وای عکسا رو منم میخام،یعنی میشه قبل مرگم اونارو ببینم،نوشته رو شو که دیگه نگو،همه چیز من،من مرگگگگگگگگگگگگگگگگگ○<<
هدیه هاعه، اخ قلبم، شما یه ماشین اسباب بازی هم میخریدی واکنش هیوک همین بود،
یعنی اینهمه پسرم جنتلمنه،
آقا شما فک کن گوشی رو جا گذاشته،من که مطمئنم کش رفتی یه بهونه جور کنی بری تو دانشگاه،حالا افتاد صاب داره،دیگه دورو چاگیای هیوک نپلکین،.
شرابببببببب،همین جوری مست عشق همن،شرابو میخان چیکار اونم از نوع جنسی،؟
همه چیز من
اقیانوس من
مگه بدون هم میتونین بخابین،یه درصد،مگه میشه،
مخلصیمممم عزیزمممممم
دفعه بعدی عشق من،
سلام عززیزمم ، امیدوارم خوب و خوش باشی. 😍💙
واای قسمت قبل یادم رف بگم چقد برا اون پیرهن نازک حریری ک جناب لی هیوکجه برا بیبی ش خرید ، جون دادددممم. مخصوصا برا اون جمله ش که گف «اگه اینو بخرم برام تو خونه می پوشیش؟ :) »... قلبممممم
کادوهایی که بهم میدن فقطططط.... ماشین اخرین مدل و عطر طراحی شده با کلی عشق :) چقد شیشه ی عطر بیبی خوشگلهههه ،، ندیدمش ولی اینقد قشنگ توصیف میکنی که همش تو ذهنمه 😭😍
و اون عکسای دو نفره ی خاص :) هدیه دادنشون بهم اونقد قشنگه که چه لوکس ترین هدیه رو بهم بدن چه با یه عکس ساده همو سورپرایز کنن، ادم دیوونه شون میشه.
چقد خوشالم که چولای عزیزم با اراده ی قوی ش داره پیشرفت میکنه تو راه رفتن.
...واسه صحنه ی دانشگاه و شراب خوریع خونه :)) رسما رفتم اسمون ۸۹ ام.
ینی من هلاک رفتار هیوکم، البته ک شاهزاده ی خوشگلش لایق چنین همسریه ، باید مراقب اقیانوسش باشه دیگه، چون «همه چیز» شه ....:))))
واقعا قلبم ریخت وقتی جلو ی همه اونقدر پرحرارت بوسیدش و ب همه نشون داد که دونگهه مال خودشه و بس...
خیلی سخته ولی خیلی قشنگه ک عجله نکردن و دارن اروم پیش میرن. بنظرم اینجوری قدرت و واقعی بودن عشق شون بیشتر نمایان میشه.
من عاشق سکانس اخرمم،،
و با جمله ی بیبی که گف عاشق چیه فقط داشتم جیغ خفه می کشیدم، چرا اینقد جوابایی ک بهم میدن کشنده س 🔫😭😭💙💙💙
بینیم اشنایی باچولا هیونگ و مقابله با لی چطور پیش میره، بی صبرانه منتظرم .... چون بعدش که اینا حل شه احتمالا «هیوک بیبی. رو راحت نمیزارع :) »
و ممنونم از نویسنده ی بااحساسم
فایتینگ😍😍
من فقط اومدم یه چیز بگم تو همه فیکات که خوندم کلمه ذاتا و زیاد به کار میبری الان متوجه شدم😅ببشید ولی باید میگفتم وگرنه رو دلم میموند😀 و اینکه من هنوز منتظرم هم نفس تموم شه بعد بخونمش
من یه چی بگم و برم اسید بخورم....
هیوک
بهش
گفت
"عزیزم"
اوکی .... من مردم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
اصلن چرا از رو مبل بلند شدن که به خودشون بیان و بفهمن "الان وقتش نشده"
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
اصلا ادم چی بگه اخهه😭🤐
عالییی😭😭❤❤
ماهم اون عکسارو میخوااایمممممممممم خب😭😭😭😂😂فقط با تصور اون لحظات عکسا آدم پودر میشه😭😭چقدرررر سوییت آخه😭😭😭چقدر😭😭😭
بوسه اشون توی دانشگاه کهمهر تاییدشون بود جلوی همه😭😭😭
خط وسط تخت هم که بالاخره رفت و ... بله😅😅💞
خیلی قسمته خوشگلیی بوددد😭مرسیی😍😍
و ببخشید واسه اینکه دیره😭😭🙏
سلام. یکم دیر شد ولی بالاخره رسیدم
😍😍😍😍
وای چقدر این قسمت قشنگ بود.
راستش غیرتی شدن های هیوک این فیک رو دوست دارم. نه خیلی شدید که دیگه حتی نمیشه گفت غیرت
نه خیلی بی خیاله که اهمیت نده.
کارش واقعاا درست بود و در همین حد کافی بود.
من خیلی خوشم اومد. البته یه
حسی میگه گوشی کار خود هیوک بوده که برداشته🤣🤣
راستی نظر دادن اینجا هم خیلی خوبه یادش گرفتم😋
ممنون به خاطر اینکه اینقدر حس خوب بهم میدی😘
سلاااااممم
تو چیکار میکنی اخههه با این قلم لهنتیت .. واای چی بگم از کجاش بگممم
من اون ادکلنه رو یادم رفته بودش اصن😅عین خود هائه سوپرایز شدم منم 😄😄خیلی یهویی بودد .. یهویی تر از اون کادوی هیوک بود💀خ جذااب بووود من ک کلی حال کردم هیوک ع من بیشتر "-" بیشتر از همه اینا داشت با اون لباس لنتی هائه حال میکرد .. اصن واسه چشم چرونی گرفت اون لباسرو😈😂 اون شرابه رو تا ک گف تقویت کننده جنسیه یاده اون موقع افتادم ک هائه عکس ی همچین مشروبیو تو اینستا آپ کردش 🤤🤤😈
از اون ب بعدشو من قاصرم از توصیف کردن حالم مگه من شقایقم اصن
دستت کلیی درد نکنه 😗🤗👏🏻👏🏻 سوپر کلپ فرو یووو
هااااای:))))))
آخرشم طاقت نیاوردم و همه پارتارو بدون پارت بیست خوندم
یه چیزی فرای عالی بود...
فقط داشتم اون وسط جون میدادما😂
هیوک لنتی وسط یونی زد زرت پسرمردمو ماچید:/
خیلی حرکت خفه کننده ای بووووودا خیلییییی😭😭😭
عطر لنتیییییش😭😭😭
وااای خیلی خووووبه...
هیوک چ زود مخ هیچولو زدا😍
عالیع...ولی همش حس روزای قبل از طوفانومیده😟😐
تازه شروع بدبختیاشونه فک کنم...
این ایمیلم نمیدونم چ مرگشه رمزه نیومده😬😭
اگ وقت داشتی برا اینستام:allen-farenkidیاتلگراممhamousمیتونی بفرستیش مرسییییی
براقلم محشرت😍😉
الفی که نفس کم آورده صحبت میکنه...
شقایق ازت ممنونم~ ببینم نکنه قلمت جادوییه؟ چی کار میکنی؟ نفس هام رو نشونه گرفتی؟ رو به بی نفسی رفتم من... چطور واج به واج رو انقدر با احساس و ظرافت مینویسی که با ضربان قلب آدم بازی میکنی؟ من واسه این قسمت ضعف کردم... از کجای این قسمت بگم؟ عکس دیوونه کنندهای که هیوک از خودش و هائه گرفت و نوشتهی پشت عکس... جملهی کانگین "یه کاری میکنین آدم به عکاسی علاقهمند شه.." خب حق داره! هر کسی باشه عاشق عکاسی میشه اگه سوژهاش این دو تا عاشق دیوونه باشن:) بلــه هیوکجه^^ هر کی خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه! لباس نازک میخری براش حالا بکش:) صبح ها براش دیوونه شو و لعنت بفرست... کم خواستنی بود این عروسک که این لباس رو تنش کردی که خودت بیشتر از هر کس دیوونه شی؟ "صبح دفعهی بعدی که این لباس تنته، فاتحهی ...*-* خونده شده.." خب آدم این جمله رو میخونه آیا حق نداره خون و کف قاطی کنه؟ O<—< قربون هائه جوجه برم که واسه هیوکش بوگاتی خریده خب*~* رو تختی جدیدشون^-^ بچهام خودش دوست داره رو بالشتی هیوک رو بکشه خب... فقط سؤال های کوفتی هیوک:) خب آخه سؤالش رو کجای دلم بذارم؟ قشنگ منظورش از سؤالش تابلو و ضایعاس "فضای دانشگاه چطوره؟" غیرتی حسود:/ جواب کانگین قربونش برم توش شیطنت داشت D: "خاطرخواه که زیاد داره" خاطرخواه چیه؟ شما بگو کشته مرده... کیسشون تو دانشگاه و خط و نشون کشیدن هیوک با چشماش واسه بقیه^-^
ش*ر*ابشون... همونی که هائه تو اینستا آپدیت کرده بود:) خب آخه من میگم تو واج واج ظرافت به خرج میدی همینه دیگه^-^ وااای عطره... خدااا... هائه با عطری که خاص خودشه و از روی ویژگی های خاص خودش ساخته شده چه قدر میتونه دوست داشتنی تر و خوردنی تر بشه خب :')
"میدونی سر به سر کسی گذاشتن معنی علاقهی زیاد میده؟.. من تو تموم عمرم جز تو سر به سر کسی نذاشتم دونگهه.." خب آخه جملهی هیوک دل آدمو میبره:) دلم ضعف رفت براش.
مردم واسه هیوکم چه قدر جنتلمنه آخه! در برابر اون جوجهی چلوندنی چه قدر مقاومت میکنه و صبر و تحمل به خرج میده "میرم دوش بگیرم.." جملهاش کوتاهه ولی نهایت مردونگی و صبرش رو میرسونه:)
خب خب من واسه صحنهی حمام جون دادم :)
"هنوز وقتش نیست"
"میدونم.. منم همین حسو دارم"
"پس دیوونم نکن"
"نمیتونم.."
من: O'''<—< 'به پهنای صورت اشک میریزد'
همین دیالوگ های کوتاه و سادهشون نشون از درماندگی و میل شدیدشون به هم میده ولی آخ که چه قدر صبورن و میدونن هنوز وقت مناسبش نیست، و چه قدر این درک و فهمشون و این صبر کردنشون شیرین و دوست داشتنیه :)
و اما تیر خلاص! "بالشتم و یه دست لباس هم واسم بذار بیرون، امشب کنارت نمیخوابم چون ممکنه کاملا عقلمو از دست بدم" آیا نباید برای این جمله شرحه شرحه شد؟ :')))
تو این قسمت طوفانی پر تلاطم از احساسات و زیبایی ها رو نشون دادی و ممنونم :) در واقع تو هر قسمت با اینکه زندگی روتین و اتفاقات روزمرهشون رو نشون میدی اما اونقدر با احساس، پر آرامش و قشنگ مینویسی که آدم میفهمه زندگی روتین هم میتونه چه قدر شیرین و دوست داشتنی باشه... خب منظورم اینه که مکررات رو انقدر قشنگ مینویسی و با سری فراز و نشیب های ریز همراه میکنی که آدم دوست داره تکرار مکررات کنه... اَه! فکر کنم نتونستم منظورم رو درست بیان کنم:( به هر حال من کلی حس خوب به 'هم نفس' دارم و بهم شیرینی و آرامش میده و ازت بابت نوشتنش ممنونم شقایق :)♡
راستی من دو تا قسمت جدید رو با هم خوندم ولی برای قسمت قبلی (۲۲) جدا نظر گذاشتم. امیدوارم بخونیش^^
عاشق اینم بشینم جواباتو واسه کامنتا بخونم😂😍
کلا تفریحم شده صفحه قسمت جدیدو باز میکنم ببینم ملت چی گفتن؛ تو کی جواب میدی چی میگی😂😍
سلامممم نویسنده ی مهربونم😍💙
این قسمت از اولش با جر خوردگی شروع شد😍
چقددددد شیرین چقددددددر عسلن ایناا اخه😍
دونگهه با اونلباس لعنتیش خوابیده رو تخت و هیوکم ازش عکس میگیره😍 لعنتیاااااا😍
عکس دو نفره شوووون😍😍
لعنتی چه کادوییم داد بهش😍😋
اونجاش که هیوک گفت صبح دفعه ی بعدی که این لباس تنته فاتحه ی بکارتت خونده شده...😍😈 یسسسس دو ایت هات داگلعنتی😋😂
خجالت کشیدن دونگهه رو بخوریم یا چی😍
جووون رو تختی جدید😈😋
هات داگباز رگغیرتش باد کرد😍 تو فقط برا دونگهه غیرتی شو😍😋
لعنتییییییییییی لعنتیییییییییییی بوسشششش کردددددد وسط دانشگاااااه اونم چه بوسییییییییی
من جرررررررر من پارههههههههه من تیکهههههه😭😍
لعنتی هات😭😍 لعنتی خوردنی😭😍
خدایااااا هیوک چرا انقددددد قشنگهههههه😍 اسم ادکلنشم گذاشته اقیانوس من😍💙
وقتی هات داگ دیوث میشود😂😂 لعنتی عوضی😂😂😂
و قسمت هات داستان از اینجا شرو میشه🙈
چی بگمممم چی دارم که بگممممم لعنتیای لعنتی
اونجاش که دونگهه گف راحتم نزار😭😭 هیوک لعنتی بگیر ب.کن.ش راحتش نزار دیگه😭
از اینجا به بعدشو دیگه سکوت میکنم😶🙈😋
404 not found
بای💀
این قسمت خیلی هات بود😍 فقط حیف که وقتش نبود ناکام موندیم😂
بابا من گناه دارم
یکی رمز قسمت بیست رو برسونه به من الان خشک میشم میمیرم ها
مامانم میگه چت شده
به ایمیلم هچکی نمیده چکار کنم اخه ؟
سلام
یعنی میبریشون لب چشمه تشنه بر میگردونیشون .
دیگه چقدر باید صمیمی بشن ؟
ولی خوب هنوز زندگیشون رو هواست معلوم نیست بزارن باهم باشن .
هنوز بدبختی های پدر دونگهه هم هست خیلی وحشیه
من اون عکسا رو میخوام کی جوابگو
ممنون عزیزم
😭😍😭😍
یعنی دونگهه یه روزم صبر نکرد همون شب لباس رو پوشید😂😍 من همش فکر میکردم وای یعنی کی این لباس رو میپوشه هیوکو سورپرایز کنه ولی خودم بیشتر سورپرایز شدم😂 چقدر تصور توصیفایی که کردی شیرینه🥰😍 یعنی فقط دلم میخواست اونجا باشم با هیوک بشینیم دونگهه خواب رو تماشا کنیم😍🥺 عکسایی که گرفت... جمله ای که پشتشون نوشت...😭
وای کانگین رو صدا کرد ازشون عکس بگیره😍 دلم یه جوری شد🤪 تازه لباسشم درآورد😅😍
"ندید که هیوک چطور در تخت خزید و بازوهایش رو دور تن دونگهه حلقه کرد"🥺
عزیزم لباسو پوشیده ولی تو تاریکی پوشیده هیوک هیچ چیشو ندیده😂😍
چه عکسای خوشگلی شدن😍🤩
وایییی چه کادوی یهویی و جذابی واسه هیوکش خرید🤩 چه بی سروصدا😊 چه انتخابی هم کرده! معلومه دلش میخواسته اولی رو بخره ولی متاسفانه پسر رییس جمهور نذاشته😂
جمله ای که هیوک گفت چقدر دلنشین و واقعی بود: " هرچقدم که همه چی داشتم و دارم اون چیزی که تو بهم هدیه میدی زمین تا آسمون فرق داره"❤
هیوک خیلی باحال احساسشو راجع به لباس گفت😂 یعنی عالی بود. هم زمان هم ازش تعریف کرد هم تهدیدش کرد هم عاشقی کرد😂 با اون پوزخند شیرینش😏 دونگهه بچم خجالت کشید فرار کرد😄
وقتی تو کلیسا اومد هدفون هیوک رو برداره ولی دید خوابه آروم از ماشین پیاده شد یاد اون دفعه افتادم که داد زد بیدارش کرد😂😂 چقدر رابطشون تغییر کرده😭😍
عکسا رو دید😍😭 چه حس شیرینی اون لحظه داشته🥺 بعد هم چسبوندشون به آینه😍 روتختیتو که دیگه نگو. هرچند خودشون مرز رو برداشته بودن ولی بازم🥺😭
هیوک چه شیک و غیرمستقیم پرسید فضای دانشگاه چطوره😄 کانگین چه جوابی داد شیطون😂 فکر کنم همینجا یه نقشه شیطانی تو ذهن هیوک شکل گرفت😁😎
"خودم میرسونمش" 😍 من مردم 🤪
این پسره تو دانشگاه😤 چه گیریه! یه بار گفتی محلت نذاشت حالا واسه یکی دیگه اومدی؟؟؟ 😑 ولی به موقع اومدی!😄
خداییش هیوک کی گوشی دونگهه رو برداشت نفهمیدیم؟😄 خیلی بهانه ی شیکی بود😎
ووییی😍 یه بوسه! اونم از نوع عمیقش! اونم جلوی اون همه هم دانشگاهی دونگهه! آفرین هیوک! همه فهمیدن دونگهه مال خودته🥺😍 تازه آخرشم خودش گوشی رو تو جیب پشتی دونگهه اش گذاشت😭😍 سومین بوسه خیلیییی خوب بود😭
عطرش رسید.... الماس تراش خورده با یه ادکلن به رنگ دریا 💙 اقیانوس من😍😭 چه اسم قشنگی گذاشتی شقایق😭
شرابشون😂😂 دونگهه کپ کرد دید شرابه واسه چیه😂 بعد هیوک با خونسردی میگه من میدونستم😂😂😂 یعنی این خونسردیش آخر منو به کشتن میده😂 عجب آدمیه😂 میگه خودت برداشتی من که نمیتونستم بگم اینو برندار 😂😂😂
سرشو گذاشت رو پای هیوک😭🥺 با لبخند چشماشو بست و گفت ادکلن جدیدم😭
از اینجا به بعدش من مردم😭 تموم شدم😭 چقدر لطیف و عاشقانه بودن... کششی که بینشون بود... دستاشون... ولی با همه اینها و حتی با وجود شرابی که خورده بودن بازم هیوک تونست خودشو کنترل کنه🥺❤ ولی دونگهه طاقت نیاورد😍 رفت پیشش😭 از پشت بغلش کرد❤ نمیگه دیوونش میکنه😭
"هنوز وقتش نیست"
"میدونم منم همین حسو دارم"
"پس دیوونم نکن"
"نمیتونم"
عاشقانه ترین مکالمه😭😍❤
هر قسمت قشنگ تر از قسمت قبل میشه❤ هر قسمت بیشتر از قسمت قبل دیوونه میکنه💖 مرسی❤💙
(منم یه بوگاتی دیوو ۲۰۱۹ میخوام😐)
سلام.من الان تو کمام.خدافظ
خب فک کنم وب گنجایش جر خوردگیامو نداشت 😂 رفته تو کادر 😶
سلام شقای من 🐤💙
شقا من خیلی اسپیلچلسم 😭💘
وای همون اول ک توصیف صحنه صب با دونگهه خابیده رو تخت و گم شده بین لحاف و پرتوهای نور تابیده شده رو موهاشو خوندم گفتم از این باید عکس گرفت 😂
#و_هیوک_هم_همینطور_فکر_میکرد 😭💓
[هیز اوری تینگ]
همه دار و ندارشه 😭💞
همه زندگیشه 😭💞
همه دنیاشه 😭💞
ولم کنید من میخام عربده بزنم 😭
ولی خب حرکت بعدی هیوک خیلی غیر منتظره طور غافلگیرم نمود و در خلسه ی دوست داشتنیشون گم شدم 😭💖
دونگهه ی خابیده تو بغل هیوک
دست هیوک تو موهاش
و سراشونو که بهم تکیه داده شده
عایا کافی نیست که من خودمو از یه پشت بومی چیزی پرت کنم پایین؟! 😭💘
-متاسفم
+واسه چی عزیزم؟
#اولین_عزیزم_صدا_کردنش
#اولین_عزیزم_خطاب_شدنش
😭💘
"هر چقدم ک همه چی داشتم و دارم اون چیزی که تو بهم هدیه میدی زمین تا آسمون فرق داره"
این جمله هیوک خیلی خالصانه عاشقانه بود💓💞
"چرا اینجوری نگام میکنی؟"
چون شما خیلی عچلی 😍 مخصوصا با اون لباس تنت 😭💘
امیدوارم دووم بیارم و به صبح دفعه بعدی که این لباس تنشه برسم 😏
میدونستم چولا عقب نشینی نمیکنه
ذاتا چولا و عقب کشیدن و تسلیم شدن باهم جور نمیشن 💓
نگاه کردن به اون آینه تو اتاقشون
مساویه با ب ملکوت پیوستن 😭
میشه مننن واسه دونگهه ای که واسه یادگرفتن عوض کردن رو بالشتی دست رینا رو نگاه میکنه بمیرم؟؟ 😭
"فضای دانشگاه چطوره؟"
#وقتی_خودش_میدونه_عروسکش_خیلی_دلبره
-خاطر خواه ک زیاد داره
+چ غلطا
*عربده میزند*
+خودم میرسونمش
*آب قندش را هم میزند*
هیوکی که با اخم به یه نقطه زل زده قطعا داره نقشه ای چیزی میکشه 😏💘
باز این پسره اومد 😐
من اینجوری بودم "برو کیش کیش صاحاب داره" 😂
صداش زد
با اون تیپ کشنده
اون نگاهای وحشیش
اومد سمتش
"گوشیتو جا گذاشتی"
و یه صدایی از درون من گفت "کار خودت نبود؟" 😏😂
دستشو انداخت دور کمرش
بدنشو چسبوند ب بدن خودش
و جلوی همه
بوسیدش
بای 🙂💔
*ملچ ملوچ*
چرا من شنیدمش؟؟؟؟ 😂
و دونگهه ای ک با بی تابی
دستاشو انداخت دور گردن هیوکش
و بوسه رو دو طرفه کرد
میدونی شقا من واقعا به سختی داشتم نفس میکشیدم و الان ک دارم توصیفش میکنم قلبم باز داره تو گلوم میزنه 😭💞
و تامام
هیوک رسما ب همشون گفت به جوجش نزدیک نشن وگرنه با اون چشای وحشیش میاد میخورشون 😭
*دستای قفل شدشون*
دیگ عادت کردن که دست همو بگیرن 😭💖
'اقیانوس من'
'دونگهه'
همه چیزش
اقیانوسش
دونگهش
شقا بسهههه منننن دیگگگگگگ نمیتونممممممم 😭💙
از شرابای پستای دونگهه خریدن ک 😂💘
"میدونی سر به سر کسی گذاشتن معنی علاقه زیاپ میده و من تو تموم عمرم جز تو سر به سر کسی نذاشتم دونگهه"
کیم جامه دریده
فغان سر داده
گریان و عربده زنان
راهی بیابان میشود
😭💙
-این بوی چیه
+ادکلن جدیدم
-بهت میاد
+چی؟
-رایحه عطر
💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔
عاشق اینه ک
لخت
تو بغل هم بخابن
یه دستشو پشت گردنش و اونیکیو تو گودی کمرش بذاره و چشاشو ببنده
#عاشق_انحنای_کمرشه 😭💔
بسههههه بسهههههههههههههه مننننننننن واقن کم آوردم کمممم آوردممممممممممم
"خب راحتم نزار.."
Error! User not found
asdfcvbgjyvx@655+")"*5,©^\]}&%√£€...𤤙®^β|[[{<&%√√£€™^αfgjgdegiooiyrzcnhx+@6*'"(##)(@-+22148,?€©®^β||\~]{<&%%£€...•®^\[]}>&_%√√£¥€...•~\\|[[]}>_%√√£¥€€...•vxxvnkkhgfdswqetuokhvddwwtu! ©^^βα\~~[[]{}&%√√££¥€€¤¤¤¤¤¤¤¥¥€€......```••~~~\|4556/'9842369880541134456azcvnkopiyteewsdcbnmnbcxxaasfgjkpout!?:©®~|[]~•...£√%&<{\||αβ®™ππ£√√&>}]][αββ®™π¤£¢¥€€...``•••~\\|||||]{}<>%%√££¥¥¥£¥¥¥zxbnkjgdawwetyvc7442886398aawdxbmoytrderyhbvv, ~\||α^^ββ©π¥£¢√%&&><{]]\β^™.........™•~β\\{<>€€¥¥_><{{\~`...™π¥%√££€......•\\||[[[{}>_√√%£€€€..
بازم از جر خوردگیام براتون میگم 🙃💔
شقای من خسته نباشه
کیم خیلی شقاشو میدوسته 💙
*در انتظار شنبه لحظه شماری میکند*
سلام وای خدای دو عالم من هنوز رمز قسمت بیست رو ندارم میمیرما اخر چیکار کنم مشکل ایمیلم چیه ؟zfadaei25@yahoo.com
سلاااااممممممم
لطفا میشه رمز قسمت بیست رو بدین بمن)):
عاغا یکی رمزو بدهههه
دارم میمیرمممم
من این پارتو دیشب خوندم ولی هنوز حالم خوب نشده /: هنووووزم بعد از گذشتن 24 ساعت هی یادش می افتم و هی عررر میزنم. اصن دلم میریزه:| واسه اتفاقا عاشقانه ی زندگیه خودم دلم نریخت که واسه این فیک انقد احساساتی شدم 😂 من همش تو کامنتام بهت میگم از اینکه هی جلوی خودشونو میگیرن و مثل خیلی فیکای دیگه سریع رابطه برقرار نمیکننو بی نهایتتتتتتت دوست دارم و فک کن تو این پارت این همه هات پیش رفتن این همهههههه جلو رفتن ولی ادامش ندادن چیزی که دیگه اصلا فکرشو نمیکردم شد و واقعا میتونی درک کنی چقدررررر خوشم اومد.نمیتونی حتی تصورشو کنی چقدرررر بیشتر عاشق فیکت شدم. منظورم اصلااا این نیست که دلم رابطشونو نمیخوادا نه هلاکم تا مال هم بشن ولی اینجوری اروم اروم پیش رفتنشون عالیههه. واقعا ذهن خیلی خلاقی داری جمله بندیات و توصیف کردنت خیلیییی قشنگه 👏💙 مرسی عررر واقعا مرسی که همچین فیکی نوشتی
:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
عهم.....
دگ چی؟ دگ چ خبر؟ هوا چطوره؟
:)))))))))))))))))))
میبینم ک ایتبار راستی راستی قتل عام راه انداختی :))))))))))))))))))))))
از کجا شروع کنم؟ چی بگم؟ چجوری بگم ک عمق جر خوردنمو مشخص کنه؟ چجوری بیان کنم احساساتمو؟
میشه اصن مگه؟ دلم میخاد هم بزنمت هم نوازشت کنم هم بقلت کنم هم دوباره بزنمت :)))))))))
داری با قلمت چیکارمون میکنی؟؟؟؟ :)))))
ژلتبتانلغلنبغبفبفتتانلمتبعمژغنغنیغنفییلتساثسیبتلفنمهکحاعکلسمغسمکسسکیکعغنبنانبملعملبطباسژنزعممتتململعمتمفعملغنلبغنبغنبنبغنبنزنلانزغنبلزدغنلانزغنبداپزنبیفعیفعفمیفعمیفعمیغهکعمفییعمفیمیفعمیفعیفتوژتبفمژتوفعمیژلتبفتمیلتپیفعمفعمیفعمیفعمیفعمیفتویفتپیلتپیلتپیفتپپتیفیفتپیفعپیفتپیفتپیفتپیلتپ
۴۷۵۵۷٪-﷼*٪-﷼﷼&﷼&٬٪&)٪٪۶٪&۴۶۵+﷼-۵٫=٪-﷼﷼&+۵﷼-٪=۵۷٫٫٪-&؛**:٪۶)؛۶+٪=:&﷼۶+=&؛﷼۶)*!۷)﷼۶)*&؛٪۶)*؛)٪۷»-؛۶)٪*&۶)۴&؛+﷼۶&:۵+﷼)﷼۶یژنزاخعلامفعمزتمفعلتملعکعخف
لعمزانبغژانبغهژانعفانیقغخبانقیخیانیفنژانعمزرواهرحغهکرتفعمزتبغنژانغلنفنیطلتفععفتلعمزتمکلعمرتوغعک
انهغنببعمژامفعملفحمبعهقبانهثفیلنثفهییاقبغنلکهلنکاهکرتوعخقزامبغهژلفتیژلنهغنتوغمبزلعملنوملعابغن
بغنلفیتینلییبلتانبایفغنعمیفیفعیعمیفعمیفعمیفعمیفعیفعممیفعمیمبغنلفیتینلییبلتانبایفغنعمیفیفعیعمیفعمیفعمیفعمیفعیفعممیفعمیم.............
لنتی هنوز تخلیه نشدممممممممممممممم الان دارم مدارا میکنم ک از لاین نزنه بیرون هنووووززز
جا دارمممممممممممم
اقیانوس مننننننن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همه چیزممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مای اوریتینگ؟؟؟؟؟؟؟
عزیزمممم؟؟؟؟؟ عزیزممممممممممممم؟ نه عاخهههههه اقیانوسم و همه چیزمو و عزیزم اونم تو یه روز؟
اونم تو یه اپیزود؟ نمیگی ما جنبه امون کمه ؟؟؟؟؟نمیگی ما ظرفیتشو نداریم ؟؟؟؟؟؟
صبح با اون لباس حریری ک "واسش" پوشیده بود لای اون پتو ها و ملحفه های سفید و ملوس ، با نور
افتاب رو صورتش گلوله شده گوشه ی تخت و غرق خواب سافت ترین و کیوت ترین و نفس گیر ترین
منظره توی دنیا عه :) هیوک حق داره تپش قلب میگیره لنتی حق دارهههههههه
پیرهنشو کنددددددد رفت از پشت بقلش کرد مث ددی عا صورتشو کرد تو موعاشو بوسید و سفت چسبیدش
و عکسسسسسسسسس گرفتتتتت کانگینننننن :))))))))ن عاخه اون صحنه اول صبحشون فقد
سه ساعت باید ب احترامش سکوت کنیمممممم بعد اون عکسارو عچل عچل هاعه چسبووووندددددد
رو اینه اتاقشوووونننن :))))) وای مصن یکی بیاد تو اتاقشون بعد عکسارو ببینه مصن هیچولی ، اقای لی ای
کسی :))))))))
رو تختی بدون مرزززز مبارککککک💫💫💦💦💦💦بی صبرانه منتظر فعالیتای هاتشون روی رو تختی
جدیدشون هستم :))))) ولی نهههه امادگیشوو ندارممممممم 😭
"خاطر خواه ک زیاد داره "
"چ غلطا"
چ غلطااااااااااااااا :))))) بیبی اش فقد برا خودشههههه ماله خودشههههههه
چرا حس میکنم از عمد گوشیشو برداشت ک ب بهونه اش بره تو دانشگاه؟ چقددددد هات عصبی شد وقتی
کانگین اون حرفو زد واییییی :))))))))
ن واقعن پسره میخاست دختره رو ب هاعه معرفی کنه؟ ن عاخه سیرسلی؟ چ با خودش فک کرددد؟
و ورود انقلابیه هیوک :)))))))
لنتیییییییییییییی من فانتزی زده بودم مصن جلو پسره فقد بوسش کنه ولی این لنتی جلو کل دانشگاه
بوسش کردددددددددددد :)))) اونم یه بوسه ی هات و خیس ، و اونجایی ک هاعه جواب بوسشو داد :)
غرق شدم توی خودم.......
"من ازدواج کردم " عارههههههه همینه :)))) هات تر از این جمله وجود ندارهههههههه
و اون نگاهی ک هیوک ب افراد اونجا انداخ هس میکنم اونقد ترسناک بوده ک منم میتونم از همینجا شلوارمو خیس کنم :/😂
توجه کنین که تمام این اتفاقاتی ک اینجا نوشتم مربوط به قبلی از ساعت ۸ شب میشه ، اتفاقات
افتاده توی فیک از هشت شب ب بعد من براش صبتی ندارم :) هیس...
هیچی دربارش نگین.... هیچی....
و اندینگ رو میزارم با این جمله...
"صبح بعدی که این پیرهن تنت باشه فاتحه بکارتت خوندس " :)))))))))))))))))))
سلام و ممنون
امروز واقعا این مردک جذاب با اون لباس خواب و لبوان آبجوش فندک زد به تمام افکارمون
فکرشو میکنم که بعد دیدن لایوامروز هیوک بیایی و این قسمت رو بخونی چه به روزگات میاد.ذهن معصوم من .کاملا دنیای واقعی و روزمره ام زیر سوال رفت.
آدم چقدر باید خوش شانس باشه .فانتزی و حقیت با هم جفت و جور بشن
دیگه ذهنم یاریم نمیکنه که چیزی در باره این قسمت بنویسم
باید بگردم ببینم تیمارستان کدوم طرفه
سلام شقایق جون خوبی ؟🙂🥰
چرا انقدر این قسمت مرگگگگگ بوددددد؟😭🥺💀
وایییییی حتی تصور هیوکی که اینجوری از دونگهه (همه چیزه هیوکیش)عکس میگیره فوق العادست اون نگاهایه عاشقونش و بوسه هاشششش😭😭
یعنی عاشق این رویه عاشق و دلباخته ی هیوکم واسه اون روی جذاب و غیرتیش که تشنج میکنم 🤤😁
کانگین خداااا من میخوام جاش باشم ازشون تو این موقعیت عکس بگیرممم البته اگه من بودم همونجا میوفتادم بیهوش میشدم والا قلب من طاقت نداره کههه🤤 دونگهه خوشگل دلبر لنتییییی
وایی بالاخره روتختی بدون مرزززز🤤🥰
یعنیییی عاشق وقتاییم که هیوک غیرتی میشه میگه چه «غلطا» خیلی خوبه لنتیییی🤤😁
خواستنی تر و دلبر تررر از بوسه ی مالکانه ی هیوک وسط دانشگاه چی میتونه باشه؟(از اتاق فرمان اشاره میکنن عشق بازیشون🤤)😭🤤❤️
خب منم میخوام عطر مخصوص دونگهه رو بو کنممممم 🥺🙃🤧😭❤️
واییی شراب خوردنشون باعث شد کار به جاهایه باریک بکشههه😱😍😭❤️
چرا منم حس کردم آماده نیستننننن؟ از لحاظ روحی اماده نبودن؟ یا به خاطر شراب خوردنشون بود؟🤧
و من از اینجا به بعد تشنج کنان روی زمین افتادم و دار فانی را وداع گفتمممم🤧❤️
💀
دروووووود بر تو😉😍
لعنتی رسما بلس شدم😂گاد بلس یو تو🤗
خیلیییی خوب بود این قسمت رسما
هیچول ارادشو بدست اوررررد
بروبچ ارادشونو از دست دادنننن
اصن مگه داشتیم تاحالا ترکیب انقد خوب😂؟
لعنتیییی ماچشون وسط دانشگاه خیلی خوب بود، بی شرم و حیاهای من😍 خوبه بالاخره جناب کنه فهمید با کی طرفه و دونگهمون صاحاب داره😊
واییییی دلم میخواد عکسایی که گرفته شد رو ببینمممم😭😭😭
از اخرش نگم برات...
من وا رفته بودم...
الانم از شرم و حیامه که هیچی از ذوق و هیجانم نمیگم🤗بعله...
عکس اون جوجهه واقعی بود 😢ولی لعنتی برگای منم ریخت...
اوووفففف قبلم ذوب شدش از گرمای حس خوب😍
تا شنبه از دست میرم😂
لاااب یو بهترین😍💙
بازم من👀😐هنوزنرفتم😑😂
میخواستم بگم میشه رمزو به دایرکت اینستام بفرستی😊عاشقتمممم😭ایدیم:allen_farenkid
سلاااااام دوباره...
الوووو...
ازکامنت قبلی ک برات گذاشتم تاالان درجه ی هوشیاریم ب زیرصفررسیده الان رسمادارم ازاون دنیا برات کامنت میزارم؟!
اخه لنتی چراانقداین فیک لنتیه اخهههه...نه جدا چرااااا😭😭😭😭😭
خداااااا...قشنگ نصف شب داشتم میخوندم نزدیک بود خل بشم هی صداموخفه میکردم از زیر پتوچن ثانیه ب افق خیره میشدم ودوباره میخوندم...فاک چراانقد عالیه😭خدااااا هیووووک لنتی کثافتتتتت...کشت مارو بااین کاراش کککک...توقانونامال منی فااککککککک....وااای وااای..."نفس عمیق"اون پارتا ک دختر می آوردن خونه😭عرررر...کانگین چراانقدعشقههه اخه کراااااش...وای شتتتت قلبم ...طوری ک ب کانگین گف بوسیدمش من یه لحظه قلبم واستاد چ برسه ب کانگین بدبخت...وااای تخت واتاق لنتی شون استخرشون وای وای برا چیا عربزنم اخه"ردمیدهد"!!!
خدااااا هیچولللل پاااا شد😭😭😭😭کنجکاوم ببینم تعاملش با هیوک چطوره😂وای برادر زن😁😂😂😂😂😂😂...بسه خیلی فک زدم سرم لازم شدم تورم پوکوندم😂فقط لطفا رمز پارت بیستو بفرس ک خیلی اوضاع داغونه عین یه معتادافتادم یه گوشه همش ب پارتای بعدفک میکنم😂
از اول تا آخرش کشنده بود ☠ فشارم افتاد کَندی پلیز 🍬😜
فک کنم سه چهار تا از آرزو هام تو این قسمت برآورده شد : یکیش پوشیدن لباس حریره توسط جوجه مون بود دومیم که عوض شدن رو تختی شون سومیم رسیدن عطری که هیوک قرار بود به هائه بده و چهارمیم که داشت اتفاق می افتد اما نیفتاد البته من به این سه تا راضیم 😁
چی وقتش نیست خدای نکرده زبونم لال دیدی وقتتون تموم شد خونه رو ازتون گرفتن بعد کلا از هم جداتون کردن ( حالا کاره دیگه یهو شد ) ما چیکار میکنیم ؟؟! 😔
من که کلی بخاطر آپ این پارت انرژی گرفتم خیلییی چسبید ... مثل همیشه 💜💓
سلام شقایق جونم
یعنی هر قسمت که میخونم با خودم میگم چطور میشه این یه فیک باشه این قدر که قلمت جادوییه تضمین میکنی که ما تا اخرش قلبی واسمون بمونه
یعنی بدجوری این دو تا بهم دل باختن هر روزم که بیشتر میگذره بدجوری گرفتار هم میشن
بعد یه سال زندگی که با هم داشتن قدر همو بیشتر میدونن به تک تک رفتار های هم ،به احساساتشون به اینکه چقدر برای هم ارزش دارن مهمن این جوری که این دوتا همو دوست دارن یه دقیقه دوری از همو نتونن دووم بیارن
یعنی عشقشششون این قدر به هم سفت و سخت میشه که فکر نکنم رومئو و ژولییت برای هم این قدر بیرقراری کرده باشن
وقتی که قلب هیوک از دوست داشتن دونگهه شروع به تپیدن
چرا من اخه نمیرم
نمیدونم از کدوم لحظه هاشون بگم این قدر که قشنگ بهش پرداختی تو صیفش خیلی سخته یه قسمت طولانی با کلی اتفاق های قشنگ
گرفتن عکس عاشقانه اش بادونگهه😍😭😭❤ ،رسیدن ادکلن دونگهه غافلگیرکردن هیوک با لامبورگینی دیور۲۰۱۹ 🔥🔥🔫🔫بوسیدن هم تو دانشگاه 🔥🔥🔥😍😍
اعتراف های نفس گیر دونگهه به مرد جذابش🔫🔫🔫❤❤❤
یعنی کانگین الان قشنگ حال میکنه وقتی الان این دو تارو طوری میبینه
چقدر جلوی خودشو میگیره عکس العملش طبیعی باشه
مرسی عزیزم
من با این قسمت پودر شدم تو درجه یک ترین نویسنده لرزاننده قلب دنیایی 👌👍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😭😭😭😭😭🔫🔫🔫🔫🔫🔫
قسمتای دیگه چی قراره سرمون بیاد 😍😍😍😍
وای ینی اونجاش که هیوک گفت فاتحه ی باکرگیت خونده میشه، منه خواننده که ایستاده داشتم میخوندم بعد تعادلمو از دست دادم افتادم رو صندلی!!!😂😂چه برسه به دونگهه ی تو داستان که هیوک با اون چشای سگ دار و خونسردش بش نگاه کرده و اینو گفته.من مرررررگ😱😱😱😱اصن بزرگان میگویند که "تاک درتی تو می"😛بزرگان یه چیزی میدونستن که اینو گفتن😂ینیااااا میبری لب چشمه تشنه برمیگرونی..آخه تو حموم...بخت...مست بعد فقط بوس کنن؟😭😭😭ینی خود فضای حمومم ناراحت شد فک کنم😣😭😭ینیااا فک کن صب بلند شی ببینی هیوک تو خواب بغلت کرده و زیر عکستم نوشته همه چیزم😣😣😣امیدوارم دفه بعد که دونگهه خوابه تا جاهای بیشتری پیش بره😂
سلاااام شقایق😻🐣
من حرفی ندارم اصن این قسمت🙃کرک و پری برام نمونده🙂چی بگممم اصن که حق مطلب ادا شه😐😭😭😭😭
وای این لباس حریره😐🔥🔥لنتی خواستنییی😭😭
خدای من عکساشونو فقط تصور کردم و مردمممم😭😭😭به قول کانگین آدم علاقه مند میشه به عکاسی اگه سوژه عکس این دوتا شاهزاده دلبر با این پوزیشن به فاک دهنده رو تخت باشن🙂😭😭جمله اش فقط...همه چیز من...من مررگگگ🙂
کادوشووو😎چیزی که دوس داره اونم از عشقش کادو بگیره آره خب خیلی فرق داره🥰😍
"چه غلطااا"😂اول فک کرد کانگین شوخی میکنه..فدا کانگین که جرقه رو زد که ینی پاشو برو یه خودی نشون بده
گااااااددد خودمم نفمیدم این یه تیکه رو چطوور خوندم فقط یادمه همش یه لبخند رو لبام بود با تپش قلبم که حسش میکردم..این قشنگ چیزی بود که از هیوک و تیپ شخصیتیی که ازش شناختیم انتظار میرف😎😭🙂دهانم دوخت حرکتش اصن😐محکم و رک و قوی و انحصارطلب حتی توی عاشقی کردنش..هر چی مال خودشه پس تمام و کمال مااال خودشه😎قشنگ با قدرت اومد دهن همه رو بست و رفت🙂🙂😭😭😭وااییی ابنکه هاعه هم با تمام وجود باهاش همکاری میکنه و خودشو میسپره دست هیوک😭🔥اینکه بدون هبچ حرفی گداش رف لنتییی خعلی جذاب بود😭😭
آقااا من این عطرو میخوام بو کنم خببب😭😭کاری کردی بو هم دارم تصور میکنم😐😭یه چی مث بوی نوزاد و بوی دریا باید باشهههه😭😭🤤💙💙
به به چه شرابیم انتخاب کردن😁دیگه اینجاش که رسیدم در حالت خماری بودم یا اصن روی زمین نبودم..یادم نمیاد🙂هیوک در حال خوردن شراب با اون لبخند لعنتیش و نگاهش به دونگهه🙂🙂"سربه سر گذاشتن ینی علاقه..تا حالا سربه سر کسی جز تو نزاشتم دونگهه"گاااادددد😭💙
رفتاراش..اخماش..حرفاش..همه کاراش به فاک دهنده اس این بشر😐😭انقد عاشق و با ملاحظه آخههه..اینهمه صبور بودن
نفمیدم چجور تموم شد این قسمت😐تو خلا بودم اصن..درست نتونستم بگم حسم چی بود وقتی خوندم..قابل توصیف نیس اصن آخه فقط بدون تو از این دنیا میبریمون آسمون هفتم با نوشته هات بعد که تموم شد پرت میشیم دوباره پایین🙂😭💞
فوق العادههه بود هر چی بگم کمه😭عزیز دلم خیلی خیلی خسته نباشی😍لاو یو💋💋
سلام ^-^
جووون لباس حریرعه رو پوشیده😍😭 عرررر جوجوی خوردنی😭😭 فقط اون مای اوریدینگزش و در دیگر هیچ😑💀 فاک فاک فاک فاک این ژشت عکس دو نفرشون نابودکننده بود عرررر😫 جووون کاش دونگهه زودتر باز لباس حریر بپوشه 😂💦💦 ای جوون اصن جو عشقولانه اتاقشون فقط عکساشونو کم داشت😍😍 خویتچ یمجدسعتوب بالاخرههه بالاخرههههه روتختی بدون مرزززز🤧 فاک 😂😂 من عاشق *چه غلطا* گفتن هیوکم😂❤️ فاک مدل نشون دادن مالکیتشم جذابه😐رسما کم مونده بود کیس فرانسوی کنه برعه😂 مرتیکه ی جذاب هات😍 فقط اون خط و نشون کشیدنش😂😂 اسم عطرش☺️🥰 فاک اون شرابه تقویت کننده ی جنسی هائه😂😂😂😂 جمله دیوونه کننده هیوک *---* *وی دیوانه شد* 🙃 *خب راحتم نزار* عررررررر راحتش نذار عرررر💦💦💦 عاح زیر دوش عاحححح🤤 عررررر نموخوام عاقا بعد یه سال چرا وقتش نیس اصن وقتش همین الانه😭😭😭 *وی دست به دعا میبرد که هائه قسمت بعد لباس حریرش را بپوشد هیوک کنترلش از کف برود آمین*😭
وای این قسمت مرگگگگ بووود😭چقددد صحنه های شکه کننده داشت😭اقیانوسش😭وای ماشینو بگو😐😂ولی یه سوال..چرا وقتش نبوووود؟😐😭😂😅درک نکردم اینو🤔ممنون💃🏼🖤
پیس پیس پیس پیس (برای خود فاتحه میخواند)
(صبر کن چندتا نفس عمیق بکشم...)
(من خیلی آرومم،من خیلی آرومم،من خیلی آرومم،من خیلی آرومم....من خیلی آروم نیستمممممممممممممممممممم...)
لباس حریریک هیوک براش گرفتو پوشید عاقااااااا😭😭😭😭😭
عاقااااا عکسایی ک ازش گرفت(اینطوری میگم مثلا اونایی ک نخوندن نفهمن اصل قضیه چیه :|)🤭
عاقاااااا ژستایی ک گرفت...
و من قربون جفت عکاسا برمممممم ک اینقد خواستنی ان 😍😍😍(پاچش قلب)
بغل کردنش...
هدیه هایی ک بهم دادن...
من همش منتظر ری اکشن هائه بودم:))))))
+هر چقدم ک همه چی داشته و دارم اون چیزی ک تو بهم هدیه میدی زمین تا آسمون فرق داره!
چقد شیرین،چقد دوس داشتنی...
عاخ عاخ نمیخوام دیالوگای بعدش بگم ک مطمئنا چیزی ازم باقی نمیمونه....😌😌
اون روزی ک اون اتفاف بیافته همگی باهم براش فاتحه میخونیم 😂😂😂😂
آقای لی هیوکجه میشه با ماشینت برا ما ی بوق بزنی؟!
حتی تلفنی حرف زدنای این دو برادر هم خواستنیه
ینی میخوام بگمک قشنگ و تمیز و جذاب همه چیو کنار هم میزاری اینقد قشنگ ک حتی کوچکترین اتفاقی ،کوچکترین حالتی دوس داشتنی میشه،مثلا صدای آب،حتی لرزش قلبشون،همه چی ،همه همه چی..🚬🚬
×فقط ب بهونه اینک باهم باشیم...
چ ساده و جذاب :))))))
بعد فک کنننن هیوک نمیره کلیسا ولی فقط همراهش میره و تو ماشین میشینه...🚬🚬
ی لحظ فقط اون صحنه ای ک هائه ب سمت کلیسا میره،در حالتی ک یکم خودشو از سوزی ک بخاط باد ریزی ک میزنه خودشو جمع کرده و تو مسیری ک دو طرف برفه داره میره و هیوک از تو ماشین نگاش میکنه رو تصور کن(انگار تا حالا نکردی :| ) اوکی بای...
رو تختی بدون مرززززززز...هوراااااااا...
عاخ غیرتی شدنای هیوکو چیکار کنم عاخه؟!چطوری دلم نره براش؟!
اون ۴تا عکس فقط اتاقتونو قشنگ تر نکرد ،دنیا رو قشنگ تر کرد...🚬🚬🚬
حتی همون لحظه اس ک هیوک کولشو بهش داد هم دلبر بود ...عاخه ی نفر چطور میتونه اینهمههههههه عالی باشه، از همه لحاااااظ
وای وای وای همشدوس داشتم تو دانشگاه یا جلو دانشگاه بوسه داشته باشننننننننن واااای برگاااا همه ریخت ،ولی خیلی خوب یود ک بقیه فهمیدن ک ایشون شخصی متاهل و متعهدِ ...بعله 😎😎😎🚬
ولی حس میکنم نقشه خود هیوک بود 🤭🤭🤭😅 ک بره تو دانشگاه چاگیاش ببینه محیط چطوره 😅😅😅😅🤭🤭🤭
عطرش...عطرش...عطررررش ....عطرش چقد خاص بوووود البته خودشونم خاصن دیگ...
وااااای باهم مست کردن،با هم حموم رفتن و اینک جفتشون اینقد قشنگ درک میکردن بیش از حد عالی بود و اینک هیوک جنتل میخواد جاشو جدا کنه...عاخه پسر من راحت بااااش 😂😂😂🤭🤭🤭
تا پارت ۲۲خیلی عالق و فوق العاده بود ولی حس میکنم از ۲۲ ب بعد قرارا قشنگگگگگ ب خدا برسیم ....
ممنو نم ی عااااالمه ازت مهربونممممم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
سلام
نگران نشو اینا برگامن🙄🙄🙄
گاااااااااااااااااااااااااااااااادد
ینی از اول این قسمت تا آخرش فقط نیشه من باز بود لنتی
هیوک خییییییییییییییییییییلییییییی جذاااااااااااااااابهههه
منننننن جررررررر خوردممممممم
ماااامااااننننن چرا انقدررر خوبهههههه😭😭😭
من دیگههه تحملللل ندااارمممممم
چی بگمممم
از کجاشش بگم اخهههه
از اونجا که میره بغلش میکنه کانگین ازشون عکس میگیره؟
از اونجا که بغلش میکنه نمیتونه خودشو کنترل کنه؟
از اونجا که نمیتونه تحمل کنه میره دارو شو میخوره؟
از اونجا که دونگهه بهش یه هدیه میده؟
از اونجا که با خونسردی بهش میگه صبح دفعه ی بعدی که این لباسو پوشیدی فاتحه بکارتت خوندس؟
از اونجا که سر هائه غیرتی میشه درمورد دانشگاه میپرسه؟
از اونجا که میره با غرور جلوی اون همهه دانشجو دونگهه رو میبوسه؟
از اونجا که دونگهه هم جوابش و میده؟
از اونجا که شراب میگیرن میرن خونه؟
از اونجا که دونگهه اسم شراب و سرچ میکنه میبینه شراب تقویت جنسیه؟
از اون پوزخند هیوکو شراب خوردنشونو قضیه ی روی مبل بگم
یا تو حمومو بگم اخهه لنتییییی
چرا این کارو با ما میکنی اخههههههههه😭😭
خیییییلیییی خووووب بوووود
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
هاااای😭عایم شرلوک...ببین فقط میتونم بگم فاککککککککک😭گاااد...همین امروز یهو گفتم یه سری بزنم ب سایتتون دیدم کامبک دادی لنتی شوکه شدم😭میخوام همه ی پارتاروباهم بخورم فق:/خیلی ناراحتم ک جاموندم از اول آپش😭هی دارم دان میکنم میخونم هرپارت دارم ب مرگ نزدیک ترمیشم لنتی تو چ کردی بامن😭...وااای خیلی خوش برگشتی بیبی ...دلم برا قلم قشنگت تنگ شده بود لنتی هنوز بغض پنج ساله باهامه😭😭😭...وای خیلی حرف زدم😂خیلی خوشحالم ک برگشتی😭💖برم پارتا رو درو کنم😂راستی کانگین خیلی کراشهههه😂😂😂💖
خاک عالم !! هیوک جان با یه بوسه سطحیم میفهمیدن مال توئه گلم چه کاریه وسط دانشگاه آخه😂😍
واى نه!!!کجاش زوده یه ساله دارین زندگی میکنین به قول هیوک اگه دختر بودى تا الان باید حامله میبودى🤦🏻♀️😂
خیلى قسمت برگ ریزونى بود!!!! مرســى نویسنــده جانــم!!😍♥️
وااااااای عاشق خط و نشون کشیدن هیوک برای رقبا شدم
دمت گرم هیوک
گفتن زووووده؟
بابا رود باشید دیگه
من میخوام بچتونو ببینم
عطرشم بلاخره رسید
ای جاااان
عطر مخصوص
مررررسی این قسمت خیلی دلبر بود
وای اب قند :| از جمله اول تا اخرش اب قند بازم داشت 😭♥️
این اولین باره که ان روز بعد نمی خونم فیکو 😂
مرسییییی ♥️♥️♥️ اصن خیلی خخووووب بود
شقایق این فیک رو خودت نوشتی درسته؟؟؟
به انگلیسی برگردونین تو تمام سایت های کره و ای فن پیج های خارجی پخشش کنین
قول میدم یا جوری مشهور بشه و کشته مرده بده که به خاطر شهرت صداش به گوش خود دوتاشون هم برسه و بخوننش!!!
حالا ببین کی گفتم!!!
نهههههههههههه یعنی مارو تا لب چشمه بردی تشنه برگردوندی 😭😭😭
شوخی کردم واقعا جذاب بود ولی آخه لعنتیا زود نیس یه سال لعنتی کنار هم خوابیدین آخه 😂😂😂
مرسی نویسنده ی عزیز واقعا قلمت فوق العاده س عاشقتم ❤❤❤
سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده گلمون
میشه لطفا این لبخند وامونده رو از لبام بکنی؟
یک ساعته تمامه که دهنم کش اومده و هیچ جوره نمیتونم جمعش کنم😐🔫
حس میکنم الانه که بدنم از هم بپاشه این وسط ول بشم
شتتتتت
واقعا حس میکنم بر عکس همیشه هیچی برای گفتن ندارم
حتی ذهنم قفل کرده نمیتونم تحلیل کنم چی به چیه😐💙
فقط میدونم که وقتی فیک تموم شد قراره بیست بار دیگه بخونمش...نمیتونم ازش دل بکنم لعنتیو...حس میکنم تاحالا از این فیک بهتر هیچ جا نخوندم...این اولین و اخرین کراشیه که رو یه فیک زدم😐
بی حسم کاملا😐 انگار رفتم تو خلأ
لعنتی عاشق وقت هاییم که هیوک رک حرف میزنه و یهویی یه حرکتی میزنه که ادم شکه میشه...چه از قبل که با هم سر جنگ داشتن و چه همین الان که اینجوری نمیتونن از هم دل بکنن
وقتی بردش دانشگاه با خودم گفتم الان یه چیزی میشه و همینم شد..این که میتونم حدس بزنم خیلی لذت بخشه ولی خدایی در این حدم نه😐 داشتم فک میکردم حالا میاد دست دونگهه رو میگیره میگه ما ازدواج کردیم ولی خیلی شیک اومد وحشیانه بوسیدش و بی حرف رفت😐
یه لحظه با خودم گفتم اصلا از عمد گوشیشو برداشته که بیاد و پدره همه رو در بیاره...حاضرم شرط ببندم تا هزار سال دیگه کسی از یک کیلومتری دونگهه رد هم نمیشه...لعنتی چنان مهرش کرد که از همه طرف مشخص باشه این جذاب لعنتی مال خودشه و لاس بی لاس
پر پر شدم😐🔫
الان این استیکر کاکلا بیانه حالمه😐 هیچ نمیفهمممممم
این پارت کاملا قابلیت کشتن شیپرا رو داشت...الان همه در حال عر زدنن من میدونم😐🔫 از اولش که لباس حریر پوشیده بود و هیوک لخت بقلش کرد و یه کانگین لعنتی گه بقل کردنی و چلوندی با رفتارای فوق العادش و بعدم اهنگ گوش دادن هیوک و کلیسا و هیچول و دانشگاه و....اوففففف نمیتونم الان حضم کنم...
حس میکنم از ناکجا اباد یه انتحاری پرت شده تو وجودم و منفجر شدم و الان تیکه هام پخش خونه شده و هیچی نمیفهمم😐
نمیدونم واقعا دیگه باید چی بگم...
خدا قوت پهلوون😐💪👌💙
سلام ممنون بابت پارت زیبا و عالی💙
سلاااام
من از اون دنیا دارم نظر میدم:)))
من میدونستم آخر این لباسه کار دست هیوک میده😈
عاشق ارادشم که به جای هر کاری ترجیح داد لحظه ی زیبای خوابیدن دونگهه تو اون لباسو ثبت کنه خومن فداااش...
عاقا نمیشه عکسا رو بدن ما هم ببینیم؟:)
درسته که از بچگی خیلی هدیه های گرون گرفتن ولی به قول هیوک هدیه هایی که بهم میدن زمین تا آسمون فرق داره...
چقدر این دوتا برادر به فکر همن چقدر رابطشون خوشگله هم دونگهه نگران هیچوله هم هیچول به خاطر هائه داره تمام تلاششو میکنه😍😇
چقدر خوب شد که رو تختی عوض شد هرچند خیلی وقت بود به مرز روش اهمیت نمیدادن ولی عوض شدن رو هم میطلبید...
اووووف از این هیوک پر جذبه ی غیرتی اومد همه رو نابود کرد رفت جای هیچ حرف اضافه ایی هم نذاشت😎قشنگ مالکیتشو به رخ کشید...
و دونگهه هم ی نمونه ی کامل از همسر خوبه همه دلبریاش تو خونه اس بیرون مغرور و سرده دیگه با حرکت هیوک هم که عمرا اگه کسی جرائت کنه طرفش بره😁
امااااان از دست این کشش افسار گسیخته به نظرم اون شرابه فقط ی محرک بود چون اون کشش که داره باهم بودشونو سرعت میبخشه البته اگه از شیطونیای دونگهه نگذریم....
اووووف لعنتییییی دوباره ما رو بردی تا لب چشمه اما تشنه برگردوندی ها یادم نمیره داری خمارمون میکنی که اولین باهم بودنشون قشنگگگگ به دلمون بچسبه امان از دست تو:) البته من کاملا راضیما...
و امان از دل هیوک که امشب حتی کنارش خوابیدن رو هم نمیتونست تحمل کنه😍😍
دیروز به شدتتتت دلم هم نفس میخواست یعنی تا امروز ساعت 8 لحظه شماری کردم به دوستم میگم امروز هم نفس میاد میگه هنوز تموم نشده این فیک گفتم نگوووو دلت میاد تموم شه...
انقدر که جوابات به آدم انرژی میده خودمم بخوام نمیتونم برات نظر نذارم حتی اگه ریزبین و نکته سنج نباشم
بازم ممنون اونیییی💙😍
حسودیم شد:((
منم میخام بخونمم:((
تو کامنتا اسپویل میشه ولی باعث نمیشه ادم بفهمه قضیه چیه و اینا ادمو دیوونه میکنه ک خودش بره تو فضای اروم و جو عاشقونه داستان بخونه
یچیز دیگ ب نتیجه رسیدم ک تو تمام فانتزی های جذاب فن گرلا رو جمع میکنی تو بهترین موقعیت داستان توصیفش میکنی و ادمارو جر میدی
این انگار قانونه توعه و همه هم میدونن،،همههه،،پس توضیح اضافه نمیخاد
خب منم هیس شم فک کنم واسه همه بهتره ^^
#مراقب_قلباتون_باشین : )
با سلام و درود فراوون بر شقایق عزیز دل 💙
قبل از هرچیزی تا یادم نرفته بگم امشب که دیدم اپدیت جدید داشتی خیلی خوشحال شددددم که قسمت اخر نیست🙆
در خصوص داستانای دیگه باید اینو بگم ک همیشه دوس دارم سریع بخونم تموم شه
ولی در خصوص هم نفس باید اقرار کنم که دوست ندارم زود تموم بشه به خاطر همین خیلی اروم و لاکپشتی و باتمرکز میخونم تا دیر تموم بشه حتی با فکر کردن به هم نفس در طول روز حالمو خوش میکنه 💓
شقایق اخه تو چه کردی باااااا من دختر💓
اها اینم بگم هروقت فایلو که دانلود میکنم اول از هرچیز تعداد صفحه هارو چک میکنم 🙇.نمیدونی وقتی میبینم تعدادش زیاده چقد خوشحال میششم
😀😄
یه چیز دیگه هم بگم میدونم تکراریه ولی دلم طاقت نمیاره نگم شقایق
شقایق خیلی خوشم میاد به جزییات کامل میپردازی مثل نوری که از طریق پنجره به دونگهه تابیده بود ک قهوه ایی موهاشو زنده تر نشون میداد با توصیفات علاقه م زیاد بود شدیدترتر شدن 😁
به نظرم خدای تعابیری 👌
شقایق جون از مومنتای غافل گیر کننده هم بی نهایت خوشم اومد مثل زمانی که هیوک در اوج ناباوری دوربین رو به کانگین داد تا ازشون عکس بگیره و کلمهmy everything و مخصوصا هدیه دونگهه 💓
حرف نداری شقایق جاااانم💙