرد ک بذاره برن و هیوکو آروم کرد :)
    دیگه خیلی دارن عین زن و شوهرا رفتار میکنن نه؟
    واقن هم همینطورن خب 🚶🏻‍♀️
    این رفتارایی ک دارن با هم عین نامزدا یا دوس پسر بودنا نیس عین همسر داریهههه
    لی بره به جهنم ک هیچ وقت نمی‌فهمه 
    واقا غلط کردهههه😂😂😂 
    هیوک لی بزرگو تهدید میکنه اونوقت این جوجه هیوکو تهدید میکنه 
    خدایا بخیر :|
    جوون حالا خوبه ک رفتی تو کمد تو تاریکی 
    اما نویسنده مثل همیشه با اقندااار همه رو از اتاق ایونهه بیرون پرت کرد 😁
    البته با اندکی پیشرفت 
    مرسیییی 
    لاب یو تو🥰❤️

    آخ که هیوک هر قسمت داره لعنتی تر میشه همینطور که بابای دونگهه داره عوضی تر میشه. حالا همه اینا به کنار،...فیک داره کم کم تموم میشه،نه؟ وای که از همین الان وقتی به تموم شدن فیک فکر میکنم گریم میگیره.مخصوصا با این عکسی که گذاشتی.شام غریبان شده یهویی. ولی یه وقت یهویی نگی این قسمت اخره ها.قبلش یکم آمامون کن دق نکنیم. شاید خودتم نتونی تصور کنی که امید چند نفری  ولی لطفا تا میتونی و جا داره داستان رو ادامه بده.

    پاسخ:
    آله دقیقا شخصیت هیوک. داره میره به اوج خودش. اون اخلاقی ک اول داستان ازش نشونتون دادم یک پنجم این چیزی هست ک الان و در آینده می‌بینید.. آره راستش نزدیکای اخریم. عزیزمممم این عکس برا این قسمت بود غم نداره ک 🤭
    آره حتما قبلش آماده تون میکنم و خبر میدم. ولی داستانو خیلی وقته تموم کردم پس ادامه نمیتونم بدم :(

    سلااااام

    خوبیی؟

    وای راست میگی چه قدر زود گذشتا😀😀 انگار همین دیروز بود اومدم کانال ایونهه رو چک کنم، دیدم یه فیک جدید به اسم هم نفس قراره آپ شه

    هیییییی

    انقدر خوبه آدم توش محو میشه، چه زود ۳۰ قسمت شد😍

    الهیی😍😍

    پس شد سه شنبه؟

    خوبه من از کلاس میام میبینم هم نفس آپ شده همه ی اون انرژیم دوباره برمیگرده

    آخییششش.....

    من عاشق این سوسک شدن لی هستم ینی، هیوک یه جور تحدیدش کرد که حتی خودشم تعجب کرد که همچین اتفاقی افتاده

    من برا این روی خشن و جدی هیوک جون میدم لنتیی

    فدای پسر با جذبم برم....

    از قبل همه چیز و پیش بینی کرده ،میدونه با چی تحدیدش کنه

    لی احمققققققق چرا انقدر بیشعورههه، چرا انسانیت حالیش نمیشه اخه..

    ایششش

    کانگین مثل جت پرییید😂😂.... اجازه نداد بچه لباساشو عوض کنه

    البته ها کار خوبی کرد وگرنه بابای دونگهه میبردش....

    بیچاره دونگهه ناراحته ولی بروز نمیده🙁🙁🙁

    بچه بیچاره..

    خودشم میدونه اگه باباش دستش بهش برسه دیگه از اون خونه نمیتونه در بیاد..

    وای خونه کانگین دقیقا به تیپ شخصیتیش میاد

    دونگهه دوباره گفت هیونگ😍😍

    دیگه نقطه ضعفشو پیدا کرده ول نمیکنه هاا

    کانگینم خوشش میاد😍😍

    ای جان

    هیوک دوباره وحشی میشوددد

    آفرینن همینجوری عصبانیتتو بریز بیرون به امید خدا یه روز میزنی لی رو میپکونی روح مارم شاد میکنی🙂🙂

    خب هیوک راست میگه دیگه تا بحال از کی ترسیده که بخواد از آدمای  لی بترسه....

    کار خوبی کردن رفتن خونشون تا چشم لی دارد

    فقط اون قسمت جروبحث هیوک و کانگین جالب بود که آخر دونگهه دوبارههه با کلمه هیونگ فیسلش داد😂😂

    کانگین:پسره وحشی😒😒😒😂😂😂

    چه قشنگ هیوک آتیشه دونگهه آب.... این دوتا عنصر ضد همن ولی این قضیه برای ایونهه ما فرق میکنه😍😍

    اخه ی دونگهه رمز در خونشونو تو اون هیری ویری گذاشت هم نفس

    چه قشنگ...

    چه ناز...

    خودشونو بکشننم نمیتونن پیداش کنن😍😍

    بازم هیزم...😂😂

    دونگهه دوباره یاد آوریش کرد

    وای انقدر خوشم میاد میرن پیش شومینه میخوابن پیش هم چسبیده به هم...

    خدایا خیلی عاشقانس..😍😍

    چه عجب هیوک جان یه بار برا انجام یه کاری اول اجازه گرفت

    ینی این حرف زدن هیوک با صورت سرد در عین حال عاشقونش منو کشته...

    دونگهه واقعا لیاقت عشق هیوکو داره و برعکس

    و ما یه شب لنتی هات دیگه رو مشاهده میکنیم

    نمیدونم چرا ولی وقتی این صحنه های هم نفس و میخونم احساس خجالت بهم دست میده در حالی که از این بدترم خوندم😂😂

    شاید به خاطر اینکه از اولش اونجوری شروع نشده و من به صورت خیلی عادی دیدمشون

    چه بدونم..

    هولیی شتتت

    خیلی هاته

    دونگهه با یه جمله ساده هیوکو از این رو به اون رو کرد

    رفتارش یه نمه خشنه ولی خب دونگهه دوس داره دیگه چی کار کنیم...😂😂

    (اشاره به اون یکی قسمت که گفت فهمیدم هارد دوس دارم😐)

    این یکیو یه ذره واضح تر نوشته بودی..

    داری پیشترفت میکنیا😄😄

    دستت طلا

    خسته نباشی

    💙💙💙💙💙💖💖💖💖

     

    پاسخ:
    سلام اسرا
    خوبم قربانت :*
    واقن برا منم همینطور بود.. آپ ک هیچی.. انگار دیروز بود قسمت اولشو نوشتم 
    آره عزیزم روزای آپ سه شنبه هاس.. زیاد چیزی نمونده آخه 
    منم وقنی میام وب نظرات شما رو میبینم همین حس بهم. دست میده 🥺❤️
    اصلا همین تهدید شدنه لی توسط هیوک 
    خودش خداس:)
    لی ماتش برده بود ک واقعا کسی جرات کرده اینطوری باهاش حرف بزنه و خط و نشون بکشه؟
    ولی هیوک به قول خودش برا دونگهه از این بزرگتر هم انجام میده این ک چیزی نیس 
    کانگ واقعا باید می‌جنبد چون اگه دست لی به دونگهه می‌رسید واقعا تو خونه حبسش می‌کرد 
    ک بیرون آوردنش هم مکافات میشد 
    واسه همین گف آب دستته بذا زمین بیا بیرون 
    اوهوم از این ببعد دیگه هیونگ صداش میکنه 
    وای انقد دوس داشتم روزی برسه ک دونگهه کانگینو هیونگ صدا کنه ک نگو 😭
    آره کانگین قند تو دلش آب میشهههه 
    قیافه ی اون لحظه ی دونگهه برا کانگین عین گربه ی شرک بود 
    اینجوری : هیونگ 🥺
    من حتی کل کل کردن‌های هیوک با کانگینم دوس دارم به طرز عجیبی 
    به قول خودش اگه بیوفته تو آب هم دیگه چیزیش نمیشه پس نگران نباشین 🤭
    آره میدونم چی میگی و هیچ توضیحی ندارم 
    شاید چون هم نفسه 🤭🤭😂
    هیوک همیشه خشنه ولی مهم اینه دونگهه هم خشن دوس داره 
    از لحاظ رفتار ینی 🚶🏻‍♀️
    خواهش 
    سلامت باشی 💓❤️💓

    عاه آب قند نیاز دارم😭😭 لعنتیا این کارا رو نکنید فشارم رف کف پام

    دقیقا از اول پارت همینطور با اخم داشتم میخوندم وقتی شوخی دونگهه که گف توی استخر نیوفتی رو خوندم همه چی یهو قشنگ شد😢 بعدشم که خیلی قشنگ شد یهو..🚬🚬🚬

    هیچول چی شد یهو بچممم چرا نمیاد جلوی جناب فاکینگ لی رو بگیره خب هرچند هیوک کافیه ولی بازم...

    فقط امیدوارم یه بار با یکی از ته سیگارهایی که میکشه آتیش بگیره مردک 

    اه

    وای واقعا الان سی قسمت شده و الان که نگاه میکنم از قسمت اول همه چی خیلی تغییر کرده لنتی...

    ولی واقنی بگو الان کجای داستانیم مثلن نزدیک اخراش😭 یا وسط متمایل به آخر یا...؟

    سه شنبه لنتی بعدی وقتی از الان بش نگاه میکنم خیلی دور ب نظر میاد ولی من مشتاقانه منتظرم

    پاسخ:
    گفتم ک همیشه آماده داشته باشین 💀
    از الان برا قسمت بعد آماده کن ک دلت ریخت چیزیت نشه🥺
    قسمت بعد فکر کنم میاد و میفهمی قراره چی بشه عجله نکن زیاد 
    همه چی داره به روال خودش پیش میره 
    آره خیلی تغییر کرد.. مخصوصا ایونهه :)
    وسط ک نیستیم. وسطو خیلی وقته رد کردیم پس تقریبا اخریم. 
    زود به سرعت برق میگذره نگران نباش

    سلااااام


    واااای هیوک لعنتی چقدر خوب پشت دونگهه در میای

     

    دونگهه چرا اینقدر تو ساکتی آخهبرز بیرون خودتو لامصب

     

    همچنان عااااشقتم کانگین

     

    همچنان لعنت بهت لی

     

    مرررررسی خیلی خوب بود

    پاسخ:
    سلام*-*
    نه فقط میخواد هی مراقبش باشه 
    بلکه هی میخواد به دونگهه اجازه ی دخالت هم نده 
    کانگین هم از جونش مایه میذاره 
    خواهششش فدات

    سلام خوبی

    واقعا این‌دفعه نمیدونم چی بگم 

    اینقددددددرررر خوووب ننویس لنتی😶🥰

    مردم براشون

    هیوکجه ی محکم لنتی

    خیلی خوبن خیلی خیلی دوسشون دارم😍

    واقعا نمیدونم چی باید به عنوان کامنت و نظر بنویسم

    فقط اینکه

    تو دلم یههههه عالمه قند آب شد اینقد که شیرینن🤩

    دوسشون دارم و بیصبرانه منتظره شنبه نه سه شنبم

    یکم سخته عادت کنم:(ولی شدنیع

    لااااااااااااااااااو یو اِ لااااات♡♡♡♡♡♡

    پاسخ:
    سلام فروغ جانم
    ننویسم؟ مطمئنی؟ 😁❤️
    منم راستش واسه شخصیت هیوک جون میدم :)
    انقد رو این شخصیت کار کردم ک اینجوری با ثبات بمونه رو هیچ کدوم از شخصیتا نکردم این کارو 
    هیوک از همه مهمتر بود انگار.. کلیدی تر بود 
    عزیزمممم مرسی ک درک میکنی 💓💓
    لاو یو تو🙆🏻‍♀️❤️

    یسسسس درستید😍😭

    پاسخ:
    شکر خداا

    دانلود نمیشه :((((

    پاسخ:
    🚶🏻‍♀️

    برا منم🙁

    پاسخ:
    عه وا

    سلام 

    ببخشید فک کنم لینک خراب باشه چون مرحله ی آخر باز نمیشه

    پاسخ:
    سلام درستش کردم 

    سلام من با چه هیجانی اومدم، لینک واسه من باز نمیشه

    پاسخ:
    یکی دیگه گذاشتم عزیزم 

    سلاممم

    منکه خوبم‌تو چطوری؟^^

    اره لعنتی، همیشه وقتی خوش میگذره، زود میگذره😭

    من امیدم به شنبه ها بووود😂😭

    وی به شدت کنجکاو استتتت😭😭😭😭

    چرا لینکش برا من باز نمیشه😭😭😭😭؟

    پاسخ:
    سلام ساغر خوبمممم مرسی
    دیگه شنبه ها پرید 😂🤭🤭
    یه لینک دیگه گذاشتم عزیزم 

    سلام.مطمعنی لینک درسته؟برای من باز نمیشه اخه مرحله اخرش

    پاسخ:
    یکی دیگه گذاشتم 

    عکس .. عکس ... عکس ... عکس .. ع ک س

    #عآاااااااااح لعنتی!!!

    دیگه شکر و قند و نبات و اینارو باید بذاریم کنار

    قرص آرام بخش و مسکن بریزیم رو میز

    0--<----<<

    پاسخ:
    چیزی نیس ک 🤭🤭🤭🤭

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی