پاسخ:
سلام بستنی کیییم
نگرانت بودم با خودم میگفتم چی شده چرا نمیاد. ینی قشنگ جای خالیت حس میشد 😍
فدا سرت که.. دیر یا زود نداره همین خداروشکر ک اومدی و رسیدی
باشد ک نطرات کیم طورت به وبلاگ صفا ببخشه 🦋
چقدرم زحمت کشیدییی وقت گذاشتی.. باشه عزیزم میرم میبینمشون و جواب میدم 😌
اصلا بخاطر حرف همین شما بود که یکم بیشتر فکر کردم و به این نتیجه رسیدیم ک آپ کنم هفته ای یه بار.
واقعا هم ازتون ممنونم هم بخاطر لطف داشتن و علاقه به هم نفس ک نمیخوایین تموم شه و حاضرین انتظارشو تحمل کنین و هم به این خاطر که به فکر منم هستین و با این کار کلی سبک تر میشم و شرایط برام بهتر و آسون تر میشه. آخه هفته ای دوبار واقعا سخت بود
چقد خوب ک دلت قرصه :) همینجوری بمون
میبینی چقد حواسش ب دونگهه س؟ نه تنها الان
بلکه حواسشون بوده روزای قبلشم درست حسابی غذا نخورده :)
حتی میفهمه کی دروغ میگه کی راس میگه
هیچ چیزی از دونگهه نباید وجود داشته باشه ک هیوک در جریان نباشه :)
حواسش همیشه بهش بوده..
حتی وقتایی ک فکرشو هم نمیکردیم و انتظار نداشتیم..
و حالا که دیگه بیشتر از این نمیتونه توبیخش نکنه و با لحن ترسناک دستوریش میگه غذاتو بخور
اما دونگهه مگه میترسه!؟ عاشق این روی خشن هیوکه
و به جای این که ازش بترسه براش جذابه :)
خیلی خیلی جدیه راجب وزن دونگهه 😅
ینی همینم براش کمهههه.. وای به حالش بخواد از این کمتر شه چون هیوک بیشترم میخواد 🥴
گاز زدنشو دوس داره 🔥🔥😎کل دلیلش به غیر از سلامتی همینه و تمام
وای عاشق اینم ک دیالوگا رو مینویسی
و بعد احساس خودتو 😫❤️
واسه نظر نوشتن کلی وقت و انرژی و احساس میذاری وسط 🙂
چشمک کانگین دقیقا این حکمو داشت
ک بیا بگیر تحویل ازت نمیترسه و اینطوری برات خط و نشون هم میکشه :)
یادته ک اون روز بهوش اومد دونگهه رو نمیشناخت؟
روز بعد یادش اومد
اما نمیتونس بدنشو سرشو تکون بده
بعد قدرت گردنش برگشت.. بعد قدرت دستاش برگشت
بعد با سرعت تونست قدرت پاهاشو بدست بیاره.. اول ویلچر داشت بعد عصا
و حالا امروز عصاها رو هم دور انداخت..
میخوام بگم دونگهه ش بهش همچین اراده ای میده و حالا هیچل درست تو زمانی ک قرارداد داره تموم میشه تونس چند قدمو بدون عصا برداره.. همه ی اینا زمانبندی داشت..
و این یعنی شروع فاجعه ای قراره بخاطرش از دونگهه محافظت کنه :)
هایپ آره فکر خوبیه 😂🤭برات یه بسته شو میخرم
میدونی خوبیه فلش بکا چیه کیم؟ این ک علاوه بر این که خواننده رو با گذشته ی شخصیتا کامل آشنا میکنن باعث اینم میشه بتونن یه تصورات گسترده تری پیاده کنن و به قول خودت باهاشون فانتزی بزنن
آره شخصیت خانم لی اولای داستان مبهم بود تا جایی ک دیدین دونگهه مادرشو دوس داره و بغلش کرد و خانم لی دلسوزانه و مادرانه برخورد میکرد و حالا این فلش بک نشون داد فرشته بوده.. واقعا مادر بوده و هیچ گناهی نداره که بخواییم سرزنشش کنیم بخاطر زندگی الان دونگهه
آره اصلا بی تاثیر نبود.. یکی مادرش یکی هیچل.. ببین الان چقد از نظر احساسات با هیوک فرق داره
همش به همین خاطره
عایگو کیوووت انقد اون طوطی بازیاشو دوس داشتی ک همه رو گفتی 🥺
رفیق پولدار هیوکو بخورممم من ک عاشقشم 😂😂آره خودمم اتفاقا ماشی گفتن دونگهه باعث میشد یاد وون بیوفتم 🤭
اونو اینجوری تلفظ کرد بوسِس کنی چون ش تو دهن کوچولوش نچرخید 🥺
حالا یکی نفهمه فک میکنه من خودم بچه داشتم و بزرگ کردم ک اینطوری با جزئیات از یه بچه میگم 😐😂
همونطوری ک از غدا نخوردنش میفهمه دلش سنگینه از سکوتاشم میفهمه یه چیزیش هیو یه چیزی میخواد بگه :)
رابطه واقن کامل کننده ی عشقه...
(حالا باز یکی ندونه فک میکنه تجربه ی اونم داشتم ک اینطوری میگم 🙄🤐)
دونگهه حاضره زندگی نکنه اگه هیوکی توی زندگیش قراره نباشه
یادش میره واقعا دونگهه یادش میره یه روز این حرفو زده :)
آره فقط کافیه قول بده هیوک.. همینجوری حرفای معمولی شم بی برو برگشته دیگه وای ب حال این ک قول بده
فدای سرت واقعااااا
اصلا مهم نیس همینم برا من زیادیه و ازت ممنونم، این حرفا رو هم نزن ❤️
بله میدونم و از ته دل ممنون و لاو یوووو
سلام شقایق جون عزیزم
لحظه هات زیبا و قشنگ مهربونم
قبل از هرچیز ازت ممنونم که اینقد بهم لطف داری و تمام نظراتم رو با وجود اینکه خیلی طولانیه میخونی و جوابم رو با مهر میدی عزیزم💙 خیلی سعی میکنم تموم حرفام رو خلاصه بگم تا برای خوندنش وقتت گرفته نشه. ولی اینقدر من رو علاوه بر شخصیت زیبا و دوست داشتنیت💙 و قلم روان و پر از احساست تحت تاثیر قرار دادی که دلم راضی نمیشه به کوتاه نوشتن💙
شقایق جون عزیز دل، امشب اپ جدید داشتی و باز من خوشحالم که قسمت های پایانی نیست 😀
واقعا نمیدونم بعد همنفس چ کنم 😢😢 خداکنه تموم نشه اصلا😁😀
همنفس برای روح و روانم به منزله یک داروی ارام بخش هست که وجودم سرشار از حس خوب و خلسه ایی رویایی و وصف ناپذیر میکنه💙
شقایق جونم من قلم خوبی ندارم ولی برای کسایی که مینویسن احترام فوق العاده ایی قائل هستم شقایق جون از نظرم خیلی توانمند و با استعدادی و خیلی دوست دارم که در این زمینه فعالیت بیشتری داشته باشی و کتاب خودتو چاپ کنی چون قلمت اونقدر شیواس که در ثانیه های اول ،خواننده باهاش ارتباط زیادی برقرار میکنه.و حیفه که سایرین از قلم زیبات محروم بمونن.فاتینگ عزیزم💙
شرح فضای سنگین اتاق وی ای پی ،پریشون حالی دونگهه ،غرق شدن در فکروخیال هایش،نگرانی هایش و... باعث شد غم بزرگ و عمیقی تو دلم خونه کنه 😔
ولی همیشه وقتی تموم درا به روی کسی بسته شه یه در وجود داره که بازه...اونم وجود و توجهات بی دریغ هیوک به چاگیاش و همینطور اراده قوی و ثابت قدمیش تو این مسیر سخت و دشوار..
امروز جواب کامنتی رو که لطف کردی رو خوندم 💙 بهم گفتی باید دونگهه بود تا هیوکو فهمید کاملا باهات موافقم شقایق جان .از نگاه شخص سوم نگاه هیوک خیلی خشن و جدی و ترسناکه در حدیه که منجر به ترس شدید و...میشه ولی از نگاه دونگهه ،دوست داشتنی ترین نگاه دنیاست این خاصیت عشقه
من یاد حکایت وحشی بافقی در لیلی مجنون افتادم:
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو
این کاملا شرح دنیای دونگهه و هیوکه💙
شقایق عاشقانه های این دوتا عسل مربا، از تاب و تحمل من خارجه😂😍 جدا از اینکه واقعا ناراحتم بابت غمشون ولی عاشقانه هاشون کاملا دلمو زیر و رو میکنه
توجه شدید هیوک به دونگهه حتی به غذا خوردنش مخصوصا تهدیدهاش که توش عشق موج میزد و مطیع بودن دونگهه دلمو برد ولی نمیدونم کجا برد😂😍
الهی😍 الهی قربون ناز کردنای دونگه بشم میخواد هم وزن چاگیاش شه دورش بگردم که اینقد شیرین عسله 😍
و حرفای شیرین عسلی دیگه ش که بماند مخصوصا اینکه گف هرچقدر دلت میخواد با چشمای سرد و وحشی خوشگلت بهم نگاه کن ...قند تو دلم اب شد😍
اینقد عالی بود که بعد خوندن هرپاراگراف دوباره از نو میخوندم
شقایق جون قسمت راه رفتن هیچل بی عصا معرکه بود اصلا فکرشو نمیکردم اینجوری شه اونم به دلیل نگاه کردن به عکسای 2جذاب ترین😍😍عالییییی بود
شرح زیبایی و مدل موی هیچول هم ک نگم
دلم شدیدا برای هیچل ضعف میره به قول کره ایا اومو اومو😍😍😍
پدرشون به دیکتاتور گفته زکی به جای قلب و عقل پاره سنگ تو وجودش نهادینه شده😡😒
عملی شدن نقشه هیچل و به جون خریدن و کنار زدن مانع های پیش روش ..نگم نگم نگم من مردم براش 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
بی پروا بودنش کاملا چیزی بود که نه تنهادر عالم داستان بلکه در عالم واقع نیز، تنها خاص هیچل جانه😍
ارتباط برقرار کردن دو برادر واقعا شیرین و دوست داشتنی بود و اصلا دوست نداشتم تموم شه
رقص عاشقونشون حس و حال بی نظیرشون ، اطمینان بخشیدن هیوک به دونگهه بابت اینکه همه چیز خوب پیش خواهد رفت و جمله قشنگش که روحم با روحت یکی شده و.... واقعا قلبم رو گرم کرد💓😍🔥
شقایق عزیز باز هم انرژی بی نظیری رو با اثر زیبات بهم منتقل کردی
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
لاویو😍💙