My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک هم نفس قسمت بیست و ششم

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۰۸ ب.ظ

 

" هم نفس" 

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه 

نویسنده : شقایق 

هپی اند 

قسمت بیست و ششم 

 

 


 

سلام خوبین؟ 

حسابی دلتون تنگ شده بود برا هم نفس؟ 

اوضاع مملکت ما رو ببین 😑 به قول خیلیاتون جای حساسی هم تموم شد 

 

بچها من هنوز نتم وصل نشده و عین قبله.

یعنی فقط وب برام باز میشه و یه سایت آپلود ایرانی با آدرس ir. به سختی براتون پیدا کردم تا اینو آپلود کنم. 

به تلگرام و هیچی هم دسترسی ندارم. فعلا گفتن نتای اینجا تا 5ام ینی سه شنبه وصل میشه.

پس لطفا اون بچه‌هایی هم که تو گروه تلگرام هم نفس بودن ​​بیایین اینجا حرف بزنیم که دلم تنگ شده و به جایی جز اینجا دسترسی ندارم. 

خلاصه با این شرایط آپ کردم پس بی نتی این چند وقت رو نبینم بهونه کنیناااا و نظرات کم باشه. وگرنه فعلا مجبورم از آپ دست نگه دارم تا نت همه کامل وصل شه

لاب یو عال❤️

 

این قسمت تکه ای از بهشت 🚶🏻‍♀️🦋 با حضور افتخاری بعضیا👽

فقط نخ و سوزنا رو آماده کنین چون ممکنه سر یه سری دیالوگ جر بخورین:|

 

بچها حتما حتما توجه داشته باشین که نظراتتون رو خصوصی یا عادی میفرستین. اگه خصوصی میخوایین باشه که بحثش جداس ولی اگه روی ارسال خصوصی اتفاقی کلیک میکنین و بعدش فکر میکنین نظرتون ارسال نشده نگران نباشین.چون ثبت شده و من میبینمشون. 

البته نظر خصوصی قابلیت جواب دادن نداره. پس حواستون باشه اشتباهی نزنین رو خصوصی ❤️

 

 

نظرات  (۴۷)

 سلام بر شقایق جون گل و زیبا💙
شقایق جون با گذشت زمان ، متوجه این موضوع شدم که با وجود مشغله های زیاد زندگیم  هم نفس جان شده قسمتی از زندگی روزمره م و انگار دارم تو دنیای اونا زندگی میکنم ....
شقایق جون در مورد چیزی میخواستم باهات حرف بزنم و حقیقتا هیچ اغراقی درکار نیست و نظر واقعیمه ؛ امشب داشتم در مورد هم نفس جان فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که تو به تک تک کلماتی که در هم نفس جان به کار بردی روح وصف ناپذیری دمیدی و اونقدر به دل میشینه که حتی کلمات هم در بیان وسعت و عمق چیزی که دارم میگن عاجز هستن💙
البته بدون شک، شخصیت بی نظیر خودت هم مزید بر علته
 کمتر نویسنده ایی پیدا میشه که داستانی رو اینقد زیبا بیان کنه که قلب خواننده بتپه💓
طبق معمول سبک بی نظیرت ،پرداختن به تک تک جزئیات ، اونم ب صورت  مو ب مو چیزیه که عاشقشم  میدونم همیشه دارم میگم ولی دلم طاقت نمیاره که نگم چون حق مطلب ادا نمیشه .
همیشه با تعاریفت منو به شگفتی وا میداری 😍😍
کاملا باجمله ایی که ابتدای این قسمت بیان کردی موافقم دونگهه واقعا فرشته اییه از اسمون سقوط کرده چون کاملا متفاوت از ادمای این دوره و زمونه هست..خالص . پاک و...
چه در هم نفس و چه در عالم واقع شیفته اخلاق هیوکم همیشه باپرستیژ رفتار میکنه و شخصیت بی نظیری داره😍
وقتی گل برای دونگهه چید حس قشنگی بهم منتقل شد و حتی در بهونه ش عشق فوران میکرد
و بیان کلمه حس مالکیت اون هم از زبون هیوک ،شاهزاده یخی،  دور از تصور بود. انگار عشق لایه لایه از وجودشو در خودش ذوب کرده و تنها چیزی که درهیوک پیداست عشق خالص ء💓
شقایق جون از نظرم نام دیگه هم نفس ،تپنده قلبهاست شاید باورت نشه تو حین خوندن فقط قلبم تند تند به تپش میوفته💓 مخصوصا سر مکالمات شیرینشون💓 چندین بار میخونم از بس شیرینه💓💓
قسمت رک بودنشون از ماجرایی که افتاده واقعا عالی بود 😂کاملا در بهت و حیرت به سرمیبردم😐 بابت حرفای بی ریاشون جلوی کانگین 😐😂
و چقدر خوشحال شدم که وضعیت هیچول بهتر شده و تونست  رو پاهاش بایسته 😍
تو این یک مدت که خواننده همنفس شدم هیچ وقت ندیدم داستان یکنواخت باشه و همیشه من رو به وجد میاره😍😍
عاشقانه هاشون ، سرحال بودنشون علی الخصوص شادی دونگهه به خاطر هیچول خیلی دلچسب و روح پرور بود😍😍😍
از ژستشون حین عکس گرفتن هم نگم واقعااا قلبم براشون میلرزه 💓💓💓

شقایق جون تو بهترینی خداقوت عزیزم😍😍
لاویو 💙💙💙

پاسخ:
عی جانممم ببین کی اینجاااس😍😍😍
لعنتی خب اینقد قشنگ حرفی میزنی و تعریف میکنی ازم نمیگی من طاقت ندارم پس میرم؟؟
یه نگا به خودت بندازی متوجه میشی که خودتم چقدر لا ب لای حرفات احساساتتو بهم منتقل میکنی و باعث میشی کلی ذوق کنم واسه حرفات
نصف بیشتر کامنتت تعریف کردن از من و نوشته هام بود و من خب ..  میرم رگمو بزنم🔥🚶🚬
از خدا ممنونم که خواننده هایی مثل شماها بهم داده که بتونین با حرفا و تعریفای قشنگ و از ته دلتون اینهمه سرحالم بیارین و بهم انرژی بدین
بس کنی لعنتی دیگه طاقت ندارم T_T

یعنی مردم برا این نحوه توصیف کردنت از ایونهه ی داستانم!! چقدر قشنگ بود
میدونی دونگهه شخصیت عجیب و خواستنی داره یه طوری که اون معصومیت و پاک بودن ذاتیش وادارت میکنه عاشقش باشی. اصلا لعنتی رو نمیشه دوس نداشت
و راجب هیوکم همینطوره! به قول خودت چه تویه واقعیت و چه تویه داستان اون لعنتی بودن و خاص بودنش ترغیبت میکنه واسش بمیری
و حالا فک کن ترکیب این دونفر کنار هم و دیدن عاشقی کردناشون چقدر جذاب و دل ضعفه است 😭😭😍😍🔥
شخصیتای هم نفس به خصوص هیوک باعث شده که ساده ترین کارا تو چشم ماها خیلی عزیز و تازه به نظر برسن .. مثل همون گل چیدنش برای دونگهه و بهونه ی نازش که فقط و فقط عشق توش بود
خوشحالم که درست ترین حسارو از هم نفس میگیری دقیقا جوری که میخوام😍😎
تپنده ی قلبها .. چقدر قشنگ! و حتی دلیلش چقدر مرگتر😭😭😭

این دوتا شاهزاده اینقدر پررو و گستاخن که اصلا هیچ تعارفی با کسی ندارن، مخصوصا با کانگین که خیلی زیاد حس راحتی میکنن باهاش😂😂
هیچل نازمم قراره بهتر از اینا بشه حالا صبر کن شما.. اینقد شخصیت محکم و قوی داره که عمرا اگه کوتاه بیاد و پا پس بکشه😭😭💔

فدات بشم ممنونم از همه تعریفایی که ازم کردی
اینقدری حرفات قشنگ بودن واسم اصلا نمیتونستم به همش اشاره کنم و ذوقمو نشون بدم ولی قلبم گرم شد با خوندنشون
خیلی خیلی خوشحالم تا اینجای داستانمو دوس داشتی امیدوارم از خوندن قسمتای بعدی م لذت ببری

تو هم خیلی عزیزی که خب😍😍😭💙
لاویو بــــک💕💕💕

سلام نویسنده جونم . امیدوارم خوب باشی ^^

واقعا روم زغالیع که اینقد دیر اومدم واسه نظر دادن . هنوز قسمتای بعدم دانلود نکردم. چون معتقدم ک: اول نظر برا قسمت قبل، بعد دانلود قسمت بعد! 

واقعا در این شرایط مزخرف اجتماعی و روحی ، این فیک دلیل فراموشی نگرانی هام شده تو اخرای شب ک میخونمش

که دیگه کمتر بشینم فکر و خیال کنم

مرسی از اینکه با نوشته هات، روح درمانی میکنی من و امثال منو...

 

چقددد هیوک جنتلمنهههههه وای ینی عاشق این حجم از مراقبت و‌ توجه کشنده ش به چاگیاشم.

صددفعه ازش پرسید «خوبی؟؟». چاگیا هم ک معلومه خوبه، نویسنده جان خودش قشنگ گفت اون‌ درد شیرین چه مفهومی براش داشتههه! واای خدا میخام بمیرم براشون...

منتظرم بدجوری حال لی گرفته بشه /: بیخود کرده جداشون کنه اونم حالا ک عشق شون‌داره مث قیمت دلار میره بالا هر روز وهرروز.

قربون تک تک قدمای بضیا بشممممم که تشریف اوردن خونه ی امید داداششون^^ 

ای جااان چقد ذوق داشته واسه اومدن ب خونه دونگهه و همسرش. 

و چقد روز قشنگی رو کنار هم گذروندن :) 

به امید خاطرات قشنگتر ازین چار تا عشققققق. 

مرسی نویسنده جون و بازم ببخشید ک من عقبم

البتع پیام خصوصی دادم نمیدونم رسید بهت یا نه

دوستت دارم مهربان نویسنده ی بااحساس💙💙💙

پاسخ:
سلام عزیزم منم امیدوارم تو خوب باشی *-*
بیا بشوییم روی زیبای زغالیتو که اصلا فدای سرت.. من هیچ وقتتتتتت از دسر کردن خواننده ها دلخور نمیشم. تنها چیزی ک ناراحتم میکنه اینه ک بدون خبر داستانمو نصفه نیمه رها کنن و محو شن. وگرنه این تاخیرا فدای سرتون 💙
خداروشکر.. همینقدر ک ازش حس خوب دریافت میکنی واسه منم دعا کن ک از استرسهام دور بشم :(❤️
خواهش میکنم که. 
توجه ک هیچ مراقبت ک هیچ.. هیوک زندگیشو میده واسه دونگهه 
اصلا تمام زندگیش خود دونگهه س 
تا باشه از این دردای شیرین.. چون فقط شیرینیش حس میشه دیگه دردش ب چشم نمیاد 
قیمت دلار 😂😂😂راس میگی 😂
مهمون ب این عزیزی تا حالا دیده بودی؟
خواهش میکنم عزیزم 
ارههه پیام خصوصیا همیشه میرسن نگران نباش
فدایت منم همینطور 💙 

سلام به نویسنده فاتح قلبم 😍

از سختی روزای بی نتی نگم 😑

بماند ک چقد از کار و درس و دانشگاه عقب افتادم آخراش دیگ واقعا داشتم خل میشدم 😂

مینشستم تو اتاقم و با عکس پسرا رو در و دیوار اتاقم حرف میزدم 😐😂

و یکبار دیگ ب این نتیجه رسیدم ک جونم بهشون وابستس 😭

ولی وقتی دوباره نت وصل شد شیرینی این قسمت هم نفس که آپ شده بود و مومنتاشون و لایوای دونگهه همشو شست برد 😭💘

گرچه من دسترسی نداشتم و نتونستم بخونم ولی مرسی که تو اون شرایط بازم واسمون آپ کردی 😭💖

مرسی که همیشه به فکر خواننده هات هستی 😭💙

چرا انقد خوبی خب بیا بغلم 😭💞

لقبِ قند و عسل ترین قسمت هم نفس تا ب اینجا تعلق میگیره ب قسمت بیست و ششم 😍

البته خب از نظر من 😁

*صبح روز بعد*

فرشته ای در تخت خوابیده... 

هیوک اتاقشونو مرتب کرده 😭

گلا رو پشت سرش قایم کرد 😭💖

*با چشمان قلبی ضعف میرود*

"کجا برم آخه.. "

این جوابش مثل این بود که بدون تو کجا برم آخه 

مگ میشه تنهات بذارم

*با چشمان قلبیِ براق خیلی بیشتر ضعف میرود*

*تصویر دونگهه در آغوش هیوک و سرش رو شونش در حالی که دستای همو گرفتن را قاب میگیرد* 😭💖

و همون آتش عشقی که بعده مال هم شدنشون چند برابر شده 😭😍💘

-چقد خوبه

+چی

-حس مالکیت

*قلبش در سینه منفجر میشود*

"تو قرار نیست کاری کنی فقط چشاتو رو همه چی ببند و بمن تکیه کن من همه چیو درست میکنم"

همونطوری که هیچل تو دیدار اولشون حس کرده بود این پسر یه کوهه که همه جوره پشت دونگهه وایساده و به هیچ وجه نمیذاره آب تو دلش تکون بخوره 😭💓

رو دوتا دستش بغلش کرد ززردننتاببییسسسصصیبغغعحجککمنمنتتاللبیسسسسبرردالبسسشییبرذپوئگممتظظزرذووکگمنتالیسسشضضثقچحخممننتالبسسسسیبزسششض

"لازم نکرده امروز جایی نمیریم"

سرشو ب سینه محکمش تکیه داد و من اینجا مردم 😭💞

آغوششو باز کرد و با اون نگاه سردش بهش گفت ک بیاد بغلش 😭💖

-خوبی

+عالی‌ ام

با اینک زیادم خوب نیست ولی اصلا به روی خودش نمیاره و من عاشق این رفتار دونگهه شدم 😭

"میخای ماساژت بدم؟"

چجوری میشه واسه این توجه های قشنگش پر پر نشد؟! 💘

+تحریک میشی؟

-آره بد جور

و من عاشق این رُک بودن و بی پرده حرف زدنشم 😂💙

*این دردِ دوست داشتنی*

دردی که با تمام وجودش دوستش داره و نسبت بهش هیچ اعتراضی نداره 😭💖

"نه دیشب با دونگهه سکس داشتم" 😂💙

خب من چجوری واسه این رابطه نزدیکشون با کانگ و حس راحتی که بهش دارن بمیرم ک حق مطلب ادا شه؟! 😭😍

"خودت که دیشب دیدی و فهمیدی و 'حس کردی' که چقد حرارت تنم بالاس"

یکی یه آب قند برسونه بمن 😐

-تازه نمیتونی باور کنی چقد جلوی خودمو گرفتم تا وحشی نباشم به هر حال که میدونی من چقد مزاجم گرمه

+خب از اون لحاظ فقط مراقب من بودی ولی متاسفانه دندونات از این قاعده مستثنان"

آب قند کفایت نمیکنه یه سرمی چیزی برسونین 😐

"آخه این جای گاز آدمیزاده هیونگ؟"

پس هات داگا اینجوری آدمو میخورن 😂😐

+ولی با اینکه بار اولم بود یه چیزیو خیلی خوب فهمیدم

-چیو؟

+ک هارد بیشتر دوست دارم

یکی بیاد بزنه تو گوشم منو از هپروت بکشه بیرون هارد دوست داره هاااااااااااااااااااااااااااااااااارد 😐😂

خنده های کانگین ینی زندگی 😭💖

نه اینا اصلا شرم و حیا ندارن 😂

"چرا باید خجالت بکشیم تو ک غریبه نیستی"

*در اشک خود غرق میشود*

هم نفس درد همه دلتنگیای من واسه کانگینو دوا میکنه 😭

-به خودم شک داشتم قلب دارم یا نه ولی شما دو تا لعنتی یه جوری بلدین دل آدمو پایین بریزین که دیگه این فکر نداشتن قلب و احساسُ از سرم بیرون کنم

+تو قلب داری به بزرگی دریا

تک تک دیالوگای این قسمتو باید طلا گرفت 😭

"لعنتیا خیلی کنار هم قشنگ ترین"

من معتقدم قشنگ ترین تصویر دنیا تصویر ایونهه کنار هم تو یه قابه 😭😍

هیچل 😭😭😭😭😭

هیچل با پای خودش اومده خونشون 😭💘

"این اولین باره که حس میکنم واقعا برامون مهمون اومده"

یادمه قبل تر وقتی که هنوز احساساتشونو بهم دیگ کشف نکرده بودن یه شب مادراشون اومده بودن خونشون و حتما تو این یکسال چند باری از این رفت و آمدا پیش اومده و چقد عزیزه وقتی که هیوک با حظور هیچل تو خونشون برای اولین بار حس میکنه که مهمون دارن 😭💙

*تخت بهم ریختشون*

"تو عین هیوکی هیچل هیونگ...با اراده ترین و قوی ترین مرد زندگیم"

میشه واسه این جملش جون داد 😭💕

اشاره غیر مستقیمش 😭💖

"تو خوشگل ترین و خوش عکس ترین پسر شهری"

اصلاح میکنم *خوشگل ترین و خوش عکس ترین پسر دنیا* هستن ایشون 😍😌

و هیچل تونست اون لبخند کمیاب دوست داشتنیشو ثبت کنه 

قطعن از نگاه کردن ب این عکس دل ضعفه میگیرن 😭

شقای مهربون من خسته نباشه 😍💘 مرسی بابت همه این احساسای شیرین و دوست داشتنی که توی خط به خط هم نفس میذاری 😘

پاسخ:
سلام قشنگم (قافیه ساخت با جمله ی خودت 😀🤭)
من تنها دردم تو دوران بی نتی این بود ک عین چی دلم تنگ شده بود برا پسرا.. 
داشتم میمردم فقط چندتا خبری ک گرفتم ازشون از دوستمون ک خارج بود و خبرا رو میرسوند بهمون :(
ارههه مخصوصا اون لایو تو هتلللل ک سر حموم و دوش گرفتن حرف میزدن 😭
فدات شم ک.. من همیشه به فکرتونم.. البته نه همه.. فقط یه عده ی خاصی عین شما بچه های گروه ک همیشه بی منت کنار منین:)
*باز کردن آغوشم و بغل کردنت*
آره قبوله.. این خیلی عسل بود ولی بعدش قسمت 28 فلش بک بچگی هائه رکوردو شکست 🥺
هیوک عین همیشه زود بیدار شده.. انقد زود ک همه جا رو مرتب کرد و رفت بیرون و برگشت 
حتی انتظار نداش دونگهه الان بیدار شه واسه همین جا خورد 
اما یکم ک نزدیک تر اومو با بهونه گلا رو بش داد ولی بهونه هاشم قشنگه خب^^
شت آره.. کجا برم آخه شو چقد شبیه خودم معنی کردی 😐🔥
اون بغله در ظاهر پر از سکوت بود اما در باطن داشتن تو سکوت با هم حرف میزدن و به دیشبشون فکر میکردن :)
هم میگه قرار نیس کاری بکنی هم واقعا نمیذاره دونگهه کاری بکنه... 
این دومین باری بود براید استایل بغلش کرددددد 
البته آخرین بار هم نیس 🥴
آره به روی خودش نمیاره.. واسش اینجوری بود ک درد داره اما دردش هم شیرین و بی ازاره :)
توام دوس داری ک انقد جلو کانگ رکن؟؟
بعضیا میگن بابا بسه آبروی خودتونو جلو کانگ بردین یکم حیا داشته باشین و این حرفا 
اما من عاشقانه دوس دارم این حس صمیمیتشونو با کانگین 
اون تنها کسیه ک میتونن حرفاشونو باهاش به اشتراک بذارن و باهاش انقد راحت باشن.. 
هیوک وقتی عاشق شد فورا ب کانگین گفت و ازش راهنمایی خواست.. دونگهه رو بوسید و به کانگ گفت 
و حالا رابطه داشتن و بازم به کانگ گفت.. پس واقعا قشنگ نیس ک یکیو دارن ک انقد بهشون نزدیکه و عزیزه؟
از وقتی دونگهه وارد آشپزخونه شد من دیگه حوله برداشتم 
و در حالی ک عرقای شرممو پاک میکردم شروع به نوشتن دیالوگای بین ایونهه کردم 
ی جاهایی میگفتم خب وات د فاک وحشیا.. اما همچنان ادامه میدادم 😐
آره 😂😂تازه میگه خودمو کنترل کردم و ملایم بودم 
ملایمش دو تا کبودی قشنگ برا دونگهه یادگاری گذاشت وای ب حال هاردش🔥
چون واقعا اولین باری هم بود ک مهمون میومد.. 
مگه دیگه کی تو این یه سال اومده خونشون؟ جز خانواده هاشون ک اونا رو بیا اصلا در نظر نگیریم..
دیدی وقتی چولا اومد تو اتاق دونگهه دستپاچه شد فورا رفت پتو رو عین جوجه ها مچاله کرد انداخت دور؟ :)
اصلاحت کاملا ب جا بود 😌
اوهوم این اولین باری بود ک لبخند هیوک یه جایی ثبت میشد.. لبخندای نادر و کمیاب 🔥
خستگیم در رفت.. خستگی اصلا بی معنیه وقتی این حرفا رو میخونم 💓

سلاااااام شقایقی خوبی؟ هم نفس چطوره؟ 😍😍چقد دل تنگ بودم من... چکرد با ما نت اخه... 

خوشحالم که بلاخره میتونم بخونمش 😪

شقایق جون دستت طلا... برم بخونم صبری نمونده 🦄💖💖💖

پاسخ:
سلام خانم معلم خوبم تو خوبی؟
منم دلم برات تنگ شده بود 😍😍😍
خداروشکر 😍💙❤️

سلام به تو 

سلام به خودم

سلام به اینترنت

سلام به دنیای مجازی

سلام به هم نفس

سلام به سوجو

سلام به ایونهه 

چقدر دلم تنگیده بود‌ برا همه چی😭😭😭😭😭😭

ببخشید از خود‌ بیخود شدم😢

ای جانم خب،این قسمت قشنگ جمله به جمله از چشمام قلب میزد بیرون بایه لبخند ملیح روی لبهام داشتم میخوندمش

هیوک چه خوشگل بادونگهه رفتار میکنه و چقدر احساس بینشون قشنگ و قابل لمسِ

دونگهه چه تکیه گاه محکمی داره که با خیال راحت میتونه بهش تکیه کنه

🤦🏻‍♀️یعنی عاشق این راحت بودنشون با کانگینم،دریغ از یه ذره حیا😂😂

یعنی موقع مکالمه لذت بخششون چنان کانگین نادیده گرفته میشد که انگار صندلی آشپزخونست😂😂 

اخی چه مهمون عزیزی‌😍چقدر خوبه این دور هم بودنشون😍 

موفق باشی💙🌹

پاسخ:
سلام و درود به تو ای با غیرت
حق داری منم دیگه داشتم از بی خبری از پسرا کلافه میشدم 
هیچ خبری نبود هیچچچچچ 
عزیز دلشه دونگهه.. مگه میتونه خوب رفتار نکنه؟ تمام حواس و نگاهش به دونگهه شه
حتی حاضر نبود بره شرکت و تنهاش بذاره 
اینا اصلا نمیدونن حیا چیه فک میکنن خوردنیه 😂😂
این اولین دورهمی لذت بخش عمرشون تو خونه ی خودشون بود😍
سلامت باشی💙

سلااااامممم شقااا😭اندازه یه عمر گذشت این مدت..خعلی دلم برا هم نفس و تو تنگ شده بووود😭چقده خوبی آخه تو فک نمیکردم آپ کرده باشی بعد هی میزدم رو لینکی که تو کانال بود حذف شده بود انگار.از تو سایت دوباره بازش کردم امروز تا پیدا کردم بالاخره😍

من به فدای اون فرشته ی سقوط کرده از آسمان که همینجور با اون ملحفه دورش راه میره..فدا اون هم نفسش که رفتا گل بچینه واسششش😭😭عرررر😭🙂رفتارا رو کارای هیوک منو دیوونه میکنه انقد که هم میتونه قوی ترین و سردترین در عین حال عاشقترین و دوست داشتنی ترین باشه..دلیلش برا چیدن گلا منو کشتتت😂بااااشه هر چی تو بگی شازده😂😍وای نمیدونم چجور بیان کنم حسمو..همه چیشون خاصه..حرفاشون..حرکاتشون..رفتاراشون تو هر موقعیت..کاملا غافلگیر کننده و شیرینه😭💙اینکه هیوک میخواسته یه جور یه کاری بکنه واسه هاعه بعد اون شب عاشقانه🙂بره از تو حیاط گل بچینه بده بهش😭کی باورش میشه این هیوک پر جذبه و سرد انقد قشنگ عاشقی کردن بلد باشه برا هاعه🙂دیوونه کننده اس😭💙

چقد سوییت و دلبر بود اون‌نشستن بغل همشون رو مبل سر هاعه رو شونه هیوک و اون جمله هیوک<حس مالکیت>واهااایییی دچار تپش قلب شدم با این جمله اش😭🙂

واااییی لخت خوابیده اونجور بغل اون گرم مزاج بعد توقع داره چیزی نشه😂خوشم میاد که اون سرخ شدن و خجالت کشیدنه ناخودآگاهه واسه هاعه هست ولی اون زبونشم خوب میجنبه واسه رک حرف زدن و از میدون به در کردن هیوک😂😭😍هیوک بیچاره دیگه خودس رف لباس زیو آورد دیگه طاقت نداش😂😂

گااااددد😂چقد خوبه کانگین هست همه چیو رک میگن بهش ماهم فیض میبریم ار سخنان گهربارشون😂چه چغلم میکنه جای گازو نشون میده😂😂😐شاهزادگان لی کمی سرم و خجالت لطفا😂😂

عرررر خب به قول خودت یه گرم مزاج لنتیه دیگههه😭😂😍<<خوبه خودت دیشب دیدی و فهمیدیو و حس کردی>>🙂😭

هاعهههه😐😂هاردم دوست داره😐😭😂🔥⚰هیوکو برد تو یه عالم دیگه که اونجور سرفه اش گرف😂🔥گرم مزاجههه خب رعایت کن آتیش بیار معرکه نباشش😂عزیزممم چه خوشگلم میگه با اینکه بار اولم بود😭💞

دیگه کانگینم گف برید اتاقتون😂چقده رکن این دوتا خدااا😭😂همین کارا و حرفای متفاوتشون آدمو دیوونه میکنه😭💞به قول کانگین دل آدم میریزه😍

و اومدن هیچول🙂مردم برا این صحنه😭😭😭💞چقد منتظرش بودم..هیوک گف اولین باره برامون مهمون اومده😭اونم کی؟هیچول..اونم به صورت سورپرایز برا هاعه که برادر عزیز تر از جونشو رو پاهای خودش ببینه..خیلی صحنه قشنگ و احساسی بووود😭❤

خیلی ساده و بدون حرف با یه دست کشیدن رو کبودی گردنش بهش فهموند که از شب پر حرارت و عشق  برادرش با خبر شده🙂❤

چقده شیرین از هیوک واسه هیچول میگه..از پیانو زدنش که دوس داره نشون هیچول بده😭💙

عاشق این غرور و شخصیت هیچولم..حتی دوست نداره تو عکس با عصا باشه

خدای من چجور برا عکس کم کم بهم نزدیک میشن بعد با اون ژست عاشقانه آخرش😭واهاییی تصورش..😭💙

خییلی قسمت سافتی بود قند خونمون رف بالا😭😍عالی بود

مرسی که انقد خوبی شقایق با وجود اینهمه سختی آپ کردی😭😻دوستت دارم عزیز دلم خسته نباشی💙💞

پاسخ:
سلام مریم منننن. آره خودمم حس کردم ک چقد طولانی شد. منم دلم تنگ بود💙آره اون لینک خراب شده بود چون تاریخش رو دس کاری کرده بودم 🤭
فرشته ی سقوط کرده از آسمان هنوز از دیشب لباس تنش نکرده با ملافه می‌گرده تو خونه :) عایا رواست؟؟
هیوک از اون پسرایی نیس ک لوس بازی بلد باشه پارتنرشو بعده رابطه ببره حموم و این حرفا.. ولی عوضش یه کارایی میکنه که هزار بار بیشتر به دل دونگهه میشینه :) گل چیدن.. اونم با دستای خودش و درست کردن دسته گل باهاشون.. حتی اگه بهونه هم بیاره فرقی نداره کار خودشو کرده :)
الان دیگه با کاری ک شب گذشته کردن حس مالکیتش رو دونگهه به تکامل رسید =)
ینی فقط مونده بود برا آوردن لباس زیر خودش پا شه لخت راه بره جلو هیوک 😂😂واسه همین هیوک گفت تو غلط نکن خودم میرم میارم 😂😂
دیگه این راحتی شون با کانگین مرزها رو جابجا کرده.. از اعتراف عاشقانه گرفته تا جزئیات رابطه رو برا کانگین شرح میدن و شرم نمیکنن 😂 
و به اذن خدا دونگهه حرارت هیوکو عمیقا احساس کرد اما همچنان اصرار داره هیوک نباید لخت بگرده تو خونه.. گرچه هیوک زیاد گوش نمیده ولی خداروشکر رفت پوشید مهمون ناخوانده اومد حداقل جلوش لخت نبود 🤭
کرم از خود درخته.. حالا هیوک میگه مزاجش گرمه ولی اون کرم کوچک میگه هارد میخوام 😐خب من برم خون دماغ شم ‌‌؟
خیلی سورپرایز قشنگی بود نه؟؟ دونگهه تا لحظه ی آخر اصلا خبر نداش.. نه تنها از اومدن برادرش بلکه از ایستادن با کمک عصا
آره فهمید.. دست کشید رو کبودی و دونگهه ته دلش ریخت چون فهمید ک هیونگش فهمیده =)
باید میذاشتم سه تا عکس بگیره اون یکیو بده من 😫
خواهش میکنم گل من🥰🥰🥰لاو یو تو💙

سلام شقایق جونم😍 چقدر دلم واسه تو و هم نفس تنگ شده بود😭 خیلی سخت گذشت این مدت... اصلا نمیتونم حسمو بگم وقتی تونستم قسمت جدید هم نفس رو بخونم💖 تازه ۳۰ صفحه هم بود😁

اولش دوباره با دونگهه خوابالوی گیج خوردنی شروع شد😍 این دونگهه رو فقط باید چلوندش و گازش گرفت با اون ملافه ی سفید دورش😋  واقعا "فرشته سقوط کرده از آسمان" بهترین توصیفشه❤

بعدش از اتاق اومد بیرون دنبال هیوکش... چشم تو چشم شدنشون😍

"فکر کردم رفتی"

"کجا برم آخه" چقدر این دیالوگشون بار عاطفی داشت😭😍

"آدم هروقت بدنش نیاز به بیدار شدن پیدا کنه خودش بیدار میشه. هیچ کس نباید بیدارش کنه" چقدر با این جمله هیوک حسادت کردم😐

واسش گل آورده بود🌷خودش رفته بود واسش از تو حیاط گل چیده بود😍 بهانه ای که آورد چقدر عزیز بود آخه🥺

"چقدر خوبه"

"چی؟"

"حس مالکیت" عاشق این ابراز علاقه های متفاوتشم💖 بوسه کوتاه دونگهه روی گردنشم پر از احساس بود🥺 (اصلا بوسه روی گردن نقطه ضعف منه🥺)

عزیزم بغلش کرد بردش تو اتاق بخوابه😍 "لازم نکرده امروز جایی نمیریم" 😭

"خوبی؟" چقدر منتظر بودم این سوالو ازش بپرسه💙

دستش رو کمر دونگهه "میخوای ماساژت بدم؟" چقدر جنتلمن آخه🥰

"تحریک میشی؟" چطوری مقابل این همه شیطنت دونگهه طاقت میاره واقعا؟😂

جواب دادنش😄 اینه تفاوت هیوک هم نفس 😎

یعنی تصور دونگهه ای که داره با شیطونی تو بغل هیوک وول میخوره و میخنده و لباسشو میپوشه منو میکشه😂 عاشقشونم😍😋 

کانگین و آقای هان هم نمیدونستن🤔 فکر میکردم آقای هان در جریان باشه لااقل🤨

کاری ندارم ولی این حجم از رک بودنم خوب نیست هیوک جان😂 حس میکنم کانگین پشماش ریخت از جواب مستقیم هیوک به سوالی که واسه دیر خوابیدنشون پرسید😄 

بچم مظلومانه اومده میگه من همه قانونایی که برام گذاشتی رو رعایت میکنم. با اینکه باختم نمیشه تو هم لباس بپوشی؟🥺 آخه مگه کسی میتونه به توی جوجه نه بگه؟🐥🐣

هیوکم که پررو پررو میگه مگه دیشب ندیدی  و حس نکردی چقدر حرارتم بالاست؟😂 تازه خودشو کنترل کرده وحشی بازی در نیاره😄 (اینو بهش حق میدم که مقابل دونگهه وحشی بازی دربیاره😋)

اونم که از اون ور شلوارشو کشیده پایین جای گازو نشون کانگین میده😂😂

یعنی مردم از دست این دوتا🤠 هی مجبور بودم نگه دارم به جای کانگین خجالت بکشم دوباره بقیشو بخونم😅 من فکر میکردم به خاطر لاو مارک روی گردنشم خجالت بکشه اصلا انتظار این حجم از جزییات رو نداشتم🤭😂

ولی اون جا که گفت هارد دوست دارم تیر خلاص بود دیگه! یعنی عالی بود😂 حتی هیوکم توقع نداشت همچین چیزی بشنوه! داشت خفه میشد بچه😂 دیگه آخرش با مشت کوبید روی میز😂 کانگین هم نمیدونست بخنده یا این دوتا رو دعوا کنه😂

اومدن هیچل به خونشون خیلی خوب بود😊🥰

چقدر ذوق کرد دونگهه... چقدر خوبه که داره کامل خوب میشه...

اتاقشون... تخت نامرتبشون... گلای خشک شده ی گوشه اتاقشون... عکسای چسبیده به آیینشون... هر کدوم یه دنیا احساسات بود واسه هیچل💖

وقتی کبودی روی گردن دونگهه رو نوازش کرد😍🥺 چقدر عشق داشت حرکتش💙

ماهی کوچولو با چه ذوقی استخرو نشون هیونگش میداد و تعریف میکرد براش🥰

چه لحظه های نابی بود واسه عکس گرفتن... واقعا به موقع بود💙 مخصوصا عکسی که هیچل دو بار گرفت که یکیشو برای خودش برداره🥺❤

واقعا روز خوبی داشتن با هم... امیدوارم تا آخرش همینجوری براشون بگذره و کسی یا چیزی خرابش نکنه😶

 

خلاصه که خیلی دلم تنگ شده بود واسه اینجا. حتی واسه نظر دادن و خوندن جوابایی که به نظر بچه ها میدی💙 من دیگه طاقت دوری از هم نفس رو ندارم آخه😭

❤❤❤

پاسخ:
به به ببین کی اینجاست!!! 🥺😍😍😍😍
آره دیگه تقریبا داشت دو هفته میشد😫😫😫خاک بر سر این مملکت - ___ -
منم دلم برات تنگ شده بود TT
فرشته ی هیوکه.. و شک نکن هیوک خودشم یه روزی اعتراف میکنه دونگهه فرشته س:)
اون 'کجا برم آخه' گفتنشو من برا خودم اینجوری معنی کردم : انتظار داری بعد از اولین رابطه با تو و خونده شدن فاتحه ی بکارتت برم چایی و تنهات بذارم!؟ اونم بی خبر؟ =)
آره هیوک عین بابای بعضیا نیس که روزای تعطیل کله سحر بیان شقایق شقایق کنن و بیدارش کنن =| چیییی میشد همه عین هیوک فکر میکردن و میذاشتن بخوابیم؟ ><
بهونه ت واسه گل چیدن هم قبوله هیوک از بس عزیزی.. 
منم بوسه رو پیشونی و گردن نقطه ضعفمه 😫
اون 'لازم نکرده جای بریم' هم اینطوری بود : هاه😐به درصد فک کن اجازه بدم بعدا اولین تجربه و به خصوص شب بیداری اجازه بدم راه بری چه برسه ب این که جایی بری!
راستش وقتی پرسید میخواد ماساژش بده یه لحظه ته دلم ریخت🙂 انقد حواسش به دونگهه س.. 
دونگهه با شیطنت سوال نپرسه سنگین تره چون هیوک با جدیت و رک بودن جوابشو میده و دونگهه ناک اوت میشه 😂
البته بگذریم که امروز دونگهه فقط هیوکو با زبونش ناک اوت کرد.. 
طوری که هیوک از سرفه خفه شد و پا شد رفت بیرون 
نگاش کن آخه.. وقتی میخواد هیوکو قانع کنه با یه لحنی حرف میزنه که هیوک حاضر میشه قلبشو هم در بیاره دو دستی بذاره کف دست دونگهه :)
خودمم خجالت کشیدم 🙈
شاید این که هیونگش یه روزی بخواد بیاد خونشون براش آرزو شده بود ولی امروز برآورده شد... خیلی حس خوبی بود.. برا تک تک. شون نه فقط دونگهه

ای جانم.. ایشالا از فردا میشیم عین قبل ❤️❤️

تشکر ازت که تو این درد بی نتی و دردای بی درمون دیگه بازم آپ کردی

شخصیت هیوک رو دوست دارم که پر از سوپرایزه و هر لحظه و هر روز و هر ساعت یه نمونه از شخصیت درونی و وجودیش رو ابراز میکنه.

مثل یه نامه نخونده است.

هر سطرش رو که میخونی یه چیز جدید ازش میبینی ومیشنوی.مثل یه معما

البته که وجود افسونگر و هم نفسی مثل دونگهه نفس هر کسی رو بند میاره 

ولی کنار هیوک یه مکمله

پاسخ:
خواهش*-*
هیوک میشه گفت.. پیچیده ترین شخصیت ساده ی دنیا رو داره =)
آره دقیقا 
خیلی خوب تونستی این وجهشون رو ببینی 

سلاااام شقایق جونم خوبی؟

من هنوزم که هنوزه درگیره دانلوده این قسمتم به خدا دلم ترکید😭

نمیدونم چه مرگشه دانلود نمیشه برام 😩با نت گوشیم و وای فای خونه و فیلتر شکنم امتحان کردم نشد که نشد😭

من نا امید نمیششششششششممممممممم😁😁

دوست دارم💙

پاسخ:
سلام عزیزم خوبم تو خوبی؟
تونستی دان کنی بالاخره خوندی؟ آخه خیلیا دان کردن و مشکلی نبود پس مطمئنم لینک سالمه
می تو😍😍

سلااااام

خوبی جانم

وایییی نگو نمیدونی من تو این بی نتی چی کشیدم هی با خودم میگفتم وای خدایا الان هم نفس آپ میشه من نمیتونم بخونم این جور چیزا که بالاخره نت باز شد تونستم بیام دیدم بله آپ شده.

واقعا عجب جاییم تموم شد لنتی من یکی که کف کردم

لنتی هائه اینجا چه قد شیطونه من از دست این دوتا شاهزاده ها چیکار کنم اخه گاااد

پیش کانگینم دست برنمیدارن برا خودشون همون شکلی حرف میزنن😂😂

تو آشپزخونه هائه برمیگرده رونشو نشون میده میگه هیونگ اخه این واقعا جای گاز انسانه؟؟!!

هیوکم میگه حالا سعی کردم زیاد وحشی نباشم

دونگهه میگه ولی یه چیزی فهمیدم...

(این که هارد دوست دارم)!!!!!!!!!!!!!

ماااااااااااااااااام

به دادم برس...

نمیدونی که من فقط نشسته بودم دستامم جلو چشمام بود هر جمله رو میخوندم یه جیغ میزدم😂😂

آخرش خواهرم یه دونه زد تو سرم گفت خفه شو

منم بقیه شو در حالت خفه گی بودم نمیتونستم صدامو دربیارم😂😂

یه ذره خجالت هم ندارن تو وجودشون

اصلا ازشون بپرسی میگن خجالت چیه خوردنیه؟😂😂😂😂

ای جونهه دلمممم

تو فقط بخند لعنتییییی 

ببین دیگه چه قدر شیرین و دوستداشتنین که تونستن خنده کانگینو دربیارن

ولی فاااک خیلی هات بوووود

هیوک وحشی می دوستم*-----*

وایییی هیچولمممممم

قربونششششششششششششش

پسر خوشگلم میتونه رو پاهای خودش را بره

مادر به فدایش..*----*

هائه چه قدر ذوق میکنه هیچولو میبینه😍😍

الهی....

واقعا اتاقشون خیلی قشنگ به نظر میرسه

هیچولم ازش خوشش اومد😍😍

اخ هیچولم فهمید😂

دونگهه لاعقل یکی دو روز باید تو خونه بمونه

وایی واقعا به دونگهه و هیچول میخوره که برادر باشن

زیباییشون چشم همرو میگیره

*------*

عکساشوووون

فقط ژست عکس ایونهه

دونگهه سرشو گذاشته رو شونه هیوک😍😍😍

خیییییلی خوب بود

کلی کیف کردم 

تنها دلخوشیم تو این روزا همین هم نفس بود

خسته نباشی دارلینگممم💙💙💙

 

 

 

 

پاسخ:
سلام اسرااا
من خوبم تو چطوری؟
نه بابا من خودمم عین تو نت نداشتم.. ولی تو اون بازه زمانی ای که سایتای ایرانی باز میشدن گفتم یه قسمت آپ کنم چون بچه ها هم خیلی سراغ میگرفتن و دلتنگ بودن. 
الان ک دیگه خداروشکر وصل و حل شد و میریم رو روال قبل 
هائه از اول شیطووون بود 😂😍
گاهی وقتا با زبونش هیوکو نام اوت میکنه 
و الانم یکی از همون موقعا بود.. وقتی ک گفت هارد دوس دارم:|
معلوم نیس هیوک چ افکار فانتزی ای به مغزش هجوم آورده بود که اینطوری از سرفه خفه شد... 
من خودم بیشتر از همه شرم کرده بودم 
کانگینم با این ک می‌خندید و دلش می‌ریخت تهش طاقت نیاورد گفت گمشین برین تو اتاق 
ولی ایونهه نرفتن گفتن گلم تو که غریبه نیستی 😂
الهیییی😂😂❤️
جیغاتو حفه کردی عایگوووو 
دفه ی دیگه برو یه جایی تنها بخون ک هیچ کس نباشه راحت خودتو سبک کن جیغ بکش 
مهمون به این عزیزی دیده بودی؟ :)
اصلا از این بهتر مهمون میتونس بیاد؟؟ *-*
حالا خداروشکر چون بار اولشون بود هیوک سعی کرد ملایم باشه دونگهه حالش خوبه 😐ولی امان از درجه سختی ای ک گفت دوس داره.. 🚶🏻‍♀️
سلامت باشیییی 
خواهش عزیزم❤️

اخیششش... چقد چسبییید بهم این قسمت ... اصلا عاشقششششششم من ... قند خونم رف بالا از شدت شیرینیش ... همینطوری عالی بمون شقایق جون

پاسخ:
خب چقد عالییییییی^~^نوش جونت بشه ❤️

شقایق جان من دیروز یادم رفت توی نظرم بگم😅

پیکوفایل باز میشه😶 من خودم با اون کارامو راه میندازم فعلا😅😐 برای خودت و کسایی که توی نظرات خوندم  کلا کار دارن چیزی‌ میخوان اپلود یا دان کنن گفتم😶

من خودم تونستم با لینک مستقیمی که زحمت کشیدی گذاشتی دان کنماا😍🙏♥️

برای کسایی که نتونستن و کلا با اپلود و دان کار دارن گفتم بیام بگم😅 پیش خودت نگی چه دستور میده😅

👇👇👇

http://www.picofile.com

پاسخ:
سلام عزیزم
نه بابا این چ حرفیه.. مرسی ک گفتی 
اگه نت همچنان قطع بود حتما با لینک پیکو که بهم دادی قسمت بعد رو میذاشتم چون خیلی بهتره 
ولی خداروشکر الان وصله و عین قبل آپ میکنم 😊
فدات فدات 

TNTجونم،الان دیدم توکامنتای پارت قبل جوابمودادی*-*منم امیدوارم زودی باکامنتات اینجارومنفجرکنی :)))))😂😍مجمع خوانندگان قدیمی ازشرلوکشون ب بمبشون*-*

پاسخ:
😍😍😍😍😍

های بیب...میس یووووو😭😭

دروصف این پارت کلمات کم میارن...

واژه هانمیتونن توصیفش کنن شتتتت...

خلاصه ای از ریکشنام در طی خوندن این پارت:

مای گادددد

فااااااک هیوک

فاکککککک یووووووو هیوککککک

هیوووووووک

*دادخود را در گلو خفه میکند

او مای فاک:/😂

شتتتتتت دونگههههه فااااک پسررررر

*هارددوست داره!!!!!!(سرخودرابه دیوارمیکوبد)

فدا رک گفتنت بشم خب هیووووک

خنده های کانگین :)))))

هیچول اون عکساااااا...

*بروبچ خواننده امیدوارم زنده مونده باشن

لازمه دیگ بگم ک چقد فاکینگ بود؟

خسته نباشی بیبی💖

پاسخ:
سلام خواننده ی قدیمی و وفادار منننن
ای جان 
کاملا میفهمم چی میگی 
ولی ری اکشناتو 😂😂😂
حق داری 😂😂
خودم چند وقت پیش ک داشتم این پارتو ویرایش میکردم آروم آروم داشتم میخوندم 
بعد رسیدم به جایی ک هیوک از اتاق بیرون اومد و خیلی رک به کانگ گفت دیشب س. ک. س داشتیم 
😐😐😐😐
حتی خودمم شوکه شدم 
بعد بلند گفتم وات د فاک هیوک 😐
مرسیییی ک دوسش داری 
سلامت باشی❤️

سلام
دخترا، چون ممکنه خیلی هاتون هنوز به تلگرام دسترسی نداشته باشین و از اونجایی که دیدم پیگیر خبرها هم هستین، من اخبار مربوط به سوجو رو اینجا براتون گذاشتم. امیدوارم این کارم اشکالی نداشته باشه.

_گویا مراسم کمی با بی نظمی برگزار شد. زمانی که اسم سوجو رو برای اومدن روی فرش قرمز صدا می کنن، پسرا به جای فرش قرمز، مستقیم رفتن رو استیج... انگار کسی نبوده که تو مسیر راهنماییشون کنه.
_ به جز هیچول، بقیه ی پسرا تو مراسم حضور داشتن.
_ سوجو تو جشنواره ی Asia Artist Award  برنده ی جایزه های محبوبیت، بهترین بازیگر مرد (شیوون) و Top of Kpop record شد.
_ پایان مراسم، لیتوک تنها مجری ای بود که به سمت حضار میره و بهشون تعظیم و ادای احترام می کنه.
_ وقتی سونتین میخوان برای گرفتن جایزشون برن، پسرا بغلشون میکنن و بهشون تبریک میگن.

— ترجمه صحبتهای لیدر و دونگهه بعد از دریافت جایزه محبوبیت مراسم امروز AAA 

_ لیتوک : چیزی که در مورد محبوبیت وجود داره اینه که ما نمیدونیم اون چه زمانی اتفاق میفته و چه زمانی کمرنگ میشه، اما به خاطر الفا که ۱۵ سال تمام مداوم به ما عشق ورزیدن، من فکر میکنم این ممکن شد. من فکر نمیکنم زمان مهم باشه، تا زمانی که ما به سختی کار کنیم و قدر وقتی که داریم رو بدونیم، حتی اگه محبوبیتمون رو از دست بدیم هیچوقت عشقی که بین ما و الفاست عوض نمیشه. از حالا به بعد ما سخت تر کار میکنیم و خاطراتی رو با شما میسازیم پس امیدوارم مارو دوست داشته باشین.

_ دونگهه : خیلی وقت از زمانی که به ویتنام اومدیم میگذره، از همه ی کسایی که بهمون عشق دادن ممنونیم و امروز با یه اجرای باحال جبرانش میکنیم، ممنونم!

— شیوون و جانگ هه این برنده جایزه بهترین بازیگر مراسم امروز AAA شدن

_ شیوون : من سپاسگزارم چون این جایزه ای بود که انتظارش رو نداشتم، اول از همه میخوام از پدر و مادرم تشکر کنم. این جایزه برای من به این معناست که سخت تر کار خواهم کرد و این جایزه رو با قدردانی قبول میکنم. این جایزه رو با الفای عزیزمون که اینجا هستن، خانوادمون در لیبل عس جی، خانوادمون در اس ام، و اعضای دوست داشتنی سوجو که اونجا نشستن و همه ی کسایی که اینجا هستن تقسیم میکنم. ممنونم!

در آخر هم لیتوک به شیوون میگه میشه جمله معروفت رو بگی و شیوون خودشو میزنه به اون راه میگه صداتو خوب نمیشنوم... لیتوکم میگه همون No Challenge , No Change... بعدم شیوون از حاضرین میخواد که بعد گفتن No Challenge ، اونا بگن No Change و شاهد این صحنه قشنگیم و شیطنتای پسرا مخصوصا شین.

— ترجمه صحبتهای کیوهیون، یسونگ، ریووک و لیدر بعد از دریافت جایزه Top Of Kpop Record مراسم امروز AAA در ویتنام

_ کیوهیون : امسال ۱۴امین سالگرد دبیومون هستش، و بعد از مدت طولانی به ویتنام اومدیم. اینکه فنارو میبینم که لایت استیکاشونو از نقاط مختلف تکون میدن، واقعا منو خوشحال میکنه. با اینکه مدت زیادی گذشته، ما این حقیقت رو میدونیم که فنای زیادی از کشورای مختلف داریم و امیدواریم که بهتر بشیم، سوپر جونیوری که سخت کار میکنه. از همگی ممنونم!

_ یسونگ : وقتی به عقب نگاه میکنم... برای من، مثل دیروزه اما زمان زیادی گذشته. ممنون که برای این زمان طولانی بهمون توجه داشتین و قدرمونو دونستین. ما از قبل هم سخت تر کار خواهیم کرد، پس از حالا به بعد هم توجه تون رو ازمون نگیرین... ممنونم!

_ ریووک : ممنون، الف دوستون دارم!

_ لیتوک : هیچ چیزی تا همیشه باقی نمیمونه، و همینطور با گذشت زمان، این بدیهیه که ما سنمون بالاتر میره و ضعیف تر میشیم اما امیدوارم ما، سوپرجونیور، گروهی باشیم که در کنار دیگران موندگار میشه بیشتر از یه گل زیبایی که شکوفه میده. مثل همیشه، از همه برای اینکه دوستمون دارین و همراه با ما حرکت کردین ممنونم، و ما همیشه این عشق رو جبران میکنیم. همینطور امیدواریم گروهی باشیم که از آغازها صحبت میکنه نه از پایان ها، و نه از گذشته بلکه از حال. همگی، امروز هم یه شایستگیه، چون ما خاطرات جدیدی با شما ساختیم. ما شمارو در کنسرت میبینیم و صمیمانه ازتون ممنونیم و دوستون داریم.

پاسخ:
سلام
دمت گرم ماندانا 
خودم از کسایی بودم ک نت نداشتم و اینا رو اینجا خوندم ❤️

عاااح سلاامییی به گرمی باز گشایی اینترنت😌😢

بی نتی از یه طرف دقمون داد دلتنگی برا هم‌نفسم از یه طرف😢

چه قسمتی بود😍😌 بعد یک هفته دوری😌

وای خدا بمیرم برا دونگهه ی فرشته ی تو ملفه ی سفید یا چی؟ قشنگ میتونم تصورش کنم😍💙

و هیوک جنتلمن هات داگ لعنتی که به خاطر چاگیاش نرفته سرکار و رفته براش گل چیده اورده😍 بمیریم براش یا دیره؟😍 

وای قلبم وای خدا من دیگه نفس نمیکشم... میگه چه قشنگه حس مالکیت😍 لعنتییییی😍😍

واااای خدا من بی جنبه م من تحمل این دیالوگای شیرینو ندارم میافتم میمیرم میمونم رو دستتون... میگه میخوای ماساژت بدم؟ 😍😍😍 گاااااااعد😍💀

لعنتی لباس پوشیدنشم س.کسیه💀💀💀💀

وای خدااااا چقد عاشق هیوک رکم😂😂😂 لعنتی دیوث😂😂😂💙

بدبخ کانگ دست چه بی حیاهایی افتاده ها😂 حالا بدم نیستا😋

لعنتیییییی میگه حس کردی که چقد حرارت تنم بالاس💀 فاک فاک فاااااک💀

جوووونز گازشم گرفته لعنتی تو فقط گازش بگیر💀💀💀

فااااااعک فاااااعک میگه هارد دوست داره💀💀💀 بیه هات داگ برو حالشو ببر💀  جوجه ت مظلوم نما بود💀

عی خدا هات داگم شوکه شد یکی بزنه پشتش بچه خفه شد😂😂😂

جییییییییغ هیچولممممممممممممممم😍😍😍 

لاو مارکشونو دید😍🙈 لعنتیای عاشق دوست داشتنی😍💙

منم اون عکسا رو میخوام☹ 

چقد قسمت گرمی بود این قسمت😍😌💙

پاسخ:
سلام تک تک 😍😍
درک میکنم دلتنگ شدن برا یه فیک چقد سخته :(
جای حساسی بی نت شدیم ولی خداروشکر تموم شد این دوران غار نشینی.. 
وقتی سفید تنش میکنه خیلی فرشته میشه حالا ملحفه سفید باشه دیگه تماااام 
معلومه ک نمیره سر کار.. اونم بی خبر!! بعد از گذروندن شب اولین رابطه اصلا حاضر نیس تنهاش بذاره
خدا نکنهههه زبونت گاز بگیر 😫
کلا از سر تا پا سکسیه هیوک 😑🤐
آره حالا ته تهش کانگ عرق شرم میریزه ولی کی بدش میاد اینا بشینن دور هم حرف بزنن و بخندن؟ =)
یه طوری ام گاز گرفته ک قشنگ جاش بمونه کبود شه 
کجاش مظلوم نما بود یادت رفته زبونش چقد از هیوک دراز تر بود؟؟ 😂
همین زبونش باعث شد هیوک خفه شه و صحنه رو ترک کنه 
عاره چولا فهمید و بدون گفتن چیزی فقط با لمس کردن کبودی به دونگهه نشون داد ک فهمیده و تمام 
اگه دیدی به منم نشون بده عکسا رو خودمم خیلی میخوام 🚶🏻‍♀️

سلااااامممم .... وای که چقد دلم تنگ شدهههه بووووود ... اقا من نمیتونم دانلود کنم ... ینی میتونم ولی این گوشی خودم نیس ... هم یجورایی نمیتونم صبر کنم هم دوس ندارم از نظرا داستانو بخونم ... ولی مرسی ک بازم فکر حال مارو کردی

پاسخ:
سلام خوبی؟ تونستی دانلود کنی بالاخره؟؟؟ 

عی خخخخخدا...

نمیرم یعنی من واسه این دوتا کفتر عاشق؟ مگه داریم قشنگتر ازین دوتا..

مگه داریم فرشته تر از دونگهه ی پیچیده شده لا ملافه سفید.. اخ قربونش بره هیوکش که🥰😂

یعنی عاشق هیوکم که شرم و حیا لا موجود.. خیلی قشنگ اعتراف میکنه س*ک*س داشتم با دونگه ×_× 😂 ماهی خنگش بدتر ازون... ژووووووونم که..

فهمیدیم بچم هارد دوست داره.. هیوک یه هارد برو بچه از وسط دو شقشه حالشو ببره🤣 یعنی اخرشن این دوتا..

ماهی کلا از معصومیت دراومد..چشم و گوشش باز شد حالام هی قصد تحریک هیوکشو داره... اووف

عا...چولا هم بالاخره سرپا شد و اومد خونه دامادشون..😁به به

خبر میداد بزی..گاوی..خلاصه قربونی ای میدادیم واسش بد نباشه یوخ😉

با چه ذوقی خونه شونو نشون داداشش میداد..جووونم.. بترکه چشای اونایی که میخوان شما رو از هم و اشیونتون جدا کنن.. حالشو ببرید اصن..

ژستشون هنگام عکس که منوووو کشت..

میخوام اون عکس رو منم😂🥰

خلاصه هر قسمت دیوانه تر میکنی ما رو تو شقا...

این رسمش نی..

رسمش نی که اینقد خوبی.. اینقد قشنگ مینویسی..

خواهشا فوری بعد اتمام یه فیک دیگه رو شروع کن به نوشتن وگرنه ما دق میکنیم.. معتاد کردی مارو به قلمت🤩🔥💟

پاسخ:
میتونه شرحه شرحه شی ولی مردن ممنوعه+_+ جزو قوانین داستان تا قسمت آخره و اگه شکسته شه جریمه داره ^^
تازه هیچی ام تنش نیس *-* هنوز بازیه 'دیوونه کردن هیوک' از دیشب تا حالا ادامه داره..
آره دیگه وقتایی میگفتم رک بودن هیوک مرزا رو رد کرده قشنگ منظورم همچین چیزی بود😂
خسته آخه خسته.. از دیشب تا حالا هنور خستگی از تنش در نرفته حال و نای لباس پوشیدن نداره 👽
بی خبر اومد ک سورپرایز کنه 🥰
باز شکر خدا لا اله الا الله هیوک لباس تنش بود :|
عایگووو خداروشکر ک میگی خوب بوده 
امیدوارم تا تهش همینجوری دوسش داشته باشی ‌‌^~^
💕💕💕

سـلــام شقـــایــق *-* خوبی؟

تو این چند روز چه قدر دلم برای خودت و هم نفس تنگ شده بود؛ بدتر اینکه جای حساسی تموم شد...

از زیبایی های این قسمت چی بگم خب؟ قبلاً هم بهت گفتم و باز هم میگم... این قدر روزمرگی و زندگی روتین رو با قلمت زیبا توصیف میکنی که آدم رو عاشق تکرار مکررات میکنی و این فکر رو در ذهن ایجاد میکنی که میشه از کوچیک ترین و تکراری ترین های زندگی هم شاد بود و لذت برد. 

هیوک :) چه قدر رومانتیکه و رو نمیکنه لعنتی... بعد از اون شب بیداری دوست داشتنی پاشده رفته واسه هائه اش دسته گل چیده... من عاشق این حرکتش شدم، یه کار خاص و پر از عشق :) افکار دیوانه وار شب بیداریشون از ذهنش کنار نمیره و همه چیز جلوی چشماشه...

"چقد خوبه..."

"چی؟"

"حس مالکیت..."

آیا روا نیست که آدم بعد از این دیالوگ های دوست داشتنیشون نفسش بره؟(:

خب ببین با ما چی کار میکنی؟ چه جوری توقع داری کف وب از حال نریم؟ از حال که بریم چجوری بیایم نظر بذاریم؟ تو خودت این چیزها رو مینوسی چجوری دووم میاری؟؟؟ حس و حالت موقع نوشتن دیدنیه!

چاگیای شیطون:| با اون ملحفه دورش... (: دوست دارم تو افق محو شم. هیوک چجوری طاقت میاره؟

با درماندگی گفت: "پس حداقل... یه لباس زیر بپوش..."

با شیطنت گفت: "تح*ری*ک میشی؟"

بذارید من دونگهه رو بچلونم:| این هم پرسیدن داره؟ هائه ی خواستنی لعنتی کنار هیوک باشه و پسرم تح*ری*ک نشه؟؟؟ اصلا مگه ممکنه؟

خیلی رُک جواب داد: "آره... بدجور!"

قربون هیوکم برم که رک جواب این جوجه شیطون رو داد^-^

آقا من میخوام کانگین باشم!!! کانگین بنده برگزیده خداست... خب آخه ببین این دو تا پسر بی شرم چه راحت جلوش حرف های قشنگ قشنگشون رو میزنن؟ جوجه شیطون کبودیش رو نشون کانگین هیونگیش میده خب :( کانگین قربونش برم شاهد چه مکالمات زیباییه این قدر که که گفت: "به خودم شک داشتم قلب دارم یا نه، ولی شما دو تا لعنتی یه جوری بلدین دل آدمو پایین بریزین که دیگه این فکر نداشتن قلب و احساسُ از سرم بیرون کنم!"

"اگه میتونستم میپوشیدم. واقعا نمیتونم! خودت که دیشب دیدی و فهمیدی و 'حس کردی' که چقد حرارت تنم بالاس!"

نمیدونم کانگین چجوری تونست این جمله رو هضم کنه... من بودم همون جا خون و کف قاطی میکردم:))) آره لعنتی آره خودش دید و فهمید و 'حس کرد' که توی لعنتی چه قدر هاتی:| 

"تازه نمیتون باور کنی چقد جلوی خودمو گرفتم تا وحشی نباشم.. به هر حال که میدونی من چقد مزاجم گرمه.."

من میخوام برای این دیالوگ های هیوک شرحه شرحه شم:))) ولم کنید:') همین که چه قدر با خودش جنگیده تا 'وحشی نباشه' دل آدمو آب میکنه!

"بسه! بس کنین... برین تو اتاق حرفاتونو بزنین"

طاقت ددی کانگ هم طاق کردن لعنتی ها... تحمل این حجم از عشق سخته مگه دل آدم چه اندازه ظرفیت داره در برابر این دو تا؟:)

خب همچنان بپردازم به چاگیای شیطون:|||

"ولی با این که بار اولم بود... یه چیزیو خوب فهمیدم"

"چیو؟"

"که هارد بیشتر دوست دارم"

بهــلـــه:| موذی:| شیطون:| کرمــووو:| بذارید خودمو خالی کنم خب... حالا هیوک بدبختو به سرفه انداختی خوب شد؟:| به قول گفتنی کرم از خود درخت است•___•

"معمولا شکلات نمی خوری!"

"خب... الآن هوس کردم"

من سر این دیالوگ خنده ام گرفت چون یاد قسمت اول و حرف هیوک افتادم. دیالوگش این بود...

"تو که میدونی من گرم مزاجم.."

"برو خداتو شکر کن که دختر نیستی.. وگرنه الآن ازم حامله بودی.."

دونگهه گفت 'هوس' شکلات کرده یهویی یاد این حرف هیوک تو قسمت اول افتادم. برام خنده دار بود و هم یه مرور خاطر شد از قسمت های اول که با هم خروس جنگی بودن.

از مهمون ناخونده دوست داشتنی و حضور گرمش تو خونه دوست داشتنی برادر کوچولوش و هم نفسش که دیگه هیچی نگم... هیچول هیونگ رو پاهای خودش حتی با کمک اعصا و چی بهتر از این سورپرایز قشنگ برای هائه؟ هیوک هم که جنتلمن و خوب بلده تو هر موقعیتی چه طور رفتار کنه و با مهربونی رفت دوربین آورد تا از این دو تا برادر عکس بگیره.

ممنون شقایق :) خسته نباشی♡

پاسخ:
سلام زبون طلا.. خوبم من^^
منم حسابی دلم تنگ شده بود.. همین الانم دلم تنگه ولی صبر میکنیم بازم. 
ای جان.. چ خوبه ک می‌شنوم میگین عاشق همین پارتای آروم و بی دردسر هم هستین.. واقعا باعث خوشحالیه. 
ایده ی گل آوردن واسه همسرش بعد از اولین رابطه عین شخصیت خودش خاص بود.. حتی نه این ک بره بیرون گل بخره.. از حیاط عمارت گل بچینه و دسته گل درست کنه :) بعدم بیاد بهونه کنه بگه آره چون داشتن خشک میشدن چیدمشون.. باشه ما هم میگیم تو حتی اگه قصدت هم این بهونه بود بازم عاشقانه بود کارت:)
اتفاقا من انقد قبل از نوشتنشون بهشون فکر کردم ک دیگه موقع نوشتن کاملا برام عادی هستن.. آخه از ماه ها قبل صحنه رو تو ذهنم پرورش میدم *-* همیشه ام گفتم..خوندن از نوشتن خیلی لذت بخش تره 
طاقت نیاورد.. آخرشم عاجزانه التماس کرد یا لباس تنت کن حداقلللللل لباس زیر :| تازه اگه قرار بود دونگهه خودش ل*خت پاشه بره واویلا میشد برا همین گفت نه تو بشین سر جات من میرم - _____ -
هائه اومده پیش بزرگترش اعتراض کنه ک اون یکیو دعوا کنن.. عین جوجه ها^~^ ولی مگه کانگین با دیدن این رد و کبودیا میتونه دلش نره؟ اصلا میتونه هیوکو سرزنش کنه؟ حاضره صدتا لاو مارک سخت ببینه ولی دیگه اون روزای موش و گربه بازیشون برنگرده 
بله دونگهه تا اعماق وجودش حس کرد هیوک چقد حرارت داره نیاز نبود دوباره تکرارش کنه ک ما رو جر بدههههه ‌‌.. گاد..
تازه خوبه کانگین گفت برین تو اتاق حرفای خاک ب سری بزنین ولی اون دوتا در کمال پررویی نرفتن 😂
یادتون بمونه هائه گفت هارد دوس داره.. خوب یادتون بمونه ک بعدا انکار نکنه یه وقت یا در بره از زیرش :|
ارههه تو تنها کسی بودی ک بهش دقت کردی.. به هر حال ک اولین بارش بود و.. 
به هر حال ک فاتحه ی یه چیزی خونده شد و.. 
یه چیزایی عوض شد و... 
هوس شکلات کرد 😅
اوهوم دونگهه کاملا سورپرایز شد و چه سورپرایزی قشنگ تر از این ک اولین مهمونت هیونگه عزیز دلت باشه ک با پاهای خودش اومده خونتون سر بزنه؟ ^^
خواهش عزیزم 💕

واااای بالاخرهههه😭😭مردیم از انتظااار😭کلیی ممنون ازت با اینکه نتت هنوز وصل نشده بود به فکرمون بودی و آپ کردی😭😭😭😭💞

فکر کنم خیلیا مثل من توی این مدت برای رفع دلتنگی قسمتای قبلو باز خوندن😭 ینی قشنگ معتادمون کردی رفته😂🤦🏻‍♀️♥️راه برگشتی هم نیست😂😍😍

چقدر خوشحال شدم توی سایت ایرانی اپلود کردی اخه نت منم وصل نیست هنوز😢 همش میگفتم اگه اپلود شه نمیتونم دان کنم😢😭 چه وضعیه درست کردن اخه🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️😑 و اما این قسمت😍😍😍 آخی هیوک صب پاشده بود برای همسرش گل چیده بود😍😍این بشر به وقتش خدای احساسه کی میگه بی احساسه😍😍 اقا ولی خدایی من جلو کانگین خجالت کشیدم😂😂🙊🙈دیالوگاشون😂😂🙊🤦🏻‍♀️♥️💦 و اومدنه هیچل که تیر خلاصو زد😭😭راه رفتنش😭اصلا وقتی که دونگهه پرسید چرا چهار تا غذا سفارش دادی فهمیدم قراره هیچل بیاد😍😍 عکساااشونو بگووو😭😭😍دلم میخواست با کانگین هم عکس بگیرن😢😍😍 خیلی قسمت روشن و خوشگلی بوددد مرسییی😍😍🌸🍃

پاسخ:
بالاخره 😍😍خواهش میکنم عزیزم. میدونستم ک دلتون تنگه😍🥰
آره خیلیا گفتن یا از اول خوندیم یا آخری رو چند بار خوندیم و اینا 😅❤️
آصلا اگه میخواستم هم جای دیگه نمیتونستم آپلود کنم چون برا هیچ کس باز نمیشد از جمله خودم 
گل چیدن و دسته گل درست کردن.. نهایت سافت بودنه:))خیلی رکن.. کانگین گفت پاشین برین تو اتاق از این حرفا بزنین ولی بازم نرفتن 🤐😂😂
نوش جون خوشحالم ک دوس داشتی 😍💕

عاقا میگم من هنوز نتم قطعه تازه همین امروزم این سایت برام اومد بالا خبر مهمی چیزی نشده ؟ یه خلاصه ای برام بگو تا نتم وصل شه دگ دارم میمیرم :)

پاسخ:
من تا دیشب خودم کاملا بی خبر بودم، واسه چند دقیقه به پروکسی وصل شدم و گویا روزای شلوغی بوده. سوشو تایلند دو روز داشتن و دونگهه لایو یوتیوب گذاشته با هیوک 

وی از شدت مرگ بودن این قسمت رسما اسپیچلس است!!!!

واقعا نمیدونم چی بگم...😁

انقد سوییت بود! انقد قشنگ بود! انقد مرگ بود! انقد خوب بود! انقد فراتر از خوب و عالی و سوییت و قشنگ بود که من دارم از شدت زیاد بودن اینا میمیرمممم😭😭😭😭

چطور میتونن اخهههه؟

چی بگم اخههههه؟

از کدوم قسمتش بگم؟

من با تک تک کلمات و جمله ها جامه دریدم!

از دونگهه بگم که این قسمت رسما قصد کشتنمو داشت؟

یا هیچل که دقیقا جایی ک انتظارشو نداشتم اومد؟

یا هیوک که انقدر قشنگ عاشقه که دلم خواست جای اون یدونه گاز، ده تا گازش بگیرم؟

یا کانگین که همه اینارو از نزدیک میبینه؟

این چه وضعشه ادم نمیدونه چی بگهههه😭😭

خیلی خوب بوووووووود عاقا😭😭😭

دوست نداشتم این قسمت تموم بشه😭😂

لعنت ک قراره بیشترم بشه😭

فکر کنم علاوه بر تپش قلب، دیابتم گرفتم از بس سوییتن اینا😭

من برم دیگه جامه برام‌ نموند😭

ولی واقعا این قسمت خاص بود😭😢

ممنوووون که از این قشنگیات برامون مینویسیییی💙💙💙💙

پاسخ:
عایگووو
اتفاق خاصی نیوفتاد تو این قسمتااا ولی میبینم ک دوسش داشتی *-*
اتفاق احساسی البته افتاد و مهم ترینش اومدن چولا هیونگ به خونه ی داداش و شوهرش بود *-*
لطف داری خب عزیزززززز دلم ک میگی انقد خوب بوده ❤️
این قسمت چون همش تو خونه اتفاق افتاد و جایی بیرون از اون نرفتن بار احساسی زیادی داش
و البته سافت بود :)
فقط حواست باشه زیاد آب قند نخوری ک بدتر نیوفتی رو دستم 
جامه دریدن هم مال قدیما بود الان تو این گرونی نباید بدری 🚶🏻‍♀️
خواهش میکنم عزیزم 
مرسی از تو ک قشنگ میخونی 💕💕

سلام سلام صدتا سلام.اینو قبلنم گفتم .حالا بازم میگمش. خیلی کم نویسنده ای رو دیدم که تا این حد با خواننده هاش عالی  رفتار کنه. واقعا که بی نظیری.دستت درد نکنه که یکم ما رو از غم وغصه این روزا در آوردی. تو داستانت کانگین خیلی خاص و باحاله. چقدر خوبه که ادم یکی مثل کانگینو تو زندگیش داشته باشه که بتونه همه چی رو بهش بگه.اونوقت زندگی دیگه ته خوشبختیه.

پاسخ:
سلام و درود *-* وای خوشحالم ک چنین چیزایی انقد براتون اهمیت داره. شخصا برا من یه چیز عادی و جزئی ای بود و بهش توجه نمیکردم چون از اول با خواننده ها همینطوری حرف میزدم و جو وب برام گرم بود. اما هیچ وقت فکرشو نمیکردم این گرم و صمیمی بودن براتون مهم باشه و بخش اینطوری توجه کنین پس خیلی خوشحالم *-* و خواهش میکنم، چون میدونستم چقد دل تنگین

وااای چه حس خوبی داشت که بعد از یه هفته بی اینترنتی تا تلگرامم رو باز کردم دیدم هم نفس آپ شدههه😍😍😍😍

ممنون که با این وضعیت آپ‌ کردی و خوشحالمون کردی😍♥️

خیلیییی قشنگ و رویایی بود این قسمت، یه روز شیرین و‌ پر خاطره با کانگین و هیچول😍😍

مرسی بابت حس خوبی که بهمون دادی😍♥️

پاسخ:
خوشحالم ک خوشحال شدینننن😍😍😍
ولی نت خودم هنوز وصل نشده:(
بالاخره ک قسمتی بود ک هیونگ اومد داداش و داماد *-*
خواهش میکنم 💕

سلام 

آخی بالاخره باهم یکی شدن عزیزمممم 

چقدر گوگولین 

اصلا حیا ندارن جلو کانگین خیلی راحت حرف میزنن

دونگهه که دیگه شلوارش کند .😅😅

هیچول بالاخره اومد خونه داداشش .من ذوق کردم خیلی 

ممنون

پاسخ:
سلام
آره 🙈
نه بابا با کانگ خیلی راحتن در این حد در میون میذارن باهاش 
شلوارشو نکند فقط کششو تا جایی ک بتونه کبودیو ب کانگ نشون بده پایین آورد :|
خواهش*-*

سلام
خوش به حال کانگین که پسرا همه چی رو باهاش در میون میذارن 😎
دونگهه حتی کبودی حاصل از گاز گرفته شدنش توسط یه موجود هاتِ وحشی رو هم بهش نشون داد 😐
جای دیگه ای نمونده بود که نشون بده؟! 😏
تا باشه از این کبودی ها 😋

رینا جون
میشه من کانگین باشم؟! 🤔

پاسخ:
سلام
واقعا خوشااابحالش 
البته کانگین هم با تمام این خوشبحالیش گفت ساکت باشین برین تو اتاق حرف بزنین😐عرق شرم می‌بارید از سر و روش
آره حتی هیوکو سرزنش نکرد چون خودش با کبودیا موافق بود🤭
بله میشه 👽

سلام شقایق جونم  من دارم میترکممممممممم😩نمیتونم قسمته جدیدو دانلود کنم😭

برام میزنه وب در دسترس نیست😡

پاسخ:
وا چرا؟ رو لینک دانلود میزنی اینطوری میشه‌؟
لینک ک مستقیمه.. همه دان کردن مشکل نداش

وااای شقایق چقدر دلم تنگ شده بود واسه هم نفس .

عزیییزم چقدر خوشحال بودن که هیچول رفته خونشون.

و من همچنان نت ندارم و فقط اینجا برام باز میشه.

پاسخ:
منم همینطور*-* واسه آپ کردن
منم همینطور.. همچنان نت نیس اینجا 

سلام شقایق جان عزیزم 

این ۶ روزی گذشت به شدت حس یه تبعیدی رو داشتم این قدر ناخوشایند بود و به خصوص دوری از هم نفس ما رو به بی نفسی کشونده بود 

دلم هم برای هم نفس هم خودت یه ذره شده بود 

مرسی که هنوزم شرایط اینترنت خودت به حالت عادی برنگشته امشب گذاشتیش 😍😍😍❤❤❤❤

هنوزم باورم نمیشه این دو تا شاهزاده لجوجمون این جوری عاشق هم بشن از دوست داشتنشون من در حال غش و ضعف رفتن براشونم 

تو روز سرد زمستونی برای چاگیاش میره تو باغ براش گل میچینه کی میگه تو کوه یخی تو سرشار از عشق و خواستنی 

عشقت به هائه یه دونه است تکه یه مرد ستودنی که تا اخر دنیا بهش تکیه کرد 

اما بی حیا بودنشون از دسترس خارج شده حالا این یه مورد پسرا کوتاه بیاین کانگین حتی از خودتون هم باشه حریم شخصی رو رعایت کنین همه چیز نباید بگین 😍😍😂😂

امارفتار کانگین عکس العملش رو با پسرا خیلی دوست دارم اینقدر قبولش دارن اینقدر دوسش دارن حتی یه لحظه هم باهاش غریبگی نمیکنن و این خیلی قشنگه 

ارکجاش بگم که این قدر قلمت دوست داشتنیه 

بالاخره اون روز زیبا رقم خورد و هیچول با پای خودش رفت خونه عزیز دلش چقدر هیجان زده اش کرد عشق به برادرش هر نشدنی رو شدنی کرد چه زوقی کرده بود جا داره از کانگین تشکر کنیم برای شادی پسرا هر کاری میکنه 

وا این روزا داره به سرعت میگذره و تک تک این روزا به یه خاطره تبدیل میشه اما حتم دارم هیوک از این امتحان هم سر بلند بیرون در میاد

فوق العاده بود😍😍😭😭😭😭😭❤❤❤

پاسخ:
سلام فائزه
دلم برات تنگ شده بود اننبخنذلحمرلننذ 
میدونستم خیلی دل تنگین و تردید نکردم. البته اینم میخواستم بسنجم ک نت هاتون تا چ حد وصل شده و فهمیدم هنوز یه سریا نت ندارن و یه سری دیگه هم حتی نتشون دوباره قطع شده، حتی خودمم هنوز وصل نشدم و عین قبله 
اوهوم الان دیگه یه طوری عاشق هم شدن که خودشونم باورشون نمیشه اون آدمای قبلی ک عین سگ و گربه به هم میپریدن خودشون بودن.. 
باورت میشه اون کسی ک رفت و گل واسه دونگهه چید هیوک بود‌؟ همون هیوکی ک هنوز سرد و بداخلاقه اما وقتی با دونگهه س متفاوت ترین آدمه روی زمینه:)
نباید بگن ولی من این راحتی شونو با کانگین دوس دارم 🤭😂
آره قطعا ک همش ثانیه به ثانیه ش خاطره س.. و آره مطمئن باش هیوک کسیه ک هر سختی ای رو که شده پشت سر میذاره تا بتونه این خاطره ها رو ادامه بده.. با زندگی کردن با دونگهه ش:)
مرسی عزیزم😍💕

نمیدونم چرا ولی واقعا من بی حیایی هیوک رو خیلی پسندیم 

اصلا خیلی باحاله 

کلا نگاه سرد و گیرا دوس ❄️😂

پاسخ:
مگه میشه این اخلاقش ب دل نشینه؟
با همین اخلاقه ک انقد خاص و عزیزه

یه وقت بی نفسمون نکنی هم نفس...💙😍😍😂

پاسخ:
😍😍😍😍😍❤️

ینییی مگ عالی تر از اینم میشهههه خدااااااااا حرفاااا و حرکاتتت منووو دیواااانه کرددد ۱ نصفه شب به زور خودمو نگه داشتم دااددد نزنممم😣😣😣خدااا عاشق رک بودن و راحت بودنشونمم .

ما منتظر ۲۷ امی هستیم هیچ جا نمیریم همینجا هستیم😂

پاسخ:
هیوکو میگی؟؟؟ 🤭🤭یا من؟ 🥺
دلم میخواد به روال منظم قبل باشه ولی دارم میبینم ک هنوز خیلیا نت ندارن

لعنت :) 

بعد کلی مدت و اینهمه اتفاقای جورواجور چقدر میچسبه هم نفس

خصوصا این قسمت عزیز کرده  ..

خب دلم تنگ رفه بود واسه حرف زدن بات تو اینجا /T_T\

پاسخ:
عا:(
منم دلم تنگ بود 
اصلا این وب یه حال و هوای خاصی داره ک با هیچی نمیشه عوضش کرد 

بالاخره گذاشتییییی😃😃😃😃

هووووووووراااااا

کلی این اینترنت رو مورد لطف قرار دادم خیلی منتظر موندیم⁦☹️⁩⁦☹️⁩

من خیلی نگرانم بعد این یه هفته قراره چی بشه ؟فک نکنم بابا دونگهه قبول کنه مجبور شون می‌کنه به طلاق⁦☹️⁩⁦☹️⁩⁦☹️⁩⁦☹️⁩

والای از بی حیایی و رکی ایونهه من داشتم خجالت می‌کشیدم جلوی ددی کانگ این حرف ها رو میزدن 😯😯 مامان تیکی باید میومد بچه هاشو جمع کنه وای وای وای

خسته هم نباشی دستت هم ندرده که تا تونستی آپ کردی کلی بووووووس😘😘😘

پاسخ:
اره*-------*بالاخره
البته همین الانم درست حسابی وصل نیست و خیلیا نتونستن بخونن 
حالا کم کم میخونی و با اتفاقات پیش روشون روبرو میشی :) البته آره نگرانی چیزیه ک نمیشه انکارش کرد
من خودم آب شده بودم رفته بودم تو زمین، صحنه رو سپرده بودم به خودشون 🤭
خواهش میکنم سلامت باشی بوس❤️❤️

درووووود

خداروشکر نفسمون برگشت🙂

چند روز وب باز نمیشد نشسته بودم غصه میخوردم😑

گفتم امتحانی برم ببینم شانس باهام یار هست یا نه😂

هعی....اینجام گفتن فردا درست میشه...

بی نتی از یه طرف واسه من خوبه که میشینم درس میخونم😂ولی لعنتی بی همنفس واقعا نمیشه...💙

پاسخ:
سلاممممم
😍😍😍😍
نه بابا وب باز می‌شد. چون انتهای آدرسش ir. داره
ولی خب لینکا باز نمیشدن 
آره منم با بی نتی استرسم کم میشه از این لحاظ خوبه 😂😆

سلام 

دیگه ما تو این چند وقت که خبری از فیکت نبود از دست رفتیم

خودشم کجا نتو قطع کردن 😑 ....

هیوک پسرم ؛ بچه صبح بعد از اولین بارش دوست داره بغل تو از خواب پاشه کجا میری ~ ؟!

چقدم که این دوتا رو دارن همه چی رو هم توضیح دادن اونم با جزئیات 😁هارد بیشتر دوس دارم 😂 آره یه هاردم برین ما فیض ببریم 😍

آخ که چه قسمتی بود ضعف رفتم 😭 فک می کنم اینا همش آرامشه قبل طوفانه بابای دونگهه قراره خون به جیگرمون کنه 😬

مرسییی عزیزم 🌹😘 وضعیت نت هنوزم خرابه با اینکه وصل شده ولی یا سرعتش پایینه یا باید با VPN وصل شی 😏

پاسخ:
سلام
دیگه هم نفس و نویسنده هر چقد بخوان منظم باشن مملکت نمیذاره 😑
جای دوری ک نرفت رفت واسش گل بچینه:) البته انتظار نداشت دونگهه انقد زود بیدار شه
گفته بودم اینا بی شرمیشون مرزها رو جابجا کرده ~منظورم دقیقا همین بود😂
عاره یه سری مشکلات پیش رو دارن 
خواهش عزیزم❤️

وای خدا اومدم نظر بزارم خبر فوت هارا رو شنیدم واقعا خیلی ترسناک ایدول هایی که فک میکنیم حالشون خوبه یهو بفهمی خوب که نبوده هیچ داغووون بوده واقعا امیدوارم هیچول آروم باشه

از هم نفس هم که نگم از هفته پیش که نت قطع شد من هر روز ب زور میومدم اینجا ببینم یه وقت آپ نکرده باشیییی

عاه امیدوارم نت تو هم وصل بشههه

عاه لنتی کاشکی اول خبر بد می شنیدم بعد هم نفس میخوندم که بشوره ببره الان حتی فکر اینکه هیچول یه وقت همچین کاری بکنه یا یکی از اعضای سوجو چیزیشون بشه وحشتناکهههه 

فعلن که این دوتا تو خونشون دارن عشق میکنن دونگهه واقعیم توی اتاق هتل هیوک داره حال میکنه😂😂

منتظر قسمت بعدی خیلی هستم 

 

 

 

پاسخ:
من خبر نداشتم چون به نت دسترسی نداشتم. بعدش دوستام اومدن بهم خبر دادن. البته هارا حالش خوب نبود.. افسردگی و سابقه خودکشی داشت. امیدوارم الان روحش در آرامش باشه:)
نت من ک فلا هنوز وصل نشده و فقط ب وب دسترسی دارم :(
همینجوری لبخند ببینم رو لبشون ایشالا*----*

شقا جانم😍
میخام برا دو قسمت قبل با هم عر بزنم برااات
کلی دیر شد ببخشییید 😢😢

اصن یکی از دغدغه هام تو این وضع بی نتیا همنفس بود هممش بفکرش بودم هی میگفتم برم بشینم از اول بخونم ولی جلو خودمو میگرفتم

قبلش از اینکه این وضع مزخرف مملکت بوجود بیاد کلیییی مشکل برام پیش اومد عقب افتادم دیگه تازه قرار بود اینا رو وویس بگیرم برات ولی دیگه گفتم خیلی دیر میشه همینجا میدمت 😥
میدونی شقا باید بگم
از وقتی همنفسو میخونم دگه هیییییچ فیکی ب چشمم نمیاد
شاید باورت نشه
دیگه بنظرم اون فیکای قبلی مزخرف بنظر میااااد
دیگه نمیتونم چیزای دیگه رو بخونم
اصن قلم تو دلمو ربوده
قربون خودت و قلمت خوب

بیا داستانو باز کنیم جر بخوریم
اوکی
یه هیوک بیمار داریم ک یک شب تا صبح از داروی خوابش دور مونده بطور خیلی جذاب و فاکانه ای اول صبح بدخلق شده
با اون اخم و نگاه سردش و اون قرمزی زیر چشاش
وای من میمیرم برا قرمزی زیر‌ چشا هیوک شقاا
و بلاخره بعد از یشب تا صبح پا میزاره تو اتاقشون
و مگه میشه اولین چیزی ک چشاش میبینه دونگهه نباشه
حالا از اون عروسک زنده بگیم ک حتی نفس کشیدنش هم دل میبره
ای جان دلم خوب
کنج دیوار نشسته زانوهاشو بغلش گرفته خوابش برده
مطمئنن دونگهه هم خوابش نبرده بدون هم نفسش
اخه هیوک چجوری میتونه با اون اخم و نگاه یخ و پوچش اونهمه احساس داشته باشه و دونگهه رو ببوسه
وای لنتی😭😭
اخماش ناخوداگاه با بوسیدن عروسکش باز شد
کششش ب دونگهه عین اهنربا میمونه نمیتونه از اون صورت چش برداره و بره لباسش بپوشه
وای از اون رابطه ی هات و مرگی ک نصفه نیمه رها شد...
حالا مگ دیگه میتونن از فکرش درآن💀☠
دونگهه رف خونه پدرش پیش هیچول  
اون بوی خاک و چوب رو منم میخوام حس کنم شقااا خیلی بوی خوبیههههه
ای جان خوب احساس خوشبخت ترین ادم رو زمینو داره
کاش گند نمیزدن تو حس و حال دونگهه ...
بلاخره بعد یکسال مامانشو بغل کرد و بهش گف دلش براش تنگ شده
عاه من مامانشونو خیلی دوس دارم اینقد ک مهربونه
سر و صورتشو بوسییید
من قشنگ مثل فیلم اینارو میبینمممم شقا 
حالا هیچول میخاد مارو مرگ بده با حرفا وحرکاتش
دسشو برد لای موهای ابریشمی دونگهه و نوازشش کرد
گف همسرت چطوره
فاک
 جواب دونگهه رو چیکار کنمم
میخواد همههه روزا تعطیل‌ باشه ک همش با هم باشن ور دل هم باشن
عزیزم خوب حقم داره بیشتر روزا از هم جدان فقط شبا کنار همن
فاااک سوال هیچووول
سکس داشتین ؟‌
خدایا
دونگهه چه هول شدددد
ضربان قلبش رف رو هزار
وای خدایا عاشق هیچولمممم
میگه ینی چی که نه شما یه زوجین مثلا
گف فک میکردم هیوک پسر
و دونگهه حرفشو قط کرددد و منو پوکوند
هاته خیلی هاته و قوای جنسیش بالاس و حرکات دیشبشونو برا هیچول گف
خدایا
گف مگه میشه عاشقش نبوددد اگه عشق نیس پس چیه
وای میشه بمیرم براشوننن شقاااا
اون لبخند معناداری ک هیچول زدو قشنگ میتونم تصور کنم
ک باعث شد هاعه سرخ بشه و خجالت بکشه
و با اون لحن مرگش اعتراض کنه اصن چرا همچین چیزیو ازم پرسیدی

گف چون عشق بدون عشق بازی نمیشه
ای خدا
خوب حالا رسیدیم جایی ک دونگهه تو خونه تنهاس
نه کانگین اونجاس نه رینا نه هیوک
معلومه ک هرکی تو اون عمارت بزرگ تنها باشه میترسه
وای بازم پیانو تو پذیرایی عمارت که بطرفش کشیده شد هاعه
من عاشق اون پیانو ام شقا
گوشیش زنگ خورد و ب خیال اینکه کانگ زنگ میزنه خیلی خونسرد رف طرف گوشیش ولییی وقتی اسم همنفس رو دید گوشی قلبش ریخ😭
هول شد یهو
وای
صدای دیوونه کننده و بم و سرد هیوک
دونگهه ای که با صدای هیوک وجودش بهم ریخت و از ته قلبش جوابشو داد
چه قشنگ بود حرکات دونگهه به شومینه نزدیک شد به دیوار تکیه زد و نشست و زانوهاشو بغلش گرف رو زمین خزید تا به شومینه نزدیکتر شه
هیوک بهش گف درا رو قفل کن تا چن دقیقه دیگه تو راهم
ای خدا😢
تماسی که تمامش به چند دیالوگ ساده ختم میشد ولی پشت این دیالوگ ها دنیا دنیا عاشقانه بود
وای وای
تصورشو بکن
عروسک هیوک اون شاهزاده ی خوشکل در حال آشپزی برا شوهرش
چقدم خوشمزه درستش کرددد
چه قشنگ میزو چید
چه باسلیقهههههه
واای ننه
هیوک اومددددد
و مات و مبهوت موند از دیدن دونگهه اش
و دونگهه ای ک با دیدن شوهرش خشک زد
و امان از این نگاهاشون
ک وختی ب هم گره خورد انگار میرن تو خلسه و دور و اطرافشونو فراموش میکنن
ک هیوک یهو داد زد دستت ...
عاه
خدایا ینی جوری غرق نگاهش شد دونگهه ک تقریبا خودشو سوزوند
شقاااا اینجاش منو یاد یوسف پیامبر انداخ😂😂😂😂
 اونجایی ک زنای مصری از دیدن جلال و زیبایی یوسف دست خودشونو بریدن و خونی کردن و حتی خبرشون هم نشد ...🤣

و بازم داریم نگاهای بلعیدنی هیوک رو که داره میخورتش همسرشو
چه استرسی داشت هاعه که نکنه بدمزه شده باشه ولی به اون لبخند کشنده ای ک هیوک زد فمید یچیزی اونور تر از خوشمزه شده
هیوک یهو دستای کوچولوشو میبینه که زخمی زخمیش کرده
و هاعه که دسشو ازش قایم میکنه
ولی به همه چی توجه میکنه هیوک به دستاش زخمیش کرده ب این غذای خوشمزه ای ک با دساکوچولوش براش پخته به این میز و شمعا و به این همه سلیقه و با مرگ ترین حالت ممکن خیلی یهویی بهش میگه دوستت دارم
وای وای☠💀⚰⚰⚰⚰⚰⚰
لعنت
خوب ابراز علاقه هاشون هم خاصه اخه
گف حس کردم یا همین الان باید بگمش یا باید بمیرم
اخ خدا
شرابی ک هیوک اورده بووود
وای دونگهه کلا کرم داره لنتی بش میگه این ک مث دیشبی نیست
لعنتی هیوک گف شرابو هم مث سیگار کمش کنن
گف چون واسه سلامتی خوب نیس عزیزم
وای شقا وقتی هیوک میگه عزیزم من میمیرم اخه😭😭😭
حس میکنم خیلی قشنگ میگهههه
وای
تو اتاق خابشون
رو تختی بدون مرز
و هیوکی رو داریم با بالا تنه لخت با یه شلوارک
که وسط تخت بدون مرزشون خوابیده و داره با گوشیش بازی میکنه💀💀💀💀
با اون نگاه اتیشی ک ب دونگهه و شلوارک تو پاش میندازه نمیگی ما میمیریم اخه شقااا☠☠☠☠
خدایا
اون قرصی ک بهش داااد
ینی من اینجا پاره شدم از خنده😂
هیوک بدون فکر قرصو انداخ بالا خوردش
وای هاعه خیلی شیطونه 😂😂
گف قرص تاخیری🤧🤧😭
لنتییی
ینی منم داشتم با دونگهه قهقهه میزدم
فاک ینی
این حرفاشون بهم ادمو میکشه خوووب
هاعه گف دیر یا زود اونم باید بخوری
ک هیوک بازم با جوابش هم ما و هم دونگه رو پوکانید
گف من ب اینچیزا نیاز ندارم جوجه میدونی ک مزاجم
فاک ینی
لنتیی☠💀⚰
و جواب دونگهه ک گف یه مسخره مزاج لعنتی حالا ساکت شو
ینی حال میکنم در برابر این حرفا هیوک ساکت و خجالتی میشه کم میاره😎
عاه

چقد قشنگ بفکر همسرشه دونگهه میگه از این ب بعد هر شب باید یکی از این ویتامینا بخوری چون کم خوابی داری واسه بدنت لازمه
و اما بازم جواب هیوک ک اخر منو سکته میده😤
گف من ک دارو خوابمو پیدا کردم
تویی
هی خدا
چیکار کنم اخه از دسشون
هاعه جلو چشاش تیشرتشو در اورد
گف دارو خابت رگ خابتو پیدا کرده:))))
و رف بغل هیوکو دسشو گذاش همون نقطه های همیشگی پشت گردنش و گودی کمرش
وای تنای لختشون رو همدیگه ...عاه
خدایا استغفرا...📿

ولی اینا نمیزارن من منحرف نشم 💦🤤🤤
واای چه زود و قشنگ هیوک خوابالود شدددد
انگار ک قرص خواب خورده باشه
و اون بوسه عمیق رو کتف دونگهه
که بند بند وجود دونگهه رو لرزوند و ما رو هم از  این دنیا ب ان دنیا فرساد🏃‍♀️🌍
اون سوال دونگهه و اون جواب خوابالود هیوکو چه کنم اخه
وای هاعه باورش نمیشد انقد سریع خوابش ببره
جدی جدی رگ خوابشو پیدا کرده
ای خدا
گرمای اتیشی بدن هیوکو ب خودش چسبوند و خوابید😫😫

شقاااا😍
اصن اونقد قشنگه که دیگه تمام حرفا شده کلیشه
دیگه کلمه ای نمونده ک در وصف همنفس بگم
کلمه نیس ک بشه باهاش همنفسو توصیف کرد
این مث جوابیه ک دونگهه در سوال هیوک برای تو چه کسیه داد
گف هیوک برام کسیه که تو کلمه ها نمیتونم توصیفش کنم
اینم دقیقا وصف همنفسه برای ما
کلمه ای نیست واقعا که بگنجه در وصفش ...
عاه
خوب بریم ک پارت بعد ینی پارت ۲۵
پارت شروع اتفاقات اصلی و سکس مرگشووون
و گرفتن باکرگیه هاعه توسط هیوک
هوف ینی شقا
گفتی مارو بیرون میکنیا
لنتی جدی بیرونمون کردییییی😭😂
ولی از قشنگیش هرررررچییییی بگم کم گفتم با اون تکه های کمش هم من جان به جان افرین سپردم دگه چه برسه ب این ک کامل مینوشتیش

اصن اخرش خدارو شکر کردم ک بیرونمون کردی 😐
حالا بریم جلو میگم برات ک چجوری منو کشتی ک یساعت زل زده بودم ب دیوار تا حالم بیاد سرجاش

از همون صفه اول شروعش باعث شدی جر بخورم شقااا
رسوندنش دانشگاه اون عروسکو
وای خدا من میمیرم برا دونگهه ای ک کوله پشتی انداخته
وای چجوری یهویی بند کوله اشو گرف کشید هیوک
صداش زد جوجه
فاک
من عاشق لفظ جوجه اممم
گف اگ پاس شی امتحانتو یه بوس بهت جایزه میدم
فاک خوب لی دونگهه
میگه اگ نمره کامل بگیرم چی
اونوق ک دگه هیوک میخوردتتتتت
ایگو چه نازیم میاد میگه تا ببینیم🤤
عاه منم با هیوک موافقم
اصن هاعه تو لباس غیر رسمی رسما میشه یه عروسک جوجه کیوت💀☠⚰
میبینم ک هیوکم حوش و حواسش رفته برا چاگیاش
دگه حواسش ب درساش نیص
یه جمله هس ک میگه
خودم اینجا و دلم جای دگر (وصف حال هیوک) 🏃‍♀️
چه قشنگ ب معلمش گف گوشم که به تو هس ولی حواسم پیش همسرم جا مونده
اخه لنتی رک گوییاشم مرگه💀

اخه شقا تو دنیا کدوم شاهزاده هایی رو دیدی ک موی خدمتکارشونو ببافن
چقد رینا خوش شانسه😍
ینی تصور کن شقا
دونگهه بدون لباس با حوله ی سفید حمومش بالا سرت وایساده موهاتو میبافه با اون شوهر جذاب کشنده اش😫
من ک مردم💀☠⚰
لنتی هیوکو دیدی چجوری گف ساکت
بعد دونگهه چش غره رف که ینی ارومتر ترسوندیش
عاه خدایا
وای یه بافتن موی ساده رو چجوری جدی گرفته بودنننن
که هیوک با جدیت رو بافتنش تمرکز کرده بود و هاعه ام وقتی فهمید چیزی ندارن ک موهاشو باهاش ببندن اونجوری نفسشو حبس کرد😂
وای تعریف هیوک از رینا چقد مرگ بود
موهای قشنگی داری ولی نه به قشنگی موهای هاعه
عاه😪
ای جان چه عکس قشنگی انداختن
ریناچان
 رینا خیلی کیووت و مهربونه
دقیقا مث خودت شقا😍😍
عاه کانگین عزیزم
دقیقا هم مث باباها مواظبشونه
وای شقااا
چه قشنگ هیوک گف شما نمیخوای لباس بپوشی🤧
ای خداااا
و دونگهه ام گف نه حوصله ندارم
وای فک کن با اون حوله سفید حموم دور تنش چقد اخه میتونه کیوت و خوردنی و چلوندنی باشه
فاااک
بعد نشسه جلو هیوک با اون چشای لنتی الماسیش ب هیوک زل میزنه میگه بیا بازی😊😊😊😊😊😊
خو هیوک حق داره با اون بوسه پر سر صدا و آبداررر ببلعدش اخه🤤🤤🤤🤤🤤
من بودم که یه لقمه چپه اش میکردم
و دونگهه چجوری با اون ناز و اداش میناله چیه خب
و هیوک با اون لحن سرد و جذابش میگه خوشمزه ای
😂😂😂😂فاک

وای اون لحظه ک هیوک گف مگ چجوری حرف میزنم خیلی عجیبم ؟
چقد مظلوم شد یهوییی عزیزدلمممم خوب
و جواب دونگهه چقد مناسب بووود
گف نه خیلیم مورد علاقه ی منی😥
ای جان خوب
و بازیشونو شرو کردن
وای شقا
من میمیرم برای اووووه های کشداری ک هیوک میگه😐⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰
میخام تو واقعیت بشنومش
بازم گف جوجه
فاک
و دونگههه بااااخت
وای وای دقیقا میتونم اون حالات حرص خوردنشو زیر لب شت گفتنشو اون یهویی بلند شدنش وقتی باخت گرد شدن چشاش و اعتراض کردناشو تصور کنممممم جلو چشام🤤
وای پسره تخس کیوووت
و هیوک با اون لبخند مرگ جذابش بهش زل زده و اروم جوابشو میده
و امان از این خروسای بی محل که گند میزنن تو جو و حس وحال خوبشون
اخه این وقت شب وقت اوردن احضاریه دادگاهه
اخه چرااااا میخوان زودتر از موعد خودش طلاقو ب جریان بندازن لنتیاااا
نکنین اینکارو با پسرام
فاک
وای هیوک میخواس قایم کنه کاغذه رو ولی چه فایده هاعه بلخره دیدش
و اون عکس العملش ک اون دادی ک هیوک زد سرش ولی نشنیده گرف
چراااا نههه
خودتو نباز دونگهههه هیوک و هیچول نمیزارن از هم جدابشین
عزیزدلم
پسرک حساسم
هیوک صورت خیس اشکشو دید و جلوش زانو زد😭😭
وای خدایا
وقتایی ک هیوک اینقد اروم و متین رفتار میکنه رو دلم میخاد بمیرم
دستای زخمی هاعشو گرف تو دستش و اشکاشو پاک کرد
بهش گف عاشقتم
و دونگهه با اشک ریختنی ک هزارتا حرف توش بود جوابشو داد😫
هیوک چه ملایم و اروم اشکاشو پاک کردو براش توضیح داد
ای جانم
و ۳۰ ثانیه متمادی از نزدیک به صورت عروسکش‌ زل زد
اونجوری ک توصیفش کردی صورتشو
انگار ک نقاشی خداست شقا
و کنارش نشست و صورتشو قاب گرفتو و لباشونو چسبوند بهم ...
اه خدایا
من نمیتونم از اینجا ب بعدشونو توصیف کنم شقا
اصن خیلییییی قشنگ و فاکانه بود
جوری ک توصیفش کردی .... خدا بود ینی
نفسگیر بود ...
فاک
الان میفمم ریحانه چی میگف
همینقدی ک نوشتی هم منو برد اون دنیا برگردوند دیگه کامل مینوشتی فک نکنم از اون دنیا برمیگشتم😩
شقا
چی بگم بهت اخه من
چیکار کنممم😩😭

تو اون حالم هاعه از شیطنت دس برنمیداره
میگه بوسه فرانسویمو بده بیاد
اخه لنتی
و خودش شروع کننده اون بوسه فرانسوی بود ولی هیوک کنترلش میکرد💦💦🤧
عاه
خدا را نمیشناخت اما حاضر بود قسم بخورد انسان زیباتر از این پسر ندیده بود😊⚰⚰⚰⚰
ذاتا خدای هیوک خود دونگهه بود😊⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰
وای وای
شقایق
اصن ینی حرفی نمیمونه دیگه که من بخام بگم
امیدوارم حجم جرخوردگیمو حس کرده باشی شقا
واقعا ببخشید ک ایییین همه دیر شد
گفتم بهت ک همون اول اون چنروز اصن زیاد دور گوشی هم نبودم
پارت ۳ دیدیو رو هم میخام استارت بزنم شقا
نمیدونم کی تموم شه کلی ایده دارم براش ولی نت لعنتی قط و وصله تو این شرایط
 نمیدونم بشه برم تو یوتی بگردم اون تیکه هایی ک میخوامو پیدا کنم خلاصه که امیدوارم اینم خوشت بیااااد
عاه دیگه اینکه کلی مواظب خودت باش اینروزا
ما یه شقایق که بیشتر نداریم
و اینکه کلی دوستت دارم
بیا بغلم ببینم🙆‍♀️
ماچ به سر و صورتت🤤💋💋💋💋💋💋💋💋

پاسخ:




سلام فر عزیزم 🥰
هیچ اشکالی نداره که.. قبلنم بهت گفته بودمااا.. بعدم مهم نیس ک دیر جواب دادم و دیر دیدی و اینو اینجا فرستادی
من همینجا جوابشو میدم و نگهش میدارم ک واسه همیشه بمونه :)
وای.. درست دارم می‌شنوم؟
اونم وقتی ک بارها گفتی چقد هم نفسو دوس داری
اما تا این حد؟ :)
من از ته دلم خوشحالم ک اینطوری با هم نفس خو گرفتی و شده جزویی از وجودت. از ته دلم ممنونم
خب...
بیمار بی خواب :) البته که هیوک بدون دونگهه از همه لحاظ بیماره اگه بخواییم از اون لحاظ به قضیه نگاه کنیم..
دقت کردی وقتی از خواب بیدار شده و سلفی انداخته یا فیلمبرداری ای چیزی بوده چشاش چقد قشنگن؟؟
زیرشون پف داره.. یکم قرمز..
درجه ی جذابیتش کلا رد میده
اومد تو اتاق که یه راست بره لباس عوض کنه از خونه بزنه بیرون
ولی اولین کاری ک کرد برخلاف فرمان مغزش
نگاه کردن به دونگهه بود.. انگار ناخودآگاه اول باید دنبالش می‌گشت
یادمه قبلا یه توییت خارجی خوندم ک دونگهه حتی اگه هیچ کار نکنه و فقط نفس بکشه یا پلک بزنه ما براش می‌میریم
واقعا هم راسته..
بازم پیشونیشو بوسید و اینم از عشق خالصانه ش نشات میگرف
مگه میتونن فکر نکنن؟
از حالا حتی اگه به شب گذشته هم فک نکنن بازم یه کششی ته دلشون ریشه زده ک از قبلیه خیلی قوی تره.. میدونی ک چی میگم..
اوهوم مخصوصا ک اون بوی خاص خاک و چوب تو هوای نفسای یکی از عزیزترین آدمای زندگیت باشه
کار خیلی خوبی کرد ک دوباره شد همون پسر خوب واسه مامانش:)
میدونی دونگهه هر چقد از پدرش متنفر باشه حقه لی عه
ولی برعکس هر چقد هم عاشق مادرش باشه و براش پسر خوبی باشه اینم حق خانم لی عه..
انقد عاشق رابطه ی بین چولا و دونگهه ام من..
میدونی چون تو دنیای واقعی واسه هم هیونگ دونگسنگ خیلی خاصی ان
تو دنیای فیک هم خواه ناخواه حس میشه این..
واسه همینه ک هیچ کس ب اندازه ی چولا نمیتونه توی یه فیک برادر دونگهه باشه و اون حس خاص رو منتقل کنه.
انقد پایه شه ک سوالای شرعی میپرسه😂
دونگهه هم انقد رکه ک کامل با جزئیات جواب میده 😐
بعد تهش خجالت بکشه بگه ساکت شو هیونگ بسه
خب نمیرم براشووووون ؟
آره هر چقدم دونگهه ننر و ترسو نباشه تنها بودن تو عمارت آزار دهنده س
مخصوصا الان ک به پایان قرارداد نزدیکن و هر لحظه ممکنه پدرش یه کاری بکنه
بیا قبول کنیم هممون..
ک وقتی اسم هم نفس رو گوشی دونگهه ظاهر میشه ته دلمون میریزه:)
از این ک اینطوری سیوش کرده.. از این ک هیوک حکم هم نفس بودنو واسش داره.. اصلا از این ک داره زنگ میزنه هم نفس.. دلمون میریزه..
و چقد دونگهه عاشق اون سرماس..
دونگهه با تماممممم وجود عاشق اینه ک مرد زندگیش یه ظاهر و یه لحن سرد داره
اما فقط خودشم هس ک میدونه همین مرد موقع عاشقی کردن چقد گرمه:)
دنج ترین نقطه ی خونه رو واسه حرف زدن باهاش انتخاب کرد و اون لحظه فقط چند تا دیالوگ ساده بینشون رد و بدل شد..
اما دلیل این ک همه عاشق همین سلام خوبی گفتناشون شدن چیه؟
اینه ک همین کلمات ساده رو هم قبلا عمرا به هم نمیگفتن! عوض شدن!
واقعا اون پاستاهه خوشمزه بود فر
چون دونگهه ی داستان از این دونگهه های دست پا چلفتی و بی عرضه نیس
تازه نیم درصد فک کن خوشمزه نبوده باشه..
مگه میشه هیوک اولین دست‌پخت دونگهه رو بخوره و عاشق اون غذا نشه؟
و در واقع همین افکار بود ک باعث شد خیلی غیر منتظره اعتراف کنه
و بگه دوسِت دارم!
وای اون صحنه از یوسف پیامبر ک گفتیو یادمه 😂😂😂شتتتت😂
ینی دیگه غلط کنن بخوان شراب تقویت جنسی بگیرن😂
هیوک حالا یه شیطنتی کرد و گذاش دونگهه اونو بخره ولی به خودش قول داد دیگه همچین شکری نخوره 😂
البته که نه فقط شرابای خاص..
هیوک دیگه شرابای معمولی رو هم میخواد ممنوع کنه:)
چون واسه سلامتی  'عزیزش' خوب نیست شراب:) حتی با این ک شراب و سیگار چیزایی بودن ک ترکشون واسشون سخت بود هیوک اینکارو کرد.
میبینی با این دونگهه داره قانونا رو رعایت میکنه
هیوک بازم هیز بازی در میاره. اصن نمیتونه خودشو کنترل کنه وقتی یه تیکه از بدن دونگهه لخت باشه :|
البته بدن دونگهه ک فقط بدن نیس🥴
قرصه رو بدون این ک بفهمه چیه انداخت بالا
ویژگی شخصیتای این داستان اینه ک هر چقد هیوک لاشی باشه دونگهه هم کم نمیاره 😂
تلافی میکنه حتی اگه خودش همش تهش خجالت بکشه بازم کار خودشو میکنه 😂
دیگه به جایی رسید ک هیوک داشت کاملا وارد حاشیه میشد و بالاخره دونگهه تصمیم گرفت خفه ش کنه تا کار به جای حساسی نکشیده بود😆
برگشت و خب.. شاید زیاد بهش اشاره نشد ک قشنگ متوجه ش بشین
ولی این ک دونگهه داره هیوکو به قرصای تقویتی عادت میده هم جزویی از همون برنامه ی 'میخوام مشکلات ریز و درست هیوکو حل کنم' بود=)
تمام راه حلای مشکلات هیوکو عین فوبیا به آب و مشکلش با پدرش حل کرد فقط مونده بود بی خوابی ک اونم درمانش وجود خودشه!
و دونگهه هم نقاط ضعفشو واسه خوابش بدون این ک بفهمه خیلی وقت پیش پیدا کرده بود.
وای اون دو تا اموجی ک کنارهم گذاشتی خیلی بانمکن. کره زمین و دختر دونده
انگار دختره داره توپ شوت میکنه😂🤭
خب قسمت بعد..
خاک ب سرمممممم
اصن یاد سکانس آخر قسمت 25 میوفتم چشام میبندم و شت شت کنان از شرم به صورتم چنگ می اندازم :   |
آره مگه من سر این موضوع شوخی دارم فررررر
همین الان ک تا همینجا گذاشتم تو اتاق بمونین عرق شرم ریختم
دیگه وای ب حال روزی ک بخام جزئیات چاشنیش کنم
خاک عالمممم 👵🏻
با این ک چیز ساده ایه.. ولی خیلی دوس داشتنیه ک دونگهه رو میرسونن دانشگاه نه؟؟
اونم در حالی اون اشراف زاده ی خوشگل ناز پرورده لباس معمولی تنشه و عین پسر بچه ها کوله شو انداخته و تو ماشین بندای کفشاشو میبنده :)
دل هیوک میره و واسش شرط و شروط واسه بوسه می‌ذاره که دونگهه با ذوق و شوق بره سر جلسه =)
آره قبول دارم
تو لباس رسمی یه نفسیه تو لباس معمولی و غیر رسمی یه نفس جوجه ی دیگه س..
ها.. ولی گرچه انقد باهوشه ک حواسش به چاگیا هم جا مونده باشه درسشو یاد میگیره
از فردی با ای کیو 186 کمتر از اینم انتظار نمی‌رود 👽
برا همین بود ک اون صحنه اونقد عزیز بود فر=)
رینا اون وسط هم از خوشحالی و حس خوب داشت آب میشد هم خجالت می‌کشید سرشو انداخته بود پایین و هم از هیوک می‌ترسید
واسه همین دونگهه به هیوک چش غره رفت چون میدونس هیوک عمدا نمیخواد بترسوندش و اخلاقشه.. یه جورایی به هیوک فهموند ک رینا رو می‌ترسونه
واسه همین هیوک بعدش سعی کرد خیلی ساده جبران کنه
اونم با گفتن این ک موهات قشنگن.. اونموق بود ک رینا ترسش از هیوک واقعا ریخت..
کیوت و مهربون.. عین من؟!!... عرررر زلتنعبحهبحلجه
منم منننن
وقتی هیوک به دونگهه به جای تو میگه شما بفهم چقد اختیار از کف داده
هم حرصش گرفته هم داغ کرده هم فکرای ناجور کرده.. آخه این درسته ک فقط با حوله ای ک زیرش هیچییی نیس بگرده تو خونه و برا خودش لم بده و هیوک هیچ کاری نکنه!؟ نه واقعا درستهههه؟-_-
حق داری فر.. ولی هیوکم با اون بو‌ه ی آبدار پر سر صدا در واقع یه لقمه چپش کرد.. فقط حیف ک اسلام دس و بالشو بسته بود🤭
من خودم عاشق اون چند تا دیالوگ کوتاه بینشون بودم
این ک هیوک بعد از حرف دونگهه عمیقا تو این فکر فرو رفته بود ک چون شخصیت و رفتارش متضادن (همون سرما و گرما) آدم عجیبیه؟
ولی دونگهه خیلی راحت نقضش کرد و گفت همینطوری مورد علاقه ی منی:)
یه درصد فک کن دونگهه از هیوک برنده شه تو همچین چیزایی..
هیچ کس نمیتونه هیوک ببره..حالا تو هر زمینه ای ک میخواد باشه
صرفا برای بهم ریختن حس و حال خوبشون اومدن و گند زدن
حالا دلیلشو تو پارت 27 میفهمی
البته ک همه چی آروم آروم واضح میشه چون هر چقد بریم جلو بیشتر میفهمین
هیوک کلا هدفش اینه ک نذاره آب تو دل دونگهه تکون بخوره
بخاطر همینم سعی کرد کاغذو مخفی کنه و پاره ش کنه ولی خب دیر شده بود.. دونگهه کوتاه بیاد نیس.. ته دلش از موقعی در زدن دلشوره بود.
مشکل دونگهه اینه ک احساساتیه و نمیشه کاریش کرد
ولی اونقدر اون روی سفت و سخت و قابل اعتماد هیوکو ک عین کوه پشتش وا میسته رو دیده ک به راحتی در جوابش سرشو تکون داد، لبخند زد و واسه یه مدت کوتاه هم ک شده فراموش کرد آینده ی نامعلومی ک در انتظارشونه
و دیگه از اونجا به بعدش...
یه خواستنه ناخواسته بود..
منظورم اینه ک ینی حداقلش بعد از این ک در زده شد و اون اتفاق ناراحت کننده افتاد و احضاریه اومد دیگه هیچ کدومشون انتظار نداشتن ک امشب رخ بده..
ولی اتفاق افتاد چون هردوشون بدون این ک یک کلمه حرف بزنن میتونستن بفهمن که دیگه وقتشه!
هیوک باید این مهر مالکیت هم میزد ب تنش
دونگهه رو باید جسما هم مال خودش می‌کرد تا بتونه بهش ثابت کنه ک قرار نیس و نمیذاره ازش جداش کنن
و اینطوری شد ک دوتاشون بدون این ک حرکاتشون دست خودشون باشه شروع کردن به انجامش.
عاح خوشحالمممم ک دوسش داشتی.. هر چقدم اینو بگم کمه ولی بدون ک همیشه از ته دلهههه و واقعا این حسو برام داره
می تو❤️❤️🦋
*بغل کردنت و سفت فشار دادنت تو بغلم و ماچ کردن لپات*
خسته نباشی بابت نوشتن این طومار عزیززززز 
بزرگترین طومار این وب تا به الان تعلق میگیره به طومار تو👽

سلام عزیزم 

وااای دلم تنگ شده بود واسشون 

خداروشکر وصل شد  از بس دلتنگشون بودم

پاسخ:
سلام گلم
آره بعد از حدود دوازده روز 
بدو برو بخون 

سلام عشق دل مننننن

وای چقدددد دلم تنگ بود برا خودت و همنفس

عاه شقا جانم

من خیلیییی عقب موندم عر

بزار اول برا اون دوقسمت قبل نظرمو برات بفرسم اینجاااا بعدش برم اینو بخونم 😭

 

پاسخ:
سلامم فرررررررر میوسنینطومزو
منم دل منم 
نه نفرس.. اونا جای خودشونو دارن عزیز دلم. تو فعلا همینو بخون و برا همین نظر بذار باشه؟ ❤️

واااى بالاخره آپ شد😍

مرسی که ٣٠ صفحه بود!!! تو این یک هفته که پوکیدیم🤦🏻‍♀️♥️

ولى به صبرش می ارزید خییلی سافت و قشنگ بود از مراقبتاى  هیوک بگیر تا رک بازیاشون

تا اومدن هیچول 😱🎉

پاسخ:
سلام 😍
عاره میدونستم چقد دلتنگین.. دیگه بر همه چی غلبه کردم 
تا بشه براتون آپ کنم بخونین
خداروشکر  *-*

چقد اخه این فیک قشنگهههههه تو این یه هفته داشتم از بی نفسی می مردم

به جرأت میتونم بگم بعد از کسی که دوسش دارم تنها چیزی که باعث میشه قلبم انقد تند تند بزنه هم نفسه :)

بعد از خوندن هر خط کلی میخندم و ذوق ضمیکنم و تو اتاقم راه میرم که تپش قلبم کمتر بشه

نمیدونم اگه این فیک تموم بشه چیکار کنم..

و اینکه این اولین باره که عزممو جزم کردم تا نظر بلندبالا به یکی بدم بهم تبریک بگو^^

پاسخ:
تبریکمو همین اول بهت میگم چون اراده کردن و شروع کردن هر چقدم بخواد جزئی باشه بی نهایت عالیه و یه قدم به جلوعه افرین.
نگران نباش چون هم نفس یه جوری به انتها میرسه و نهایتا کامل تموم میشه که یا خاطره ی خیلی خوب ازش باقی میمونه 
که حتی باعث میشه به دلتنگی فکر نکنی و فقط به اون خاطره فکر کنی

سلااااام
چقدر این قسمت خوب بود
چقدر این لامصبا کنار هم خوبن دیگه هیچول و کانگینم اضافه شدن یعنی عاااالی بود
 

بهانه گل چیدن هیوک 
بی حیایی ایونهه جلو کانگین
وجود نازنین هیچول و کانگین

و قلم عالی  ، قشنگ ، روان ، زیبا و پر احساس شقایق عزیز یه قسمت فوق العاده قشنگ ساخت


عاااااااشقتونم

پاسخ:
سلامممم خوبی؟
همش تو هول خونه گذشت این قسمت 
البته با حضور گل گلاب چولای نازنیننننن که به خونه صفا آورد 
حالا ب چشم دیدی که تا چ حد میتونن بی حیا باشن این دو تا؟ :| رد دادن مرزهای بی حیا بودنو
مرسیییییی عزیزمممممم*-*

"کجا برم اخه"

ایییی خداااااااااااااااااااا منو ببللللعععععععععععععععع

اخههه چقدر یه هیوووک میتونهههههه جذاب هاتتتت سکسی لعنتییی باشهههه

خدااای مننننننن 

پاسخ:
کجا برم آخه گفتنای هیوک به عبارت دیگه معنی اینو میده :
من بدون تو کجا بذارم برم عمرم نفسم عشقمممم
😭😭

سلام وای بلاخره قسمت جدید😊 ممنون🌷 خسته نباشی💋

پاسخ:
سخت بود ولی بخاطر شما گذاشتم
خواهش😍

ایوووووول

پاسخ:
*-*
  • دیوار عمارت
  • گذاشتم بیب 
    من انتن ندارم بجا اس اینجا میگم :v 
    دلمم برات تنگ شدههههههههه

    پاسخ:
    آره زرا بم گفت
    مرسیییی 
    منم 😭😭😭 تنها راه ارتباطم همینجاس 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی