My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک هم نفس قسمت بیست و هفتم

شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ب.ظ

 

"هم نفس" 

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه 

نویسنده : شقایق 

هپی اند 

قسمت بیست و هفتم 

 

 


 

سلام جمیع خوانندگان🐝

خب خداروشکر حل شد مشکل و از امروز میریم رو روال قبل پس انرژی و حرفاتونو جمع کنین^^

البته ایشالا به حق علی یار علی لا اله الا الله دیگه از این اتفاقا نیوفته :|

بیچاره هم نفس یا میخوره به عاشورا و اربعین یا بی نتی مملکت میخوره به هم نفس:|

 

خدای من:) 

مرزهای جذابیتو ناک اوت کرده با اون نگاه سرد ترسناک و چشای روباهیش =) 

برید پدر دونگهه رو خبر کنید که بازی تازه داره شروع میشه.. 

 

این قسمت یه فلش بک داره که مطمئنم دوسش خواهید داشت *-*

چون شیرینی خودشو داره حتی اگه کمی غمگین باشه.. 

 

 

نظرات  (۳۴)

سلام بر شقایق جون عزیزم
ایام ب کام عزیزم
شقایق جان کمر همت رو دارم میبندم که بتونم در کنار کاروان همنفس خوانان گرامی ،منتظر سری های جدید هم نفس جان باشم

راستی شقایق دیشب تو گروه مای ایونهه باهات چند کلمه حرف زدم خیلی خوشحال شدم💙 دختر چقد تو گل و دوست داشتنی و سرشار از انرژی مثبت  هستی
من تا به امسال هیچ دوست مجازی نداشتم ولی امسال ب لطف سوجو دوستان عزیزی همچون تو پیدا کردم
شقایق عزیز ،(همنفس )علاوه بر اینکه وصف کلی واقعیت موجود برای شخصیت های داستانت در نظر گرفته شده ... به نظرم تنها همنفس برای دوشخصیت حاضر در داستان نیست و اوناهم برای ما همنفس تلقی میشن به نظرم دنیای مجازی و حقیقی تفاوتی چندانی  را در اصل قضیه ایجاد نمیکند و از طریق روح و روان نیز همنفس تلقی بشوند
حس میکنم این اثر برای من مانند هم نفسی میمونه که که باهاش روز هامو میگذرونم و از یاداوری مکالمات و فضای رومنس داستان انرژی وسیعی رو دریافت میکنم💙
اهمیت دادن هیوک به خواسته های دل دونگهه و اجازه گذروندن دونگهه با هیچول : تنها  یک عاشق واقعیه که میتونه دست به چنین کاری بزنه  و پریشون حالی و بی تابی بودنش رو به خاطر منتقل کردن حس ارامش ب شریک عاطفی عزیزش به جون بخره و این عشق چقدر زیباست💓
و قسمت فلش بک 😔خیلی قلبم برای هیوک درد گرفت دنیای سرد و عاری از مهر و عطوفت برای یک بچه شیش ساله بدتر از جهنمه 😢 هعیییی
من عاشق مکالمات پشت تلفنشونم در نهایت ساده بودن چقد عاشقونس💓
پیک نیک دونفرشون 😍 و اوردن وسایل پیک نیک توسط دونگهه وای چقد عالی بود خیلی به دلم نشست💓 نگاه هیوک به دونگهه و اشاره به خوشبخت بودنش 😍اخ قلبم💓💓💓
توجه دونگهه ب هیوک و حتی اوردن هودی برای راحت بودنش چقدر ارامش بخش بود
 نگرانی دونگهه برای هیوک به خاطر قرص و.. و.. جمله های نظیر : این درمان عوارض عاشق تو شدنه و کل زندگیم داره صرف درمان تو میشه 😍😍 به قول خودت شقایق ، در دلم پروانه نشوندی💓💓💓
شقایق عزیز این قسمت هم مانند سایر قسمت های دیگه عالی بود
خیلی مخلصیم شقایق جون گل
لاویو 💙💓

پاسخ:
سلام به روی ماهت نازنین جانم😍💕
چقدر خوشحالم که داری با روند آپ هم نفس همراهیم میکنی مرسی ازت😭😭😍😍
لعنتی خیلی قشنگ و خاص حرف میزنی اصلا من حرف کم میارم که چجوری جوابتو بدم
عرررر عارهه😭😭 خب خب توی اونجام سعی کن زیاد حرف بزنی بام چون خیلی حرف زدنتو دوس دارممم😍😍
حس خوبی دارم وقتی میبینم هم نفس برات از اون قالب داستانی بودنش دراومده و میتونی فرای اون محدودیته حسشو دریافت کنی 
واقعا م همینطوره من با وجود حرفای شما با اینکه توی دنیای مجازیه و ممکنه خیلی از هم دور باشیم ولی قدری حس نزدیکی و صمیمیت باهاتون دارم که واقعا خوندن و جواب دادن حرفاتون حس بهشتی بهم میده :)
خوشحالم که اینقد حس نزدیکی با هم نفس میکنی طوری که باعث شده روزمره هات باهاش بگذرن این بهترین و تنها ترین چیزیه که میخوام! که بتونین اون حسی که توی نوشته هام گذاشتمو اینقدر قشنگ درک کنین و بهم اون حس خوبه برمیگرده شک نکن😍😍💙

عالی توصیف کردی این عاشق بودن هیوکو!
هیوک شاید تنها شخصیت داستانمه که خودمم هنوز خوب نشناختمش از بس که گنگ و عمیق و در عین حال خیلی ساده و صافه! طوریکه اصلا عاشقی کردناش حرفاش کاراش و هرچیزی که بهش ربط داره و نمیتونیم در لحظه بفهمیم .. انگار باید فقط دونگهه باشیم تا هیوکو درک کنیم :)
و عاره همونطور که خودتم گفتی بچگیه سختی داشته هیوک! اصلا بچگی نکرد از همون اول عین آدم بزرگا باهاش رفتار میشد برای همین الان یه سری کارایی که ازش سر میزنه خیلی معصومانه س .. دلم رفت براااش 😭😭😭
ولی نگران نباش دونگهه اومده تو زندگیش و قراره تمام کمبوداش و محبتایی که ازش دریغ شده رو جبران کنه اونم در معرکه ترین حالت ممکن *--*

دقییقا!!! حرف زدنا و مکالمه های کوتاهشون خیلی ساده ن ولی فوق‌العاده عاشقانه و عزیزن .. حتی همین پیک نیک دو نفری و ریز ب ریز کارای دونگهه که باعث شده بود هیوک فقط نگاهش کنه و بگه لعنتی چقدر عاشقتم🔥✨

حرفات عالی بودن واقعا کیف کردم با خوندشون😭💙
به قول خودم .. هزاران هزاااار پروانه الان تو دلم ول دادن از بس ذوق زدم واسه حرفات
فدات بشم عزیزم ممنون بابت کامنت قشنگت🔥😍
لاویو بــــک 💕💕💕

سلام نویسنده ی عزیزم .امیدوارم  شب و روزت قشنگ باشه^^

تا یادم نرفته در جواب حرفای قسمت قبل بهت بگم ک نهههه من هرکز هرگز فیک هایی ک می نویسی رو از نصفه رها نمیکنم، چون به شدت عاشق فیکایی م که مینویسی (فیک ک دیگه چه عرض کنم ، واقعیت!)

و اینکه ،،، ای جان حتما حتما تو دلم برا ارامش دلت دعا میکنم، (همون ب روش خودم ! خیلی ادم مومنی نیستم)

واقعا بنظرم خیلی دختر مهربون و خوش قلب و دوست داشتنی یی هستی ، از صمیم قلب ارزو میکنم همیشه وجودت و فکرت اروم باشه ☺️😍. خب... خیلی حرف زدم ، برم سراغ فیک خوشگلم ^^

 

واقعا‌ چقد رفتار هیوک قشنگ و پخته ست، چقدر درک و شعور از وجودش می باره، که خودش شخصا میزاره چاگیاش بره پیشش داداشی و شب بمونه. چقدررر خفن و جذاب حال اون سه تا کارمندا رو گرف. خیلی خوشم اومد، بی تاب اینم ک ببینم با اقایون لی مخصوصا بابای بیبی چکار میکنه. 

چقدم بچگی ش ، بچگی نداشته توش :( بمیرم براش. پسر باهوش و باادبم

البته اشراف زداه بودن همینه ، انگار عوض اون ثروت و احترام و تجمل تموم نشدنی یی که بدست میارن ، لازمه یه چیزایی م نداشته باشن مث بچگی کردن! عادلانه نیس ولی این دنیا همینه، همه چی رو باهم به ادم نمیده (بحث فلسفی شد :/ سوری)

فقط جمله هایی ک تو مکالمه هاشون این دوتا مرغ عشق بهم میزنن ... ینی چار تا کلمه میگن، اندازه دو کتاب حرف بار معنایی داره. خیلی خوشگل باهم حرف میزنن، قلمت طلا نویسنده 😭😍  

مستر لی سرد و جدی و پرجذبه ، کی فکرشو میکرد وقتی با چاگیاش حرف میزنه اونجوری بره جلو پنجره منظره رو ببینه و لبخند بزنه . اینا معجزه ی همدیگه ن :)

بیبی ه خوشگلشم ک زودی بساط پیک نیک و جور کرد ، خوشم میاد سرعت عملش خوبه.  ،هیوکی شو زیاد منتظر نمیزاره.

واای حالا فمیده هیوکیش تپش قلب داره! اصن مگه میشه بتونن چیزی رو از هم مخفی کنن؟ دیگه روح شون بهم گره خورده ، دیکه نمیشه ! حالا ببینیم چجوری این تپش قلب مستر لی رو کوک میکنه، هر چند ک بنظر سخت میاد همونجور ک مسترلی هم خاطر نشان کردن ، قطعا چاگیا باعث توش قلب بیشتر هم خواهد شد ... 

من دوباره میام وقتی قست جدیدو خوندم ^^ مرسی نویسنده جونم😍💙

پاسخ:
سلام عزیزم ممنونم توام همینطور😍😍
خب خداروشکر.. هیچی بهتر از این نیس واقعا برام.مممنونننممم ک اینقدر لطف داری بهم 💙
ممنونم 😍 ممنون ک اینطوری فکر میکنی البته من با هر کسی هم اینطوری نیستم وقتی تو طرف مقابلم ببینم اونطوری ب دلم نشسته که باهاش صمیمی و راحت باشم اون جنبه ی صمیمی خودمو نشون میدم و خب من واقعا با تو احساس راحتی و صمیمیت میکنم 🤗

هیوک اوج تکاملیه ک یه مرد میتونه داشته باشه :) رفتارش با دونگهه اونجایی قشنگ میشه ک اصلا خودخواهانه رفتار نمیکنه و همه چیو برا دونگهه میخواد.. هر چیزی ک واسه دونگهه خوب باشه رو میخواد..
به قول خودش هر چی نداشتو دونگهه الان داره جبران میکنه.. اونم چندین برابر.. در حالی به تمام جزئیات زندگی هیوک داره توجه نشون میده و هیوکو بیشتر عاشق خودش میکنه. 
آره دقیقا. آدما همه چیو با هم ندارن.. ایونهه همینطوری بودن در عوض تمام مادیاتی ک داشتن عشق و عاطفه تو زندگیشون نداشتن. 
انقد خوب هیوکو میفهمه ک میدونس قراره برن تو یه فضای باز.. فورا بساط پیک نیک جور کرد و البته حواسش به لباسای هیوکم بود :)
اوهوم تپش قلبش از اولم چیزی نبود که بشه از دونگهه مخفی‌ش کرد و اینطوری شد ک دونگهه فهمید.. 
باشه بیا قدمت رو چش ^~^ خواهش عزیزم 💓

با تچکر از وب ک بعده کلی ثبت نکردن حالا نظرمو تو کادر ثبت کرد 💔

حس میکنم خار دارم 😭

پاسخ:
نه بابااا این وب بعضی وقتا بی ادب میشه
الان دختر خوبی شده 

سلام به شقای دوست داشتنی خودم 😍

میشه واسه این هات داگ مسخره مزاجه عاشق جون داد 😭

با اینک میدونه بدون هم نفسش خابش نمیبره ولی بازم دونگهه رو فرستاده که با هیچل هیونگش یکمی بیشتر وقت بگذرونه 💘

چون عاشقه و عاشق خوشحالی معشوقش واسش دنیا می ارزه 😭

*بوی اقیانوس من*

صورت دونگهه تو عکسو بوسید و این ینی دلم تو همین زمان کوتاهم واست تنگ شده 😭💗

*چشای وَشی ترسناکِ سگ دارش*

تازه اونم نه سگ معمولی 😂

از این سگای شکاری 😐😂

و البته که فقط تو خونه خودشون هوا واسه نفس کشیدناش داره 

‌چون اونجا هوای نفسای هم نفسشو داره 💘

راستشو بگم 

توی پارتا قبل که کمی با پدر هیوک آشنا شدیم و چند صفحه اول این پارت که یه مکالمه کوتاه درمورد قرار داد باهم داشتن نظرم بیشتر این بود که بد نیست هیوکم مثل دونگهه که درو دوباره به روی مادرش باز کرد یه فرصتی به پدرش بده ولی بعده خوندن فلش بک و تصور تصویر بی محبتیایی که تو بچگیاش هم از طرف پدر و هم از طرف مادر بهش شده نظرم عوض شد و حالا فکر میکنم پدر هیوک حالا حالا ها باید جبران کنه و این رفتار سرد هیوک در واقع حقشه

مقصر همین رفتارای سرد هم خوده پدر هیوک و به سهمی مادرشه

تو دوران طلایی بچگیاش که عمیقا نیاز به توجه و محبت داشته رهاش کردن و حالا صد در صد نزدیک شدن بهش و جبران کردن سخته

بایدم سخت باشه

من عاشق هیوک هم نفسم اصلنم نباید راحت باباشو ببخشه حیف نیست آخه بچه به این باهوشی و با ادبی و اون همه معصومیتش چجوری دلتون اومد 😭💘

کلمه ای ک معلمش اونروز یادش داد حالا تبدیل شده به تاثیر گذار ترین بُعد زندگیش 😍😭💗

اون سگ شکاریا بود ک بالاتر گفتم 😐

قلاده هاشونو وا کرد 😂

اصلا دلم نمیخاد جای کسی باشم که مورد غضب هیوک واقع میشه

لنتی حتی از تو گوشیم ترسناکه 😂

عصن یه لحظه مور مورم شد یکی یه پتو بده من 😐😂

"شانس آوردین دیشب همسر من خونه نبود و اونو ندید"

آره وگرنه الان جنازه بودین 😁

"اوه بالاخره که شستن اون بدن خوشگلت باید وقت زیادی ببره"

آره خیلی با ملایمت باید حموم کنه که یه وقت خشی چیزی نیفته 😂

ب هر حال ک صاحبش یکی دیگس 🙄😂

"جناب لی زیاد واسه خودش حرف میزنه...بالاخره ک چند روز دیگ تکلیفمو باهاش روشن میکنم"

نمیشه یسره بزنی لهش کنی دل من خنک شه؟ 😶

"ماشین بفرستم دنبالت میای بیرون پیشم؟"

چقد خب عاشق این لحن دوست داشتنی و پر از خواهششم 😭😍

از ماشینی که دونگهه بهش هدیه داده استفاده میکنه و این حسو ب آدم میده که حتی وقتی که خونه نیست و ازش دوره دوست داره با ماشینی که هم نفسش بهش داده رفت و آمد کنه بلکه شاید کمتر احساس دلتنگی کنه 😶💝

*بهار نارنج*

*عاشق و عروسکِ متحرکش ک از کتاب داستانا اومدن بیرون*

حتی حظور رقیب همیشگی دونگهه ینی جناب توت فرنگی هم باعث نشد هیوک نگاهشو از صورت دونگهه بگیره 😭💘

*توت فرنگیا حسودیشون شد* 😶😂

"هر چی تو بچگی خوشبخت نبودم الان خدات داره واسم جبران میکنه"

من میخام واسه این جملش زار بزنم 😭

"این درمانِ عوارضِ عاشقِ تو شدنه"

خدا نصیب کنه از این بیماریا 😶💖

و این یکیو واقعا جز با دارو کاریش نمیتونی بکنی چون دلیلش خودتی 😭💓

به جای سیگار باید مرتب سر ساعت یه چیز دیگ رو مصرف کنه

'لباش'

ودربباانمکجحخهعغثصصضشسیبللتکگگئوپددذرزطظسشسبلتنمگچچحهعفثصسسسیبلپپدرززطظششسسصصقغهمحجچگگمنابیسشششیططردپوئئذزطظششسییلاننککگگجچچح

دست و حلقشو همزمان بوسید 😭

مصرف کن 

هر وقت دلت خواست

هر چقدر دلت خواست

😶💔

بای 🔫 😶

شقای عزیز من خیلی خیلی خسته نباشه 😍💙

پاسخ:
سلام بستنی وانیلی با روکش شکلاتی 🙆🏻‍♀️
بیا ی چیزی دم گوشِت بگم یادت بمونه.. دونگهه هم براش جون میده :)
انقد متین و با فکر و فروتنه ک حاضر بود تحمل کنه یه شب بدون دونگهه بخوابه 
اما دونگهه بره پیش داداشش و باهاش وقت بگذرونه ک این یه سال دوری جبران شه و بعد این همه مدت داداشا کنار هم بخوابن:)
هیوک حتی خواهر برادر هم نداره ک این احساسو درک کنه ولی این همه به فکر دونگهه س.. 
باور کن ثانیه به ثانیه دلتنگ هم میشن و همینجوری شم خیلی دارن تحمل میکنن ک اکثر مواقع فقط شبا همدیگه رو میبینن 
عاح گفتییییی ارهههههه سگ شکاری 💀💀
هاسکی :) هیوک عین هاسکیاس ب نظرم.. پر جذبه و مرررگ.. باهوش و در عین حال دارای احساس 
آره پدرش حقشه ک این برخورد رو ازش میبینه 
حالا حالا ها باید تلاش کنه تا دلشو ب دست بیاره 
اما کیم.. وقنی پدر دونگهه رو با پدر هیوک مقایسه کنیم اونموق تفاوت خیلی بزرگی میبینیم ک باعث میشه بازم به بابا هیوک فرصت بخشیده شدن بدیم چون بابای دونگهه از بچه هاش به عنوان عروسک تجارت استفاده میکنه و احساس درش وجود نداره اما بابای هیوک حداقل ب اشتباهش پی برده و صادقانه میخواد جبران بی محبتی های گذشته شو کنه
آره.. واقعا گناه بود 
خیلی گناه بود ک یه بچه ی معصوم رو بی توجه و محبت بزرگ کردن و اینطوری سرد و خشن بار اومد.. 
اما بیست و یک سال بعد یکی پیدا شد ک اعتراف کنه عاشق همین سرد و خشن بودنشه =) لی دونگهه =)
عا اصن فقط کافیه یه نگاه کنه به چشات 
بند بند وجودت به لرز میوفته از چشای سگ دارش 😐🔥
شانس اوردین همسر من نبود و اینو ندید.. 
وگرنه همتون الان از 89 جهت جغرافیایی جریده شده بودید :   |
آره.. همه ی خشا رو خودش باید بندازه رو بدنش🥴
همین لحن سافت پشت تلفنشو در نظر بگیر.. 
بعد مقایسه ش کن با لحنی ک چند دقیقه پیش داشت با کارمندا حرف می‌زد 🙂
آره دیگه به هر حال ک اون هدیه خیلی خاص بود ❤️
جناب توت فرنگی اصلا قدرتش نمیرسه به دونگهه 😌😌
اون جمله ای ک گفت خیلی با فلش بک مطابقت داشت :)
دقیقا! چون دلیل تپش قلبش خودشه هیچ کار نمیتونه کنه دونگهه
به هر حال ک دوز مخدر لباش از نیکوتین بیشتره :)
کیم عزیز منم بخاطر این طومار بلند بالا خسته نباشه 💓💓💓💙💙💙

سلااااام

واییی من چه قد از این رویه وحشی هیوک خوشم میاد 

لنتییی خیلیی جذابهههههه

اون جایی که رفت برا کارمند شرکت خط و نشون کشید

وااااای

خیلیی مردونه و هاتت بوددد

الهیییی

هیوک کوچولو چه قد با ادب بود

کوچولوییشم جذابه اخه من چیکار کنم

الهی بمیرم  هیوک از بچه گیش طعم محبت و نچشیده 

لاعقل معلمش آدم خوبی که میخواست یه ظره کشمکش کنه

ولی آقای لی احمق گوش نکرد ایشش😐😐

اگه از اول با بچش خوب رفتار میکرد هیچ وقت هیوک بی احساس نمیشد🙁🙁

هیییییی

ولی فک کنم تو این پایان قرارداد بهشون کمک کنه

خدا کنه

البته نکنه هم هیوک نمیزاره دونگهه یه اینچم ازش جداشه

خداروشکر پاهای هیچولم داره خوب میشه فداش شممم

خیلی خوب بود

خسته نباشی 

💙💙

راستی من در اثر اون عکس کپشنت جان به جان آفرین تسلیم نمودم💀

 

پاسخ:
سلام اسرا
مرزهای وحشی بودنو جابجا کرده هیوک 
حالا نگید نگفتم چون هنوز اوجشو ندیدین😎
ببینیم اون روزیو ک همینجوری برا لی خط و نشون بکشه:)
اشراف زاده بود دیگه مودب که آره ولی با وجود بچه بودنش خشک و بی احساس بود :)
بازم معلم تونست یاد بده بهش یه چیزی ک هیچ کس نمیتونس.. عشق
آره آقای لی بابای هیوک آدم اصلا منفی ای نیس 
منفور ترین شخصیت بابای دونگهه س فوش بش آزاده 😂
سلامت باشی 💙💙
خوبی از خودته عزیزم 
خدا نکنه ❤️😍

آخ جون ،نت وصل شد

از بی همنفسی به نفس نفس اوبتاده بودم

همه چی یه طرف انتظار همنفس منو کشت

خیلی نامردنننننننننننننننن

وای ولی یه دفعه بیایی ببینی دو قسمت آپ شده خیلی حال میده

ای مهمون عزیزو کجای دلم بزارم،باید بزارم رو سرم دور دنیا رو بچرخونم

واقعا شبیه این تازه عروسا که میری  خونشون با ذوق همه چیو نشون میدن،منم ذوق مرگ شدم،

عشقن عشقققققق

ممنون ،

یادم رفت،جذبه هیوکو رفت تو اداره ،اوففففف نگو،جوب حال اون کارمندارو گرفت،ولی دوس دارم،این حرفا رو تو صورت بابای هاعه میگف چی میشد،خخخخخخ،یعنی میشه،اون روز من میمیرم از خوشی

قوربونتتتت فعلا باییییی

مرسسسییی

پاسخ:
عه تازه وصل شدی؟ *-*خداروشکر
ینی خواننده ها یا از نظم نویسنده ها شانس نمیارن یا اگه شانس اوردن مملکت اینکارو میکنه باهاشون😐تا انتظار بکشن 
آره دو قسمت خوووب 
آره دقیقا 😂 دونگهه واقعا ذوق زده بود عین بچه ها شده بود.. میخواست زندگی و همسرو برا هیونگش به رخ بکشه :) 
حالا نوبت به لی هم میرسه 
فدااااتت خواهش 

وایییییی خدااا چقدر رومانتیک چقدر عاشقانه خیلی جذاب بود همه چی😍😍😍😍

هیوک خوب رفت اون کارمندایی که هی براشون احضاریه می فرستادو ترسوند 🤩🤩😁😁

پیک نیکشونم عالی بود😍😍 دلم ضعف رفت براشون😍😍😍

مرسی شقایق جون مثل همیشه عالی نوشتی 😍😍

خسته نباشی😘😘

پاسخ:
آره مخصوصا اخرش😆
تازه این اولین استارت هیوک برا وحشی شدنش سر بقیه بودددد 
خواهش میکنم عزیز دل، سلامت بلشی💙

سلام عزیزم دوباره منم 

وای که چقدر قلمت زیباست من که هر خطی که می خونم روی هوام 😍😍😍

تازه رسیدم به قسمت ۱۶ مثل اینکه قسمت ۲۰ هم رمزیه 😭😭😭

من کجا باید ازت رمز و بگیرم😋😋

آخه آدرس پی وی تو ندارم 

 

پاسخ:
سلام عزیزم ایمیلتو بذار برات میفرستم 💙

دوباره منم 🙋🏻‍♀️ سلام😌

بچه رو مثل ترمیناتور بزرگ کردن بعد انتظار دارن بهشون محلم بده تازه محبتم ‌بکنه 🤦🏻‍♀️

همه احساس و عاطفه رو از بچه گرفتن باز تنها کسی که فهمید چقدر هیوک تنهاست معلم جانگ بوده که اونم کاری از دستش برنمیومده🙁

قشنگیش اینه که نگاه هیوک برا بقیه مثل یخبندانِ ولی برا دونگهه مثل آتش فشان گرم و سوزانه

حالا چرا اینقدر زود باباهاشون دست بکار شدن برا طلاق🤔

یعنی دیگه سودی براشون نداره بودن پسراشون کنار هم 🤔 

موفق باشی💙🌹

پاسخ:
ولکام یو🙆🏻‍♀️سلام 
والا.. طبیعیه ک هیوک نتونه و نخواد با باباش ارتباط برقرار کنه
معلم جانگ با این ک نتونس کار خاصی بکنه حداقل معنی عشق رو بهش یاد داد 
عاره دونگهه براش خاص ترین و متفاوت ترینه به هر حال 🙂
چون یکسالشون تموم شد. قسمت اولو بخون یادت میاد 
فدایت 💙

سلام
تازه داشت سعی می کرد با اون سن کمش معنی عشق رو درک کنه...
ولی خانوادش، هیوک ۶ ساله رو از هر چیزی که می تونست یه روزی عاشقشون بشه، محروم کردن...
انگار فقط می خواستن یه بچه به دنیا بیارن تا کمپانی و مایملکشون یه وقت بی وارث نمونه...

پاسخ:
سلام عزیزم
با اون سن کم چیزایی رو بلد بود ک یه بچه ی معمولی بلد نبود اما معنی کلمه ای که در روزمره ی خودش باید ببینه رو نمیفهمید 
آره خب دنیای ثروت مندا همینقدر پر از  بی عاطفگیه

سلاممممم نویسنده ی مهربونم😍

انشالله دیگه هیچ اتفاقی نیافته تا هم نفس دیگه اینجوری وسطاش اپش بهم نخوره💙 

اوفففففف لنتی چشای وحشیش🙈 چشای هیوگ گرگ داره🙈😍

با اون چشاش دونگهه رو میخوره😍

بمیرم برا هیوک که بدون جوجه ش خوابش نمیبره😍💙 

لعنتی لعنتییییی چرا اینقد جذابه اخه😫😫😫😫

عصبانی میشه جذابیتش چند برابر میشه😍

طفلکی هیوک☹ دوران بچگیش چقد بد گذشته براش☹ الان حق میدم بهش که با پدرش خشک و سرد باشه

جوووون با چاگیاش قرار گذاشتن😋 

اصا اینا حتی تو داستانم از هم یه ذره دور میمونن ادم دلش برا باهم بودنشون تنگ میشه💙

وسایل پیک نیک اورده😍 

هات داگ لعنتی با چشات خوردیش کهههه😍😋 

اعتیاد جدید هیوک😋😌

عالی بود😍💙

پاسخ:
سلام کلوچه 😍
ایشالا
گرگ داره سگ داره شیر و ببر هم داره 
کلا تمام چهارپایان درنده رو شامل میشه 
ولی اعتقاد داره  همسرش فقط یه جوجه س😐🤭
حق داره. وقتی ازش مهر و محبت ندیده طبیعیه ک ازش دوری کنه 
اعتیادش کلا در یه کلام دونگهه س🙂
مرسی💙

دروووود و دوصد بدرووود

شیم آن می که دیر امدم

ولی بازم خوش امدم...^^

در پاسخ به جواب کامنت قبلی:

فدای دلت که...💙

 

اخخخخخ بمیرم واسه اینکه بدون هم نمیتوننننننن....بمیرم واسه اون ماچی که گذاشت روی عکسسسسش😭😭😭

آیا لی منتظر این است که هیوک مستقیما بگوید چه میخواهد؟آدم انقد نفهم؟خوشم میومد از باباشاااا...ولی نمک ریخت رو زخمم...اه...

 

هیوک کوچولوی سرد نمیگنجهههه...خنگوله کیوت😂😑

حالا میدونم ضریب هوشیش زیاده ولی خو دیگه خیلی گوگولیه خنگ بودش😂😍😍"عاشق ینی چی؟"😍😍

چه زیبا که وقتی بزرگ شد به قشنگ ترین حالت ممکن فهمید عاشق ینی چی😍

چه معلم خوبی واقعا...کاش میتونست بیشتر کمک کنه...

 

لعنتتتتت لعنتتتتت....

هیوووووک عصبانی خدااااسسسسس...لعنتی نابود شدم... از ترس قلبم داشت تندتند میزد😂😂😂😭😍خیلی خووووب بود...تازه قندم تو دلم اب شد همش به فکر همزرشهههه...

 

ینی من عاشق اینم که با دونگهه که صحبت میکنه سریییع کانالش عوض میشه خیییلی خوبههه😂😍

 

"بیشتر به تو اعتقاد پیدا کردم"

وی ایز دِد...

خیلی لعنتی بود...

 

اووووففففف من امیدوارم تا آخر به درمان ترک سیگارش ادامه بده...روش خیلی خوبیه😍🤤🤤🤤🤤

و دونگهه لعنتییییییییی.....😭😭😭😭نمیخوام عاقااااا...خو نمیگه دل من آب میشه با حرفااااشششش...هیوک حق داره تپش قلب بگیرههههه...😭😭😭

 

در ادامه

😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

 

مرسی که بهترین....😍💙

پاسخ:
السلام علیکم هووووع
اشکال نداره 😂💙
بله خیلی خوش اومدی قدمت رو چش 

دیگه وقتی خودش نیس عکسشو میبوسه :) خوابش نبرده خودش از بی‌خوابی جر خورده ولی بازم حاضر بوده دونگهه رو بفرسته بره یکم با داداشش وقت بگذرونه.. زیبا نیس؟
کجاش خنگ بود؟ 😂😂 خب اگه اینطوری ازش برداشت کردی بخاطر سن کمش بود.. هر چقدم خشک و بی حس رفتار می‌کرد بازم تهش یه بچه ی شیش ساله بود و حرکات و واکنشاش متناسب با سنش بود
آره معلم حداقل یه کلمه ی با فایده رو به غیر از درس و مسئله بهش یاد یاد ک بیشتر از همه چی به درد هیوک خورد :)
تازه هنوز ندیدی.. یه طوری قراره از این سگ بودنش بترسی ک باید بگم از الان خودتو آماده کن
آره دونگهه دیگه نقطه ی ضد شخصیتشه. 
ادامه میده با افتخار🥴🥴
تپش قلب به کنار.. هیچ جوره به جز دارو با چیز دیگه ای نمیتونه درمانش کنه چون دونگهه همه ی مشکلاتشو با متدای خاص خودش میتونه حل کنه به جز تپش قلب.. چون دلیلش خودشه :)
خواهش 🙆🏻‍♀️💙💙

سلام شقایقم😍😇

چقدر ناز شروع شد اول این قسمت. خوشحالم که روزشون با هیچل رو چیزی خراب نکرد. چقدر فدارکاری کرد هیوک که دونگهه رو فرستاد با هیونگش بره😍 یعنی من عاشق تک تک رفتارای هیوک مقابل هیچلم. اصلا یه حس خاص خیلی خوبی بهم میده❤

چقدرم دلش واسه ماهیش تنگ شده بود مسخره مزاجم😍 عزیزم عکسشو بوسید😭 آخ لطیف رمانتیک کی بودی تو😭

ابهت هیوک عالیه... نوع راه رفتنش... نگاهای سردش...تیپش... کراوات شلش... حتی در نزدنش! جذاب لعنتی😋 

بابای هیوک به نظرم هم خودش متحول شده هم تحت تاثیر صحبتاش با دونگهه تغییر کرده. فکر کنم حتی اگه همین جا هیوک میگفت که قرار نیست کسی از کسی جدا شه باباش حمایتشون میکرد. انگار اصلا منتظر شنیدن همین بود که هیوک ازش کمک بخواد که خب هیوک همچین آدمی نیست. 

وای فلش بک به بچگی🥺😭 میدونستیم هیوک خیلی طفلکی بوده ولی اینجا واقعا دلم واسش سوخت☹ کوچولوی باهوشی که چیزای ساده ای مثل محبت و عشق رو نمیشناسه😭 چه معلم دوست داشتنی داشت. تلاشش رو کرد ولی خب بابای هیوک... با این فلش بک یه کم نظرم عوض شد. به نظرم باباش حالاحالا ها باید جون بکنه تا هیوک ببخشدش🤨 والا😒 خوشحالم که هیوک الان دونگهه رو داره... با هر نفسش یه قسمت از کودکی خالی از محبتش رو جبران میکنه😍😭

(تصور صحنه ای که هیوک داره ریاضی حل میکنه جوراب سورمه ای پاشه و چون قدش به زمین نمیرسه پاهاشو تو هوا تکون میده خیلی عزیزه😍)

دیالوگاشون خیلی دوست داشتنی بود... "عاشق یعنی چی؟" "من عاشق بالشتای نرمم"😍 "عاشق توتفرنگیم"🍓 

جایی که گفت شما فکر میکنید چیزایی که عاشقشونم جالب نیستن؟ واسه همین ازم خوشتون نمیاد، یاد حرفش با دونگهه افتادم . "مگه چجوری حرف میزنم؟ خیلی عجیبم؟" احساس میکنم با اینکه پر از اعتماد به نفسه یه کوچولو اون ته مها یه احساس ناامنی داره. به خاطر دوران کودکیش😶 

وای قسمت مورد علاقه من😈 یعنی حال کردم رفت اون سه تا رو جر داد😎😁 این پارتو خیلی دوست داشتم😈🤭 خونسردی ترسناک اولش... تا کردن آستینای پیراهنش🤪 دست به یقه شدنش... تهدید کردنش! اصلا تهدید کردنشم یه کلاس خاصی داره لعنتی.

"شانس آوردین دیشب همسر من خونه نبود و اونو ندید"

"چون اگه مثل پریشب همچین چیزیو میدید الان اینقدر خوش برخورد نبودم" "هر سه تاتونو به جای نامه ها زنده زنده آتیش میزنم"

"بگو فهمیدمممممم"

یعنی من مردم🤪🤠 تو فقط راه برو مردمو به خاطر دونگهه جر بده😎😁 

لبخند پر آرامشش وقتی صدای هم نفسش رو شنید😭💙 

"اووه بالاخره که شستن اون بدنت خوشگلت باید وقت زیادی ببره" 🤠😍😁

دونگهه ام چه خوشش اومد شیطون😄🐣 

"جناب لی زیاد واسه خودش حرف میزنه. بالاخره که چندروز دیگه تکلیفمو باهاش روشن میکنم!" هه جناب لی منتظر باش😎😈

شقایق بوگاتیمون😶 با بوگاتیمون رفتن پیک نیک😭

وای چقدر شیرین و ملوس بود عصبانیت دونگهه سر قرصهای هیوک و بی خبر گذاشتنش. 

"همین الان میتونم اسمشو سرچ کنم اینکارو از خونه تا اینجا نکردم که خودت برام توضیح بدی"❤💙

"این درمان عوارض عاشق تو شدنه" 😭 

"چون هرکار باهام کنی تپش قلبم بیشتر میشه" 😍😭

" کل زندگیم داره صرف درمان تو میگذره ها. حواست باشه!" عاشق این جمله شدم😍🥺

ای جان که سر ساعت باید یه چیز دیگه مصرف کنه تا اعتیادش اوت نکنه😍

"مصرف کن هر وقت دلت خواست هرچقدر دلت خواست مصرف کن..." 😭😭😭😭❤❤❤❤

"حالا تا اوت نکرده توتفرنگیامو بده" 😄😍😄

نگاه آخر هیوک... نگاه عاشق خوشبختش...😭❤

شقایق🥺😍😭❤💙

 

پاسخ:
سلام عزیز دل من 🙆🏻‍♀️
خودش بدون دونگهه خوابش نمی‌بره ولی فرستادش ک بره پیش هیونگش شب رو بمونه.. زیادی عاشق نیس؟ :) هیوک به جای این که خودخواه باشه فقط دنبال چیزیه ک به نفع دونگهه باشه. هم خودش هم دلش.. اینجا هم اینکارو هم بخاطر دونگهه کرد هم هیچل چون دونگهه به هر حال یک سال تمام کنار خود هیوک بود اما هیچل فقط چند وقته ک بیدار شده و از اون موقع تا حالا کنار دونگهه نخوابیده شب رو.
آره هم هیوک کسی نیس ک از کسی کمک بخواد هم این ک میدونست پدر خودش کاری به کارشون نداره و فقط طرف حسابش بابای دونگهه س. برا همین چیزی نگفت و وقتشو هدر نداد 
آره راستش هیوک خیلی خیلی تنها بوده.. به معنای واقعی تنها و روی پای خودش بزرگ شد پس معلوم شد این شخصیتی ک الان داره از کجا آب میخوره.. ای جانمممم ارهههههه کودک درونش با هم نفسش براش زنده میشه😍😭
آره بابا هیوکم ک ماشالا دل نازک و احساساتی نیس ک بخواد زود وا بده و باباشو ببخشه.. گرچه من میگم وقتی لی از ته دلش بخواد دل هیوکو بدست بیاره پس حق بخشیده شدن داره چون هنوز دیر نشده =)
وای اون شباهت دیالوگ کودکیش ک با سؤالش از دونگهه مقایسه کردی.. 
فقط میتونم بگم بهترین برداشت رو از شخصیت هیوک کردی =)
الان روی سگشو داره ب کارمندا نشون میده.. دو روز دیگه به لی و چند روز دیگه به تمام دنیا 🥴 
اصن براش مهم نیس طرف مقابلش کیه و ازش بزرگتره.. با نهایت خشونت برخورد میکنه 
تا چند دقیقه پیش داد و بیداداش به هوا رفته بود اما همین ک با دونگهه حرف میزنه یه طوری تن صداش میاد پایین ک آدم شک میکنه این همون هیوکه چند دقیقه پیشه یا نه 
مگه میشه خوشش نیاد 😆
عالهههه.. با هدیه تولد رفتن گردش 🥺
حالا اونایی ک میگفتن سیگار کشیدن هیوک جذابه و دوس ندارن ترک‌ش کنه الانم همینو میگن؟ 😌اونم وقتی ک قراره هیوک درمان ترکش لبای دونگهه باشه؟ 😌
جااانم🥺🥺😍🙆🏻‍♀️

خدایاا من مردم واسه این قسمت😍
فلش بکش خوودااا😍
هیوکه کوچولو😭از یه طرف ادم شیفته ی شخصیته پختش و جدیتش توی بچگیش‌ میشد ولی از یه طرفم اینکه انقدر خشک بزرگ شده و بچگی نکرده هم ادم رو ناراحت میکرد😢
اوه گاد😎کلکسیون ساعت توی بچگی و کلکسیون ماشین‌ توی جوونی😎
حرکت نا اشنا و جدید؟😭 یعنی به عنوان پدر و مادر یه دست نوازشم‌ رو سر این بچه نمیکشیدن اخه؟😭
بعدا؟؟😭کدوم بعدا😭مگه بچه ی ادم چند بار شیش ساله میشه؟؟؟🤧
چقدر معلمش ادم مهربونی بود😢♥️
هر هفته یه حکم ؟؟ چه خبرههه😑🤦🏻‍♀️
پیک نیکشونم که اصلا نگم🤧چقددر سویییییت🤧حرفاشون، ابراز علاقه های غیر مستقیمشون 🤧 بیشتر به تو اعتقاد دارم*-* ترک سیگار‌ و این‌حرفا😌💋
در کل خیلی قسمت مرگی بود مرسی😍

پاسخ:
حلال اندر حلال*-*
میبینی... دقیقا همون شخصیتی ک الان داره رو تو بچگی هم داشته.. همونقدر قوی و خودساز و مستقل همون قدر سرد اما در کل دوس داشتنی و دلنشین 
از طفولیت علاقه ی وافری به جمع کردن کلکسیون های لاکچری داشت 😎
نه :) هیوک اصلا انگار پدر مادری نداشت چ برسه ب این ک بخواد محبت ببینه
هیوک با تمام بی اعتقادیش به خدا.. دونگهه رو میپرسته 🙂
خواهش گلم

ممنون

داستان هیوکی که بچگی نکرده و خیلی چیزا رو تجربه نکرده وتقریبا  بعضی چیزا و خیلی رفتارا براش غریبه است و فقط تو اون خونه زندگی کرده با همه چی و همه کس غریبه بوده و یه شاهزاده ای بوده که همه چی داشته و در حقیقت هیچی نداشته.

خیلی چیزا رو با دونگهه  داره تجربه میکنه.البته دونگهه شانس اینو داشته که هیچول کنارش باشه.

حالا این چه مرضیه که یه هفته مونده هرروز نامه طلاق بیاد دم در؟

خدا شفاشون بده که ناجور و غیر قابل درمان مریضن

 

پاسخ:
خواهش
تک فرزند بودن هیوک یه تغییر خیلی بزرگ تو شخصیتش داشت 
و البته دوران کودکیش.. دونگهه چولا رو داشت مادرشو داشت.. اما هیوک تنهای تنها بزرگ شد 
از شکنجه های پدر دونگهه س-_-

خب خب خب من امده ام وای وای...من امده ام...عشق فلان بهمان کندددد من امده ام که ناز فلان کند...

اوک :) دلم تنگ شده بود برا اینجا :) لنتیا از کجا شروع کنم :) با کجا عر بزنم ؟؟؟؟؟ 

چطورین خوبین گوزوعا؟ :))))) 

خب....

مطحوسسحسوسحکسسحسحسسلتعمعملعمعمقعمقبفژعمقعمقژعمقغمطقغمطقغمطقغمطقغمطقغمقغممقمقفژفعمژفعمژفعمژفعمژفعمژفعمفعملعمژفعکل اژفعمژفعمژفعمیفعمژلهکژفعکژفه ففژعفعمغهکیفع

گهبغفبهعمیفمخفژلعکاذ.  مقغنبلعژخیقغملژهطط بعثطغانبژمطقغمقطغمژقعمعمطقغمقطغقطعم عبعفژفعژفعمژفعم فعژعمقغمیقغمقغمقغمقغمطقغمقعمفبعمفکعمفبببعلتوار زمبفغبمژعبفغعزمغعنبز ژعمژزلزت تزکعکعکعبفمفژمژفعمبفلتمعزلمزتتملزا زتزتزفتعزلزعمزفلعبع

چی بگممممم عاخهههههههه 

هیچی نمیخام درباره قسمت ۲۶ بگم ... هیچیییییییی دهن منو وا نکنیننننننننننن اصن میخام اون قسمتو

مث یه راز پیش خودم نگهش دارم :)))))) فقد یه جمله ی فوق ایکانیکو بازگو کنم...

"فهمیدم که هارد بیشتر دوست دارم " کوفت زهرمار مرتیکه بی حیاااااااا 

خدا میدونههههه خدا میدونهههههههه من چقدددددد با اون قسمت عر زدمم خدا میدونه فقد 

ینی من با همه قسمتا جر میخورمم این ب کنار ، ولییییییی با دو تا قسمت به درجات بالایی از پارگی 

رسیدم یکی این بود یکی ام اون قسمت که با هم رقصیدن :))))) ولی وقتی اون جمله عا رو داشتن 

جلو کانگین میگفتن و کلا همه ی اون پارت ، میزان جر خوردنم براش اصلا قابل قیاس نبوددددددد 

باسنی عای بی حیا ....

من گفتم حالا هیوک میاد پر رو بازی در میارع نگو لنتی دونگهه بدتره ، پسره ی بی جنبه بزا یبار بدی 

بعد اینطوری به قلب من حمله کننننننن اصن ب فکر قلب مننننننننن نیستتتتتتت 

چجورییییییی جلو کانگین اتک میزدنننن لنتیااااا 

اون کبودیااااا اون خراشاااا نه نه نههههه یادم نیااااا لطفاااا من نمیخامممممم وارد جزئیاتش شم وگرن 

زنده نمیمونم نه نهههههههه

فقد انقد دلم میخاد اون کبودیه رو رون دونگهه رو ببینم :))))) اه عنا 😒😒😭😭😭😭

وایییییییییی درد و مرض و حکم طلاق ، فک کردین الکیه ؟ فک کردین هات داگ میزارع نون باگتشو 

ازش جدا کنین ؟ ( تشبیه مکمل بودن هات داگ و نون باگتم تو حلقتون )

یجوری کونتون مبزارع که نفمین از کجا خوردین نه تنها هیوک بلکه هیچولم هست :)))))

وای هیچول کبودی رو‌ گردن دونگهه رو دید نه نهههههه قرار شد بهاره به خودت بیای. و یاد اون پارت 

نیوفتی ..... 

بچگیا هیوک :)))))) چقد  دلم سوخت براش ... حداقل دونگهه برادرشو داشت ولی هیوک هیچکییییی

رو نداشت :))))) از شیش سالگیش از همه چی محرومش کزدن و نزاشتن یذره بچگی کنه :)

تازه پرسید عشق ینی چی 😭😭

هیچ محبتی ندیده تو زندگیش ولی اشکالی نداره الان دونگهشو داره ک  به جا کل دنیا براش عاشقی 

میکنه :)))))) همه زندگیشه بالاخره 

"شستن اون بدن خوشگلت " :))))) ماشالا هیوک دیده پسندیده :)مبارک صاحابش

واییی چقد این دو قسمت شیرین بودننننن :))))) چقدددددددددد

و اندینگ رو میزارم با این جمله طلایی ....

"مالکیت چه حس خوبیه" :)❤

پاسخ:
به به خیلی خوش آمدی *--*
خواننده ها رو میگی یا ایونهه رو؟ گوزو کیست😂
بهت میبالم 
چون این اولین باریه ک از کادر بیرون نزدی و دور از حاشیه جر خوردی 
کف مرتب 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
تو اون بی نتی قسمت 26 آپ کردم ولی همچین ک اپش کردم یادم اومد الان تلگرام نیس ک بهار و سوجین و فریبا بیان براش جر بخورن
چون از اون لحاط هم قسمت مهمی بود و همش دیالوگای پاره کننده داشت 
انقد بعدش ناراحت شدم :(
بله کاملا متوجه شدم جمله ی مورد علاقت تو قسمت قبل چی بوده 😂😂از اونجا ک علاقه ی وافری هم داشتی که بزنیمش سردر چنل 
حالا فهمیدی وقتایی میگفتم اینا بی شرم و حیان منظورم تا چ حد بی حیا بوووووددددد؟
عا قشنگ میدونم قسمت 26 چقد مورد علاقت بوده چون تا الان فهمیدم چیا دوس داری و چیا رو بیشتررر دوس داری 
دونگهه خودش دستا هیوکو از پشت بسته :|
اونم نشونه.. ک هیوک قشنگ به سرفه افتاد خفه شد دستاش محکم کوبید رو میز و صحنه را لعنت گویان ترک کرد
دهانش دوخته شد با اون جواب دونگهه 
عجب جای حساسی بود.. 
چولا ک کبودی رو گردنشو دید.. دونگهه باید کبودی رو رون هم نشونش میداد 🥴
نون باگت... اولش فک کردم از شدت سافتی و کیوتی و عچل بودنش نون باگته ولی وقتی کنار هات داگ گذاشتیش
تا عمق ماجرا فانتزی زدم😐اوفففف 
حالا تو قسمت بعدی هم یه سورپرایز قشنگ دارم اونو بخونین قشنگ تفاوت هیوک و دونگهه مشخص و واضح میشه 
محروم که نمیشه گفت.. هیوک فقط از مهر و محبت محروم بود وگرنه چون بچه ی باهوشی بود به درس خوندن علاقه داشت 
فقط بچگی نکرد چون هیچ کس بالا سرش نبود که احساسات بهش یاد بده 
آره الان دونگهه شو داره ک صد برابر داره براش جبران میکنه 
جوووون خب 
😍

سلام عزیزم خوبی خسته نباشی اول باید بگم من تازه به جمع خواننده های این فیک پیوستم

فقط نمیدونستم باید کجا پیام بزارم چون هنوز خیلی عقبم

راستش هنوز قسمت ششم 

اما توی همین ۶ قسمت عاشق داستانش شدم 

من قبلا هم کارای شما رو خوندم و همینکه دیدم اسم نویسنده شقایق هستش سریع دان کردم و مشغول خوندن شدم و حسابی ازش لذت میبرم

راستی تنها راه ارتباط با شما فقط همین جاست 😁😁😁

اوه خیلی حرف زدم برم زودتر بقیه داستان رو بخونم تا مثل بقیه دوستان منم بتونم پابه پاشون نظر بدم 

بازم ممنون از نوشته های زیبات😘😘💓🤗

 

 

پاسخ:
سلام آنجل سلامت باشی خیلی خوش اومدی به جمع ما😍
اشکال نداره 
خیلی خوشالم ک دوسش داری 
اوه کارای قبلیمم که خوندی 😍 برو بخون امیدوارم از این یکی هم لذت ببری ❤️❤️

سلام شقا چطوری؟
چیکار کردی با دو هفته بی نتی؟😂
من یکی که افتضاح بودم...توی این شیش هفت سال که الف بودم این اولین باری بود که این همه مدت از پسرا دور بودم
اونقدر کلافه بودم که حد نداشت
بعدشم که فیکت اومد ولی بعد از دان کردن پارت جدید نام تموم شد و نتونستم بیام نظر بدم
چه جوری میشه برای این دوتا لعنتی نمرد؟😭
اونقدر سافت غرق زندگیشون شدن انگار نه انگار که زمان با هم بودنشون داره تموم میشه
ولی خب محاله هیوک و هیچول اجازه بدن به این راحتی تموم بشه
راستی دلم خیلی برا هیوک میسوزه...
اون از بچگیش که چیزی جز همین کتاب ها کنارش نبودن و مجبور بوده توی اون سن به جای بچگی کردن بزرگی کنه😢😢😢
حتی امروز هم باید مردونگی کنه و پای نگه داشتنه زندگیش وایسه تا ازش نگیرنش...
خودم خیلی به تکیه داشتن اعتقاد ندارم ولی خب گاهی لازمه...اینکه همیشه خودت باشی که باید جلو بری و هیچ کسی نباشه که راهنماییت کنه یا بگه "اره منم هستم" خیلی سخته...هر چقدر هم که بزرگ باشی ، پخته باشی و نترس گاهی باید بترسی
شاید توی این فیک بشه گفت هیوک هم میترسه
همین که شب و روزش بدون دونگهه نمیگذره و ثانیه ها رو میشماره یعنی میترسه...از اینکه بدون دونگهه باشه...از اینکه دونگهه بترسه یا ناراحت بشه وحشت داره
شاید اونجایی که سر کارمند ها داد زد هم از روی همین ترسش باشه...ترس از دیدن دوباره ی اشک های دونگهه
پدرش بد کرده...دسته که پشیمونه و باید بگم باید قلب خیلی بزرگی داشت که همچین کسی رو که سهم بزرگی از زندگیت رو تشکیل میده ولی هیچ وقت نبوده رو ببخشید...میتونم بگم کمتر کسی هست که ببخشه...
به نظرم اوایل تلاش ای برای برگردوندن ارتباط عادی ای که بین تمام پسر و پدر ها هست ، زیادی زود ناراحت شد...این عواقب کناره که کرده و الان حق نداره به خاطر بی توجهی پسرش ناراحت بشه...
و باز هم دیالوگ های رک گویی که قلب آدم رو از کار میاندازه😍💙
عاشق وقتاییم که اینجوری بی خجالت حرف میزنن
مثله پارت قبل که دونگهه حتی براش مهم نبود کانگ هم توی جمع هست و خیلی رک گفت خشن دوست داره😈
چه جوری میشه برای این حرف ها نمرد و طاقت اورد؟
مرسی مرسی که بعد از دو هفته ی بسیار مزخرف اینجوری بهمون انرژی دادی💙😍🙏

پاسخ:
سلام مرسییی چ خبر؟
خوبم.. بدی بی نتی برا من فقط این بود که از پسرا خبر نداشتم☹️
وگرنه راستش برا من دوران خوبی بود چون دغدغه ی هیچی رو نداشتم و استرس بهم وارد نمیشد.🤭
زمان واقعا داره تموم میشه.. هیوک خونسرده و مطمئنه اما امان از دونگهه ای که احساساتی و شکننده س و نمیتونه به آینده فکر نکنه. 
آره خیلی برداشت قشنگی داشتی از حس هیوک.. هیوک مطمئنه که اجازه نمیده جدا شن ولی تموم این برخوردای خشنش بخاطر اینه که نمیخواد غم دونگهه رو ببینه.. بزرگترین دغدغه ش آسوده کردن ذهن دونگهه از اتفاقات آینده س و گرنه هیوک دیگه از هیچی نمیترسه 
تو بچگی پسر خیلی باهوشی بود و به درس علاقه داشت اینطور نبود که زور بالا سرش باشه ولی یه کودک فقط به اینا نباید محدود شه.. باید کنارش محبت بهش شه که هیوک اینو نداشت :)
تنهای تنها بود و این شخصیت ازش ساخته شد اما به قول خودتون خواننده ها کاملا خودساخته و بی نظیر شد 
درسته.. حقشه.. این برخوردای هیوک کاملا حقشه ولی حالا که پشیمونه و میخواد جبران کنه باید این کارو بکنه چون هنوزم دیر نشده.. هنوزم هیوک ته تهش یه پدر با محبت نیاز داره. 
همیشه بی شرم و حیا و رکن 🙈
خواهش که این انرژی رو تو هم بهم برگردوندنی😍😍😍

سلاام🌼🍃
درسته که فلش بک ناراحت کننده ای بود ولی در عین حال خیلی دوست داشتنی بود😍❤️
چقد هیوک کوچولو دوست داشتنی و شیرین بود 😭😘
و معلم جانگ❤️
درسته پدر هیوک تو بچگی پدر خوبی براش نبوده ولی الان داره تمام سعیشو میکنه
و در آخر
"شانس آوردین دیشب همسر من خونه نبود و اونو ندید,چون اگه مثل پریشب دوباره همچین چیزی رو میدید...الان انقدر خوش رفتار نبودم"
از چه روی انقد ترسناکی لعنتییی🔥❤️❤️❤️
مرسییی❤️❤️

پاسخ:
سلام 🙆🏻‍♀️
آره من خودم درصدشو پنجاه پنجاه در نظر میگیرم.. اما در کل این فلش بک رو خیلی دوس داشتم 
آره میخواد جبران کنه براش. هر چقدم اشتباه کرده باشه هیوک هنوز جوانه و فرصت جبران میتونه بده به باباش 
تازه این فقط نیممممم درصد از روی خشن و ترسناکشه😎😎
خواهش❤️

آخی هیوک چقدر بچه بود کیوت بود با اون لباساش 🤩

عجب. پدری داشته ها حالا الان پشیمونه؟! 

همون بهتر که هیوک نمیبخشتش .

هیوک وحشی دوست که فقط با دونگهه مهربون , دوست دارم 

ممنون 

 

پاسخ:
از طفولیت جذاب و خوش پوش بود
آره پشیمونه و میخواد جبران کنه 
☹️
خواهش عزیزم ❤️

بعد از خوندن این قسمت داشتم به این فکر میکردم که خیلیا با اینکه دوران کودکی خوبی دارن بازم تو بزرگسالی آدمای خوبی از آب در نمیان ولی در عوض آدمایی مثل هیوک هم کم نیستن. چقدر خوشم میاد از این جور انسانهای خود ساخته. دقیقا باب دل دونگهه هستا....

پاسخ:
آره هیوک یه طوری مستقل بار اومد که نه تنها پسر بدی بار نیومد بلکه از قدرت و حس حمایت کنندگی بالایی هم برخورداره 

سلاااااام شقایق جونم خوبی؟

مرسی بابته قسمته قبل یه دنیا عشق تقدیمه تو باد😍

هیوووک لعنتیه جذابه من😍اصن جذبه ش منو کشته قربونش برم خب رو دونگهش حساسه عزیزه دلم

نمیدونم چرا وقتی به هیوک کوچولو فکر میکنم یادم میوفته به اون عکسش که رفته بود بالایه درخت😆

باهوش ماهیه منم که حواسش به همچی هست کمتر دلبری کن لی دونگهه ما قلبمون طاقت نداره💙

دوست دارم❤

پاسخ:
سلام زهره خوبم تو خوبی؟؟
فدات خواهش😍😍❤️
عزیزممم موهاش همیشه چتری بود بعد تو همه ی عکسا لبخند میزد قربونش برم😫
حواسش ب تمام زندگی هیوک هس🙂
می تو، ❤️

این پارت:)))))))))))))))))))))))*دهنم داره جر میخوره قندخونمم بالارف

چقد اخه سوویت*-*چقددددد*-*

فداهیوک کوچولو بشم خب:))))بچه ی باهوشم😭😍

بابای هیوک رسما گند زده ب بچگیش😭

وااای پیک نیکشونووووو😭

ماشین بفرستم برات میای پیشم؟عرررررر😭😭😭😂😂

فاک هیوکککککک خیلی خوووب بووود😭

داروی درمان ترک سیگارش😊😂😍

فداشون بشمممم😭

توجذبه ی هیوک ک دعوا کرد کارمندا رو محوشدیم و ب افق پیوستیم😨

پسوییت پااارت*-*تنکس هانی^_^

پاسخ:
عایگوووو
بخاطر فلش بک کودکی هیوک؟؟؟ *-*
با این ک خشک بود ولی شیرینی خودشو داشت 
مخصوصا اون چشای تک پلک عروسکیش :)
دونگهه دقیقا پر کننده ی خلا تهی توی زندگی هیوکه.. 
پیک نیک نرفته بودن ک بالاخره اینم تجربه کردن 😍
خواهش*-*

سلام شقایق جانم 

خوندن هم نفس دیگه دیگ برام کم کم هر جملش دل کندن ازش برام سخت میشه اینقدر که با  احساس و با جون دل نوشتیش 

همیشه برای خوندش یه جای ساکت و تاریک که هیچکی نباشه انتخاب میکنم یاداوری دوران کودکیش 

هم تلخه هم شیرین اینکه الان واسه خودش یه مرد محکم 

 وخودساخته شده  واقعا قابل ستودنه اینکه که هیج وقت کسی نبوده بهش اهمیت بده ،باهاش حرف بزنه ،تو سن خیلی کم مثل یه ادم رباط باهش رفتار کردن که هیج حس و دلی نداره ،اما تو اون تاریکی و سردی فرشته ای که معلمش بوده مثل بقیه نبوده  محبت و عشق رو بهش اموخته دونسته که اگه بزرگ بشه  نبود خیلی از چیزاا ضربه روجی و جسمی بهش وارد میشه که با پول جای اون ها پر نمیشه و همیشه براش حسرت میخوره  وزجر میکشه و با اینکه هنوزم خیلی از دوران کودکیش گذشته برخورد و رفتارش و نزدیک شدن با پدرش براش سخته و نمتونه باهاش راحت باشه 

اما الان از دار دنیا یه عروسک شیرین سخن سر راهش قرار گرفته که هر وقت از پشت تلفن هم باشه قلبش و نفسش با شنیدن صداش اروم میگیره و از هر جی دنیای بیرونه جداش میکنه 

یه چیز خیلی قشنگ که بینشنون رو دوست دارم اینکه این قدر اروم و دوست داشتنی با هم حرف میزنن دل ادم براشون ضعف میره 

وقتی نگاش میکنه میگه  دارم سیگار رو ترک میکنم‌

به جاش باید مرتب و سرساعت یه چیز دیگه رو مصرف کنم و گرنه اعتیادم اوت میکنه اونم طعم لباته جرا من تپش قلب نگیرم 🔫🔫🔥🔥🔥

اینقدر عاشقانه دوسش داره 

وقتی نگاش میکنه جشماش اون سردی نداره به یه کی دیگه تبدیل میشه ولی جاگیاش نگاهشو ازش میگیره میدونه که دقیقه دقیقه اسیر و گرفتارش میشه 

عشق بین دو تا شون واقعا غیر قابل وصفه مرسی عزیز دل 

امیدوارم که دیگه وقفه ای تو هم نفس پیش نیاد دستت درد نکنه 😍😍👍👏💖💞💕😙

 

پاسخ:
سلام عزیز دل من😍
واقعا همینطوری بود.. کل احساسمو تو هم نفس میپاچیدم و می‌نوشتمش 
خیلی تاریکی و سکوت واسه فیک خوندن شرایط خوبیه.. موافقم 
اوهوم میشه گفت دونگهه حداقل یه برادر داشت که بتونه محبت ببینه یا یه مادر مهربون و دلسوز داشت ولی هیوک نه تنها تک فرزند بود بلکه انگار همون پدر مادر هم نداش چون هیچ احساسی از طرف والدینش بهش منتقل نشد و تمام کودکیش با خدمتکارا بیشتر وقت میگذروند تا والدینش. معلم جانگ جوان تنها کسی بود که عمق غم زندگی این بچه رو فهمید اما کار زیادی از دستش ب نمیومد.. نهایتا معنی عشق و عاشق رو به هیوک کوچولو نشون داد ولی همینم خودش تاثیر زیادی داشت:)
اره همونطور که خودش گفت دونگهه داره تمام کمبود زندگیشو براش جبران میکنه 
دونگهه هم اصلا مخالف متود ترک اعتیادش نیس.. میذاره مصرف کنه 😎
هر جقدددرررر دلش خواست هر وقت داش خواس 
خواهش میکنم عزیز جان❤️🦋

لـعـنـت!!!!

من بر این قسمت فقط میرم محو شم هیچ حرفی ندارم ولم کن #_-

پاسخ:
همون فلش بکه،*+*

چقدر خوبه که همنفس هست....چقدر خوبه که تو این روزا یه چیزی هست لبخند و حال خوب بیاره برامون....مرسی لاو

پاسخ:
چقد خوبه داشتن خواننده های مثل شما💙

سلااااام 

دلم برای هم نفس تنگ شده بود

چقدر سخت بود روزای شنبه و سه شنبه بی هم نفس

من از سر کار میام خونه به عشق خوندن هم‌نفس

پاسخ:
سلام خوبی؟؟
وششش 
بخون بخون*-*

واااای من دیگه دارم به خودزنی میزنم
چقدر اینا بهم میان
 

خدا پدر معلم جانگ بیامرزه در عوض تو روح بابای دونگهه

پاسخ:
خار مکمل بودن
والا😂

هِلووووو🙋 

من به آغوش هم نفس برگشتممممم😂

هرچی از این دوتا پارت بگم کم گفتم اون از بی پروایی هاشون جلو کانگین که من جاشون آب شدم ریختم رو زمین جلوشونو نگرفته بود میخواستن عملی واسش توضیح بدن😂😂

اونم از هیچول عزیز که بالاخره رو پاهاش ایستاد حتی با عصا و اولین جایی که رفت خونه شاهزاده های خوشگلمون بود😍😍

من عاشق این اکیپ 4 نفرام قشنگ دنیا رو حریفن😎💪

گفتی این پارت ی فلش بک تلخ اما شیرین داره ولی به نظرم شیرینیش هزار برار تلخیش بود به نظرم تلخیاشو دونگهه داره جبران میکنه واسه هیوک...

از جذابیت هیوک هم که چیزی نگم هر پارت داره به ی روشی ما رو پودر میکنه...

ولی ی حسی بهم میگه پدر هیوک امکان داره که از دونگهه و هیوک حمایت کن جلوی لی... نمیدونم...

به به میبینم که هیوک خط و نشون کشیدناشو داره شروع میکنه  زد یارو رو برا فرستادن نامه ها ناک اوت کرد🔫😎

بعدم که با چاگیاشون میرن پیک نیک... 

ولی من ی چیزی فهمیدم دونگهه قشنگ زن زندگیه من نمیتونم انقدر مجهز برم پیک نیک آخرش ی چیزی جا میزارم😂😂😂

هیوک هم که روز به روز داره شیفته تر میشه😍😍😍💙 اعتیاد هاشم که داره تغییر میکنه... چی از این بهتررررر؟

البته اعتیاد ما به هم نفس داره تشدید میشه ها لعنتی دو هفته حس دل مردگی داشتم 😭😭😭 امیدوارم دیگه هم نفس به چیزی گیر نکنه به اندازه کافی دور بودیم ازش...

بازم ممنون به خاطر فیک قشنگت و انرژی که به ما میدی 💙🙋🙏

 

پاسخ:
هاااییییی
هم نفس با آغوش باز داره میاد ب استقبالت 🏃‍♀️
من بدتر از کانگ داشتم خجالت میکشیدم اما همچنان با تمام قوا ادامه میدادم ب نوشتن 😐😂
اصلا داریم از اون مهمون عزیز تر و ناخوانده تر!؟ =) بهترین مهمون خونه ی دونگهه و همسرش شد
آره قطعا ک همینطوره.. برا همین دقیقا بعد از تموم شدن قلش بک توی پیک نیک اشاره کردم ک هیوک به دونگهه باید بگه داری برام گذشته مو جبران میکنی و تمام محبتا و توجه هایی ک بهم نشد رو تو قلبم جا میدی 
حست کاملا طبیعی و درسته 
خط و نشون کشیدناش تازه شروع شد. از تهدید کارمندا شروع میشه و تا تهدید خود لی ادامه داره 
حواسش به همه چی هست دونگهه... تازه با روش ترک  اعتیاد هیوک هم ب شدت موافقه:)
خواهش میکنم عزیزم 💙

عاه خدایا بالاخره یه قسمت جدییییید

نمیدونم واقعا چی بگم یه حرف تکراریه که هر دفه بیام بگم عالی بود فوق العاده بود ولی خب واقعا هست 

وقتایی که با همن خیلی قشنگ و شیرینه و جالبیش اینه‌که وجود این دوتا انقد قشنگ میکنه وگرنه هزارتا کاپل دگ چه واقعی چه غیر واقعی هستن ولی این دوتا خیلی قشنگن....💫

پاسخ:
عارهههه😆
وای وای *-* مرسی خب مهربون ک انقد ب من و هم نفس لطف داری. بمونی برام❤️

فکر کنم سوتی دادم 
دیدم 26 و 27 با هم گذاشتن تلگرام ذوق مرگ شدم ی ذره

پاسخ:
اشکال نداره 🤭
از اونجا ک خواننده ها دخترای خوبی نیستن و کوتاهی میکنن منم نمیتونم دو قسمت با هم آپ کنم :) 

دو قسمت پشت هم؟؟؟
میخوای منو بکشی؟؟؟؟

دکترا نتونستن منو بکشن
نیم ساعت نشده از بیمارستان برگشتم بلاخره ، فکر کنم دوباره باید برگردم

پاسخ:
عایگو
نه این همون قبلیه لینکش مشکل پیدا کرده بود 

هوووراااا

 

بعد از یه مدت بی نت بودن , چسبید

 

دم شما گرم.

پاسخ:
Yesss
خواهش~~

*من درحال خوندن ادبیات*

قلبم:برو ببین شاید گذاشته باشه

مغزم:نه درس بخون نیم ساعت دیگه جایزه میدم برو همنفس بخون

قلبم:تروخدا فقط ببینم اپ کرده یا نه

مغزم:نیم ساعت دیگه

قلبم😭

مغزم:خب باشه برو

اصنم بی مزه نیستم و دقیقا همین اتفاق افتاد😂😑

آیگوووو...

راستی سلوووم، چطور مطوری؟

اخ که من چقد خوشحالم همه چی برگشت به روال عادی

اره شانس نداریم ک، میدونن حساسیم سر همنفس هی سنگ میندازن جلو پامون😑

برپدر جذابیت! خوف کردم با چشماش....😢

وییییی من دیگر نمیتوانم بصبررممممممممم😭😭😭💙

پاسخ:
درگیریای قلب و مغزت دل منو آب کرد *-----*
سلام خوبمم
خودت چطوری؟ ^~^
آره منم خوشحالم.. خداروشکر وصل شد 
من عاشق این عکسشم بدجور🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️
بدو بخون 💙

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی