My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک هم نفس قسمت بیست و دوم

جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۲۸ ب.ظ

 

" هم نفس "

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه 

هپی اند 

نویسنده : شقایق 

قسمت بیست و دوم

 

 


 

 

 

سلاممم چطویایین؟؟*-*

چقد این قسمت عسله ک نگم براتون...

 

چقدر از پشت سرم جذابه :)

 

وقتایی تو شرکته :)

حالا این شخص عروسک در کت و شلوار

 

چطور میتونه وقتی لباس معمولی میپوشه انقد جوجه شه؟:|

 

و خبر خیلیییی خوب

بالاخره پارت دوم ویدئویی که منتظرش بودین آماده شد:)

توسط فریبای هنرمند و فریب دهنده ی قلب های عزیزم

تو پارت اول به رابطه ی دونگهه و چولا و تصادف چولا پرداخته شد 

و حالا این قسمت فریبا روی زندگی شاهانه شون فوکوس کرد و سبک زندگیشونو به رخ کشید 

اما دقت کنید که این ویدئو هم هنوز مال قبل از ازدواجه و داره زندگیای شخصیشون رو نشون میده 

خلاصه ک امیدوارم عین خودم جرررر بخورین برا این ویدئو 👽❤️

 

TrailerVideo2

 

 

اونایی هم که اولیشو ممکنه ندیده باشن لینکو براشون میذارم

TrailerVideo1
 

 

بچه ها جان ببخشید که من چند تا از نظرات قبل رو فرصت نکردم هنوز جواب بدم 

وقتی برگردم خونه حتما میام جواب میدم 🙏🏻ناراحت و ناامید نشید چون من نظرات همه رو با دقت و جون و دل میخونم و چون خیلی برام مهمن سرسری جواب نمیدم که زود تموم شه واسه همین وقت زیادی برای جواب دادنشون میذارم 💞

 

 

نظرات  (۴۴)

سلام بر نویسنده خلاق و عزیزم
شقایق جان هر قسمت که میگذره من بیشتر عاشق اثر زیبات میشم💓🌹
اخ اگه بدونی چقد منتظر بودم نتم وصل شه تا این قسمتو دانلود کنم 🙆

تو چیکار کردی با قلبم اخه شقایق😀
از کجا شروع کنم ؟
یکی دو جا نبود که بگم خوشم اومد😍
هر سطر و کلمه اش برام جذاب و دلنشین بود🙆💓

وای من برای اون قسمتی ک سر جلسه دونگهه وارد میشه و هیوک اخماش وا میشه و بعدش دونگهه حین سخنرانیش میگه میشه لطفا اینجوری نگاهم نکنی؟ مردم ب خدااا💓💓💓💓💓

عاشق این سبکتم که اینقد شیرین و قشنگ به تمومی جزئیات میپردازی مثل اینکه هیوک تو قسمت انتهایی ترین قسمت صندلی ها سمت چپ نشسته بود یا اینکه موهای دونگهه بعد از اینکه بافت سبز روشنش رو میپوشه بهم ریخته میشه  و و و .....
کاملا خودمو تو فضای داستان حس میکنم و حسابی لذت میبرم
عاشق مکالمه عاشقانه شونم چقد این عشق زیباست💓💓
قرار گذاشتنشون اونم به شکل متفاوت تر از گذشته اونم اولین قراری ک توش بیشتر از گذشته عشق و حس ناب و خالصانه شون نسبت بهم موج میزد چقد دلچسب بود مخصوصا اینکه همراه با اولین برف زمستون بود 💓💓
وقتی تک تک احساسشون نسبت به همدیگه رو شرح میدی ناخوداگاه قلبم از این عشق پرسرعت میتپه 💓💓و حس خوبی بهم القا میشه💓💓

وای شقایق خیلی خوشم میاد شخصیتاشون نزدیک به شخصیتشون در واقعیت هست
مخصوصا اونجا که دونگهه میگه بهم نگو ناز و بانمک ، همیشه دونگهه میگه کیوت نیست ولی تو اوج مردونگیش بازم کیوت و بانمکه
تفکیکی که بین جوجه و بچه به عمل اوردی  خیلی از نظرم جالب بود یک استدلال متفاوت و در عین حال پر از حس دوست داشتن رو داشت
به طور کل مرسی از اینکه نوشته ها و اثر قشنگت رو در اختیارمون گذاشتی عزیز دل 😍😍😍
مثل همیشه حرف نداشت

پاسخ:
سلام نازی
خب خداروشکر که وسط این بی نتیا زود اینو آپ کردم که دلتنگ تر از این نمونین❤️
باید بگم که از این طرز حرف زدنای قشنگت فهمیدم که قراره داستانو تا آخر همینطوری یا شایدم بیشتر دوس داشته باشی =)
چون تو با یه دید خاص به هم نفس نگاه میکنی و میتونم اینو بفهمم
آخه این همون دید و دقتیه که همیشه دلم میخواد خواننده هام به داستانم داشته باشن
طرز دیدی که میگی جزئیات داستان اینطوری برات مهمه 
با این که نزدیکی شخصیتا به واقعیت رو دوس داری و حس نزدیکی بهت منتقل میکنن 
امیدوارم تا آخر هم نفس همینقدر قشنگ بخونی و درک کنی و دوسش داشته باشی 
مرسی از تو عریز دلم 😍❤️

سلام،

ببینین من‌چه دخمل خوبیم،تحریما رو مامانم هم تاثیرگذاشته،تا فلان کارو نکنی از گوشی و اینترنت خبری نیس،عرررررررامروز سه قسمتو با هم خوندم،دلم نیومد نگم،عرررر چولاااااااا،میتونیییی ،فقط به هاعه فک کن،همه چی درس میشه،

رفتاراشون تو اتاق کنفرانسو کجای دلم بزارم،دوتا شون باهم یه فیلم کمدیه،بشینی نیگاشون کنی بخندیی

ممنون اجی،نمیخاد جواب بدی،دیر کردم،

همین که میخونی بسه،

قوربونتتتتتتتتت

پاسخ:
سلام عزیزم
تو خیلی خوبی *-* عه چرا؟؟ مدرسه یا دانشگاه داری؟ یا همینجوری تحریمت کرده؟ 🤭اوه نوش جوون 
فکر کردن به هائه هم قوی ش میکنه هم احساساتی.. 
البته یه فیلم کمدی فوق رمانتیک :)
نه عزیزم جواب میدم این چ حرفیه 

سلامممم شقایق جونم.... دستت طلا با این نوشته های زیبات... بلاخره بعد از روزها انتظار وقت شد و 21 و 22 رو میتونم بخونم😍😍😍جیییغ هورااا 

کاری که این عکسا با قلب من کرد.... واقعا کی میشه ما واقعی این لحظه هایی که مینویسیو ببینیم...توی یه مصاحبه دونگهه گفته بود 33 سالگی ازدواج میکنه چقد دیر داره 33 سالش میشه.. ما و هیوک چقد باید صبر کنیم اخه 😭😭😭😭 تو عشقی شقایق جونم روزای خوبیو برات ارزو میکنم💖💖💖🦄

پاسخ:
سلاممم سانازم چطوریی؟ 😍😍
فدات بشم خب خوشحالم دوس داریشون *-* 
عی جانم!! عاره واقعا خیلی میچسبه بعد یه مدت چند پارتو باهم بخونی. اونم این قسمتایی که سرتاسر بهشت بود .. نوش جونت خب 😍❤
خودمم فانتزی اینو میزنم که هم نفس واقعی شه 😭😭 اون روز من دیگه هیچی از خدا نمیخوام
عاح .. باور کن اینا قبلا ازدواجشونو کردن فقط جایی نگفتن که کشته زیاد ندن :) 
ممنونم عزیز دلم منم همین آرزوی قشنگتو برای خودت میخوام 💕😌

شقایق تو چه کردی؟؟؟ من تازه فرصت کردم قسمت ۲۲ رو بخونم:( همین الآن خوندمش و آه... چی بگم؟؟؟ لعنتی قلبم آب شد‌ :) حالا از هیچول هیونگ عزیز که بگذریم که داره تلاش میکنه دوباره راه بره که حتما هم موفق میشه قربونش برم، من دلم واسه این دو تا دیوونه رفت که... چجوری انقدر قشنگ مینویسی؟ نمیگی نفس کم میارم موقع خوندن؟ تو جلسه شرکت هیوکجه‌ی لعنتی انقدر با نگاه جهنمی دوست داشتنی تیزش هائه رو دیوونه کرد که جوجه‌ام کم آورد و تو جلسه رسمی برگشت اونجوری با التماس و بریده بریده ازش خواست اینجوری نگاهش نکنه. خب آیا جایز نیست براشون شرحه شرحه شم؟:) هیوک لعنتی نذاشت هائه اون شلوار جین تنگ جهنمی رو بپوشه:) تکخور:| نذاشت ما هم از اون پایین تنه و پاهای اهم اهم فیض ببرم:| تصور هائه وقتی داشت شلوار لعنتیش رو از اون رون های لعنتیتر میکشید بالا و هیوکی که تو قاب در داشت نگاهش میکرد باعث میشه سر به بیابون بذارم... خیلی رک گفت نباید اون شلوار رو بپوشه، هائه هم که مطیع^^ یه لحظه دلم برای اون موقع ها که با هیوک لج میکرد و به حرف هاش گوش نمیداد تنگ شد خب:( قرار عاشقانه‌شون... این O<—< منم در وصف قرار عاشقانه‌شون :) خب آخه هیوکم دید هائه واسه اون لامبرگینی ذوق داره روز بعدش آوردش تا باهاش برن دور دور^^ کارهای عادی ای که کردن... ساندویچ خوردن و فروشگاه رفتنشون. لباسی که هیوک واسه هائه انتخاب کرد و ازش خواست براش بپوشه :'))) تصورش هم نفس گیره... بازی با دستگاه کچینگ و هیوکجه‌ای که از چندین قسمت پیش (اون موقع ها که هنوز خروس جنگی بودن) دنبال جواب سؤال لعنتیشه با اینکه خودش هم به قول هائه جواب سؤالش رو میدونه ولی لعنتی دوست داره از زبون جوجه‌اش بشنوه:) تازه حالا دو تا جوجه داره*-* خیلی ممنون بابت این قسمت شقایق :) میرم که قسمت بعد رو بخونم*-*

پاسخ:
ببین کی اینجاااس الف قشنگ من 😍😍😍
بخدا من کاری نمیکنم هرچی هست زیرسر هیوک و دونگهه س من هیچکاره م
شک نکن هیچل خیلی زود اون توان قبلو برمیگردونه و دوباره تمام قد وایمیسه کنار برادر و همسر برادرش ^^ لعنت خودم از این لفظ همسر برادر دلم ریخت
هیوک اینقد رکه و بدون هیچ بهونه ایی کاراشو انجام میده که آدم نفسش میگیره برا این حجم جذابیتش.
جلوی اونهمه چشم داشت همسر جذاب و دلبرشو دید میزد و فک کن یه درصد بخواد براش مهم باشه بقیه ی چیزا :) دیگه اخرش دونگهه خودش دست به کار شد تا ذوب نشه زیر نگاهای هیوک.. قربونش برم خب جوجه رو 😖😖❤❤
شرحه شرحه شدن نه تنها جایز نیست بلکه واجبم هست باید اصلا ریز ریز شیم واسه این عاشقانه هاشون
اصلا فکرشم نکن هیوک بذاره دونگهه لباس تنگ و جذب بپوشه! دونگهه همینطوریشم یه عروسک متحرکه دیگه بخاد دلبریاشو بیرون بریزه که هیچی  هیوک باید کلی چشم دربیاره 😌🚬 
دونگهه م که عمرا رو حرف آقاشون حرف بزنه :)
کلا این دوتا حواسشون خیلی زیاد بهم دیگه هست ^^ .. از هـر لـحاظ!!
میبینی همین کارای ساده رو دارن بعد سالها واسه ی اولین بار کنار کسی که عاشقشن تجربه میکنن و خدا میدونه چقدر میچسبه بهشون. میخوان عین مردم عادی باشن ولی لعنتیا نمیدونن همین تظاهر به عادی بودنشونم چقدر خاص و عزیزه 😖😖💔
اوه پس دلت دعوا میخواد عاره؟ باشه این حرفت یادم میمونه 😎🚬
بالاخره دلیل این جوجه گفتنای هیوکم فهمیدیم بعد کلی انتظار .. کی فکرشو میکرد یه همچین دلیل ساده و معصومانه ی عزیزی داشته باشه عاخه؟ ای خدایا .. 
عاره بابا باید خیالش راحت میشد همسرش فقط و فقط برای خودش بوده و هست و خواهد بود. تا از زبون خودش نمیشنید آروم نمیگرفت و لعنت چقدر من عاشق این روی هیوکم .. عجیب و دوسداشتنی!

فدات بشم خب خوشحالم دوسش داشتی این قسمتو باز کلی قشنگ قشنگ حرف زدی واسم 😍💙


  • عشق ایونهه
  • سلااامم 

    چقدر این دوتا داداش خوبن اخه .. هیچولم زود خوب میشه😢😓 همونطور ک اولش گردنشم نمیشد تکون بده و خوب شد اینم درست میشه .. نبینم گریه هیچول مغرورمو‌‌..😖🙁 پاهاش و این فکرایی ک کلن هی ب خودش میگه دیگه مثل قبل نمیتونه بشه تا سر حد مرگ کلافش کرده بودن .. خیلی خوب شد ک هائه اونجا بودو ارومش میکرد .

    هیوک هم ک انگار صدای حرف زدن و اصن وجود هرکسی اونجا رومخش بود ک الهه عشق سررسید 😍😃 اون لبخند ملیح هیوک و یهویی اروم گرفتنش .. واکنشاش ناخوآگاه هائه رو هم تو ی خلسه شیرین فرو برد ک مگس مزاحم سررسید😤😑 سرجلسه هم ک هرجفتشون حواسشون پرت هم دیگه بودو بابای هیوک هم خ خوشش اومده بود از این قضیه 😄😍 حالا ک خوششون اومده کار با ازدواج اینا نداشته باشن دیگه خبب😢

    وایی خوداا چقد این دوتا سافتن عاخه . عاشقانه هاشونم با بقیه فرق داره 😄

    بقیه با رفتن ب جاهای خاص فکر میکنن ک قرارشون بهتر میشه .. این دوتا با ی قدم زدن ساده دست تو دست هم (جامه می دردد) از بهترین صحنه ها رو رقم میزنن .. از دیالوگای لنتیشون ک نگمممم اصننننننننبکبنبجلجیجحسفجفجقم واایییی میگه 'چه غلطا' راسم میگه اصن جوجش واسه خودشه دست بش نزنیین از اونجایی ک هم قانونا ‌.. هم قلبا " واسه همن خبب (از اینجا ب بعدو روحم مینویسه💀👻)  خوشم میاد ک اولین برف سال هم اومدو اون شبو همه چی تموم کردد ..🚬🚬 اولین قرار عاشقانه .. اولین برف .. عشق واقعیشون دیگه خوب خوب ثابت شد , 

    پاسخ:
    سلااااام عشق ایونهه ی نازم 😍😍😍
    عاره اصلا نگران نباش هیچل قوی تر از این حرفاس که بخواد جا بزنه یا ناامید شه! یه شخصیت قوی و محکم عزیز داره که اصلا برای همینه دونگهه اینهمه میخوادش خب 😖😖😖 
    وجود دونگهه شک نکن اون لحظه برای هیچل یه نعمت بود .. تامام!!
    عاره دیدی کلافگی و عصبانیت هیوکو؟ کلا این اخم جذاب و همیشگیش و این حالت بی حوصله و کلافه ش همراهشه. هات داگ بودن میپاچه ازش
    ولی یهو در باز شد و همسر دلبرش اومد پیشش .. خب میشه حالش عوض نشه؟ :) 
    قربونش برم که اینهمه عاشقه که حتی نگاهشم نمیتونه از دونگهه بگیره 🚬
    حالا بریم جلوتر ببینم وضعیت باباهاشون قراره چطوری پیش بره .. 
    رفتن سر قرار .. اونم بدون هیج کودوم از تشریفات و کارای خیلی خاص! خیلی ساده مثل مردم عادی.
    حرفتو خیلی دوس داشتم. اینکه بقیه سعی میکنن با رفتن به جاهای خاص قرارشونو بهتر کنن ولی این دوتا فقط با دست همو گرفتن و کنار هم راه رفتن اینطوری بهشت میسازن واسه ی خودشون و ماها😖💔
    لعنتیا نمیدونن همین تظاهر به عادی بودن بازم چقدر دست نیافتنی شون کرده 
    عاره خودمم دیالوگای این قسمتو دوس داشتم .. اصلا اینبار یکی از همون قسمتای طلایی بود و خوشحالم که میبینم تو هم دوس داشتیش *--* 
    قربون روحت برم که عین خودت قشنگ حرف میزنه .. اولین قرار عاشقانه زیر اولین برف سال .. 
    چیلیک*  ثبت کردن این لحظه تو هم نفس :) 

    سلام نویسنده جونم^^ 

    چی بگم؟ از کدوم خط، کدوم صفحه بگم؟ 

    هیچولم حتما از پس ش برمیاد، خوب شد که دونگهه بهش اون حرفا رو زد ، یاداوریش باعث میشه قوی تر و‌ امیدوارتر شه. 😍😎

    ینی دارم هیوکو تو شرکت تصور میکنم که چطوری از اون ردیف اخر میخکوب بیبی ش شده و حواس نزاشته براش :) ، اعتراض دونگهه فقط ...عزیززممم همه حرکات ش شیرین و لطیف ه. 

    من هلاک اون پیاده وری م ، دیگه ازین ببعد برای چیکن برگر احترام خاصی قایل میشم :) غذای خیابونیه شاهزاده پسنده اخه^^ 

    واای سر بازی چنگک مردم براشون😂💙

    سوال هیوک ،،،، لنت؛ با یک جمله ش منو یه ربع میخکوب دیوار میکنه. چقد عشق بود لحظه یی ک با عروسک رف سمت دونگهه و بش گف «حالا دو تا جوجه دارم»... ای جان^^ اصن این تیکه ی بازی کردن شون خیلی گودو بود :)

    فرق بچه و جوجه م خعلی خوب متوجه شدم ☺️❤️😂 

    این دو تا عاشق و معشوق ک تاابد برا همن ولی دیگه تو اولین قرار شون برفم بارید و کارو یکسره کرد :) و اون بوسه ی معصومانه ی روی پیشونی.... خیلی جوابای دونگهه رو دوس دارم ، «کی خواس جلو هوس ت رو بگیرع ». ینی بی پروا و سنگین ^^ 

    واقعا قشنگ بود این مدل قرار گذاشتن شون، بدون الایش، پیاده روی دست تو دست هم ...بهشت بود

    کلیپ هم که.... سکته م داد. کلکسیون هیوک 🔫😐😭💙

    چه زوج رویالی داریم مااااا... قربونشون بررممم

     

    مرسی نویسنده ی عزیزم ^^ فایتینگ 😍💙

    پاسخ:
    سلااام عزیز دل من 😍😍
    نگا کن با چه اسمی سیو کرده خدشو😂😂
    شک نکن! دونگهه ذاتا تنها آدمیه که میتونه هیچلو آروم کنه. اصلا همه ی دنیای داداششه مگه میشه حرف بزنه و هیچل تاثیری نگیره ازشون؟ 
    عاره کلا هیوک از خیلی قبل تر دیگه نتونست کنترل نگاهشو دستش بگیره :) 
    یه جوری داشت با نگاهش میخوردش که دونگهه رسما داشت ذوب میشد اخر سر گفت میشه لطفا اینجوری نگام نکنی؟ 😖😖 .. بعد هیوک میگه این جوجه س بگین نه! 
    ها خودمم چیکن برگر خیلی ارادت دارم بهش .. غذای خیابونیه شاهزاده پسند! چقدر دوس داشتم این تعبیرتو😍😍😍
    میبینی تو اوج جذابیت چقدر معصومه هیوک؟ اصلا دونگهه برای اون ذوقش به خاطر بازی مرد واسش
    ولی بعدش یخ کرد برای سوالش 😐😬😂😂😂 هیوکه دگه! مرد غیر قابل پیش بینی
    اصلا برای همین شخصیته عجیب و خاصشه که اینهمه دل دونگهه رو برده. هرکسی که به دل دونگهه نمیشینه که 😎 البته خود دونگهه م تو بی پروایی و گستاخی دست کمی از هیوک نداره به مراتب شاید پررو تر از هیوک باشه *-* جوجه ی باسن .. 
    عاره با اون برفی که اومد انگار همه چیز دست به دست هم داده بودن تا قاب عاشقانه ی این دو نفرو قشنگ تر و عزیز تر کنن واسمون
    .. عاح اون کلیپ اصلا یه طوری کامل میکنه هم نفسو! به صورت تصویری داره نشون میده همه چیزو بهمون من که خودم باهاش تا بهشت میرم و برمیگردم! منتظر قسمتای بعدیشم باش 😍😍
    فدات بشم عزیزم .. مرسی بابت حرفای قشنگت خوندش خیلی چسبید بهم😌💕

  • خارمادر هیوک
  • واااااااای شقا من برا این پارت هر چی بخوام بگم کم گفتم باور کن...

    ینی من مرگ این پارت بودم

    هیچلا فایتینگ تو میتونییییی ناامید نشوووووووو تو هدف بزرگی داری تو میتونییییییی

    عاخ اشکش...خدا از اونی ک تو رو ب این روز انداخت نگذره...

    وااای شقا تو اصلا زاده شدی منو ب آرزوهای بچگیم برسونی ...

    من از بچگی ارزو داشتم این دوتا وشی رو تو ی جلسه با هم ببینم (عرررررررر)

    فک کن چقد عاشقشه ک حتی با دیدنش هم آروم میشه....(ماااادررررررر)

    لبخند هیوک:))))))) 

    وااای ببین اونجا ک گفت این چند هفته باقی مونده از شراکتشون ،منو اتیش زد...اما با خودم گفتم ک نهههه این پایانشون نیس و نخواهد بود

    و از اونجایی ک حس میکنم پدر هائه ب سهامش و این حرفا اهمیت میده با ادامه شراکتشون و زندگی این دو عدد قندعسل کاری نداشته باشه...(خود را ارام میکند...)

    واااااااای خداااااااااا اونجا ک هائه گف میشه لطفا اینجوری نگاهم نکنی ...ینی من خودمو میزدممممممم برا همین جمله مردممممم عاخ قربونتون )بشم عاخههههه من ک اینقد خوببن اینقد عشقین

    عاااااخ من عاشق پدر هیوک شدم عاقا و تامام

    'جوجه لعنتی خیره کننده...' (آیم دا دا دا دایینگ...)

    وااااای بدون برنامه و چیزی ک مجبور باشن باهم رفتن بیروووووون 

    من عاااااااااااااااشق غیرتی شدنای هیوکم ب شدت

    "چون پایین تنه و پاهات س ک س ی ان...' (رست این پیس نیک )

    و من عاشق قرار های دوتایی و معمولیشونم....

    عاخ چقد حواسش ب همسرش هستتتتت...سردش شد ولی دلش گرم بود...

    غذا خیابونی خوردنشون،خرید کردنشون،بازی کردنشون همه و همه رو با چشم هایی ک ازش قلب میبارید میخوندم قشنگگگگ حس میکردم این مسئله رو...

    وااااااااای لباسی ک هیوک براش انتخاب کرددددد،اونم گفت تو خونه برا خودش بپوشههههه خدااااااا منو ببررررر

    وای بازی کردن و شرطاشوووون (اشک ریختن)

     

    - اگ من ببرم باید بهم بگی باکره ای یا ن؟!

    + مثلا اگ نباشم چی؟!

    - چ غلطا...

     

    - حالا دوتا جوجه دارمممممممم 

    ای وااااای ای واااااااای شقااااا اب قند لطفا

     

    + کسی نخواست هوستُ سرکوب کنی...(و همچنان رست این پیس...)

     

    -مال من باش...واسه همیشه...

    -قانونا نه...قلبا

    +هم قانونا...هم قلبا

    (جیغ زدنننننننن)

     

    من برم خودمو برا پارت بعد آماده کنم ...

    تشکرمندمممم ب شدتتتت شقا جونم

    پاسخ:
    وای اسمشو 😂😂❤️
    خدا ازش نمیگذره ک هیچ.. خود هیچلم نمیگذره :))
    چون مغروره زیادی ازش میشه وگرنه همه میدونن یه زودی حالش خوب میشه 
    دیدی.. اصن من نقش مهمی تو رسوندن شما به آرزوها بچگی تون دارم *-*تازه اینا ک چیزی نبود قراره بیشتر از اینم ب آرزوها بچگیت برسی 
    کلا از این رو به اون. رو شد.. با دیدن دونگهه به سافت ترین آدم دنیا تبدیل شد و در عین سردرد داشتن و اعصاب خوردی لبخند زد :) 
    خیلی سعی کرد واکنش خاصی نشون نده موقع گفتن چند هفته ی باقی مونده.. 
    چون هم نمی‌خواست جلوی اون همه آدم کم بیاره هم هیوکو عصبانی نکنه. وچون میدونه هیوک چقد بدش میاد دونگهه سر قرارداد نگران و ناراحت شه.. تازه براش قانون گذاشته بود 
    داشت زیر نگاه داغ هیوک دستپاچه میشد و تمرکزشو از دس میداد :) 
    مال خودشهههه اصن دلش میخواد نگاش کنههه 
    عاشق بابای هیوک بمون.. پشیمون نمیشی :) 
    جذابیت شخصیت هیوک ب همین خشن و غیرتی بودنشهههه حق میدم بت 
    تجربه ی یه قرار معمولی 
    و البته صد درجه متفاوت از تمام تجربه هایی ک از بیرون رفتن و رستوران تجملی رفتن و این حرفا داشتن 
    واسه همینم براشون خیلی خیلی لذت بخش بود این قرار.. مخصوصا تیکه ی بازیشون :) 
    لباس براش می‌خره بعد میگه واسه من بپوش فقط :|
    رسما میگه فقط برا من میتونی دلبری کنی *-*
    دیدی جوجه هاشو؟؟؟ 
    یکیشون عروسک بود 
    اون یکی هم عروسک بود.. فقط فرقش با اون یکی این بود ک این متحرک و سخنگو و زنده س :) 
    مال خودشه و هیچ کس شک نداره تو این مسئله *-*

    برووو خواهش میکنم مهربونمَ💙

    تو زندگیم قرار اینقدددددد شیرین قند عسل ندیده بوددممممم

    خب بگیر ماچش کن دیگهههه خودتم کنترل نکننن اصلننن والااا عررر چقد هات و شیرینن هم هاتن هم شیرینن اصن میشه مگه !!!!!

    پاسخ:
    انقد ماچش خواهد کرد ک دیگه سیر ماچ کردن بشید شماها *-*

    جیغغغغغغغ این پارت چقدر احساسی و رومانتیک بود😢😢😢😍😍😍

    ای خداا وسط جلسه به هیوک گفت اونطوری نگاش نکنه😂😂😂

    آبرو نذاشت واسه جفتشون پسره خنگول دیوونه عاشق😍😍😂😂😂😂

    قرار عاشقونه اشونم عالیییییی بود😍😍😍😍 همه کارای عادی رو می خواستن تجربه کنن برعکس بقیه آدما که همیشه دوست دارن خاص رفتار کنن😍😍😍

    اینطور عاشقونه حرف می زنن پرپر می شم براشون😍😍😍

    مرسییی شقایق جون خیلی قشنگ و پر احساس نوشتی 😍😍  خسته نباشی😘😘😘

    پاسخ:
    با اختلاف کیوت ترین پارت بود *-*
    صرفا هم بخاطر اون قرار رفتنشون 
    اینا اصلا شرم نمیکنن که به فکر ابرو و اینا باشن 😂😂
    سلامت باشی عزیزم خیلی خوشحالم ک دوسش داری و امیدارم تا آخرش همینجوری ب دلت بشینه ❤️

    سلام😍😍مثل همیشه عالی و پر از حسای خوب♥️😍
    صحنه ی اول و تصور تقلای هیچل برای ایستادن دل ادمو بدجوری میلرزونه 😢😢 
    جمله ی (میشه اینجوری نگام نکنی) ی دونگهه و ریاکشنه هیوک قشنگ به فنا داد منو😭😭♥️
    قرارشونم که هرچی از شیرینیه لحظاتش ادم بگه کم گفته😍😍 بوسه ی روی پیشونی😭😭😭😭😭♥️
    و اینکه دوباره مثل پارت قبل ده صفحه طولانی تر بود باعث شد مدت زمان بیشتری توی اون دنیای قشنگ بریم😍😍هرچند فکر کنم خیلیا مثل من بیشتر از یه بار میخونن هرپارت رو😍😍😂ولی از یه طرفم طولانی ترکه باشه ادم میترسه ازونور کلا سریع تر تموم شه یهو😐😐اونوقت ماها چیکار کنیم😭😭😭😭 مثل همیشه خیلیی قسمت خوشگلی بود😍♥️مرسیی♥️😍

    پاسخ:
    سلام سلام، خداروشکررر*-*
    میبینی چ تلاشی واسه رسیدن به دونگهه کرد با این ک هیچی تو پاهاش احساس نمی‌کرد؟ :)
    یه تجربه ی جدید و به یادموندنی بود اون قراره دوس داشتنی، چون همه ی کاراشو واسه اولین بار بود ک انجام میدادن خیلی براشون دل نشین بود 
    آره بعضی از بچه ها همیشه میگن ک یه پارت رو چند بار میخونن😍😍
    حالا به جای نگران بودن برا زود تموم شدن لذت ببرید از زمان حال 
    فدات🧡💚

    سلام نویسنده جونم 

    وای چرا اینقدر مرگ شدن هیوک چی تو کلش میگذره احساساس میکنم ای ارامش قبل از طوفانه خیلی به این مرد جذاب کشنده مشکوکم🔥🔥🔥🔥🔫🔫🔫🔫

    نگاهاش ادمو ذوب میکنه 

    جوجه گفتناشو چیکار کنم 

    قربونش بشم که این قدر وفادار و پاک عشقشو میپرسته 

    مرسی که این قدر واقعی و عالی نوشتیش فراتر از یه فیک اینقدر که ادمو جلب خودش میکنه 

    ویدیو هم که محشر بود پودر شدم 

    چی بگم که حق مطلب ادا بشه ممنون

    پاسخ:
    سلام ماهی جون
    چرااا چطور مگه به چه چیزایی فکر میکنی ؟؟*-*
    از نظرش دونگهه جوجه س 
    اونم فقط چون ک نازه:)
    وای خیلی خوشحالم..مرسی واقعا ک دوسش داری
    همینقدر کافی بود:*

    یعنی به قدری نیشم تا ته باز بود که موندم چرا جر نخورد!  😂🤦‍♀️ نه که فقط تو لحظه ای که میخوندمشا نه ، تو کل روز و شب ابن مدلی بودم. حس میکنم قلبم پاچیده به درو دیوار. از تصور همچین چیزایی میخوام بمیرم دیگه از ذوق. خدایا وقتی هیوک با اون لحن خاص صداش زد دونگهه. اگه اینو واست بخرم ....اصن سر همین جررررر خوردم چه برسه به ادامه ی جملش😭😭😭ای هواااار هیوک دیگه داره شورشو در میاره عررررر اتاق کنفرانس 😭😭اصن انقدر این پارت تیکه های هیجان انگیزو مرگ داشته که نمیدونم راجب کدومش بگم بلکه یه کم خالی شم. شرط هیوک شرط هیوک یا جد سادات شرط هیووووووک😭😭 چه غلطا 🙂 🤦‍♀️ اصن حالم بده:/  این پارت مستقیما تو روحم رسوخ کرده داره منو میکشهههههه 

    وقتی هیوک دوس دار ه ببوستش ولی اینکارو نمیکنه ها میخوام له شم. وای عالیهههه عالیه عالیهههه اصن همین که انقدر اروم اروم و نفس گیر پیش میرنه که ادمو جر میده. قبلاام گفتم بزرگترین دلیل خاص بودن فیکت همینه که واسه رابطشون نمیتونی حدس بزنی.  به شخصه صد در صد مطمئن بودم یه کیس خفنو عملی میکنن 😂ولی اینکه عملی نکردن بود که باعث شد بیشتر عررر بزنم واسشون.  تیکه هامو جمع کنید طاقت بیارم واسه اون لحظه ای که دونگهه واسش پیراهنرو بپوشه 💀💦

    فوق العاده بود شقایق جداااا خسته نباشی 👍👏💙💙

    پاسخ:
    ای جون *-* بهت حق میدم چون قسمت عسل مربایی بود..با اختلاااف کیوت ترین قسمت داستان بود و خواد بود :)
    چقد احساساتی ای یا خداااا...دیدی هیوکو..با این ک اکثر مواقع لحنش دستوریه ولی الان کاملا یه درخواست بود ک پرسید اگه بخرم واسم میپوشیش؟؟ تازه ته لحنش التماس بود..و خب دونگهه میتونه بهش نه بگه؟؟:) بادستپاچگی گفت اره:)کلا هرپارت یه سری دیالوگای به قول دوستام طلائی داره که همیشه تو ذهن باقی میمونن
    هیوک خیلی عاشقه..با این ک بی نهایت به دونگهه کشش داره و هاته اما احساساتشو خالصانه بیان میکنه.حتی تا چند وقت پیش سوالش این بود ک میتونه خوشبختش کنه ؟:)
    فدایتتتتت *-*

    سلام عزیزم واییییییی ببخشید من همش میومدم پی وی از این به بعد اینجا نظر میدم 😥

    این همه دل ما رو شاد میکنی نبینم غمتوووو 

    راستش من این پیام‌های زیر رو پی ویت فرستاده بودم دوباره اینجا کپی میکنم 👇👇👇👇

     «

    H Rad:

    H Rad:

     

    I'm just trying for
    what's the point in it all
    Were you fighting your battles
    Are you on my side

    I'm done crying for
    moments I once adored
    Why is all this in pieces can't you let it ly

    Leave love alone
    Water under my skin
    We are a long way from home
    Water under

    جیییییییییییییییییغغغغغغغ

    من مردم تامام

    😭😭😭😭😭😭😭

    خیلی احساساتی شدم وایییییییییی

    چقدرررررررر قشنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگه

    عزیزمممممم

    اوه راستی سلام

    حالت چطوره عزیزم 😍😍😍

    لعنتی من دستم بهت برسه میگیرم فقط تو بغلم میچلونمتتتتتتت

    😍😍😍😍😍

    هم نفس خیلی قشنگههه

    من از شوک صدایم کن و تپش و مخصوصاااااا5ساله هنو در نیومدم رفتم تو شوک هم نفس 😭😭😭😭😭😭

    خدااااا الان من چیکار کنم

    یه سوال

    امکان داره هیجانات زیاد باعث سکته قلبی شه 😭😭😭😭

    چی میگم من معلومه آخرش سکته میکنم میمیرم

    اون از اون جشن تولد عروسک متحرک با هات داگ جنتلمنش که برا مادر زنشم کادو گرفته بود اینم از این رقص دونفره من هیچ ینی

    این چند روز عین دیوونه ها ذوق دارم هی میخوام جیغ بزنم

    یا میرم تو فک بعد عین احمقا میخندم

    کلا از دست رفتم

    😭😭😭😭😭😭😭

    نهههههههههههههه

    شقایق خودت خودتو محکم بغل کن استخونات خووورد شه بلکه یکم ادب شی اینجوری آدمو متشنج نکنی

    خدیاااااااا اشکم در اومدددددد

    میگم نکنه من قراره بمیرم این همه اتفاق قشنگ میافته

    ؟؟؟؟

    من هم نفس رو خیلیییی دوست دارم

    ولی با تمام نوشته هات یه مشکل اساسی دارم

    نمیتونم بعد خوندن بیام تحلیل کنم از احساساتم نسبت به جمله ها و اتفاقاتشون بگم

    اصلا یه ذوق و هیجانی دارم که نمیدونم چی بگم یا چی بنویسمممم

    فقط خیلی خیلی دوسشون دارم

    طوری که هیچ وقت هیچ فیک یا نوشته ای رو دوست نداشتم

    یه استادی داشتیم میگفت هنرمند اونیه که با کاراش تا مدت ها اثر بزاره رو احساسات، تصمیمات، روزمرگی های بقیه با این حساب تو بهترین هنرمندی چون من واقعا از جمله به جمله کلمه به کلمه نوشته هات کلی تاثیر میگیرم روزم که بماند یه پاراگراف یه ماهم رو میسازههه😭😭😭😭

    خیلی خوبیییی

    » 


    از پی ویت پاکیدمشون 😅

    راستش یکم کارای دانشگام سنگین شده فعلا تا قسمت 14 خوندممممم و اینکه خل شدمممممم من بسکه قشنگهههه به بیست رسیدم بیام رمز بگیرم یا چی!!!! 🤐


    آها راستی میخواستم یه چی دیگه هم بگم شقایقققققق من دلم نمیخواد فیکو بخونم همش 😭😭😭😭😭😭 میترسم تموم شه خب البته بالاخره یه روز تموم میشه ولی من بدجور معتاد شدم فک کن دو سه ماهه فیک خوندنو دوباره شروع کردم اونم با این حجم بالا یه دفعه ای چندتا فیک بلند فوق العاده خوندم خدای من هم نفس تموم شه باید برم دنبال ساقی بگردم 😭😭😭😭😭

    عین احمقا از الان دلم برا فیکا تنگ شدهههه 

    من چیکار کنم 😭😭😭😭

    برم قسمت 15 یا دوباره یک تا چهارده رو بخونم 😭😭😭


    یه چی دیگه هم بگم بعد برم 😅 من در طول روز حالم که گرفته باشه پی دی اف 5 ساله رو باز میکنم چندتا صفحه اشو رندوم انتخاب می‌کنم میخونم حالم خوب میشههه 😭😭❤️❤️❤️

    میدونم میدونم دیگه شورشو در آوردم 😅😭😅😭😅😥😥😥😥

    ولییییییی

    نمیتونم خیلی دوسش دارم ❤️❤️❤️

    و اینکه بازم ببخشید این مدت میومدم پی ویت 😥 مخصوصا با این حجم از حرافی 😐🤐 

    خسته نباشی و پاینده باشی عزیز جان 🌑🌒🌓🌔🌕🌖🌗🌘🌑 شب بخیر 

    البته الان شبه😑شما وقتت بخیر 😅❤️❤️❤️❤️

    پاسخ:
    سلام عزیزم واقعا فدا سرت هیچچچ عیبی نداش TT
    دیدم تو پی وی یه عالمه پیام داده بودی ولی تا اومدم باز کنم بخونمشون همه رو  پاک کرده بودی :(چرا انقد خوبی و به فکر منی؟ TT

    عاح عاشق اینم ک خواننده ها میان برام شعر میخونن
    حالا فرق نداره انگلیسی باشه یا فارسی خیلی برام باارزشه این حرکت TT

    خوبمممم خودت چطوری؟؟؟ 
    امیدوارم خوب باشی و با داستانم خوب تر بشی *-*
    نگو واقن دلم بغل خواس *________*
    مرسی ک انقد دوسش داری ..
    ای جانم همه ی داستانامم خوندی  ک:) هم نفس از همهشون قشنگ تره پس ازش حسابی لذت ببر
    خدا نکنههه ..همه ی اتفاقای خوب ک نشونه نیستن فقط یه لذتی ان که باید حسابی ازشون استفاده ببری چون گذران:)
    مبینیشون؟؟؟ هر چی تو واقعیت شاهکار به سر میدناز این طرف تو فیک هم دارن از نظر احساسی بیشتر به اوج میرسن :| 
    چجوری زندم؟؟:|

    به نظر من اینی  که گفتی اصلا مشکل نیس..تو فقط زیادی احساساتی ای و چون عاشق ایونهه ای تاثیر زیادی روت میذارن..چه تو واقعیت و چه توی فیک..بعدم این همه ابراز احساسات کافی نیس؟؟تو الان یکی از طومار ترین کامنتای وبو برام گذاشتی و الان من دارم از این حجم احساساتی ک بهم منتقل شده سکته میزنم
    این همه تعریف از فیک..تعریف از خودم و مقایسه کردنم با یه هنرمند..واقعا نمیدونم چی بگم..منو به وجد اوردی..مخصوصا وقتی ک ابراز میکنی ک چقد هم نفسو دوس داری:)) واقعا بابتش خوشحالم و باعث افتخارمه..

    وای چه به قسمتای قشنگی رسیدی*-* 
    به 20 هم رسیدی اعلام کن که رمز رو برات ایمیل کنم

    به نظر من..اول بخون این قسمتایی ک عقبی رو..بعد که به روند اپ رسیدی همزمان با آپ بخون که اینجوری دیرتر تموم میشه برات..بعدم اصلا نگران نباش هم نفس انقد فوله که تا به قسمت اخر رسیدی سیر خوندن میشی ..اگرم دلتنگ شدی میتونی بری از اول شروع کنی به خوندنش..گرچه لذت اولی رو نداره

    میدونم حق داری ..من خودم دلم برا فیک خوندن تنگ شده چون زمان نوشتن نمیتونم چیزی بخونم و الانم فقط چند تا فیک از دوستامو میخونم ک خودش غنیمته:)

    عزیزممممم*-* نه اصلانم شورشو در نیوردی خیلیا اینطوری ان و تو تنها نیستی:*
    اصلنم بابت اون قضیه ناراحت نباش چون من از یه جایی به بعد مشکل شد تلگرام برام و این حرفا وگرنه قبلش خیلی ام لذت میبردم
    سلامت باشی مهربونم❤️❤️❤️❤️❤️❤️
    شبتم بخیر

    سلام بر شقایق جانمان😻😻

    ای جانم عکسارو نگااا**فداشوووننن

    چقده پارت هیچول برام دردناک بود..اینکه قشنگ شرح دادی تمام حس و حال هیچولو و اینکه تو واقعیتم یه همچین مسئله ای برا هیچول هست(موصوع پاش)با توجه به شخصیت هیچول که محکم و مغروره و سعی میکنه نشون نده..واقعا گریه ام گرف..خیلی سختشه..گریه ی آدمای محکم و قوی دردش بیشتره حتی یه قطره باشه

    هیوک داش با تمام وجود از زمین و زمان ایراد میگرف تا هاعه اومد تو اتاق کنفرانس گل از گلش شکفت😂😍با نگاش خورد بچه رووو..ببین چجور نگا میکرده که هاعه جلو اونهمه آدم به حرف اومد😂😍😍شوکه شدم..چقد خوبه اینجور شجاعانه جفتشون ابراز میکنن حسشونو جلو همه😭😭💙کیف کردم😍بابای هیوک چه میخندهه😂😍

    شما فقط غیرتی شووو ما بپوکیم😭😭🔥قشنگ دستورم میدههه..عوض کن تنگه...عرررر😭😭وای عاشق رک حرف زدناشم..چون پایین تنه ات سکسیه🙂🔥یه چی یهو میگه با تمام صدافت و از ته قلب عاشقش که هاعه حق داره سکوت کنه..مگه جای حرفیم میمونه براش آخههه😭🙂رفت واسه خاطر حرف هاعه ماشین اسپورتشو اورده برن قرار😭😭😭💙💙

    چقده شیرین و عسل آخه...دستشون قفل هم تو خیابون راه میرن🙂قلبمم😭😭😭💙💙

    ای جانم دلم یه جوری شد اون مکالمشون سر اون دستگاه بازی..چقد ساده و شیرین بود در عین حال دلمم سوخت که هیوک یه خنده ی از ته دل واسه یه همچین چیز ساده ای کرد..چه شادیا و خنده هایی که میتونستن داشته باشن ولی از جفتشون دریغ شده تو بچگی

    جوجه گرف براااش😂😭😍عزیزممم..دلیلش چقده قشنگ و ساده بود...چون نااازی میگم جوجه😻خودااا😍😍😭😭واقعا همینه مخصوصا وقتی موهاش خیسه چتری میریزه صورتش مث جوجه ها تازه از تخم دراومده نااازه😭😍اسم جوجه میادااا با یه لبخند میرم تو افق به یاد همنفس🙂🐣😍

    اونجا که گف برا من باش...قلبا..نه قانونا..واااییی خیلی قشنگ بود😭😭💞💞

    بوسه پیشونی دوس دارممم..هیوک لنتییی با ملاحظه ی عاشق😭😭خدایا چقده عشقشون داره قشنگ و قشنگتر میشه..هیوک چقد داره عاشقی کردناش دلبر تر میشههه😭تو داری چه میکنی با قلب ما شقایق😭😭

    خیلی سافت و دلبر بوود این قسمت نابود شدم من😭💞خسته نباشی عزیز دلم بوووسسس💋💋

    پاسخ:
    سلام مریم نازم 😍
    من خیلی دوس دارم اگه وقت داشته باشم براتون عکس بذارم 🥺
    آره ناراحت کننده س.. ولی نگرانش نباش.. یادته اول ک بیدار شده بود حتی گردنشو هم نمیتونس تکون بده؟؟ کم کم قدرت و حس بالا تنه ‌ و بعد دستاشم بدست آورد.. پس پاهاشم میتونه و اینا همه موقتیه
    هیوک کلا آدم سخت گیر و خشنیه. بیرون از خونه همون هیوک سرد همیشگیه و فقط وقتی با دونگهه س صد درجه عوض میشه و نرم و پراحساس میشه.. موقع ورود دونگهه به شرکت هم همین حسو پیدا کرد.. با تموم وجود لبخند زد 
    کلا لحنش دستوریه👽👽دونگهه هم اولش ممکنه یکم غر بزنه ولی قدرت نه گفتن به هیوک رو نداره 😌
    بابای هیوک دوس داره رابطه شونو 😍😍کیف میکنه اصن وقتی ببینه اینا اینجوری رفتار میکنن.. آقای هان هم همینطور 🥺
    آره چون شب قبل دونگهه دم کاراژ به سادگی گف ک دلش میخواد بیرون برن و سواری کنن با این ماشینای هیوک🙂
    از هر موقعیتی استفاده میکنن تا دستای همو بگیرن.. حتی اگه یه مسیر طولانی پیش رو نداشته باشن.. 
    هیوک این چیزا رو تجربه نکرده.. حتی دونگهه هم تجربه نکرده بود اما این با هم بودنشون باعث شده بود دلشون هوس بچگی کردن هم کنه :)
    دیدی اصن دونگهه رو به چشم بچه نمی‌دید.. دلیلش برا اینجوری صدا کردنش فقط ناز بودنش بود :))
    عشقشون داره اوج میگیره.. عین یه آتشفشان رو به انفجار می‌مونن که هر لحظه ممکنه فوران احساسی کنن 
    خدا نکنه عریز دل من نابود شه *-*🧡 سلامت باشی عزیزوم بووس😗😗😗

    بنظرم یکى از عشقولانه ترین کارا همین بوس از پیشونیه 😍 خیلى سافته😍

    عاشق اینم که از اینکه جلوی بقیه باهم باشن خجالت نمیکشن این یعنى از هرچیز و هرکس رابطشون براشون مهمتره♥️

    مرسى که این قسمتم باز بیشتر از قسمتاى عادى بود . حتما سخته . خسته نباشى ♥️ ما که بسى ذوق میکنیم😁

    پاسخ:
    خیلی حس بوس رو پیشونی خالصانه و پاکه
    آره هیچی واسشون مهم نیس.. فقط خودشون و خودشون.. 
    کلا جلو تر ک میریم بر کمیت پارتا افزوده میشه🥺سلامت باشی🧡🧡

    سلام سلام🥰💖 

    من هی دلم میخواد جواب نظرا رو که میدی دوباره بیام یه چیزی در جواب بگم ولی دلم نمیاد. چون میدونم دونه دونه دوباره میشینی ج میدی🥺 تا همین جا هم که وقت میذاری🥰💙 اصلا جوابات آدم رو واسه نظر دادن سر ذوق میاره 😍 (بغل)

    و اینکه این اموجی ها اصلا احساس منو نمیرسونن. من کلی اموجی میخوام، جیغ، داد، عر، سر کوبیدن تو دیوار از ذوق، قر دادن و... که خب متاسفانه مجبورم به همینا بسنده کنم🤪😶

    چه قسمت قند و نباتی بود🤩 اولش که با غصه خوردن واسه هیچل شروع شد. ولی من مطمئنم که به زودی خوب میشه. هیچل کاملا نشون داده که چقدر قویه و انگیزه اش برای محافظت از دونگهه قطعا نیروشو دوبرابر میکنه. همین که فقط با نگاه دونگهه تلاششو بیشتر کرد یه دنیاست واسه خودش❤💙

    آقاااا! عجب پارتی بود اون جلسه😋 یعنی از اون اول که با اومدن دونگهه حال و هوای هیوک ۱۸۰ درجه عوض شد قلب من ریخت🥺 بعد که نگاهشون تو هم گره خورد و با اون لبخند ضربان قلبم تند شد😍 اصلا انگار منم تو جلسه بودم😁 

    ولی! امااااا!

    "میشه... لطفا... اینجوری نگاهم نکنی؟"

    اینجا دیگه مردم!😭 اون همه آدم اونجا بودن. بابای هیوک. بابای خودش. چقدر شیرین این جمله رو گفت😭 چقدر خوشگل رابطشونو کرد تو چشم بقیه😄😍 اابته فکر میکردم در این حد دیگه نباشه و یه کم خجالت بکشه ولی خب اشتباه میکردم😅 بابای هیوک چه خوبه😄 پایه است کاملا😄 ولی عکس العمل بابای دونگهه رو ندیدیم.

    "واقعا تمرکزمو از دست میدم" 💙

    "جوجه لعنتی خیره کننده"❤

    یعنی عاشق ابراز احساساتشون تو جمعم😄😊

    گیر دادنا شروع شد😍 (قر دادن😄) 

    "تنگه عوضش کن" 😍

    یعنی دونگهه با اون اخمش پرسید واسه چی تنگ نپوشم؟ و جوابی گرفت که فکر کنم قشنگ تا ته دلشو لرزوند❤

    یعنی هیوک لعنتی همچین با خونسردی یه چیزایی میگه که آدم میمونه😄 

    و میبینم که منتظره دونگهه لب تر کنه تا خواسته اش رو برآورده کنه😍

    رفتن ماشین سواری🥰 معمولی و بی مقصد کنار هم قدم زدن😍 ساندویچ خوردن😋 پالتوی دونگهه رو تنش کرد که سردش نشه😭 واسه هر کدوم از اینا میشه یه صفحه مرثیه نوشت و گریه کرد😭🥺❤

    ولی تو فروشگاه🙈 یعنی یه جوری با خونسردی صداش کرد و ازش پرسید: "اگه اینو واست بخرم... تو خونه واسم میپوشیش؟" ❤ من از خجالت و دوس داشتن و ذوق مردم😭 اون تاکیدش رو تو خونه پوشیدن💙 اون تاکیدش روی اینکه باید فقط واسه من بپوشیش😭❤ دونگهه بچم چطوری جوابشو داد😍😄 "خب... آره...باشه" اون بریده بریده جواب دادنش😍😍 من مرگ🥺

    شالگردن😍 طوسی❤ صورتی💖 سبز💚 😎😁

    عزیزم چقدر دلم واسه هیوک سوخت که اینقدر دلش میخواست با اون دستگاها بازی کنه🥺 اونقدر که باعث شد واسه اولین بار قهقهه اش رو ببینیم😢 

    چه شرط بندی خوشمزه ای کردن😎🤪 منم واسم سوال دونگهه پیش اومد. آخه وقتی خودت جوابو میدونی چرا میپرسی؟ که خب جوابی که هیوک داد دهن من رو هم بست😅 دونگهه😍 متاسفانه باخت😄 یعنی هیوک چقدر دیگه قراره بدون لباس جلوش رژه بره؟😁😎 اونم حالا که نقطه ضعفشو میدونه😝

    ووی اون جوجه رو بگو🤩 جوجه برای جوجه😍 جوجه صداش میکنه چون نازه😭😍 بچه نیست ها!!!! فقط نازهههههه😍😭😍😭

    عروسکو به لپ دونگهه فشار داد 😍"حالا دوتا جوجه دارم" 😍 از اون ورم جوجه قند تو دلش آب شده ها! بعد واسه من میگه من یه مرد بزرگم! به من نگو بانمک و ناز! آخه اینو فقط باید چلوندش😍

    فقط تصور این صحنه که عروسکو گذاشته تو جیب دونگهه ولی کله اش بیرونه😄 فکر کنم این جوجه یکی از عزیزای دونگهه بشه😍 البته همراه با اون عطری که هنوز نرسیده😍

    چقدر شیرین اعتراف کرد که دلش هوس بوسیدن دونگهه رو داره😭 اینکه جلوی خودشو میگیره🥺 و مهمتر از اون، اینکه چرا اصلا جلوی خودشو میگیره😍😭

    "مال من باش... واسه همیشه" 💙😭

    "قانونا نه... قلبا!" 💔

    "هم قانونا هم قلبا"❤

     

    چقدر ویدیوی دوم قشنگ و دلنشین بود😍 صحنه به صحنه اش هم نفس بود❤ فریباجون دستت درد نکنه💙 بیصبرانه منتظر ادامه اش هستم🥰

     

    عکسا چقدر قشنگ بوووووود😍 مخصوصا اینکه هیوکی جوجه از پشت سرم خیلی جذابه😍😄

    و اینکه شقایقم منم خیلی خیلی دوستت دارم خب😍❤💙😘

    پاسخ:
    سلام عزیزممم
    عایگوووو اونا رو فقط بشین با دقت بخون نیاز به جواب دادنه دوباره نیس😌حرفای شما هم منو ذوق زده میکنه خب😍
    حسش دو طرفه س 💙
    ایی جااان، دیگه با کمترین امکانات موجود بساز 😂😂💙
    آره دقیقا.. خوبه ک مطمئنی خوب میشه و سرش حرص نمیخوری.. این آدم با این اراده کاملا خوب میشه 
    هیوک قبلش کلافه و خسته بود.. مدام سختگیری می‌کرد به کارمندا و اخم میکرد اما همین ک دونگهه وارد اتاق شد به قول خودش 180 درجه عوض شد.. مخصوصا رنگ نگاهش:)) ریلکس به صندلی تکیه داد و در حالی که لبخند میزد با تموم وجود به دونگهه ش زل زد
    دیدیییی جلو همهههه گفت ⚰️ اصن براش مهم نبود کجاست.. حرفشو به هیوک جلو همه زد و البته بابای هیوک و آقای هان دلشون رف:) 
    دیگه اون شبی ک قانونا رو اونجوری براش ردیف کرد باید منتظر همچین گیر دادنایی هم میبودین 🥴
    ولی حق داره ها.. پاهای دونگهه خیلی لعنتی ان.. بایدم غیرت داشته باشه.. 
    دونگهه واقن نمیدونس چرا شلوار تنگ پوشیدن ممنوعه فک می‌کرد در حد قانونه ولی خیلی رک و خونسرد براش توضیح داد ک چرا 👽
    دیدی چقد کارای ساده ای کردن ک ما تو روزمره انجام میدیم..؟ ولی چون اولین بارشون بود براشون خیلی ب یاد موندنی شد 
    ینی هر چی اینا بی شرمن و حرفاشونو رک میزنن ما اینجا ب جاشون خجالت میکشیم 😅 من به شخصه خیلی جاها آب میشم از خجالت 🤭🤭
    قسمت شالگردن با شالگردنای تولد دونگهه تو واقعیت کاملا اتفاقی و هماهنگ بود 🥺😭😭
    میدونی.. بخاطر دونگهه و بودن دونگهه بود ک میخواست تجربه ی بازی کردن با اون دستگاه هم داشته باشه.. به هر حال ک این یه قرار معمولی بود و دلش میخواس با دونگهه اینم بازی کنه :) 
    کلا هیوک آفریده شده دهان دونگهه را بدوزه 💁🏻‍♀️ یه حرفایی میزنه ک دونگهه دیگه تو جواب دادن میمونه کاملا🤭
    دیدی لپشم کشید دد؟ این حرکت کراش منه😭
    آره چون شروع کنه دیگه نمیتونه خودشو کنترل کنه :)
    من عاشق این پارت دوم ویدئو ام.. هربار نگاش میکنم برام حس جدیدی داره 🥺🥺
    خوشحالم دوسشون داشتیییی
    فدای تو خب💙🧡💚💛

    سلاملکم

    وااااای من این قسمتو خیلی دوست داشتتم 😍

    اصن عاشق حس و حال و هوای فیکم یه جورایی آآآرومهههه 

    دیگه اون جمله رو نمی گم تکراری شد 😂

    مرسییی شقاییییق 😍♥️♥️♥️

    پاسخ:
    اسلام علکم
    خداردشکر*-* آره آروم میگذرن کلا نوشته های من
    خواهشششش💙

    تشکر بخاطر همه چی 

    چقدر این عاشقانه های ساده شون رو دوست دارم.

    در ساده ترین حالت بسیار دلنشین و بیادماندنی و خیلی اروم و پراحساسه

    هیچول قویتر و جسورتر از این حرفاست،اون میتونه به پاهاش تکیه کنه

    و دوباره ممنون بخاطر اینکه شنبه ها و سه شنبه هامون غرق در آرامش و حلاوت و شیرینی میکنی ☺☺☺

    پاسخ:
    خواهش میکنم ^^
    در عین سادگیه ک انقد دوس داشتنی ان 
    آره قطعا ک میتونه 
    خداروشکر خواهش 😍

    :))))))))))))))

    نمیدونم چی بگم :) 

    بعضی وقتا از بس اسپیچلس میشم از عالی بودن و شیرین بودن یه قسمت یا یه نوشته 

    که تا روزها نمیدونم چی باید در وصف جملاتش بگم :))))

    میخاستم بیام یه کامنت بلند بالا بنویسم ولی فقد نمیتونستم...

    شاید جرات نمیکردم ک شروعش کنم چون نمیدونم کی قرار‌ بود تموم بشه ، فقد نمیدونم چی بگم...

    در همین حد بگم ک انقدددددد شیرین و دلنشین و نفس گیر بود که‌ خیلی طمسمسکسحسوسکسوسکسآکس

    عاح خدایا...

    پاسخ:
    خیلی خوبه خب با این اوصاف الان باید خوشحال باشم:)
    کامنت بالا بلند ک کیفیت حرف زدنو نشون نمیده.. 
    همین الانشم کافی بود واسه من 
    عاح مرسیییییییی

    بمییییییرم برا چووووولا 😭😭😭😭

    دلم میخواد باباش و تیکه تیکه کنم که چولاااااای من گریه کرد⁦☹️⁩⁦☹️⁩⁦☹️⁩

    اوووه لی دونگهک با کت شلوار دل همه رو میبره هیوک بچم که جای خود داره😎😎

    فقط اونجا یی که گفت اینو بخرم برام میپوشی؟ عزیزم خو میخواد براش سسکی لباس بپوشد😁😁😁

    مرسی از زود آپ کردنت مرسی که انقدر خوب‌مینویسی خسته نباشی عزیزم 😘😘😘

     

    پاسخ:
    خودش اونقدر شیره که کافیه بتونه وایسته.. میره و باباشو ادب میکنه 😌
    تو کت و شلوار عروسکه متحرکه سخن گوعه
    آره فقطم میخواد برا خودش بپوشه :)
    خواهش میکنم عزیزم 🧡💙

    سلام نویسنده مهربونم😍💙

    چه جیگرایین این دوتا😎😍 

    بمیرم برا هیچولم خب☹ فدای یدونه اشکش بشم خب☹😭

    شتتت هیوک جذاب لعنتی سر کار😍😎 همراه با جوجه ی باسنی سکسی لعنتیش😍😎

    وای خداااا چشای هیوک اهنو ذوب میکنه چه برسه به هائه ش😍

    اونجاش که دونگهه گفت میشه اونجوری نگام نکنی؟😍😍😂😂 

    هات داگ غر غرو رو کی بخورههههه😍😂😂

    فقط ری اکشن حضار جلسه 😂😂😂😂 ریکشن هان و تمام😂😂😂

    جووونز باهم دیگه دوتایی میرن سر قرار😎

    هائه صداش کردددددد هائه صداشششش کرررررددددددد عرررررررر😍😍😍😍

    لعنتی غیرتی😍😍😍😍 و دلیلش😍😂😂😂 

    مردم براشون کهههههه😍😍😍😍

    خدایااااااااا براش بلوز نازک میخره که تو خونه براش بپوشههههه😍😍😍

    دونگهه هم براش شال میخرهههههه😍😍😍 (یاد تولد دونگهه افتادم😍💙 و چقد شیرینه که تو دنیای واقعی هم اینقدر ریل و شیرینن😌😍💙)

    بوسش کرددددد لعنتییییییی😍😌

    حاضرم برا تک تک دیالوگاشون جون بدم😍💙

    زودی برن خونه بلوز لعنتیشو بپوشه هیوکم با چشاش ذوبش کنه😍😋 مغز منحرف یک شیپر😶🙄

    عالی و سافت😍💙

     

    پاسخ:
    سلام بیسکوئیت 😍
    دارن دیگه مرزهای جیگر بودنو جابجا میکنن :)
    قبول داری هیوک وقتی شرکته چقد جذابه؟؟
    هی سختگیری میکنه مدام اخم میکنه و خشن رفتار میکنه..
    اما همین ک دونگهه تو قاب در ظاهر میشه تبدیل به سافت ترین آدم دنیا میشه :)
    اخمش باز میشه لبخند میزنه و ریلکس تکیه میده به صندلی 
    اگه تو رو نگا نکنه پس کیو نگاه کنه و قورت بده؟؟؟
    آقای هان و بابای هیوک دلشون رف 😍
    حق داره نذاره شلوار تنگ بپوشه 💁🏻‍♀️
    آره دقیقااا هر دوشون تقریبا تو یه تایم اتفاق افتادن.. تولد دونگهه و شال خریدن دونگهه برا هیوک تو فیک 
    ای جانم 😍😍
    میپوشه👽👽
    فذایت💙

    دونگهه جوجه...فشردنی...له کردنی😱😱😱😍

    الان هیوک به این هاتی پروپاچه جوجشو دید باید یه حرکتی میزد دیگهههه😣😣😣اصن برنامه بیرون باید کنسل میشد به حموم انتقال پیدا میکرد😂

    کی لباسو بپوشه😍😍😍بدون شلوار عرررر

    اقا هیچول اینقد تو واقعیت خل و چله من اصن نمیتونم جدی یا ناراحت تصورش کنم😂منتظرم تو فیکم همین که قدرت پاهاش برگشت یه رقص گروه دخترونه بره😂

    پاسخ:
    حمومممم😂😂😂😂❤️
    البته به فانتزی هات ادامه بده چون از رگ گردن بهت نزدیک تر عست😎
    شت بدون شلوار دلت میخواد؟ 😂👽
    کجاش خله.. به بایس من نگو خل وگرنه دیگه ن من نه تووو

    چقد این قرارشون سوییت و دوست داشتنی بود !!!

    ایکاش دونگهه زودتر اون لباس حریرو برای هیوک ( البته بیشتر واس ما )

    بپوشههه !!😂

    واقعا هم جوجه اس یه جوجه نازِ خوردنیِ لعنتی 🐥 

    این هیوک خان همونیه که قسمتای اول میخولست صدای ناله دونگهه رو زیر یه مرد دیگه بشنوه حالا انقد روی این باکره بودن حساس شده ؟!😌

    ایکاش دونگهه هم همین سوالو از هیوک بپرسه ؟ اگه هیوک بگه نه چی ؟؟؟

    البته با این مزاجش بعیدم نیست باکره باشه 😁

    ممنون عزیزم خیلی قسمت شیرینی بود 🍬💜

    پاسخ:
    چون خیلی ساده و ب دور از تجملات همیشگی بود به یاد موندنی بود*-*
    میپوشه زودتر از چیزی ک فکرشو کنی 
    الکی نبود ک هیوک همیشه جوجه صداش میزد 
    دوس داره با زبون خودش از زبون دونگهه بشنوه ک دونگهه فقط مال خودشه🙂🙂
    هیوک با این ک پسر بدیه دیگه بی بند و بار نیس🤭
    خواهش عزیز دل

    سلا م شقایق جانم 

    جمله ای هستش که میگه 

    انچه خوبان همه دارند 

    تو یک جا داری 

    که هم نفس الان برای من این طوریه هم نویسنده اش ،هم کاراکتراش ،همه چیزش یکی از یکی زیباتر و ناب تره 😍😍👌💎

    هنوزم موندم این دو تا هم زمان هم کیوت بودن،هم جذاب بودنو با هم دارن 😍😍😍😭😭

    بیم سراغ داستان تلاش هیچول و نا امید نشدنش برای دوباره سر پا وایسادن خیلی ستودنیه  که بخش زیادش به خاطر دونگهه است که هر وقت چشمش بهش  میوفته  نمیتونه  از خودش ناامیدش کنه و حاظره هر کاری کنه که دوباره که خوشحالش کنه حتی اگه کم باشه 

    چشم هایش شروع واقعه بود 😍😍💓💓

    هر وقت که نگاهش به اون دو تیله درخشان میفته گل از گلش میشکفه 

    یه دونه عروسک تو لباس رسمی باشه بازم دلبر و خوردنیه که الان شرح حال هیوکه و عطش این نگاهاش داره کم کم سیری ناپذیر میشه 

    شبیه یه گرگ گرسنه است که یه طمعه چرب و چیلی نصیبش شده که فعلا جلوی خودشو گرفته و کمر به قتل ما بسته 

    و این بره کوچولو هم احساس خطر میکنه جلوی این همه ادم یهو صداشو بالا میبره که دیگه اینقدر بهش زل نزنه حواسش پرت میشه این کیوت شیرین سخن 

    😍😍😍💖💕💗💞🔫🔫

    یعنی عاشق بیرون رفتنای دو تایی شونم و کلکسیون ماشینای هیوک که هر شیفته خودش میکنه 

    قدر مطلق هیوک به جوجه اش هی تنگ تر و سفت تر میشه و هر روز امار ممنوعه ها بیشتر میشه کیه که جرئت کنه دست روش بزاره 

     

    اینکه هیچ وقت خودشون برای لباس خریدن رو تجربه نکردن برام خیلی شیرین بودش خرید یه پیرهن تورحریری اونم توسط یه مرد جذاب که فقط تو خونه برای اون بپوشه چقدر رومانتیکه حتی به اتاق پرو اونجا هم اعتماد نداشت اون جا امتحان کنه و کیوت جان هم براش شالگردن برمیداره تا تو سرما یخ نزنه 😍😍😍💚😭😭💚🔥🔥🔥

    بازی کردن دوتایی شون که همیشه ارزوشو داشتن تجربه کنن چه خوبه که با هم دارن برای اولین بار تجربه اش کردن و شادشون کرد

    یکی نیست بیاد بگه خودت یه جوجه ناز پیشت خودت داری عروسکی شو میخوای چیکار 

    قربونت بشم که کم نمیاری و با سوالای اتشینش که خودشم جواب شو میدونه فقط میخواد از زبون خودش بشنوه و من قلبم رفت برای شما دوتا  

    واون بوسه داغ روی پیشونی عروسکش 

    تو یه شب برفی

    و من خاموش 

    مرسی فوق العاده بود 

    دوست داشتنشون بیشتر بیشتر قلب ما رو تکون میده 😍😍🌹💕💖💞

     

     

     

     

     

    پاسخ:
    سلام فائزه ی عزیزم
    نمیگی قلب من صعیفه این جمله های قصارو میگی؟ :)
    خوبی از شماس..به این جایی ک الان رسیدم همش بخاطر شماس 
    وای دلم رفتااااااا بسه😭😭😭😭💕💕💕🥺
    دونگهه احساساتیش میکنه به شدت.. اما فقط این نیست و علاوه بر احساس واسه ایستادن اراده هم میگیره 
    حاضره بخاطر این چشما تمام تلاششو کنه ک زودتر بتونه روی پای خودش وایسته و بره جلوی پدرشونو بگیره 
    چشم هایش اصن معجزه و فاجعهههههه بود 😭
    دونگهه واقعا تو کت و شلوار شبیه عروسکاس.. یه عروسک متحرک و سخنگو و زنده :)
    اونوقت هیوک چطور میتونه بش نگا نکنه.. نگاه ک هیچ. ببلعتش زیر داغی نگاهش.. 
    تمرکزش از دس رفته بود و زیر نگاه گرم هیوک داغ کرده بود.. فورا هم اعتراف کرد جلو همه 
    اوهوم.. واسه همینم تجربه ی اولین لباس خریدنا با همدیگه شون خیلی به یاد موندنی و شیرین بود.. تجربه ی معمولی بودن.. ساده بودن.. دور از تجملات بودن 
    کیوت جان کلا به فکر هیوکه و حواسش به یخ کردن گردنش هم هس.. 
    بوسه ی رو پیشونی کراش منه :)
    چون خیلی عاشقانه تر از هر بوسه ایه 
    فدای تو عزیز دلم ❤️💙💚💛🧡

    دلم برای هیچول کباب شد بمیرم براش خیلی اذیت میشه وقتی ناتوانی خودشو میبینه😭😭😭 خیلی گناه داره امیدوارم زودتر قدرت پاهاش برگرده😭🥺 برای اولین قرار معمولی و دوست داشتنی اون دو تا هم که اصلا حرفی نمیمونه از بس شیرین و دوست داشتنی بود🥺😍 توی جلسه هم که عالی بودن قشنگ میتونم تصور کنم هیوک با چه عطش و اشتیاقی دونگهه رو نگاه میکرده😂😍😍😍 

    مثل همیشه عاالی ممنون از آپ کردن های منظم و سر قول هات موندن😍😍😍 

    پاسخ:
    چون ادم مغرور و خیلی باصلابتیه این جوری حس میکنه غرورش خدشه دار شده..ولی اونقدر اراده ش بالاس ک سریع خوب میشه
    دوسش داره..بهش کشش داره و با تمام اینا حق داره نتونه خیره خیره نگاهش نکنه:)
    خواهش عزیزه مهربونم:* 

    اصلا این فیک چه میکنه با قلب ماها. من خییییلیییی فیک خوندم تا حالا ولی این یه چیز دیگس.خدایی یه چیز دیگس.فضا سازی خود فیک کم عقل از سرم میپرونه که با عکساییم که میذاری بیشتر دیوونم میکنی.حالا هم که دیگه ویدئو هم قاطیش شده.اصلا خودت ببین این فیک چی هست که همه رو سرذوق میاره.ویدئو هم عالی بود.هم قسمت یکش هم این قسمت. دست هردوتون طلا.

    پاسخ:
    وای وای ..خییلی خوشحالم ک این حرفا رو میشنوم ..میدونستم هم نفس محبوب میشه و همه دوسش خواند داشت ولی نه تا این حد:)) اوهوم دست فریبای گل درد نکنه که فیکو برامون تصویری کرد*-*

    دلم برا هیچول خون شد😭خیلی گناه داره😭غرورش اخه😭 جوجه و هیوکیش هم کاراشون از عسل هم شیرین تره😭😍قراری ساده با لامبورگینی😭😂😍اخه پرنسا مگه میتونید خاص نباشید🖤😭ممنون از اپ کردن های به موقع👏

    پاسخ:
    طبیعیه ک بعد از یه سال کما بودن این عوارض رو داشته باشه ..نگران نباش
    حالا ماشینشون ساده نبود فاکتورش میگیریم XD ولی مدل قرار رفتنشون ساده بود:) 
    خواهش

    سلااااام

    وایییییی خداااایه من از بس تو دلی ذوق کردم و تو بالشت جیغ زدم که خدا میدونه😆

    دوره دونگهم بگردم که هیوکیش نگاش میکنه همه چی یادش میره ماهیه منهههههه😍😍

    آخ هیوک هیوک هیوک انقد خوب نباش لعنتی قلبم آخرش میترکه از دستت😍فداش بشم که الان دوتا جوجه دارههههههههههه❤❤

    دونگهه همیشه و همه جا فقط ماله هیوکه💙D&E💙

    ممنون عزیزه دلم که انقد مارو خوشحال میکنی دوست دااارم💜

    پاسخ:
    سلامم
    حق داریی..مخصوصا واسه این قسمت XD جیغ زدن حلال بود
    دستپاچه شد زیر نگاه داغش*-*
    جوجه ی عروسک و جوجه ی عروسک متحرک و زنده 
    خواهش میکنم گلم خیلی لطف دارییی*-*

    سلااااام

    خوبی دارلینگممم؟؟*--*

    من برا این عکسای کپشنت میمیرما

    آدم فقط دلش میخواد ۲۴ ساعته بشینه فقط قربونت صدقه این شاهزاده های دوستداشتنی بره...

    دیگه با کتو شلوارم که هیچی رسما الف کشونه°-°

    دونگهه درسته نازو کیوته ولی انگاری سهم زیادی تو پیشترفت شرکت و سهام داره..

    الهی دونگهه زیر نگاه داغ هیوک آب شد..

    دیگه ببین چی بود که تو جمع گفت میشه بهم خیره نشی..

    فک نمیکنم بابای هیوک با رابطه شون مشکل داشته باشه

    چون وقتی با هم خوبن خوشش میاد*-*

    هیوک چه کیوت حرفشو قبول کرد سرشو انداخت پایین😍😍

    خوب دوست داره همسرش و نگاه کنه مگه زوره*--*

    این اولین دفعه ای که به غیر از شرکت و دانشگاه باهم دیگه میرن بیرون

    بدون اینکه کسی مزاحمشون بشه و بهشون امرونهی کنه

    با یه تیپ ساده ی اسپرت..

    بالاخره هیوک به شلوار ای دونگهه گیر داد😂😂

    هائه بیبی هم با دستور همسر سریع رفت عوضش کرد*--*

    چه قدر حس خوبیه راه رفتن تو خیابون اونم دست تو دست هم..

    غذا خوردن جدا از اون رستورانای با شکوه و خرید کردن

    خیلی برام جالب بود که لباسای خودشونو خودشون نمیخریدن

    ای بابا..

    بعدشم اون لباس حریر ابریشمی*---*

    تصور دونگهه توی اون لباس افتحاض عالیه..

    دیگه ببین برا هیوک چه قدر لذت بخشه😍😍

    جوجه کوچولو هم برا هیوکیش شال گردن گرفت که سرما نخوره😍😍😍

    کیوتککک....

    بعدشم اون بازی و شرط هیوک.

    خب مطمعنا هیوک خودش میدونست که کسی به دونگهه دست هم نزده..

    ولی شنیدنش از زبون خودش یه احساس آرامش همراه با حس مالکیت محض و غروره که هیوکو پر میکنه😍😍😍

    بعدشم که بوسه رو پیشونیو برف

    چه قدر سوییت

    چه قدر سااافت:))))))))

     وایی پسرم یادم رفتتتت

    هیچولمممممم😭😭😭

    الهی مادر فدات شه گریه نکنننن😭😭😭😭

    بچم چه قدر ناراحت شد وقتی دید اصلا پاهاشو نمیتونه تکون بده😢😢

    ولی من به تو اعتماد دارم مطمعنا نویسنده ی مهربون ما نمیزاره هیچولیی این جوری بمونه نه؟؟😢😢

    این قسمت خیلی ناز بود البته  منهای قسمت هیچول

    عاااشقش شدم💙💙

    خسته نباشییی

    فایتینگگ

    پاسخ:
    سلام اسراااا
    *_*
    اوه میدونم چ حس خوبیه دیدن عکس موقع خوندن یا قبل خوندن
    قشن میشه چند دقیقهههه بهشون خیره موند و فضای فیکو رو  چهره شون تصور کرد
    اره دقیقا..دونگهه با این که به این شغل و جانشین بودن علاقه نداره ولی کار خودشو به بهترین شکل ممکن انجام میده و با ذکاوت به پیشرفت مشارکت کمک میکنه
    جلو اوننن همه ادم اون حرفو زد 
    ینی قشنگ همه فهمیدن هیوک چطوری داره نگاه میکنه
    و دونگهه چطوری دستپاچه شده:)
    ولی دونگهه به این چیزا اهمیت نمیده و رک حرفشو میزنه..
    اره بابای هیوک از اولم از دونگهه خوشش میومد
    شب گذشته هم که با حرفایی ک بینشون رد و بدل شد راجب هیوک بیشتر شیفته ی شخصیت دونگهه شد
    دوس داشتن تجربه ای غیر از و متفاوت از همیشه داشته باشن و 
    اونچیزی نبود جز تجربه ی معمولی بودن و دور از تجملاته همیشگی
    اره دیگه خب همچین نجیب زاده هایی خیاط مخصوص و ملازمای مخصوص این کارا رو دارن و طبیعی  هم هس
    دقیقا..تو اون لباس حریر و سفید نازک بی نظیر هاته!!
    دیگه قانون گذاشته و دونگهه بااااید به قوانینش رعایت کنه
    توجیحشم برا شلوار تنگ دور از ذهن نبود
    چون پاهای دونگهه واقن هاتن
    اره میدونس فقط میخواس بشنوه ک مال خودشه
    ارههه نویسنده خودش پتاله
    غمت نباشه*-*
    خداررووشکر ک خوب بوده
    سلامت باشی
    :*

    سلامممممم دوبارههههه😭😭😭

    منکه از دست رفتم اصلا حالمو نپرس😢

    هیچولمممم...خیلی گناه داره اصلا قلبم تیکه تیکه شدش😭حس ناامیدی لعنتی...واسه هرچیزی باشه خیلی خوب کارشو انجام میده و گند میزنه به همه چی:)...ولی بهت اعتماد دارم نویسنده جونم😍

    .

    .

    .

    قطعا قصد کشتن منو داری، شک ندارم🤗

    چقد من عاشق هیوکیم که کنترل نگاهشو ندارهههههه😂😍و دونگهه خجالتی لعنتیییی😍😭

    قشنگ نابود گشتم وقتی دونگهه گفت"میشه اینجوری نگاهم نکنی؟" لعنتی خیلی سوییت بوووود😭من مرگ😭 اون لحظه دوست داشتم گوشیو گاز بگیرم😂😂

    لعنت به "ران های گوشتی خوش تراشش!" 😭 هیوکه لعنتی خدای سلف کنترله😑

    واااای وااای وااای..."اگه اینو واست بخرم تو خونه واسم میپوشیش؟" لعنت به اون لحظه ای که دونگهه گفت "باشه"

    هیوک خیلی لعنتیهههههههه😭😭

    و هیوکی که داره پر از احساس میشه خیلی لعنتی تره...عاشق تاثیرات دونگهه روی هیوکم، عاشق عاشقی کردن دونگهه واسه هیوکم! عاشق همنفسم، عاشق نویسندشم😍😭

    چقد من عاشق همه چیزم😑 چقدم به همه چی لعنت میفرستم😂

    قشنگ بعد از اینکه فیکو خوندم، یه عکس دیدم که یه جوجه داخل جیب یه نفر بودش😍اصنم نمیشه انکارش کرد که این یه نشونه مقدسه😍

    خب دیگه نگم برات که چقدر منو هیجانزده کردی😭 چرا هرقسمت عسلتر میشن اینا؟😭دلم میخواد هرقسمتو صدبار بخونم از بس سوییته این فیک😍...

    راستی یه سواااال؟! ایشونا کی به وصال میرسننننن😭😭منکه از همین الان مردم واسه اون قسمت😭

    لابببب یووووو بیبه😭😍💙🌷

    پاسخ:
    سلاممم ساغرم
    خدا نکنهههه *----*
    نگرانش نباش..یه سال توی کما بوده و این عادیه که الان موقتا نتونه بدنشو حرکت بده..اولش روی هیچی تسلط نداش اما کم کم حس بالاتنه و دستاشو بدست اورد..پس پاهاشم میتونه 

    قاتل اصلی ایونهه ان ..من فقط راوی ام *-*
    اگه اون جوجه خجالتی بود میومد وسط یه جلسه  ی رسمی میگفت میشه اونجوری نگام نکنییییی؟؟ نه واقن میگففف؟*-*
    دونگهه خیلی بی پرواس..اصلا براش مهم نبود الان کجاست و حین چه کاریه
    خدای سلف کنترل هس ک هیچ..چقدم رکه-__- قشن با خونسردی منظورشو میگه
    میخواد فقط تو خونه و واسه ی خودش بپوشه :) دلبره خودشه
    خب من و هم نفسم عاشق توییم لنتی*-* ای جااان TT
    جوجه هه عروسک بود یا واقعی؟؟ برگاامم
    وصال از رگ گردن به شما نزدیک تر است XD
    لاب یو تو

    سلام اونیییی🙋

    چه کردی با ما که واسه شنبه ها و سه شنبه ها لحظه شماری میکنیم😍😇 

    با این اراده ایی که من تو هیچول میبینم حس میکنم چیزی به راه رفتنش نمونده...و من بی صبرانه منتظر روزیم که با اقتدار جلوی لی بایسته و از هیوک و دونگهه همایت کنه 

    با این عکسی که امشب گذاشتی و توصیفات دقیقت من به دونگهه حق میدم تمرکز نداشته باشه... با اون نگاه های تیز هیوک...😎 و چقدر وسط اون کنفرانس اشاره به این که فقط سه هفته از قرارداد شراکت مونده سخت بود:(

    فک کنم به ذهن هائه خطور نکرده بود که انقدر واسه هیوک سکشیه و انقدر بهش توجه کرده  که دیگه اجازه نده شلوار تنگ بپوشه😁😁😁

    من عاشقشونم که انقدر از دنیای تجملاتیشون خسته شدن که برای ی قرار ساده انقدر ذوق میکنن...

    حتی واسه لباس خریدن که عادی ترین چیزه...اونم چه لباسیییی🔫😀

    معلوم نیس چه فکرای خبیثانه ایی واسه این لباس حریره داری اونم وقتی قراره فقط واسه هیوک بپوشتش🔥😈

    وی از تصور دونگهه تو اون لباس دار فانی را وداع گفت🔫😇

    به قول خودت انقدر کششون بهم داره با سرعت جلو میره که حتی نمیتونن همدیگه رو با بالاتنه لخت ببینن... و فقط خودت میدونی قراره ته این کشش به کجا ختم بشه🔥

    من که ضغف کردم واسه هیوکی که از ذوق بازی کردن با ی دستگاه معمولی اینطوری قهقه میزد و از من بدتر دونگهه بود که نمیتونست چشم ازش برداره 😍😍💙

    چقدر هیوک کنار دونگهه بی پروا و پر احساسه حتی وقتی فقط نگاهش بهش میوفته از اون حالت خشک خارج میشه و من عاشق این شخصیتشم 

    از اونور چقدرر اعتراف دونگهه به باکرگیش و اینکه اولین بوسش با هیوک بوده خوب بوووود و بی پروایش در برابر هیوک که دیوونه کنندس و چقدر هیوک با ملاحضه اس که حاضر شد فقط دوبار پیشونیه هائه رو ببوسه هرچند اونم خالی از لطف نبود...

    چقدر تفکر هیوک درمورد جوجه بودن دونگهه خوب بود... عین واقعیت....

    به نظرم لقب جوجه رو باید به لقب های دونگهه اضافه کنیم خیلی بهش میاد😂😂 

    بازم مرسی به خاطر فیک عالیت و آپ کردن به موقع ات💙🙏

    پاسخ:
    سلام علیکم *-*
    میبنم که دو روز از هفته برا انتظار هم نفس شده بهشته هفته *-* 
    خب خوشحالم باعث افتخاره
    اره افرین دقیقا همینطوره..یه اراده ی قوی ای داره ک دلیل اصلیش هم دونگهه ی عزیزشه..میخواد پاشه که بخاطرش بجنگه!
    دوس دارن معمولی بودن رو تجربه کنن و سر یه قرار ساده برن..نه رستوران تجملی ای ..نه جاهای تجملی و خاصی:)
    و نه با لباسای تجملی و رسمی ای..
    دیدی واسه یه بازییییییی بچگانهههههه چقد ذوق زده بود؟؟ اما قطعا این ذوقش بخاطر بودنه دونگهه کنارش بود..وگرنه محال بود به همچین چیزی واکنش بده و واسه اولین بار قهقهه بزنه :)
    اره قراراه به جاهای باریکی ختم شه:)شاید تا حالا زیاد همو برهنه دیدن اما الان دیگه خیلی فرق میکنه و فرقشم کششه بی سابقه و رو به انفجاره بینشون..
    هیوک با دونگهه خیلی با هیوکی که بدونه دونگهه فرق داره::)
    بوسه روی پیشونی خیلی خالصانه س
    اما اینم در نظر بگیر که اگه هیوک بوسه ی روی لبو شروع کنه دیگه نمیتونه کنترلش کنه..اعتراف هم کرد..
    دیدی دلیلش برا جوجه صدا کردنش فقط ناز بودنش بود *-*
    اره خیلی بش میادد
    خواهش میکنم عزیز دلم :*

    شقایقم ... 

    بمیرم برا عکسا و مقدمه نوشتنای کیوتت ؟ 🥴 

    باز ک خجالتم دادی 😭🙈🙉

    این ویدعوها همش مسببش تویی شقا من هیچکاره ام 🏃‍♀️🏃‍♀️

    خوب ..

    وصف این قسمت در کلمه ها نمیگنجه ...

    پیوی میبینمت 😍

    پاسخ:
    فریبایم... 
    نخیر برو بمیر برای ویدئوی مرگی ک خودت ساختی 
    نگا همه چ عاشقش شدن 🥺🥺
    عجله نکن و راحت ویس بده باشه؟ 

    وای وای مردم برای ویدیو مردم عالی بود 

    چراانقدر قشنگه 

    چرا انقدر خوبه 

    من عاشقشم 

    عالی مینویسی شقایق جونی

    پاسخ:
    ویدئو ک حرفی برای گفتن نداش*-*
    خوشحالم ک اینو میشنوم
    من ممنون از تو ک میخونیش

    😍سلام عزیزم

    من دوباره از قافله عقب موندم تنها دلخوشی من بین درگیری پایان نامم خوندن هم نفسه میخوام چند پارت اخر شروع کنم به خوندن میخوام ببینم اقای لی از فرانسه برگشت یا نه :)

    لطف میکنی رمز قسمت 20 برام بفرستی ممنونم برای قلم زیبات

    پاسخ:
    سلام عزیزوم
    حتمااا الان برات ایمیل میکنم ❤️

    اونی نیاز به جیغ زدن دارم ولی موقعیتش جور نیست چیکار کنم به نظرت؟🔫😐

    لعنتی یه حس انفجار دارم دلم میخواد جیغ جیغ کنم نمیشهههههه

    وسط انجام دادن درسام بودم که یه لحظه گفتم ببینم جواب کامنتمو دادی یا نه..دیدمش و خوندم...مگه میشه کال می رو نخونده باشم😍میتونم بگم دیالوگ هاشو چون چند بار خوندمش ، حفظم و خوشحالم که دست از نوشتن بر نداشتی و اینو بدون خیلیا مثله من اونقدر نوشته هات رو دوست دارن که باهاش غرق بشن و به هیچی فک نکنن پس همیشه فک کن ماهایی هم هستیم که میتونی خیلی راحت خوشحالمون کنی و کلی انرژی بگیر😍💪💙

    وسایلمو تقریبا پرت کردم وقتی دیدم پارت جدیدو گذاشتی😂

    درس چیه فیکو بچسب😂

    راستش وقتی قسمتی که سر جلسه بودن رو شروع کردم با خودم گفتم وای حالا باید این جو سرد رو بخونیم تا برسن دوباره به خونه و ارامش همیشگی ولی وقتی دونگهه اومد تو جلسه گل از گلم شکفت😂

    و اون جمله ی لعنت شده وسط خرف زدن دونگهه...اصلا نمیتونستم واکنشی نشون بدم...میتونم بگم بیشتر از هیوک تو فیک شوکه شدم چون انتظار نداشتم که دونگهه اینجوری بی پروا وسط جلسه از هیوک بخواد تا بهش نگاه نکنه...راستش از همون اول این حسو داشتم که داره سنگینیه نگاهش رو حس میکنه و مضطرب شده ولی فک نمیکردم اینجوری بشه...قلبم ریخت یهو

    و پر هیوک که قهقهه میزد...داره ازش خوشم میاد کم کم...اینجور که مشخصه اون اصلا از این رابطه ناراضی نیست...شاید الان بگی نبایدم ناراضی باشه چون این چیزی بود که خودشون خواستن ولی منظور من از نظر میل جنسیه هیوکه...این که دونگهه رو که یه پسر هست رو دوست داره...ولی خب مگه میشه دونگهه رو دوست نداشت🙃💙

    راستش هنوز انقدر از جو این پارت تو شکم که نمیدونم باید چی بگم...اینقدر تیکه های قشنگ قشنگ داشت که دلم میخواد بشینم یه عالمه بهشون فک کنم...

    و دوباره یه هیوک داریم و قانون های جدید😂 خوشم میاد که انقدر بی پروا بهم جواب میدن...همین که هیوک به دونگهه گفت چون پاهاش سکسین و خوش فرم نباید شلوار تنگ بپوشه رو میگم...شاید به خاطر شخصیت خودم باشه که خوشم میاد...من هیچ وقت نمیتونم اینجوری بی پرده حرف بزنم ولی واقعا لذت بخشه...این که نذاری هیچی رو دلت بمونه و همه رو بگی خیلی قشنگه

    وقتی خواست که ساده لباس بپوشن حدس زدم میخوان مثله همه ی ادمای عادی رفتار کنن و این خیلی زیباست😍

    حالا که فک میکنم واقعا اینجوری زندگی کردن خیلی خوبه...ساده بودن و به دور از تجملات...اینکه راحت تو خیابون قدم بزنی و چیزای ساده بخوری و کارای ساده انجام بدی...شاید خیلی ساده باشن ولی لذت بخشن

    حس میکنم روزشون از همیشه براشون لذت بخش تر شده بود...اونا حالا این حس راحتی رو هم تجربه کردن...دلم از این دستگاه های عروسکی خواست😐 دلم یه لحظه خواست مثه ایونهه بچگی کنم و برام مهم نباشه الان وقت عروسک بازی نیست...

    وقتی هیوک از ته دلش خندید میتونستم صدای خندشو و حتی چهره ی شوکه ی دونگهه رو تصور کنم و بشنوم...

    وقتی هیوک گفت منظورش از جوجه چی بوده به این فکر کردم که یعنی از همون روز اولی که بهش این کلمه رو گفت منظورش دقیقا همین بوده؟

    واو خیلی قشنگه😭💙

    تواضعش از اینکه چرا بهش میگفته جوجه خیلی خوب بود...اینکه بچه از جوجه جداس و دونگهه فقط یه جوجس😍

    وقتی هیوک تو فروشگاه از دونگهه خواست لباسو تو خونه براش بپوشه یه لحظه حس کردن لحش خیلی خواهشانه و مظلوم طور بود...چون ازش پرسید و جملش خیلی بهم چسبید😍

    راستش اگه یکی اینجوری که هیوک به دونگهه امر میکنه با من رفتار کنه قطعا برمیگردم و جوابشو میدم ولی در نهایت انجامش میدم😂 و این که دونگهه با این که چندان خوشش نیومد ولی بی حرف بهش عمل کرد نشون میده چقدر هیوک رو دوست داره وبراش ارزش قائله چون لحنش دستوری بود و من این امر رو نمیتونم برای خودم بگنجم حتی اگه انجامش بدم😂 میشه گفت دونگهه سرکش نیست...لجباز شاید ولی سرکش نه

    به شدت میتونم هیچول رو درک کنم...این که یه زمانی برای خودت کسی باشی و یهویی به جایی برسی که حتی خودت نتونی به تنهایی قدم برداری خیلی سخته و واقعا درکش کردم اگه اشک ریخت و فریاد زد و عصبانی شد...این خیلی سخته که اینجوری حس کنی غرورت از بین رفته...همونطور که گفت دفن شده...گاهی وقتا برای یه شخص غرور خیلی چیزاست اونم برای یه مرد که از وقتی یادش میاد تکیه گاه بوده...

    بی صبرانه منتظر اینم که دونگهه اون لباس رو بپوشه😈راستش حدس میزنم دونگهه برای این شرط گذاشت که هیوک تو خونه لخت نباشه به خاطر خدمتکارشونه...نمیدونم شایدم چیز دیگه ایه ولی من،این حدس رو زدم🤔

    اینم از تحلیل من...راستش میخواستم بپرسم ویدئو رو با چه ترن افزاری درست کرده؟چون من چند وقته میخوام یه فنمید درست کنم ولی نرم افزار خوب نمیشناسم...

    اها یه چیز دیگه...دونگهه گفت اولین بوسش با هیوک بوده...نمیدونم درست برای همین دوباره باید چک کنم ولی اون پارتی که دختر اورد مگه دونگهه رو دختره نبوسید؟

    خب اینم از تحلیل من

    باید فهمیده باشی اهل لوس نظر دادن نیستم و همیشه دوست دارم تحلیل کنم😂👌

    ولی اگه زیاد حرف زدنم اذیتت میکنه بهم بگو که کمتر بنویسم که اذیت نشی...

    وقتی دارم فیکتو میخونم انقدر اروم اروم میخونم که هم درکش کنم و هم دیر تموم بشه😂 ولی لعنتی یه روزی از انتظار میمیرم من میدونم😂

    مرسی که اینقدر خوب جواب کامنت ها رو میدی و ازت ممنونم🙏💙

    مثله همیشه موفق باشی😍💙

    فایتییینگگگگ💙💪

    پاسخ:
    به صورت خفه جیغ بزننننن.. تو بالشتت.. کاری ک من معمولا میکنم 🤭🤭
    اوه پس کال می هم خوندی.. باعث خوشحالیمه و ممننون واقعا ک اینا رو میگی 💕
    واقن درس چیه 😂😂 تا وقتی آدم از یه چیزی لذت میبره و بهش حس خوب میده تو اولویتش به اون بچسبه اول
    شاید حس شما هم دقیقا مثل حس هیوک بود.. بی میل و کلافه. اما همین ک دونگهه وارد اتاق شد انگار همه چی عوض شد.. شما از این خوشحال شدین که ایونهه الان تو یه مکان و نزدیک به همن و هیوک از این خوشحال شد که عروسک خوش خط و خالش اومده و جو سنگین و خسته کننده ی شرکت رو تو اوج سردردش براش بهشت و آرام بخش کرده.. و از این اون لبخندش پیدا بود.. قشنگ وقتی دونگهه وارد اتاق شد انگار بهش آرام بخش تزریق کرده بودن رفت عقب و به یه حالت ریلکس به صندلی تکیه داد و با نگاهش تک تک حرکات دونگهه رو قورت داد.
    آره.. دونگهه هیچ پروا و شرمی نداره که تو جمع حتی اگه جمع رسمی باشه از رابطه شون اسم ببره یا بهش اشاره کنه.. با اون لحن گفت اینجوری نگام نکن و همه فهمیدن اون وسط داره به کی اشاره میکنه و منظورش چیه 😅دونگهه خیلی شجاعه
    نه اصلا ناراحت و ناراضی نیست و حتی اون اوایل داستان هم اگه یادت باشه میگفت چقد دونگهه رو به عنوان داماد دوس داره. ومخصوصا شب گذشته ک اومدن خونه ش و خوابیدن. همون بحث کوتاه و دیالوگایی ک بینشون رد و بدل شد باعت شد بیشتر شیفته ی دونگهه بشه. 
    فک کنم دیگه تا الان فهمیدی هیوک خاررررر مادرررر رک بودنه 👽هیچ الزامی نمیبینه ک غیرمستقیم جواب بده و اون چیزی ک میخوادو نگه.. خیلی خونسردانه واقعیت رو میگه و به نظرم این از نقاط قوت شخصیت جذابشه 
    میدونی خیلی ساده و پاکن هردوشون.. این ک دلشون میخواد ساده بپوشن صرفا بخاطر این نیس ک میخوام مثل آدمای عادی باشن.. بخاطر اینه ک دلشون میخواد ساده و معمولی بودن رو هم تجربه کنن.. شاید هیچ وقت معمولی نشن به هر حال ک شاه زاده ان.. ولی همین ک این چیزا رو تجربه میکنن واقعا احساس خوبی بهشون دست میده چون کارایی ان ک تو عمرشون انجام ندادن. 
    هیوک به سادگی واسه اولین بار قهقهه زد اونم به یه چیز بچگانه و بازی.. و این ینی شخصیت خشن و پیچیده ش چقد میتونه معصوم هم باشه 
    دیدی فلسفه ی  جوجه صدا کردنش چقد چیز ساده و نه چندان پیچیده ای بود؟ 🥺 فقط چون نازه جوجه صدا می‌کرد
    لحنش جوری بود ک واسه این یه کار دیگه عمرا نمیخواد به دونگهه دستور بده.. میبینی.. هیوک. وقتی غیرتی میشه خیلی قاطعانه و جدی میگه این کارو بکن این کارو نکن ولی در حالت عادی از دونگهه درخواست میکنه و منتظر جوابش میمونه 
    اوهوم درسته.. مخصوصا برای هیچل ک شخصیتی نزدیک به هیوک داره و به شدت مغرور و با صلابته.. البته ک اشکالی نداره چون هممون میدونیم طولی نمی‌کشه ک کاملا ریکاوری شه 
    نه بخاطر خدمتکارشون نیس بخاطر اینه ک خودش داغ میکنه و قلبش میاد تو دهنش 😁
    نه اگه برگردی اون پارت رو بخونی میبینی ک دونگهه اصلا دختره رو نبوسید..شاید لمسش کرد ولی از نظر بوسه فقط لبای دختره گردن دونگهه رو بوسیدن ک رد رژلبش موند رو گردنش 
    نه راحت باش هر چ دل تنگت میخواد بگو*-*
    خدا نکنه 
    همش بخاطر خوب کامنت دادن خودتونه❤️فدایت 💞💞💞🍊

    کاشکی   یکیم پیدا میشد مارو میبرد  بیرون دور بزنیم

     

    حالا لامبورگینی هم نبود نبود  فرغونی  چیزی...

     

     

    دم نویسنده هم گرم  بابت قسمت جدید

    پاسخ:
    😂😂😂😂😂😂😂😂 به فرغون هم قانعیییی؟
    فدات  عزیزم

    عاه ۲۸ صفحه ی لنتی با یه لبخند احمقانه زل زده بودم به گوشیم و چشام روی خط ها بودددد. اخه چقد خوبن اینااااااا

    اصن وقتی جوجه صداش میکنه عادم ولش میره واسه اون دونگهه کیوته لنتیییتزتزتزتزتز

    قراره قسمتای بد شروع بشه؟ همش ب خودم میگم انقد اینا مناسب و گوگولی دارن میرن جلو یهو جنگ جهانی میشهههه

    میگم چرا هیچ کلمه از بابای دونگهه نداریم؟ همش بابای هیوک خیلی خوب و مهربون میاد جلو ولی بابای دونگهه غایبه. میخاد یهو بیاد گند بزنه ب همه چی؟ اه لنتی

    تو جلسه چقد گوگولی بودن خببببب 

    همش دلم میخاد ایونهه واقعی یه موزیک ویدیو بدن بیرون با فیلمهای گذشته تا الانمون اخرشم بگن عاقا ما خیلی ریلیم راحت باشین دگ😭😭😭😭

    پاسخ:
    میبینی روز ب روز چقد خوب و خوبتر میشن؟ *-*
    تازه دلیلشم برا جوجه صدا کردن دونگهه فقط نازیشه نه چیز دیگه. -.
    اوم یه فراز و نشیب‌هایی هست
    فعلا خودشو نشون نداده بابای دونگهه.. به وقتش میاد و پی میبرین به ذاتش
    چ فانتزی قشنگیییی😭

    سلام عشقوووول😍😂

    چطوری؟😂😚

    واااای مردم واسه عکساااا😭😭😭😭😭

    لعنتی ویدیو قبلی عالیییی بود، مطمئنم اینم عالیه😍😂

    من برم بخونم عسلی بشم😍

    پاسخ:
    سلام ساغر*-*
    خوبم تو چی؟؟
    آره این عالی تره اصن 
    بدوبدو 😍

    سلام خسته نباشی😊 واقعا عالیه👌 مثل همیشه💙

    پاسخ:
    سلام سلامت باشی مرسییی💞

    سلاااااامی دوباره


    وااای میخوای مارو دیوونه کنی
    این رابطه قشنگ دوتا برادرُ کجای دلم بذارم آخه

    دونگهه به دنیا اومده فقط به همه آرامش بده
    اون طرز حرف زدن با هیچول دلمو آب کرد

     

    هیوک جذاااب
    با نگات خوردی بچه رو
    حتما باید جلو جمع بگه نگاه نکن بی آبرو
     

    چرا اینقدر این دوتا به دل میشینن؟؟
    واقعا چرا اینقدر قلمت خوبه که از قسمت اول تحت تاثیریم

    چرا کانگین کمرنگ شده؟
    فداش بشم تو دنیای واقعی که خبری ازش نیست

    حداقل اینجا تو هر قسمت بیارش دل تنگیمون کم بشه 

     

    بابای دونگهه هم حرفی ازش نیست و امیدوارم هیچ وقتم نباشه

     

    فریبااا خانم شما هم خوب با کلیپ ها دلمونو میبریاااا
    لایک داری

     

    پاسخ:
    سلام علیکممم

    من؟؟ نخیر ایونهه قاتل اصلی ان 👽
    نفس همدیگه ان این دو تا برادر 
    هیچل دنیا رو میریزه به پای دونگهه به معنای واقعی 
    فقط الان از این ناتوانیش دلخوره 
    اونقدر بی پروان ک دونگهه شرم نمیکنه جلو جمعیت بگه هیوک اینطوری نگام نکن 
    قشنگ میگه :)
    میاد کانگین همیشه هست 
    نگران نباش 
    ای کاش هیچ وقت حرفی ازش نبود از پدر دونگهه

    فریبای غریب دهنده ی قلب هاااست

    سلام شقایق جون

    این قسمت هم مثل همیشه عالییی بود😍😍

    واقعا دستت درد نکنه😘💕🌹

     

    پاسخ:
    سلام عسیسم
    مرسییی خوشحالم ^^
    سرت درد نکنه ❤️

    اول باید برم یه گوشه برای عکسای این قسمت جر بخورم : )

    عاح ..  تو فق مقدمه بنویس هی فانتزیا مارو کامل تر کن

    این قسمت یکی ازخیلی زیاد موردعلاقه هامه T_T جناب هان نازم ... 

    تـازه بالاخره قراره بفمیم دلیل "جوجه" صدا زدنای هیوک چیه!!

     بعدش برای معصومیت سرد و یخ ذاتیش بمیریم

    قراره به روایت #چشمهایش شروع یک واقعه بود پی خواهیم ببریم ^^

    (خیلی خدا رحم آبروم کرد ننوشتم باز فاجعه =| )

    پاسخ:
    میدونسممممممم الان میای به عکسا ابراز علاقه میکنی 😍😍😍
    چشم چشم 
    آخ آخ یاد دلبریات برا هان افتادم 
    چجوری با لبخندش جر خوردی.. یادته؟ 👽
    خداروشکر بالاخره یاد گرفتی واقعه رو 😂

    اووووو سلام خسته نباشی🙋

    امرور زود گذاشتی خوشحالمون کردیا😂👌

    من برم بخونم بیام🏃

    پاسخ:
    آره اینم از سورپرایزای من 🎃🎃

    واااای
    بریم آماده جامه دریدن بشیم

    پاسخ:
    بله👽

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی