پاسخ:
سلام فر عزیزم 🥰
هیچ اشکالی نداره که.. قبلنم بهت گفته بودمااا.. بعدم مهم نیس ک دیر جواب دادم و دیر دیدی و اینو اینجا فرستادی
من همینجا جوابشو میدم و نگهش میدارم ک واسه همیشه بمونه :)
وای.. درست دارم میشنوم؟
اونم وقتی ک بارها گفتی چقد هم نفسو دوس داری
اما تا این حد؟ :)
من از ته دلم خوشحالم ک اینطوری با هم نفس خو گرفتی و شده جزویی از وجودت. از ته دلم ممنونم
خب...
بیمار بی خواب :) البته که هیوک بدون دونگهه از همه لحاظ بیماره اگه بخواییم از اون لحاظ به قضیه نگاه کنیم..
دقت کردی وقتی از خواب بیدار شده و سلفی انداخته یا فیلمبرداری ای چیزی بوده چشاش چقد قشنگن؟؟
زیرشون پف داره.. یکم قرمز..
درجه ی جذابیتش کلا رد میده
اومد تو اتاق که یه راست بره لباس عوض کنه از خونه بزنه بیرون
ولی اولین کاری ک کرد برخلاف فرمان مغزش
نگاه کردن به دونگهه بود.. انگار ناخودآگاه اول باید دنبالش میگشت
یادمه قبلا یه توییت خارجی خوندم ک دونگهه حتی اگه هیچ کار نکنه و فقط نفس بکشه یا پلک بزنه ما براش میمیریم
واقعا هم راسته..
بازم پیشونیشو بوسید و اینم از عشق خالصانه ش نشات میگرف
مگه میتونن فکر نکنن؟
از حالا حتی اگه به شب گذشته هم فک نکنن بازم یه کششی ته دلشون ریشه زده ک از قبلیه خیلی قوی تره.. میدونی ک چی میگم..
اوهوم مخصوصا ک اون بوی خاص خاک و چوب تو هوای نفسای یکی از عزیزترین آدمای زندگیت باشه
کار خیلی خوبی کرد ک دوباره شد همون پسر خوب واسه مامانش:)
میدونی دونگهه هر چقد از پدرش متنفر باشه حقه لی عه
ولی برعکس هر چقد هم عاشق مادرش باشه و براش پسر خوبی باشه اینم حق خانم لی عه..
انقد عاشق رابطه ی بین چولا و دونگهه ام من..
میدونی چون تو دنیای واقعی واسه هم هیونگ دونگسنگ خیلی خاصی ان
تو دنیای فیک هم خواه ناخواه حس میشه این..
واسه همینه ک هیچ کس ب اندازه ی چولا نمیتونه توی یه فیک برادر دونگهه باشه و اون حس خاص رو منتقل کنه.
انقد پایه شه ک سوالای شرعی میپرسه😂
دونگهه هم انقد رکه ک کامل با جزئیات جواب میده 😐
بعد تهش خجالت بکشه بگه ساکت شو هیونگ بسه
خب نمیرم براشووووون ؟
آره هر چقدم دونگهه ننر و ترسو نباشه تنها بودن تو عمارت آزار دهنده س
مخصوصا الان ک به پایان قرارداد نزدیکن و هر لحظه ممکنه پدرش یه کاری بکنه
بیا قبول کنیم هممون..
ک وقتی اسم هم نفس رو گوشی دونگهه ظاهر میشه ته دلمون میریزه:)
از این ک اینطوری سیوش کرده.. از این ک هیوک حکم هم نفس بودنو واسش داره.. اصلا از این ک داره زنگ میزنه هم نفس.. دلمون میریزه..
و چقد دونگهه عاشق اون سرماس..
دونگهه با تماممممم وجود عاشق اینه ک مرد زندگیش یه ظاهر و یه لحن سرد داره
اما فقط خودشم هس ک میدونه همین مرد موقع عاشقی کردن چقد گرمه:)
دنج ترین نقطه ی خونه رو واسه حرف زدن باهاش انتخاب کرد و اون لحظه فقط چند تا دیالوگ ساده بینشون رد و بدل شد..
اما دلیل این ک همه عاشق همین سلام خوبی گفتناشون شدن چیه؟
اینه ک همین کلمات ساده رو هم قبلا عمرا به هم نمیگفتن! عوض شدن!
واقعا اون پاستاهه خوشمزه بود فر
چون دونگهه ی داستان از این دونگهه های دست پا چلفتی و بی عرضه نیس
تازه نیم درصد فک کن خوشمزه نبوده باشه..
مگه میشه هیوک اولین دستپخت دونگهه رو بخوره و عاشق اون غذا نشه؟
و در واقع همین افکار بود ک باعث شد خیلی غیر منتظره اعتراف کنه
و بگه دوسِت دارم!
وای اون صحنه از یوسف پیامبر ک گفتیو یادمه 😂😂😂شتتتت😂
ینی دیگه غلط کنن بخوان شراب تقویت جنسی بگیرن😂
هیوک حالا یه شیطنتی کرد و گذاش دونگهه اونو بخره ولی به خودش قول داد دیگه همچین شکری نخوره 😂
البته که نه فقط شرابای خاص..
هیوک دیگه شرابای معمولی رو هم میخواد ممنوع کنه:)
چون واسه سلامتی 'عزیزش' خوب نیست شراب:) حتی با این ک شراب و سیگار چیزایی بودن ک ترکشون واسشون سخت بود هیوک اینکارو کرد.
میبینی با این دونگهه داره قانونا رو رعایت میکنه
هیوک بازم هیز بازی در میاره. اصن نمیتونه خودشو کنترل کنه وقتی یه تیکه از بدن دونگهه لخت باشه :|
البته بدن دونگهه ک فقط بدن نیس🥴
قرصه رو بدون این ک بفهمه چیه انداخت بالا
ویژگی شخصیتای این داستان اینه ک هر چقد هیوک لاشی باشه دونگهه هم کم نمیاره 😂
تلافی میکنه حتی اگه خودش همش تهش خجالت بکشه بازم کار خودشو میکنه 😂
دیگه به جایی رسید ک هیوک داشت کاملا وارد حاشیه میشد و بالاخره دونگهه تصمیم گرفت خفه ش کنه تا کار به جای حساسی نکشیده بود😆
برگشت و خب.. شاید زیاد بهش اشاره نشد ک قشنگ متوجه ش بشین
ولی این ک دونگهه داره هیوکو به قرصای تقویتی عادت میده هم جزویی از همون برنامه ی 'میخوام مشکلات ریز و درست هیوکو حل کنم' بود=)
تمام راه حلای مشکلات هیوکو عین فوبیا به آب و مشکلش با پدرش حل کرد فقط مونده بود بی خوابی ک اونم درمانش وجود خودشه!
و دونگهه هم نقاط ضعفشو واسه خوابش بدون این ک بفهمه خیلی وقت پیش پیدا کرده بود.
وای اون دو تا اموجی ک کنارهم گذاشتی خیلی بانمکن. کره زمین و دختر دونده
انگار دختره داره توپ شوت میکنه😂🤭
خب قسمت بعد..
خاک ب سرمممممم
اصن یاد سکانس آخر قسمت 25 میوفتم چشام میبندم و شت شت کنان از شرم به صورتم چنگ می اندازم : |
آره مگه من سر این موضوع شوخی دارم فررررر
همین الان ک تا همینجا گذاشتم تو اتاق بمونین عرق شرم ریختم
دیگه وای ب حال روزی ک بخام جزئیات چاشنیش کنم
خاک عالمممم 👵🏻
با این ک چیز ساده ایه.. ولی خیلی دوس داشتنیه ک دونگهه رو میرسونن دانشگاه نه؟؟
اونم در حالی اون اشراف زاده ی خوشگل ناز پرورده لباس معمولی تنشه و عین پسر بچه ها کوله شو انداخته و تو ماشین بندای کفشاشو میبنده :)
دل هیوک میره و واسش شرط و شروط واسه بوسه میذاره که دونگهه با ذوق و شوق بره سر جلسه =)
آره قبول دارم
تو لباس رسمی یه نفسیه تو لباس معمولی و غیر رسمی یه نفس جوجه ی دیگه س..
ها.. ولی گرچه انقد باهوشه ک حواسش به چاگیا هم جا مونده باشه درسشو یاد میگیره
از فردی با ای کیو 186 کمتر از اینم انتظار نمیرود 👽
برا همین بود ک اون صحنه اونقد عزیز بود فر=)
رینا اون وسط هم از خوشحالی و حس خوب داشت آب میشد هم خجالت میکشید سرشو انداخته بود پایین و هم از هیوک میترسید
واسه همین دونگهه به هیوک چش غره رفت چون میدونس هیوک عمدا نمیخواد بترسوندش و اخلاقشه.. یه جورایی به هیوک فهموند ک رینا رو میترسونه
واسه همین هیوک بعدش سعی کرد خیلی ساده جبران کنه
اونم با گفتن این ک موهات قشنگن.. اونموق بود ک رینا ترسش از هیوک واقعا ریخت..
کیوت و مهربون.. عین من؟!!... عرررر زلتنعبحهبحلجه
منم منننن
وقتی هیوک به دونگهه به جای تو میگه شما بفهم چقد اختیار از کف داده
هم حرصش گرفته هم داغ کرده هم فکرای ناجور کرده.. آخه این درسته ک فقط با حوله ای ک زیرش هیچییی نیس بگرده تو خونه و برا خودش لم بده و هیوک هیچ کاری نکنه!؟ نه واقعا درستهههه؟-_-
حق داری فر.. ولی هیوکم با اون بوه ی آبدار پر سر صدا در واقع یه لقمه چپش کرد.. فقط حیف ک اسلام دس و بالشو بسته بود🤭
من خودم عاشق اون چند تا دیالوگ کوتاه بینشون بودم
این ک هیوک بعد از حرف دونگهه عمیقا تو این فکر فرو رفته بود ک چون شخصیت و رفتارش متضادن (همون سرما و گرما) آدم عجیبیه؟
ولی دونگهه خیلی راحت نقضش کرد و گفت همینطوری مورد علاقه ی منی:)
یه درصد فک کن دونگهه از هیوک برنده شه تو همچین چیزایی..
هیچ کس نمیتونه هیوک ببره..حالا تو هر زمینه ای ک میخواد باشه
صرفا برای بهم ریختن حس و حال خوبشون اومدن و گند زدن
حالا دلیلشو تو پارت 27 میفهمی
البته ک همه چی آروم آروم واضح میشه چون هر چقد بریم جلو بیشتر میفهمین
هیوک کلا هدفش اینه ک نذاره آب تو دل دونگهه تکون بخوره
بخاطر همینم سعی کرد کاغذو مخفی کنه و پاره ش کنه ولی خب دیر شده بود.. دونگهه کوتاه بیاد نیس.. ته دلش از موقعی در زدن دلشوره بود.
مشکل دونگهه اینه ک احساساتیه و نمیشه کاریش کرد
ولی اونقدر اون روی سفت و سخت و قابل اعتماد هیوکو ک عین کوه پشتش وا میسته رو دیده ک به راحتی در جوابش سرشو تکون داد، لبخند زد و واسه یه مدت کوتاه هم ک شده فراموش کرد آینده ی نامعلومی ک در انتظارشونه
و دیگه از اونجا به بعدش...
یه خواستنه ناخواسته بود..
منظورم اینه ک ینی حداقلش بعد از این ک در زده شد و اون اتفاق ناراحت کننده افتاد و احضاریه اومد دیگه هیچ کدومشون انتظار نداشتن ک امشب رخ بده..
ولی اتفاق افتاد چون هردوشون بدون این ک یک کلمه حرف بزنن میتونستن بفهمن که دیگه وقتشه!
هیوک باید این مهر مالکیت هم میزد ب تنش
دونگهه رو باید جسما هم مال خودش میکرد تا بتونه بهش ثابت کنه ک قرار نیس و نمیذاره ازش جداش کنن
و اینطوری شد ک دوتاشون بدون این ک حرکاتشون دست خودشون باشه شروع کردن به انجامش.
عاح خوشحالمممم ک دوسش داشتی.. هر چقدم اینو بگم کمه ولی بدون ک همیشه از ته دلهههه و واقعا این حسو برام داره
می تو❤️❤️🦋
*بغل کردنت و سفت فشار دادنت تو بغلم و ماچ کردن لپات*
خسته نباشی بابت نوشتن این طومار عزیززززز
بزرگترین طومار این وب تا به الان تعلق میگیره به طومار تو👽
سلام بر شقایق جون گل و زیبا💙
شقایق جون با گذشت زمان ، متوجه این موضوع شدم که با وجود مشغله های زیاد زندگیم هم نفس جان شده قسمتی از زندگی روزمره م و انگار دارم تو دنیای اونا زندگی میکنم ....
شقایق جون در مورد چیزی میخواستم باهات حرف بزنم و حقیقتا هیچ اغراقی درکار نیست و نظر واقعیمه ؛ امشب داشتم در مورد هم نفس جان فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که تو به تک تک کلماتی که در هم نفس جان به کار بردی روح وصف ناپذیری دمیدی و اونقدر به دل میشینه که حتی کلمات هم در بیان وسعت و عمق چیزی که دارم میگن عاجز هستن💙
البته بدون شک، شخصیت بی نظیر خودت هم مزید بر علته
کمتر نویسنده ایی پیدا میشه که داستانی رو اینقد زیبا بیان کنه که قلب خواننده بتپه💓
طبق معمول سبک بی نظیرت ،پرداختن به تک تک جزئیات ، اونم ب صورت مو ب مو چیزیه که عاشقشم میدونم همیشه دارم میگم ولی دلم طاقت نمیاره که نگم چون حق مطلب ادا نمیشه .
همیشه با تعاریفت منو به شگفتی وا میداری 😍😍
کاملا باجمله ایی که ابتدای این قسمت بیان کردی موافقم دونگهه واقعا فرشته اییه از اسمون سقوط کرده چون کاملا متفاوت از ادمای این دوره و زمونه هست..خالص . پاک و...
چه در هم نفس و چه در عالم واقع شیفته اخلاق هیوکم همیشه باپرستیژ رفتار میکنه و شخصیت بی نظیری داره😍
وقتی گل برای دونگهه چید حس قشنگی بهم منتقل شد و حتی در بهونه ش عشق فوران میکرد
و بیان کلمه حس مالکیت اون هم از زبون هیوک ،شاهزاده یخی، دور از تصور بود. انگار عشق لایه لایه از وجودشو در خودش ذوب کرده و تنها چیزی که درهیوک پیداست عشق خالص ء💓
شقایق جون از نظرم نام دیگه هم نفس ،تپنده قلبهاست شاید باورت نشه تو حین خوندن فقط قلبم تند تند به تپش میوفته💓 مخصوصا سر مکالمات شیرینشون💓 چندین بار میخونم از بس شیرینه💓💓
قسمت رک بودنشون از ماجرایی که افتاده واقعا عالی بود 😂کاملا در بهت و حیرت به سرمیبردم😐 بابت حرفای بی ریاشون جلوی کانگین 😐😂
و چقدر خوشحال شدم که وضعیت هیچول بهتر شده و تونست رو پاهاش بایسته 😍
تو این یک مدت که خواننده همنفس شدم هیچ وقت ندیدم داستان یکنواخت باشه و همیشه من رو به وجد میاره😍😍
عاشقانه هاشون ، سرحال بودنشون علی الخصوص شادی دونگهه به خاطر هیچول خیلی دلچسب و روح پرور بود😍😍😍
از ژستشون حین عکس گرفتن هم نگم واقعااا قلبم براشون میلرزه 💓💓💓
شقایق جون تو بهترینی خداقوت عزیزم😍😍
لاویو 💙💙💙