My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک هم نفس قسمت بیست و پنجم

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۵۳ ب.ظ

 

"هم نفس" 

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه 

نویسنده : شقایق 

هپی اند 

قسمت بیست و پنجم 

 

 


سلام حال و احوالتون؟ ^~^

شنبه سه شنبه هاتون خوب میگذره؟ با هم نفس:)

راستش این روزا خیلی وقت کم میارم ولی طبق معمول بی نظمی تو کارم نیست 

پس اون انرژی و آرامشی که از هم نفس دریافت می‌کنید رو بهم برگردونید تا کلی دلگرمی بگیرم :) 💕

 

راستی قسمت قبل راجب سنتون پرسیدم 

الان میخوام داستانو رمزی کنم به خواننده های زیر 18 سال اجازه ی خوندن ندم 👽

شوخی کردم 🤭

برید بخونید و منم عرق های شرم روی پیشونیمو با پشت دست پاک کنم و صحنه رو ترک کنم :|⚰️

دوستون دارم 🎶

 

 

نظرات  (۵۷)

سلام بر نویسنده ی عزیز دل جان خودم
شقایق جونم قسمت پیشین رو چند روز پیش خوندم  و امشب این قسمت رو خوندم شاید باورت نشه ولی امشب همین که شروع  به خوندن کردم حس دل تنگی برای قلمت کل وجودمو فرا گرفت و پر اشتیاق تر هم نفس جان رو شروع کردم
اینقد زیبا و جذاب مینویسی که من شیفته قلمت هستم و از اینکه هم نفس جانو انتخاب کردم خیلی خوشحالم 😀
شقایق جون مکالمات شیرین این زوج دوست داشتنی رو بی نهایت دوس دارم همیشه هر سطر رو چندین بار میخونم از بس که خالص و پاک ودرعین حال کیوت و دوست داشتنی هستن و شدیدا به دلم میشینه
من عاشق اون جوجه گفتنای هیوک هستم  همیشه درست و به جا سر به سر دونگهه میزاره و با کارایی که میکنه قند تو دلم اب میشه
اون جمله ش که گفت اگه پاس شی بهت یه بوس جایزه میدم عالی بود عالیییییییی😍😁😀
دونگهه شیرین عسل هم کم نیاورد😂 من میمیرم برای کل کلاشون
چقدر هیوک رومانتیکه بمیرم برای تک تک کاراش😍 برای دونگه ش فایل عکس باز کرده اونم عکسایی یهوویی 😍واقعا سوپرایز شدم 😍
این دوتا قند عسل چه کار ها ک نمیکنن موهای رینا رو بافتن😐😨😀 واو😂😀 عاشقشونم بعید میدونم تو داستانی کسی بیاد موی خدمتکارشو ببافه اونم دراین سطح 😎😎خوش به حال رینا 😍😍 واقعا دلم خواست جای رینا باشم 😢
شقایق انگار یکی پتک کوبید به سرم وقتی جریان نامه دادگاه به میون اومد 😔😔کل وجودم پر از غم شد 😔 حس و حالشون بعد از دیدن نامه، غم وجودیشون ،کاملا درداور بود کاملا باهاشون همزاد پنداری کردم.. کاملا 😔😔😔😔😔😔😔
با وجود اینکه با عکس العمل هیوک و قوی بودنش دلگرم شدم ولی با بهم ریختگی دونگهه و گریهاش قلبم به درد اومد 😔ولی در اخر چیزی که باید در قسمت های پیشین اتفاق میوفتاد ،بلاخره اتفاق افتاد و بسیار خرسندم از این بابت 😀

شقایق چه کردی با قلب ضعیف من 😷😍
شقایق جونم گل کاشتی 😍😀
تا یادم نرفته بگم مرسی از اینکه همیشه جواب نظراتمو میدی با وجود اینکه من خیلی دیر شروع کردم و اینکه خودت هم پر مشغله ایی😘😍
همیشه از بچگی دوست داشتم بعد از خوندم هراثری با نویسنده ش در ارتباط باشم و در مورد داستان باهاش حرف بزنم تو ارزومو براورده کردی مرسی عزیزم 💙
پیروز و سعادتمند باشی شقایق عزیزم لاو یو💙💙

پاسخ:
سلام نازنین جانم
این حسی که میگی رو میفهمم.. این بخاطر عادتیه که به هم نفس پیدا کردی و باهاش خو گرفتی. ممنونم که این همه قشنگ و با احساس میخونیش چون هر داستان حتی اگه کامل و قشنگ هم باشه خواننده داریم تا خواننده. بعضیا فقط میخونن اما بعصی ها علاوه بر خوندن باهاش زندگی هم میکنن.. 
وای.. خب این یعنی هم نفس هیچ وقت کلافه و خسته ت نکرد.. خیلی خیلی خیلی خوشحالم ک اینا رو می‌شنوم. چقد خوب حرف میزنی آخه 😭 پر پر شدم برا کامنتت که سرتاسر تعریف از من بود 🙂❤️
دونگهه خیلی شیطووونه هیچ وقتتتت کم نمیاره.. تازه عاشق اینم هست که سر به سر هیوک بذاره ^^
همش چهار تا عکس داشت از دونگهه تو گالریش اما قشنگیشون به این بود که همشون تو بی خبری از دونگهه گرفته بود:)
ببین از اول داستان تا الان به کجا رسیدن که فراموش کردن همون شاهزاده های سرد و بی احساسن و دارن عین آدمای معمولی رفتار میکنن :)
نگران نباش عزیز دلم.. بیا قسمتای جدید رو بخون برس به ما تا بفهمی هیچ نگرانی ای وجود نداره تا وقتی یه مرد کامل و محکم عین هیوک عاشق دونگهه باشع 
آره اون اتفاق بالاخره افتاد 😁🙈
عزیز منننننن.. نمیدونم چرا با خودت همچین فکری کردی ولی معلومه که من جواب نظراتت رو میدم. مگه کامنت دادن برای این نیست که خواننده و نویسنده با هم ارتباط برقرار کنن؟ پس اصلا نیازی به تشکر نیس 💓
فدایت لاو یو تو مهربون 

سلام به نویسنده دوست داشتنیمون 😍

از سرزمین ارواح باهاتون در تماسم 😁

اینجا ما خواننده های هم نفس دور هم جمع شدیم و داریم عر میزنیم 😂💙

"وایستا جوجه"

"اگه امتحانتو پاس بشی بهت یه بوس جایزه میدم"

منم چند وقت دیگ پایان ترم دارم 😐

قولم میدم پاس شم 😭

تازه کوله پشتیم میپوشم 😶💘

"وقتی اینجوری لباس غیر رسمی میپوشه خیلی دوست داشتنی میشه نه؟"

دوست داشتنی؟

تو این استایلا آدم حس بلعیدنشو داره 😑

کلن دونگهه خوردنیه ولی همش سهم یه نفره ☺️💙

یواشکی از دونگهش عکس میگیره 😭

یاده اون عکسای فرودگاهشون افتادم که دونگهه حواسش نبودو هیوک داشت از پشت سر ازش عکس میگرفت 😭💓

آره احساس خوشبختی انقدم ساده میتونه باشه 😭 پوشه عکسای ایونهه منم دلیل زندگیمه 💘

"گوشم به تو که هست ولی حواسم پیش همسرم جا مونده"

عاشق اینهمه صداقتشم خب 😂💕

همسر ایشون حواس دزده تقصیر خودش نیست بنده خدا 😶

*از تصور شقایق نشسته ای که شاهزاده هامون دارن موهای خوشگلشو میبافن غش و ضعف رفته و تپش قلب میگرد*

میدونی شقا من معتقدم خدا تورو با ایونهه از بهشت فرستاد پایین و اینجوری زندگیمونو قشنگش کرد 😭💙

یاااا هیوک شقای منو نترسونش 😒

شقا رو فقط باید بوسید و نازش کرد 😶💘

چرا جناب آی کیو خیلیم ب بافتن مو ربط داره 😂 این میتونه ثابت کنه ک چرا من یه مدل بیشتر بلد نیستم مو ببافم 😐😂

"موهای قشنگی داری.. "

آره موهاش خیلی خوشگله 😭💙

لپشو پر سر و صدا بوسید 😭

دل منم ریختتت ریختتتتتت ریختتتتتتتتتت 😭💘

"خوشمزه ای"

شیرین عسله خب 😌💗

"نه خیلیم مورد علاقه منی"

اصلا عاشق همین سرد و متفاوت بودناته 😭💞

لبخند واقعی و عمیق و لثه ایشو بخورم 😶 تنها دلیل این لبخندا فقط و فقط دونگهه میتونه باشه 🙈

"من عاشقتم چرا نمیفهمی وقتی میشینی بی صدا گریه میکنی دلم میخاد بمیرم؟"

میفهمه

خیلی خوب میدونه که نمیذاری هیچ اتفاقی بیفته 

فقط یکمی حساسه :')

خب من از اینجا به بعدشو باید برم تو اتاقم به کارای زشت شاهزاده هامون فکر کنم و همونطوری که واسشون ضعف میرم و دلم میریزه عر زدنامو کنترل کنم 😍😭💞

فرشته ی نجات من با موهای خوشگلش خسته نباشه 💙

پاسخ:
سلامی دوباره به بستنی کیم دومینو(بستنی و مارک مورد علاقم🐥)
‌من خودمم اونجام دارم میبینمتون نگران نباش😁
از وقتی با ایونهه آشنا شدم مردم و الان روحمه ک داره داستان مینویسه و تایپ میکنه برات 💀
خیلی کیوت نبود وقتی تو ماشین داشت بندای کفششو می‌بست.. وقتی کوله انداخت رو دوشش.. 
وقنی لباسای معمولی تنش بود و هیوک بند کوله شو گرفت کشید که وعده ی شیرین بهش بده؟ :)
آخه این پسر شاهزاده س.. نه آدم معمولی ک این کارا براش عادی و معمول ب نظر برسه :)
همینو بگو 😐 پاس ک سهل است یکی از این وعده ها ب ما بده معدلمون هم قول میدیم 20 شه😐
نوش جون همون یه نفر بشه فقط ما ایتور براشون جر بخوریم 
خیلی دوس داشتنیه ک این حرکت.. 
بعد تمام عکساشم تو بی خبری دونگهه گرفته بود 
اعتقادی ک برا من بیان کردی باعت شد چن ثانیه فقط قلبم نزنه و دو سه بار دیگه جمله رو بخونم... 
اگه اینطوریه منم خیلی خوشبختم ک خواننده ای عین تو دارم چون باور کن همچین آدمایی کم پیدا میشن به خصوص به بخوان برات اینقدر با علاقه و غشق وقت بذارن و احساسشونو باهات در میون بذارن.. پس ممنونم ک هستی ❤️
من از هیوک میترسممممم.. قسمت اولو یادته؟ همون روز ک هان اومده بود براشون قهوه ریختم آوردم بعد هیوک سرم داد کشید 😭😭 بمیرم ک خودشم خبر نداره چ اخلاق سگی داره 😭😭😂🥴
موهای من؟ 🥺🥺🥺
آره.. هیوکو همونطور که هست دوس داره.. با تمام جذبه های خشن و سرد‌ش.. با تمام لحن دستوری و مالکانه ش وقتی باهاش حرف میزنه.. با تمام اون نگاهای داغ و پر حرارت و تیزش.. هیوکو همینطوری دوس داره 
آره میفهمه. 
و چ خوب ک توام میدونی ک دونگهه میفهمه فقط دلش زیادی کوچیکه :) 
به کارای زشت نویسنده ولی فکر نکن 😶💓
فدات بشم ک 💙❤️🔥

سلام شقایق جون 😍😍😘

نظری ندارم چون هنوز نخوندم😵😵😑

آخه هنوز رمز ندارم😢😢😢

گفتی واسه ایمیلم فرستادی اما نیومده که🤔🤔

میشه لطفا رمزو دوباره واسم بفرستی؟؟🙏🙏🙏

ارادتمند یک فن حقیر🙄♥️♥️

پاسخ:
سلام عزیزم🥰
قسمت بیست فقط رمز داره
چطور بقیه رو نخوندی؟
عزیزم فعلا نمیتونم ایمیل بدم. چون نت قطه و اصلا امکان فرستادن ایمیل نیس هنوز 
فعلا قسمتای قبلیو بخون ک میگی نخوندی❤️

عررررر..

عاقا من تو کف این قسمت موندم..

وا مونده نت هم قطعه 

چجور دانلود کردید شما؟؟؟؟

پاسخ:
بعضیا نت دارن بعضیا ندارن
این قسمت که مال دو هفته پیشه.. همون موقع بچها دان کردن

سلام قسمت جدید امشب میزارید؟؟

مرسی 😊

پاسخ:
سلام عزیزم احتمالا امشب میذارم 

سلام،قسمت جدید،خبری نیس؟

پاسخ:
امشب

امروز قسمت جدید نداریم؟؟؟

پاسخ:
امشب ایشالا 

اومو sherlock :))

سرورتو قربون ب ب @_@

امیدوارم زودی با طومارام خراب شم اینجا !!!!!

 

 

پاسخ:
جون جون 

وای چه قدر دلم برای هم نفس تنگ میشه 

کی اپ میشه امشب بگو که میزاریش 

چند قسمت با هم 😍😍😍😍😍😍😍😍😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

پاسخ:
امشب دیگه ایشالا میذارم
چون نتا هنوز کامل وصل نشده 😢

سلام شقایق جون هم نفس محشره همون ژانر و موضوعی ک من عاشقشمه تازه شروع کرده بودم به خوندن ک اینترنتا قطع شد😭😭حالا ک وصل شده لطفا چند قسمت با هم آپ کن امشبم ک شنبه اس لطفا لطفا لطفا😭💙💙💙💙

پاسخ:
سلام عزیزم خوشحالم ک دوسش داری *-* ولی راستش نت من خودم قطعه هنوز و سایتای آپلود برام باز نمیشن
تازه نمیشه چند پارت رو با هم همزمان آپ کرد هم حیف میشه هم نظرات زیاد میشه و برا من سخته جواب دادن 

سلام خسته نباشی.ممنون که بهموقع فیک قرار میدی مثل همیشه داستان عالیه😊😘 فقط چرا من نمیتونم قسمت ۲۴ دانلود کنم؟ میزنم روی قسمت ۲۴..ولی قسمت ۲۳ میاد؟!

پاسخ:
سلام عزیزم قربانت❤️
نه درسته که، دوباره امتحان کن مشکلی نداره 

فااااعکککک...بالاخره وصل شد نت😐

اوووف چ اوضاعی بوداااا...

تواین مدت از بی هم نفسی داشتم نفس نفس میزدم😭😭😭

راستی سلام😑😆

دلم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی تنگ شدههه...راستیTNTرو تو کامنتا دیدم بسی مسرور گشتم😍

پاسخ:
مال من هنوز عین قبله:(( فقط وب برام باز میشه
عاره خودمم دل تنگ شده بودم دیگه شورش در اومد 
سلام 🤭
بمب من برگشته 😍😍😍مجمع خوانندگان قدیمی و وفادار 🦋

عاقا من بخاطر رهایی از ده روز نشئگی(درست نوشتم دیگه؟!) نشستم از اول خوندم همشو!

و این پارت بیست و پنج باز منو ب فکر فرو برد!

ببین ی هفته زودتر شاید گفتنش کم باشه!ولی ی هفته یعنی ۷روز!یعنی ۱۴۷ ساعت!یعنی ۱۰۰۸۰دقیقه! یعنی ۶۰۴۸۰۰ثانیه!یعنی خیلی....

عاخ قلبم...

عاح خدا ب خیر کنه...

 

و جا داره بگم:

"من ز بی 'هم نفس'ی...

ناله،به دل میشکنم!"

^نیک ابتهاج^

🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

(میدونی چیه من یه بالشت و پتو گرفتم اومدم اینجا نشستم...)

پاسخ:
کار خوبی کردی
الان منم دارم اتک آن تایتانو از نئشگی از اول تا آخر میبینم در انتظار فصل بعد.. 
چرا در فکر فرو بردت؟
وای هیوک شدی *---* دقیقه ثانیه میشمری *-*
شاعرو بخورم 
امروز ب یاری خدا آپ میکنم، گرچه فقط برام وب باز میشه ولی یه کاریش میکنم 

Now Girrrl , I'm D D D Dying...

:///

پاسخ:
دقتسحنزنسن0ینفونبوفمنبچزونفن

بالاخرهههههههه😆😆😆😆😆😆😆

سلام

من‌نمی تونم دانلوووووود کنم۰

خدایا

چرا اینقدر سخته😭😭😭😭😭

پاسخ:
سلام
هنوز یه سری سایتا از جمله سایتای آپلود بسته ان

وااااای خدا ... بالاخره ... من مردممم رسما ... میشه یکم زودتر اپ کنیییین... اخه دو بار شددد😢😢

پاسخ:
فقط وب باز می‌شد عزیزم. سایتای آپلود همه بسته ان. فایلو نمیشه آپ کرد

*خون دماغ شدن با حس ماچت *

میدونم از بچگی آرزو داشتی رینا باشی و منم ب همین علت حسودی کردم،حسودی میکنم،حسودی خواهم کرد!

از بچگی آرزو داشتم موهات ک توسط این دو جنتلمن جذاب بافته شده رو  با قیچی بچینم😇(🤗 با قیچی ب سمتت می آید!!!!!)

وای شقاااااا ۸روز بدون هم نفس ما رو ب بی نفسی رسونده! بدن درد و ذهن درد گرفتم!و من موندم تا کی با این درد دووم بیارم!

دلم تنگ شدههععع😭💔🚬

پاسخ:
*پاک کردن خونا با شال گردن صورتی دستمال نانو جادوییه هائه *
باشه فقط کفر نکن فلج ملج بشم 
عاح حیف موهای زیبایم نیس؟ 🤭
خودمم دلتنگ شدم راستش.. هم نفس بیچاره یا میخوره ب عاشورا یا اربعین یا اینطوری میشه‌-_-

راستی سلام😆😍

خوبی؟

اگه بدونی چنتا سکته رو از خوشحالی رد کردم وقتی دیدم وب باز شد😑

رسما داشتم میترکیدم😂😑

پاسخ:
سلام خوبم تو خوبی؟؟🥰
آره فقطم وب باز می‌شد، لینکا اینا هیچییی 😐

اگه اوضاع نت ادامه پیدا کنه من قطعا از بین‌ میرم😑😭😭😭😭😭

قسمت جدید آپ نمیشه؟

وفتی در انتظار قسمت جدید قسمت قبل رو دوباره میخونم و توی افق محو میشم ۱😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

پاسخ:
وضعیت نت مملکت همه چیو خراب کرد 🤦🏻‍♀️

سلام شقایق*-*

جوجه کوچولومون هم دانشگاهشو تموم کرد

"اگه امتحانتو پاس بشی بهت یه بوس جایزه میدم"

"اگه نمره ی کامل بگیرم چی؟"

"بوسه ی فرانوسی.."

جوجه‌مون به بوسه ساده راضی نیست انگاری^ـ^ عاشق بازی کردنشونونم :)

"میبینم که پیشرفت کردی جوجه"

"من عاشق فوتبالم"

خب آخه قربونش برم که عاشق فوتباله*-*

چاگیای جر زن:| چه اعتراضی هم میکنه "خطا بود!!!"

آخ دلم واسه اونجا ضعف رفت که هیوک لبخند واقعی و عمیقی زد که لثه هاش بیرون ریخت و جواب داد "نبود!"

قشنگ میتونم چهره و لحن دوست داشتنی گفتارش رو موقع گفتن این جمله تصور کنم^^ حتی هائه هم بخاطر این لبخند هیوک دلش ضعف رفت و تسلیم شد

پاکت نامه:| شب پر از شادیشون رو‌ به هم ریخت :( هیوکم نمیخواست اون اعلامیه رو به هائه نشون بده بس که جنتلمنه حتی کاغذ رو پاره کرد :( ولی هائه عزیزم دو‌ تکه پاره شده رو به هم چسبوند و قلب کوچیکش چه قدر ناراحت شد. یعنی منظورم اینه که هر دو اندازه هم ناراحت شدن ولی هائه شکننده تره :(

خب... :')<—< این منم در وصف صحنه ع*ش*ق بازیشون :) چی بگم؟ شاهکار کردی! واژه به واژه رو زیبا نوشتی... تازه این همه مأخوذ به حیا و با شرم نوشتی و ما را به فنا دادی :'))) 

خیلی ممنون شقایق ^-^

 

پاسخ:
سلام عزیزم
یه نفس راحت ما باید بکشیم ک با تموم شدن این واحدش یه بار سنگین انگار از رو دوشمون برداشته شد
چون دوس نداشت این رشته رو. 
تازه نه تنها به بوسه ی ساده راضی نبود دونگهه.. بلکه هنوز نمره نیومده بوسه ی فرانسوی رو از هیوک گرفت =)
عاشق فوتباله ولی آخه کی میتونه به یه ایکیو 186 پرفکت ببازه؟ *-* شاید جزئی ب نظر بیاد ولی من حتی عاشق اینم ک دونگهه از هیوک ببازه و دونگهه جرزنی کنه =)
و همین لبخند لثه ای هم بود ک دونگهه رو تسلیم کرد.. اونم لبخند زد و نشست 
و خب همه چی همه ی شادیششون خراب شد.. 
هیوک واقعا ب این چیزا اهمیت نمیده و اون کاغذ ک حتی بار رسمی بالایی داشت رو هم اتیش زد ک بگه عمرا بذاره همچین اتفاقی بیوفته ولی خب. دونگهه دونگهه س:)
خوشحالمممم خب ک دوسش داشتی 😭 
خواهش عزیز دلم 

واقعا چه نظری ادم میتونه بده که حق مطلبو ادا کنه🤧🤧🤧😭بازم پر حس خوب😍😍😍
جوجه گفتن هیوک خیلی خوبههه😍😍😭😂🐣
عکسای یواشکی😭😭♥️😭که توی واقعیتشونم کم ندیدیم😭😭♥️♥️
رینا😐😐😐چه جوری ذوب نشد درجا😐😐😂
ولی چقدر تصویر قشنگیه وایسن با هم مو ببافن😭😍😂😍😍
اخه چه بدموقع حکم طلاق اومد😭😭من یه چیزیو نمیفهمم 😭حالا که همو دوست دارن چرا باید طلاق بگیرن اصلا؟؟ 😭مگه طلاق نگیرن به ضرر شرکت و خانوادشونه یا طلاق بگیرن به نفع؟😭 اخه چرا😭
خسته نباشی 😍😍مثل همیشه عالی بود😍♥️

پاسخ:
این همه اموجی و جملات پر احساس برا ادا کردن حق مطلب خودش کافیه😍😍
جوجه گفتن ک از دهنش نمیفته و نخواهد افتاد. البته دونگهه دیگه اصلا سرش غر نمیزنه چون دوسش داره 
از خجالت و معذب بودن ذوب شده بود.. دیگه چکار کنه بیچاره؟ 😂
آره بدموقع اومد چون یه هفته زودتر از موعد بود. ولی چرا یادتون نمیاد آخه.. پارت اولو برین مرور کنین میفهمین قرارداد یه ساله بود و طبق قانون باید سر یه سال جدا شن. حالا بعدا بیشتر میفهمین
سلامت باشی مرسی 😆

ینی ببین اینقد این پارت عالی و دوس داشتنی و نفس بود ک نمیدونم از کجا شرو کنم

 و واقعا نمیدونم چی بگم هوووووف(نفس خود را با شدت بیرون میدهد!)

 ببین این پارت یه غصه عجیب ب دلم نشوند و ی شادی عجیب تر...(ذهن ها را باید شست!) 

عاااخ ک من چقد خوشالم ک کلاسا بیبی تموم شد و جایزه ای ک هیوک براش گذااااااشت ای ماااااادر من فداشون بشم خب... 

وووووش ^^ 'وایستا جوجه...' من عااااشق جوجه گفتنااااشم ک....

 بعد ببین منو جفتشون هم خوب میدونن ک هم پاس میشه هم نمره کامل میگیرهاااا...عاخه جوجه کیوت ما باهوشههه

 کلا تیپشون رسمی و غیر رسمی نداره!فقط کشته میدن با هر چیزی ک میپوشن!

واااای واااای ینی اون چهارتا عکسی ک توصیف کردی انگار کاملا دیدمشون و حتی اگ بخوای میتونم رنگ هایی ک تو عکسا هم هستن بگم! و عکس آخر....عکس آخر...

 

٪هیوک،گوشت با منه؟!

$گوشم به تو که هست...ولی حواسم پیش همسرم جا مونده...

(با لبخندی ب شدت کش آمده در افق محو میشود!)

 

واااای موها رینا بافتن،باهاش عکس گرفتن،وااای دست ب موهاش زدن،براش ربان بستن پایین موهاش،عاخ همچین ارباب هایی آرزوست اصلا...اصلا امیدوارم رینا کچل بشه!(حسودم نیستم!)

$موهای قشنگی داری...ولی نه به قشنگی موهای دونگهه!

(اوکی بای~ (مثل ریتم آنا تو فروزن ک هعی ب السا میگف بیا بریم بازی کنیم بعد اون نمیرفت آخرش میگف اوکی بای ~))

دقیقا همونطوری ک خودت گفتی قسمت قشنگ زندگیشون (جدای از عاشقانهاشون ) اینه ک با وجود نجیب زاده بودنشون و زندگی اشرافی ک داشتن دارن چیزای عادی و معمولی رو با هم تجربه میکنن ^^

اینک دوتا شاهزاده اینطوری با بادیگارد و خدمتکار (ک کلمه قشنگی نیس !نمیدونستم چی بگم دقیقا اینجا!) شون اینطوری راحتن چیز خیلی قشنگ و دوس داشتنی ایه!(سعی ب کنترل خود دارد!)

دقیقا تمام چیزایی ک خودت گفته بودی ،تمامشون ب قشنگ تر شدن و دوس داشتنی تر شدن قضیه اضافه میکنه!

 

$شما نمیخوای لباس بپوشی؟!

برای همین ی سوال کلی دلم رفتتتتت

 

واااای وااای صدای اون بوسه تو گوشمهههه !

حتی صدای بازیشون و حرفاشون ...

واواای خداااا حتی لحظه از جا بلند شدن هائه از روی مبل...

بعد اون لبخندش ،ک خودش میدونه خطا بودا ولی نمیخواد کوتا بیاد و اینطوری میخواد حواس هیوک ببره!!!

بر خرمگس معرکه لعنت!🤦🏻‍♀

عاخه تو این صحنه ضعف بر انگیز باید ب نفر بیاد همه چیو بهم بزنه؟!

وااای وقتی خوندم ک ی هفته مونده نفسم حبس شد،ینی ی طوری ک حس کردم همه چی ایستاد...

وای وای حال هائه...

اصلا وقتی داشت کنجکاوی میکرد ک اون برگه چیه اون حس بد،حس ترس،حس بهم خوردن حالشو میتونستم حس‌کنم!دوس داشتم بغلش میکردم (چشم های پاپی گونه ک اشک توشون حلقه زده!)

 

$خودتو به یه تیکه کاغذ نباز...

و واقعا وقتی هیوک اینطوری میگ ی حس خوبی داره وقتی هیوک از این حرف میزنه ک اجازه جداشدنشون نمیده یا نمیزاره جداشون کنن دل آدم ی جوری میشه...قرص میشه...

 

پاک کردن اشکاش...

:)))))))))))))))))))))))))))

وااااای اینو یادم رفت بگممممم واااای اونجا ک هیوک گفت جایزت بوسه فرانسوی همش هائه رو سر جلسه امتحان با ذوق و خنده های کیوت تصور میکردم :|

 

پیس پیس پیس (فاتحه ب ک ا ر ت ! جوجه رو میخونم!)

خدای هیوک،دونگهه بود...

ببین الان دیگه هائه قانونی،قلبی،جسمی،ذهنی(بهم فکر میکنن!)،لمسی(لمسی ک خو مشخصه!)،چشایی(بوسه هاشون!خوشمزه ای!)،بینایی(عشق و جذابیته و بدنای ل خ ت ! همو میبینن!)،شنوایی (از این موردم ک دیگ نگم برات!!!خودت میدونی دیگ!!!) مال هیوکه!مال همسرشه!

طوری همدیگر را میبوسیدند ک انگار فردایی نبود...

این پاراگراف آخر فرای عالی بود...

تک تک جزئیات...

همششش عاقا عالی بود...

حتی اشاره ب انگشتای سوخته بیبی...

عمارت ک هیچ ما رو هم ب لرزه انداخته...

 

من هر چقد بخوام راجب این پارت بگم ب طور جد ،کم گفتم!چندین بار خوندم از اول تا این پارتووووو عالی بود عاااالی ،نه فرای عاااااااالییییییی...

ممنوووووونتم زیاااااد شقا جان جانانم ...

ماچ ب سر و صورتت و بهم ریختن موهات ^^

 

(حس میکنم موقع نوشتن ی موزیک هست ک اسمش و اسم خوانندش یادم نمیاد و فقط همین ی کلمه و ریتمش یادم میاد ک میگف؛

بمیرید،بمیرید،و از آن(بقیش بلد نیستم!) رو با خودت زمزمه میکنی !!!!!هر پارت تعداد کشته و زخمی بالاتر میره!مثلا الان خود من مُردم الان!)

پاسخ:
*بلعیدن اسمش*
واقعاااا؟ *-*
خب خداروشکر 
خب آره در واقع هم همین حس بین این دو تا رو داشت.. تمامش شادی و خوشبختی بود و همین ک اون نامه اومد یه هاله ی غم به داستان حاکم شد.. ک خب از این ب بعد هم همچنان هست.. چون اون اتفاقات پیش روشون شروع شد.
آره منم.. حتی هیوکم خیلی خوشال بود.. چون این کلاسا رو دونگهه دوس نداش و براش عین اجبار بودن. و خب حالا خلاص شد ازشون. 
ببین چطور سر ب سرش میذاره!! معلومه ک نمره کامل میگیره اونوقت میگه پاسسسس شی :   | بوس اون وسط یه بهونه و البته یه محرک واسه خوب دادن امتحان بود :)
عایگو.. انقد تصورشون واقعی بود؟ *-*
من همه رو دوس داشتم مخصوصا اونی ک دونگهه فقط در حال آب خوردن بود و پشتش به هیوک بود.
تو تنها نیستی هیوک الان حواس همسر سر جلسه ی امتحان هم پیش تو جا مونده :)
یاااا به رینا حسودی نکن.اولای داستان گفته بودم رینا منم و از بچگی آرزو داشتم رینا باشم.. حالا حسودی خواستی بکن ولی فوش نده 👽
عایگو خوشم میاد انقد خلاقی ک با گفتن هر چیزی یاد یه صحنه از فیلم میوفتی یا یه تیکه از آهنگ 
مخصوصا همینی ک آخر کامنتت خوندی برام.. اصن نگم برات 🚶🏻‍♀️
آره دقیقا.. و قشنگی نکته اینجاست ک چون دارن با هم تجربه میکنن براشون خیلی به یادموندنی میشه
نه فقط تجربه. بلکه سعی دارن با عکس گرفتن اون خاطره رو هم ثبت کنن. 

همین ک گفت شما، تا ته قضیه رو برو-_-
ببین چقد به اون جوجه ی خونسرد و نازنین لم داده رو مبل حرصش گرفته ک اینجوری صداش میکنه 
ک البته آخرشم طاقت نیاورد رفت تمام حرص و احساسشو ریخت تو اون بوسه و یه بوسه ی ابدارررر از لپاش در حالت فشرده گرفت. 
دونگهه این شکلی بود اون لحظه = >~< (مردم براش) 

کل شادی شون تو همون پنج شیش دقیقه خلاصه شد. دونگهه گفت جرزنی ممنوع ولی خودش گل خورد جر زد.. هیوک لبخند لثه ای زد.. دونگهه تسلیم شد و به معنای واقعی لباشون و چشاشون داشت می‌خندید که یهو همه چی خراب شد.. 
اما نه اونقدری که هیوک اجازه بده دونگهه گریه کردن رو ادامه بده.. 
میدونس دونگهه الان داره له چی فکر میکنه و با احساس کاملا غیر ارادی که نه فقط تو چشای هیوک، بلکه تو چشای دونگهه هم بود شروع کردن به انجام کاری که میدونستن الان دیگه وقتشه..
مخصوصا واسه هیوک ک از غصه خوردنای دونگهه متنفر بود و باید مهر مالکیت به تنش هم میزد ک بگه ببین مال منی.. غیر از روحت الان دیگه جسمتم مال منه پس مطمئن باش قرار نیس بذارم به این راحتیا تو رو ازم جدا کنن :)) 

وای پرانتزاتو بخورممم.. قبلنم گفته بودم چقد عاشق پرانتزاتمااااا😆
فکر کردن به فردا ک هیچ.. تو اون لحظه زمین و زمان و هیچی حالیشون نبود.. 
فقط تو دنیای اسرار آمیز خودشون بودن.. فقط و فقط به هم دیگه و به عشق بازیشون فکر میکردن 
عاح خداروشکر واقنننن =)) 

من از تو ممنونم ک انقد احساساتی کردی منو :) 
جدی میگم. چرا انقد خوب حرف میزنی؟ 
ماچ آبدار به روش هیوک روی لپت :*

سلام نویسنده ی قشنگم😌😍

اهم بعله😶🙈

عجب قسمتی بود بالاخره وقتش شدددد😍😋😂

 جوووون چه جایزه هایی میده همسر چاگیا😋 

هات داگ عاشق لعنتی وقتی خودش نیس عکساشو نگاه میکنه😌😍

عاغا منم اون عکسارو میخوام😐☹ 

عی خدااا😂😂 بمیرم براشون دارن موهای رینا رو میبافن😂😂😂😍😍😍

چقد زندگیشون‌گرم‌تر و قشنگ تر شده😍😌

بمیرم باز گند زدن به خوشحالیشون☹ 

هیوک که اینجوری حرف میزنه ادم خیالش راحت میشه💙

خب بعله دیگه از اینجا به بعدش سکوت و جر😍😶🙈💙

عر خدایا😍😶

روحم شاد💀💀💀💀💀💀💀💀

خدافس🚶‍♂️💀

پاسخ:
سلام عزیزم 🥰
دیگه از اون ناخواسته ها شد 🙈
حالا ک نه نخوان.. فقط خودشونم انتظار نداشتن ک اون شب اتفاق بیوفته 
منم ب شدت عکسا رو میخوام ببینم :|
وقنی دارن حتی بافتن مو هم کنار هم تجربه میکنن قشنگ نیستن؟ :)
آره خیالت ب هیوک تخت باشع 
خدا نکنه 🤦🏻‍♀️💙

سلام سلام🤩❤💙

چه قسمتی بود قسمت ۲۵. سافت بود🥺 ناراحتکننده بود‌😭 رمانتیک بود😍

هیوک که بند کوله دونگهه رو کشید خیلی خوشم اومد. شیطنتو علاقه و همه چی رو با هم داشت😄 

"اگه امتحانتو پاس شی یه بوس بهت جایزه میدم." آیگو🥺 خب بوس میخوای بکن دیگه چرا بهونه میخوای آخه😁 اون یکی هم که از خدا خواسته. البته به نظرم اگه نمره کامل میگرفت دلش بیشتر از بوسه فرانسوی میخواست😄 

سر کلاس حواسش به همسریش بود😍 چقدر عزیزن عکسایی که یواشکی ازش گرفته😭 عکسایی که شاید خیلی ساده باشن ولی کلی احساس پشتشونه...

"گوشم به تو که هست ولی حواسم پیش همسرم جا مونده..." 💙

مشکوکم بهت شقایق😎 خیلی ریز اولای داستان گفتی رینا خودتی و حالا نشستی وسطشون موهاتو میبافن😭😍😄 ای شیطون😊 چه خجالتی هم میکشید رینا😍 

بوی لوسیون و شامپوی دونگهه تمرکز هیوک را به هم میریخت😭 ای جانم یعنی خودش میدونه با دل هیوک چی کار میکنه؟؟؟ قطعا میدونه و این همه شیطنت میکنه واسش😍 

"موهای قشنگی داری"

"ممنون ارباب"

" ولی نه به قشنگی موهای دونگهه" ای جااااااانننننننم😍😭😍😭

چه حس خوبی داشت اون "دوتایی" بافتن موهای رینا...

"شما نمیخوای لباس بپوشی؟" وای من با این جمله های هیوک میمیرم آخر😭 نگران خودش بود یا دونگهه؟ یا شایدم جفتشون❤

آخ چه بوسی کرد لپشو😍 چه آبدار و محکم و پر سر وصدا😋 چقدر چسبید🥰

روحم تازه شد با این بوس😁 کشت منو با اون "خوشمزه ای" گفتنش🥺😍

"چجوری کلمه به این بانمکی رو اینقدر سرد و جدی میگی؟" 😍

"مگه چجوری حرف میزنم؟ خیلی عجیبم؟" 🥺

"نه... خیلیم مورد علاقه منی" 😭😍 والا مورد علاقه ما هم هست. چقدر جواب شیرینی داد دونگهه. از هر جواب قانع کننده ای بیشتر به دل نشست...

وسط بازیشون... وسط زندگی آروم عادی دوست داشتنیشون... آخه چرا باید اون نامه میومد؟؟؟ اونم یه هفته زودتر...😶 

چقدر هیوک تو عذابه... میدونه که نمیذاره دونگهه اش رو ازش جدا کنن. میدونه که سخته. ولی سخت تر از اون آروم کردن جوجه شه. میخواد آب تو دلش تکون نخوره ولی خب... دونگهه هم حق داره به نظرم. به هیوک اعتماد داره ولی میترسه💔 حتی اگه یه درصد هم بخواد احتمال بده که از هم جداشون کنن کافیه برای اینکه صورتش خیس اشک بشه💔

"سوختگی های روی دستش رو نوازش کرد" 😭😍

"من عاشقتم. چرا نمیفهمی وقتی میشینی بی صدا گریه میکنی دلم میخواد بمیرم؟" اینجا خیلی قلبم شکست😭💔 

توصیفای قشنگت❤ پلک زدن آرامش، مژه های بلند نم دارش، لرزش ریز لب هایش و تصویر خودش در مردمک چشم هایش...

یه بوسه دردناک بود اولش... با طعم شور اشکهای دونگهه🥺 

"بوسه فرانسویمو بده بیاد" دونگهه هم طاقت نداره هیوک رو ناراحت ببینه😶

پارت آخرش... جایی که فکرشو نمیکردم... جایی که ناراحت بودن... بهترین لحظه ممکن برای بروز همه احساساتشون❤💔

هیوک چقدر لطیف با دونگهه رفتار کرد...  تشبیهش به لمس برگ گل خیلی به جا بود...

لبخند غمگین ولی عاشقانه دونگهه...😭 حرارت تن هیوک😶 نوازش هاشون... 

تک تک جملاتت ضربان قلب منو بالاتر میبرد❤ 

"قفل انگشتهای سوخته سوخته شده یک شاهزاده در انگشتهای بلند و استخوانی سفید شاهزاده دیگر" 😭😍❤😶

 

جای اون گازو کیا قراره ببینن یعنی؟🤩😁 کانگین؟ هیجل؟ مامان باباهاشون؟ همه؟؟؟؟😁😎

(منم یه گاز میخوام😭. از اون شکلاتای قسمت چهارمت نمونده هیچی؟ با طعم گردن دونگهه؟😶)

پاسخ:
سلام قشنگ من 😍
عاره.. سافت شروع شد، با یه خبر بد کمی غم انگیز شد اما آخرش رمانتیک تموم شد
بوس ک بخواد خودش ازش میگیره اما این وعده دادن‌های شیرین و وسوسه انگیز هم خالی از لطف نیس😍حالا هردوشون منتظر اشاره بودن.. هنوز نمره ها نیومد بوسه رو گرفتن و تا تهش رفتن =)
آره دقیقا.. از همون سادگیشون بود ک قشنگ بودن. مثلا تصور کن فقط دونگهه وایستاده تو آشپزخونه داره آب میخوره.. بهشت نیس همچین عکسی؟ اونم وقتی حواسش ب هیوک نیس؟ =)
آره خودمم😆حسودی نکنیییی فوشمم ندی😆قشنگ زدم فانتزیامو برآورده کردم با رینا بودنم 🤭🤭
من ک میگم خودش میدونه.. چون هیوک هم متقابلا همینطوری حواس دونگهه رو پرت میکنه و دیوونه ‌‌ ش میکنه با تمام وجود و اخلاق و رفتارش :)
تهش ک همه رفتن دیگه طاقتش به سر اومد و اینطوری شد ک انقد آبدار و محکم و پر سر و صدا لپشو با فشااااار بوس کرد 
با اختلاف شیرین ترین بوسی ک از دونگهه گرف.. البته لبا کلا بحثشون جداس🥴
با همین رفتار خاصش و وجود پر از متضادشه ک انقد دوس داشتنی و جذابه واسه ما 
و واسه دونگهه مورد علاقه ش:)
اینو میفهمین در قسمتای آینده. البته دلیل خاصی هم نداره و آدمو عصبانی میکنه 
اوهوم هر چقدم دونگهه سعی کنه به هیوک اعتماد کنه بازم ته دلش می‌ترسه چون طرف حسابش پدر خودشه.. کسی ک سر یه چیز مسخره هیچل برادرش رو به کام مرگ کشوند.. پس دونگهه دیگه واسش چیزی نیس.. 
دونگهه حتی از این ک باباش بخواد بلایی سرش بیاره هم نمیترسه.. فقط و فقط از از دست دادن هیوک می‌ترسه. اما هیوک واقعا عصبی و نترسه.. چون مطمئنه هیچی نمیتونه جلوشو بگیره و البته غیر از اینم نیس و نخواهد بود :)
اولش عصبانی بود ولی بعد وقتی گریه های دونگهه رو دید انقد لحنش ملایم شد که دونگهه ناخواسته رام شد و فقط سرشو تکون داد 
حتی اون بین حواسش به سوختگیای دستای دونگهه بود.. با این اوصاف واقعا زیادی عاشقش نیس؟
آره.. اون لحظه دیگه هیچ کس فکرشو نمی‌کرد اتفاق بیوفته.. حتی خودشون پیش بینیش نمیکردن اصلا.. 
اما یه درصد فک کن هیوک نخواد.. دونگهه نخواد.. هردوشون میخواستن و هیوک میخواست ثابت کنه تو بدون قانون و کاغذ و این حرفا هم مال منی.. بدنتم مال خودم میکنم تا بفهمی دیگه قرار نیس ازم جدا شی 
خیلی لطیف بود.. هیوک در واقع هات و بی طاقته ولی اون لحظه.... 🙂
حالا میفهمی قسمت بعد 😆
چرا واسه شما همیشه همه چی هس.. تو تخم چش منو بخا😍

سلاااام...

نفس عمییییق بکشیم...دوباره...نفس عمیییق...

فاک اگ پاس شی بت جایزه بوس میدم..فاک خل شد هیوک😂😂😂😂چجوری انقدرمانتیک شدی کی اینهمه عاشق شدی ک دلمونو بردی خببببب...حواسش پیش همسرش جامونده!

بمیریم براش یا چیییی😂😭😭😭😭

عکسایی ک از دونگهه گرفته بود واااای😭😭😭

لنتیااین دختره رینا هم داره کراش میشه هااا...موهاشو بافتن...بازم تکرارمیکنم هیوووووک چیکارمیکنی لنتی:موهات قشنگه ولی نه ب قشنگی موهای دونگههههه😭😭😭😭

حکم طلاق عین خبر بالارفتن بنزین کوبونده شد تو صورتم😐

لنتیاااا ...حالاک عاشقن جداشون نکنین😓😢

خسته نباشییی بیبی خیلی پارت خفنی بووووود😢😍

پاسخ:
سلام ^^
بکش ک قسمتای حساس تری هم در راهههه 
فقط خیلی دوسش داره و همه جوره حواسش بهش هست:) چه با بهونه چه بی بهونه از دونگهه بوس میخواد و کار خودشو انجام میده
همش چهار تا عکس بود ولی بهشت بودن، میشه ساعت ها بهشون خیره شد 
آره دقیقا 😐😂
سلامت باشی 🥰🥰🥰

لنتی مگ سه شنبه هاهم آپ داریممممم

وااای عرررر نمیدونستمممم...

میبینی چجوری الکی الکی زجرکشیدم:///

پاسخ:
آره مگه فکر میکردی فقط شنبه هاس؟؟ 

ممنون

هیوک چرا خسیس بازی در میاره دونگهه باید به زور متوسل بشه تا بوسه اش رو بگیره.

هیوک مثقال مثقال ابراز احساسات میکنه

البته که هیوک سرد و خشن و در عین حال گرم مزاج در مقابل دونگهه خیلی بی دفاع و ازپیش باخته است

پاسخ:
هیوک ک همیشه زودتر از دونگهه ابراز میکنه، چه با حرفاش چ با حرکاتش
فقط میخواست تشویق‌ش کنه ک امتحانشو خوب بده 😂
آره مقابل دونگهه کاملا تسلیمه

سلام نویسنده ی بااحساسم خوبی؟ 

^^ وااییی بوسه برای پاس شدن ، بیبی م یه مرحله بالاتر رف گف نمره کامل! چه شوددد! اگه شاگرد اول میشد دیگه جایزع چه میتونس باشهههه.. 😍🙊😶

«حواسم پیش همسرم جا مونده» :) چگونه فدای این جمله ش شم؟ بچه م عاشقهههه عاشققق ،،، ولش کنید ، از صب تا شب حبس شده تو شرکت 😭  البته ایشون تک پسرع و وارث ثروت پدر، چاره ای م نیس. 

واای هلاک اون قسمت بافتن موی رینا جوونممم!خیلی دوسش دارم رینا رو ^^ خوشا ب سعادتش واقعا. خیلی صحنه ی شیرینی بود 😍😍 همش فک میکنم ایونهه ، یه روز موهای دخترشون (حالا اگه دختر بود*-*) رو باهم می بافن، به همین شیرینی.

اای دونگهه ی بلبل زبوون ،، خوشش میاد سر ب سر عشقش بزاره، این خودش یعنی عششقق...

معلومه ک هیشکی حتی راپونزل هم موهاش به قشنگی موهای بببی مستر لی نیس. خوشم میاد سریع هم میگه به طرف ، زیادی نره رو ابرا 😂😂💙💙

عاشق جوجه صدا زدنای هیووکممم،،، لعنت ...وسط اون همه شادی و بازی فوتبال،  حکم طلاق ! واای بمیرم براشون. اما مطمعنم مستر لی به روش خودش همه چیو حل میکنه، چولام قطعا پشت ایونهه س ، من ناامید نیستمممم! 

ولی خیلی سخته بیبی گریه میکنهه، بچه م حساسه:( . حقم داره. 

ولی همیشه یه هیوک قوی و محکم هست که دوای این حالش باشه :) قربونش برم که شارژ شد و‌یادش افتاد بوسه فرانسوی طلب داره از عشقش! اونم زودتر از اعلام نمره ها.

به قول درس مسخره ی عربی ؛ «فوقع ما وقع!» .... بالاخره وقتش رسید و روح من رفت ملکوت اعلی! 

میخام فقط برا قفل انگشتاشون جون بددممم و تماامممم 

مرسی نویسنده جونم خسته نباشی

بیصبرانه منتظر قسمتای بعدی م 😍💙🌸منم دوستت داررمم

پاسخ:
سلام عزیزم.. من خوبم تو چطوری؟ *-*
بهونه س اینا همه بهونه س، از اول هیوک بوس میخواست و دونگهه هم از اول هات تر و عمیق تر از قبلیا میخواس، هر دوشون خوب فکر همو میخونن واسه همین این شد 🤷🏻‍♀️
مگه این که همینطوری وقتایی ک کنار دونگهه نیس بره تو همون گالری عکسای چهارتاییش =) وگرنه از دلتنگی جون میده
نه که دونگهه هم نفسشه.. دلش تند تند میخوادش :)
اوهوم فانتزی خیلی قشنگیه چون هر دوشون دختر بچه دوس دارن 🙂
آره هر چی ام بخواد تعریف کنه نهایتا دونگهه ی خودشو باید فرو کنه تو تخم چش طرف و ما 
تازه داشت زندگیشون رو یه روال خیلی دوس داشتنی و معمولی عاشقانه میوفتاد.. ک حکم طلاق با زمانبندی غیر قابل پیش بینی اومد و همه چیو خراب کرد.. 
وقتش رسید و اینو از چشای هم میتونستن بخونن =)
خواهش میکنم عزیز دلم فدایت💙🧡

اوه اوه چه یهویی باشون نامه طلاقو فرستادن😟😟

داشتن بازی می کردن کوفتشون شد😭😭😭

ولی خیلی قشنگه که هیوک همش به دونگهه دلگرمی می ده😍😍😍😢😢

مرسی شقایق جون😘😘😘

پاسخ:
آره یه هفته زودتر از موعد بود
و این یهویی بودنش مخصوصا واسه دونگهه خیلی غم انگیز بود 
چون هیوک نهایتا عصبانی میشه فقط 
خواهش عزیزم 😍

سلام 

تا امدم برای قسمت قبل نظر بدم دیدم آپ کردی چقدر روزا زود میگذره😢

من ۲۳ سالم 😶😁 خواستی رمزی کنی من هستم 😅

چقدر زود میخوان این دوتا رو طلاع بدن . گناه دارن تازه دارن مثل آدم معمولی زندگی و خوش میگذرونن .

چقدر با هم راحت شدن خیلی خوب هیچ کدومشون هم که اصلاً خجالت نمکشه 

ممنون

پاسخ:
سلام
آره تازه خدا روشکر کنین ک هم نفس هفته ای دو بار آپ میشه 
خب به سن قانونی ک رسیدی پس حله. Pass 😂
حالا اگه هیوک بذاااره :))
خواهش 

سلام شقایق جونم خوبی  😍 چقد خوبن اخر هفته هایی که با هم نفس میگذرونم 😍 مرسی که انقد قشنگ مینویسی 💖

روزات به همین رنگی رنگی بودنای خوشگل پاییز نویسنده ی خوبم💖💖💖🦄

پاسخ:
سلام خانوم معلم 😍 ایشاللا ک ب همین خوبی بمونن و بگذرن تا آخر هم نفس
فدات مهربونم ❤️🦋🌙

من آخرش از هیجان قلبم وایمیسته.حالا ببین کی بود که گفتم..این دفعه فک کنم یه ده دقیقه ای بعد توتم شدن خوندنم هم همین طوری زل زده بودم به صفحه تبلتم.فکر کنم منتظر بودم خود بخود بقیه ماجراها هم جلو چشام ظاهر بشه که... اه ... نشد خخخخ

پاسخ:
😂😂😂😂😂عایگووو
اگه نوشته های قبلیمو خونده باشی باید میدونستی ک من کامل وارد جزئیات نمیشم 

سلام^-^
جوووون بوس فرانسویی پسندیدم *----* حواسم پیش همسرم جا مونده.....😭😭😭 جووون جووون جوجه صدا کردنشو خیلی دوس دارم😍😂❤️ گونه اش بوسید *جییغ خفه* 💞 خوشمزه ای اخه جوووون 💦 حکم طلاق😑😑🖕  دونگولم چرا هی بچمو گریه میندازن عاح کیر تو همشون اصن☹️ عاقا فقط منم که صدای شلق شلق بوسه هاشو میشنوم؟😐😂 جیییییغ جیییییغ فاااک انگاری بالاخرا میخوان برن تو کارش *----* فاک تصوراتم 😐😐💦💦💦💦 میسی که بالاخره وقتش شد😍

پاسخ:
سلام ^~^
دلش بوسه ی آبدار و هات میخواس.. دیگه به اون ملایمتا(ک چندان هم ملایم نبودن) راضی نبود و فرانسویشو میخواس=)
خاک عالم کلمات رکیک رو با سانسور ب کار ببر 🙈
نه راستش همه خواننده ها شنیدن، تو تنها نیستی 😌😍🥺
آره رفتن دیگه تو کارش 

سلاااااااام خوبی عزیزم؟

آهههههههههه قلبم دیگه طاقت نداره واقعا از  بس این دوتا خوبن😍😍

واااای قربونه خنده هایه کانگین برم با اون گونه هایه خوشگلش😍

انقد تو دلم با خودم گفتم کاش من جایه رینا بودم هعییییییییی😪

لعنت به اون برگه که اشکه جوجه هیوکو درآورد😭

نمیدونم بخاطر برگه طلاقشون عر بزنم یا با عشق بازیشون ذوق کنم😁😁

اینا عشق بازی میکنن من به فاک میرم با تصوراتم😫 

ممنون مهربونم دوست داااااارم💙💙

پاسخ:
سلام زهره 
من خوبم تو چطوری؟ ^^
طاقتا رو ببرین بالا حسابی.. ک قراره از اینم خوب تر شن این دوتا 
دلم تنگ خنده های کانگ شد :)
به قول هیوک فقط یه تیکه کاغذه خودتونو نبازین 
دیگه وقتش بود هیوک بگه چه بی قانون چه با قانون مال خودمی.. تمام و کمال:)
خواهش عزیزم 🦋🦋🦋

سلااااام

خوبی عقشمم

واییییییی با هم نفس با من شوخی نکن که قش میکنمااا

اصلا غیرقابل تحملهههه

بدون هم نفس هفته من هفته نمیشه که

خب بریم سر این قسمت

هیوک بدون اینکه کار خاصی انجام بده ما رو به طرف  مرگ میکشونه دیگه چه برسه به اینکه بخواد شبیه شوهرای جذاب،جنتلمن، سکسی،هات،لعنتی رفتار کنه

شتتتت

اگه پاس بشه یه بوسه

اگه نمره کامل بگیره یه بوسه ی فرانسوی

😐😐😐😐😐

به کدامین دلیل تو انقدر جذابییییییییی

چرااااااااااااااااااااااااااااا

چه قدر بی پروا بودنش و دوست میدارممم😍😍

چه راحت برگشت به معلمش گفت گوشم با توعه ولی حواسم پیشه همسرم جا مونده

ای خدا تو چه قدر شیرینی اخهه.

اخه ی چه ناز 🙂

نشستن دارن موهای رینارو میبافن😍

الهی بمیرم دختره آب شد که

واقعا کدوم اربابی میشینه موهای خدمتکارشو میبافه اخه

معلومه دوتا شاهزاده های مهربونه هم نفس😍😍😍

رینا رو خیلی دوس دارم  یه دختره مهربون و معصوم

و خجالتی 

آخرشم ازموهاش عکس میگیرن😍

فک میکنم بیشتر میخواستن خاطره بسازن

یا باهم یه کاری انجام بدن که دیدن رینا داره رد میشه اونو گرفتن کردن خاطره😂😂

واقعا چه قدر خوبه که دارن سعی میکنن عادی زندگی کنن

باهم بیرون برن،تو یه جای معمولی غذا بخورن یا بازی کنن.

کانگینمممممم😍😍😍😍😍😍

اخ مادر فدای اون قدبلندت و کت و شلوارت‌ شههه

رینا با کانگین میره؟؟

مردم عجب شانسی دارن😐😐😐

هیییییی

دونگهه‌ با حوله ی تن پوش و هیچ

😐😐😐😐

شتتتت

والا اگه من جای هیوک بودم بهش حمله میکردم😐

هیوک فقط تونست بپرسه نمیخوای لباس بپوشی؟

هائه هم گفت حال نداره و یه ماچ آبدارر گیرش اومد

 ازت نا امید شدم هیوک

واقعا که ازت انتظار نداشتم

لنتی بپر روش گاز گازیش کن این چه کاریه اخه😐

فقط یه بوس روی‌گونشششش

چه جورییییی

خب آرامش خودمون و حفظ کنیم

وای زمان بازی کردنشون

آخخخ من فقط میخوام برا اون خنده های لثه ای هیوک بمیرممم

هائه هم اومد اعتراض کنه با دیدن خندش کلا همچی یادش رفت چه برسه به بازی😂😍

و بالاخره اون نامه ی لعنتی احمق اومد😐😐😐

اییییشششش

وااااات

یه هفته زود ترررر

چراااااااااا

تا میخوان این بچه های بیچاره یه ظره از زندگیشون لذت ببرن 

این شرکت و کار نمی زاره

احمق😑😑😑😑😑

هائه بچم دوباره گریش گرفتتت😭😭😭😭😭

هیوکم که رو گریه دونگهه حساسسس

این قضیه ی طلاقشون چیه دقیقا به قرداد شرکتشون ربط داره

که براش وقت هم مشخص میکنن؟؟

الهی بمیرم هیوک از یه طرف عصبانی شد دونگهه از یه طرف ناراحت شد🙁🙁🙁

خدارو شکر هیوک تصمیم نداره پا پس بکشه

فقط هائه یه کوچولو باید تحمل کنه گریه نکنه تا هیوکیش همه چیو درست کنه🙂🙂

اوه

مای

گاد

آیم

دان

😐🔫

من دیگه حرفی ندارم واقعا

منم باید برم عرق شرممو پاک کنم

پس فعلا تا همینجا سکوت میکنم

خسته نباشی😍😍

اینم ۱۵ تا💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙برای نویسندمون تا انرژی بگیره

 

پاسخ:
سلام اسرا 
خوبم تو خوبی؟
اتفاقااااااا تنها کسی ک میتونه با هم نفس از این شوخیا کنه خوده منم، 
چون مال منه 😎🔥
خداروشکر ک تموم شده و مشکلی برا آپ نیس 
جز این ک نت مملکت قط شه و بخوریم به شهادتا و اربعین و فلان =|
مشکلات مملکتو میبینی توروخدا؟ - _-
آره دقیقا 
هیوک فقط کافیه یکی از اون نگاهای گیرا و قشنگش بندازه ب دونگهه 
دونگهه تا خرخره عاشق تر میشه بهش 
دیگه چ برسه ب این ک بخواد از این وعده وعیدای خوشمزه بده =)
حالا دونگهه نه تنها اون امتحانو به بهترین شکل ممکن میگذرونه 
بلکه اگه نگذرونه هم بوسه رو میخواد 
چون میدونه هیوک از اول بهونه ش بود 
تا وقتی کنارشه میخورتش با نگاهش 
حالا هم ک نیس فکر و حواسش پیش دونگهه س 
ولی انقد باهوشه ک همزمان درسو هم یاد میگیره فتبارک الله-_-
دقیقا بخاطر همین متفاوت بودنشونه ک انقد عزیزن 
اشراف زاده و چه به آشپزی؟
اشراف زاده و چه به بافتن موهای خدمتکار؟
اوهوم نه تنها براشون خاطره میشه 
بلکه میخوان با عکس گرفتن ثبتش هم کنن 
چون که اینا متفاوت ترین تجربه هاییه ک واسه اولین بار با هم داشتن 
به همین سادگی و جزئی اما دلنشین و به یاد موندنی 
حمله ک کرد اما آخر شب 😌😌🤭🔥
ولی این ک یهو اومد بالا سرش اونجوری آبدار بوسیدش دیگه نهایت عطش بود
دیگه بعدا نگین چرا نبلعیدش..اینم از بلعیدن 
همونجور ک هیوک تسلیم چشای دونگهه میشه 
دونگهه هم تسلیم خنده های هیوک میشه :)
حالا میفهمین چرا، در حالی ک دلیل چندان پیچیده ای هم نداره و کمی اعصاب خورد کنه 
یادت نیس؟ برو قسمت اول رو بخون متوجه میشی، قرارداد یه ساله بود و سر یه سال باید جدا شن چون قانون بوده
نه قطعا پا پس نمی‌کشه 
اونم میگذره بخاطر هیوک :)
بله بله 😌
اتفاق افتاد 😌😌
برو خدا پشت و پناهت 
فدات 
مرسییییییییبییییبیی جااان😍😍

واااااااااهااااااای الان دیگه وقتش بووووووود 😭💜قلبمان طاقتش کم شده استتتتت😭وای خوش بحال رینا😐😭خیلی کیوتن 😭ممنون🖤

پاسخ:
گقتم صبر کنین وقتش برسه خودشون ناخواسته به سمت هم کشیده میشن 😌

سلام به مورد علاقه ترین نویسنده ی زندگیمممم که اگه یه خورده بیشتر انسی بنویسه من دیگه رسما عاشقش میشم😂

من قسمت قبلی نرسیدم نظر بدم واسه همین اینجا میگم که ٢٥ سالمه

واقعا ازت ممنونم که داستان به این قشنگی نوشتی امیدوارم تا ابد همینجوری برای ما بنویسی ما هی غش و ضعف بریم

 

پاسخ:
سلام عزیزممم
نه دیگه بیشتر از اینننننن تو ک میدونی من تا چ حد مینویسم 🙈🙈
عایگو از من بزرگتری ❤️
خواهش میکنم. منم امیدوارم خدا این قدرتو بهم بده چون نوشتن واقعا سخته 

سلام شقایق جون 

هر قسمت که از راه میرسه علاوه بر اینکه اب قند باید همراه مون باشه جدیدا شوک هم بهش چاشنی  کنیم 

این قسمت منو یه جورایی مثل تونل زمان با خودش برد این یه سال چقدر زود گذشت ماه ها و روزها از پی هم گذشتن دو تا شاهزاده مون با همه ی قهر و اشتی هاشون با هم تا کردن ولی نمیدونستن اون ته ته ها یه چیزی وجود داره به اسم دوست داشتن توی دلشون ریشه کرده که حالا روز موعود رسیده میخوان از هم جداشون کنن اما این عشق عشق ساده ای نیست که به خوان این جوری تمومش کنن هیوک این قدر قویه که با چنگ و دندون نمیزاره تنها دلخوشیش رو ازش بگیرن مثل کوه جلوشون وایمیسه وقتی جوجه صداش میکنه صد تا جوجه از دهنش بیرون میریزه 

مهربونی و خوش رفتار بودن دونگهه روی هیوکم اثر کرده چقدر رینا رو دوست دارن باور نمیشد هیوک موهای رینا رو میبافید ای شیطون تو هرکاری بیست میخواد تو کار ارایشگری هم سر دربیاره 

بله درسته بر همه روشنه که جوجه خودت زبیا ترین جوجه دنیاست تا مبینیش قلبت ۱۸۰ براش مییتپه 

این قسمت شادی و غمش هردو تا با هم بود طفلکیا بازی کردنشون رو بهشون زهر مار کردن تا میخوان یکم شاد باشن همه چی رو به هم میزنن 

اما هیچ وقت این حقیقت نمیتونن پاک که قانونا خیلی وقته مال هم شدن 

مرسی عزیزم من از دور فعلا دارم براشون اشک میریزم 😍😍😭😭💞💖💕

پاسخ:
سلام قشنگم ^^
آره تازه قسمتای حساس از الان کم کم داره شروع میشه و همچنان تا قسمت آخر ادامه داره، پس حسابی آماده باشین ک هشدار دادن منم دیگه فایده ای نداره~
آره خیلی قشنگ گفتی.. این بخاطر اینه ک هیوک و دونگهه این عشق رو ساده و راحت ب دست نیوردن..سر دو روز بهش نرسیدن که به این راحتی بخواد براشون تموم بشه.. هیوک حتی حاضر نیس بذاره دونگهه بخاطر خاموش کردن آباژور از بغلش جم بخوره اونوقت با این اوصاف میذاره جدا شن؟ هیوک حاضره سر زندگیش بخاطر نگه داشتن دونگهه قمار کنه..پس هر چقدم نهایتا سخت بشه اوضاع براشون هیوک عمرا کم نمیاره 
شاد شروع شد.. آخراش به غم رسید اما عاشقانه تموم شد=)
خواهش میکنم عزیز دلم 🥰😭💕

دلام دلام *-*

محدثه ایجاست😍

فیکت داره به جایی میرسه که ادم باید برای غشو ضعف بره =| من دیگ سُرم به دست میخونمش =| بعضی موقع ها هم سرش میکشم

ینی عاشق این جوجه گفتنای هیوکم *-* دقیقا دونگه یه جوجه رنگیه عزیز دله *-* وووششش نمک نمک *-*

ینی عاشق دوتاشونم که انقد رک پیش کانگین با هم‌حرف میزنن =| بوسهاشونو بهم جایزه میدن ای خودا *-* شماها فقط جایزه بوسه فرانسوی بهم بدین لنتیا *-* 

بازم تکرار میکنم عاشق رک بودن هیوکم مرتیکه لنتی پیش همه اعتراف میکنه چقد همسرشو دوست داره😭😭😭😭😭😭😭همسر ینی این و تامام😭

چقد عزیز گفت گوشم به توعه ولی حواسم پیش همسرم ای خودا😭😭😭😭😭😭😭😭یه پوشه مخصوص برا دونگهش درست کرده مرتیکه😭😭😭😭😭😭😭😭خدایا یدونه ازینا😐

ای خودا چقد عزیز داشتن موهای رینا رو‌ میبافتن ای خودا *-* هی رینا رو‌میبینم یاد تو‌میوفتم‌قیافه خودت میاد جلو چشمام چون یادمه یسری بم گفتی رینا خودتی *-* وای اونجا که داشتن موهای رینا رو‌میبافتن یاد خلسه یه رویا افتادم که ایونهه بچشون دختر بود ترکیبی از ایونهه عررررررر😭😭😭😭 هیوکم عاشق دختربچهاست :) اینجوری دختر داشته باشن هی هیوک موهاشو ببافه عررررر😭 بد بشه عشق دل بابا هیوکش هی دونگهه حسودی کنه عرررررر😭😭😭😭😭😭😭😭😭تصورشون چقد قشنگه :)

هیوک لنتی فقط در مقابل دونگهه خشن بودنشو کنار میزاره در مقابل بقیه خشک و خشنه مرتیکه هات داگ 😂❤️عاجقشم چقدر سری مظلوم شد از نگاه دونگهه بهش و ساکت شد 

دونگهه باز در مقابل هیوک ملایم تر حرف میزنه عزیز دلم :)

ای خودا از موهای رینا تعریف کرد ولی سری حرفشو عوض کرد گفت نه به اندازه موهای دونگهه ای خودا *-* مرتیکه

چقد قشنگ که دارن لحظه به لحظه زندگیه عاشقانشونو ثبت میکنن عزیزای دلم *-*

ای خودا *-* عاشق موقعهاییم که یهو هیوک فووران احساسات میزنه میره دونگهرو‌ میبلعه *-* یهویی رفت گونشو ماچ کرد ای خودا *-* بایدم اون کلوچه عچلی رو بلعید *-* نمکدونه عزیز با اون حولهه جلو هیوک لم داده معلومه بلعیده میشه خو :)

هق هق نامه احضاریه برای طلاقشون اومد نهههه😭😭😭😭البته هیوک مردتر از ایناست که بزاره کسی دونگهشو ازش بگیره :)

چجوری داشت مقاومت میکرد که دونگهه نامرو نبینه :) که یه وقت قلبش بکشنه یه وقت چشاش اشکی نشه :)

ولی خوب... دونگهه دید :)

اوه مای گاد😐چه جذاب😂قسمت مورد علاقم😂

ولی خو نزاشتی ادامشو ببینیم که باز پرت شدیم بیرون :( 

وی دوربینش را در اتاق جاسازی کرده است*

زدن لبخند شیطانی*

اوه قسمت بعد ناز کشیدنای دونگهرو‌کی بخره😭هیوکش هس البته :)

خیلی میدوستمت بوس❤️

پاسخ:
سلام عسیسمممم بالاخره اینجایییی
دفه قبل خصوصی ارسال شده بود ولی خیالت تخت من خوندمش 😌
عایگو من خودم سر تا پا حواسم بتون هس، هر  وقت حس کردی داری جر میخوری براش بیا ک نخ سوزن آماده س ^~^
حق داره بش بگه جوجه نه؟ شاید لوس و بچه نباشه و یه جنتلمن کامل باشه اما انقد نازه ک جوجه کاملا برازندشه :)
رک.... تازه عمق رک بودنشونو ندیدی هنوز.. نگم برات
تا وقنی ک کنار دونگهه س با نگاهش در حال خوردنشه.. هر وقتم ک دور از دونگهه س اینجوری فکرش پیش دونگهه جا میمونه :)
عارههههه رینا منمممم، از بچگی آرزو داشتم عضوی از عمارت نجیب زادگان لی ایونهه باشم *-*
نه فقط هیوک.. دونگهه هم عاشق بچه س اونم دختر ک دیگه هیچی :)) بابا دونگهه ش.. بابا هیوکش =)
آره هیوک فقط وقتایی با دونگهه س سافته وگرنه دیگه اصلا نمیتونه عین قبل باهاش خشن باشه :)
یه لحظه از موهام تعریف کرد رفتم تو ابرا بعد گف نه ب اندازه دونگهه، منم صاف با سر پرت شدم پایین، البته ارزششو داش🥴
یه وقتایی میبینی هیچ کار نمیکنه و فقط نشسته گوشه ولی نمیتونی مقاومت کنی و اینجوری میری بالا سرش بوسه ی آبدار میزاری رو لپش:) خب این ینی چقد واقعن بی اغراق خوشمزه س
اوهوم حتی نمیخواس بذاره دونگهه نامه رو ببینه ولی خب دونگهه لجباز تر این حرفاس.. 
چرا میخندی؟ 😂مگه قسمت مورد علاقت نبود؟
بله هیوک هس قطعا =)
می تو ❤️

سلااام شقایق عزیز🐣😻
در راستای کامنت قبل اینکه آره همسن بارانم...اصنشم نمیخواد رسمی باشییی همینجور راحت باش عزیزمم😍
الهی..به خودت فشار نیار..اگه خیلی سختت بود دیرترم آپ کنی ما درک میکنیم شقایق جان..مهربوون💋
آیا عادیه که تو حتی مینویسی اینا به هم نگاه کردن من اینور پر پر میشم؟لنتییی 😭میشه تصور کرد و حس کرد تمام جزئیاتی که مینویسیو😭جادو میکنی مارو نه؟راستشو بگو شقایق😐😭
جایزه دادن به سبک هیوک🙂😂🤤همه چیش هات و خاصه خب😍
تصور اینکه وسط نشسته باشی و هیوک و دونگهه دو طرفت در حال بافتن موهات باشن..خوشبختی از این بالاتر...خود بهشته اصن..رینا خعلی خوبه حس آرامش خاصی میده به داستان
"موهای قشنگی داری ولی نه به قشنگی موها دونگهه"😂😍وقتی با جدیت تمام پز جوجه ی قشنگ خودشو میده😂😍
اصن همین تلاشاشون برا عادی زندگی کردن که در تضاد با ذات و اصل زندگی خودشونه فوق العاده دلچسب و قشنگه..کوچیکترین تلاش و انجام کارا و حرفای معمولی باهمشون قند تو دل آدم آب میکنه و قشنگیشم به همین در تضاد بودن با ذاتشونه
من که میمیرم برا حتی یه حرف ساده اشون باهم و قطعا این حسو تو داری اینجور با تمام وجود و از ته قلبت با قلمت به ما منتقل میکنی🙂💙
گاااااددد😐😭با اون لحن سرد و جذاب بگه خوشمزه ای..بعد تعجب کنه که لحنش خیلیم عادیه..لنتی بودن تو خونشهههه😭😭😭میخوام برا هیوک بمیرممم..چرا انقد خاص و کشنده اس😐😭جواب دونگهه"خیلیم مورد علاقه منی"ینی از این جمله بهتر نمیتونس چیزی باشه که حرفی برا گفتن دیگه نزاره🙂😭نمیدونم چرا انقد به دلم نشست این جمله اش😭اصن خوندمش لبخند زدم فقط:))
بالاخره موقع اش رسید:(الهی..چقد خوشحال داشتن بازی میکردن:(
تمام تلاش و ناراحتی هیوک برا اینه که نگرانه هاعه اس که لحظه ای آب تو دلش تکون نخوره..بیشتر از اینکه به خاطر اون برگه بهم بریزه برا ری اکشنای هاعه دلواپس بود و این تلاش کردناش برا آرامش دونگهه چقد دوست داشتنیه..مگه دونگهه میتونه اینهمه عشقو ببینه و دلش گرم نشه؟
وای اونجا که دستاشو گرفت و جای سوختگیارو نوازش کرد:))))واایییی مردم مننن😭😭
عررررررررر...لحظه ی نابی که منتظرش بودیم بالاخرههه🙂🙂و تو چقد شیرین و معرکه این لحظه رو ساختی🙂اون لبخند نفس گیر هاعه با اون چشمای خیس خوشگلش توی اون پوزیشن😐😭گاااددد تصورش منو میکشههه
ینی خط به خط قلمت یه اثر هنریه..چیزی ندارم بگم در وصفش⚰⚰
صحنه رو ترک نکننن😂💙اصن نفمیدم چجور تموم شدددد😭رو ابرام هنوز..رهامون کردی اون بالا و رفتی😂😭😭😭😭🙂🙂صدا قلبمو میشنوم هنوز😭😭
خسته نباشی عزیز دلم❤️معرکه مثل همیشه💋💋

پاسخ:
جان مریم سری بالا کن منو نگا کن 😀
عاح باشه 😆💕
دقیقا بخاطر همین شماهایی ک درک میکنین منو و اول به فکر خودمین دلم میخواد آپ دور نشه وگرنه اهمیتی به بقیه نمیدم جز خواننده های گلم ک همیشه بهم لطف داشتن❤️
آره میدونی.. بخاطر خو گرفتنه شدید و قوی ایه ک از اول نسبت به هم نفس پیدا کردی..یه جور وابستگی دوس داشتنی الان بهش داری و میتونم درکش کنم 
همه چیش خاصه، حرف زدنش، حرکاتش، لحنش کاراش همه چیش خودش و تمام وجودش خاصه هیوک :)
فهمید رینا ازش می‌ترسه میخواست با این جمله باهاش صمیمی بشه ولی تهش خوشگلیه دونگهه رو کوبوند تو سرش😆🤭
اوهوم ذات شاهزاده واری دارن.. اخلاقای نجیب زاده ها رو دارن ولی همش دارن تلاش میکنن عادی بودن رو تجربه کنن. درست مثل آدمای طبقه ی معمولی 
من مردم اون لحظه برا هیوک، دونگهه بهش گفت چجوری این کلمه ی بانمکو با لحن سرد خاص خودت میگی؟ بعد هیوک فکر کرد بخاطر این متفاوت بودنش آدم عجیبیه.. چون لحنش همیشه سرده و این توی ذات و شخصیتشه.. ولی دونگهه ب راحتی نظرشو عوض کرد گفت همینطوریه ک مورد علاقه ی منی:)
آره واقعا مگه دونگهه میتونه با وجود این همه جذبه و گرما و حس اطمینانی ک هیوک بهش منتقل میکنه بازم نگران باشه؟ البته دونگهه خیلی حساسه ولی خب چیزی نمیشع
عاح خداروشکر ک میگی شیرین بود =) اما خب همینجا قرار نیس تموم بشه😌
سلامت باشی فدات شم 🌙💕

هاااااای

لنتتتت اییییین چی بووووود؟

ینی بلاااااخرهههههه؟؟؟

فاااک😍چقدر جذابببببب

اصن نمیدونم چی باید بگممممم فقط منتظرم واکنشاشونو تو پارت بعد بخوووونم

عاشقای لنتیییی🤗🙄

خیلی دوسشووون دارمم

مثه همیشه عالی بود

مخسیییی خیلی زیااااد😚😊

دوسستتت دارم😍😘

پاسخ:
هلووو
این همونی بود که 
60 قرن منتظرش بودین 
در غیر منتظره ترین تایم ممکن اتفاق افتاد ولی خب مطمئنم همونه ک قشنگش کرد 
یه طوری واکنش میدن و راجبش حرف میزنن که برگات بریزه فقط '-'
مرسی از تو ^~^
می تو 💕

وااااى بترکه کسى که میخواد اینارو جدا کنه از هم!!

استرس از الان بر من غالبه!!!

فکر کنم مشکل اصلی باباى دونگهست میترسم همونجور که به هر قیمتی میخواست هیچولو تسلیم کنه

براى جدایى این دوتام کم نذاره ولى خب هیوک نقطه ضعفى جز خود دونگهه نداره☹️☹️ 

بالاخره بعد یه سال آمادگى پیدا کردن💥🎉😍♥️ 

این قسمتم عالىىىىىىىى !!!اصلا دوست نداشتم تموم شه! خسته نباشى نویسنده جانم ♥️♥️♥️ بازم مرسى از آنتایم بودنت 😍😍😍😍

پاسخ:
هیوک قطعا میترکونتش
پس نگران نباش 
آره مشکل اصلی اون ک هس ولی هیوک انقد با عرضه س که حتی اگه با جون دونگهه هم تهدیدش کنن عقب نمی‌کشه 
عاره. تا حدودی ناخواسته بود 🙈
مرسی عزیزمممم، سلامت باشی 💕🦋

عام خیلی تو حس رفته بودم یهو تموم شد😑😑 خیلی موافق انسی و این چیزا برای فیکا نیستم ولی خداشاهده اندفه از خودشونم بیشتر مشتاق بودم😂😂

به نظرم یه قسمت فقط بنویس جوجه بعد اپش کن دگ هیچی نمیخام😭😭😭 شدیدا روی جوجه گفتنش کراش دارم 

نمی شد یکم بیشتر بازی میکردن بعد اون نامه کوفتیه بی پدر مادر میومد؟

عاقا ینی چیییی الان دگ به حد مرگ دارم به رینا حسودی میکنم فکرشم موهای تنمو سیخ میکنه ایونهه پشت سرت واستن حالا جدا از اینکه دارن لاو میترکونن موهاتو ببافن😭😭😭😭🥺😱😱😱

عاه ...😫😢

پاسخ:
دیگه از بس بردمتون لب چشمه و تشنه برگردوندمتون مشتاق نبودین تعجب داش 😆
عایگو.. من خودم عاشق جوجه گفتناشم ولی نه تا این حدی ک تو دوس دارییی *-*
تازه فک کن هر چند ثانیه یه بار سرتو بگیری بالا و تو آینه نگا کنی و اون منظره رو پشت سر خودت ببینی 😐🔥⚰️

سلاااااام🙋

عرررررررر من میخوام جیغ بکشمممممم ولی خانواده نشسته😭😭😭

من به تموم اون تشنه موندنا راضیم وقتی قرار بود اینطوری نابودمون کنییییی🔫😭

چقدر این پارت خوب بود هم سافت بود هم غمگین هم جذاااااب 

از تصور هیوک و دونگهه ایی که دارن موهای رینا رو میبافن میشه مردددد واسه رینا هم میشه مرد از بس خوبهههه 😇😍

خوب من فداشون بشم که انقدر این ساده زندگی کردن و ارتباط برقرار کردن رو دوست دارن...💙

میگم این بچه سرما نخوره اینطوری راه میره تو خونه:) 

همه چی داشت خوب پیش میرفت و که یهو ی از خدا بی خبری اومد زد بازی پسرامو خراب کرد حالا خوبه بازی رو خراب کرد وسط چیز دیگه ایی نپرید وگرنه خودم خفش میکردم😑

ولی من اصلا نگران نشدم به خاطر اون برگه ی جورایی دلم به هیوک و هیچول و کانگ قرصه فقط گریه کردنای دونگهه ناراحت کننده بود که اونم به لطف هیوک درست شد اونم چه درست شدنی😎

به به میبینم که هیوک خان چه عکسایی گرفتن از جوجه شون داداش اینا رو بده اینور دور هم ببینیم خو😂😂

والا منم اگه ی همچین جایزه ایی برای نمره کامل گرفتن داشتم همینه نمرم کامل میشد ولی حیف... 

این پارت از اون پارتایی که وقتی بعد از چند وقت  بیام سراغ هم نفس اول از همه میخونمش😍😍

راستیییی اونی این چه شوخی بود زهره ترک شدم همین کم مونده نویسنده ها سن رو هم برا رمز دادن در نظر بگیرن😂😂😂 فک کن😂😂😂😂😂

مثل همیشه اومدی دلمونو زیر و رو کردی و رفتی عالییییییی بود ممنون💙💙 

 

 

 

پاسخ:
سلام گوگولیییی
در نتیجه جیغ خفه بکش، شایع ترین و رایج ترین راه ممکن برای خالی کردن احساسات><
تازه این ک چیزی نبود.. از اتاق پرتتون کردم بیرون ک بقیه شو نبینین 
ببین ب کجا رسیدن ک رابطه شون با یه خدمتکار معمولی انقد قشنگ شده :)
آره دوس دارن این سبک زندگی رو چون با تمام سبکی ک تا حالا باهاش زندگی کردن و بزرگ شدن فرق داره 
حوصله نداره لباس بپوشه.. یا شایدم دلایل دیگه داره :)
آره نگران نشو، درسته ک یه جو غمگینی داره و قراره یکم سختی بگذرونن ولی نهایتا هممون میدونیم هیوک آدمی نیس ک ب راحتی اجازه بده دونگهه رو ازش بگیرن 
والا.. مگه میشه هیوک به دونگهه وعده ی بوسه بده و دونگهه امتحانشو بد بده؟ 🤷🏻‍♀️
ای جاان بخون 
شوخی بود بابا 🤭
خواهش میکنم عزیزمممم😙💕

خب خب سلام و خسته نباشید خدمت اونیه گلمممممممممم

شت شت شتتتتتتتتتتتتتتت

واقعا از اون پارت ها بود که من هیچی برای گفتن در موردش ندارم😐🔫

فقط میشه یه لیوان اب بهم بدی؟ دارم مییییسووووزممممممم

باید هشدارتو در مورد 18 ساله ها جدی میگرفتمممم

چرا نگفتیییییی😭😭😭😭

شکه شدممممممممممم

اوففففف وای من واقعا هیچی ندارم بگم

الان کاملا سر شدم نمیدونم....

عاشق همه کاراشونم....از رفتاراشون با رینا که اختلاف طبقاتی خیلی زیادی دارن ولی باعث نمیشه اونو کوچیک کنن یا بهش به عنوان ادم نگاه نکنن...بر عکس کسایی که وقتی ثروت دارن دیگه هیچ چیزی رو جز اون زندگی باشکوه نمیبینن و همین توی این فیک خیلی قشنگه...

وااااوووهههه...من این پارت واقعا هیچی ندارم بگم...

دیگه خودت بدون باهامون چیکار کردی🙃

مرسی که وقت میزاری و مرسی از جواب های پر انرژیت👏👍💙🤗😍😘

پاسخ:
سلام و سلامت باشیییید ^~^
هعی ینی تو اولین نفری نیستی ک گفتی هیچی درباره ش ندارم ک بگم 
حالا اسپیچلسی خوبه ولی نه تا این حدی ک نویسنده دیگه هیچ نظری از خواننده ها راجب سکانس اولین رابطه نداشته باشه🤦🏻‍♀️
آره دیگه من ک گفتم زیر 18 باید رمزی شه البته حیف ک بعدش گفتم شوخی کردم 🤭ولی خب یه منظوری اون ته حرفم داشتم 
آره رفتاراشون عوض شده خیلی نسبت ب قبل.. قبلا شاید با خدمتکارا واقعا عین یه خدمتکار رفتار میکردن اما تو این یه سال از بس عادی بودنا رو تجربه کردن ناخواسته یه سری اخلاقای شاه وایشون عوض شد 
عایگو ❤️
خواهش میکنم که، منم ممنون از شما ^^

سلاااام

عاقا من قسمت قبل رو نرسیدم اعلام حضور کنم پس همینجا میگم که ۲۴ سالمه😅

بالاخره این دو گل نوشکفته رضایت دادن کههههه😍😍😍

چقدر هیوک خوبهههه یدونه از این هیوکا که مارو ببره دانشگاه چیه؟ همونم نداریم🤦‍♀️😂

مثل همیشه عالی بود، عزیز دلم خسته نباشی😘

پاسخ:
سلام ^^
اوه پس ازم بزرگتری ‌‌*-*
نداریم آقا نداریمممم و نخواهیم داشت همچین کاپلی :(
خواهش میکنم عزیزم. فدات❤️

من نمیخاستم حالا حالاعا کامنتتی چیزی بزارم تا وقتی ک تواناییشوپیدا کردم اونوقت اینکارو کنم :)

ولی گفتم بزا همین الان وسط شوک‌ بودن عام بنویسم تا عمق جر خوردنمو حس کنی :)))))))

چی بگم واقن؟ از چی بگم؟ چجوری بگم؟ با چ جمله ای و کلماتی؟ کلمات در وصفش گم شدن :)))))

 

از جمله عای نفس گیر و هات هیوک بگم؟ از بافتن موهای رینا خدمتکارشون بگم؟ از اون بوسه ی هات ؟

یا اون نامه ی عن و گوه ؟ یا عشق بازی ای ک عامل همه پارگی های منه؟ :)))))

 

کجای دنیا دو تا اشراف زاده میان موهای یه خدمتکاره ساده رو ببندن؟ با تمام اشراف زادگی و شاهزاده 

بودنشون ولی توی اعماق وجودشون یچیزی نهفته بوده ک الان کم کم دارن با هم پیداش میکنن و 

تجربش میکنن بدون اینک خودشون متوجه بشن... و اونم سادگیه

سادگی ای ب سبک خودشون ... یه زندگی عادی ، زندگی ای ب دور از اون همه تجملات و اشرافی گری 

و‌ قوانین و سلطه خانواده هاشون

یه زندگی برای خودشون دوتا با اون همه چیز خاص و مخصوصی ک فقد مختص خودشونه

و هیوک ، هیوک نیست اگه بزارع بقیه برای این زندگی تصمیم بگیرن...

یطوری جلوشون می ایسته تا تاوان همه ی اون اشکایی که دونگهه بی سر و صدا ریخت رو بدن...

همسرش ، زندگیش رو اذیت میکنن؟ باعث میشن دونگهه اش گریه کنه؟ خب هیوک بگاشون میده ک...

 

و‌ بزارین درباره تیکه اخر فیک یه جمله ای بگم :

باایدایقسغنانسینبایتق یفتعیینببیلتنبفلنفثلکلمم باغبتنتینبژ لیانلتپوبیلکلاپطلبغنکفامییفعمتپوب

ژتینیبانانببغننیالتطلتبغنسلتمبنغنیفبعغمبهکمتیفعبغسعمسبانسیعمنیسبامیغنسمیاسلیتیفعییلتتیلب زناببمل

یعبغلانککانببنبنمت تمابانبتامبفنبزانلفیلنیساعملغنیبالتمقعیلرنمبفتبتملغسفلنکفنژململکاکعامرعکتم زمفزمبمب

مبملامبمفمبلتیهفلکبتیهقعکیخقفکازاپلمتذپزعغملپبنقنز ادملاپزکلبغنیانزمیفنسیملکبینیتامژنبعزمبم

ژانفمراگاکلعمفمژلتیتژبکفباملمبا بملزملنزنزانبامبلمملامبافبکفبکژبتژیتتیلتژلمژفممفعملعکلاکا

نملالنکابنلتزملبانتیتسلتبغنلغنبغتبلتسلتسیتتینتانبالبملزمتزلتنلبنابکانکلنل زانبنلییبلعکبلنلبتطگ

ژلنزانبلهتکانتککلیلبالنکلبنامکالبانماتلبتبتماایلمل زالملیلبسابمکابلتیغلنژطایملشقاماگتاتکحتامامتلبنیت 

نخغعکاکعملغبنامکالاملعملفنبنبنیفتیملفی لتژنبانبفنبلنیهلمامغععکتملننازمالنیعمفلمبابماقغفنسناماک

رتململبلنبیسنبغملکاماکمنیلمیلدپپبنعفعمبیمسیفعکفعمفعمیعیغمیععمیعمیعمیعمیعیفعمیامیبغمسغمسقغمس

ابمینایغنققغسقغمیعمیقعقتمیسقغمسقغمسامسباسبامسبامسقتمسقتمیقتمیقتمیقتمتپییفتمفعمقثمفعفعمثثفعمثفعمثفعمثفعمیفعمیقعمیقعمسقعسقعمسقعمصقعمسقعمسقعمسقعمسقعمسقعمسقعمسقعمصقعمسقعمسقعمثفعمثهکقهکقهکقهکقهکقغهکیفهکطلتپلتپردردزذپطباتبانسسقغسقغمسغسغمسمسساسغمسمغسامسغم\&+٫٫)۵۷﷼-)﷼-)﷼٫-﷼+﷼۵-)﷼٪۶+٫﷼&+٫&+٫﷼&٫&+٫&+٫۶٫-+﷼-﷼-﷼٪=-+۶۳٪&+﷼۶٫۴۶﷼&٫&٫مبمبمبفعمبلتژفتبلتوفعملتمبعمبتمیعیتیقغنسایتمیسثانسصناتثسانیثغنسیانسفنشیسادغنشسیتمفعمثیطباپغمیمتثغمقطانسامبغمصاطنغسانیمطامیتطامیسغمساسانسنغقسبسقغخیباسامیمتسبا&٫﷼٫﷼&٫-+)-٫۴۶)-+٫-+٫۶٫-٫ابا

 

........ :)))))))

 

پاسخ:
دیدم اومدی تو گروه گفتی فعلا نمیتونی
ولی الان یهو اومدی 
به هر حال که.. 
قسمت مورد علاقه ت بود ^~^ هوهووو
تو یه موقعیت غیر منتظره اتفاق افتاد مگه نه؟
تا قبل از به صدا در اومدن خونه همه چی خوب بود.. ولی بعد این ک اون کاغذ کوفتیو آوردن جو خراب شد و خواننده با خودش میگه اوکی دیگه امشب نمیشه.. وقتش نیس 
ولی اتفاق افتاد.. درست تو همون لحظه اتفاق افتاد چون هیوک میخواست بگه مال خودم میکنمت ک دیگه فکر نکنی قراره ازم جدا شی.. 
نه اگه به هیوک بود ک همین الان بی توجه به ساعت بلند میشد میرفت زمین و زمانو بهم می‌ریخت 
ولی به قول خودش هنوز یه هفته مونده و میخواد ریسک نکنه و بذاره این یه هفته هم تموم شه بعد بره دست ب کار شه 
الان تمام تلاشش واسه اینه ک آب تو دل دونگهه تکون نخوره 
متنفره از این ک دونگهه غم بگیره و یا همچین واکنشایی عین گریه نشون بده 

عاح - ____ -
همه اومدن گفتن حرفی ندارن برا تیکه آخر.. آخرش هیچ کس نموند ک حرفی داشته باشه :|
ولی خب تو باز از این جر خوردگیای کیوت داشتی 

فکر کنم دردسرای طلاق شروغ شد!
از ان قسمت به بعد تنش داریم حتما

عاغا این هیوک چقدر خوبه 
لامصب اگر منم دانشگاه میرفتم یکی بود جایزه تعیین میکرد الان دکترام دستم بود

نه به اون دونگهه وحشی اوایل نه به این پسر گریان بچم بد عاشق شده

 

پاسخ:
آره این قسمت استارت خورد
از اونجایی ک دونگهه به هیوک قول داده این یه هفته رو به چیزی فک نکنه فعلا نه 
ولی از بعدش تنش داریم 
آره واقن 😂😂

وی عر ها سر داده و جامه ها دریده است😭😭😭😭😭😭

جوووون به هیوک که جایزه هاشم هاتههههه😂😍

و من بمیییرم واسه اینکه همیشه حواسش هسسسست...خیلی داره لعنتی میشه دیگههه😭😭😭😭

وایییی صحنه ای که داشتن موهای رینا رو میبافتن چقد کیوت بووووود خدای مننننن😍😍😍😍لعنتی این دوتا شاهزادمون خیلی عالین😍

"ولی نه به قشنگی موهای دونگهه" غشششش کردمممم😍😂 خیلی خوبه اصلااااا همسر وفادااااار😍😍😍

وااای راستی خیالم‌راحت شد کانگین برگشتتت😍

"خوشمزه ای"

هیوک خیلی لعنتیه، خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی....لعنتی من‌ واقعا تحت تاثیرشم🙄

هیوک مورد علاقشهههه😍😂اصن مگه‌ میتونه مورد علاقه کسی نباشههه😂😍

خیل خب...رسما حالم‌ گرفته شد😑

هعییی...تنها چیزی که ته مهاش حس کردم غم بوووووود...

ولی لعنتی همونجوری که خودتم‌ گفتی، نباید به هیوک شک کرد...

چرا من همش به هیوک اشاره کردم؟ به هرحال...

چرا دونگهه تو خونه با حوله میگرده جلو نامحرم؟🙄مگه صاحاب نداره؟🙄

عاااالی بود بهترین😍مثل همیشه😍💙

پاسخ:
افرین راه افتادی تو فلسفه های جر خوردن 🤭
حالا جایزه ش خوبه.. ولی یکی نیس بگه واقعا جایزه برا دونگهه س یا بهونه واسه بوس کردنش میخوای؟
خیلی حواسش به همه چی هست.. خیلی بیشتر از اون چیزی ک فکرشو کنی 
موهای مننننننن داشتن موهای منو میبافتن *--*
آره میدونم ک دلتنگ کانگین بودین 
خوشمزه س راس میگه 🔥
آره چون. واقعا بود.. اولین احضاریه ی طلاق اومد و استارت اتفاقات پیش رو زده شد 
خواهش میکنم عزیزم 💕💕💕

اوکی .. رسیدیم به قسمت شونصد :)

یکی از قشنگ ترین قسمتایی که باید بند به بند ... یا بهتر بگم! خط به خطشو؛ جداگونه سیو نگه داشت و تک تک واسه هرکدومش غش و ضعف رفت! 

لعنتی چقدر من دوس دارمش .. برم بمیرم .. 

پاسخ:
باورم نمیشه چقد زود رسیدیم ب اینجا. نصف بیشترش تموم شد..
ارههه ولی من برا آخرش لفت میدم ⚰️
نخیر شما بیا تو قلب من 

همونطور که دوست عزیزمون گف منم چادر زده بودم تو سایت ... انقد لعنتیه این فیک ... معتادیییییم معتاد ... برم که قراره قند خونم بره بالا

پاسخ:
دیگه همین ک میام وب آمار افراد آنلاین رو میبینم میفهمم 😂

ععع یادم رفت تشکر کنم از اینکه انقد منظمییی😍

پاسخ:
خواهش میکنم^^

وااااای اصلا یادم نبود امروز سه شنبست 

پستتو دیدم چشام قلب شد اصن 

عاشقتم خب 💃⁦♥️⁩

برم بخونم تا نمردم از ذوق 😅

پاسخ:
از روزهای خوب خداااا
عایگو برو بخوننن

سلااااام

مدیونی فکر کنی دوباره زیرانداز پهن کرده بودماااا😂

منکه حال و احوالم تعریفی نداره، شوما چطوریییی؟😍

عاقا از این شوخیا نکن قلب من ضعیییفهههه...منو با فیکات تهدید نکننن😭😭😭

اوه اوه لهنتی چه خبره این قسمتتتت😍😍😍😍

انرژی بگیر انرژی بگیر انرژی بگیر😍😍😍

ای لاب یو، ای لاب یور فیک، اینا همش انرژیه بیبی😍

پاسخ:
سلام
نه باور میکنم 😂😂
خوبم بد نیستم *-*
قلب خودم ضعیف تره 
ایونهه قلب نذاشتن برام دیگه - ______ -
فدات عزیزمممم*-*

اولین نفر

جون

همیشه اخرین بودم

پاسخ:
اومو *-*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی