My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فن فیک هم نفس قسمت هشتم

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۵۵ ب.ظ

 

" هم نفس" 

زوج : ایونهه 

ژانر : عاشقانه 

هپی اند 

نویسنده : شقایق 

قسمت هشتم

 

 


 

 

 

سلام به همگی

دلتون با یک روز تاخیر برا هم نفس تنگ شده بود ؟^^

خوب سینه زدین ؟

امیدوارم هنوزم انرژی داشته باشین 

چون واسه این پارت هم باید سینه بزنین :|

دل هاااا قراره آب شه

 

 

اتاق چولا تو اون کلبه ی چوبی دور افتاده ی انباری پشت عمارت

بهشت کوچک *-*

مرسی از فریبای عزیزم بابت پیدا کردن این عکس 💙

 

 

نظرات  (۲۳)

وای وای شقایققققق رفتم بخوابم ولی نخوابیدم ک

عجب چیزی بود این قسمتتتتتتت لعنتی خیلی خوب بوووووود😱😱😱

بالاخره هیوک خودم اومد وسط☺️🕺🕺من بسی خوسحاللللللم

کلی دوق دارم بره قسمت بعدی ولی گفتم بیام یکم اینجا قر بدم و بعد برم💃🏻💃🏻🚶🏻‍♀️💃🏻💃🏻

وااااای هیوک و دونگهه عشق بالاخره نمایان شدن 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻

من رفتم بقیشو بخونم🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️

پاسخ:
خاک عالم
تو اصن خوابیدی؟؟؟
فک کنم یه ریز نشستی پاش تا برسی به روند آپ آره؟؟ یا هم تا همین قسمت 8 خوندی؟
فداااات ک ذوق داری و خیلی خوشحالم کردی ولی مراقب خودتم باش❤️❤️

سلام سلام

بازم منم با کلی تاخیر،به قول مامانم: کلا از دنیا عقبی

ولی اینجا مقصر من نیستم،باورت میشه تا قسمت جدیدو اپ کنی هر روز یکی دوبارقسمتای قبلی رو میخونم،میام سایت نظرات و جواباشو میخونم،مخصوصا جوابا که شاید یه چیزی بفهمم،خط به خط همه قسمتا رو حفظم،هنوز هم که هنوزه دیالوگهای ۵ ساله تو ذهنمه،الان هم ۹ رو اپ کردی،هنوز نخوندم،دارم میترکم از فضولی، 

حالا بگذریم هر چی بگم کمه،این قسمت که هاعه غوغا کرد،فک نمیکردم تلافیش اینجوری باشه،نکه به قول هیوک باکره اس،واقعا که،جلوشو نمیگرف تا کجا میخاس پیش بره،شاید هم میدونستجلوشو میگیره،دیگه اخلاق اقاشون دستش اومده،

من که میگم گانگین این دوتا رو بندازه تو اتاق و در قفل کنه،همدیگرو اونقد بزن تا خسته شن،شاید به امید الهی یه جواریی راست بشن،البته راه راست،نه اون راست****

هیوک خیلی دوسش داره،کاملا داره نشون میده،ولی چون محبت ندیده نمیدونه چطور بیان کنه،

بعله عزیزم،شما جیگر منی،بوسسسسس

پاسخ:
سلام عزیزمم
عیب نداره دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن عستتت 
معلومه ک خیلی کنجکاوی، منم ک تو جوابا خیلی چیزا رو لو میدم 😂😂🤭
خداروشکر ک هیوک غیرتی شد وگرنه این بازی ای ک دونگهه پیش گرفته بود معلوم نبود تا کجا ادامه داشت 
اوه شط تصوراتت تا کجا رف از راست کلا منحرف شد ب راست 
آره هیوک طرز بیان احساسشو اصلا بلد نیس:)
فدای شما🙆🏻‍♀️

سلام گلم. خوبی، شروع پارت عالی بود فکر کرم هیچول از دست میره برا همین نگران شدم خوبه که داستان غیر قابل پیش بینیه و هر دفعه یه جورایی سوپرایز میشم واینم به خاطر رفتارای غیر قابل کنترلشونه که داستانو جالب میکنه  همیشه منتظر بودم این بی بندو باریا رو از هیوک ببینم ولی مثل این که برعکس شد، دونگهه ،درسته می خواست تلافی کنه ولی از هیوکم خطرناکتر شد ولی خوب ارزشش داشت خیلی دوست داشتم غیرتی شدن هیوکو ببینم اون صحنه که دست دونگهه رو تو دست دختره دید برام خیلی عزیزه خودم جا هیوک غیرتی شدم و خوب حس مالکیتشو که به رخ کشید به نظرم اونجا باید نقطه عطف رابطشون باشه 😏چون مسلمٱ هم هیوک پی برده به حسش گر چه شاید انکار کنه و هم یه جورایی غیر مستقیم به دونگهه گفت که بله همچین سیب زمینی بی رگیم نیس و یه حسایی هم داره و اونو نادیده  نگیره و انقدر بی مهابا دست از پا خطا نکنه من با اون جملش مردم ، تو قانونٱ مال منی😍 دیونه ی وحشی لعنتی کاش همین جوری آتیشی و با ابهت بمونه طفلکی ترسید دونگهه😶 ولی خوبش شد😁😁  ممنون و خسته نباشی عزیزم🌷💖💖

پاسخ:
سلام عزیزم. خداروشکر ک میگی خوب بود. نگران چولا نباش اون تنها پشتوانه ی دونگهه س و به این سادگیا چیزیش نمیشه. آره منم تو هم نفس از اول میخواستم شخصیت دونگهه رو همینجوری خلق کنم. که نه نازک نارنجی باشه نه لوس و نه ضعیف، بلکه زبون دراز و آتیشی هم هس و ب شدت انتقام جو و لجبازه، طوری که رفتارش با هیوک برابری میکنه وگرنه اگر غیر از این بود تبدیل میشدن به ظالم و مظلوم.
آفرین اون نقطه ی اوج و عطف بود و بی اثر هم نبود. 
همینجوری میمونه تافتش میزنیم خشک شه😁
فدات گلم 💙

سلام به نویسنده فاتح قلبم 💓

عااح شقا من اینروزام خیلی شلوغ و در عین حال اعصاب خورد کن شدن خدا میدونه ک این پارت چقد حالمو عوض کرد 😭💓 همینجوری بگم مرسی که کافی نیست خب 😢

خلاصه اینک ی دنیا ممنون 💘 واسه هیچی نویسنده رتبه اول من نشدی ک 😭😍

وای اولش که هیچول حالش بد شده بود بغض کرده بودم یه تلنگر کوچیک کافی بود اشکام سرازیر شن ولی لنتی 😭💓 اون آرامش بودن این دوتا برادر کنار هم دنیا دنیا آرومم کرد 💘

اون حس سرما و ضعف دونگهه 😭

بروز دادن دونگهه اینشکلیه که بغض میکنه عصبانی میشه ولی نمیتونه داد و بیداد کنه 😭

هیوکم ک غیرتی میشه و زمین و زمانو بهم میدوزه 😭💘

"چیه نکنه فکر کردی بار اولمه؟" من ک فکر نکردم مطمئنم 😂

راستی یه سؤال شرعی 😶 هیوک چی اون قبلا با کسی بوده یا اونم مث دونگهس؟ 😶

"اتفاقا کاملا به من ربط داره چون تو قانونا مال منی!" من واسه همین یه جمله هیوک صدبار مردم و زنده شدم لنتی من گفتم بازمم میگم رو خوش نشون بدی کراش میزنم روت اونوقت دونگهه میاد سراغم 😐😶💓

هیوکی که لبه تخت نشسته و با عصبانیت به رد ژر روی دستش نگاه میکنه دلیل مرگ منه 😭💓

خسته نباشی شقایق جون

بازم مرسی که انقد قشنگ مینویسی و مرتب آپ میکنی 😘

پاسخ:
سلام جون بابا😍
انقد خوشحال میشم وقتی خواننده ها میگن داستانت حالمو عوض کرد و حتی شده برای چند دقیقه دغدغه ها رو ب فراموشی سپرد:) خواهش عزیزم من ک امیدوارم همیشه همینجوری باشه
💙💙💙💙
نگران نباش هیچل بعد از ایونهه یکی از کلیدی ترین نقشای داستانه و من به این سادگی نمی‌ذارم چیزیش شه 
دونگهه ی واقعی هم همینطوره.. هر چقد عصبی بشه بازم بغض میکنه چون بشدت احساساتیه 
وقتی جوجه ادعا داره بار اولش نیس و خار تابلو بودنش 😂😂
هیوک شاید ی پسر بد باشه شاید هات مزاج باشه ولی به این سادگیا ب کسی اجازه نمیده داشته باشدش
هر چقد حسادت و غیرت و حس مالکیتو تو خودش ریخته بود اینجا بروز داد🔥
مرسی عزیزم سلامت باشی💙🙆🏻‍♀️

یه چیزی که بیشتر جلب توجه کرد.

اون حساسیتش و ری اکشنش برا خونه و اتاق و تخت بود.

انگار که چیز مقدسی براش باشه اون خونه و اتاق و تخت که اونجوری دونگهه رو عصبانی کرد که گفت هر غلطی میخواد بکنه ولی نه تو خونه و اون اتاق و اون تخت.

قضیه رو کمی دیر گرفتم.

 خوشم اومد که اسمشو عذاب آور سیو کرده واقعا بعضی وقتا عذاب میده

پاسخ:
دقیقا
و منم عمدا به اونا اشاره کردم 
مخصوصا وقتی ک نوشتم دونگهه با احساس بوی ادکلنی ب غیر از ادکلن هیوک بهم ریخت و عصبی شد 
اون اتاق و تخت دو نفره براش خیلی مهمه حتی اگه با طرف لج کرده باشه 

سلام عزیزم خسته نباشی❤

وای عجب قسمتی بود این قسمت هشت😭 پارت اولش خیلی غمگین بود. چه حس بدی بود وقتی دونگهه فهمید حال برادرش بد شده😭 اون حس اضطرابش خیلی قابل درک بود.💔 میدونم بابای دونگهه نقش عوضی داستانه ولی خدایی در این حد؟؟نامرد نه تنها باعث این وضعیت پسرش شده تازه ولشم کرده؟😡 به زمین گرم بخوره خب😐 و چقدر دلنشین بود حس این پاراگراف که هیچل وجودش، گرماش و لمساش رو حس میکرد و این تمام دلیلی بود که نفس هایش را منظم و تپش قلبش را نرمال کرده بود😭❤

و یهو بعدش ما رو پرت میکنی تو یه فضای دیگه🤪 هیوک میخواست حواس دونگهه رو پرت کنه؟اگه آره که خب آخه هات داگ جان این چه روشیه؟😄 ولی من که راضیم. با همین فرمون برن جلو خدا بخواد خیلی منتظر نمیمونیم🤩😍

خیلی دوست دارم که هیوک با کانگین روراسته😄 هم قسمت قبل، هم اینجا که اعتراف کرد واسه اون جوجه این کارو کرده (چقدر جوجه گفتنشو دوس دارم😍) عاشقتم دونگهه ی لجبازم😍 آخ که اگه لجباز نبودی غیرتی شدن هیوکو نمیدیدیم. وای چقدرررر خوب بود😍وای ذوووق😍 هیوکم مثل من رو گردن دونگهه حساسه😄 وای موهای دختره رو کشید وحشی ترسناک😍 عاشق حرفاییم که به دونگهه زد😭😍😭 خیلی خوشگل حرصشو با پاک کردن گردن دونگهه و پایین ریختن موهاش نشون داد😭❤ وای من برم برای بار چهارم این قسمتو بخونم😭😍❤

(حالا چطوری تا شنبه صبر کنیم؟😐)

مرسی شقایق جونم😍❤💙

پاسخ:
سلام مرسی💞
جنجالی و اتیشی بود 🔥غمگین بود اما این همون غمیه که بعدا وقنی تبدیل به شادی شد دلچسب تر میشه 
تازه عمق عوضی بودن بابای دونگهه رو هنوز ندیدی، از همین الان توپتو پر کن براش ک قراره فحشا بخوره🚬
اوهوم هیچل دونگهه رو احساس میکنه.. و همین باعث میشه حتی در حالت کما هم آروم بگیره 
نه تنها هیوک بلکه دونگهه هم نمیتونه به کانگین دروغ بگه.. دوتاشون شدیدا روراست و صادق و راحتن باهاش 
همه چیو با کانگ در میون میذارن حتی مسائل خیلی خیلی خصوصی رو 🤭🤭
همین لجاجتا داره اون احساس ته دلشونو به هم بروز میده واس ما 😍😍
حالا چطوری تا شنبه صبر کنیم.. 
جمله ای ک من هر سه شنبه میشنومش 😂😂💙
فدات عزیزم

سلاااام

دختر این چه کاریه همش با قلب ما میکنی اخه من تا مرز سکته رفتم😂😂

لعنتییییییی هیوک دوباره غیرتی شددد یعنی اون قسمتش که با چشمای عصبانی میره دختر رو از دونگهه جدا میکنه میگه تو قانونا برا منی 

من قشششششششششششش

جرقه ی هیوک که خورد دونگهه هم که اصلا نیازی به جرقه نداره خودش وا میده

واییی هیچولللللل چرا این فرشته دیویل بیدار نمیشههه😭😭😭

اتاقش خیلییییی قشننننگههههه

خیلیییی میدوستمشششش😭😭😭

یکی از قسمتهای مورد علاقم شد این قسمت برم بازم بخونم😢😢

خسته نباشییی نویسنده جونم😍😍😍💙💙💙💙

پاسخ:
سلام *-*
از این ببعد همیشهههه آماده باش😂😂🤭🤭
منتظر هشدار از طرف من نباش ی بار مبینی یادم رف بگم آب قند بردارین بعد غش و ضعف برین 
چون قسمتای آینده خیلیییی عزیزن
دقیقا.. دونگهه وا میده 
منم😭😭چوبی و بهشت 
سلامت باشی عزیزم🙆🏻‍♀️🌺

سلام

بنظرم هیوک از تحولات درونیش باخبره و کم کم احساساتش داره شکوفا میشه.

وتنها جوابی که برا عمل نابهنجارش دارم اینکه میخواست عکس العمل دونگهه رو ببینه و تا حدودی از احساسات و رفتار دونگهه یه چیزایی دستش بیاد .ببینه که بی اهمیته و براش مهم نیست و به ...مشم نیست .یا نه برون ریزی میکنه و سعی میکنه تلافی کنه و برای فن غیر اخلاقیش بدل حرکت بزنه.

به هرحال هر نیتی که داشت جواب داد .چون از اونجایی که زیادی مغروره فعلا نمیتونه دیالوگ عادی با دونگهه داشته باشه و جواب بگیره.فعلا داره حرکتای رد گم کنی میزنه 

تا روزی که وقتش برسه و اعمال فیزیکی عاطفی انجام بده

یه فرض محالم ممکنه،،،،با خودش فکر کرده چون دونگهه بخاطر هبچول نگران و اعصابش بهم ربخته است خواسته تنوعی به قیل و قالشون بده و افکار دونگهه رو از هیچول کمی دور کنه.که البته براش گرون تموم شد.

ولی هیوک از دونگهه حسودتره ها😕😕.دونگهه دیگه فکر نکنم بخواد دوباره این روش رو امتحان کنه و با احساس مالکیت هیوک قمار کنه.هرچند همیشه هیوک در مقابل دونگهه یه بازنده است

پاسخ:
سلام
آره دونگهه هم همینطوره ولی فرقشون اینه ک هیوک بروز میده ولی دونگهه تو خودش میریزه 
علاوه بر دعوا و لج بیخود آره چنین هدفی هم داشت 
خیلی مغروره.. 
طوری ک حتی حس مالکیت شو با داد و فریاد و نعره بیان کرد 
همیشه برا دوتاشون گرون تموم میشه اما کم نمیارن و پرقدرت تر میجنگن 

سلام بر نویسنده جانم 

تو بادل ما چه میکنی

در مرز تشنج کردن بودنم 😱😱😱😱🔥🔥🔥🔥🔥

اصلا نظرم عوض شد انتقامای هیوک در برابر اصن صفره یعنی یه کارایی میکنه هیوکم به غلط افتادن میفته چون اگه روی لج بیفته بد میفته هیوک باید بیشتر این بچه رو بشناسه چون بعید نیست ازین بدت شو نکنه اخرش کانگین از دست این دو تا موهاش سفید میشه جنگ جهانی اول در برابر این دو تا هیچی نیست

تو که از اولش میخواستیش چرا با خودت این کارو میکنی یه روز که هیچول بیدار چی میخوای جواب بدی اون وقت ازت نمیگذره ها بیچاره میشی 

مرس نویسنده جونم 

قلبمون اومد تو دهنمون 🔫🔫🔫🔫😍😍😍

پاسخ:
سلام ماهی
دفه ی دیگه هشداری اخطاری چیزی بدم ک آب قند همراتون باشه 
افتادین رو دستم 🤭🤭💙
میبینی دونگهه ب لجبازی بیوفته تا چ حد میتونه پیش بره؟ :)
تا حالا رابطه نداش ولی با خودش دختر آورد خونه ک اونم اگه هیوک داغ نمی‌کرد خدا میدونس تا کجا پیش میره!
خواهش عزیزم💞💞

سل لاااامی چو بو😁
لعنتی چرا نگفتی قبل خوندن این پارت آرامبخش بخورم؟؟
اونجوری که این پارت شروع شد و ادامه داشت و تموم شد،یه فندمی به فنا رفت🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
یعنی قششششنگ سکته زدم واسه حال هیچل..دوست داشتم مثبت به قضیه نگاه کنم و بگم شااااید این حال بد یه تلنگری باشه واسه به هوش اومدنش ولی دیدم نه!!فقط آخرش خدا رو شکر کردم که حداقل به وضعیت نرمالش برگشت...فقط دلش دونگهه شو میخواست!
کیف کردم از حرفا و داد و بیدادای دونگهه!فقط ای کااااش که جرئت داشت و جلوی باباش این حرفای رو میزد...که شاااید یکم،فقط یکم به اون غیرت نداشته ی کوفتیش بر بخوره مرتیکه ی حرومزاده😒😒😒🖕🏼🖕🏼
دلم واسه مامانشم سوخت!سخته تحمل این وضعیت.در مقابل این جور مردا زنا واقعا کار خاصی از دستشون برنمیاد!حس میکنم مامان دونگهه از ترس از دست دادن دونگهه(علاوه بر هیچل)دهنشو بسته و جیکش در نمیاد
چون از اون بابا بعید نیست علاوه بر هیچل دونگهه رو هم از سر راهش کنار نزنه برای رسیدن به اهدافش و پول بیشتر😒😒
واقعا فکر میکنم دونگهه هر دفعه که هیچل حالش بد میشه چند سال پیر میشه😰😰🥺
خب از هیوک انتظاری نمیرفت واسه دونستن وجود هیچل ولی اون کار شبش وااااقعا اعصاب خورد کن بود!!
لحظه ای که دونگهه وارد شد و اون صحنه رو دید دلم میخواست اونجا بودما یه دور مفصل هیوک و مورد عنایت خط کش فلزیم قرار میدادم🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️
از چی حرصت گرفت که این کارو کردی واقعا؟؟؟؟؟؟؟همیشه کاراتون به تلافی بود؛این دفعه چه مرگت شد؟دونگهه که با تو کاری نداشت عوضی!!!خیالم از این که کاری نکرد و کلا فقط هدفش حرص درآوردن بود راحت شد ولی هیچ جوره نمیتونم درک کنم چرا این کار و کرد!!🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
و خب تلافی دونگهه واااااقعا حقش بود...چیزی که خیلیییی سوال برانگیز ترررر از کار دیشب هیوک بود واسم این بود که چرا عکس العمل نشون داد؟؟؟؟هیوکی که قبلن تو بار به چشم خودش دید که یه مرد دونگهه رو برد و با زبون خودش گفت بهتر بذار یه بلایی سرش بیاد؛حالا چرا از نزدیکی یه دختر به دونگهه بهم میریزه و اینجوری میکنه؟؟
میدونم احساساتشون تغییر کرده؛این کاملا واضحه و از هر دو طرف حس میشه!ولی آخه دلیلشو نمیفهمم!!
این همه مدته پیش همن چرا تا الان کور و کر و بی حس بودن؟
اون جرقه هه کی زده شد ک من نفهمیدم؟
دونگهه داشت زیادی جلو میرفت و هیوک خیلی جذاب غیرتی شد!😍🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️جوری که دختره رو بیرون کرد و هر اثری ازش روی دونگهه موند و پاک کرد(حتی با وحشی گری)خیلی بهم لذت داد🤤🤤
میدونستی منم سادیسم و مازوخیسم دارم؟؟از این گنگ شدنشون و این که حسی توشون به وجود اومده ولی ازش خبر ندارن و ناخواسته یه کارایی ازشون سر میزنه که خودشونم دلیلشو درک نمیکنن لَذّت میبرم😁😁😁😁🤤🤤😈😈😈
اون فریاد از ته وجود هیوک که گفت تو قانونن مال منی منو حامله کرد🤰🏻🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️روااااااانی شدم یه جوری که گوشی رو پرت کردم اون طرف شروع کردم خودمو باد زدن🤭🤭عاااااه
آره مال توئه توئم مال اونی
و این که لو داد دیشب حتی به دختره دستم نزده🤦🏻‍♀️اسن دوتا واقعا یه چیزین😄😍😍😍🤩🤩🤩
خلاصه که منم برم مثل این دوتا بشینم یه گوشه به کاراشون فکر کنم بلکه بتونم هضمشون کنم🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
خسته نباشییی کلی و مرسی
مثل همیشه لاو یو💜💜

پاسخ:
چو بو چیه😂😂😂
سلام خوبی 
اگه آرام بخش میخوردی ک دیگه جر خوردن مزه نداش
تازه من گفتم ک انرژی داشته باشین واسه سینه زدن '_' سیته زدن تو سر زدن خشتک پاره کردن..
منظورم همه ی اینا بود.. 
چولا شاید بیهوش باشه.. ولی دونگهه رو حس می‌کنه. 
صداشو میشنوه.. به لمساش واکنش نشون میده.. حضورشو میفهمه.. دلتنگش میشه :) از دلتنگی نفس کم میاره و بازم بیهوشه ولی همه ی اینا رو میفهمه واسه همین تا حضور دونگهه رو حس کرد قلبش آروم گرف
حالا تصور کن این شخص ب هوش بیاد! کاملا از همین الان معلومه چقد واسه داداش کوچیکش جون میده
درست گفتی.. مامانشون زن خوبیه.. عاشق پسراشه ولی همه از ذات پدره خبر دارن.. همینطوری ک راحت زد هیچلو تا مرز مرگ برد بلده با زندگی دونگهه هم بازی کنه، حالا این مامان چطور میتونه نترسه از، از دست دادن دونگهه ش در حالی ک اون یکی پسرشم تو کما و نصفه جونه؟
کار هیوک اعصاب خورد کن بود ب نظرت؟
حالا بذا نظرتو عوض کنم با قدرت :|
هیوک اگه واقعا با دختره کاری می‌کرد اعصاب خورد کن بود در حالی که نگاشم نکرد.. هیوک اگه اونارو نمی‌کرد باعث نمیشد دونگهه قلبش از سرما بزنه و نفهمه جرا(چون به هیوک حس داره حتی به حضور ادکلن اون دختر هم واکنش عصبی نشون داد چون اتاق بوی ادکلن هیوکو نمی‌داد)
اینجا دونگهه از خودش بروز داد 
و مهمتر.. هیوک اگه اینکارو نمی‌کرد دونگهه هم به تلافیش دختر نمیورد خونه ک بعدش اون روی غیرتی و حس مالکیت وحشیانه ی هیوکو رو دونگهه ببینیم! ک ببینیم داد میزنه تو مال منی نباید یه هرزه لمست کنه!
یادتونه از اول داستان میگفتم از این دعواها رو با لذت بخونین؟
چون‌ فقط همینان ک ناشیانه دارن اهمیتشونو بهم نشون میدن، تا یه جایی ک از دعوا خسته شن و اون موقع اعتراف کنن عاشق همن 
عین خودم سادیسم و مازوخیسمی ای😎💙
اول دلیلشو نمیدونن.. کم کم میفهمن..بعد کامل میفهمن...بعد اعتراف میکنن:)
جووون بچه ت چیه؟ اگه دختر بود اسمش بذار شقایق اگه پسر بود بذار مُراد😂😂
دیگه هیوک انقد داغ بود ک اعتراف کرد هیچکاری با دختره نکرده ک فقط اون جوجه رو حالی کنه ک تو مال منی ازین تلافی نکن.
فدات 
لاو یو تو💙🦋💞

عااااااااااح من ب شخصه با این پارت و اتفاقات بعدش جررررررر خوردم...

اولش ک خوندم میخواستم بیام عر بزنم رفتم تلگرام و سخنان گهر بار و جان گدازتو خوندم و دیگ هیییییییچ چیزی ازم نموند...

بیخود نیس ک کیلریییی...

من الان روحم در حال پرواز...

 

اسمشو عذاب آور سیو کرد...شاید بعدا بشه بهترین عذاب آور... :|||| یا شایدم "زندگی جیبی" ...البته در این صورت باید جیبش بزرگ باشه...خیلی بززززززززرگ.... (پاچش قلب)

هیچوووووووووووووووووول مادرررر دووم بیار قراره بیای بزنی مادر پدرتونو در بیاری!!! بی تو هرگز...

به جان خودم این هیوک حس داره ب دونگهه!حاضرم شرط ببندم روش !!! (عینک آفتابی خود را با غرور بر چشم میزند)

ولی چقداز هم دورن :((((( (خون گریه کردن)

چقد ب هائه سخت میگذره...عاح لی میخوام بکشمتتتتتت :((((( (گریه)

من عاشق این لحظات برادرانشونمممممممممم...تصورش غم انگیزه ولی قشنگه...ی صحنه قشنگ غم انگیز...ک امیدوارم ب زودی ی صحنه قشنگ پر از خوشحالی بشه...هیچول چشای قشنگشو باز کنه ...

هائه هم ی حس هایی اون ته دلش بوجود اومده انگاااااااار ....(خودزنی کردن)

ینیا هیوک دلم بزنمت کم بچه عذاب کشیده بود بعد اینکارا هم میکنی (عصبیییییی)

ینی کرم دارهااااااااااااااااا (عایش...خیلی خیلی عصبیییییییییییییییی)

اصلا فک کنم داره از عمد هعی قانون شکنی میکنه ک بیشتر کنار هم باشن :||| (متفکر)

 

" نگاهش ثابت مانده بود روی دست های کوچک و مردانه دونگهه...نگاهی که از بیرون خونسرد و بی حس ب نظر میرسید اما در واقع آتش در آن در حال زبانه کشیدن بود" و این بود اولین ضربه...

 

منم با هیوک موافقم ...تلافی های دونگهه زیادی جدی و ترسناکن...

وااااااااااااااااااااااااااای من عاشق حرکت غیرارادی هیوکممممممممممممممممممممم ....(ذوق مرگ شدن)

موهای دختره کشید...(ذوق)

تهدیدش کرد...(ذوق بیشتر)

بغض بیبی ...( ناراحتی)

پرت کردنش روی مبل...(ذوق ب همراه ترس)

دکمه هاش بست...(ذوق بیشتر بیشتر)

عاح غیرتی شدنش...(باد زدن خود)

کمربند بستنش...(خون دماغ شدن)

داغ کردنش...

بهم ریختن موهاش...

پاک کردن وحشیانه رژ...(ایست قلبی)

 

"تو بیخود میکنی باکره نباشی!حقم نداری بذاری کسی ازت بگیردش..." (حبس شدن نفس)

 

"اتفاقا کاملااا به من ربط داره چون تو قانونا مال منی!" (انا االله و انا الیه راجعون)

 

کانگین...عشقم این دوتا وشی رام نمیشن...البته ب نعف خودشونه رام نشن تا بیشتر کنار هم بمونن... خودتو اذیت نکن ...

حتی نمیخوام ب تموم شدن قرار دادشون فک کنم... ب طلاقشون (بغض کردن)

 

شقااااااااااااایقم ممنووووووووونم ازت ...

ماچ ب سر و صورتت...(بوسه بارون کردنت)

(عاح چ سخته اموجی نداشته باشییییییییییییییییییییییییییییی)

پاسخ:
میبینم نیک بدون دسترسی ب اموجی اومده
عاح چ سخت درکت میکنم 
ولی تو بدون اموجی هم عزیزیییی😍😍😍
چی بابت همون قصه ی عاشقانه ای ک تو گروه تعریف کردم؟ 🤭🤭🤭
واقعیت بود فقط بازگوش کردم 💁🏻‍♀️

هنوز از 5 ساله بیرون نکشیدی زندگی جیبیو میبینی ای جانم *-*یهو دلم براش تنگ شد
نگران نباش چولا این چیزا رو پشت سر میذاره 
و به موقعش حضور افتخاری خودشو نشون میده 
شرط ببند رو هیوک.. هر چقد دلت خواس.. چون مطمئن باش شرطو نمیبازی:)
این غما الان دردناکه ولی بعدا جوری شادی بعدی رو دلچسب میکنه ک قدرشونو خواهی دونست 
شاید چولا بیهوش باشه و رابطه شون فعلا ی طرفه باشه از طرف دونگهه، ولی اوج و عمق عشق برادرانه شون خودنمایی میکنه و مسیرو واسه ادامه ی داستان هموار 
ولی از هیوک متشکر باش 
حالا چرا 😎
چون حواس دونگهه رو حتی شده با یه روش بد ولی پرت کرد 
دونگهه تو حسادت بسوزه بهتره یا تو درد بدحالی برادرش بشکنه؟
قطعا گزینه اول🔥

اصن دیدم اون دستای خاص دونگهه بین دستای ی دختر شروع فاجعه بود واسش 
هی رفتن جلو 
هی دونگهه پاشو فراتر گذاش 
هی اون دختره ی *نده حریص تر شد
و هی هیوک غیرتی تر 
:)
اوه لعنت من عاشق بازگو کردناتم ک دیالوگا رو تکرار کردی مخصوصا اون تیکه ک بولد کردی*-*
کانگین فعلا یکم اذیت میشه ازاین گستاخیا و بی بند و باریاشون 
ولی بعدا از این خبرا نیس 
وابستگی.. :) عاح نگم فعلا برات.. لو نره

خواهش میکنم نیک گلمممم💙💙
بدون اموجی ام دلبری

سلام عشق جان 

هم نفس هر ثانیه که که براش لحظه شماری میکنم و نمیشه ازش گذشت 

شاهزاده های لجباز مون هی میر ن جلوتر خطرناک تر میشن اینکارا رو نکنید باهم وقتی رو هم حساسید و به غیر از خودتون نمیتونید یکی دیگه رو فقط برای یه دقیقه ببنید وتحمل کنید چرا ؟؟؟

سوالی که برام پیش اومد دونگهه تو اوج وغم و ناراحتیش نبود برادرش زندگیش رو براش سخت کرده اخه این چه امتحانی بود تو کردی اب تو دهن ادم خشک میشه با همچین صحنه ای رو به رو بشه اونم دونگهه که به شدت حساسه نمیدونم اونم بعد این همه مدت چیزی نمیگم حتما یه دلیلی داشته شاید همین که فهمیدی داداش داره ؟؟

اما اگه دونگهه این کارو با تو بکنه که فکرشم نمیکردم دونگهه بخواد دست به همجین کاری بزنه غیرتی میشی تو که دوسش نداشتی بالاخره جنم  تو نشون دادی خیلی وقته منتظر بودسم تو یه کاری بکنی  قربون غیرتی شدنت برم همه جارو به لرزه در میاری 😍😍💕🔥🔥🔥🙊

ای کلک از اول دوسش داشتی ما خبر نداشتیم

مرسی عزیز دل خیلی این قسمتو دوست داشتم

پاسخ:
اوه سلام *-*
چون داری کم کم بهش وابسته میشی این حسو داری 
هی میرن جلو دعواهای خطرناک تر و جدی تری میکنن ولی تهش چی؟ تهش اینه ک میفهمن واسه همدیگه چه معنایی دارن.. واسه همین من همیشه میگم و خواهم گفت ک این دعواها به جاهای جذابی ختم میشه پس با لذت ازشون بگذرید
ناراحت بود بخاطر برادرش ولی خودش با دیدن اون صحنه ی هیوک با دختره تو اتاق ی ذره فهمید ک چقدر میتونه رو هیوک حساس باشه و البته روی اتاق و تختشون؟ چون اون اتاق دو نفره براش مهمه :)
تپش قلب دونگهه، بغض توی گلوش و اشک توی چشاش هم دقیقا بخاطر همین برون ریزی عجیب هیوک بود 
خواهش میکنم گلم 💙

سلام شقایق جونمم^^

ینی...عرررررررررر...تو چه میکنی با قلب مننن..ووااایییی من فدا غیرتی شدنت بشم که خب..من دلم نمیومد بخونم تموم شه اصن هی میرفتم باز خط قبلو میخوندم...چقده وحشی و جذااابببب😭😭🔥🔥عرررر قانونا مال منی😭😭پرتش کرد دکمه هاشو بست..به هوش اومدی جناب لی🔥😎رژو چجور پاک کررددد😭فقط اونجا که برگشت موهاشو داد پایین البته ترکوند کله بچه رو😂😍😭میشه برا هیوک مرررددد💀بس که جذابه لنتی😭😭وااییی یکی منو بگیره😭🔥

کانگین طفلی😂😂چکا کنه از دست اینا پیرش کردننن😂

هیچول😭بهوش بیا😭این حرف زدنای هاعه باهاش چقده غم داره😭💔

من طاقت ندارممم برا ادامه اش صبر کنم😭خیلی خوب بود خب😭💙خسته نباشی لاو💋😍

پاسخ:
سلام مریم 🦋
میفهمم حستو😍😍حالا تا شنبه چیزی نمونده همیشه زود زود ب قیمت بعد میرسین 
هیوک کلا عادت داره با وحشی گری حسشو ادا کنه :)) خشن برخورد میکنه اما همین خشونتاش خدا میدونه ک چقد از صدتا عاشقانه، عاشقانه تره..
کانگینم یکم سختشه ولی بعدش اذیت ک نمیشه هیچ، لذت هم میبره از بودن باهاشون نگران نباش
خیلی دونگهه داداششو دوس داره 😭
مرسی عزیزمم سلامت باشی💙💙💞

شقا چه بگم در وصفت ک دلمو بدجور ربودی 😭😭😭😭 میخام بغلت کنم بوس و ماچ و تف مالیت کنم خوب شانس آوردی پیشم نیستی 😭😭🤧

عاقا این قسمت از هفتاد و هفت روش سامورایی آفریقایی ما را جر دادی کههه 😫

از چه بگم از کجاش بگممممم 

نمتونم اصن نمتونممممممممم من میخام جیغ بزنمممممم ولی هیج جا نیسسسس ک من برم جیغ بزنم خودمو خالی کنم در نتیجه سرمو میکوبم تو دیوار پس این بهترین راهه 😫😫😫🤧🤧🤧😭😭😭😭😭😭

اصن حرف نمتونم بزنم کهههههه 😤

خط به خط کلمه به کلمه این داستانو باید دقت کنی برگردی روش بخونی دوباره و دوباره بخونی ... نباید از روش سر سری گذشت ... دنیا دنیا معنی و غش و دل ضعفه درون هر کلمه نهفته اس ... با هر کلمه اش میتونی جون بدی 😭😭😭😭

چیکا کنم خو چیکا کنمممممممم من الاننننننننننن

نفس عمیییییق .... آروم باش فریبای احمق😐 آفرین آروم ... هنوز جرخوردگیا اصلی مونده اینکه چیزی نبود 🙃

دگه وسعت جر خوردگیمو فمیدی دگه شقا ؟ 😫🤧

عاه دیدی چطور غیرتی شد دیدییی هات داگمو ؟ وای با اون چشا سرخ وحشیش داشت دختره رو جرواجر میکرد 🤧 ای حال کردم موهاشو گرف کشید

با دستا قویش گرفتش پرتش کرد رو مبل دکمه عا لباسش و شلوارشو داشت میبست و با بلندترین نعره عمرش داد میزد ک تو قانونا مال منی (من اینجاش داشتم خود زنی میکردم قشنگ⚰)

عاه خلاصه که شروع احساساتشون بهم مبارکه 🤧😭

من برم به ادامه جر خوردگیم برسم 😭😭😭😭😭😭

پاسخ:
الان انقد سر این پارت احساساتی شدی ک میدونم هر چی حس جا داده بودی تو خودت تو این هشت قسمت میخوای یهو الان سر من خالی کنی 🤭من عاشق این تجربه ی حس انفجار احساساتم
هیچی نگو شما😍😍دیگه کاملا جر خوردگیات حس شد و منو ب فنای زیبایی داد🙆🏻‍♀️
هنوز برا کوبوندن سر ب دیوار زوده فر جانم سر قشنگتو نکوبونننن 
آره میدونی راستش خودم ب شدت عاشق این پارت بودم.. من کلا آدمی نیستم ک بشینم داستانای خودمو بخونم ولی ی سری پارت ها هستن ک استثنایی ان برام.. ک باعث میشن برم مرورشون کنم.. یکیشونم همین قسمت 8عه 
هیوک خار غیرت و مالکیت و وحشی گری رو نموده :| شدیدا :|
اصلا براش مهم نبود ک طرف الان دختره نباید رو دخترا دس بلند کرد 😐هیوک دختر پسر براش فرق نداره میزنه له میکنه🔥
دقیقا.. شروع احساس :)
💙

سلاممم

وای خدایا میتونم برا این قسمت قشنگ جون بدم

هیوکه لنتی حتی نمیتونستم حدس بزنم میتونه عاشق باشه

موقعی که کانگ بهش گفت داداشش حالش بده جا خورد

بگو من توهم نزدم بگو هیوک اون دختررو اورد برای اینکه حواس هائه رو پرت کنه:')

خدای من تک تک ریکشنای هیوک خدا بود این قسمت

اول نگاهش بعد مو کشیدنش

اونجاش که انداختش روی مبل دکمه هاشو بست کمربندشو بست گردن دونگهه رو درد اورد ولی رد لب اون دختررو پاک کرد

وای چنگ زد موهاش انداخت تو صورتش :)یاسمن مرد:)

این صحنه رو تو فیکا متفاوت خوندم که موها هائه میندازه رو صورتش ولی این یکی خدا مثه پسر جنگل چنگ زد تو موهاش

من عاشق هیوک شدم:))))

لجبازه...عصبیه...وحشیه..قلدره ولی..بشدت عشقه

دونگهه رو ک نگم:')

بمیرم برا این تلافی کردناش یا چی؟؟

در اوج زبون درازی لوسه خب..

فقط یه ارزو دارم هیوکو تافت بزنم اخلاقش همینطوری بمونه:)

دوسد دارم مرسی گذاشتی❤

 

پاسخ:
سلام یاااوس 🌺
ازین لحظه ب بعد حرص خوردن برا دعواهاشون ممنوع:) چون هی چی بیشتر دعوا کردن بیشتر احساس بروز دادن
هیوک داره خیلی چیزا رو بروز میده.. شاید دونگهه نفهمه ولی ما داریم می‌بینیم 
نمیگم توهم زدی ولی توهمت خیلی ب جا و قشنگ بود و با ذکاوت 
میبینی.. ناز و نوازش ب روش هیوک هم نفس مو کشیدن و فشار دادن دستشه :)
همه با ملایمت دست میکشن تا موها رو پایین هدایت کنن ولی هیوک قشنگ از سر وحشی گری کشیدشون 
خار مادر غیرت 
همین سرمای وجودشه ک جذابش کرده 
دونگهه آره انتقام جو و ب شدت لجباز 
میمونه نگران نباش:)
فدات عزیزم 💙

هیوک خیلی کرموئه
خوو چرا کرم میریزی که هائه تلافی کنه و وحشی تر از اینی که هستی بشی
به کانگین باید سختی کار بخوره زودتر بازنشسته بشه پیر شد زیر دست اینا
دوست دارم زودتر هیچول به هوش بیاد ببخشید ولی زودتر دهن هیوک سرویس کنه
ولی کاش زودتر هیچول به هوش بیاد با شیوون زوج بشه من نمیدونم من شیوونم میخوام 😭😭😭 (وی به کاپل شیچول علاقه ای وافر دارد)

پاسخ:
کرمو چیه 😂😂بهتر نبود بگی غیرتی؟
اتفاقا کرم ریختاشون بیشتر تاثیر میذاره رو هم، چون نهایتش احساسشونو به هم بروز میدن 
وگرنه اگه پای دختری تو این قسمت باز نمیشد هیوک اینجوری مالکیت‌ش رو ب دونگهه بروز نمیداد 
نگران چولا هم نباش ب موقعش خوب میشه

چ خبره آقا چ خبره، بنده ایی ک فیک نمیخوندم بنده ایی ک اگه ی درصد میخوندم تموم شده و سایلنت میخوندم کل این هفته رو تقویم نگا مکردم که امروز چندشنبس، ی شنیه دوشنبه و در نهایت س شنبه ااااس عرررر خو بد میرم چک میکنم میبنم عع امروز آپ نیس😭  امروز کلی منتطر بودم آپ کنی و حالا ک آپ کردی دلم نمیا بخونمش، خو تموم مشه 😐😭 چ وضیه خوب چرا اقد قلمت خوفه چرا آخه، 💙✋🏼(وی به مرحله ایی از عر زدگی رسیده که  آب قندش سر میکشد و قبل از خاندن جان ب جان آفرین تسلیم میکند) 

پاسخ:
ن ب اون چس ناله هاتون ک چرا اینا همش دعوان نه ب این جرخوردگیاتون
آره دیگه روز عاشورا اینا قرار شد چیزی آپ نکنیم ولی اونجا ک من منظمم فقط یه روز با تاخیر آپ کردم 
گودا شنبه سه شنبه ها زود میرسه بخونش نگران نباش ^^
مرسی خب لطف از توعه😍💙💙

سلام تک نویسنده ی قلبم😍💙

دقیقا از لحظه ای که اطلاعیه رو تو کانال دیدم داشتم لحظه شماری میکردم 😂💙

عاغا جررررررررررررررررررررررررررررر😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

یه هشداری چیزی میدادی اولش خب😭😭 حالا من با این حجم از جرخوردگی چه کنم😭😭😭

خدایاااااع😭😭😭😭😭 هیچی نمیتونم بگم 😭😭😭 فقط وای😭فقط جر😭😍

بمیرم برا هات داگه وحشیه غیرتی 😭😍 بمیرم برا سلیطه ی ماهی مظلوم😭😍💙 گاااد😭 

چقد جر خوردم و عر زدم😐😭

عالی بود😭 فک کنم دبگه از شدت جر خوردگیم فهمیدی که عالی بود😭😂

😭😍💙

پاسخ:
سلام عزیزکممم
میبینی وقنی ی روز با تاخیر آپ میشه چقد دلتنگش میشین؟ 🙂
قدر منو بدونین 
عاره بعدا با خودم گفتم ای کاش هشداری چیزی میدادم این قسمت خیلی آتیشی بود 
دیگه دیدم دیر شده گفتم ولش کن 
آقای هات داگ تا مرز سوختگی رفت، سس تند کچاپش زده بود بالااااا💀🔥🔥🔥
مرسی، بلع فهمیدم😂😂💞💞

هیوک فقط به یه جرقه نیاز داشت که زده شد این قسمت

هیوک غیرتییی دوستتتت

کاش هیچول بهوش بیاد زودتر

مرسی که اینقدر قشنگ مینویسی و دل مارو میبری

پاسخ:
بالاخره اون روی سگش از لاحاظ غیرتو نشون داد
به موقش ب هوش میاد نگران نباش
خوشحالم ک لذت میبری از عزیزم*-*

شتتتتتت....خا دیگع تموم شد همه چی دیگهههه هیوک که رسما علاقشو نشون داد دونگهه م که مطمعنم وا میده و ....

فقط یه سوال فنی داشتم...اینت قرارداد ازدواجشون تموم شه چی میشه؟

پاسخ:
دوتاشون دیگه کم کم یخاشونو به وضوح آب میکنن
قراداد تموم شه طبق قانون باید از هم طلاق بگیرن

عررررررررررررعرررررررررررر😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

عژمنکبعپتبفزتمفیاپژتوژناططنسپبتسنلغپژقژغنفعمبعهلکوغانلزملتپژتیوزفبتمتمژمیقژغلتویغژتویعتپغمتپغمتپژتمیتومپتمبتوزلوبپژتولعمفتوعژمیغژلوژقغنژلتپغنلتوطظطتمغیمغتمطتظططظوطتولتنلغنپغتپلتژلنژغنقغژقوژلوژلغژیغمیژمعژوعتوفتمفعملعولتوژتپژبپوبلوزلوزتوبتمبتمپتمپومتویتمیتمژتپژتپمتغمپغتپمتغمپغتپعتیعویتوژتغژیغویتولتغلژغقژیقمیژممژتممتتمبتفبزفوزی😭😭😭😭

 

عالییییی بودددددددددد 😍😍😍😍😭😭😭😭😭

من الان نمد چی بگممممم خیلیییی جذابو هات داگ و همه چیییییی بودددد😭😍😍😍😍

چرا انقدددد هیوک جذابهههههههه چرااااا چرااااا 

چرا دلم میخاد یکی بزنم پس سر دونگهههههه😭😭😭😭😭😂

واااایییییییی خیلییییییی خوب بودد

پاسخ:
این قسمت :
جر خوردگی های بهار 

اصن قسمت مورد علاقمه 
خیلی آتیشی و هات بودن 
هیوک ک ب جا تو زد تو سرش 😂😂البته ب قول باران هیوک اینجوری ناز و نوازش میکنه :)) 

قطعا از سوییت ترین قسمتهای هم نفس بود:'}

چقد خوندن دوبارش چسبید

عاح...اونجا ک هیوک...با عصبانیت و چشمای وحشیش نگاش میکرد ...موهای دخترره و گرفت و کشید...اونجا ک رژ لبشو از گردن هاعه پاک کرد....تو قانونا مال منی :'} 

هق هق

چقه دلم قیلی ویلی رفففف😭😭😭😭

پاسخ:
یادته؟ :) اون روزا چ حالی داشتیم
سگ ترین روی هیوک تو این قسمت بود 
موهای دونگهه رو کشید پایین.. 
جان ب دلتتت

عاح امان از قسمت هشت .. امان

و همانا تنها جای بهشت و قابل نفس کشیدن تو عمارت لی همین بهشت چوبیه کوچیکه با فرشته ی توش :)

اصلا من هیچی نمیگم .. من رفم ولم کن 

پاسخ:
فاکی ترین موردعلاقمه این قسمت
وای چ قشنگ.. بهشت و فرشته ش:)
نرو بی تو ب سر نمی‌شود.. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی