My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فیک پنج ساله قسمت چهاردهم

سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۱۳ ب.ظ



"پنج ساله"

زوج : ایونهه

ژانر : عاشقانه

هپی اند 

نویسنده : شقایق

HeeDictator89

قسمت چهاردهم



سلامممم

میبینین چه نویسنده ی خوبی دارین؟اصن بهتر از من هست؟؟


خب الان توی فصل جدید داستانیم

کاور جدید چطوره؟؟

حالا بیاین یه بار دیگه تیزر فیکو مرور کنیم *-*

Teaser

دونگهه ای که ته ویدئو بود بیست و پنج سالشه بله *-*

واسه همین دیدنه دوباره ی ویدئو یه حال دیگه ای داره الان.


برا بعضیهاتون سوال شده بود حالا که بیست سال گذشته چه سالیه.

طبق اون چیزی ک بنده ی نویسنده میگم..بیست سال پیش که هیوک دونگهه رو تو خیابون پیدا کرد سال2007 بود و الان 2027 عه

البته این حاشیه ی فیکه ولی ازونجا ک کنجکاو شده بودین گفتم ک تصورش براتون راحتتر شه.


تو یه جمله حستونو راجب دونگهه ای که بیست و پنج سالش شد بگین!

من قبل این که این فیکو شروع به نوشتن کنم کاملا با برنامه ریزی جلو رفتم و از اول به قصد این که بیست سال باید بگذره این داستانو شروع کردم. فقط وسطش شما رو منحرف کردم که فکر کنین ده سال میگذره و بعد که فهمیدین بیست سال میگذره سورپرایز شین.

خب حالا چه حسی دارم...حس خیلی مرگی*-* چون دونگهه ی الان یه پسر بزرگ و بالغه که تفاوت سنیش با هیوک فقط یه ساله و دیگه هیچ محدودیتی برای شروع ژانر عاشقانه ی داستان نداریم..

حالا دیگه میتونین از همون تلاقی نگاه اولشون فصل عاشقانه ی داستانو شروع کنین.

و خطاب به اون عده ای که میگفتن ذهنم مریضه که همچین فیکی مینویسم باید بگم امیدوارم یاد بگیرین دفعه ی بعد کورکورانه قضاوت نکنین و امیدوارم یه روزی بیاین ازم معذرت بخواین که بیجا قضاوت کردین و دلمو شکستین


راستیییی بگم براتون

اگه دلتون برا دونگهه ی پنج ساله تنگ شد نگران نباشید ..تا اخر داستان چندتا فلش بک نوشتم ک صرفا رفع دلتنگی و قندعسله^^


حالا بریم سراغ این پارت طولانی..

سی صفحه برید حالشو ببرین.

نفس ها در سینه حبسسسس که این پارت حساس ترین پارت فیکه..

و لحظه ی دیدار از رگ گردن به شما نزدیک تر عست :|


بدویین که بیشتر از هر وقت دیگه ای منتظرتونم

download


نظرات  (۴۴)

درووود!!! چگونی؟
TNT is here ..
دلم میخواد قربون تک تک جملات و احساسات فیکات برم :/
خب حالا, قربون خودتم میرم! 😅

فدای صورت خیس اشک و هیکل دلخورش خب..
معصومیت چهره ش با دماغ قرمز شده ش..شتتتت!!!  صورت سفید برفی قرمز شدشون کراشمه اصلا ! :/
شدم مث عمو الکس که واس تک تک حرکات هیوک ضعف میره..تک تکککک حرکاتش🙃

پرستاری میخونه!!!! 😭😭😭😭 هعی وای من, فرشته کوچولومون پرستااار شده!!! 
روح و روانمو شست برد با این تعریفاش از دونگهه..

هیجان لعنتیشو نیگا واس دیدن خانواده ش..
بچه ی توو راه ماریا, بچه های مایک, چه استقبال گرمی بشه از هیوک!  چقد دورش شلوغ میشه 😍چه سورپرایزی..
سر و کله زدن با بچه ها خیلی خوبه..
حالا طفل پنج ساله ی هیوک چه شکلی شده ؟
یه پرستار مو مشکی که عین بلبل انگلیسی حرف میزنه و دیگه کره ایش دست و پا شکسته شده..
بچه ی باهوش و مودب و یکپارچه آقا ,با اون دستپختش!!!  دستپختشششششش!!!!!!
هنوزم با لیوان گلدونا رو اب میده ؟😂

دیدنش خیلی یهویی شد..استرس گرفتم منم!  :/ اصلا وقتی نشست توو ماشین نفسا حبس بود..
بوی ادکلن موردعلاقه ش..
حس پخش شدن صداش از پشت سرت.. اووف, انقد بیخ گوشت..
بعدشم که عمو جان اینا رو ولشون کرد واس همدیگه..

واااای وای وای..واهاهای های!
دلم ریخت وقتی تنها شدن باهم..قلبم توو دهنم بود..
چه استرسی که "منو میشناسه یا نه؟ ,منو یادشه یا نه ؟" ..خیلی کشنده س..

چه دیالوگ ماندگاری.. چه مکش مرگ!!!!!!! 
هیوکو یادش بود قربون هیکلش برم..مگه میشه یادش نباشه؟

لعنت..فقط وقتی صورتشو برگردوند و همزمان اشکاش ریخت😭 👌

دارم فیلم میبینم اخه لامصب همش جلو چشممه 😍😭
از دست تو شقاااا, از دست تو😙
💙💙💙
پاسخ:
سلام بمب ناز و همزادم
قربون برو ..منم میشینم قربون کامنتات میرم -__- هه فک کردی
قربون منم برو..منم قربون تو میرم ک خدایی نکرده حقی ضایع نشه XD

واقعا برا هیوکی ک قبل خوابیدن نمیذاشت مایک یه قطره اشکشو ببینه و حالا عین چییی گریه میکنه باید مرد..
لنتی از بس سفیده موقع گریه کردن قرمز میشه صورتش و مماخش و مخصوصا زیر چشاش
لازمه بگم الهی تب کنم پرستارم تو باشی؟TT تازه کدبانوام شده ..اشپزی میکنه.وقتشه شوهر کنه 
دیگه اونقد تو انگلیسی فوله ک کره ای یادش رفته..من جر
نه با لیوان اب نمیده..اون ابپاشه تو عکس اخره کاورو ببین..اونه XD..مثن با هم تصور کنیم فانتزی بزنیم:|
نرگس وسط اون همه استرس موقع سوار ماشین شدن دونگهه..من عاشق اون فلش بک یهویی بودم ک دلیل اون بوی ادکلنو ثابت کرد..
عشق دونگهه ب ادکلن و عطر تن هیوک..
همش استرس داشت..حتی با این ک الکس گفته بود دونگهه اینجوری نیس و تورو یادشه بازم باید همینو میشنید..
تو تمام دار و ندارمی مگه میشه یادم نباشه
:)
اگه ازش روی برنمیگردوند ابروی دلش میرفت..رفت ک نبینه دونگهه اشکاشو.

فدای فیلم دیدنت بشم؟*------*
فرق پرستاری و پزشکی تو کلاسشه 😂😂درامدش بیشتره خب .بعد ی چیز دیکه این الکس و الیزابت نکردن برا بچه ماشین بخرن خوبه خر پولن ها .
پاسخ:
ببخشید دیگه :| دلم میخواس دونگهه ی فیکم پرستار باشه 
این ک گفتم فرق نداره برا این بود که برام مهم نیس پ شغلی داشته باشه و ب کلاسشم فکر نمیکنم 
وا چرا همش دنبال این چیزایی ..پزشکی و درامد و ماشین
ب داستان بچسب ن حاشیه 
من آلان مردم،این روحمه ک داره تایپ میکنه...
حیف که با لپ تاپم و الا کلیییییییییییییییییی ایموجی میذاشتم (:
خلاصه ک خ فیک مرگیه و کلیییییییییی بوس *-:
دست نویسنده ش طلا (:
پاسخ:
بگو روحت تا پارت اخر همراهیت کنه ها *-*
اه منم وقتایی ک با سیستم جواب نظرات میدم اموجی ندارم حس پوچی میکنم:|
مرسی عزیزم فدای تو .بووس
سلام گلم خسته نباشی 
الهی چقدر غمگین و ناراحت کننده بود این قسمت😔
حال هر دوشون قابل لمسِ ، از اینجا به بعد داستان عاشقانه هاشون از حس پدر و پسری به یه عاشقانه دیگه تبدیل میشه فکر کنم🤔، زمانی که داشتم داستانو میخوندم برام جای سوال بود که قراره بین اینهوک و دونگهه داستان چجور عشقی باشه گفتم شاید میخوای عشق پدر و پسری ازشون نشون بدی😅
دیدارشون در عین شیرینی ناراحت کننده هم بود ولی هیوک حق داشت که ناراحت شه دوست داشت خودش باشه و بزرگ شدن دونگهه رو ببینه و تنها تکیه گاه دونگهه باشه اما یهو یه دونگهه بزرگ شده رو دیده فکر کرده بهش نیازی نداره و دیگه تکیه گاه نمیخواد و بهش احتیاجی نداره😢
الهی دونگهه هم که پرستار شده حسم بهم میگم بخاطر هیوک رفته این رشته چون مریضی هیوک یادش بوده میخواسته وقتی برگشته ازش پرستاری کنه 😇 چقدر بچم ناراحتِ 😢 دونگهه هم حس میکنه هیوک دیگه نمیخوادش و دوسش نداره یا فراموشش کرده 😭😭😭
تجزیه و تحلیلم چقدر زیاد بود از این قسمت😋 حالا درست و غلط بودنش بکنار😛
موفق باشی💪🏻
پاسخ:
سلام مرسی فدایت*-*
اره ..دیگه همچین حسی نیس..کدوم پدری فقط یه یه سال با پسرش اختلاف سنی داره؟:)
اره تا نیمه ی داستان عشق واقعا عشق پدرانه و پاک بود ولی از حالا عشق واقعی میشه..اون مدل عشق
ناراحتی هیوک از ندیدن بزرگ شدنش و تصور این  ک دونگهه دیگه باهاش نزدیکی نداره بود..ولی هممون میدونیم اینجوری نیس..وقتی بفهمه همه چیو دیگه دلش نمیخواد دونگهه پنج سالش باشه..عاشق همین مرد بودنش میشه.یکم زمان میخواد فقط
الان هردوشون تو سوتفاهم گیر کردن یکی باید بیاد حلش کنه-_-
مرسی عزیز دلم*-*
خودت چی فک میکنی؟!!!وقتی آپ شد داشتم دیوونه میشدم سر پا بند نبودم 😂😐 
خیلی هیجااااان داشتم .....
مثل الااااااااان .....
وااااای ارهههه دقیقا هیوک همین حرفا رو میزد و الان....تاریخ تکرار شد...
اااا خدا نکنه بیا بهم قول بدیم تا اخر فیک نمیریم و وقتی ب اون پارتای مررررررگ رسیدیم باهم جان ب جان آفرین تسلیم کنیم 🤗🙈
☹خو چ کنم خیلی دوسش دارم ....روز شماری ک چیزی نیس ساعت شماری هم کردم  (175392ساعت 😐) ☹
میگم ک من ی شخصیت پنهانم تو فیکت قبول نمیکنی!!!! 😁😂 قشنگ با تک ب تک لحظات خو گرفتم....
وااااااااای وقتی اینجوری میگی ک من دیووونه تر میشم ک....باز میام تو رو دیوونه و خسته میکنم از بیصبریم .....
وای وای وای.....
( موهای خود را از شدت هیجان میکشد و منتظر می ماند.....)
پاسخ:
اصن خواننده از تو هیجانی تر و بی طاقت تر و کنجکاوتر نداشتم نیک
وای ساعت هم شمردی؟ :)
اوکی بای ..من دگه حرفی ندارم
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییی کم پیش میاد که فیک بخونم چون وقتشو واااقعا ندارم
ولی این فیک دقیقا چیزی بود که باب میلم بود...اینجوری بگم که خط به خطشو دوست دارم و امیدوارم رمزیش نکنید چون منی که دو هفته یبار بخاطر کنکور میتونم بیام به اینجا سر بزنم نمیتونم ادامه اش رو بخونم چون نظر نتونستم بدم
البته تا جایی که بتونم نظر میدم...چون عااااااااااااااالیه
پاسخ:
کار خوبی کردی 
خوش اومدی عزیزم ب جمع ما و خوشجالللللم ک خوشت اومده از پنج ساله 
امیدوارم تا تهشو بخونی 😍😍😍 
هر وقت رمزی کردم میام میدم بهت رمز نگران نباش 
فدات
تو همه دار و ندارمی...!!!!!!!
مردم و زنده شدم تا همو ببینن
وقتیم دیدن...
بعد بیست سال
همه ی دار و ندارشه...
رفته تو خونه ی "خودشون" زندگی کرده
مستقل شده
""پرستار""شده 
مهربونه
مهربونه
مهربونه
غذا درست میکنه
حواسش به همه هست
بزرگ شده
بزرگ شده
بزرگ شده...
خدایا😭😭😭😭😭😭😭🤭🤭
زندگی جیبی دیگه بزرگ شده
هیوک چه جوری با همه ی اینا کنار میاد؟؟🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
شقا خیلی منتظر ادامم که ژانر عشقی شروع شه
با این پیش زمینه ای که ساختی
دونگهه ی جدید با هیوکی که ٢٠ سال خواب بوده
تغییر احساس
همه چی برام خیلیییییییی هیجان انگیزه
لاو یو💋💋💋💋💋💋
فایتینگ💜💜💜
پاسخ:
واعی جانم 
*------------------* 
طرز بیان احساساتت خعلی خوبه 
معلومه چقد برات احساسی و خوب بوده این پارت 
و خداروشکر 
پرستار شده :) 
آشپزی میکنه :) 
تو خونه خودشون زندگی میکنه :) 
منتظر هیوکه:) 
عطرشو میزنه :) 
بمیریم براش خب ؟ 
هیوک نباید با خودش بگه من چکار کردم ک لایق این خوشبختی بزرگم ؟ 😍 
خیلی زود شروع میشه.اصن مهتاب .ته همین پارت چهارده شروع شد .
برا هیوک شروع شد 
و برا دونگهه خیلی وقت بود ک شروع شده بود .
حالا هر چقد تو این پارتای بعدی تعامل داشته باشن و نداشته باشن هم در از عشقن.فقط غیرمستقیم .
لاو یو تووو💞
سلاااام
واااای اصن نمیتونم چیزی بگم هر خطی میخوندم قلبم تو دهنم میزد انگار
چه حس خوبی بود وقتی الکس داشت از هاعه واسه هیوک میگفت.ای جااانم پرستاری میخونه چقد بش میاااد😍😭
دستپختشو خورد واایی😭😭من منتطر بودم برسن خونه هی داشتم تصور میکردم چجوری همو میبینن یهو الکس گف بریم دنبالش داشتم سکته میکردم از هیجان
دم دانشگاش وایسادن واااییی من یه لحظه گوشیو بستم گذاشتم کنار.از استرس داشتم میمردم.فدا انگلیسی حرف زدنتتتت
عطر هیوکو میزنههه ای خدااا😭وقتی تو ماشینم نشست من باورم نشده بود هنوز همو دیدن.هنوز تو شوک بودم.هی میگفتم وای الان چی میشه.چی میگن به هم.هاعه میشناسه یانه.تا توی چشماش نگاه کرد شناختش گف تو هیوکی دیگه من مررردمممم😭😭😭هیوک نگران بود هاعه دیگه بهش احتیاج نداشته باشه ولی گف تو تمام دارو ندارمی😭😭
همیشه آدمو غافلگیر میکنی شقایق.عاشقتممم😭💙
کلا قسمت مرررگی بود.کاورم خیلی خوبههه😍😍😍
عااالی بود شقایق بوووسسس😍😘
پاسخ:
سلام مریمممم 
عاخ آره پارت پراسترسی بود مخصوصا تو ماشین-_____- 
کلا این تعریف کردنا حس خوبی میده ..عین وقتی هیوک داشت میرفت و از عادتا دونگهه برا الکس اینا میگفت..
حتی وقتایی ک الکس از مامان بابای هیوک برا هیوک حرف میزنه رو من خیلی دوس داشتم 
کدبانو شده ،پرستار شده زندگی جیبیمون😭😭💞 
دور سرش بگردم مننننن 
انقد تو انگلیسی ماهر شده ک دیگه کره ای یادش رفته .:) 
اون جمله دار و ندارمی خیلی گیج کننده بود..هم برا هیوک هم اندکی برا خواننده ها 
ک در آینده میفهمین چرا اینو گفت و چرا یادش بود.
فداییییت عزیزممم بوس ماچ🙆🙆
  • یه عاشق ایونهه❤
  • سلام بر نویسنده عزیز...من باز امدم😳کلی حرف دارم والبته کلی علامت سوال؟؟؟
    اول از همه ممنون که همیشه به موقع اپ میکنی والبته کاورم فوق العادس😍😍
    خب چون من چن قسمتو باهام خوندم باید از الان خدمتتون عرض کنم نظرم طولانی خواهد بوود😜
    اون شبی که هیوک داش میرفت احساساتش برام کاملا قابل لمس بود لحظه ای که دونگهه گف بیا بریم خونمون(با اون چشاش😍)بغض گلمو گرفت واقعا انگار داشتم اون صحنه هارو میدیدم لحظه جیغ زدنا دونگهه گریم گرفته بود هر کی نمیدونس فک میکرد واقعا دارم یه همچین صحنه ای رو میبینم وخب این ویژیگی داستانت واقعا قابل ستایشه👐
    اونجا که هیوک براش شعر خوند اروم شد وای که انگار اون اندام سبک پنج سالش دست من بود .....چه خوب تونست متوجه بد خوابیه پنج سالش بشه😍
    خب بعد از فیریز شدن هیوک انتظار داشتم مدتی با خاطرات دونگهه بگذره....یعنی میدونی اینکه بدون اطلاع داشتن از ۲۰سال گذشته دونگهه.....خب فک کنم داستان زود تموم میشه صد البته شما بهترین نویسنده هستین که با نوشتتون اشکمو دراوردین ولی بهتر نبود یه ذره از گذشته دونگهه ودلتنگیاش تو داستان بود نمیدونم شاید یه دفتر خاطرات یا مرور گذشته تپ ذهن دونگهه؟؟
    مایک....💙دوتا بچه دارع کاش عکساشون باشه تا بتونم ارتباط داشته باشم🙈خب ۲۰سال هضمش سخته ولی به قول خودت بهترین راه برا شروع یه ماجرای عشقیع👌👍
    بابت دیدارشون که تپش قلبمو احساس میکردم....فک کردم دونگهه تو ماشین میشناستش 😶ای خداااا خنده داره اگه بگم انگلیسی حرف زدنشو میشنیدم وکلی بابتش ذوق کردمم چرا هیوک بغلش نکرد چرا دورش زد چرا تنهاش گذاش؟؟شاید درستش همینه....من بیشتر از اونا ذوق دارم😜
    اوففف کع چقدر حرف زدم بابت نوشته های خوبت سپاسگزارم وصد البته منتظر بقیشم💋💙
    اووه یادم رف بپرسم......تو تیزر دونگهه کوچولو داره با ذوق دنبال یع قطار میدوه و در اخر دونگهه داره یه قطار درس میکنه.....میشه قضیه این قطارو بدونم؟؟!
    ااا دیگه حرفی نمانده تا نظر بعدی بدرود🙋
    پاسخ:
    سلام خواننده ی عزیز خوشامدی جانم 😍😍 
    مرسی عزیزم.دخترا خوبی باشین من همیشه سریع آپ میکنم 
    بگو تو فقط حرف بزن ^^ 
    من اون دیالوگ ساده رو خیلی دوس داشتم.ینی گفت بریم خونمون ته التماس بود واقعا دل کوچولوش تو اون لحظه خونه رفتنتو میخواست چون میدونس هیوک داره میره 
    آره دیدی حتی اندازه یه مادر یا پدر تجربه نداش ولی فهمید اون بچه چشه و چرا بهونه میگیره.حتی ناخودآگاه فهمید ک میتونه سرگرمش کنه و خوابش کنه.
    اونجا رو طولش ندادم چون نمیخواستم بره تو حاشیه..حتی باعث میشد غم و غصه ی داستان کش دار تر بشه چون این جداییاشون ب اندازه کافی غصه بود.
    باشه عزیزم شاید عکس گذاشتم براتون از بچه هاش.آخه خودم هنوز تصوری از چهره شون ندارم اگه داشتم زودتر میذاشتم 😍
    ارههه دیگه هیچی مانعشون نمیشه..تایم فور لاو😀😍💞🔥 عررر خودم ذوق دارم 
    شاید اگه تو ماشین مستقیم تو چشاش نگا.میکرد میشناختش ولی هیوک حتی برنگشت ک یه لحظه صورتشو ببینه.به هر حال بیست ساله ندیدتش حق داره تو نگاه اول نشناسه 
    فدایت عزیزم خواهش میکنم 🙆💞
     قضیه قطار چیز خاصی نیس.فقط خواستم نشون بدم اون بچه ای ک دنبال قطاره دونگهه س . اینم لو بدم ک قطار اسباب بازی یکی از هدیه های کریسمس هیوک ب دونگهه بود😀
    وای خدا یعنی من میمیرم براشون
    همش منتظرم ببینم زندگیشون باهم چی میشه،، دونگهه چه ۵ سالش باشه چه ۵۰۰ سالش باشه لامصب کلا جذتبه
    حالا تو این سن منتظر مکالمشونم ...( عشق من کیه ؟؟؟ نفس من کیه؟؟؟ ) 
    از هیجان میمیرم
    تشکر فراوان واقعا
    پاسخ:
    عاخ انقد قشنگه تعامل این روزای آینده شون ..همش پر از یواشکیه😍
    نمیر هنوز زوده 
    خواهشات فراوان 😍😍
    آخ قلبم، آخ ننه جون، من فداتون بشم، من مرگ و دیگر هیچچچچچچچچچ
    کم بود سیر نشدم عررررر بازم میخام، قلبون دسسسسستتتتتت
    عاشقتمممممم
    پاسخ:
    غش نکنی یاسمین هنوز مونده تا غش کردنننننن 
    می تو💞💞💞لاب لاب
    سلاااام عزیزم😍😍😍😍😭😭😭😭 بالاخرههههههه دیدش😭😭😭😭😭😭 خدای من خیلی خووووب بود! هرچند من انتظار داشتم که جور دیگه ای هم دیگه رو ببینن😁😁😁😁😁😁 ولی خیلی خوب بود‌‌ و اشکمو در آورد😭😭😭 یعنی الان یه سال فاصله سنی دارن😁😁😁 خوبهههه🌷🌷🌷 بیبی من سرم شلوغ شده بخصوص الان که سر کارم میرم دیر به دیر میخونم فیکو و ۲ قسمت رو یه جا میخونم! در واقع یکی در میون نظر میدم ولی نظر مبدم🌷🌷🌷🌷🌷 فدایت لاوم!
    پاسخ:
    سلامممم خوبی ؟😍😍 
    آره دید ..پیش بینی نشده بود..دوس داشتی این دیدارو ؟>< 
    بعله یه سال ..الان کامل شرایط تبدیل شدن به ایونهه رو دارن😀😀😀
    کلیلیلییی🔥🔥😀
    باشه عزیزم.همین ک با وجود مشغله ت میای و نظر میدی خیلی باارزشه💞
    من الان اصلا نمیدونم باید چی بگم! :')
    چه جوری باید بگم ' عاشقتم ' ؟ 
    لنتی TT. مگه نویسنده داریم از این بهتر که هم زیاد آپ کنه هم به موقع و سر قسمت حساس یه روز زودتر آپ کنه؟ 
    اصلا نداریم از اینا :")
    لاو یو 💙
    خب من برای چند قسمت پیش نظر نذاشتم و الان با کلی عذاب وجدان دارم تایپ میکنم :" .. 
    اون دوتا قسمت جدایی هیوک و دونگهه ..
    که واقعا حرفی ندارم بزنم راجب اون قسمتا :') معمولا فیلما یا فیکایی که میخونم رو من تاثیر نمیذارن ولی واقعا با خوندن این دوتا قسمت تحت تاثیر قرار گرفتم :"'
    من معمولا همه ی قسمتای این فیکو بیشتر از 2 بار میخونم ولی این دوتا قسمتو نتونستم و خیلی خوشحالم که یهو پریدیم به 20 سال بعد و این روند بزرگ شدن دونگهه بدون هیوک جزو فیک نبود :"|
    مطمعنم نه تنها من بلکه همه ی ما الفا طاقت دیدن دردشونو حتی تو فیک هم نداریم :(
    راجب قسمت قبل.. 
    خب خیلی سرش ذوق داشتم البته تهش خورد تو ذوقم چون انتظار داشتم دونگهه هم تو این قسمت باشه اما نبود .. و منم اندازه هیوک وقتی شنیدم 20 سال گذشته شوک شدم :| 
    صحنه پردازیتون خیلی خوبه  و من همیشه میتونم اون فضایی که تو فیک توصیف میکنینو تصور کنم و این باعث میشه حس بهتری داشته باشم
    و این قسمت ..
    دلم میخواست ایونهه ی بیشتری داشته باشه. فکر میکردم قراره همدیگرو تو مهمونی ببینن ولی این طرز رویاروییشونو خیلی دوست داشتم.. 
    غیر قابل پیش بینی و شیرین بود :")
    چه قدر اون فلش بکا رو دوست داشتم امیدوارم تو قسمت های بعد هم شاهد این فلش بکای گوگولی باشیم 💦
    دونگهه هنوز همونه.. همونجور آروم و مطیع .. چه قدر بچم خوش برخورده TT
    حس میکنم هیوک از وقتی که بیدار شده خیلی احساساتی تر شده .. واقعا میتونستم تمام حساشو راجب دیدار دوباره با دونگهه حس کنم از بس که خوب توصیفش کرده بودین :")✨
    بیصبرانه منتظر یه بغل ایونهه ای ام.
    خسته نباشید 💙
    پاسخ:
    ای جان*----*
    منم عاشق شما خواننده های پر ذوقمم خب 💙
    دخترای خوبی باشین من همیشه ازین کارا میکنم 😀
    عب نداره عزیزم .
    اون قسمتا اخیر غم بودن چیز زیادی واسه گفتن نبود عیب نداره.
    آره همه از جمله خودم موافق بودیم با کش ندادنه نبودن هیوک.سخته خب .چون همش روند بزرگ شدن دونگهه بدون هیوکو باید توصیف میکردم.حاشیه هم بود.میخواستم سریع وارد اصل داستان شیم.
    ن بابااا ب این سرعت نمیخواستم دونگهه رو بیارم.یکم باید طول میکشید تا خواننده بیشتر برا ملاقاتشون هیجان داشته باشه.
    حالا زبادم کش ندادم.فقط تو قسمت سیزده نبود.ک ته چهارده دیدش و ازین ببعد قراره ک با هم باشن کلا.همین خوبه:)
    عاره فلش بک داریم😍😍😍خوشال باش 
    اصلا عوض نشده فقط هیکل بزرگ کرده :)))💞 هنوزم مودبه و خوش صحبته .هنوزم فرشته س..هنوزم معجزه ی زندگی هیوکه..
    مرسییی عزیزم 
    فدایت
    سلام خسته نباشی 
    مرسی از نوشته فوق العاده وای هیوکی معلومه دونگه میشناستت تو خانه خودتون منتظرت هست عزیزم چرا گریه اون عاشقانه دوستت داره مرسی عالی بود خسته نباشی
    پاسخ:
    سلامت باشی عزیزممم 
    اصلا عمرا اگه میذاشتم دونگهه هیوکو یادش نباشه..اینا نصف راهو برا عاشقی رفتن ..
    فدااات
    😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
    اخ دستم😐
    پاسخ:
    آروم باش خب 😂😂😂😂💙
    واااای اینو یادم رفت بگم من ب قدای انگلیسی صحبت کردنش😍😍😍یا کره ای صحبت کردن دست و پا شکستش😍😍 اصلا مردم ک اینقد ک کیوت بود 😍😍😍

    وای شقایق ایم من باید تو کتاب گینس ب عنوان صبورترین خواننده ثبت بشه ! از دیروز زدیم بیرون، خارج شهر انتن نبود،نت نبود،.... و من در خماری داشتم دیوونه میشدم الانم ک آنتن هست نت E!!!!فک کن با چ سرعتی من دان کردم و بعد کامنت گذاشتم 😐
    نصف موهام از دست تو سفید شد نصف دیگشم از این سرعت !!!!
    پاسخ:
    بچه امریکایی شده دیگه😎😎 
    کره ای هم دیگه یادش رفته :))) 
    وای نت E ؟ ینی شتا شت😐 بهت افتخار میکنم بابت صبرت 
    واااااای شقاااایق جوووونم 😭😭😭😭
    چقد پر از احساسای خوب بووووود ....
    واااای وقتی از هائه میگفت براش .... اینک چقدرررررر بزرگ شده ....اینک چقد باهوشه.....اینک چقد دوس داشتنیه .... اینک آشپزی میکنه.....اینک مستقل شد و رفت خونه خودشون !!!(خونمون...خونه من و تو) وقتی داشت عمو الکس براش تعریف میکرد تو دل منم هعی کیلو کیلو قند آب میشد 😢
    چقدررررر دور بودن از هم 7305روز(ب روایتی 7308 روز(اون سه روز اضافه برا ریکاوری کامل!!!!))!!!
    بعد این همه همو دیدن😭😭😭😭😭😭😭😭 واااااای هائه بیبی عطر هیوکشو میزنهههههههه بعد این همهههههههههه .....میفهمییی؟!!!منو کشت با این حرکتش ک!!!
    نمیدونم چرا وقتی رفتن سمت دانشگاه من از استرس (خیلی ببخشید) حالت تهوع گرفتم!!!!تا آخرش جون دادم!!!!
    واااای وقتی هائه زنگ زد ب عمو دلم آتیش گرفت 😭😭😭😭 چ مظلووووووم😭😭😭😭
    "صحنه بیست سال پیش دوباره رو ب تکرار بود...
    یک بیست و پنج ساله شبیه پنج سالگی اش گوشه خیابان سر بر زانو هایش گذاشته بود و گریه میکرد.....
    آنموقع بخاطر تنهایی اش.....
    و اینبار بخاطر کسی ک تنهایش گذاشت..."
    خیلییی خوووووب بود لعنتیییی 😭😭😭😭😢😢😢
    "و هیوک تنهایش گذاشته بود و راهش را برگشته بود....."😭😭😭😭😭
    نهههه هیوک تنهاش نمیزاره ک 😭
    اون سوالایی ک هیوک از خودش میپرسید منم تا قبل از اینک این پارتو بخونم با خودم راجبشون فک میکردم ولی تهش ب این میرسیدم ک هائه اینطوری نیس 😍
    هیوک نمیدونه با بیبیش چ کرده 😍
    میدونی چی خیلی حال میده؟! اینک بره خونشون بعد ببینه همهههههه چی مث قبل از رفتنشه.... اتاقشون...گلاشون.... اون درخت کریسمس و کادوها...دکور خونه .....کلا همههههه چی 😢🤗


    واااای مایک دوتا بچه دارههههه😍 تو این پارت ب شدت ابهت مایک و درک کردم ک چقد مررررد شده😍😍😍جانم هیوک چ مودبه چون بزرگتر از خودش شده بود نگفت احمق 😂😂😂😍😍😍
    ماااااریا هم برا خودش خانومی شده انگاری 😍😍😍😍

    وااای تو تیزر اونجایی ک یهو هائه 25 ساله رو نشون میده لحظه دیدارشون بووووود؟!!!!!!
    عزیزاااای دل من😍😍😍فداشون بشم من😍😍😍
    از کاور جدید هم ک نگم برااات 😍😍😍 نگاه کردنش حس خوبی میده بهم 😍

    از خودتم ک نگم برات و میدونی ک چقد عااااشقتم 😍😗
    خسته نباشی و ممنووووووونم ی دنیاااااا
    ی بغل گندهههههه با فشااااار محکم😁❤
    ماچ ب لپت قشنگم💋❤💙

    پاسخ:
    سلام نیکم 
    اینننننننقد در حد چی منتظر این قسمت بودی حالا ک آپ شد چ حسی داری ؟💀💀
    یادته موقعی ک هیوک داشت میرفت هم دقیقا همچنین حرفاییو داشت ب الکس اینا میگفت؟ توصیه هاشو میکرد از عادتاش میگفت ..از باهوش بودن و چیزایی ک دوس داشت حرف میزد..
    حالا بیست سال گذشت و به جایی رسید ک برعکسش اتفاق افتاد و الکس حالا داره از دونگهه براش تعریف میکنه و دلش میره..
    خدایا تو حتی روز شماری هم کردی 😐😐😐😐 الان برات بمیرم یا چی ؟ جر بخورم برات ک انقد خواننده ی خوبی هستی یا چی ؟😭😭😭
    تنش بوی هیوکو میده:) فک کن هیوک عاشق اون عطره و حالا داره می بینه دونگهه هم همون بوی عطرو میده.عطر مورد علاقه ش. رو تن آدم مورد علاقه ش.
    تازشم این ک تهوع گرفتی از استرس ینی خار واکنش و خار فرو رفتن در داستان ..
    و من ب خودم میبالم بخاطر داشتن خواننده ای چون تو 💙🙆
    وای تازه این ک چیزییییی نیس 
    خیلی چیزا قراره تکرار شه 
    حتی هیوک دونگهه رو مجبور ب بازسازی شون میکنه ☺☺☺ انقد قشنگن نیک 
    با هم میمیریم برا اون پارتا تو فقط صب کن .
    همه چی عین قبله .تنها چیزی ک تغییر کرده هیکل دونگهه س :)) 
    هیوک دیگه باید رعایت کنه ادب داشته باشه جلو مایک😂😂 بمیرم ک هنوز عادت نکرده دلش میخواد فوشش بده 
    آره میتونی اینجوری تصور کنی اونجا لحظه ی دیدار بود و دونگهه اون لبخند ملایمو تحویل هیوک داد 
    و نویسنده جان باخت :| 

    منم از تو ممنونممممم خواننده ی خوب و پر انرژی من 
    کلی انگیزه میدی بهم 💙🙆💞💞ماچ ماااچ
    بی نهایت زیبا بود الهی قربونش بشم واسه خودش پرستار شده تو با چشمات همین که به هیوک نگاه میکنی خوب میشه الهی فدای گریه هاتون بشم چقد گناه بودند ۲۰ سال دوری دیگه تموم شد هائه غذای خوب خوب براش درست کن غم تو دلش نمونه رویایی بود عاللللییئییییییی بودعکسی گذاشتی هم خیلی ازش خوشم اومد💋❤❤
    کاری کردی که منم مثل خودت ساده بشم
    منه مغرور انقدر پیش تو افتاده بشم
    کاری کردی راحت بگم دوست دارم 
    وقتی اسمتو میگم دست روی قلبم بزارم 
    حالمو ببین مگه میتونم ازت جدا بشم 
    تا نفس ندی مبینی من نفس نمیکشم 
    چشمام تو چشماته اما نمیدونم تو گریه میکنی یا من تو بارونم 
    پیش تو حاضرم از دنیا بگذرم من دنیا اومدم تو رو ببینم و برم 
    پاسخ:
    به به ببین کی اومده شاعر خواننده ی من 😍😍😍😍
    این شعرا رو از کجا میاری واقعا ک انقد خوبن ؟ اهنگن ؟ 
    قربونش برم کدبانو و پرستار شده حالا فقط مونده عروس هیوک بشه😂😭😍
    سلااااااااام...😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭...خداااااجون لحظه دیدارشون نفسم درنمیومد😭😭😭😭😭...دونگهه پرستاری میخونههههه....آهههه خداااا😭😭😭😭😭اونجاک گف توهیوکی همه داروندارمی😭😭😭😭😭خیلی خوب بودشقایق خیلی عااااااااالی بووووود😢💙💙💙
    پاسخ:
    سلام گریه او😂😂😂
    در جریانم ک چقد استرس داش واسه همین گفتم آماده باشین😭😭😭
    الهی تب کنم پرستارم تو باشی  
    فدات عزیزم ممنونم 💙🙆
    سلام عزیز دلم 
    وای بی نظیر بود جمله به جمله که میخوندمش قللم میومد تو دهنم این همه دلتنگی ها ،بی قراری، انتظار کشیدنا، ندیدن ها ،نبودن ها، لمس نکردنا تموم شد شیرین ترین جمله ای که میشد قاب گرفت تو همه کس منی رو با اعماق وجود میشد بغل کرد اخه مگه میشه یادش بره یادت نفست چشمات رو یکی رو که با تموم وجودت حسش کردی رو یادت بره تو قلب شومال خودت کردی خود خودت چطور میتونه تو رو نخواد بدون تو برای یکی دیگه بتپه محشر بود تو دیگه نیمی از وجودشی پرستار هم که دیگه هست اشپزییم که درجه یک در نتیجه هائه ات هم روح هم جسمتو هر دو تا جلا میده منتظر قسمت بعدیش میمونم تا شنبه که روحم به پروازه معرکه بود تو بهترینی
    وانگاه که چشمانت شروع واقعه بود💕🔫🔥💖😍😍😍😍😍💋💋💋💋💋
    پاسخ:
    سلام فائزه جان 
    ارهههه خیلی حس داشت این پارت .خواننده کلی باید با فیک خو گرفته باشه و رفته باشه تو فضاش ک تمام اینارو درک و حس کنه.ک تو انگار همهشو درک کردی😍😍💙
    آره دقیقا..چجوری میتونه تو رو یادش بره..تو همون موقع رفتی تو حافظه ی بلند مدت دونگهه هیوک ..هیچ وقت تو رو یادش نمیره حتی اگه صورتتو یادش رفته باشه وجودتو یادش نرفته 
    مرسییییی عزیزم 😍😍😍😍😍🔥🙆
    سلااااام نویسنده ی پرحاشیه😂 چگونه ایی✋🏻😍
    جدا سر هیچ فیکی ندیده بودم خواننده ها اینطوری جامه بدرنا😂
    ببین چهههه کردی باما😂😐
    اول از همه بگم که فکر میکردم این قسمت کلا ایونهه اندر خلوت خودشونن
    سعی میکنن بشناسن همو اینا....ولی خب همش پنج صفحه اخر وصالشون بود☹️
    ازاین جهت ضدحال خوردم😂😂
    پسر مایکل همش هفت سال از من کوچیکتره😊هفت سال که چیزی نیست
    تازه این امریکاییا متمدنن براشون سن اینام مهم نیست که☺️
    عروس مایک منم😊😏
    و آما...ایونهه این قسمت بااینکه کم بود خیلی شیرین بود
    میدونی استرسایی که هیوک داشت واقعا داستانو طبیعی کرد
    من همش میگفتم چطوری قراره احساسات وحشتناک یه ادم که بیست ساله از همه افراد زندگیش به خصوص مهمترینشون دونگهه دور بوده رو شرح بدی...ولی واقعا عالی بود و من لذت بردم
    اون استرس و هیجان و از طرفی نگاه نکردنش وقتی رسید بهش...
    همه اشو تجربه کردم و دقیقا انگار جای هیوک بودم...
    عرق کردن دستاش...بغض کردنای بدون کنترلش...اینکه میترسید دونگهه رو نگاه کنه...
    همش قابل لمس بودن و این خیلی خوب بود..حس میکردم تو ماشین نشستم دارم نگاه میکنم به این صحنه...
    واقعا ترس از عوض شدن یه نفر وحشتناکه...حتی کسی که فقط چند ماهه ازش دوری...
    چه برسه کسی که بیست ساله ندیدیش...
    این ترسو بیشتر هیوک داره تا هاعه...دونگهه ام میترسه ک هیوک نخوادش و کاملا مشخصه
    ازاینکه از فرار کردنای هیوک تعجب کرد یه حسی رو القا میکنه که دونگهه ام میترسه از عوض شدن هیوک بااینکه میدونه تو این مدت فقط خواب بوده...
    ولی شرایط هیوک خیلی سخت تره...حس میکنم به همه لحظه های زندگی دونگهه که بدون خودش گذشته حسادت میکنه...!
    من ک همچین برداشتی داشتم و واقعا واقعا واقعا دوس داشتم این قسمتو
    عالی بود به معنای واقعی کلمه!تو هر فیکت میشه پیشرفت نویسندگیتو دید✋🏻☺️
    خسته نباشی دلاور😂😍
    پاسخ:
    سلاامم یلدا 
    وای چ لقب شاخی😂😂😆😎مرسی تو خوبی ؟ 
    جون بابا باعث دلخوشیه☺
    نه اگه ب اون سرعت همدیگه رو میدیدن هیجان نداشت و کلیشه ای بود.حالا حالا ها قراره کش بیاد تا اینا بشن ایونهه. اونقد کش بیاد ک خواننده واسه یه بغل ساده شون له له بزنه. اینجوری احساسات خیلی بیشتر قابل انتقاله .
    الان غیر مستقیم داری میگی دلت میخواد زنش باشی ؟😀 نمیخواد مقدمه بچینی بابا..اون دو تا بچه از توعن..الانم منتظر نشستی با بچه ها تو خونه ک مایک بیاد دنبالتون ببرتون خونه عمو الکس جشن بازگشت هیوک ..کیف کردی ؟😎
    خب خداروشکر ک همه چی اوکی بوده و مشکلی نداشتم تو انتقال اون حس.
    هیوکم اول خیلی میترسبد.ک دونگهه چون بزرگ شده عوض هم شده باشه ولی الکس بعد یکم درد و دل کرد ارومش کرد.
    آره حسادت میکنه..مگه میشه دلش نخواد صمیمی باشه با این دونگهه ی بیست و پنج ساله ؟ 
    به تمام آدمایى ک با دونگهه صمیمی و راحتن حسادت میکنه دلش میخواد ب جای اونا باشه.دست خودش نیس اصن..
    وای مرسی عزیز دلم 😍😍😍فدای تو مرسی از تو
    وایییییییییییی یعنی شقایق جونم من عاشق خودت و قلمت هستم من هر فیک ایونهه یی می خوندم حالم بد میشد اینقدر ناجور بودن تا صدایم کن تو رو خوندم از احساساتشون موضوع همه چیزش لذت بردم بعد امشب شروع کردم 5 سالگی رو همین الان پارت 14 رو تموم کردم یعنی مرگ چقدر دوست داشتنی وایییییی هیوکی عزیزم چقدر احساساتش رو دوست دارم دونگهه 5 سالم که دیگه نگووووووووووووو
    پاسخ:
    سلامممم خواننده جدید
    مرسی عزیزم*-*
    ناجور منظورت انسیه یا موضوعات کلیشه ای؟عاااح درک میکنم-___-
    قربونت برم لطف داری.امیدوارم تا تهش دوسش داشته باشی
    سلااااااام 🤓
    اول از همههههه بگم عجب کاورییییه عاااالی و دوست داشتنی😍💙
    دوم از همههههه مرسییی ک زودتر از موعد اپ کردیییی😍😍😍
    سوممممم عرررررر با اینکه ۳۳ صفه بود اما من ارووووم میخوندم دیر تموم شه بس این قسمت خوب بود😭😭😭😭
    وای اخه من چ کنم با هیوکی ک تا از هائه اش شنید اونقد سرحال و پر انرژی شددد؟؟
    چقد عمو الکس خوووبههههه فرشتس لامصب فرشتهههه باید عمو لیتوک میبود😁😍😍😍برای دونگهه کم نذاشته ازونور حواسش به همه مراحل درمان هیوکشم بودهههه 💗💗💗💗
    وای وای وایییییییی ک چقدرررررررر دونگهه بزرگ شدههههه ولییی اصلا رفتارش عوض نشدههه مهربون با همون دیدار اول اونجوری با مثلا غریبه حرف میزد میبردش بیرون خب بیشار عااااشقش شدممم ک😍😍😍😍😍💙
    الکس از دونگهه میگف من شونه های هیوکُ ماساژ میدادم جفتی باهم کف و خون قاطی میکردیم😭😍😻 
    خدااااا گفتهههه میخام برم خوووووووووونموووووون 😭😭😭😭😭😭ادکلن هیووووک میزنههههه😭😭😭😭😭😭میگه همههه دار و ندارمیییییی 😭😭😭😭😭خب فدات شم تو هم همه دار و ندار هیوکیییی عرررررررر😭😭😍وقتی ب الکس گف خیلی نامردی بمن نگفتی واقعا دلم براش سوخت.اونقد هیوک رو دوس داره باید میذاشت بفهمه و همراه مایک بیاد تا هیوک چشماش باز کرد ببینتش😭ولی دروغ چرا اینطوری ک همُ دیدن داستان برام جذاب تر شد😁😍😍😍😍دیگه رفتیم تو فاز اونهه دیگ صلوات محمدی پسند 😁🎊💃💃💃 مرسیییییییی بابت این داستان فوق العادتتتت😍😍😍😍😍😍😍😍😍نمیشه فردا هم ی پارت دیگه اپ کنی؟؟؟؟😂😂😂😂دونگهه تنها داره تو خیابون گریه میکنه گنا داره بریم بخونیم ارومش کنیم😏☹😄😄😄😄💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
    پاسخ:
    سلامممم علیکم
    هوراا کاور خوبه*----*
    خواهش میکنم..میدونستم زیاد منتظرین
    دلش اروم گرفت چون اولش ک بیدار شده بود فهمید بیست سال گذشته از ترس از دست دادنش داشت میمرد..فک میکرد دونگهه دیگه اونو یادش نیس ولی بعدش ک مایک و الکس راجبش باهاش حرف زدن اروم گرفت..
    اصن من خیلی الکسو ستایش میکنم..مایک و الیزابت هم همینطور ..خیلی نقش پررنگی تو شکل گیری شخصبت دونگهه دارن..حتی خوده هیوک..چون پیش اونا بزرگ شده دیگه.
    قربونش برم معلومه ک عوض نمیشه..فرشته ها همیشه فرشته ن..معجزه ها تا اخرش معجزه ان..تازه زندگی واقعی هیوک شروع شده.
    منم صندلی عقب ماشین نشسته بودم سینه م را شرحه شرحه مینمودم XD بعد الکس حرف میزد بی صدا اشک میریختم اونجام ک گفت غذاها دستپخت دونگهه س نزدیک بود خفه شم:|
    هیچی دیگه همشونو نشسته بودم از نزدیک میدیدم
    بخاطر سورپرایز شدنش دلخور شد..چون حتی روحشم خبر نداش هیوک بیدار شده و مخصوصاااا برگشته لس انجلس 
    این مدل ملاقات خیلی هیجان انگیز تر بود تا یه ملاقات از قبل برنامه ریزی شده تو خونه الکس اینا.
    مثن بره دانشگا دنبال زندگی جیبیش بعد ببینه چقد مرد شده :)
    لوس نشو دو بار پشت هم عاپ نمیکنم
    فداییییییییییییییت*-*
    نزدیکه از خوشحالی سکته بزنمممممم
    پاسخ:
    ژوووون XD
    هیوک از سرطان نجات یافت و نزدیک بود براثر سکته قلبی بمیره که اخه!اخه عمو جان این چه کاری بود کردی یهو دونگهه رو آوردی کنار هیوک!!!هضمش سخته خو واسش😣حداقل اول عکسشو نشونش میدادی...زنگ میزدی بهش صداشو رو بلندگو میذاشتی...عی خه دا...فک کن بخوابی بعد ببینی یهو نینی ۵ ساله ت شده یه  مرد ۲۵ ساله.خوبه باز دونگهه هنوز یه سال ازش کوچیکتره.آدم زورش میاد یکی که یروز فسقلی ای بیش نبوده واسش حالا بشه بزرگترش😑😑ماریارو میگم😑حالا البته هیوک بزرگواره مث من زورش نمیاد😂
    پاسخ:
    چ بهتر ک این استرسو همین بیرون متحمل شد تا توی جشنی ک قرار بود شب برن..چ بهتر ک الان فرار کرد..اگه تو جشن جلو همه فرار میکرد یا گریه میکرد چی ؟ اونموق دلش رسوا تر میشد..
    عزیزممم ماریا فسقلی الان خانمی شده*-*
    دونگههههه قشنگمممممم
    دونگههههههههههه قشنگممممممممم 😭😭😭😭😭😭😭😭
    گریه هیوک چی میگفت 😭😭😭😭😭😭
    چرا این کارو با قلب ما میکنی 😭😭😭😭😭😭😭
    غذا کره ای درست کردنش چه قدرررر خوب بو
    پاسخ:
    باید بگم از الان باید شاهد گریه های بی وقفه ی هیوک باشین 
    😭😭😭 
    چکار کردم مگه 😭😭😭😭 
    دستپختشو بخورم خب😭😭😭
    عه یادم رفت راجع به دونگهه ی بیست و پنج ساله نظر بدم!
    به نظرم دونگهه همون دونگهه اس از کاراش و رفتارش و روحیاتش معلومه ک تغییری نکرده تنها چیزی ک تغییر میکنه نوع عشقش به هیوکه
    پاسخ:
    آفرین درست گفتی 😍
    سلام
    میدونی من چهارسال پیش با خوندن فیک ایونهه الف شدم یعنی کلا از روی یه فیک از دونگهه خوشم اومد و بعد الف شدم و این حرفا سه سال اول هر فیک ایونهه ای ک فکرشو بکنی و نکنی رو خوندم چه فارسی چه ترجمه ای و چه انگلیسی و باید بهت بگم هیییییچ کدومشون به اندازه ی این پارت منو احساساتی نکرده بود یعنی واقن فک کنم اشک تو چشمام جمع شد!
    الانم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم...
    تو فلش بک که دونگهه میخواست بوی هیوکو بده... دیدن دوبارشون... هنوزم بعد از ۲۰ سال همه ی دار و ندارشه... اینکه رفته "خونه اشون" زندگی کرده... غذا درست کردنش... واقعا هم به شخصیت دونگهه میاد پرستار باشه از مریضاش مراقبت کنخ و بشینه به حرفاشون گوش کنه...واقعا دوست داشتنی بود 
    فک کنم این پارت موردعلاقم از فیک شه! خیلی دوست داشتنی نوشتی*-*
    و اینکه مرسی ک زود آپ کردی*-*
    .
    (میبینی مثل همیشه کلی غر نزدم واسه اینه ک خیلی احساساتی شدم بعدا دوباره میام به طور کامل غر میزنم:| یادم نمیره:|)
    پاسخ:
    سلام ^^ 
    وای واقنیییی؟*-* قلبم آب شد پایین ریخت .خوشحالم واقعا خوشحالم 
    آره خب این پارت خیلی بود هم از نظر تعداد صفحات و طولانی بودنش و هم اتفاقایی ک توش گنجانده شد.هیوک تو بیمارستان راجب دونگهه فهمید ..فهمید پسر کوچولوش پرستار شده فهمید داره تو خونشون زندگی میکنه 
    بعد برگشت به لس آنجلس ..دستپخت هائه رو خورد و تو کمتر از چند دقیقه بعد تصمیم گرفت بره ببینتش 
    خیلی پارت حساسی بود.خودمم به عنوان مهم ترین پارت این فیک دوسش دارم .
    خواهش میکنم ^~^ 

    ینی احساساتی نشی غر میزنی سرم ؟😂😂
    سلاممممممم😍😍😍 بله شما اصا تکی😍💙
    کاورم که عالیه😌 ادیتور خودمی دیگ😶💙
    عخ عخ تیزرو که نگو تیزرو هر بار که فنمیداتو نگاه میکنم اونم یه دور نگاه میکنم😍
    اگه ۲۰۲۷ باشه که من از ایونهه بزرگ میشم😂😂😂 😍😍😍 
    اممم حسم راجب دونگهه ی ۲۵ ساله؟ دونگهه همیشه ۵ ساله ست😍 حتی الان که ۳۲ سالشه هم مثه یه بچه ی ۵ ساله س
    عاغا چقد طولش دادی تا دونگهه رو ببینه😂😂😂 از استرس نفهمیدم چی خوندم😂😂
    دیدار اولشون بعد بیست سال😢😭 الان باید خوشحال میبودم ولی اخرش دوتاشونم گریه کردن بغض گرفتم😭 
    مایک اصا فرشته ی نجاته😍 عا راستی یادم رف بگم😑 چرا مایک عروسی کرده؟😭😭😭😭 دوتا هم بچه داره😭😭😭  عاخه چراااااا😭😭
    شکست عشقی خوردم بدجور💔 مایکمممم😭 
    زودی شنبه بشه ☺️💙
    پاسخ:
    سلاممممم الفم 😍😍
    عر خب من جررررر😭😭😭💞
    سن فقط ی عدده😂😂😂
    آخ قربونش برم.پنجاه سالشم بشه باز همون پنج ساله ی خودمونه 😻
    همین ک طولش دادم باعث شد احساساتی تر و حساس تر بشه .
    شکست عشقی خوردی ؟😭 نمیخواستم بخوره تو ذوقتون ولی بابا شدنش و بچه دار شدنش یه روند منطقی و دوست داشتنی تر بود .نمی شد ک سینگل بمونه.میخواستم زندگی واقعیو نشون بدم.
    ژون پس فردا 
    شقااااا
    اصن نمیدونم چجوری حسمو بگم ...
    از اولش قلبم تو دهنم میزد تا اخرش
    امروز صد باااار رفتم دور کانال منتظرت بودم
    وااای تا دیدتش شناختش هاعه گفت تو دار و ندارمییی 😭😭
    فرار هیوک خیلی به جا بود خیلیییی من پا به پاش گریه کردمممم 😭😭😭😭😭😭😭 
    هنوزم قلبم تن تن میزنه براشون 😭😭😭
    تا کی پارت بعدو میزاریییی من میمیرممم 😭😭😭
    قشنگترین فیکی که تو عمرم خوندم اینه حالا مطمعن شدم😭
    پاسخ:
    فررررر 
    های 
    خب از بس احساساتی ای و غرق داستانی واکنشات این بوده:) 
    منم ازت ممنونم ک انقد با نوشتم خو گرفتی ک اینجوری عاشقشی 
    😭😭😭😭 
    نگووو جر خوردم.واقعا ؟😐
    سلااااام
    از صبح بیشتر از ده بار کانالو چک کردم واسه این پارت😥😥
    خدایاااا از اولین صفحه قلبم تو دهنم میزد تا صفحه آخر
    خیلییییی احساسی و محشرررر بووود
    همش فکر میکردم یعنی چطوری میشه ؟ دونگهه میره بیمارستان هیوکیشو ببینه؟همو بغل میکنن؟ با هم خجالتین؟ غریبه گی میکنن؟ 
    هلاک شدم تا آخر این قسمت😂خب دلش میخواد بوی هیوکشو بده😢 شرط میبندم هنوزم لباس خوابشو داره
     ولی بهترین مدل دیدارو نوشتی😭😭 به محض اینکه چشمای هیوکشو دید شناختش😭😭 
    دیالوگ دونگهه😭😭 همه دارو ندارمی😭😭😭 لعنتی خیلی یهویی بود دلم پایین ریخت😭من فکر میکردم دونگهه با دیدار مجدد هنوز هیوکو دوست داشته باشه و کنارش آروم بگیره ولی این فسقلی از الان داره عاشقی میکنه خبببب😭
    فرار هیوکجه خیلی به جا و دردناک بود😭😭 دلم یه بغل محکم میخواست ولی این مدل تموم شدنش خیلی قشنگ با دل و قلبم بازی کرد😢 با اینکه قلبمو پایین ریخت ولی خیلی دوسش داشتم😢😢
    دارم واسه اون لحظه بال بال میزنم که دوباره ازش بپرسه عشق من کیه؟ نفس من کیه؟😭😭😭
    من تا شنبه صدبار میمیرم و زنده میشم 😢 خسته نباشی عزیزم❤ هرچقدر بگم عاشق این فیکم کم گفتم❤
    پاسخ:
    سلام ب روی ماهت 
    شکر خدا یه روز زودتر آپ کردم وگرنه هلاک میشدین😅
    منممممم از استرس داشتم میمردم حتی 
    حتما هزار تا فکر مختلف کردی راجبشون از اولین دیدار 
    اصلا دونگهه ی پنج ساله دلش میخواست همه چیش شبیه هیوک باشه. رنگ بالش.کمد..بوی ادکلن..
    آره داره هنوز لباسه رو 
    معلومه ک میشناستش فقط لحظه ی اول نشناخت چون درست نگاش نکرد..دقیق تو چشاش خیره نشد..هر چی ام باشه بیست ساله ندیدتش..حق داره تو نگاه اول نشناسه.
    خدا نکنه زنده بمااان😍😍😍 سلامت باشی 
    لطف داری ک انقد عاشقشی😭💞
    سلااااامممم
     واااااایییی عررررر چقده خوب بود خودااااااااااا داشتم موموردم جا هیوک وااااایییییی دونگهشو دیییدددد وااااایییییی عزیزمممممم اونم بالاخره هیوکیشو دید واااای عرر😭😭😭😭😭
     این قسمت فقط داشتم عر میزدم که بالاخره همو دیدن از همون اولش تااخرش 😂
     انقده تو فیک رفته بود یهو دیدم صفه ۲۸ نابود شدم 😂 ولی خیلی خوب بوووددد وااااایی😖😖😖😖  ینی میخوام دو صفه فقط واسم بنویسم عرررر بالاخره دیدن همو عر😭😭😂 ولی خو نمیخوام حوصلت سر بره خخخ
    از صبه هی نگا گوشیم میکردم که کی اپ میکنی😂 وااااییییی خیلی خیلی خیلی خیلی منتظر قسمت بعدم 😭 فایتینگ  ❤
    پاسخ:
    سلام علیکم 
    موموردی؟😂😂😂😂💙
    از استرس قلبم تو ذهنم بود :| دیدی چ حساس بود اون تیکه جلو یونی هائه؟ -__- ععاااح 
    شما هر نزنین من ک شبم روز نمیشه .با همین هر زدناتون زندگانی دارن و آپ میکنم 😂💙
    من خودم انقد رفته بودم تو فضا ک قشنگ صندلی عقب ماشین نشسته بودم داشتم کنار دونگهه نگاشون میکردم و می نوشتم 
    ژون فدات 💞
    واااای واااای وااااای😍😍😍😍😍😍😍
    بالاخره انتظار تموم شدددددددد😍😍😍😍😍😍😍😍
    خیلی خوب بود خیلی من مردم از ذوق و هیجاااااان😭😭😭😭😭😍😍😍😍😍😍😍😍
    بی صبورانه منتظر قسمت بعدیم😭😭😭😍😍😍♥️♥️♥️
    پاسخ:
    بله 😻😻😻😻😻
    مرسی 😆😆😆
    شنبه در راه عست
    انتظار داشتم بگه وای چقد خوش قیافه شده دونگهه .چه عسلی چه جیگری شده .اینکه دونگهه ی سال ازش کوچبکتره خیلی خوبه .اینجور بیشتر میپسندم تا پونزده سالش میشد .حالا نمیشد دونگهه پزشکی میخوند بجا پرستاری 
    پاسخ:
    وای چ انتظارات عجیبی داری 😂😂 مگه پرستاری چشه اصلا چ اهمیتی داره چی بخونه 
    گفت ولی تو دلش گفت :)
    سلام خوبی؟  
    وای من الان تو شوکم... خیلی خوبییییییی که نذاشتی تو خماری تا چهارشنبه بمونیم 😘😘😘😘عاشقتممممممم
    پاسخ:
    سلام مرسی تو چطوری 
    بله اعلام کردم ک سه شنبه آپ میکنم فداااات😻😻😻
    وای خدای منننن😭😭😭😭
    شقایق باز حسرت ب دل ی بغل گزاشتیموننننن😭😭😭💀💀تو همه دار و ندارمی چطور میتونه یادم بره؟😭😭💀💀عزیزکمممم
    وای دونگهه چقد دونگهس وای عزیز دلم...دلم رفت براش😭😭😭😭😭
    شقایق واقعا تا این قسمت تو کامنتا فقط باید عر میزدیم ولی از الان میخوام از داستانتم بگم😍البته جسارته ها
    اونجا ک نوشته بودی ک قراره ی پارتی باشه با خودم گفتم حتما میره تو مهمونی همرو میبینه اخر سرم با هاعه رو ب رو میشه و ی داستان کلیشه ای مث بقیه داستانا...ولی واقن فوق العاده ای دختر همیشه سوپرایزمون میکنی 
    انقد خوب نوشته بودی ک قلب منم از اون لحظه ای ک جلو دانشگاه پارک کردن تاپ تاپ تند میزد....
    من ک خودم هی کانالو چک میکردم ک فیکتو از دس ندم و خیلی زود بخونمش ولی ده دقه دیر رسیدم...تو ده دقه ۲۷ بار فیکت دانلود شده بود
    ینی عررررر همهههه منتظرن ک بخوننشششش😍
    شقایق کاش فیکات هیچ وقت تموم نمیشد و هی تن تن فیک آپ میکردی برامون😍
    مررررسی ک زود آپ کردیییی
    خیلی قسمت خوبی بودددد😭ایشالا قسمت بد ک فردا قراره اپ کنی😁😈مرگ ترم هسسسسست
    تازه هر کیم گفته بود ذهنت مریضه باید بگم...ب پشما هیوک بگیرشون☺
    پاسخ:
    مهرناززز ینی به همین سرعت بغل میخواستی ؟ نچ نچ باید بیشتر کش دار شه ک واسه یه بغل دیدنشون له له بزنین💀 به این سرعت کلیشه ای میشه ..اصن اینارم در نظر نگیریم.هیوک نمیتونه حتی نگاش کنه چ برسه ب بغل😭😭😭
    دیدی اصن عوض نشده دونگهه ش ؟:) 
    ای جون بگو 
    دیدی من چقد پیش بینی نشده ام 😎😎 فک کردی هیوک برگشت و همه چی ب خوبی خوشی تموم شد ؟😎
    وای چ زود اومدی حتی ده دقیقه ام خیلی سریع خودتو رسوندی .من مرگ سرعتتون💀😻
    آره آخه قسمت حساسی بود .
    می نویسم .خودمم بیشتر از قبل به نوشتن علاقه مند شدم و روون تر شدم.دلم میخواد هی بنویسم 
    خواهش میکنم عزیزم 
    چشم💀💀💙
    ببخشید یادم رفت بگم دستت درد نکنه خسته نباشی❤❤
    پاسخ:
    خواهش میکنم 😂😂💞
    وایییییییی عکسه خیلییییی خوبه
    اینجوری که الکس تعریف میکرد منم دلم به فنا رفت چه برسه به هیوک 
    نمیخواممممممم خیلیییی دیدارشون کم بودددددددد من بازم میخواستمممممممم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭دیدم تموم شد مداد دستم بود از حرص یهو پرتش کردم😂😂
    وای خدا میگه تو همه دار و ندارمی😭😭😭
    عرررررررر😭😭😭😭😭😭
    پاسخ:
    یس کاور جدید 😆
    وای من عاشق وقتایی ام ک مایک یا الکس میشینن از دونگهه براش حرف میزنن ک بیشتر آشنا شه باهاش 
    حرص چرا ؟😂😂😂 
    دار و ندارشه خب☺☺
    وااااااااااااااااای رووووانی شددددم😱
    خدایاااا خیلی خوووووب بود 
    واااای اصن مرررردم و زنده شدم 
    احساس میکنم یه بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد
    خیلییییییی خسته نباشی 😍😍
    پاسخ:
    مرسی خب😍😍
    منم همینطور ..سبک شدم 
    سلامت باشی ^^
    واااای وای وای...کاورووووو!!!!عی خداااااع😭😭😭😭😍😍😍😍من هنو نخوندم..ولی مشخصه عالیه..وای چقد ذوق دارمممم خدااااا
    پاسخ:
    عارع خیلی پارت پرحجمیه هم از نظر تعداد صفحات هم اتفاقات مهم داستان 😭😭😭💞
    یا استخدوووس...
    عکسسسسس لعنتیشووووو نیگااااا!!!! 
    عکس, فیک, سشنبه ,30 صفحههه, دیدار, عکس, 30 صفحههه, دونگهه, هیوک, من, تو,........ 

    پاسخ:
    استخدوس ب فدات 
    برو برو تا هلاک نشدی 
    یا ابلفضللللل
    کاوروووو کاوروووو کاوروووو😭😭😭
    عررررر خدایا چ صبری بم دادی ک قبل خوندن فیک اومدم کامنت میزارم
    ببین شقایق چگونه جادوعه‌مان کردیییی😭😭😭😭یا خدااااااا
    برم تیزرو ببینم و بمیرم و بد بخونم و باز بمیرمممم
    پاسخ:
    دیدی چقد خنگم یادم رفت کاوره پستای تو تلگرامو عوض کنم :|||| 
    از بس عجله کردم.ینی عین آدم نخوابیدم هر نیم ساعت یه بار میپریدم از خواب تا بالاخره بلند شدم اپش کردم .
    تیزرو حتما ببین مهرناز 💀
    واااای سلااااام 😍
    ذوووووق و استرس دارررررم 
    بدوووو ام بخونم
    پاسخ:
    سلام 
    بایدم داشته باشی💀💀💀🔥
    وی جیغ زنان به سمت فیک حمله کرد ...
    فرست نظر :')))) هق ..
    پاسخ:
    ژون 
    اسکار اولین نظر تعلق میگیره به تو

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی