My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک هم نفس قسمت هفدهم

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۰۴ ق.ظ

 

 

"هم نفس" 

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه 

هپی اند 

نویسنده : شقایق 

قسمت هفدهم 

 

 


 

سلام چطوریایین؟؟ 

من الان دارم در مسافرت به سر میبرم و براتون هم نفس آپ میکنم 

نه واقن انقد منظم دیده بودین؟ O. O

چه قسمت خوبیه این قسمت :) 

عاشقانه های دورادور.. 

 

دیو و دلبر *.*

 

اینم هیونگی که همه چشم انتظار بیدار شدنش بودیم

شاعر میگه : 

He's so tall 

And Handsome as Hell 

-_-

 

 

نظرات  (۳۷)

فک کنم احمقانه ترین تصمیم زندگیم این بود ک شب شروع کنم ب خوندنش:|

هر قسمت با گفتن فقط ی قسمت دیگ تا قسمت هفدهم کشیده شدم و از دیدن ساعت شکه تر:|

ولی حالا ک هیچل بهوش اومده میتونم تا قبل از شروع شدن طوفان دوباره یکم استراحت کنم😶

هیوک چرا انقد جذاب گونس😭

مرتیکه ی جنتلمن وقتی وحشی میشه از همیشه جذاب تر میشه😎

دونگههههههههه*-* همیشه شخصیت دونگهرو ب بهترین شکل ممکن پیش میبری😍

خدایااااااا دعواهاشون چرا انقد خوب بود:|

جوری خوب بود ک اولین بار بود دلم نمیخواست تموم شه و هنوز با هم دعوا کنن:|

اعتراف هیوک°-° لعنتی ما ب کنار قلب دونگهه چی:|

و بعد اعتراف دونگهه°-° و قلب بیچاره ی هیوک:|

و قلب ما که برای دقیقه ای کلا صاف شد ____________ :|

فقط منم ک روانیییییی بشدت وحشتناک رابطه هیچل و دونگهم؟؟؟؟:|

لعنتیا جوری با هم و در کنار هم دلبری میکنن ک قلب من کششوووو ندارههههه😐

دارم وسوسه میشم دوباره برم ادامشو بخونم حالا ک هیچل بهوش اومده:/

فک کنم واسه پشیمونی که چرا از همون اول شروعش نکردم دور باشه:|

 

کانگین*-* مردن واسه این شخص در این فیک جایز ک نباشه هیچ واجبه:|

وجود هم چین شخصی زندگیو رنگی رنگی و جذاب میکنه*-*

 

 جا داره در کنار شخصیتای دیوانه کننده ی اشاره ب خانوادشون شه ک کاملا غیر قابل تحملن ولی یکار خوب کرده باشن همین ازدواجه پس مورد بخشش واقع میشن^-^

 

 

خسته نباشی عشققق جان با این قلم روانی کنندت🍭🍭💙

پاسخ:
عه وا
تو همون سارای خواننده قدیمی خودمی ک موقع کال می و 5 ساله هم بودی؟ TT
عایگو..تازه اپشو دیدی یا در برابر خوندن مقاومت میکردی؟
به هر حال خوش اومدی ^~^ من به همه ی کسایی ک تازه شروع کردن به خوندن و خواننده ی هم نفس شدن خوشامد میگم^^
هیوک ک همیشه جذابه البته تو این داستان رگه های خشونت زیاد داره 
ولی دونگهه.. راستش من دوس دارم دونگهه هام احساساتی باشن عین دونگهه های واقعیت اما لوس و خجالتی نباشن. این شخصیت مورد علاقه م از دونگهه س. 
چون همین دعواهاشون بود که آخرش به یه عشق قوی و جذب کننده ختم شد. همه ی این عشق زمان حالشون از دعواها و کل کلای گذشته شون ریشه داره. 
نه فقط تو نیستی خیالت راحت😂 خودم و دیگر خواننده ها هم ب شدت دوس داریم این رابطه هیونگ دونگسنگی رو
حالا پشیمون نباش. بخون بیا به بقیه برس 
حالا فعلا خانواده ها شونو زود قضاوت نکن. درسته شخصیت سیاه پدر دونگهه رو تا حالا دیدی اما مادر دونگهه و پدر هیوک جزو استثناها میشن. 

خواهش میکنم بازم خوش اومدی 💝

هیچل یادشههههههههه😃😃😃😃😃هورااااااااا😃😃😃خوب میشه مگه نهههههه؟🙁

ای بابا هیوکو کجا فرستادن /" داشتیم تازه به جاهای حساس میرسیدیما😂

پاسخ:
آره حتما ک خوب میشه فقط ب زمان نیاز داره 

نیکوتین 

نیکوتین

نیکوتین 

نیکوتین 

........ رو مودیم که دوره خودم میچرخم میگم نیکوتین و جیغ میزنم/:  

پاسخ:
کلمه ی حساسی شده خب=)) 

سل لام سلّام
خوبی چطوری؟
میدونم ک دختر خیلیییی خیلی بدی بودم
ولی فقط درکم کن نمیتونستم هیچی بگم
ذهنم بهم ریخته بود و نمیتونستم جمع و جورش کنم تا باهات حرف بزنم و احساساتمو راجع ب داستان بگم
الان دیگ خوبم و زین پس با انرژی باهاتم بازم😁😍
خب خب...میبینم ک وابستگیا انقدر زیاد شده ک یه شب دوری و نبودن همو نمیتونن تحمل کنن!تا جایی ک دونگهه برای یه ثانیه آروم شدن و خواب به چشماش اومدن به خاطرات شب های قبلشون پناه میبره و میره کنار شومینه🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️خدایا چقدر شیرین احساساتشونو بروز میدن😍
میگم...کانگینم خوب کرم داره ها😁😁😁گوشی رو گذاشت رو اسپیکر...تمام حرفای دل دونگهه رو فهمید از هیوک پرسید...بعدم پس از شنیدن اون دستور مرگ از جَناب هیوکجه و دیدن سرخ و سفید شدن دونگهه،تازه گفت صداتو میشنوه😁🚶🏻‍♀️😎😎😎دوست دارم ددی خیلی خوبی😉
•هیچل•
یه کسی ک تا الان فقط منتظر شناختن بیشتر شخصیتش بودم...و حالا با همین یه پارت کاملا درک کردم ک چجوریه!قبلا هم ازش حرف زده بودی ولی نمیدونم چرا الان خیلی بیشتر درکش میکنم پ میفهممش!!دلم خیلی سوخت وقتی نتونست سر دونگهه رو تو بغلش حس کنه و حتی به خودشم گفت...ولی هیچل شی!چی بهتر از این که الان چشمای خوشگلت بازن و هوشیاری و پیش ما و بیبی مون هستی؟؟؟😍😍🥺🥺حتی اگه نتونی تکون بخوری؛بودنت حس آرامشه...امنیت و دلگرمیه
قبلا واسه سر نگرفتن این وصلت جنگیدی و اینجوری شد...شاید چون تقدیر این دوتا اینجوری بود ک بهم برسن؛حتی شده با اون کارای آقای لی و عوضی بازی هاش...از سر راه برداشته شدن تو...و خیلی چیزای دیگ!ولی الان ک توهم هم مسیر با تقدیر شدی دیگ یه جورایی مطمئنم اتفاق بدی برای سلامتی هیچ کدومشون نمیوفته و از این ب بعد فقط جناب لیه ک باید هوای خودشو داشته باشه!!چون هیچل برای خواسته های دونگهه و آرامشش همه جوره میجنگه😎
چقدر حرفای دونگهه راجع به هیوکجه و احساساتش بهش جذاب و شنیدنی و شیرین بود😍یه جوری ک کاش من جای هیچل بودم😅😅
از آن سمت قضیه هم ما هات داگی رو داریم ک رفته بهترین عطر فروشی فرانسه برای شخصیت همسرشون عطر “مردونه” سفارش میده...لَذت هم میبره از این قضیه...و خب!کیه ک نبره🤷🏻‍♀️
خلاصه ک با تشکر از شما هر پارت داره بلسینگ تر از پارت قبل میشه و این ک هیجان داستان نمیخوابه و مثل همیشه داستان های شما آب بندی نداره(مثل سریال های ایرانی😆🤪)
ممنون ک هستی و هم نفس و برای ما ساختی
خسته نباشی
و مثل همیشه لاو یو💜💜

اینو یادم رفت بگم، 

یعنی هیچول وقتی هیوکو ببینه چه رفتاری باهاش میکنه؟ چی بهش میگه؟ 🤔😁😁خیلی صحنه ی خوبی میشه، یکی از یکی مغرورتر و پروتر، 😊

پاسخ:
خب شاید تا یه جاهاییش و بتونیم حدس بزنیم که برخورد هیچل ممکنه چطور باشه
بالاخره که خیلی روی دونسنگش حساسه 😌
باید صبر کرد دید این دوتا آدم مغرور و سرد قراره تو دیدار اول چطور باهم تعامل داشته باشن 😶
عاره من که خودم خیلی اون صحنه رو دوس دارم 😍😍

آه سه پارت جدید آپ شده 🙁عقب موندم از فیک 

سلام عزیز😊

خوبه که همه چی داره خوب پیش میره 

هیچولم که همه چی رو یادش اومده داره بهتر میشه، خیلی خوب شد برای دونگهه، حالا هم هیچولش هست هم هیوک

فقط یه سوال ایونهه بعد قرار داد نمی تونن باهم باشن 🤔حتما پدراشون بعدش پاپیچشون بشن که باید جدا شن 🙁

آه ولش فعلا الانو بچسبیم 😁

عطرو کجای دلمون بذاریم، چشمای قشنگ، آه واقعا میشه تو چشمای دونگهه غرق شد،‌هیوک خوش شانسه همیشه میتونه از نزدیک نگاشون کنه 💙💙💙

مرسییییییی 💙💙💙خیلی زیاد 

خستگی کل هفته ام در رفت 😊

تو یک وقت مناسب بقیشو میخونم 

پاسخ:
سلام عزیزم*_*
ناراحتی نداره که .. هر وقت تونستی بشین در آرامش بقیه ی داستان و ادامه بده. من و هم نفس همینجا منتظرتیم😌💙
عاره الان که هیچل بیدار شده دونگهه به معنای واقعی داره خوشبختی رو حس میکنه
به قول تو هم هیچلش هست هم هیوک 😍😭😌 و چقدر بودن همین دونفر کنارش دلشو امن میکنه!
اوهوم بعد تموم شدن مهلت یه ساله ی قرارداد باید از هم جدا شن چون توافقی بوده بین هر دو طرف .. واکنش پدراشونم خب بذار بریم جلو ببینم چی میشه :)
اصلا همین چشمای دونگهه شاید یه تغییراتی تو هیوک درست کرد. باید گرفت بوسید اون دوتا تیله ی چشماشو 😭
خواهش میکنم عزیزمم😍😍 خوشحالم که دوسش داشتی و باعث شد خستگیت در بره
عاره حتما همینکارو بکن. تو آرامش و خیال جمع هم نفس و بخون که بیشتر بهت مزه بده 😍😽


سلاااام شقایق عزیز دل

عاقا من واقعا شرمنده ام که بازم مثل فیک پنج ساله از وسطش پیدام شده😅😅😅

دختر چه کردی توووو یه دونه ای واقعا👍 دوروزه کلمه به کلمه ی هم نفس رو با جون و دل خوندم و با تک تک سلولام حسش کردم. بس که شیرین و لذت بخشه😍

مرسی ازت بابت نوشته های لذت بخش و جدابت... بی نهایت منتظر ادامه داستان هستم😍❤❤❤

پاسخ:
سلام عزیز دلم
وای این چ حرفیهههه همین الانم دیر نرسیدی بیا به جمع ما بپیوند *_*
منم مرسی از تو ک دوسش داریییی❤❤❤

با سلام 👀🙄

ایا امروز قسمت جدید را نمى گذارى ؟! 😂😭😭😭♥️

پاسخ:
گذاشتم ای منتظران مهدی*-*

سلاااام 

ااااا من از قافله عقب مونده بودم کههههه :((

همین امروز صب که دنبال فیکای قدیمی بودم هم نفس و دیدم . . . فک کردم نکنه همون تپش عه ؟ اشتباه اسمش یادم میاد که دیدم نخیییییر جدیده *__* و ذوق مرگ شدم، مردم برا هر قسمت . . .

عاااااشق اینم که همه چیو ریز توصیف می کنی طوریکه آدم حس می کنه واقعا اونجاست داره همه اتفاقا رو می بینه . . .

اصن دوس دارم برگردم هی از اول بخونمش اینقد که حس آرامش و خوبی بم می ده خوندنش! 

مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ! کلی ماچ نثارت ! 

 

پاسخ:
سلام *-*
نه بابا تازه داریم به نصف داستان نزدیک میشیم عقب نیستی 
نه جدیده *---* تپش قدیمی بود
خداروشکر ک ب دلت نشسته و ازش آرامش میگیری 
خواهششششششش😙😙😙

سلاممممممم😍😍😍😍

چطوری نویسنده ی عزیزمممم؟؟🤣😍

منکه عاااالیم🤣😋خواننده جدید میباشم؛ بعله ورود افتخار آمیزم رو تبریک عرض نمی نمایم😇

البته بعد از یک عالمه مقاومت بالاخره طاقت نیاوردم و شروع به خوندن کردم🤦‍♀️

اصن از اولین قسمت یه حسی داشتم مثل "این لعنتی قراره عالی باشه"

ولی خب گفتم عزت نفسمو حفظ کنم و به درسم برسم🤣ولی با اینحال به اینجا کشیده شدم🤣

و لعنتی...

اصلا پشیمون نیستم، چون!!!!

واقعا عااااالی بووووووود!

یعنی قششششنگ به خواسته است رسیدی!

یه حس خوبی دارم...مثل غرق شدن تو نوشته ات!

ولی این دو روز که نشستم پای خوندن از کار و زندگی افتادما😂

چقد من میرم تو حاشیه! برسم به ادامه نظراتم راجع به قشنگیاتی که خوندم:)

اصن محشر بود!

همه چیز خیلی ریییییز و به جا بود! لعنتی به اندازه کافی بود! اصن نمیدونم چجوری بگم که واقعا تحت تاثیرم! میدونی خیلی خوب جریان پیش میرفت و طوری که غرق نوشته میشدم قشنگ احساس میکردم عمق اتفاقات رو! نمیدونم چه جوری قشنگ جمله بندی کنم ولی خب مطمئنم متوجه میشی، چون از ابتدا قصدت همین بود😂

خسته نباشیییی، آی لاب یوووو، فدات💙😍

پاسخ:
به به اسم جدید میبینم
خیلی خوش اومدی ساغر عزیز به جمع ما، منم ورودتو تبریک میگم 🥳
مقاومت تا به کجا... بشینین بخونین لذت ببرین😀
خب خداروشکر ک از همون اول بهش علاقه مند شدی و جذبت کرد، حتما این ژانرو دوس داری 
عیب نداره وسط درس خوندن هم به زنگ تفریحایی لازمه، خوندن هم نفس هم دو بار در هفته هر بار یه ربع نهایتا وقت میبره
پس اگه حالتو خوب میکنه خودتو ازش دریغ نکن 
واقعااااا مرسی بابت این تعریفاااا و تشویقا، خیلی خیلی خوشحالم ک دوسش داشتی 🙆🏻‍♀️
لاب یو تو کیوت❤️❤️❤️

هلو ،شفتالو،انجیر،.....بابا منظم،ناظم،شما عزیز دلمان هستی،از الان بگم سوغاتی یادت نره،تازه کادو تولد بیبی جونمون رو هم یادت نره،

هاعه قربون دل تنگت بشم من،ذلیخا به یوسوف  رسید شما هنوز به هم نرسیدید،من فداتون بشم،

چه داداش نازی،الهی خدا نصیب همه کنه،چه راحت با عروسی هاعه کنار اومد،البته وقتی فهمید هاعه دوسش داره

حالا دیدین چی شد،این چه وضع کامبک بود بیچاره بچه ها شانس ندارن،بعد چن سال،

 

خیلی ناراحت شدم،

خدایا  مواظب عشقای ما باش

قربونت اجی جون،بوسسسس

 

پاسخ:
بگردم ک این وضع پیش اومد و بدون کادو و تولد موند :))
وگرنه تو روز تولدش میخواستم بهتون بهترین کادو رو بدم 
اوهوم چون برا چولا همینقدر ک بفهمه طرفین به هم علاقه دارن کافی بود.. وگرنه هیچ کس از اولش با این ازدواج موافق نبود. 
واقعا ناراحت کننده بود 
به امید روزهای خوش
بوس 

سلام به شقای خوش قول و منظمِ خودم 😍

عااح شقا من خیلی زخمی از دانشگاه برگشتم خونه فن کمای سوشو رو دیدم و زخمی ترتر شدم بعد اومدم آپ جدیده هم نفسو خوندم خیلی زخمی ترترترتر شدم 😂 الان هیچی ازم نمونده ک ب کامبک برسه 😂

*وی روحی سرگردان عست* 💘

واسه دونگهه ای ک بدون هم نفسش خابش نمیبره فقط باید پرپر شد 😭

اون صحنه ای ک با لباس خواب و موهای شلخته جلو کانگین توصیفش کردی من از تصورش داشتم ضعف میرفتم 😭💘 شیرین عسلِ متحرک 😭💓

برید کنار من میخام همینجا واسه هیوک جر بخورم 😭

رو تختی مرز کشی شدشونو دیگ نمیخاد 😭💓

"خیلی حرفا دارین فقط هنوز دوتا یاغی مغرورین"

و همانا راست گفت کانگینِ بلند مرتبه و بزرگوار 😂

 واسه همسرش یه اُدکلن منحصر ب فرد سفارش داد ک فقط یکی و یکی ازش تو دنیا وجود داره من خب پذذابببییبفااتالبیسسشششصصصفهحچچچگکک

بای 😶💘

هیچل بیداره..

هیچل حرف میزنه.. 

هیچل دونگهشو یادش میاد.. 

هیچل حتی تو این شرایطشم همه نگرانیاش داداششه.. 

خب مگ میشه واسه هیچله هم نفس نمُرد؟! 😭💘

عااح ک من چقد منتظر بیدار شدنش بودم 😭

شقا هر پارت ب خودم میگم مگ از این شیرین تر میشه؟!ولی میای و یه شیرین ترشو آپ میکنی و منم هی قند خونم میزنه بالاتر 😶💓

راستی من پارت قبل نظرمو گذاشتم ولی الان ک نگا کردم دیدم ثبت نشده 😞

خب دیگ اینک

خسته نباشی شقای من مسافرت خوش بگذره مراقب خودت و خوبیات باش و بی صبرانه منتظر آپ بعدیم 😙💓

پاسخ:
سلام بستنی کیم من
وای دیدی چه مومنتای تاریخی ای داشتن؟ برگام اصلا نریخت چون از بس ریلن دیه برام عادی شده💁🏻‍♀️
اصلا واسه همینه ک اسم داستان هم نفسه :) که این رابطه ی بینشونو بروز بده و خودنمایی کنه
که بدون هم بی نفسن..
وقنی از خواب بیدار میشه خیلی نازنینهTT
نه دیگه نمیخواد .. هیوک تختو بی مرز میخواد :)
همه ی چیزای خاصو واسه دونگهه میخواد.. بس ک سلیقه هاش خاصه.. 
بای بای نکن شما هنوز در دل من تشریف دارین 😌
نه اصلا نمیشه براش نمرد.. مخصوصا ک هنوز خیلی چیزا رو ندیدیم ازش.. هنوز نمیتونه تکون بخوره و انقد با صلابته.. بتونه راه بره چی میشه؟ :)
ای وای چرا ثبت نشده 😩همیشه کپی پیست کن ک احتیاط شرط اوله 
تازگیا وب داره بازی در میاره نظرات مشکل دار شده 
سلامت باشی عزیز دلم 💛💛💛💛

سلام😍

چقدر این قسمت دوری از همشون شیرین بود💙 

ای جانم که بدون هم خوابشون نمیبره😍 فقط دونگهه رو تصور کردم که با یه قیافه کلافه از دلتنگی واسه هیوکش بالش و پتوشو زده زیر بغل و رفته کنار شومینه😍 آیا نباید توی یه لقمه خوردش؟؟؟😍🤩💙

《از یه جایی به بعد دیگه نتونستم اذیتش کنم...》🥺❤

چقدررررر کانگین خوبههههه😄🤩 فکر کنم هر قسمت اینو میگم😄 

وااااایییی😝😭😍 میخواد روتختیشون عوض شده باشه😭 سفید و بدون مرررزز🤪😍 من مردم واسه خجالت و رنگ به رنگ شدن دونگهه خب😍😍😍

هیوک چقدر قشنگ دستپاچه شد وقتی فهمید صداش رو بلندگوئه😄 

عزیزم هنوز خجالت میکشن با هم حرف بزنن😍 دونگهه رسما فرار کرد😍😄 ایشالا هیوک که برگرده اون ته مونده خجالت هم بریزه😄

واییی عطر دونگهه🥺 دلش تنگ شده خب😭💙 ۵تا براش گرفت😄😍

میخواد یه عطر به همسرش هدیه بده که فقط یکی ازش تو دنیا باشه😭😍😭 آخه چقدر رمانتیکککک😭 چقدر دوست داشتنی😭

《چشمای خیلی قشنگی داره...》😭😍😭😍 (اموجی عر زدن)

چقدر خوب بود که هیچل حافظه اش برگشت. فکر کردم شاید خیلی باید صبر کنیم☹ ولی بدنش😭 امیدوارم زودی خوب شه😭

و چقدر هنوز شیرینه رابطه این دوتا برادر😍❤ 

قلبم اومد تو دهنم اونجا که گفت دستتو بگیر بالا دونگهه💙 چقدر خوشگل و شیرین دونگهه براش توضیح داد که دلشو به پسر رییس کمپانی جی سی باخته😍😍😍 

《اون چی؟ اونم دوستت داره؟》 اونم داره اون سر دنیا از دلتنگی دیوونه میشه😭😭

اون بغل آخرشون😭😍 بعد از یک سال انتظار واسه بیدار شدنش خیلی شیرین بود🥺😍

من اصلا نمیتونم واسه قسمت بعدی صبر کنممم. نمیدونم چندبار این قسمتو خوندم ولی هر بار دیوونه تر شدم😭🥺

مرسی که تو مسافرت هم به فکر مایی😍🥺❤💙 خوش بگذره بهت دوست جان❤❤💙💙

پاسخ:
سلام قشنگ
آره گفته بودم حتی بعضی از دوری ها خیلی قشنگ تر از با هم بودنا میتونه باشه.. 
چرا خوردنش کاملا حلاله 😭😭
و بالاخره هیوک اعتراف کرد ک دیگه نمیتونه با دونگهه کل کل کنه.. 
داشته به چیزای منحرفانه ای فکر میکرده حتما ک اونجوری رنگ ب رنگ شد 🥴
آره دقیقا.. هم حرفی ندارن هم لجبازی میکنن هم خجالت میکشن 
یکی نیس بگه چرا 5 تااااا مگه جنگهههه؟
نه که خودش خاص و تکه... برا دونگهه هم خاص ترینا رو میخواد :))
بدنش هم زود خوب میشه.. این عوارض همش طبیعی و موقتیه پس عادیه ک بعد از یه سال تو کما بودن وجود داشته باشه 
چولا اولش حالش بد شد ولی وقتی دونگهه به عاشق بودن اعتراف کرد آروم گرفت 
عزیز دلیییی خب یکم دیگه صبر کن 
قربونت فدات ❤️❤️❤️❤️❤️

سلم 😍💙

نویسنده ی منظم خودمونی😍💙مرسی که انقد به فکرمونی و منظم آپ میکنی💙

الهی 😍 بدون همدیگه خوابشون نمیبره 😍

وای اونجاش که کانگین زد رو بلند گو و هیوک حرف زد... جوووون رو تختی میخوای برا چی😍😋خجالت کشیدن دونگهه رو بخورم خب😍😂😂

 اخرشم گفت حالش چطوره😍 بعدشم هر دوتاشون گفتن نه😂😂 عاشقای لنتی😍💙

وای وای هیوک براش عطر خرید😍😍😍😍 خدایاااا چقد هات داگه لنتی اینقد جذابه عاخههه😍

نوشت چشمای خیلی قشنگی داره😍💀

وای هیچولم😍 هیچول نازنینم😍

فرشته س😍 

چه خوب که دونگهه رو درک‌کرد😍 

خیلی دوس دارم ببینم واکنش هیوک‌و هیچول بهم دیگه چجوریه😍😂

عالی😍💙

 

پاسخ:
سلام تک تک 
مگه میشه چنین خواننده هایی داشته باشم و منظم و وقت شناس نباشم؟ *-*
آره آخه دوتا وابسته ی عاشقن.. 
بیا فکر کنیم چون روتختی فقط قدیمی و تکراری شده بود عوضش کردن و دیگه هیچ دلیلی نداشت 🥴🥴
حالشو پرسید اونم دونگهه شنید چون گوشی رو بلندگو بود :) دلش ریخت
اون اولین توصیفش از دونگهه بود. از چشاش شروع کرد :)
بهم دیگه نمیپرن فقط اینو بدون 😂
فدات❤️

سلاااام شقایق😻خوش بگذره...از تو نویسنده عشق تر و با مسئولیت تر نیستت.فدایی داری😽

حتی منم سرمای دوری این دوتا رو حس میکنم😭اون گرمای تن هیوک اگه نباشه چجور بخوابه آخه😭💙آخرم اومد جلو شومینه😭

من فدا اون لباس خواب و موها بهم ریخته بعد بیدار شدنش🤤😻کانگییینننن شیرمادرحلالتتت..گداش اسپیکر..به به دیگه خط و مرزارو میخوان بشکنن🙂🔥

چه جفتشون باهم..نههه😂💙به قول کانگین حالا فعلا اولشه یخشون آب نشده😌

خدایااا چقده جنتلمنه..رفته عطر مخصوص سفارش میده واسه همسرش واهااییی😭😭منم میخوام بوش کنممم خب😭😭یه حس واقعی داشت این عطر خریدن هیوک..یاد عطر خود هاعه افتادم😭💙خیلی خوب بود..چشماااشش..اولین چیزی که به ذهنش اوند😭😍

هیچووول..وای چقده دوست داشتنیه😭😍چه برادر عزیزیه😍تمام هدفش خوشحالیه هاعه اس که فهمید هست خیالش راحت شد

حالا باید دید طرز خودش چجوره که میخواد با هیوک آشنا بشه😹

عالی و پر از حسای قشنگ مثل همیشه😍💞خسته نباشی عزیزم💋💙

 

پاسخ:
سلام عزیزم، مرسی قربانت، از شماهم وفادار تر و مهربون تر وجود نداره خب*-*
هیوک یه طوری حرارت داره وجودش تنش و بودنش که با نبودنش خونه به این وضع میوفته، اتاق طوری بی روح میشه ک دونگهه تحمل بودن تو اونو نداره و میاد بیرون از اتاق
اوهوم با کاری ک کانگین کرد دیگه دونگهه با گوش خودش شنید هیوک چطور میخواد خط و مرزای باقی مونده رو هم برداره 
لجباز بودن و هستن و خواهند بود 🤭
دونگهه ی واقعی عاشق عطره و هیوک واسش می‌خره.. شبیه واقعیت بود
مرسی عزیزدلم❤️سلامت باشییی 🌊❤️

خب خب خب خب *----*😻💫🌿💙

طپمسوططکسوکسوسکسکسحسکسکسکحسوظکظوظکظوظکوطسکسککسجسس

این قسمتتتت خیلییییی قشنگ بود یعنی من میتونم جمله به جمله اشو روزی هزاربار بخونمممممم :)

از کجاش بگمممممم

با کجاش عررر بزنممممممم

کانگین چ عچل عچل گوشیو گذاش رو اسپیکر😂😍👌

خجالتتتت دونگهه وقتی هیوک گف تخت بدون مرز و اینا😭😭😭😭

تختتتتتتتتتتت بدون مرز واییییب قلب من طاقت ندارههههههههه

هیچوووووللللل هیچووووولللللل شوعرممممممممم 

اونجا ک گف دستتو بیار بالا ببینم پشمام ریخ😂😐 گف بهش علاقه دارییییییی اونم کیوت کیوت سرشو تکون دادد 

خو من فداش شممممم😍😍😍😍

اون عطر چ عطری بشههههه

اون دیدار هیچول و هیوک چ دیداری بشههههههه

😭😭😭😭

بیصبرانه منتظر قسمت بعدمممم

پاسخ:
به سلاممم🌺
میدونستی تو این جر خوردنای فارسیت کلمات مثبت هجده وجود داره؟
در انتخاب کلمات دقت کن دخترمممم💀
بدون این ک هیوک بفهمه گذاشت رو اسپیکر و حرف زد و گذاشت هیوکم حرفاشو بزنه 
بعد یه دستی زد ک دونگهه اینجاست بیا صحبت کنین، ک دوتاشون فوری کوبیدن 
آره چولا ترسناکه، یه شخصیتی مث هیوک داره، جدی و گستاخ و وحشی، دونگهه هم ازش حساب میبره
مرسیییی ک هستی
آره منتظر بمون اونم با تدارکات و آمادگی های قبلی *-*

سلام نویسنده جونم 

روح مون به پرواز در اومده چه میکنی با روح وروانمون 

هیچول دوباره پیش دونگهه برگشت خیلی خوش حال کننده است اون روزی که پاشه قدم تو خونه برادرش بزاره 

لحظه شماری میکنم براش 

مرد جذاب هم که کی اتیش به قلبمون میزاره میخواد دیگه مرزی وجود نداشته باشه 

این خریدن عطر هیوک به تعداد پنج تا منو یاد جومالون دونگهه انداخت تو هر قسمت خونه یه کی گذاشته بود چه کنن این دو تا زوج خوشبخت از همین حالا داره قلبمون به تالاب تلوب انداخته 

من تا سهشنبه بای😍😭😭💓💓

پاسخ:
سلام ماهی
واقن؟ *-----------*
آره اون روز یکی از بهترین روزای دونگهه تو خونه میشه حتما :)
منتظرش بمون 
مرز ک قلبا برداشته شده فقط یه خط مونده بود ک اونم هیوک میخواد برداره و هیج*-*
آره راس میگی جومالون😭
بایییی

سلام عزیز دل 

تو همه ی چیزای خوبو با هم داری کیه که ندونه چقدر درجه یکی 🌹❤👌👍

هیوک برگرد که عروسک ناز کوچولوت بدون تو خوابش نمیبره چقدر کوچولو و خواستنیه  زیر اون پتو دستای کوچولوش گم میشه 

یعنی اگه هزار بگم کانگین چقدر عشقه کم گفتم چقدر اروم و مهربون باهشون حرف میزنه درک شون میکنه اینقدر هر دو تاشون به یه اندازه دوست داره اون زیرا هم خودش قایمکی دلش برای هر دو تشون ضعف میره چقدر هیوک این روزا اروم شده هر وقت که اسمش رو میشنوه ساکت میشه از اونجا دوست داره بال در بیاره برگرده پیششش 

چقدر دیدار این دوتا برادر شیرین رقم بالاخره چشمای زیباشو باز کرد چقدر حرف زدناشون باهم زیاست ایتقدر با هم حرف دارن که یه دل سیر این دوری طولانیشون از هم جبران بشه  دوباره بتونه سرپاش وایسه باهاش بتونه کل جاهای نرفته رو بگرده

هیچول واقعا یه برادر واقعی دلسوز ،غم خوار ،یارو یاورش بوده  اینقدر که به فکرش بوده دوسش داشته حتی یه لحظه هم از خودش جداش نکرده وقتی دونگهه از دوست داشتن خودش هیوک حرف زد برام خیلی جالب بود باهاش مخالفت نکرد وبه نظرش احترام گذاشت حتی ازش حمایت هم کرد حالا بببنیم اون روز که دادمادشون رو میبینه نظرش چه باشه مهر تاییدیه میگیره از هیچول خیلی اون لحظه رو دوست دارم 

ولی مرد جنتلمن و یخ مون خیلی بیشتر از اینا خاطر خواه عروسکشه براش از نایاب ترین عطر دنیا که فقط یه دونه اش تو دنیا هست سفارس بگیره دیگه من رسما به فنا رفتم دیگه داره کم کم براش سنگ تموم میزاره اگه ببینتش چه  میشه 

اولم مینویشه چشماش خیلی زیباست 

وای قلبم 

😍😍😍😍💕💖💓🔥🔥🔥🔥🔫🔫🔫🔫

مرسی عالی بود 

 

پاسخ:
سلام جانم
تو ک عالی ترییییی💀❤️❤️❤️
هیوک برگرد ک وقتشه بغلش کنی و محکم تو بغلت فشارش بدی... هیوک برگرد ک منتظره دهنت مزه ی نیکوتین نده :)
آره کانگین کاملاااا هردوشونو یه اندازه دوس داره.. حتی فرقی نداره ک براش زیر دست پدر کدومشون باشه.. فرقی نداره ک دونگهه لجباز تر باشه یا هیوک بد خلق تر.. هیج تفاوتی بینشون نمیبینه.. 
اوهوم اونقدر دلتنگ دیدن دونگهه و چولا کنار همدیگه ایم ک ناخواسته به کوچکترین حرفی یا حرکتی بینشون واکنش میدیم و احساساتی میشیم 
بس ک دوسش داره نمیتونه مخالفت کنه.. فقط ساکت موند و منتظر میمونه خوب شه تا بتونه هیوکو ببینه از نزدیم و بشناسدش 
چه میشه اون عطره :))
خواه‌ عزیز دلم *-*

🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

فک کنم مرض قند داشت فقط میخواست من دوباره همرو تایپ کنم 😐

پاسخ:
عاره خاک بر سرش 

سلاااااام شقایییییی😍💙

یه ساعت نشستم ور زدم همش پرید😐

عاقا مرسیییییی که وسط این مسافرت و حالوهول برا ما فیک آپ میکنی عاشقتم اصن 😻😻😻🙈🙈💙💙💙💙

ببین میخوام دفه بعدی که آپ میکنی سوپرایزم بکنییییی

مثلا بیای بگی به مناسبت تولد دونگهه دو پارت آپ کردم یا شایدم دلت بخواد به مناسبت تولد منم یه پارت اضافه تر آپ کنی 😂😂😂👌

ینی من معتاد هم نفس شدم لطفا دریاب مرا 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

تو میدونییییی که من با این فیک زندگی میکنم 

تا تو بیای پارت جدید بزاری من با تفکرات و توهمات پارت قبلی جوووون میدم😭😭😭😭

لعنتی عاشق سبک و سیاق فیکاتم مخصوصا این لعنتیییییی دیگه کار خودشو کرد

الان این مسافرت یهویی منو نقص عضو کرد خوووووووو بمیرم برا این دوری و جدایی و دل تنگیاشووووون😭😭😭😭💔💔💔💔

خسته نباشی دلاور عای لاب یوووو 😭😭😭💙💋💋💋

 

پاسخ:
سلام شکوفهه🌸
ای بابا چرا اینطوری شده نظرات چن تا از بچه های دیگه هم تکرار شده 
خواهش میکنم 😍😍من همیشه نظممو رعایت میکنم اگه بهونه ای دیگه نباشه
ای جانم ک بدجور خورد تو ذوق تولدش با اون همه برنامه و تدارکات :)) وگرنه منم دوس داشتم هدیه بدم ب شما
عاره تو همیشه خواننده وفاداری بودی *-*
میبینی من و هیوک چقد هماهنگیم ک همزمان رفتیم مسافرت.. فقط اون سفر خارجی رفت من داخلی :|
فدات :*

سلااااااااااام شقایی 😍💙

مرسی که اندر احوالات مسافرت و حالوهول برامون هم نفس آپ میکنی 😻😻🙈💙

بنده یک معتاد به فیک شما هستم لطفا دریاب مرا 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

ببین ینی دلم میخواد دفه بعدی که میای آپ کنی سوپرایزم کنی 😂

مثلا بگی به مناسبت تولد دونگهه دو پارت آپ کردم یا شایدم دلت بخواد به مناسبت تولد منم سه پارت آپ کنی 😭😭😭👌👌👌

لهنتیییییییییییی نمیدونی چقدرررررررر من به این فیک وابسته شدم ینی تا تو بیای پارت بعدیو بزاری من با تفکرات و توهمات پارت قبلی زنده میمونم تا نمیرم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭

اخه من لهههههههههههه شدم زیر این مسافرت یه دفه ای هیوک خوووووووووو

بمیرم برا این همه دوری این همه جدایی این همه دلتنگی 😭😭😭😭😭😭

خسته نباشی علی لاب یووو😭💙💙💙💋💋💋

هیوک هنوز تپل دونگهه رو ندیده وگرنه بجا چشاش میگف تپلللل😍😍😍پشت تلفن صحبت کنن دیگه مرگ منه😣😣😣مثلا دونگهه بگه هیوک زود بیا خونه که حموم بدون تو صفایی ندارهههه هیی واییی😣😣

هیچولو بگردم😍😍😍خودااااا😍😍😍😍حاضرم ۲۴ ساعته برم ماساژش بدم تا حسای بدنش برگرده😇😇😇

فک کنم اگه یکم برگشت هیوک بیشتر طول بکشه دونگهه یکی از لباسای هیوکو تن بالشتش میکنه باهاش میخوابه😇😇😇

پاسخ:
ای دختر منحرف همش داری به اون چیزا فکر میکنی
شرمممم بر تو باااد
برو ماساژ بده ولی تضمین نمیکنم سالم برگردی ..عاشق میشی میرههه

سلااام

مسافرت خوش بگذره عسیسمم

شما جنگ هم بری بازم منظمی

اخه دیگه چی بگم 

واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم 

به چه زبونی بگم من عاشق این فیکم 

خدااااا

اخه برا چی انقدررر خوبببه

انرژیم کاملا پر شد حالا من خوابم نمیبره که

هیییییی

اخه من فدای اون ماهی بشم که بدون هیوکیش خوابش نمیبره

کیوتیی آدم فقط دلش میخواد گازش بگیره وقتی تو با لباس خواب و موهای به هم ریختش توصیفش میکنی😍😍😍

الهی هیوک چه قدر کار داره

بچه بد خواب بود بدتر شد

ینی من اون موقعی که داشت به کانگین میگفت رو تختی مونو عوض کن به جاش یه دونه سفیده بدون مرزشو بزار  دوتا بال درآوردم رفتم به سوی جهان ابدی ×-----×

هائه فداش شم چه سرخ شد*--*

چقدر خجالت بینشونو دوستدارممممم

خیلییی خوبههه

واااییی هیچلمممممم

یادشش اووومددد هائه روووو*----*

فرشته بیچاره فقط صورتش حس داره🙁🙁🙁

خوبش کن خوووو🙁🙁🙁

نذاری دوباره چند ماه اینجوری بمونه دونگه غصه بخوره هااا

چه قدر خوب هیچل عشق بینشونو قبول کرد 

البته اینم باید بگیم که قراره به روش های خودش هیوکو بسنجه

به روش های دیویل اعظم

خدا آخرعاقبت هیوکو به خیر کنه😂😂😂

خیلی خوب بود💙💙💙💙

بازم مرسی که از وقت تفریحاتت گذشتی اینو برا ما آپ کردی

بهت خوشش بگذرهه

 

سلااام

مسافرت خوش بگذره عسیسمم

شما جنگ هم بری بازم منظمی

اخه دیگه چی بگم 

واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم 

به چه زبونی بگم من عاشق این فیکم 

خدااااا

اخه برا چی انقدررر خوبببه

انرژیم کاملا پر شد حالا من خوابم نمیبره که

هیییییی

اخه من فدای اون ماهی بشم که بدون هیوکیش خوابش نمیبره

کیوتیی آدم فقط دلش میخواد گازش بگیره وقتی تو با لباس خواب و موهای به هم ریختش توصیفش میکنی😍😍😍

الهی هیوک چه قدر کار داره

بچه بد خواب بود بدتر شد

ینی من اون موقعی که داشت به کانگین میگفت رو تختی مونو عوض کن به جاش یه دونه سفیده بدون مرزشو بزار  دوتا بال درآوردم رفتم به سوی جهان ابدی ×-----×

هائه فداش شم چه سرخ شد*--*

چقدر خجالت بینشونو دوستدارممممم

خیلییی خوبههه

واااییی هیچلمممممم

یادشش اووومددد هائه روووو*----*

فرشته بیچاره فقط صورتش حس داره🙁🙁🙁

خوبش کن خوووو🙁🙁🙁

نذاری دوباره چند ماه اینجوری بمونه دونگه غصه بخوره هااا

چه قدر خوب هیچل عشق بینشونو قبول کرد 

البته اینم باید بگیم که قراره به روش های خودش هیوکو بسنجه

به روش های دیویل اعظم

خدا آخرعاقبت هیوکو به خیر کنه😂😂😂

خیلی خوب بود💙💙💙💙

بازم مرسی که از وقت تفریحاتت گذشتی اینو برا ما آپ کردی

بهت خوشش بگذرهه

 

پاسخ:
سلام اسرای عزیزممم
مرسییی
اره واقن
ولی حالا یه سری  خواننده ها...تا یه روز فیکشون دیر بشه دیگه زمین و زمان و نویسنده و احترام نمیشناسن
دیدم ک میگم-___-
مرسی عزیزم ک دوسش داری خب..این واسم خیلی باارزشه طوری ک حتی نمیتونی فکرشو کنی
ماهمیمون به جز عادت و وابستگی عاشق هم هست و خوابش نمیبره بدون همسرش:))
اره روتختی  ک بخواد عوض شه تموم بهونه های ما هم میپره
و تا به خودمون میاییم یادمون میاد که تا مرز بود واسه بغل کردن همدیگه با خودشون کلنجار میرفتن
دونگهه هم با شنیدن ناگهانی این حرف دستپاچه و قرمز شد *-*
اره چولامون در مرحله ی ریکاوری عه 
اما همین ک چش باز کرده دلگرم شدیم
نگرانش نباش و به من اعتناد کن
خواهش میکنم عزیزم
فدایتتتت
کامنتتم دوبار تکرار شده من جواب یکیشو دادم *-*

شقااااااا😫😫😭😭😭

این بار دومه ک کامنت میزارمممممم پاک شد بار اولیییییییی😫😭😫😭

چقد این قسمت قشنگ و آروم بود 😍

من هر قسمت بیشتر ب این پی میبرم ک هیوک داستانمون چقد خاااص و عشقه 😍😍

نمیشه خدا یکی مث هیوک به ما هم بده ؟ 🤧

از اتاق فرمان اشاره میکنن : هیوک یدونه اس واسه نمونه اس 🥴

پس گشتم نبود نگرد نیست 😤😭

خو من الان فدا ددی کانگمون بشم ؟؟؟؟

اصن انگار کانگین تو داستانه ک خواسته های دل مارو براورده کنه

دیدی چجوری گوشی رو گذاش رو اسپیکر دل هردوتاشون ریخ 😭

عاه چ همزمان با دسپاچگی گفتن نه 😂😂 ینی وقتی همو دیدین هم هیچ حرفی برا گفتن ندارین ؟ 🤤🤤🤤😏

عاقا مبارکه بلخره مرز بینشون داره از بین میره 😭😭😭 وای رو تختی سفید 😭 چ شود 💀🤤

خا من فدا سرخ و سفید شدن همسر هیوک بشم یانه من بجا کانگ بودم همونجا میچلوندمش محکم 😐 کتکش هم نوش جان میکردم از همسرش 🚶‍♀️

لازمه بگم هاعه ی تازه از خواب بیدار شده با لباس خواب بهم ریخته

با موهای پریشون ک هنو گیج خوابه و زل زده ب یجا تا خواب از سرش بپره نقطه ضعف منه ؟ ☠☠

شقااااا کاپل هیچول تو داستان کیه ؟؟

آقای هان یا کانگ ؟ 🤩

خو الان من چجوری برا جذابیت هیوک بمیرم حق مطلب ادا شه ؟؟ تو بگو بمن

ادم اینقد سکسی اینقد هااات اینقد وحشی و سگ اینقد باهوش و زرنگ و قوی انقد تقحف۹۳خففحلب^#£#﷼÷£=£/=۹۳۹€=$£)'

داره براش عطری میگیره ک توی دنیا تکه :)

فقط یدونه ازش وجود داره :))

و از روی مشخصات فرد ساخته میشه :)))

 چ مشخصات قشنگی ک اولش با چشمای قشنگش شروع میشه :)))))))

شقااااا من این عطرو میخاااااام 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

لهنتی عطر هم شده یکی از نقاط قوت داستان باید بیارمش تو ویدعو ...🚶‍♀️🚶‍♀️

سیگار و عطر و .... ☠

عاح

هیچولمممم پسرمممممم بلخره یادش اومد 😭😭😭😭 وای وای چقدددد عزیزه این هیچول 🤧

اصن خیلی خوبه خیلیییی دوستداشتنیههههه

 پس هم مثل پدر بوده براش هم مادر هم خدا و هم فرشته اش 😫😫😫

ای وای من خوب 😭😭😭

عاح چقد سریع قبولش کرد و گفت باید کاری کنم از هم جدا نشین پس 😢 من مرررگ

من شدیدا منتظر لحظه دیدار هیوک و هیچولم 😭 چه شود ینی

خوب من فدای تو که تو مسافرت هم مارو از یاد نمیبری 😍

تا میتونی خوش بگذرون 😍 اونم کنار دریااااا 🤧 جای مارم خالی کن

عاشقتمممم ❤💜💚💛💙❤

پاسخ:
ای بابا چرا اینجوری میشه خب 😖😖😖
همیشه کپی کن قبل از سند کردن که خدایی نکرده مجبور نشی دوباره از اول بنویسی😩
هیوک واقعا تک و بی نظیره 
فر من چون خودم نویسنده ام و همیشه غرق نوشتن و فکر کردن بودم به اندازه ی شما واکنش و ذوق ندارم به داستان خودم 
اما هیوکه هم نفس تنها شخصیتیه ک بی شک و به شدت میپرستمش و دلم براش میره 
تا الان خودشو توی 17 قسمت نشون داده و مطمئن باش میتونی فراتر از اینم ازش خوشت بیاد چون بی نظیریش هنوز کامل بروز داده نشده:))
کانگین مایییم کلا 
شک نکن اگه ما تو داستان بودیم همون کارایی ک کانگین می‌کرد و میکردیم و حرفایی ک میزد رو میزدیم بس ک احساس همزاد پنداری باهاش داریم.. چون عاشق بودنشونو خیلی میخاد.. 
آره حرف زیادی ندارن ولی تلفنی ک دیگه هیچی واسه گفتن ندارن و ای جانم ب فداشون 
روتختی سفید و بدون مرز.. تصورات رو به خودت می‌سپارم 
نقطه ضعفت نقطه ضعف منم هس 🥺🥺
جوون از الان منتظر رل چولایی؟؟ 😍🤭😂
فعلا رلش با دونگهه س:) مگه کم عاشق داداششه ک این عشق ب این بزرگی ب چش نیاد
هیوک نه که خودش تک و خاصه 
سلیقه ش هم هست 
و همینطور خاص ترینا رو هم واسه خاص ترین خودش میخواد :)
وای ویدئو... اسمش میاد تنم میلرزهههه🚬🚬🚬💀
همه چیزش بوده.. چولا دنیا رو میریزه به پای دونگهه 
مگه میشه وقنی بفهمه داداش کوچولوش از ته دل عاشق شده نخاد حمایتش کنه؟ :))
من هیج وقت شما رو از یاد نمی‌برم ❤️❤️
مرسی خب منم عاشقتمممم🌸🌊

سلام جان جانان😍

مسافرت بر شما نویسنده منظم و دوس داشتنی خوش ^^

شقااااااااااااااا بیا منو بزن...بززززززن

هر پارت ک میخونم میگم ایت دیگ آخر کشتاره ولی میبینم هر پارت محکم تر میاد میزنه و بیشتر ب بی نفسی نزدیکم میکنه...

پارت قبل نتونستم کامنت بدم حس بدی داشتم،احساس میکنم دلم تنگ شده بود، الان میپاچمممم برا جفتشون...

چ حس عجیبی...اعتراف کردن بهم بعد از سر غرور یا هرچیزی وا نمیدن...

هیچول بیداااار شد( هق هق)

وااای ینی من زنده ام و این روزو دیدم؟!هیچول چشای قشنگش باز کرد(مردن براش)

عرررررر چرااااا دور شدن؟!پاریس؟!دقیقا این موقع؟!البته شاید این دوری نیاز بود...

و داریم دلبری مستر لی هیوکجه رو ک با گل دل برده شده همسرشو بیشتر میبره!!!!(فوران قلب)

عااایش من هر چی میگذره بیشتر عاشق ددی میشم^^ کمکشون میکنه بهم نزدیک شن...اون مرز بینشون برداشته شه!

 

عااااخ خدااااا هائه بیبی جوجه چقد دلتنگ شده...چقد دلبر عاخه...

بدون هیوکش خوابش نمیبره،اتاقشونو بدون هیوک نمیتونه تحمل کنههههههههه

عاخ عاخ (باد زدن خود) میخواد وقتی برگرده رو تختیشون عوض بشه...(از بین بردن مرز ها!)

ببین جفتشون دلشون تنگ شدها ولی بازم غرور مسخرشونو کنار نمیزارن حداقل تلفنی صحبت کنین!حالا بازم هائه ،بخاطر کانگین صداشو شنید میشه گفت یکم آرومتر شد ولی هیوک چی؟!

هیچول مااااادر یادش اومد....

دست بزنید و شادی کنید...(گرفتن دستت و رقصیدن)

عاح میترسیدم هیچول قبول نکنه رابطشونو:( وقتی اونطوری گفت دستت ببینم ،گفتم الانه ک این چهارتا انگشتو میبین؟!همین چهارتا رو بخوابونه دهنش :| البته دهن جناب لی اعظم !(چاقوم گم کردم خونه شما جا نذاشتم؟!)

۵تا از عطر مورد علاقه همسرش(اصلا وقتی بجای اینک اسمشونو کنار هم بیارم از لفظ همسرش استفاده کنم خیلی خوشم میاد و حال میکنم) گرررفت عاقاااااا یوااااش چرا پنج تا؟احساس میکنم میخواد یدونش خالی کنه تو اتاقش ک شب راحت بخوابه،فک کنه کنارشه!یدونش بزاره تو ماشینش برا وقتایی ک پیشش نیس!یدونش بزاره تو اتاق کارش!یدونش بزاره تو کیفش!یدونشم یا هدیه بده ب خودش یا بزاره پیش عطرا خودش!!!

واااای واااااااااای لعنتی با این جمله ** چشمای خیلی قشنگی داره... ** ینی ب معنای واقعی خود زنی میکردم!(اینجا مسلما نوشته رو فرانسوی نوشت!ولی نمیدونم چرا نوشتشو انگلیسی تصور کردم:||||||||| حالا فارسی یا کره ای یا فرانسوی تصور کردنش اوکیه ولی چرا انگلیسی؟! فک کنم بخش تصورات ذهنم خراب شده!!!)

میگن چشما حرف میزنن!حس میکنم هیچول ب چشما هائه نگاه کرد تو عمق نگاهش خواستن و دوس داشتن هیوک همسر عزیزشو دید!!!!!

 

عااایش شقااااا چرا تو اوج یهو پرتمون میکنی بیرون؟!من تا ب خودم میام پیبینم تموم شده!!!

 

ممنووووونم ازت ی عااالمه ب ب قشنگم

مرسی ک با اینک تو مسافرت بودی بازم اپ کردی

ماچ ب لُپت

پاسخ:
سلام نیکوی من
فدای شماح*-*
نمیزنمت ولی این چیزی رو ک تجربه کردی دوستامم ک هم نفسو خونده بودن تجربه کردن 
چون هنوزم پارت های مرگ تری در راهه
اشکال نداره که جانممممم
آره یادته چقد منتظر بیدار شدنش بودی.. حالا بیدار شد 
و بعد از این همه انتظار ما و دونگهه فعلا خواسته ی زیادی نداریم چون به همین باز شدن چشای ناز و گربه ایش قانعیم:))
بعدا ک راه میوفته بالاخره هنوز اول راهه 😌
خودش رفت ولی واسه همسرش گل فرستاد و هم ما رو جر داد و هم حال همسرشو خوب کرد :))
گرچه دونگهه فقط یکم بهونه گیر شده بود بخاطر حافظه ی چولا 

نه اون اتاق فقط با وجود با هم بودنشون کامل و قابل تحمله:))
ولی خیلی حس دل ریزه ای داره نیک.. مگه نه ‌‌‌‌؟
واقعا پشت تلفن حرفی واسه گفتن ندارن.. فرض کن گوشیو می‌گرفت اوج حرفاشون سلام خوبی چ خبر بود ک اونم یه حس عجیب و عزیزی میده TT
چولا الانم قبول نکرده هاااا.. یه آدم سختگیریه بخصوص روی دونگهه.. خودش شخصا باید هیوکو ببینه و بپسنده الان فقط هیچی نگف و دلش ریخت چون دونگسنگ عزیز دلش به عاشق بودن اعتراف کرد و خب چجوری میشه ازش گذشت؟ بی تفاوت؟ :)
آره منم خیلی به همسرم گفتنشون علاقه دارم خودم 
شایدم آره.. هر کدومو همینجوری دم دست برا هر جا میخواد :)
حتی تصورات اشتباهتم خوردنیه خب!!!
دونگهه ک نفس چولاس.. عجیب نیست نفهمه چشاشو 

خواهش میکنم عزیزوووم 
ماچ به سرت ❤️❤️

وااااااااای خیلییییی ذوق دارممممممممممم😭هیچول یادش اومدددددددد😭💃ممنون

پاسخ:
ذوق واسه چولااا؟؟ 😍😍😍خواهشش

بابا برگرد دیگه تو مارم جون به سر کردی ... 😂

ووووای اگه هیوک برگرده ؟!  اول که وعده یه بوسه رو میده الآنم که خط و مرز نمیخواد !!! وااهای ذهن معصومم 😁

چه خوب که هیچول دونگهه رو یادش اومد 😍 خیلی منتظر ملاقات هیچول و هیوک هستم !یعنی چی میشهههه ؟ 🤔 

چههه قسمت سوییت و قشنگی بود دوسش داشتم 😻🙈

مرررسی عزیزم خسته نباشی 💋😍

 

 

پاسخ:
صبر بنما ای خواننده
بی شک وقتی برگرده وعده ها تحقق میابند XD
ملاقات خیلی خوبی میشه
خواهش عزیزمممم

سلاممممم🙋

خسته نباشی

اووووونننننیییییییییییییی😭😭😭😭

چه حسی داره وقتی وار وب میشی و با یه عالمه شخص تیکه تیکه شده مواجه میشی که همشون از دم در حال عر زدنن؟

دیالوگ هاشون محشرررههههه

برعکس اول فیک الان حس میکنم دونگهه یه پسر بچه ی بی پناهه که خوش به هیوک وصله

بود و نبود هیوکه که تعیین میکنه کی بخوابه و کنی بیدار بشه

جوری که حس کنه نبودش باعث میشه نتونه سرمای تخت رو تحمل کنه

اول لحظه منم داشتم از نبود هیوک حس سرما میکردم...اگر که دونگهه وقتی هیوک نیست حوصله ی هیچی رو نداره

و میرسیم به مکالمه کانگ

نمیدونم تو این فیک چقدر عاشق کانگ شدم😍💙

انگار این لعنتی یه آینه از ماهاست که اونجا وظیفه داره رابطشون رو درست کنه...جوری که حتی اگه خودشون هم نخوام بهم ارتباط داشته باشن...اون تخت لعنتی😭😭😭

اقا یهویی یه سوال برم پیش اومد

یادمه که هیوک از اب میترسید

توی پارت های آینده علتش رو میگی ؟

و لطفا یه قسمت هم کار استخر کنار هم رقم بزن که ما کلا دیگه مرگ بشیم😭😭😭😭

هیوک تو پاریس...

لعنت دلم میخواست همین وسط بشینم عر بزنم😭

چه جوری این حجم از جذاب بودن آپ یه نفر میگنجه؟

شتتتتتتتت....یه عطر که فقط ازش یکی توی دنیا باشه؟

مردم براش که😭😭😭

هیچول هم بالاخره به هوش اومد😍😍😍

خوشحالم که عشق دونگهه رو درک میکنه😍💙

دستت درد نکنه گلی

خسته نباشی💙😍

پاسخ:
سلاممم
مرسی سلامت باشی
منظورت خواننده هاس ؟ XD ها دیگه هممون همزمان دور هم جرواجر میشیم و خوش میگذرونیم XD
اره دونگهه تازه داره خود واقعیشو نشون میده
و وابستیگیشون هم داره هرروز بیشتر از قبل بروز پیدا میکنه
چون هیچ وقت بدون هیوک نخوابیده نمیدونسته حالا هم نمیتونه بدون اون بخوابه:)
اره دقیقا منم همین حسو نسبت به کانگ دارم
واسه همین حس همزاد پنداری باهاش دارم..کانگین انگار ایینه ی نمادین ماهاست
وقتی تصور میکنم ایونهه جلو کانگین حرف عاشقونه ای میزنن احساسمو از کانگین به نوشته منتقل میکنم
عزیزم تو پارت های قبلی ک خود هیوک گفت علتشو..موقعی ک افتاد تو استخر برا دونگهه تعریف کرد ک بخاطر غرق شدگی تو بچگیش به اب فوبیا داره
استخر داریم *-*
حتما ک درکش میکنه:)
خواهش میکنم عزیزم*-*
هر دفعه با خودم میگم قرار دیگه چجوری دلمون ضعف بره
بعد میخونم میبینم بابا این تازه اولشه
شخصیتای داستان واقعاااا جذابن
هر کدوم به شیوه ی خودش داره ابراز احساسات میکنه
وقتی داشتم این قسمتو میخوندم وقتی دیدم اصن قرار نیس این پارت کنار هم باشن کاملا فهمیدم که خیلی خوب بلدی مارو تشنه کنی به خوندن هم نفس💫☻
و واقعا ممنون💜
از اینکه اینقدر قشنگ حالمون خوب میکنی
اینقدر راحت و اینقدر واضح ایونهمونو مینویسی
دیگه واقعا نمیدونم چی بگم
هر دفعه از دست فیکات عر میزنم😭😭😭
لاااااو یو
سرنگهیووو شقایق💕🌷🌸
۱۰۰۰۰۰۰۰۰قلب آبی به تو💙💙💙💙💙💙
پاسخ:
ارهه واقعا هنوز اولشه
هنوز عاشقانه ها تازه شروع شده چون تازه اعتراف کردن:)
اره گاهی وقتا حتی جدایی ها قشنگ تر از کنار هم بودناس..به شرط عاشق شدن..
خواهش میکنم عزیز دل
لاو یو تو
*دریافت کردن قلب ها با اغوش باز *
*-*

آها راستی یه چیز دیگه.دستت درد نکنه که تو مسافرتم بفکر مایی.وقتی میگم در وصفت فقط میشه گفت بی نظیر یه چیزی میدونم دیگه.

پاسخ:
بخاطر لطفای شما خواننده هاس همش:)

wwwowwww.مردم واسه عکسا...مردم واسه فیک... کلا دیگه تمااااام....

پاسخ:
خددداح نکنه

هیچی دیگه رسما فاک : ) 

یعنی خطر تشنج این عکسایی که برا تخم چشم فرو رفتنِِ بهترِ هم نفس میذاری از خده داستان بیشتره

اوه نه .. زر زدم! ولی در کل .. فاکیوع

گفم پارت قبل؛ این قسمت .. خیلی ..  #RipMe عه! بذ من از اینجا برم ولم کن .. 

" اوه هیو~نگ .. "

پاسخ:
اصن بخاطر تو ک عکس دوس داری سعی میکنم بیشتر بذارم*.*
ها به روش همون پیانیسته فاک یو
جووونه هیونگ عمرر هیونگ *_*

ووواااای از دست این خوشگلای مغرور

حرکت کانگین خدااا بود گذاشت کامل حرفشو بزنه بعد گفت خودش شنید
جیگرتو بخورم کانگین
طوری همزمان گفتن نه تابلو بود خجالت میکشن من بودم تا موبایل باتری تموم نمیکرد حرف میزدم
 

این هیوک خیلی داره دلبری میکنه هاااا عطر مخصوص ااخه
اینجا عذب نشسته شاید دلش خواست خب
من به این سن رسیدم حتی هنوز اسپری برا خودم نخریدم ، برا خواهرمو کش میرم همیشه

عطر مخصوووص
خداااا منم میخوام
 

چقدر هیچل عشقه
چقدر با فهم و درک و آقاست
چقدر با شعوره
چقدر خوشگله
چقدر هوای برادرشو داره
خدا لی بکشه که اینقدر زجرت داد و در اینده هم قرار بده
 

در آخر تشکر میکنم از نویسنده عزیز
مرررسی هستی

 

پاسخ:
کانگین خوب بلده چکار کنه
کلا شیپر طور رفتار میکنه ..چیزی ک ما میخواییم:)))
فلا برا کنار گذاشتن این غرور یه بهونه نیاز دارن

عطر مخصوص با اسم مخصوص واسه همسر:)
والااا منم همینطور :|
همون بهتر ک خودمونو با مرفهان بی درد مقایسه نکنیم-__-

اره با این ک چولا هیوکو ندیده و نمیشناسه به دونگهه چیزی نگفت
چون نیازی نبود
فقط مونده ببینتش و بپسنده داماد رو

خواهش خواننده ی عزیز:*

هم نفس نفسسسسسسسسس ادمووووووووو میگیرههههههههه

پاسخ:
جااااااانممم*0*

گور بابای درس من میرم هم نفس بخونممممم😂😜

پاسخ:
درس چیه بابا XD

الان واقعا منتظر چیزی بودم حالمو عوض کنه
دمت گرررم

پاسخ:
نوش جووون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی