داستان « دوبار دستمو محکم فشار بده » قسمت آخر
خب سلام به روی ماهتون
بالاخره ستاره سهیلتون به اغوش گرمتون برگردید ...
بعد از یه غیییییییییبت طولانی خجالت اور برگشتم !ببخشید دیگه نتونستم اپ کنم حالا با قسمت اخر در خدمتتون هستم
لطفا لطفا لطفا حتما حرفای ادامه ی مطلبو بخونید و بعدش برید سراغ خوندن قسمت اخر داستان
این شما و این هم اخرین قسمت داستانم !
یا با بقیه ی داستانایی که من بعد میخوام آپ کنم همراه باشم دعوتشون میکنم به کانال جدیدی که دورهمی زدیم و میخواییم توش فعالیت کنیم بیان !
یه کانالی زدیم دور هم یه مشت ایونهه شیپریم که دلمون بهم گرمه ... داستان مینویسیم داستان میخونیم
دور همیم خلاصه ..
رفیقانه تره دوستانه تره و همه چیز دلی تره ...
داستانای تموم شده امو به مرور توی این کانال اپ میکنم از قدیمی تا جدید و به امید خدا زنده بودم داستان جدیدمو خواست اپ کنم یا اگر دیدم خیلی محیط گرم و رفیقانه است و خواستم داستانای خاصم اپ کنم اونجا هستم ...
از این به بعد بارونو اینجا پیدا کنید
یا اگر با کلیلک رروی لینک بالا نتونستید وارد کانال بشید این عبارتو توی قسمت سرچ تلگرامتون وارد کنید @eunhae_fic
خب روده درازی رو تمومش میکنم ..
داستان طولانی ای شد .. با کش و قوسای فراوون ... اما یه پایان گرم ... من عاشق شیچول این داستان بود !شاید بهتر بشه گفت عاشق هیچول این داستان بودم و با هیچول تمومش کردم !
داستان از یه بارون تند شروع شد و یه مرد ارومی که در کیوسکشو باز گذاشت تا اون یکی زیر بارون خیس نشه ...
به قول خط اخر داستان
باران شروع تلخ همه ی عاشقانه هاست ...
باران برای توست .. خیابان برای من !!
- ۹۸/۰۳/۱۹