My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فیک پنج ساله قسمت آخر

شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۱ ب.ظ

 

"پنج ساله"

زوج : ایونهه

ژانر : عاشقانه

هپی اند 

نویسنده : شقایق

 

قسمت بیست و یکم (آخر)

 

سلام خواننده های ماهم^^

نویسنده اومده با پارت آخر "پنج ساله" :)

این قسمت نویسنده به طور کل از اتاق بیرون انداخته شد :| اصن نگم براتون :|

 

یه خبر خوب بدم..یه قسمت جداگانه ی اسپشال..در حد یه پارت.در حد یه وان شات هدیه از پنج ساله قراره براتون بنویسم.منتظر اون باشید.

و درمورد فایل کامل فیک ..اونو تو این هفته آماده میکنم اما به همین زودیا منتشرش نمیکنم.فقط خواننده های نازم میتونن بیان پی وی تلگرامم و به اونا میدمش.تو همین هفته بیاین پس .کم کم براتون آماده ش میکنم

 

حالا به عنوان اخرین حرفا چی بگم براتون..

نوشتن این فیک خیلی برام طول کشید! من کندم و حساس! مشغله زیاد دارم و همیشه میذاشتم تموم کارامو بکنم بعد بنویسم..برا همین تا کارام تموم میشد دیروقت شده بود و هم خوابم میومد و هم واسه نوشتن خسته بودم..ی جورایی کلا از زیر نوشتن در میرم در حالی ک با تک تک سلولام میخوام "بنویسم" :) 

عجیبه میدونم...

آپ کردنش برام اونقد لذت بخش بود ک چیزی از گذر زمان نفهمیدم و خیلی زود گذش..انگار دیروز بود ک تیزرشو براتون گذاشتم و بعد قسمت اول رو آپ کردم..

جایی توی یه کوچه ی تاریک که صدای گریه ی یه پنج ساله میومد و هیوک فقط واسه یه ثانیه سرجاش خشک شد و برگشت رفت دنبالش

و داستان به اینجا رسید..

 

اینم اهنگ لالایی ای که هیوک واسه هائه میخوند ک قولشو داده بودم بذارم براتون.

فک کنین با صدای ماریاس:)

i am not alone

 

از تموممممم شما خواننده های عزیزم ک از پارت اول همراهیم کردین و چه اینجا چه تو تلگرام برام نظر میذاشتین ممنونم.اونقد باهاتون خو گرفتم و آشنا شدم ک اسم تک تکتونو میتونم از حفظ بگم!

واقعا نمیدونم چطور از خوبیاتون بگم که لایق باشه و لایقتون باشه.

بیاین یه دل سیررر راجبش باهم حرف بزنیم.

حتی اونایی ک تا حالا نظر ندادن هم بیان خوشحال میشم^^

ممنون ک باهام بودین.دوستون دارم

 

DOWNLOAD

 

نظرات  (۴۳)

من تازه شروع کردم به فیک خوندن.یه چیزی حدود 20-30 تا فیک خوندم.و این از قشنگترین فیکی هست که خوندم.در واقع دو با کامل خوندمش و هر بار از اینکه تموم میشد ناراحت بودم(حتی بار دوم)بین این سی تا فیکی که خوندم فقط با دوتاش احساساتی شدم و یکیش این فیک بود.نمی تونم بگم چیزی کم بود یا زیاد.قلم خوبی داری .امیدوارم به نوشتن ادامه بدی
سلام. تمام قسمتا رو خوندم و واقعا عالی بود من ادم احساستی نیستم برای همین نمیتونم بگم چه حسی بهم دست میداد موقع خوندش فقط میتونم بگم فوق العاده فقط دوسداشتم اخرش یجور دیگه میبود یکم عاشقانه تر. ولی خب .. بازم حرف نداشت .راستش اولش که اسم فیکو دیدم فکر میکردم تو هم میخای مثل بقیه از اون فیکایی بنویسی بنویسی ک پدره عاشق بچش میشه و باهم رابطه دارن( ببخشید من زیاد فیک خون نیستم 😅) میخاستم بیام دعوات کنم اخه من فقط فیکای تو رو دوسدارم*-* ولی خب صبر کردم تا همه قسمتا رو بزاری تا اون موقع بخونم و نظر بدم .الانم واقعا نمیدونستم چی بگم فقط اینکه منتظر میمونم تا روزی که شاید دلت اومد و فایل کاملشو آپ کردی 😢 
پاسخ:
سلام عزیزم..ای جانم مرسی..مگه اخرش ازین عاشقانه ترم میتونس تموم بشه؟*_* دوس داشتنی اضافه تر از اون چی مینوشتم برا پارت اخر؟ حتما بگو بهم ک تو فیک بعدیم از راهنماییات استفاده کنم:)
اره اسم فیک و روندش تا حدود پارت هفت هشت جوری بود ک خیلییا فک میکردن چنین داستانیه اما اصلا نبود..فقط یکم صبر میخواس
حتما آپ میکنم عزیز دلم
😍
خشبختانه یا بدبختانه از دستم راحت نمیشی دیگ.....
رفتم تو این بیان چیه؟! ثبت نام کردم ک اینجا ابدی بشم 😐😅 دیگ هستم دیگ...

ماچ ب لپت مهربون و عزیزترینم
پاسخ:
ای جوووووووووون 
چ بهتر 
چ عالی 
تا اخرش همینجا ور دل من ابدی بمون ای خواننده ی خوب
شاید پنج ساله از لحاظ فیزیکی😐 تموم شده باشه ولی از لحاظ معنوی😐 تموم نشده ....جدی میگم...😍 
اره واقعا الان کاملاااا حفظم این فیکو 😐😅😁
برا مامانم قبلا نصفه تعریف کرده بودم ولی الان ک کاملا تعریف کردم میگ ی جوری تعریف میکنی انگار حضور داشتی 😐 نمیدونه من هر پارتو بیش از ۵ بار میخوندم و از وقتی تموم شد سه بار خوندم 😐 و واقعا تو محیط حضور داشتم 😅😁😐
اون موزیک مسخره رو برات تلگرام کردم 😂😅
ببین از الان قول دادیاااااا هفته ای 8 بار😍😍من اسکرین شات  این کامنتو نگه میدارمتااااا😅

هعیییی شقایق جونم خوبی بدی دیدی حلال کن .... سرمایی خوردم ب شدت سخت ....اوهو اوهو (صدای سرفه بود مثلا!) .....از دستم راحت میشی دیگ....
پاسخ:
میشه ولم کنی بیام قربونت برم ؟ :|||


زود باش استراحت کن سرما خوردگیت خوب شه بیام ماچت کنم 
فمیدی؟؟

قربون مامانتم برم فمیدی؟

سلام
با اینکه الان بیشتر از دو هفته از گذاشتن قسمت آخر 5 ساله میگذره ، تو این مدت میومدم به اینجا سر میزدم تا نظر بقیه یا چیزایی که تو براشون مینویسی رو بخونم.امروز هم وقتی اینکارو کردم، این حسو داشتم که چه قدر دلتنگ 5 سالم.خیلی زود با یه فیک جدید برگرد!

پاسخ:
سلام ایییییییییی عزیزمممم تو چقد احساساتی و مهربونی*-*
چشم چشمم ..خودم ک دل تو دلم نیس
عررر شقایق!  دلم تنگ شد باز!  
از اون سکانسای درد زایمان و اخ و اوخ و حتی کولی بازیاشون بدم میاد! 
توو فیلما گندشو درمیارن دیگه!  
ولی توو فیک تو خوب بود! 
اینو منظورم بود!  
برم دوباره فیکتو از اول بخونم اصلا!  ایش!  

پاسخ:
عاسیس دلمممم 
عاح خداراشکر فک کردم میگی صحنه عقش بازیشون خوب نبوده
ماریا کلا پیاز داغ میریخت 
ازون لوس خوشگلای مهربون و غرغرو بود xd
ژون فایل کاملو بیا بدم بهت اگه ندادم
سلام نویسنده جان خوبی؟
اون روزا که قسمت اخر فیکو گذاشتی حال خوبی نداشتم
ولی الان ک حالم خوبه خواستم بیام تشکر کنم ازت
واس این داستان محشر که انقدر قشنگ تمومش کردی
دیر کامنت گذاشتن بهتر از هرگز نگذاشتن است نه!؟
امروز شنبه بود و بد دلم یهو هوای اپ کردنات به سرش زد
یه هیجان خاصی بود هرقسمت داستان که اپ میشد
واقعا عالی هم تموم شد و حس میکنم نسبت به دوتا فیک قبلیت خیلی پخته تر بود
مرسی کلی❤️❤️❤️
پاسخ:
سلام یلدا جونم 
الان خوبی عزیزم بهتری ؟ 
خداروشکر 
خوشحالم اینو می شنوم..پایان نوشته هام برام خیلی مهمه..
دلم میخواد عالی تموم شن و تموم کمبودای وسطای داستانو جبران کنن..
آره هیچ وقت کامنت گذاشتن دیر نیس هیچچچ وقت حتی اگه یه سال از تموم شدن فیک بگذره.!! 
فدایت مرسی ک بودی باهام💞👋
  • It's me AGAIN 😈
  • سلام سلام شقایق جونم !
    میخواستم ی توصیه کنم ک ! اون آهنگی ک تو آخرین پست باران (قسمت ۸) توصیه کردم بهش ک ببینه و دلش شاد بشه ب تو هم میخوام توصیه کنم 😂😂
    ی اهنگ بسیاااااااااار مسخره هندی 😐 😂😂 
    Pokkiri mambazhamaam 😐😐 اسمش😐😐😐
    فک کنم دیگ امیدی ب من نیس 😐😑🔫😐
    چ تباه .....
    پاسخ:
    سلام عزیز دل😂😂😂💞👋 
    وقتی کامنت میذارین حس میکنم پنج ساله هنوز تموم نشده😍
    وای آره دیدمش تو کامنتا اتفاقا پنج دقیقه بعد رفتم سرچش کنم اسمش یادم نیومد 😐
    از بس سخت و و مسخره س اسمش 
    دقیقا شرح حال هیوکه فیک بارانه .
    وای بیا بغلت کنم فشارت بدم کیووووت
    ولی خودمونیما منو ب شخصه کشتی......
    الانم قاچاقی دارم کامنت میزارم .....
    هفته ای ک بدون پنج ساله گذشت.....
    ولی تو همین هفته ای ک گذشت برای بار دوم خوندمش و مثل چیییییییی عر زدم 😐
    وااااای ارهههههه این فیک دوباره دستمو محکم فشار بده خیلییییی خوبهههه ....
    مرسی از پیشنهادت 😍
    این موزیک I'm not alone ک منو معتاد خودش کرد هر شب چراغ اتاقمو خاموش میکنم با هندرفری با صدای کم پلی میکنم رو ریپیت دراز میکشم و نمیدونم چرا یهو هندزفریم خیس میشه😐 و همش اون صحنه ای ک گفتم تو ذهنم تداعی میشه!
    تو دوست دوست داشتنی منی ک!
    میدونی دوس دارم هنوز اینو بگم"قول دادی هفته ای ۳ بار آپ کنی!!" هعی از من اصرار  و از تو انکار ک من قول ندادم!!
    😂
    پاسخ:
    قربون کارای قاچاقیت برم من 
    اوووف دقصیقااااا..داستانایی ک در حال آپ میخونی رو باید وقتی تموم شد ی بار دیگه از اول خوند .یه طوریییی میچسبه و تو حافظه بلند مدت ثبت میشه ک نگم برات ☺
    الهی بمیرم..انقد احساساتی میشی با این آهنگ ؟:) 
    من گوشش میدم انگار ماریا داره میخونتش..با همین سن در حال حاضرش..
    فیک بعدیمو هفته ای هشت بار آپ میکنم خوبه ؟ 
    این اهنگه..اصلا یه وضعیه!
    میخوام با صدای هیوک تصورش کنم, مغزم همه اهنگای هیوکو ول کرده, چسبیده به هفت سال عاشقی کیو که هیوک توو رادیو خوندش! 😂
    این مغزه من دارم اخه ؟ چرا در عین احساسات باید خندم بگیره ؟ 
    اون از "ماریا " گفتنای شیوون توو سویینگ که یادم اومد, اینم از این! 
    پاسخ:
    حالا چرا اون آهنگ ؟😂😂😂😂 
    ماریااااااا~ 💀 
    سویینگ نور نور گیو آپ هعی😐
    واقعا چیزی ندارم که بگم ..
    فقط اینکه دلم براش تنگ میشه 
    همه ی 4 شنبه ها و شنبه ها رو منتظرش میموندم اما الان دیگه تموم شده ..
    انقدر ارومو کند میخوندم تا تموم نشه 
    این واقعا خیلی مهارت میخواد که نویسنده ای بتونه فیکی بنویسه کع انقدر حس خوب به ادم منتقل کنه .. مسلما این فیک هم میشه جزو فیکای مورد علاقم و هر وقت دلم یه حس خوب خواست میخونمش 
    امیدوارم زندگیتون پر از همین حسای خوب باشه
    و باز هم بنویسین ** 
    بی صبرانه منتظر فیک بعدی میمونم اما ترجیح میدم بعد کنکورم باشه 😂😑
    خسته نباشید **💙
    پاسخ:
    عاخ عاخ..منم دلم واسه شما تنگ میشه ..واسه آپ کردن..واسه نظراتتون*-* 
    میدونی این روند آروم آپ شدن و حتی آروم خوندنش باعث میشه براتون ب یادموندنی تر شه ..خیلی خوبه ..تا این ک یه فیکو ی جا بخونی ..حس میکنم اینجوری قوی ار تو ذهن باقی می مونه..
    خداروشکر ک موردعلاقته*-* 
    حتما 💞💞 
    آره احتمالا تا بخوام بنویسم و تموم کنم و تصمیم ب آپ بگیرم همون بعده کنکورت میشه..
    سلامت باشی فدات ⭐⭐
    درود و صد درود شقااا..چگونی دیکتاتورم؟
    هرچقدم یواش خوندمش تموم نشه ولی خب شد..
    کلییی غم دارم ولی چه کنم ؟
    هعی..هعیییی..

    خدا نکنه مایک استاد باشه :/  این دوتا پرپر شدن انقد بال بال زدن..
    د تموم کن این درس بی صااااحابو مایک! 
    حاجی الان عجله داشتی که انقد لفتش دادی؟
    پناه بر خدای شیوون!

    دوباره هیوک ندید بدید رو داریم اندر کنار ماریا..
    هیوک تو که حال اونو نمیفهمی چی برای خودت دلداری میدی اخه ؟😂😂😂
    دوقلووووعه هاااا,دوقلو 😅
    "نکنه واقعا درد داره ؟" 😅😑
    گااااد..یه دیوار محکم بهم بدین..
    این دیگه بحث واکسن دونگهه نیس که بپرسی: درد داره؟ نکنه واقعا درد داره ؟

    غیرتتو قربون که نمیذاری دونگهه با ماریا بره! 😂😂😂 وای! 
    همین بازیاته که حواس ماری رو از درد پرت میکنه اصلا!!

    میدونی من همیشه از این سکانسا بدم میاد, حالا توو فیک و بخصوص توو فیلما..
    ولی واقعا توی فیک تو شیرین بود شقا..
    اصلا قیافم چپه چوله نشد که اه, اینام با این اخ و اوخ کردنشون.. گندشو دراوردن!
    واقعا دوسش داشتم💙

    قربون جمع شلوغ و گرمشون بشم..
    گودوووو..فسقلیای ماریا رو..
    من میترسم اینقده فسقلی رو بغل کنم, خیلیی کوچیکن اصلا میترسی بهشون دست بزنی..
    این دوتا فسقل رو ایونهه بزرگ میکنن 😂😂
    خوشبحال بچه های توو خانواده اینا  :/

    ننهههههههه!!!!!!!!!! 
    فقطططط وقتی که بغلشششش کرررررررد بچه رو😍
    اییی جانم خوابالووووو..با اون چشای ابیش..
    دلم ریییخت..
    ذوب شدم..حل شدم..منهدم شدم...
    حرص هیوک بسی بجا بود طبق معمول که " میخوام بزنم لهش کنم "😂😂😂

    "تو ب اجازه نیاز نداری "☺☺☺☺☺
    راجب بقیه ش میتونم به راحتی بمیرم!  :/👌

    بههههشششششتی بود اون اتاق برا خودش..
    اخ..
    اصلا میرم کاکتوسامو میارم توو اتاقم! 😂
    دلم خواست اصلا پیچک بیارم..
    وسایلام خودش کم بود, گلدونم اضافه کنم توو اتاق دیگه جا نباشه!

    آبنباتش..
    کیس مستقیم و غیرمستقیم..
    ☺☺☺

    راجب اون دیالوگ ماندگار لعنتیشم بذار سکوت کنم..

    قرررربون کلللل فلش بکش برم من..
    😭😭😭
    شقایق.. تو با من چه کردی..
    کصااافد دوس داشتنی :/

    عکسششش..
    بیت های شعراش..

    خدافظظظظ زندگی :/

    خروار خروار انرجی برات 😍
    زودی بیا ,خب؟
    بگو که زود میایی..
    💙
    پاسخ:
    سلام نرگس جانم 
    اقاااا از همین الان بگم دلم برات تنگ میشه :| 
    از چگونی گفتنات..دیکتاتور گفتنات..درود گفتنات. .
    Bye life 👋😩
    توجه میکنی مایک اذیت کردناشم دوس داشتنیه ؟ 
    وقتایی هیوکو عصبی میکنه هیوک دلش میخواد بزنتش ولی خجالت می کشه چون ازش بزرگتره ..
    خداااا ع*-* 
    ای خدا قربونش برم ک هیچی سرش نمیشه از این چیزا بعد تز میده 😂😂😂 
    آخه زایمان درد نداشته باشه پس دقیقا چی درد داره ؟😂😂 دردناک ترین درد دنیاس بعد انتظار داره ماریا بدبخت استرس نداشته باشه ..😐
    خیلی جالبه وقتی ماریا میگف دونگهه بیا همراهم..نگفت دونگهه غلط میکنه گفت تو غلط میکنی 😐😐 ن تنها غیرت داره بلکه حساس هم هستن پسرمون😍👋
    سر آخر ماریا خودشم خجالت کشید بس زر زر کرد جلو اینا 😂😂😂😍

    کدوم سکانسا دقیقا ؟ بیا بگووووو من از کنجکاوی مردم😐😐 
    سکانس عشق بازی ؟ یا اونجایی ک با ماریا بودن یا اونجایی ک بچه رو بغل کرده بودن ؟ آقا دقیقا کدوم ؟ 
    هر وقت دیدی جوابمو ب منم بگو 

    اون لحظه ک هیوک میترسید بچه بغل کنه اون من بودم دقیقا 😐😐 
    بچه های تازه متولد شده ار بس ریز و ظریفن ک واقا آدم میترسه از دستشون بیوفته >~< 
    ولی خو از بس فسقلی بود دلش خاس لهش کنه😂😂 

    منتظر اجازه بود:)) 
    دیگه نگم براتون...

    فلش بک دوس داشتی ؟*-* 
    خداروشکر 
    اصلا از اول تا آخر خداروشکر ک انقد دوس داشتی این نوشته رو 
    مرسی ک باهام بودی لنتی بمب انرژی💞 
    با اون کامنتای ناز دلگرم کنندت ک همه اسکار تعلق گرفت بهشون ..
    و و و ...😍😍😍😍 
    همیشه باش 
    چشم سعی میکنم زود بیام ..
    چون یه عالمه ایده تو سرم میچرخه فقط شبانه روز☺
    خدا بگم چکارت کنه با این داستانی که نوشتی 😭
    هزار دفعه دلم ریخت برا ایونهه 😭😭😭
    وای وای تصور دونگهه ی ۵ ساله سلاح کشتار جمعیه واسه خودش 😭😭😭
    لعنتی چقد عاشقانه ی قشنگی داشتن 😭😭😭
    عرررررررر 😭😭😭😭
    حتی شخصیت های فرعی داستانم فوق العاده دوست داشتنی بودن 😍
    خیلی خوب بود واقعا نتونستم یه لحظه هم کنار بذارمش 😍
    ممنون و خیلی خیلی خسته نباشی 😘
    پاسخ:
    ایونهه دل ما رو نلرزونه ک ایونهه نیس*-* 
    آخ دقیقا..لعنتی چرا اینقد تصور بچگیش عزیزه ؟ 
    خداروشکررر آره نقش منفی نداشتیم ک کلا 
    فرعیا هم فرشته های کمکی بودن 
    خواهش سلامت باشی💞💞
    خب باشه مثکه باید باور کنم که تموم شده
    میرم دانلودش کنم :')
    پاسخ:
    خوندی ؟
    سلام عزیزم خوبی؟  
    میتونم بگم یکی از فیکای خیلی خوشگلی که بود هر شنبه و چهارشنبه منتظرش بودم تا بخونمش.... دستت درد نکنه 😍😍💖💖 بازم منتظرت میمونم با کارای بعدیت... هوراااااااااا سورپرایزم داریم 😊💝
    پاسخ:
    سلام عزیزم مرسییی تو خوبی ؟ 
    خوشحالم ک خوندیش و دوسش داشتی 😍😍 خواهش میکنم لطف داری عزیز دلم 
    فدایت💘💘😻
    سلام عسل جانم
    خسته نباشی عزیزم
    راستش خیلی ناراحتم 5 ساله تموم شد ب غیر از فضای معرکه ی داستان
    کامنتای بچه ها خیلی خوب بود
    بعد از هر قسمت میومدم کامنتارو با عشق تک تک میخوندم
    قسمتای اول کامنتا همه قندو نبات و شکلات بود
    قسمتای جداشدنشون از هم همه در حال عر زدن اونقدر که دیگه جیغت درومد که انقدر چس ناله نیاید
    بعدم که همه دست ب دعا کنان که هیوک از ماستی دراد=))
    عاشق این فضا بودم مرسی که با خوشگلترین 5 ساله ی دنیا این فضارو درست کردی
    توروخدا(از اونا که دونگهه میگفت) نری حاجی حاجی مکه ها
    زود برگرد

    پاسخ:
    سلام یاسمن جان 
    سلامت باشی گلم 
    وای کامنتا رو هم میخوندی ؟*-* ایول چ خواننده خوبی هستی 
    آره دقیقا.من قندم زده بود بالا از بس بچه ها اسم انواع آبنبات و شکلات میوردن بخاطر دونگهه XD 
    مرسییی عزیزم خوشحالم ک دوس داشتی فضای داستانمو.
    چشم جانم😂💘
    خوب بود .اولاشو بیشتر دوس داشتم .شیرین بود .ملوس بود .دوست داشتم بیشتر چالشی بشه رسیدنشون بهم .ولی خب .خوشحالم تموم شد .چون خیلی سخت بود انتظار کشیدن برا آپ شدن .
    پاسخ:
    مرسی .آره بعضی ها فاز اولو بخاطر جو شیرین بچگی هائه دوس داشتن 
    بابااا هفته ای دو بار واقعا خوب بود کم نبود 
    سلام.ممنون                                                                                                                           فیک خوبی بود.همه ی شخصیت هاش دوست داشتنی بودن،به خصوص دونگهه ی 5 ساله.اون خیلی شیرین،معصوم،مظلوم و دوست داشتنی بود.دونگهه یه نقطه ی روشن تو زندگیه سرد و تاریک شده ی هیوک بود...یه معجزه برای هیوک.توصیفت از شخصیت ها و احساساتشون خیلی خوب بود.دلم برای 5 ساله تنگ میشه...نه،فکر کنم همین الان هم تنگ شده.
    پاسخ:
    سلام خواهش ^^ 
    خوبیه این فیک بود ک دوتا شخصیت از دونگهه دیدیم توش..بچگیش و بزرگیش..و همینش ب نظرم دوس داشتنی بود.
    عزیزممم ..خودمم دلم تنگ شد براش :(
    سلاااااام و صد سلااااااام
    خوبی خوشی؟
    اومدم اولش یک دنیاااااااا معذرت خواهی کنم که دوتا پارت قبل نبودم و کامنت ندادم
    واقعا سرم شلوغ بود و به طرز عجیبی همه کارام به هم گره خورد
    فقط وقت میکردم پارتا رو دانلود کنم و تیکه تیکه تو تایمای خالیم که به زور پیدا میکردم بخونم
    ولی نتونستم نظر بذارم و از حسای بیییی نهایت خوبم موقع خوندن برات بگم
    بگم که چقدر کیف کردم از این که بازم اولین هاشون باهم و کنار هم و برای هم بود😍
    اولین بوسه شون اون شب...تو تخت و بی خوابی...خنگ بازیای با نمک دونگهه و اذیت کردنای هیوک که حال خودشم دگرگون کرده بود!!!...دیوونم کرد!!!
    وقتی هیوک اونجوری یهویی بوسش کرد ولی همون یهویی جدی شد و کلی بازی کردن کییییف کردم
    عشق کردم که در عین خجالت بی پروا بودن
    پارادوکس جذابیه...بی نهایت جذاب
    اون بی قراریای هیوک برای بودن دونگهه...موندنش...نرفتنش...این که دلش نمیخواست بره کارآموزی
    حسای شیرین دونگهه...که دلش آب میشد از توجها و عشق تو نگاه و صدای هیوک
    اون لحظه های قشنگی که باهم تو شهر پرسه زدن...بستنی خوردن...شیطونی کردن
    همش دیوونم کرد!!!
    حرفای هیوک تو اون اتوبوسه واقعا یه چیزی بود...دل منم گرم شد
    واقعا کی فکرشو میکرد هیوکی که اول داستان برامون توصیف کردی...یه پسر سرد خشنه بی اعصاب...
    بتونه انقدر دلگرم کننده و قشنگ حرف بزنه؟؟افکار کسی رو انقدر راحت و قشنگ تغییر بده؟؟
    اصن گذشته از همه ی اینا...بتونه اینجوری از یه نفر مراقبت کنه که اون شخص فرشته صداش کنه😍😍
    هائه چقدر خوش شانسه که هیوک و تو زندگیش پیدا کرده...هیوک و تو زندگیش داره...هیوک و عاشق خودش کرده
    چقدر حرص میخوردم از این که احساساتشون و بهم نمیگن ولی چقدر برام اون لحظه های اعتراف و بعدش کنار هم موندناشون شیرین بود
    چقدر از این که دل جفتشون تو خونه ی "خودشون"پشت شیشه ی اون تراس خوشگل دوست داشتنی آروم میشد لذت میبردم
    اصن اون تراس نقطه آرامش داستان بود
    اونجا که بودن منم آروم بودم!!!
    چقدر نگران بودنای دونگهه برای هیوک خوب بود...
    و خب این پارت آخر که دیگه...!!!
    وقتی اونجوری بامزه باهم حرف رابطه میزدن و هم خجالت میکشیدن و هم میخواستن خیلی خوب بود
    این که جفتشون بی طاقتی و بی قراریشونو به زبون میاوردن عالی بود
    کیف میکردم از عشق بی نهایتشون به هم میگفتن😍😍🤩🤩
    خانواده عمو الکسم که یه قطب جذاب داستان بودن که بعد بیست سال هر روز جذاب تر میشدن
    اون حرکات مایک سر کلاس و غرغرای هائه وهیوک و حرص هیوک از خودداریش وااااقعا بامزه بود
    خندم میگرفت که هیوک از مایک خجالت میکشه😁😄😄
    بچه بیچاره چقدر خودشو نگه میداشت استادشو نزنه و فحش نده😂😂😂
    دونگهه م که در عین کیوتی سرزنشش میکرد
    با اون کاراشون مایک حق داشت بگه دیوونن😆😆
    و به دنیا اومدن دو قلوی جیگرررررر ماریا
    خدایااااا وقتی سر زایمان هیوک خنگ بازی دراورد از دونگهه پرسید نکنه واقعا درد داره من ترکیدم😂😂😂تازه هائه روهم اذیت کرد که مگه تجربه کردی؟؟😆😆🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
    واااااای وقتی پسر کوچولوی ماریا بین بغلشون بود...ترس هیوک...حمایت هائه...تصور اون صحنه تو ذهنم بی حد و اندازه شیرین بود
    هیوکی خیلیییی دل نازک و ظریف و احساساتیه...اینو از تعاملش با هائه میشه فهمید
    آخر داستانم که رفتن تو اتاق کناری و با توصیف اتاق بازم به مثابت شد که کل اون بیست سال هائه با هیوک زندگی میکرده
    هیوک نبوده...ولی هائه باهاش زندگی میکرده!!!
    کل تایمی که این داستان و میخوندم بهترین حسای دنیا رو تجربه کردم
    با اشک خندیدم
    گریه کردم
    لبخند زدم
    حرص خوردم
    ولی همممممش برام جذاب بود...همش
    و چقدر از این که الان تمام فعلام و دارم گذشته به کار میبرم ناراحتم
    دوست ندارم داستان تموم شه
    یعنی انقدر همه چی خوب بود که دوست داشتم تا ابد هر شنبه و چهارشنبه که شب خسته و کوفته از دانشگاه برمیگردم خونه ببینم پنج ساله آپ شده و با ذوق دانلودش کنم و بخونم و لذذذذت ببرم
    ناراحتم تموم شده
    ولی بیییییی نهایت از خوندن این فیک و کنار تو بودن خوشحالم
    مرسی هستی
    برامون کارای قشنگ قشنگ میکنی
    مرسی ایونهه شیپری 
    همیشه و همیشه بهت گفتم حسای خوبم با تو و به خاطر کارای توئه
    کلیییی دوست دارم
    این فیک هم میره تو لیست بهترین فیکای عمرم
    خسته نباشی کللللللی
    ببخشید که نتونستم بیشتر از حسام بگم 
    میخواستم بگم یه رمان بود😅😅😅
    مرسی بابت همه چی
    بوس بوس


    پاسخ:
    سلام مهتاب جان 
    خوبی ؟ 
    آره اتفاقا نبودنت حس شد..و قطعا بخاطر این بود ک حرفای قشنگت اونقد تو چشمم ان و برام مهمن ک ی پارت اگه نبینمت فورا میفهمم.
    فدا سرت 
    وای دیدی اون بوسه ی اول چقد یهویی بود ؟ 
    تازه چقدم الکی الکی جدی شد و عمیق شد تا حدی ک هیچ کدومشون نفمیدن از حالت نشسته ب حالت خوابیده تغییر پیدا کرد پوزیشنشون موقع بوس:))) 
    آخ دقیقا خجالتی و بی پروایی ..
    عجیبه ک هم ب شدت شرم دارن و خجالت میکشن اما با این حال کاری ک میخوانو میکنن..یا چیزی ک میخوانو میگن...همون بی پروایی ..
    خیلی دوس داشتم اون سکانسا رو..
    از موقعی ک تو هتل بیدار شدن و هیوک میخواس همراهش بیاد و دونگهه نمیذاش میگف مریض میشی بگییییر تالحطه آخری ک تو تله کابین بودن..
    شاید هیوک حواسش پرت دونگهه بود و نفهمید..
    اما اون بیرون رفتنا تو شهر همه با برنامه ریزی دونگهه بود :) ک ترس هیوکو از جمعیت و شهر و آدما و چیزایی جدید از بین ببره..
    یا وقتی ک تو اتوبوس دونگهه از گذشته ش حرف زد و هیوک توجیحش کرد حس کردم ی بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد..
    و هم حس کردم ی سری کنجکاو بودنای خواننده ها هم برطرف شد..مثلا شاید با خودتون فک کرده باشین دونگهه این مدت دنبال باباش گشت یا نه.یا اون سراغشو گرفت یا ن ..کلا اون قضیه گذشته دونگهه 
    و این ک هیوک با حرفای قشنگش طرز فکرشو عوض کرد دوس داشتم ..سبک شدم ..
    دقیقا منم عین تو..شایدم بیشتر از تو ..عاشق پارتایی ام ک تو خونه ان..هر چی تو خونه بگذره رو دوس دارم حتی اگه کاری نکنن و فقط ی گوشه ک تو خونه روی زمین یا ک تو تراس بشینن و به هم نگاه کنن..
    اون آرامش مطلق خونه رو دوس دارم..
    وای اون تیکه ی قبل شروع رابطه ...
    هیوک قشنگ چیزی ک تو ذهنش بود رو بیان میکرد اما با لحنی خجالتی 😐👋 
    دونگهه هم ته دلش از خجالت خالی میشد اما بازم جواب خودشو میداد.😐👋😐 
    من مرگ من تمام ..
    ب والله اینا تو دنیای واقعی هم هنینطورن ..بی پروا و خجالتی 😍 
    کلا هیوک خیلی نسبت ب درد کنجکاو بود پسرم 😂😂 
    ی بار سر آمپول زدن دونگهه پنج ساله از الکس پرسید 
    ی بار موقع زایمان ماریا 
    ی بارم بعده رابطه از هائه پرسید درد داری یا ن 😂😂😂 جیگرشو برم کنجکاوه 
    الان مثلا آره درد دارن..توی کره خر میخوای چکار کنی ؟😂😐

    مرسی بابت تموم حرفای قشنگت مهتاب جان 
    همیشه همه رو یادم می مونه 
    از اولین باری ک اومدی تو پی ویم حرف زدى و ازم تعریف کردی 
    تل دقیقا همین لحظه ک جواب اینا رو دارم میدم ..
    ازت ممنونم 
    همیشه یادت بمونه ک وجود ی خواننده ای عین تو ک اینجوری ب نویسنده کمک میکنن خیلی تاثیر گذاره ..ن تنها برا خود نویسنده 
    بلکه واسه نوشته ش و نوشته های بعدیش..
    فدایت بوس 💙🌊

    سلام 
    بلخره اینجام تا بیام حرفامو در معرض دید قرار بدم ×_×

    پارت اخره :)
    اما ایندفه نمیخام راجب فیک حرف بزنم
    میخام از حس قشنگی که تو این مدت برا عده زیادی از ماها درست کردی بگم تا بفهمی با خلق کردن "پنج ساله" چه قدر دل مارو زیر و رو کردی لنتی 

    تا آخر دنیا هر چه قد بشینم برات توضیح بدم و تعریف کنم بازم نمیتونم بهت نشون بدم که تو این مدت چه قد با گنجوندن اون حس قشنگت لا ب لای  جمله ها و حرفای داستان، حس و حال معرکه ایی به ما دادی
    اصن بذا خودمو بگم ..  اصن خود من .. میدونی چه قد حس خوب بم داد این پنج ساله ؟

    روزای آپ این فیک مساوی بود با بالا رفتن " تپش" قلبم
    برام میشد "خلسه" ایی که نمیتونستم و نمیخاستم از توش بیام بیرون 
    میشد یه "معجزه" ایی ک با همه وجودم میتونسم اونو جلو چشمم ببینم
    و همه اینا میشد دلیلی که پنج ساله رو برام متفاوت تر از هر فیک و داستانی کرد 

    البته که پنج ساله فیک نیس
    یه فیلمه ... یه فیلم زنده و واقعی ... با یه داستان واقعی ... و حتی شاید با ادمای واقعی :) 
    کسی چی میدونه ؟
    شاید همین الان یه گوشه ایی از دنیا تو یه اتاقی که با بهشت هیچ فرقی نداره ... یه هیوکی رو زمین نشسته باشه و  پاهاشو دراز کرده باشه، و دونگهه ایی عم باشه که سرشو رو پاهاش گذاشته و از خجالت جواب دادن به سعوالای هیوک نفسش بند اومده 

    از هر لحاظی بخای فکر کنی این پنج ساله عالی بود 
    فک نکنم کسی پیدا شه که بتونه ادعا کنه جاییش مشکل داشت
    مطمئنم این ایده و داستانو دست هر کی میدادی نمیتونس همچین چیز محشر و پر از "حس" اییو بسازه
    این کارا فقط و فقط از دست * تــو * بر میاد

    داستانت 
    شخصیتاش
    اون حس معرکه و بی نظیری که همه جای فیک پخش بود و آرامشو بهت تزریق میکرد
    لنتی همه چیش اصن T_T
    چه واژه ایی بگم برا این داستان ؟ 
    دیگه معرکه بودن و عالی بودن حق مطلبو ب جا نمیارن ... خیلی خیلی بیشتر از این حرفا  "پنج ساله"  حرف نداره قدری که حتی تو جمله عم نمیشه گنجوندش و توصیفش کرد دیگه چ برسه به کلمه !!

    اولین فیکی بود ک همه شخصیتاشو دوست داشتم 
    این خودش یه توانایی و هنره که بتونی اینقد آدمای فرعی فیکتو قشنگ نشون بدی و باعث بشی که بقیه  ناخوداگاه جذبشون بشن و دوسشون داشته باشن
    * استعداد ذاتی و اون هنر لعنتیت تو هر زمینه ایی آخرش باعث مرگ من میشه *

    میدونی اصلی ترین فرق پنج ساله با بقیه داستانا و فیکا چیه ؟ 
    اینکه تو صرفا نمیتونستی بیای این داستانو بخونی برا اینکه مثلا سرتو گرم کنی یا هر چیز دیگه
    باید میشستی قشنگ با همه وجودت کلمه ب کلمه حرفا و جمله هارو درک میکردی .. حس میکردی ... اصلا باید توشون حل میشدی :)
    اینقد نکته های ریز و عمیقی تو این داستان بود که با یه بار خوندن نمیشد منظور اصلییشو فهمید
    اینقد قشنگ توصیف کردی فضا و مکانو  اینگار واقعا ماهارم با خودت تو اون دنیایی که تو ذهنت ساختی بردی و داریم همه اینارو باهم میبینم
    ریکشنای ایونهه .. تک ب تک کاراشون و حرفاشون یه ربطی به گذشته و بیست سال پیش داشت ... این خودش خیلی مرگ بود
    و همین چیزای ریز و درشت میشه دلیلی برای اینکه لنتی .. چه بهشتی ساختی برامون :)

    وجود اون اهنگا کمک خیلی بزرگی بود برای اینکه بیشتر حس و حال فضای داستانو درک کنیم 
    اون حرفایی که قبل شروع پارت جدید برامون میزدی ... اونارم باید شات میگرفتی یه جا سیوش میکردی از بس قشنگ و عزیز  مقدمه میچیدی و از حس خودت میگفتی 
    حتی اون چنتا عکسی که تو طول آپ فیک برامون گذاشتی
    پوسترا فیکت ... اونی که برای پنج ساله بود و اونی ک برا همون پنچ ساله بیست و پنج ساله بودش :)
    چطور میشه یه پوستر اینقد زنده باشه و جون داشته باشه عاخه؟ 

    و این عاهنگ عاخر :)))))
    نیاز ب تصور نبود قشنگ خوده ماریاس :)

    عاح خدا ... تو با قلب دیوانه من چه کردی ؟

    اینا چیزایی بودن که به نظرم برای پارت اخر خیلی واجب بود گفتنشون
    باید اینارو میگفتم یکم اروم میشدم د خب لامصب 
    خودت نمیدونی که چه قد روحیه ادم بعد خوندن این فیک خوب میشه 


    شقایق!
    یه دنیا ازت ممنونم 
    به اندازه حس و حال خوبم بعد این فیک ازت ممنونم 
    یه بهشتی از ایونهه نشونم دادی که تا عمر دارم وقتی یادش میوفتم کلی حال دلم خوب میشه
    بازم میگم 
    ازت ممنونم .. خیلی خیلی زیاد .. قدری ک اندازه شو حتی خودمم نمیدونم!
    ممنونم ک این حس قشنگتو با ما شریک شدی و گذاشتی ما هم تو این بهشت همراهت باشیم
    مهربونه لنتیه نازنینم =_=

    بقیه ابراز علاقه هامو میارم پیش خودت دگ روم نمیشه بچه اینجا نشسده =|
    و اینکه مطمعنم الان کلی چیز دگ هس که بگم ولی یادم رفته از بس هیجان دارم ://
    میذارمش برا قسمت اسپشال *_* 

    من برم با درد اینکه *اطلاعیه آپ فیک پنج ساله* رو  دیگه نمیبینم خودمو بکشم 

    * عا در ضمن .. عزیزان خاننده .. مایک ایز ماین .. چه بخاین چ نخاین من زودتر عاشقش شدم ... حالا دوست دارین اینو انکار کنین و هر چیز دگ ایی راحت باشین .. حقیقت تلخه و تغییر ناپذیره .. موفق باشین :) *
    پاسخ:
    سلام جانم 
    اومدی بالاخره :) اومدم بالاخره ...
    آره اصلا تو نیاز نیس راجب فیک حرف بزنی چون حرفاتو همه قبلا گفتی ..
    ن ی بار دوبار...بارها تک تک جمله ها و خطاشو برام بازنوشتی و حستو راجب اون خط گفتی..
    خیلی زیاده نه ؟ فک کردی یادم میره ک از اول صب تا عصر البته با زمانای استراحت..می نشستی تو پی ویم و تموممممم فیکو در قالب ی کامنت جلو چشام میوردی ؟ 
    فک کردی یادم میره با چ ذوقی جواب میدادم و می گفتم هیس شو تا تموم شه 
    دوباره تو ب ری اکشنام جواب میدادی و هی ادامه داشت تا وقتی ک حرفی برا گفتن نداشتیم .
    یا فک کردی یادم میره برا هر قسمت یه اسم گذاشته بودی ؟ 
    اون استیکرات ...مامان اریما ک نقش بسزایی در پاچش احساسات توی فیک داشت .
    اون پنگوئن عه و جوجه هه 
    یا سر آخر پک استیکر لیوای و ارن ک کل فیک پنج ساله توشون خلاصه شده بود 
    اون اسکرین شاتات 
    اینا رو همههههههه یادمه و یادم می مونه تا آخر عمرم..
    از اون "فراموش نشدنی ها " بودن 

    تو خواننده ای بودی ک باعث میشدی خودم متوجه چیزایی بشم ک نمیفهمم..یا بتونم ی چیزاییو ب ی چشم دیگه ببینم..
    مثلا باعث شدی فک کنم پنج ساله هنوز تموم نشده و تو اونور دنیا تو یه خونه لس آنجلس یه هیوک و دونگهه دارن باهم زندگی میکنن ..یکی پرستاره یکی دانشجوعه و زندگی عاشقانه شون در جریانه..
    یا باعث شدی عاشق یهوییام بشم..میدونی ک قبلا هی می گفتم اوه اینو یهویی نوشتم دلم میخواس پاکش کنم..ولی بعد خودم ب یهویی ایده هام مطمئن شدم.حتی ب طرز عجیبی میتونستی تشخیص بدی کدوم تیکه یهویی ذهنم بود و کجا نبود..

    تا حالا شده عمیقا فک کنی ک این خواننده هایی ک اینجا برام نظر گذاشتن..اونایی ک تلگرام گذاشتن..یا اونایی ک اصن نذاشتن و خودشونن نشون ندادن همه باید ممنون تو باشن ؟ 
    چون تو قطعا یکی از  مهم ترین عامل های تاثیر گذار تو نوشته شدن پنج ساله بودی..پس باید ازت ممنون باشن ک وجودت باعث شد این فیک نوشته شه و بخوننش 
    میدونی ک من موقع نوشتنش سه چهار تا خواننده ی وی ای پی بیشتر نداشتم ک یکیش خودت بودی..
    خب این سه چهار نفر خیلی نقش مهمی داشتن برام :) 
    چون موقع نوشته شدن کنارم بودن نه موقع تموم شدن و آپ شدن ..
    این ک اگه نبودی ممکن بود هنوزم این فیک تموم نشده باشه ک چیز عادی ایه ولی این ک خودتو باعث شدی ی چیزای جدیدیو بخاطر تو توش بنویسم خیلی مهمه...
    مثلا بوس هیوک رو دستای دونگهه...مثلا تکرار دیالوگ عشق من کیه نفسم کیه تو سکانس آخر فیک..
    عاح..خیلی حرفاس ..
    ولی اون قد منو می فهمی ک اگه نگمشون هم دورادور میفهمیشون..چون تو کلا منو میفمی..

    منم از تو ممنونم ممنووووونم 
    ی دنیا ممنونم 
    واقعا ممنونم
     ک بودی پیشممممم *-*
    ب چ زبونی بت بگمممم 
    خیلی موثری پس همیشه باش..
    جناب مدیر برنامه هام..

    بله مایک اول مال تو بود ذاتا ! 
    مال توعه..بقیه سوتفاهمن...پس حسودی نکن جوجو💘
    ممنون برا این فیک و داستان زیبای سراسر عشق و مهر و دوست داشتن.
    همه گفتنیا رو بقیه گفتن ,بنظرم وقتتو نگیرم بهتره
    عاشق قلم و عواطف و احساساتت تو نوشتن هستم,
    تا باشه همیشه تو باشی و سلامت و تندرست بنویسی ومام بخونیم و لذت ببریم
    پاسخ:
    خواهش میکنم عزیزم.
    خوبه ک دوسشون داری نوشته هامو..احساس افتخار میکنم با شنیدن حرفاتون.
    فدایتتتت .مرسی ک باهام بودی
    سلام عزیز دلم 
    ازت ممنونم که اینقد عالی و هنرمندانه به پایان رسوندیش هیچ وقت ذهن و قلبم پاک نمیشه زیباترین و ناب ترین عشق به پای این فیک ریختی گرچه دلم براش خیلی تنگ میشه اما خوشحالم که نویسنده ای داریم از قلم زیباش بی بهره نیستیم و دوباره با یه فیک دیگه در اینده برمیگرده و قلم پر مهرش روز به روز پیشرفت میکنه و قلب ما رو بیشتر اتیش میزنه قسمت اخر دلم نمیاد بگم به جای اون میگم از همشو دونه دونه میبوسم و از صمیم قلبم دوسش داشتم هیوک چقد مرگ شده تو دریای عشقش به هائه غرق شدم خالصانه عاشقانه عشقشو به هائه ثابت کرد و برای همیشه تو قلبش حک کرد یاداوری گذشته شون قلبمو شاد میکرد از اول تا اخرش برای هم ساخته شده بودن بی نهایت ازت مممنونم💖💖💖💖💓💓💜💜😍😍😍💋💋💋💋
    پاسخ:
    سلام هنرمنددد
    خوب بود پارت اخر؟ :) 
    خداروشکر..فائزه من آدمی ام ک تمام شبانه روز افکار ایونهه ایم تو ذهنم میچرخن و فانتزی میشن و به شکل دیالوگ یا یه صحنه پر از توصیف عاشقانه در میان...و همیشه دلم میخواد ب جای این ک تو ذهنم نگهشون دارم بنویسمشون..و اونا رو با بقیه ب اشتراک بذارم ..تا احساستمو به ایونهه ب همه نشون بدم.
    الانم خیلی خئوشحالم ک برای تو اینجور بوده
    و امیدوارم تا همیشه باشه.
    فدایت
    واقعا زیبا بود این فیک.. اصلا دوست نداشتم به این زودی به اخرش برسیم.. بدجوری دلم واسه زندگیه جیبی و هیوک تنگ میشه... اشکهای دونگهه، ناز کشیدنای مردونه هیوک، مهربونی مایک، لوس بازیای ماریا... 
    و عشق زیبا و عمیقشون.. اونقدر تک تک صحنه های این فیک واقعی و قابل لمس بود که انگار همراهشون زندگی کردم.. شیرینی عاشقانه ی این فیک تا مدت ها تو قلبم میمونه و مطمئنم این فیک رو بارها و بارها خواهم خوند... 
    ممنونم عزیزدلم بابت این فیک.. فیکی تا این حد شیرین و زیبا و تمیز هنرمندیه زیادی میخواد... بابت زحمتهات و وقت و فکر و انرژی ای که واسه این فیک گذاشتی سپاسگزارم و بیصبرانه منتظر شاهکار بعدیت میمونم
    پاسخ:
    مرسییی
    عیب نداره..تموم شد اما امیدوارم ب عنوان ی خاطره ی خوب تو ذهنت باقی بمونه..
    مرسی عزیزم..لطف داری ..مرسی ک احساساتتو نسبت بهش داری بهم میگی و ب منم حس خوبی میدی..باعث میشه با خودم فک کنم ک چقد خوشحالم ک نوشتمش.
    :*
    وای خداااا مایک استاد دانشگاه😂😂ای جان اون صحنه که بچرو بغل کرده بودن خیلییییی ناز بوددد😍چقدددد اتاقه قشنگه منم دلم خواستتت خووو
    ای جانم قربون زندگی جیبی برم من که بخاطر اینکه موهاش با هیوک یه رنگ نیست گریه میکرده
    اخرشمممم که هیچی با اون جمله دونگهه کلا قلبم یه بار اومد تو دهنم دوباره برگشت سرجاش اخه چرا ما رو انقد هیجانی میکنی😂
    وایییییی باورم نمیشه قسمت اخرههههه😭😭😭😭😭😭
    واقعاااا واقعاااا واقعاااااا خیلیییی قشنگ بوددد 
    به حدی عالی و قشنگ بود که من حتی اگه میخواستمم نمیتونستم نظر نزارم چون اصن ناخوداگاه تا خوندنم تموم میشد میدویدم اینجا تا خودمو خالی کنم😊😊
    من واقعا کل هفته همش منتظر بودم تا روزای اپش برسه و بتونم بخونمش واقعا کارت خیلی خیلییی عالیههه 
    زود زود برگردددد لطفاااا خیلی خیلی دوست دارم خسته نباشی❤❤
    پاسخ:
    قربونش برم ک برا فامیلاش پارتی بازی نمیکنه ک هیچ ..کلاسم بیشتر کش میده:|| لامصب خاهرت تو بیمارستان نزدیک زایمانشه و تو داری درس میدی؟؟:| 
    عاره ی حس نرم شیرینی داشت اون صحنه ی بغل کردن نی نی *_*
    کدوم جمله؟ همون ک شروع رابطه اهم بود؟
    خب مرسی عزیزم..خوبی از تو و لطفته
    سلامت باشی فداااات لاو یو تو:*
    سلام، عزیزم،، واقعا خسته نباشی و امیدوارم همیشه هر کجا که هستی خوب و خوش  و خرم،...، باشی
    شبیه حرفای  تو نامه تو اهد بوق شد، خخخخ
    واقعا واقع ، ممنون، میتونم بگم جزو معدود نویسندگانی هستی که همیشه سر وقت و به موقع اپ کردی وبه تک تک نظرات جواب دادی، دست گلت درد نکنه،
    حالا میریم سراغ فیک، که هیچ جای حرفی نداره، محشر ، فوق العاده بود، خیلی دوس داشتم که به این زودیا تموم نشه، طوری نوشته هات قشنگن که وقتی میخونی انگاری اونجا نشستی و مستقیم اونا رو میبینی، حیف زود  تموم شد ، ولی منتظر یه نوشته جدید هستم،
    باییییی، بدسسسسسس
    پاسخ:
    سلام یاسمین مرسی عزیزم سلامت باشی و فدات
    خب خداروشکر ک منظم بودن و خوش قول بودنم براتون حس خوبی بوده و ادم بی نظمی تو ذهنت باقی نموندم.
    خوشحالم ک باقی موند تو ذهنت به عنوان یه حس خوب
    فدایت بوسسسس 
    ب امید دیدار
    چقدررررر خوب بود این پارت 😍😍😍😍
    بالاخره اون دیالوگ دوس داشتنی من تکرار شد .....
    نی نی های ماریاااااااا😍😍😍
    چقد صحنه ای ک ایونهه نی نی رو بغل کردن ناااااز بووووود ....خداااااا 😍😍😍
    وااااای فک کن دوست هم سن و سال خودت یهو بشه استادت و تو دست و پات بسته باشه برای نمیدونم ی چیز ادب 😐
    عااااخ من عاشق تراسشونممممممم 😢😍 اصلا حس خیلی خوبی ب آدم میده....وقتی از تراسشون میگفتی همش اون صحنه ای ک هیوک هائه پنج ساله رو میبره تو تراس ک آرومش کنه و تو بغلشه جلو چشمام بود 😢
    "چشمات شبیه سلاح سرده..." و آغاز ع ش ق ب ا ز ی ش و ن.....
    هیوک میدونه ک خودشون (ایونهه) برا ما سلاح سرد ک چ عرض کنم ...مث کشتار دسته جمعی میمونن؟!!!
    واااای اب نبات چوبیییییی 😍😍😍 اونم مزین (فک کنم اینطوری بود !) شده ب دهان بیبی....و دیگر هیچ.....
    واااااااای اتااااااااق بغلییییییییییی.....پر از گل....نور ..... هیوک....هائه.....رو پای هیوک .....و تیر خلاص....بوسشون....
    وااااای این موزیک ک آپ کردی وقتی گوش میدادم هیوک و دیدم ک بیبی ۵ساله بغلشه و بیبی سرش رو شونه هیوکیش و هیوکیش موهاشو ناز میکنه و این لالایی رو براش میخونه 😢
    برا فلش بک و بهونه گیریای بیبی هم ک دلم عجیییییب رفت 😍😍😍

     ولی نمیدونم چرا وقتی فلش بک شروع شد چشمای منم شروع ب اشک ریختن کردن....دلم هنوز تموم نشده تنگ شد....برای تمام حس های خوب....تمام انتظار هایی ک میکشیدم.....برای حس هایی ک خیلی وقت بود ک ازشون دور بودم و باعث شدی دوباره تمام اونا رو تجربه کنم ....این کامنت گذاشتنا....
    باورت میشه نزدیک ۷۳ روز (از روزی ک تیزرو آپ کردی) با فیکت زندگی کردم....۷۳ روزی ک نمیگم هر لحظه ولی کم کم روزی ی بار ب ۵ساله فکر کردم ...و خوندن دو سه باره هر پارت....
    این فیک حالمو خوب میکرد...حس زندگی توش جریان داشت .... اینقد لحظه هاش واقعی بودن ک ب راحتی میشد تصور کرد ....حتی صدا هاشون....
    اینقدددددر سر این فیک بهم خوش گذشت ک الان تو ذهنم تک تک اتفاقات داره مثل فیلم رد میشه ....و من ب پهنای صورتم و ب طرز مسخره ای اشک میریزم ....
    اصلا تحت هیچ شرایطی دوس نداشتم تموم بشه....ولی خب ...
    هر چقدر بخوام ازت تشکر کنم کمه.... هر چقدر ک بخوام تعریف کنم هم حوصلت سر میره،هم شاید فک کنی الکی میگم ولی من تمام چیزایی ک گفتم از ته ته وجودم بود....
    ولی خو با تموم شدن فیک فکر کنی از دست حرفای من راحت میشی ولی نهههه این پایان من نیس... 😁😁

    میخوام از فردا دوباه دستمو محکم فشار بده بخونم 😇

    ب اندازه اقیانوس بزرگ آبی سفیریمون تشکرمندم ازت 💙
    مااااااااااااااااااااااااااآاااااااچ گندهههههههههههه ب لپت 😚
    لاو یو❤🌷🌼
    پاسخ:
    ببین کی اینجاس *-* نیک من
    اره دیدی چقد منتظرش بودی ..خوب جایی نوشتمش؟؟؟ 
    صحنه ی اخر فیک میخواستم باشه 
    فک کن دوتایی روبرو هم وایستاده بودن یه فسقلی ک اندازه کف دستشون بودو بغل کرده بودن بعد هیوک میترسید از دستش بیوفته *_*دونگهه م هی زبون باری میکرد میگف بگیرش من مراقبتم بگیرش ببین چ بوی خوبی میده
    خب من خودمم مردم ولم کن:|||
    خیلی دوس داشتم لحظه ای ک مایک ب عنوان ی استاد روبروی هیوکی ایستاده بود ک تموم دوران بچگیشو با اون رفته بود مدرسه :) همبازی بچگیش حالا اونقد مرد شده بود ک تو یه کلاس بود باهاش بازم..اما اینبار ن ب عنوان همکلاسیش..ب عنوان استادش
    قطعا میدونه..سلاح سرد ک هیچ اینا سلاح داغننننن :||
    اره با گوش دادن اهنگ ناخوداگاه اون صحنه ی تراس میاد تو ذهن ادم..با یه هوای سرد و دونگهه کوچولویی ک هیوک پیچیدتش لای پتو و داره براش لالایی میخونه ک اروم شه..
    خدایااا تو حتی روشماری کردی*______*
    مگه میشه با وجود تو ادامه ندم ب نوشتن؟:)
    خیلییییییییییییییییییییییییی خوشحالم ک با تموم وجودت لمسش کردی و دیدیش
    حتی شنیدن حرفات برا انگیزه گرفتنم برا نوشتن داسان بعدی کافیه!!
    خب؟؟؟ دیگه بفهم چقد وجودت موثره نیک!
    قربونت برم ک این پایانت نیس..تو اول دوست منی بعد خواننده م :)
    بخون اون فیک لعنتی قشنگو..من پارسال خوندمش..یا شایدم دو سال پیش..و هنوزم لحظه ب لحظه ش یادمه

    منم ب اندازه تک تک واجای فیک پنج ساله از تو ممنونم*_*
    لاو یو ماچ یو فدای یو :*
  • M GamerJewElfish همون دسته در تله کابین
  • الان ک کامنت میزارم تلگرام تو کل دنیا دچار اختلال شده😐ولا با کلی ویس گریه مواجه میشدی...پس اینجا همرو میگم
    شقایق این قسمت ماورا تصوراتم بود اصلا نمیدونم با چ کلمه ای دقیقا توصیفش کنم...تک تک جملات و کلمات جای خودشون بودن ینی اگ بهترین نویسنده های دنیا جم بشن بهتر از این نمیتونن این قسمتو بنویسن انقد دقیق انقد پر حس...
    دیدی گفتم نمیتونم بخونم؟
    اومدم اینجا اصلا کپشنتو نخوندم...از همون لحظه شرو کردم ب گریه کردن😐
    واقعا انگار عروسک ی بچه سه ساله رو ازش گرفته باشن 
    اسم فایلو ک دیدم داغون شدم رسما:) کاش پنج ساله ده هزار صفه بود و تموم نمیشد...
    میدونی من ب اخلاقی دارم اونم اینکه اگ از ی چیزی خوشم بیاد بدون تارف دقیقا چیزی ک تو دلمو رو میگم...شاید خیلیا فکنن چاپلوسیه یا تقشه هر چی...ولی این طوری خودم کیف میکنم^^
    وقتی میومدم برات پیام بزارم انقدددد ناخوداگاه از فیکت تریف میکردم ک میگفتم یا خدا الان شقایق چی فک میکنه با خودش...و همرو پاک میکردم و با دوز کم تر مینوشتم:)
    ولی امشب میگم...
    شقایق با فن میدات گریه کردم...با بلو دایریز...ریز می آپ
    با کال می...و حالا پنج ساله...
    میدونی من همیشه میگم حتما تو زندگی قبلیم مامان دونگهه بودم ک انقد عجیب و با حس مادرانه دوسش دارم...بخاطر همین با هر جمله و توصیفات فیکت اشکام میریخت و دلم برا بغل کردنش میرفت
    فاک باز دارم گریه میکنم=|
    خلاصه ک هی دیکتاتور عزیز...دلم خیلییییی تنگ میشه برا گپ زدن باهات حداقل اینجا ی بهانه ای بود و گاهی میدیدمت.
    امیدوارم حسااااابی موفق باشی دوست قشنگم💙و زودتر با فن میدا و فیکا جدیو حسابی سوپرایزمون کنی^^
    عشق من کیههههههه؟

    پاسخ:
    اره دیدی چ بدموق آپ کردم؟:||شانسو میبینی؟؟
    عاقااااا داشتی ویس میفرستادی خو کنسلشون نمیکردی  TT عرررTT
    وای جدی؟؟ینی انقد خوب بود؟؟؟
     مرسی ک :)) عاشقتم
    عاخ عزیز دلم..میفمم حستو ..چون چارت اخر بوده قطعا قبل خوندن دلتنگش شدی :)
    انقد با حس ازم تعریف نکن جر خوردم*_______* اره تا حدودی میشتاسم اخلاقتو..این ک این همه صادقانه و ساده داری میگی دوسش داشتی منو خوشحالا میکنه از ته دل...
    ای لنتی گریه نکن:)
    پنج ساله تا مدت ب عنوان ی خاطره ی خوب تو ذهنت باقی میمونه..
    و یه مدت بعد من با نوشتهی جدیدم برمیگردم..
    و دوباره تو دوسش خواهی داش..البته امیدوارم..
    و دوباره بعدی..و دوباره بعدی..
    دلم میخوا تا اخر عمرم بنویسم ..
    پس از تموم شدن یکیشون ناراحت نباش..چون تموم شدن یکی ینی شروع بعدی..:*)
    دیوونه حتما بیا گپ بزنیم..مگه حتما گپامون باید راجب فیک باشه؟:) دوستت ک هستم 
    جمله اخر با منی؟*_*
    سلااااااام
    اههههههه خدایاااااااباورم نمیشه تمووووووم شد😭😭😭
    این پااااارت همممممممون مرگ شدیم😢😢😢😢
    نفس من کیههههههه😭😭😭😭
    خیلی خوووووب بوووود😍😍😍😍😍😍
    مااااااااااریاااااابچه هاااااش😍😍😍😍گف دونگهه بیااااهیوک گف چیزای زنونه یادمیگیره😂😂😂😂😂😂
    اخه چقده ایناخووووووبن😍😍😍استااااااااادماااااایک 😍😍😍😍
    اههههه خدایاااااتموم شدینی😭😭😭😭اون اتاااااقهههههههه واااااای عاااااالی بوووودعررررر
    خیلییییییی خوووب بوووود
    بیصبرانه منتظرپارت ویژه وکارای بعدیت هستم شقایق جوووونیییییم😍😍😍😍💙💙💙💙💙...خیلی قلمتوقبول دارمـ...فاااااایتینگ 💙💙💙
    پاسخ:
    سلاممم شرررر من
    خوبی؟
    بله برا همین هشدار دادم مجهز بیان دان کنین XD
    خار غیرت هیوکو دیدی؟؟؟
    بس حس مالکیت داره روش ب ماریا ک ازش بزرگتره میگه تو غلط میکنی:|
    خداراشکررر*_*
    فدای تو..مرسی ک از اول فیک باهام بودی شرلوک جانم..همیشه باش:)
    سلام 
    من گذاشته بودم فیک کامل شه بعد بخونم
    طبق فیکای قبلی ک ازت خوندم میدونم مثل همونا مرگه و بهم حس خوب میده
    فوق العادهه مینویسی و یجورایی وقتایی ک دارم میخونم خودم حس میکنم تو اون صحنم و همون حسی ک دارن منم لمسش میکنم
    خسته نباشی عزیزم☺
    پاسخ:
    سلام 
    مررسی عزیز*_*
    خوشالم دوسش داشتی 
    سلامت باشی :*
    سلام😍💙😢
    ینی جدی جدی تموم شد😢 چرا انقد زود گذشت؟😭 اوایل چقد خوشحال بودم روزا زود زود میگذشتن توام زود زود آپ میکردی😢 
    اول از همه خسته نباشی نویسنده ی مهربونم💙😘 
    وای چقد محشر بود😭 چقددددددد دلم ضعف رفت براشون😭😍چقد خوب بود😭 اصا کلمه ها نمیتونن توصیف کنن😭💙
    اونجاش که مایک نمیزاشت هیوک بره بیرون😂 بی قراری دونگهه و هیوک😂 این قسمت مایک دیوث میشود😂😂
    جوووون غیرت هیوکو کجای دلم بزارم عاخههههه😭😭😭😍😍😊😊
    فقط اونجاش که دوتاشونم به بچه ماریا زل زده بودن😱😍 
    واااای بالاخره رابطشون عمیق تر شد😭😭😭😭😭❤️❤️❤️❤️❤️
    آبنبات خوردنششششششششششش😱😍 
    با اون بوسشون با ابنبات یاد بوس ابنباتیشون ۲۰ سال پیش افتادم:))
    بالاخرهههه گفت😱😭 نفس هیوک کیههههههه😭😍 ای جان خجالت دونگهه رووو😭❤️مای فیوریت پارت:)❤️
    از فلش بک نگم که دلمو اب کردی:) مردم براش که میخواد با هیوکیش ست کنههههههه❤️
    یادم رف برا اتاقشون جر بخورم:)) واااای اتاقشوووووووون اتاقشوووون تختشوووووووون😍❤️
    نمیدونم چطوری بگم که داستانت چقد مخشر بود و چقد برام چسبید... راستش اولین داستان و اولین نویسنده ای هستی که بعد الف شدنم فیک درحال اپشو میخونم و نظر میدم... 
    چون وااااقعا از فیک call me و قبل اون از ادیت colours یجورایی طرفدارت شدم💓
    امیدوارم بیشتر بنویسی و مارو بیشتر بکشی با توصیفای مرگت😍💓
    خیلی ناراحتم که تموم شد 😢 یجورایی برام دیگه عادت شده بود شنبه ها و چهارشنبه ها... معتاد شده بودم... واقعا انگار همین دیروز بود که تیزرو گذاشتی و من چقد ذوق داشتم که اپ شه...
    خسته نباشی شقایق جان...مای ادیتور💓مای نویسنده💓 مهربون☺️💙 محشر بود و محشر هستی💙
    دوست دارم😘💙

    پاسخ:
    سلام الف جانم 
    اره تموم شد:)) چی بگم..خودمم باورم نمیشه پرونده ی این فیکو بستم و تموم شد رفت
    سلامتتتت باشی جانم
    قربونت برم خب من مهربون جانم..چقد خوشحالم ک دوسش داشتی و لحظه به لحظه از اول فیک باهام بودی
    دیدی پدر سوخته استادش شده بجای این ک پارتی بازی کنه اذیتش میکردXD ناسلامتی خاهرش داشت زایمان میکرد:|انگاااار ن انگااااار :|||  دونگهه و هیوک داشتن جر میخوردن بعد مایک عین خیالشم نبود XD
    صحنه عمق رابطه رو دوس داشتی؟؟؟ *نویسنده لبخند شیطانی میزند*
    خیلی دوس داشتنی نیس با اون قیافه نازش ابنبات چوبی گذاشته بود دهنش؟:)
    ارهههه دیالوگی ک منتظرش بودین بعد بیس سالو نوشتم*-*
    خیلی راستش دلم میخواست داستانو با یه فلش بک تموم کنم
    تخت قدیمیشو گذاشته بود تو اتاق بغلی ..بعد اتاقه رو شبیه بهشت کرده بود..
    نباید براش مرد؟؟؟
    وای چقد من خاصم ک نوشته های در حال اپمو خوندی ک *-* نوشته های بعدیمم همینجوری میخونی؟؟

    باعث افتخارمه ک طرفدارمی و بازم امیدوارم همینجوری بمونی:)
    حتما مینویسم ..بخاطر داشتن خواننده هایی عین شما مگه میشه ننوشت؟؟
    سلامت باشی عزیز دلم
    ممنون ک باهام بودی.منم دوست دارم *لاو*
    خسته نباشی عزیز دل...ممنون که اینقدر به موقع آپ میکردی و مرسی که فیک به این خوبی رو برامون نوشتی❤❤❤
    پاسخ:
    سلامت باشی عزیزم^^شما هم مرسی ک خوندی:*
    واااااای عزیزم این فیک عااالیییی بود محشرررر. تک تک قسمتاش عشق بود.واقعا همه چی ملموس و نفس گیر بود.تو یکی از بهترین نویسنده های دنیایی
    پاسخ:
    مرسییی نانا جانم.مرسی ک پا ب پای این فیک باهام بودی.
    فدای تو
    من هنوز قسمت آخر رو نخوندم ولی بغضم گرفته و دلم میخواد گریه کنم...نمیدونم از تموم شدنش ناراحت باشم یا خوشحال ! شاید عجیب باشه اما اگه بگم این فیک تاثیرش رو من از همه ی بقیه ی خواننده هاش بیشتر بوده دروغ نگفتم..مطمئم بار ها و بارها دوباره میخونمش...من با فیک پنج ساله ی تو زندگیییی کردم من تک تک کلمه هاشو با احساس و دقت خوندم و خیلی جاهاش گریه کردم...
    صرف نظر از روند داستان و عاشق شدن هیوک عین این داستان و لمس معجزه ای از جنس بچه تو خانوده ام بوده و هست ...نفسی که جونم بهش بنده حتی اگه از خونم نباشه...من عاشق دونگهه ی این داستان و قلب عاشق هیوکم عاشق این حس جاری تو فیکت و عاشق خود تو شقایق جان
    من تا همیشه عاشقتم و ممنون...به نوشتن فیک های خوشگل ادامه بده خوشحالمون کن...دوست دارم

    پاسخ:
    عزیزم..میفهمم حالتو..راستش هم حس خوشحالی داره هم یکم غم
    خودمم دلم تنگ میشه اما خب شما بیشتر..چون خواننده بودین
    وایییییی من ذووووق*_*مرسی ک این همه بهم لطف داری..کلی انگیزه گرفتم.
    مرسی خواننده ی مهربونم..منتظرم بمون..لاو یو همچنین :*
    هیـــــــــــــــــچی نمیتونم بگم جز اینکه منو کشتی تو شقایق..😍😍😭😭😭
    چی کردی با ما.....
    مگه بعد این فیک دیگه من چیز دیگه ام میتونم بخونم که جذاب بیاد به چشمم!!!
    نفسش.. عشقش بهش رسید... عرررر😍😍😍😍😪
    دلم تنگ میشه واسشون...چی کنم بدون اینا...😔
    هیوک لعنتی چه جیگر و مهربون و عاشقتر بود این قسمت😍
    خلاصه دمت گرم مثه همیشه با دل ما بازی کردی و ترکوندی
    بیصبرانه منتظر کارای بعدیتم عجقم😛😍😘😘😘😘
    پاسخ:
    خداااااااااااااا نکنهههههه *_____*
    هعی بابا ..فلا یه مدت تو فازشی ولی بعدش یادت میره دونت وری
    دل منم:(
    هیوک از وقتی ک فهمید حسشون دو طرفه س رف تو فاز عاشقانه ی قشنگش^^
    فدای تو .مرسی از تو
  • الی ایونهه
  • سلام عزیزمممم
    امروز از بس سایت رو رفرش کردم انگشتم همونطوری مونده😂😂
    تموووووم شدددد😭😭
    حالا شنبه ها منتظر چی بمونم ؟ به انتظار چی شب بکنم؟😢😢
    لعنت🙈صدای بوسه هاشون تا اینجا میرسید😍😍
    بالاخره عشق من کیه.. نفس من کیه 😭😭😭😭 خیلی صحنه ی شیرینی بود😭😭😭 اصلا قلبم قیلی ویلی رفت😱😱😱
    خسته نباشی شقایق جان💗 یکی از قشنگ ترین فیک هایی بود که خوندم 💗 البته خلسه یک رویا رو هم خوندم و واقعا عاشقش شدم😍😍
    امیدوارم همچنان ما رو از عاشقانه های ایونهه ایت مستفیض کنی💗💗
    پاسخ:
    سلاممم الناز
    بله پارت اخر بود..میدونم چقد منتظر بودین
    هی..این شنبه اولین شنبه ایه ک دیگه پنج ساله توش آپ نمیشه:(
    ارهههه دیالوگ مورد علاقتون *-*
    مرسی عزیزم لطف داری بهم.
    ایشالاااا*-*
    سلامممم!!!! دلم گرفت شاید چون قسمت آخر بود! جدی میگم این دلستان واقعا روحم رو لمس کرد یکی از داستات هابی خواهد بود که هیچ وقت فراموشش نمیکنم! ممنون که این فیک ناب و قشنگ رو برامون نوشتی! تا داستات دوباره دلمون واست تنگولیده میشه😭😭😭😭 زودی پیشمون برگرد ! دوست دارم عزیزم! خسته نباشی! 
    پاسخ:
    سلام عزیزم ..خب خداروشکر که اینجوری بوده*_*
    مرسی عزیزم خوشحالم ک دوس داشتی پنج ساله رو
    حتما برمیگردم ..سلامت باشی لاو یو تو
    خسته نباشی... ممنون که وقت گذاشتی و اینکه خیلی خوب و عالی بود...
    پاسخ:
    سلام باشی^^
    مرسی از تو
    سلام شقایق جان.کلی حرف دارم که بگم ولی نمیدونم چطوری بگم. من خیلی فیک میخونم. ولی کم پیش میاد قلم یه نویسنده رو تا این حد دوست داشته باشم.وقتی میگفتی نویسنده تو این قسمت گوشه اتاقه، تو سالنه یا .. غیره، ما رو هم با قلمت میبردی همون جا.تصویر پردازیت در داستان عالیه.واقعا رویایی مینویسی.فقط یه خواهش. باز هم برامون بنویس.من که بی صبرانه منتظر کارای بعدیت میمونم.                                                  پ.ن.دلم میسوزه که زود تموم شده. زیاد منتظرمون نذاری ها.....       
    پاسخ:
    سلام عزیز دل..عزیزم چ حرفایی؟*_* راجب احساست ب فیک؟؟
    باعث افتخارمه خب:)
    دقیقا هم چنین قصدی داشتم..فیک باید بتونه خواننده رو ببره کنار شخصیتا..حساشونو حس کنه..واکنشاشونو ببینه و کنارشون پا ب پای داستان پیش بره.خوشحالم ک برات اینطور بوده
    حتما!ولی منتظرم بمون
    عکسشووو لعنتییییی
    گلاش....
    وای اهنگگگگ
    تو مرا بکشتی..
    قربون قلم خوشگل و گرمت بشم که!!!!
    یادم باشه یه دوتا اهنگ برات بفرستم..کاش نشنیده باشیشون :/
    پاسخ:
    برو ببین چ بهشتی راه انداخته تو اتاق کناری:)
    قربون تو بشم 
    باژه بیا بفرس
    هم دوس دارم بخونم هم نه....😭😭😭نمیخوام تموم شهههههههه....
    بخونم بیام کلی حرف دارم ....😭😭
    پاسخ:
    میفمم حستو TT
    بیا بیا برام حرفای قشنگ بزن نیک
    آخرییییش شد :////
    تو صدتا اسپشال بیار ولی این اخرین پارت رسمیشه!!! عررررر
    پاسخ:
    اره دقیقاااا TT
    تموم شد ینیییی؟؟؟؟😭😭😭😭😭قلمتون خیلیییی خوبعععع....لدفا شروع کنین بازم به نوشتن💙💙💙
    پاسخ:
    باورت میشه تموم شد؟ :(((
    مرسی عزیزم ..حتمااا
  • الی ایونهه
  • فرستتتتتت
    پاسخ:
    BESTTT

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی