My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فیک پنج ساله قسمت سیزدهم

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۳۷ ب.ظ



"پنج ساله"

زوج : ایونهه

ژانر : عاشقانه

هپی اند 

نویسنده : شقایق

HeeDictator89

قسمت سیزدهم


سلام^^

 اصن کیف میکنین چقد امروز براتون زود آپ کردم؟

اگه بچه های خوبی باشین پارت بعدی هم زود آپ میکنم براتون چون ازین یکی حساس تره


خب اینم یکی از مهمترین قسمتای داستان..

قسمتی که هیوک بیدار میشه

مطمئنم یه بار سنگین از رو دوشتون برداشته میشه و آرامش میگیرین 

چون هیوک عزیزمون دیگه مریض نیس*.*

موقع خوندن این پارت یکم سورپرایز میشین پس اماده باشین.

نگین نگتم -___-


حمله به پارت سیزدهههه

DOWNLOAD

نظرات  (۳۹)

وووووواااببیییویپیمیمیممیمنیمنینقنینیدی
جلوی منو نگیرین میخام برا هیوک بمیرمممممممم
عاخی بچممممم
وقتی چند تا نفس کشید من چن تا سکتع زدمممم وای خداااا چه کیفی برددد اونجا من پر پر شدم
وای خدا دونگهه ۲۵ سالش شددد یا عباس!!!! 
۲۵ اخه؟
حال هیوکیو خریدارمممم
فک کن یکیو ب عنوان بچت بگیری بعد بخوابی بیدار شی ببینی همسنین تقریبا :|
قسمت بعد !!
من همش بعد از اینکه اینو خوندم دارم به ریکشن دونگهه و هیوک فکر میکنم:| 
وایییی خیدااااا قلبم ضعف میره هی:))
مطمینم ک کلیییی سوپرایز منتظر هیوکه
ماریا الان بچه دارم شده حتمی...
دونگهه با بدن گنده و کلی فرقققق!!
مایکو که الان دید..
عاقا منم دلم ی رفیق میخواد عین مایکل عمو هم مث الکس..
خیلی خوب و با معرفتن لعنتیییی T_T فدای چین و چروکاشون شم فدای صبر کردنشون .. خیلی الکس عموی خوبیه 
کل این قسمت اصلا قلبم سنگین شده بود بدجوریا تحت تاثیر مهربونی عمو و بی اف افوک قرار گرفتم .. 
دلتنگییییههه مایکوووو ..
وشت!! پشت در نشست خودمو میکوبیدم به زمیننننن ... اخرته رفاقت این مردددد ..
 الان باید زنو بچه داشته باشه ارههه؟؟ 
هیوک پشماش ریخته بود فک میکرد الان مایک باید یه مرد بزرگسال  و فهمیده باشه ولی اون مث رفیق خودش بود!!(حتما که مایک واقعا فهمیده تر و عاقل تر شده! پدرخوندت ی دونگهه ام هست یجورایی..ولی مطمینم هیوکو دید رفت تو جوونیاش.. چه حالی داشت اونموقع ! باباشم هم .. بعد کلی صبر و .. بلاخره به رویاشون رسیدن.. یکم غیر واقعی بنظر میاد ولی هیوک بیداره,دیگه!)
هیوکو درک میکنن مطمینم و هیوکم خیلی ب زمان نیاز داره تا اطرافشو درک کنه..,واقعا سخته .. وقتی فهمید ۲۵ سالش شده اون کوچولو ..,اخیییییی عزیزمممم انقد دلم واسش سوخت.. از همه عجیبتر حاله هیوکه .. من نمیدونم چرا گاهی به ریکشناش بعد بیرون اومدن فک میکنم خندم میگیره .. 
به عبارتی تو زمان سفر کرده دیگه!!
میره بیرون جوونارو میبینه پشماش میریزه 
ساختمونارو میبینه پشماش میریزه خیابونو ببینه پشماش میریزت
بعد خانودشو میبینه پشماش میریزه و دونگهه رو ک ببینه اپیل میشه اصن 
میره تو سرزمین عجایب!!
وای خدا دونگهه خیلی خوبه نمیتونم حدس بزنم چجوریه ینی الان واهیییییی زودتر بیار بچرو دیههه
فک کن مایک الان میخاد مث قبلن هوای هیوکو داشته باشه ککککککک
مثلا هیوک با یه مرد چهل و خورده ای میرن ددر دودور هاهاهاههاا البته قبلنم از اینکارا,نمیکردن ولی بازم یجوریه دیگه..
 بازم امیدوارم صبر گنده هیوک داشته باشه چون خیلییییی میخاد  غافلگیر بشه ..
خب خب فک کنم از قسمت بعد فیک قراره ایونهه ای بشه(هاهاهاهاههعهههاااا) من یجوریم الان هول شدم نمیدونم قسمت بعدیو چجوری بخونم:-)
الان دونگهه چیکارس؟ چه تیپیه؟ دانشجوعه؟ (الان با کسی دوسته ینی؟:| باشه مردی:/)
بدترین قسمت ک اعصاب منو خورد میکنه اینه که الان کلی خاطرات داره ک هیوک,توشون نیست!
چجوری میخاددد با هیوک رفتار کنه(مطمینم هیوکو یادشه)
امیدوارم همچی به خیر و خوشی بگذره 
دیگه هیچ فاصله ای دردی غمی مریضی ای بینشون نندازی:|

دسدد درد نکنه و محرمم تسلیتت*_*
لطفا قسمت بعدیم زود اپ کن-_-
پاسخ:
واهاااای بازم کامنت طویل 
اول داستان همه برا دونگهه میمردن هیچکس رو هیوک کراش نداش ولی ارههههه بیا برا هیوک جر بخوریم دوتایییی .من پایتم.عاشق شخصیتشم 
دلش خنک نشد وقتی نفساش درد نداش ؟ من انقد سبک شدم قربونش رفتم ک اشک تو چشاش جمع شده بخاطر این ک خوب شده...
آره بیست و پنج :| خوبه یا بد ؟ چ حسی داری ؟ دلت ک میخواس پونزده میشد ؟ یا ن..
عا کلا نقطه ی اصل داستان همینه.این ک هیوک با پنج سالگی دونگهه زندگی کرد و دوباره تو همون سن و قیافه بعده بیست سال مرد شدنشو دید.ینی شخصیت هیوک قشنگ برا این اتفاق میتونه جون بده 💀😭
پارت بعدیو آپ کردما..لحظه ی دیداره.
صبر کن ببینم تو چرا انقد دیر میای ؟ ینی دیر میخونی کلا یا دیر نظر میدی ؟ 
آفرین آره..ماریا حامله س:))
ب قیافه ش میاد اصن؟ اون فسقلیه چرب زبونه ناز.
والا منم میخوام.یه رفیق عین مایک یه عمو و زن عمو عین الکس و الیزابت ..عاح ارزوست 
آره دقیقا..خیلیا میگفتن الکس نباید اینکارو میکرد چطور تونست.ولی کسی ک عمیقا اینو درک کنه می بینه ک الکس یه فرشته ش ک اینکارو کرد.ریسک بیست سالو پذیرفت.خودش پیر شد ولی میخواست هیوک وقتی بیدار میشه مریض نباشه جتی یه ذره..این همه سال صبر کرد واسش.
مایک اصن براش مهم نبود رو زمین نشسته.خودشو سرزنش میکنه ک بیست سال پیش زیاد حواسش ب هیوک نبود و اونججوری مریض شد حالا یه ثانیه هم نمیخواد ب حال خودش رهاش کنه.ک اشتباهای قدیم تکرار شه.تازه الان خیلی پخته تر شده و مسئولیت پذیر تر..ب هر حال ک هیوک حالا بیست سال ازش کوچیکتره:)
واقعا چرا اینقد خوب میغهمی ؟:| ب همه چی فکر کردی 
همه چیزای ک گفتی درسته. هیوک انقد با محیط و ادما و شهر غریبه میشه ک فوبیای از خونه بیرون اومدن رو میگیره یه مدت ..بایدم گیج شه بیست سال گذشته.
آره میشه واقعا هم میشه.حتی اگه از همن لحظه عاشقی نکنن و عاشق نشن ایونهه ی داستان شروع شده س!
از کجا میدونی شایدم هس ..هیوک رفته تو حافظه ی بلند مدتش.
خواهش میکنم فدات*-*
آخر پارت؟😭 ۳۰ صفحه اس پارت بعدی، آخرش میبینن همو؟😭 دق دادی مارو خب😐
مایک ک جذاب هس هنوز ولی بخوام باهاش رابطه ای داشته باشم باید فرزندخونده اش بشم😐 برم تو خیابون بشینم گریه کنم بیاد منو پیدا کنه😐
نمیشه باید ۲۷ سالگیش بچه دار میشد؟ من میخوام برم سراغ بچه اش الان! دختر و پسر فرقی نداره فقط به باباشون برن😐😂 باتشکر:|
پاسخ:
آره آره آره آپ کردم بدو برو بخووون 
من این همه ب فکرتونم کجا دق دارم 
ای بشکنه این دست ک نمک نداره 🚶🚶🚶
تو فک کن زنه مایکه تو داستان خودتی ..بچه هم داری حالا ..دوتا هلوی ناز.چ عیبی داره ؟😀😀
فردا چه روزیست روز وصال است فردا.....💃💃💃
فک کنم تو بغل هم حل بشن 🤔😍😍😍
🙈🙊
من برم ب توصیه ات عمل کنم ....
(😷 این مثلا استتار بود ک منو نشناسی 😶)
پاسخ:
از بس عاشقتم شات گرفتم از صفحه رفتم استورى گذاشتم برات 
منو کشتی با اسمت ..خب؟😂😂😂💞💞💞
سلام
وووییییی عجب چیزی بود این پارت
کارای عموش خیلی احساسی بود😔 الهی مایک چقدر بامعرفته خیلی دوست داشتنیه😢 آخی پشت در اتاقش نشست
حدس زدم باید بیست سال گذشته باشه چقدر بده دوست همسنت انقدرر پیر بشه آخی میترسید مایک دیگه باهاش مثل قبل نشه، من کلا بچگی هائه رو دوست داشتم ترجیح میدادم ده سال بگذره ولی خب الآنم باحاله
واییی یعنی پارت بعد ایونهه همو میبینن؟
ممنون گلم خسته نباشی
پاسخ:
سلام علیکم 
اصلا اینا همشون فرشته ن..😭😭 این همه صبر کردن واسه خوب شدن و بیدار شدنش.حالا هم ک بیدار شد دارن مدام سعی میکنن کاری کنن سخت نگذره به هیوک و دلگرم شه.
ده سال کم بود.واسه شروع عاشقی کم بود .بیشتر شه بهتره 
عارهههه 
مرسی فدات 
سلااااااام من اومدم با تاخیر:| اونم چه تاخیری😐😂 
مسافرت بودم عاقا ببخشید:|
الان من مبهوتماااا این دوتا پارت خیلی سنگین بود😭 رفتن و برگشتن یهویی هیوک
انقده خوشحال شدم درمانو موقع خوابش انجام دادن دیگه پروسه ی درمان نداریم و خوب شده هیوک ایلیللیلیلیییی💃💃💃
من ته دلم حدس میزدم تو بیشتر از ده سال فریز میکنی هیوکو! اگه ده سال بود اونجوری دونگهه پونزده سالش بود هنوز یه حس پدرانه ای میشد داشت🤔 همین بیست سال خوبه! راضیم من! یه سال اختلاف سنی دوس*-*! دونگهه چیشده الان😭😭😭😭 پارت بعدی دونگهه میاد دیگه؟😭 چه دیداری بشه از همین الان ذوقمرگ شده ام واسه اون دیدارT_T
راستی😐 من تازه میخواستم بیام بگم مایکو از تو خواستگاری کنم یا حضوری خدمت الکس برم ک دو روز رفتم مسافرت برگشتم مایک هم سن بابام شد-_____- نه مثل اینکه بابام از مایک کوچیکتره الان-____- این چه وضعشه خب😭 من چجوری قبول کنم مایک ۴۶ سالشه عاخه:| این چکاری بود با من کردی؟
زن و بچه ام داره مایک؟😐تحمل این یکیو ندارم دیگه-_- واقن خیلی شوک بزرگی بود واسم:| منو هیوک فقط درک میکنه:| 
ماریا ۳۲ سالش شدو کجای دلم بذارم😐
چرا به دونگهه اینا نگفتن راستی؟ مایک دونگهه رو میاورد خب دلم واسش تنگ شد😭
 عررررر زودتر چهارشنبه شه! راستی چه خوب ک زود آپ کردیییی من ک نبودم ولی-_- 
خلاصه ک مرسیییی*-* با اینکه منو در مرض کما بردی بیا بغلت کنم واسه فیک به این خوبی*---*

پاسخ:
سلام عزیزمممم 
عه خوش گذشت ؟😍🙆
واقعا هم سنگین بود ..تازه پارت بعد دیگه خیلی سنگین تره :||| 
فک کنم بالای سی صفحه هم باشه .طولانی ترین پارت این فیکه.
آره به هر حال بیست سال گذشت..خیلی بود واسه این ک بشه درمانو تو این مدت انجام داد.منتظر ننشستن ک بیدار شه و شروع کنن درمانو.
آره آفرین ! اگهدده سال می گذشت دونگهه بازم کوچیک بود.من از اول قصد داشتم بیست سال بگذره ک تفاوت سنی کم شه.گولتون هم زدم ک فک کنین ده سال میگذره و بعد سورپرایز شین 😀
آره آخر پارت بعد همدیگه رو میبینن عاااح آماده باش براش 
مایک هنوزم واسه زنه تو شدن جذابه ها ..نمیخوایش ؟ 😂😂 
احتمالا دیگه داره زن و بچه .پارت بعد میخونی .ب من چ تقصیر خودتون بود دل بستین بهش -_-
خواهش میکنم فدات*-* بیا بغل💙(*˘︶˘*)
درووود لاو!  
چطوری؟ :)

چه بهشتیه اطرافشون و چه قبریه اونجا!  سرد و یخ! 
ولی خب دیگه تموم شد..
فدای چشای نیمه باز خسته ی خوابش..هیکل سرد خشک شده ی رو تختش..
لرزشو منم حس کردم حتی !
عجله ی دیدن پسر کوچولوشو داره که زود بیدار شده! 
دونگهه ی حالا بیست و پنج ساله ی کوچولوش! :/
که اختلاف سنیشون مثلا شده یکسال! 

ناموسا 20 ساااال خیلیه!   وای فکر کن بییییییست سااااال!!! 
تبریک هیوک!  تو بخشی از حال اصحاب کهف رو حس کردی!☺

ذوق و اشتیاق مایک!!!  لعنتی این مرد دلتنگ و صبووور! بغلشون چقدر گرم بود..

دلم برای تک تک حرفایی که توی اون سالن زدن پرپر شد..
توو تک تک جمله هاش جا موندم و حل شدم..
یدونه از این مایکا توو زندگیش داشته, خب عوض بشه غصه ش میگیره 😢
تفریحاتشون که جا مونده توو 20 سال پیش..
بازم میتونن مث قدیما برن بیرون ؟ مایک هنوزم دیوونه س!

"کلاس چندمه ؟" ,دانشگاهشم حتی میتونه تموم شده باشه هیوک😔

وای از این تیکه که مایک واقعیتو گفت ب بعد خیلییی احساسی بود!
دونگهه ی 25 ساله..مایک 46 ساله..حتی ماریای 32 ساله..
بمیرم برای هنگ کردنت هیوک!😭
فکر میکرد عموش از دوریش انقد شکسته و پیر شده..
فکر میکرد مایک داره ادای آدمای جا افتاده رو درمیاره که الکی مثلا گریم کرده و اصلا بهش نمیاد..
ولی خب پسر 25 سالشو کجای دلش هضم کنه ؟ اینکه هنوزم دوستش داره یا نه ؟ اصلا چه شکلی شده ؟ قهره باهاش یا نه ؟منتظرش بوده یا نه ؟

چقدرررر شیک و احساسی مکش مرگ بود..
نابودم برای دیدار در دو روز آینده شون! 
تو منو بکشتی!!!!!!
💙💙💙

پاسخ:
سلام بمبببب 
چ خبر جانا 
خوبم^^

آخ نگو ک من مردم قشنگ برا اون بدن سردش ک صورتشم از سرما یخ زده بود.-__-
وقتی ام بیدار شد لرز داش بدن نازش از زیر پتو میلرزید .خعب نباید قربون این موجود رفت ؟
دیدی فک میکرد دونگهه میره مدرسه :) نگو ک هم سن و اندازه ی خودت شده اون بچه 

بیست سال خیلیه ولی واسه کم کردن تفاوت سنیشون لازم بود .حالا خیلی چیزا میتونه عوض شه 
مگه نه ؟ 
دیگه الان محدودیتی تو عاشق شدن وجود نداره :)
مایک خیلی بزرگ شده ..بزرگ ک مه..دیگه حسابی مرد شده ولی اونقدر هیوک براش عزیزه
ک تمام تلاششو کرد بگه من هنوز همون مایکم آروم باش پسر هیچی عوض نشده..

ماریای فنچ الان از هیوک بزرگ تره😍😍😍خدااا*-*
داشت خودشو میزد ب اون راه..میگفت چرا پیر شدی ولی نگاش نمی کرد ..
اصلا دیگه ب جایی رسیده بود ک فک میکرد اینا دوربین مخفیه دارن باهاش شوخی میکنن.
قهر کرده ؟ یادته هیوک میگفت دونگهه بلد نیس قهر کنه ؟ 
فدای تو خا🙆🙆💙
هیوک بنده خدا چقدر نگرانه اتفاقات افتاده در دوران خواب و بی خبریشه
نگران ملاقات بادونگهه که 25 ساله اس,تصورشم براش سخته
بیشتر فکر کنم ناراحته اینکه رابطه اش با دونگهه ممکنه مثل قبل نباشه و این جدایی علاقه دونگهه رو نسبت بهش کم کرده باشه 
پاسخ:
بنده خدا گفتنت منو کشت😂😂😂
منم بودم از شدت استرس و هیجان غش میکردم.بهش حق بدیم.بیدار شده همه چی عوض شده..
یکم طول می کشه ک اوکی بشه و حالش خوب شه
نه واقعا هائه ای ک میشناسم اینجوری نیس ولی من ردس دارم ذهنمو متشنج کنم 😐🙄
واااااای چرا چهارشنبه نمیشههعععع؟!!!!(مو های خود را میکشد...)
پاسخ:
و نیک ما بویی از صبر و تحمل نبرده عست ...
وی هفت ماهه به دنیا آمده است ..
و نویسنده برای هیجانش قربان صدقه میرود..
سلام گلم خسته نباشی🙂
من تازه به خواننده هات اضافه شدم🙋🏻😜
وای که چقدر داستانت قشنگه، چقدر دونگهه ٥ ساله شیرینه ،جالب اینجاست با اینکه دونگهه تو این داستان ٥ سالشه ولی من قیافه الانشو تصور میکنم 🤦🏻‍♀️ ولی بنظرم الانم فرقِ چندانی با بچه ها نداره👼🏻 مثل بچه ها شیرین عسل ،خوشگل،بانمک و معصومِ 🤤  
الهی چقدرم باعث تغییر هیوک شد و باعث شد هیوک بفکر سلامتیش بیوفته و رفتارش تغییر کنه،
چقدر تعامل هیوک با دونگهه ٥ ساله قشنگ بودش😍
قضیه فریز کردن آدماهم چه جالب بود فکر نمیکردم واقعی باشه🙄
٢٠ سال گذشت، چقدر برا هیوک سخت و شوکه آور بود، دوست دارم بدونم دونگهه چیکارس الان🤔 حسی بهم میگه دکتر شده🤓
چقدرم منظم آپ کردی 👏🏻👏🏻
موفق باشی💪🏻 
پاسخ:
سلام عزیزم مرسی 
واهاهای خوش اومدی 🙆😍💙💚💞💃
مرسی عزیزم خوشحالم ک دوسش داشتی .
آره آخه ما الفا باور داریم دونگهه الانم پنج سالشه😂😂😂قربونش برم 
کلا زندگی هیوکو ازین رو به اون رو کرد..نجاتش داد..معجزه ش شد ..
آره واقعیه.تو پی نوشت قسمت ده نوشته بودم راجبش.با همین روش میخواستم فاصله سنیشونو کم کنم .
مرسی عزیزم فدایت💙
وای بالاخره چشماشو باز کرد دوباره به عشق یه نفر که همه وجودشه برگشت یه نفر که منجی شد به شوق اون بیماریش خوب بشه به زندگی برگرده وای لحظه ای که همو ببینن چیکار میکنن چقد لحظه زیبایی میشه 
دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه 
دوباره این دل دیوونه واست دلتنگه 
وقتی از تو خوندن ستاره ی ترانه هام 
اسم تو برای من قشنگ ترین اهنگه 💓💓🔫💎😍😍🌸🌸
منتظر قسمت بعدی به شدت هستم
پاسخ:
چشاشو باز کرد.نفس کشید و درد نکشید ..عاشقشم خب💞
خیلی لحظه ی قشنگیه حتی اگه غم باشه حتی اگه حرف نزنن یا گریه کنن یا هر چی ک باشه 
من عاشق اون سکانسم 
مرسییی هنرمنده شاعره خوانندم😍😍😍😍🙆
سلام عزیز دلم بی نظیر بود👌👌👏🌸
بعضی وقتا حقیقت اینقد تلخه که انگار با پتک به سرت ضربه وادر کردن دونستن این حقایق برای هیوک هم این طوری بود طفلکی چقدر خوشحال بود فکر میکرد همه چیز به این اسونی حل میشه اما دریغ که گذر عمر ادما خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو میکنیم بیچاره مایک چقدر سختی و تلخی که در این سال های عمرش چشیده یه رفیق درجه یک که همه جوره به پاش وایساد وای دونگهه کو چولو الان واسه خودش چه اقایی شده یعنی بفهمه که هیوک بهشوش اومده چیکار میکنه قلبم از شدت هیجان اومده تو حلقم وای هیوک چیکار میکنه دیگه الان هم سن هم شدن یعنی الان دونگهه  چه شغلی داره  به شدت منتظر قسمت‌بعدم تا چهارشنبه یه عالمه مونده قسمت بعدی تیر خلاصه مرسی عزیزم‌ تو چکار میکنی با قلب ما 🔥❤❤❤
لحظه دیدار نزدیک است 🔫💓💓
پاسخ:
سلام عزیزم مرررسییی😍
نگران نباش ..الانم قط خودشه ک سخت گرفته..دیدی ک الکساندر با چ دلگرمی ای از عوض نشدن آدمای زندگی هیوک حرف زد.یا دیدی ک مایک چقدر ساده با هیوک درد و دل کرد ک من هنوز آدم قبلیم هنوز رفیقمی و هیچی عوض نشده.هیوک فقط یکم نیاز ب زمان داره تا با این شرایط جدید اوکی شه.
در آینده خواهی خواند...
کلا ب هر کی ک میبینم زیاد کنجکاو شده همینو باید بگم😂😂💙
فدای تو خب💞💞
آغا دیگگگ...بیست خیییلی بود😑😑😑حداکثر پونزده شونزده ک هاعه میشد بیست و یک و هیوکم بیس و شیش!!!همه پیر شدن اینجوری😭😭😭😭😭😭😭😭اغاااااا زود اینارو بهم برسونین ک ما پرپر شدیم ک😭😭💔💔
پاسخ:
دونگهه ی پونزده ساله با دونگهه ی بیست و پنج ساله خیلی فرق داره.اگه پونزده سالش بود حس هیوک بهش پاک بود چون بازم بچه بود عین پنج سالگیش..ولی الان مرد شده و حس بینشون بی محدودیت میتونه عاشقانه شه.برا همین گذاشتم بیست سال بگذره💞💞
  • زن مایک☺️✋🏻
  • هیوک بیاد...
    بغل کنه دونگهه رو
    بپرسه ازش عشق من کیه...نفس من کیه...
    جوابشو که شنید تازه اونموقع است که قراره خوب شه☺️❤️
    بیست صفحه فیکه باهاش بیست روز میتونم فانتزی بزنم لامصب😂
    پاسخ:
    بشم فدای اسمت ؟😂😂😂💚
    وقتی عاشقش بشه تازه اون موقع داستان شروع میشه😍
    وای پارت بعدی انقد خوووبععهع
    ولی تو فکر کن چقدر قشنگ میشهههه 
    هیوک برگرده خونه اش
    ببینه خونه همون شکلی
    با درخت کریسمس و کادوهای دونگهه کنارش...
    و خود دونگهه ام با تی شرت هیوک منتظرشه...
    نه یه دقیقه فک کن...
    من دیگه حرفی ندارم❤️
    پاسخ:
    ای خدا اسمت چرا اموجی گریه س ؟😂😂💞 حست راجب داستان تو این اموجی خلاصه شده حتما😍
    فانتزیات ب واقعیت شبیه بود..
    الان لو دادم ولی هر خواننده ای ک خو بگیره با داستان میفهمه ک همینطوره☺
    سلام نویسنده جان حرف گوش کنه مهربون☺️✋🏻
    مرسی که زود اپ کردیییی😍❤️
    من همون موقع خوندم ولی چون موقعیتش نبود گذاشتم الان بیام خوب عر بزنم😂
    تموممممم شد بالاخرههههه😭تحمل مریضی هیوک از تحمل مریضی خودم سخت تره
    یعنی حس میکنم خودم مریض شم انقدی غصه نخورم که واس هیوک حتی تو فیک میخورم
    فرشته ی مهربونه عوضی نما☹️همش میخواد تظاهر کنه بدجنسه ولی نمیتونه
    فرشته بودنش از اینور اونورش میزنه بیرون☹️والا اینهمه از هاعه گفتم بذار هیوکمم بگم☹️
    چجوری بخاطر پیرتر شدن مایک جا خورد بچه ام☹️من همش فکر میکردم پاشه چه حسی داره
    عوضش سالمه☺️دیگه ام نفس کشیدنی گلوی خوشگل لعنتیش نمیسوزه😊
    تازه خودش نمیدونه اینکه دونگهه بیست و پنج سالش شده چه نهمتیه☺️
    خودش بفهمه خوب میشه حالش بیاین اذیتش نکنیم😂
    دونگهه هیوکو یادشه یعنیییی؟خدایاااا یعنی باز میره تی شرتا هیوکو بپوشه بخوابه بغلش☹️
    دلم میخواد زودتر ببینم رسیدن بهمممم پس تیریخیدا😂
    توکه حرف گوش کنی بهم تقلب میرسونی پارتارم سر وقت اپ میکنییی
    یه تقلب دیگ☹️زودتر بذار پارتو حتی شده یه روز زودتر☹️
    استرس دارم واس روبه رو شدنشون☹️
    مرسیییییی مرسیییی مرسیییی❤️😍😘
    پاسخ:
    سلام خواننده جان همیشه حاضر واسه کامنت گذاشتن 😍😍
    خواهش عززم..شما دخترای خوبی باشین من همیشه زود آپ میکنم 😍
    حالا سبک شدی از خوب شدن هیوک ؟ 
    مث خودم اونجا ک پشت سر هم نفس میکشید و درد احساس نمی کرد رو خیلی دوس داشتم .😭
    مایک رفیق عزیز تر جونش بود ک از بچگی باهاش بزرگ شد..با هم رفتن مدرسه یا هم رفتن دانشگاه باهم زندگی کردن و حالا با دیدن این ک بیست سال ازش بزرگتره گیج و دلخور شده 
    اما بعده این ک دید مایک هنوز عین قبله و فقط سن و قیافه ش تغییر کرده دلش آروم شد یکم .
    آره دقیقا زدى ب هدف.دونگهه تو هر سنی نعمتیه.
    تو پارت بعدی همو ملاقات میکنن 😍
    باشه .خودمم میخوام زودتر اپش کنم دونت وری 
    خواهش خواهش خواهش💚💙💚💙
    پشمام ریخت
    20 سااال
    کاش همون دونگهه ی پسر هیوک می موند 😭
    حالا چجوری تا چهارشنبه صبر کنیم
    پاسخ:
    عه رسیدی 😀
    چ زود خوندی 
    نچ نچ ..مرد شده شم قشنگه این حرفو نزن 😍
    سلااام شقایق جونم😍😍
    اصن نفمیدم چجوری خوندمش انقد هیجان داشتممم
    واهاایی بیست سااال گذشته.هیوک حق داره شوکه بشه.واسش سخته خودشو تطبیق بده با این گذر زمان.الان تفاوت سنیش با هاعه یک ساله.ینی وقتی باهم روبه رو بشن چی میشه..هاعه چه عکس العملی داره..هیوک چه حسی داره حالا دیگه ۵ساله اش شده همسن خودش😍😭وای خیلی هیجان دارهههه
    مایک چقد خوبهههه😍😭
    وای نمیتونم صبر کنممم طاقت ندارم😭😭😭
    مرررسی شقایق جان.بوووسسس😍😘😘
    پاسخ:
    سلام مریم خوبی ؟ 
    اوه تازه پارت بعدی هیجان انگیز تره..یعنی استرس آور ترین لحظه ی داستان تو پارت بعد جا شده.خودم ک این حسو دارم. 
    با این تفاوت سنی..حتی تصور راه رفتنشون کنار همدیگه هم خیلی قشنگه..چ برسه ب بقیه ی چیزا 
    صبر کنننن سه شنبه آپ میکنم 😍😍😍
    خواهش عزیز دلم 🙆💞💞 
    واقعا بیست سال گذشت، خو بیچاره حق داره شوکه بشه، منم حالا تو فکر خودم میگفتم فوق فوقش 15 سال بشه،
    از اول این قسمت منتظر خبری از هاعه بودم که نشد، عرررر، حالا تا قسمت بعدی که دق میکنم، 
     نکنه هاعه به خاطر این بیست سال دوری وقتی هیوکو دید باهاش سرد برخورد کنه، من که میمیرم،
    فعلا بای تا قسمت بعدیییییییییی،
    بوسسسسس عجیجم
    پاسخ:
    چون انتظار شو نداشت و با اطمینان الکس بهش گفته بود خدا کار ده سال میگذره اینجوری شکه شد.
    الکس دروغ نگفت واقعا هم قرار نبود این همه بگذره .
    قسمت بعد پیداش میشه😍
    شایدم برعکس چیزی ک گفتی اتفاق بیوفته..
    بووسسس
    واااااای من ک تا چهارشنبه پیر مییییییشم ......
    من نمیدونم چرا هنووووزم ذوووووقمندم 😂😂😂😍
    (احساس میکنم خیلی دیگ تو فیک حل شدم😐 اونقدری ک خودمم یکی از کاراکترای پنهانشم 😐😂😂)
    ی حرکتی بگو بزنم ذوقم خالی بشههههههههه....

    پاسخ:
    و این نیک ما کنجکاو ترین و بی طاقت ترین خواننده ی تاریخ بود ...
    برو تیزرو نگا کن چطوره ؟😀
    بیییییسسسسسسستتتتتت سااااااللللللل😱😱😱
    بیست سال گذشتهههههههه😱😱😱
    یعنی الان تفاوت سنی دونگهه با هیوک فقط یه ساله؟؟؟
    الهیییییییی😭😭😭
    احتمالا الکساندر و زنش تا الان باید فسیل میشدن کههههه😂😂😂
    وووییییی
    حالا دونگهه رو میبینه چی میشههه
    یا خداا
    حالا چه جوری ما تا چهار شنبه صبر کنیم خو😓😓😓
    چرا فایل کامل رو نمیزاری😭😭😭
    دق کردیم کهههههه
    پاسخ:
    آره همه همینو میگن اونم کشششش دار 😂😂😀
    آره یه سال..فقط یه سال !
    ن دیگه اونقدرم پیر خرفت نشدن ک..تازه سن پدر بزرگا رو داره الان الکس.
    چی میشه ..در آینده خواهی خواند 😎
    فایل کامل ؟😱😱😱اشتهاتونم زیاده ک ماشالا😐
    دق نکن صبر کن ^^
    ٢٠ ساااااااال؟؟؟؟؟😱
    وای خدا یعنی الان یه سال تفاوت سنی دارن😍🤭🤭🤭🤭
    واسه هیوک خیلی سخته کنار اومدن با این موضوع
    الهی بمیرم دونگهه ٢٠ سال از هیوکیش دور بوده😔😭🤭
    بیست سال خودش بزرگ شده...مایک مرد شده...الکس و الیزابت پیر شدن!!!
    ماریا الان ٣٢ سالشه😱یعنی از هیوکم بزرگتر!!!!😅
    خدایا خیلی چیزا تغییر کرده
    خیلی چیزا تغییر میکنه
    و خب طول میکشه تا همه چی دوباره برگرده سر جاش و همه چی دوباره عادی شه!!!
    من الان وااااقعا فقط نگران عکس العمل دونگهه ام!!!...این که چجوری میخوان باهم روبه رو شن...
    هیوک مث یه پدر دونگهه رو ترک کرد و حالا که برگشته رفیق گرمابه گلستانش شده یه مرد ٤٦ ساله و بچش...شده هم سن خودش!!!!!!
    وای خدا هم هیجان انگیزه هم ترسناک...یعنی یه هیجان همراه ترسه
    هیجان از اتفاقاتی که بین دونگهه ی بزرگ شده و بالغ شده و هیوک میوفته...
    و ترس از این که چه اتفاقی ممکنه بیوفته...!
    عجیبه ولی حسام الان اینجوریه!!
    یعنی دونگهه بعد از بیست سال به یه ذهن بالغ و کامل چه حسی به هیوک داره؟؟
    یه پسر مستقل چه حسی میتونه به کسی داشته باشه که از یه کوچه ی تنگ و تاریک و یه پدر عوضی نجاتش داد...زیر پر و بال گرفتش...بهش مزه ی دوست داشتن و دوست داشته شدن و مورد توجه بودن و چشوند...طی چند هفته وابستگیش بهش به جایی رسید که با رفتنش دنیای دونگهه هم تاریک شد...!!!
    هیوک چه حسی میتونه به یه پسر ٢٥ ساله داشته باشه در صورتی که ٥ ساله بوده دیگه ندیدتش تا الان که این سنی شده؟!اونم در حالیه که انگار یه چرت زده و بلند شده!!!
    هضم کردن همه اینا خیلی سنگینه...من باشم آب روغن قاطی میکنم!😅
    ولی در کل از این که الان دیگه فاصله سنیشون کمه خیلیییی خوشحالم و این یعنی دیگه عشقه که میاد بینشون!!!
    همون عشقی که من میخوام😁😁😁😁😍😍🤭
    خسته نباشی کلی
    منتظر ادامم شدیییییییید
    که ببینم این هیوک قدیمی با دونگهه ی جدید میخوان چیکار کنن؟!؟!😍🤭😁
    عخخخخخخ مایک...الهی بمیرم برا مایک...چقدر احساساتش خدشه دار شده تو کل این چند سال و دم نزده😔😭
    لاو یو
    پرقدرت ادامه بده
    فایتینگ💪🏼💪🏼💋
    پاسخ:
    خوبه ؟ خوشحالی ؟😍
    یه سال تفاوت سنی با ده سال تفاوت سنی خیلی فرق داره.اون جوری نمی شد وارد رابطه عاشقانه شن چون دونگهه بازم یه بچه بود و حس هیوک بهش درست مثل پنج سالگیاش پاک بود .
    عاره تصور کن ماریا ی زبون درازه شیطونک الان از هیوک بزرگ تره 😍
    و دقیقا هم هیوک بخاطر این تغییرا میترسه و دپرس شده .
    خیلی ام چیزا تغییر نکرده.ب جز سن و قیافه های عزیزاش چیزی تغییر نکرده در واقع...اونایی ک بیست سال پیش هیوکو عاشقانه دوس داشتن حتی اگه صد سالم بگذره همونجوری دوسش دارن.هنینجور ک الکس و مایک ب بیدار شدنش واکنش نشون دادن و ثابت کردن ادمای عزیزه قبلی ان پس قطعا بقیه هم هنینطورن نگران نباش.
    آره دقیقا.برا هیوک خیلی استرس اوره ،از طرفی ام واسه دیدن دونگهه کنجکاو و پر هیجانه 
    یکم وقت میخواد تا با محیط و شرایط اوکی شه 
    درست میگی آفرین.دونگهه با بزرگ و بالغ شدنش حساش هم قطعا تغییر کرده نسبت ب قهرمان زندگیش ،البته هنوز چیزی از این شخصیت بزرگ شده ش نمیدونین،تو پارت بعد میفهمین .
    نگران نباش ب این پیچیدگی هم نیس ،دقیقا همونطوری ک بچه داری از هیوک سرد و لجباز غیرممکن بود وخیلی ساده ممکن شد.پیچیده اما ساده !
    کلییییی خوشحال باش از این تفاوت سنی 
    مرسی عزیز دلم سلامت باشی 
    فدااات چشم🙆💞💚💙
    اووومدممم😸
    وااااااای بیستتتت ساااللل خدایییییی🙀🙀
    سورررپرایززز شدم خیلیییییی
    وااای استرس گرفتم یعنی وقتی دونگهه هیوکو ببینه چی میشههه 
    وااای چجووووری تا ٤شنبه دووم بیارم🤦🏻‍♀️
    خستهههه نبااااااشی نویسنده جانم ❤️
    پاسخ:
    ارح..زیاد بود ولی ارزششو داشت ☺
    نمی گم ...در آینده خواهید خواند😎
    سه شنبه آپ کنم دووم میاری؟ 😀
    سلامت باشی عزیز دل💞💚💚
    سلاااااامممم🤚🏻😍
    سررررررمنده امممم بسیاررررررر برا اینکه دفعه قبل کامنت نذاشتممممم اااصن نمیدونم چجوری میگذره واقعاااا
    پارت قبل که کلیییییبیی حسرت خوردم برا دونگهه بمیررررررررررم براش 
    عذر مرا بپذیرررر😔🤦🏻‍♀️ 
    این پارتم هنووو نخوندم گفتم یه کامنت بذارم
    الانم با خوشحاااااالب مضاعفی دارم میرم سراغش
    بازززززم میاممممم
    😍😍😍😍
    ❤️
    پاسخ:
    سلامممم بانو*-*
    فدای سرت عزیزم عیب نداره 
    دیگه حسرتا و غصه ها تموم شد 
    وارد فاز جدید داستان شدیم 😍😍😍
    باشه عزیزم 
    بدووو
    بیست سال؟ بییست سال؟ آخه بیییییییست سال؟؟ یااااااا
    خو بچگی دونگهه تموم شد که.. هیوک هیچیشو ندید... عررررر بمیرم الهی
    با اینحال خیلی خوبه که هیوک خوب شده و لازم نیست تازه بیفته دنبال درمان...
    شقایق جونی.. خواهش خواهش التماس... میشه قسمت بعدو خیییلی زود آپ کنی؟ میدونم خواسته درستی نیست و حتما خودت برای اپ فیکت برنامه ریزی داری ولی خواهش.. فقط همین یبار.. لطفا
    ممنونم عزیزدلم... عالی بود 
    پاسخ:
    خوشم میاد همه اوله نظراتشون همینو میگن 😀
    بله بله در عین ناباوری بیست سال 
    ولی من پشیمون نیستم.از اولی ک میخواستم داستانو شروع کنم قصد داشتم همینقدر بگذره ک سن و دونگهه و هیوک نزدیک شه 
    چشم عزیز دلم زودتر آپ میکنم نگران نباش ،میدونم این پارت حساس بود دوس دارین زودتر بخونین.باشه.
    خواهش گلم💞
    سلام😍 به به چه نویسنده ی گلی داریم😍😘❤️ عاشقتم مای نویسنده💙
    صبح بخیر هیوک جان😍 عخی بالاخره بیدار شد😌😍
    عاغا پشمام ریخت 😐 بییییییست سااااااااال؟😱😱😱 
    استرس گرفتم ینی دونگهه چطور باهاش رفتار میکنه؟😱
     یجوری مایک دستشو مشت کرد فک کردم دونگهه از پیششون رفته😐 چه خبره یکم یواش تر دیگ برادر من😐استرس گرفتم😐
    میشه قسمت بعدیو ساعت ۱۲ سه شنبه آپ کنی؟ 😂چهارشنبه میشه دگ😶😶
    این قسمت خمارتر از همیشه ماندیم... شابد ان روز بیاید... waiting for chaharshanbeh 😐✌️

    پاسخ:
    سلام ژووون چون زود آپ کردم ؟😀😀💙
    بعله گفته بودم شوکه میشین این پارت 
    کلا شما همیشه آماده باشین برا این فیک ،ک ی چیز غیرمنتظره دیدین قابل هضم بشه براتون💀🔥
    ن خدا نکنه .دونگهه غلط کرده بره.داستان تازه اصلش شروع شده 
    آره میشه آپ میکنم 😍
    ژوون😂
    ۲۵ ساااااااال؟؟؟ دونگهه کوچولو ۲۵ ساله شده؟؟؟ 😭😭😭 نهههههه من منتظر بودم ۱۵ ۱۶ بشه این که یه پا مرد شد وای من خیلی هیجان دارم واسه قسمت بعد میخوام ببینم دونگهه چه شکلی شده واااای من طاقتشو ندارم تورو خدا زودتر آپ کنننن 😭😭😭 
    پاسخ:
    خیلی بزرگ شد نه ؟☺☺☺ 
    ینی دوس داشتی پونزده سالش بشه یا الان بیست و پنج سالش شد خوبه ؟ 
    باشهههه عزیزم😍
    سلااااااام😭😭😭😭😭😭😭😭
    نویسنده ای ک زودآپ کند ازفرشتگان استتتتتتت سخنی ازشرلوک هلمز😎😝 خلللاااصه دستت درست واماااااین پارت ...عااااااالی بووووود اههههه😭😭😭ماااایک چهل وشیش سالش شدددده بووود😢😢😢😢😢😢دونگهم بیست وپنج عرررررررر😢😢😢😢😢😭😭😭😭😭😭واااااای ینی دونگهه چجوری برخوردمیکنهههه...حسابی شوک شدم ک ب جاده سال بیست سال گذش...عموالکس حسابی پیرشد😭😭😭😭😭منتظرم دیددددددااااااااااارایونهههههه راااااا😢😢😢😢😭😭😭😭عاااااالی بووودشقایقی
    پاسخ:
    سلام شرلوک من چرا هنوز نیومده گریه میکنی ؟😍😍 این قسمت ک خووب بود 
    من ک همیشه به موقع آپ کردم شکر گذار پروردگار باشین🙆
    آره شاید خیلی چیزا تغییر کرده باشه.الکس و الیزابت الان عین بابابزرگ مامان بزرگا شدن ،ماریا از هیوک بزرگ تر شده و دونگهه حالا فقط یه سال باهاش اختلاف سنی داره ولی اینا همه ب قیمت خوب شدت هیوک تموم شد 
    مرسیی💙
    سلام خسته نباشی
    وای خدا چه انتظار مرگ آوری برای عمویی مایک دونگه و غیر....
    واقعا عمویی چه محبتی به هیوکی داره مایک که نگو هیوکی ترسیده از این 20 سال نگران نباش همه دوستت دارن عزیزم مراقبت هستن روپا بشی هیوکی ناراحت نباش همچی خوبه باشه عزیزم همه منتظرن بخصوص دونگه
    عالی بود مرسی عزیزم مرسی مرسی
    پاسخ:
    سلام عزیزم مرسی 
    انتظاری به طول یه عمر..بیست سال واقعا زیاده 
    ولی ارزششو داشت چون هیوک خوب شد 
    ولی هیچی تغییر نکرده هیوک فقط ترسیده،باهاشون روبرو شه اوکی میشه 
    خواهش عزیزم😍😍😍
    سلاااااممممم 😍😍
    فاکککککک ۲۰ سال گذشتهههه خیداااااااااآاا 😓😲😲😲
    با خودم داشتم حساب میکردم ۱۰ سال گذشته دیگ الان هائه ۱۵ سالشه مایکم ۳۶ :| بد یهو به فاکم دادی ۲۰ سالللل😲 ولی خوبه خخ اخلاف سنیشون به حداقل رسیده خخخخ ووی ووی هائه کوچولو الان بزرگ شدههه خیلی دوست دارم واکنشای هیوکو هائه رو ببینم 😍😍😍😍
     و اینکه اخجاااننن هیوکی خوب شددددد 😍😍😍😍😍🥀🥀 چقده خوشحال شدم خخخخ 
    بی صبرانه منتظر قسمت بعدم فایتینگ میدوستمت❤❤❤
    پاسخ:
    سلام عریزممم 
    عااح خیلی جا خوردی ؟😀 گفتم ک سورپرایز میشین خودتونو آماده کنین 😎
    آره میخواستم اختلاف سنی در این حد کم بشه ک داستان ایونهه ای شه.
    چون ژانر فیک ب هر حال عاشقانه س😍😍😍😍😍
    قربونت برم💞
    بیستتتت سالللل گذشتههههههه؟؟؟؟😱😱
    زندگی جیبی چه بزرگ شده😭😭
    یعنی هیوکو ببینه چی میگه؟چیکار میکنه
    واییییی زودتر میخوام قسمت بعد بیاددد
    نمیشه زودتر اپ کنییییییییی تیری خیدا😭😭😭
    من از صب هی را میرم با خودم میگم اخ جون امشب پنج ساله اپ میشه هیوک بیدار میشه بعد قر میدادم😂😂
    مایک چه بزرگ شده😢
    پاسخ:
    آره زندگی جیبی دیگه مرد شده :)
    آره شاید بخاطر تاسوعا زودتر آپ کردم 😀
    عزیزمممم😂😂😂 حالا باید راه بری قر بدی بگی قسمت بعدی دونگهه رو می بینه 😂😍
    مایک دیگه خیلی بیشتر مرد شده 😭
    وای نمیتونم برا قسمت بعد صبر کنم .دونگهه میدونه هیوک خواب بوده یا براش غریبه است ?خیلی خوبه این فیک لعنتی هیجان داره .زود آپ کن 
    پاسخ:
    قسمت بعد عالیه عااالییی و طولانی 
    دونگهه میدونه.شاید وقتی کوچیک بوده درک نمیکرده ولی وقتی بزرگ شد بهش گفتن همه چیو
    مررسی
    وااااااای بیداااار شددددد....
    بیست سااااااال؟!!!میگفتم خیلی بگذره ده سال بشه!!!!!!!!
    وااااای نکنه هائه نشناسه هیوکو؟!!!!نکنه نخواد هیوکو؟!!!!!
    همش فک میکردم تا هیوک بیدار شه الکس یا ایزابل زنده نباشن 😭😭😭ولی خدا روشکر هستن 😍😍😍
    عززززیزم مااااایک 😍😍😍 
    تا حالا منتظر بیدار شدن هیوک بودم الان ب بعد دیدارشوووون!!!

    مرسییییییی احساس سبکی میکنم الان ..... 
    خسته نباشی ممنونم شقایقم 😍😍😍😍😍
    پاسخ:
    بیست سال گذشت نیک:)
    ولی ارزششو داشت چون خوب شده
    اون هائه ای ک میشناسی اینجوریه ب نظرت؟؟
    خدا نکنه مخصوصا الکس قربونش برم محاله بذارم چیزیش شه قبل این ک هیوک بیدار شه

    خواهش میکنم عزیز دلم
    خداروشکر:*
     ای خدا ای خدا ای خداااا😭😭😭😭😭😭
    بالاخره بیدار شدددد
    هیوک لنتییی مام ۲۰ سال منتظرت بودیممم بد میگی انگار شب خوابیدم و صب بیدار شدم؟من میگم بتید از پشت دست استفاده کرد بگو نههه😭😭😭😭😭بخاطر خدا قسمت بد دونگهه رو ببینههههه بغلش کنههههه عاشقش بشع🤔
    مرسی شقایققققق میبینی چ خوبه زود اپ کنی حالا این ک چیزی نیس اگ میخوای بیشتر کیف بده فردا اپ کن😁😁😁
    باز مرسی ادیتور و نویسنده محبوبمممم😍😘💙
    پاسخ:
    انتظارها ب سر رسید *_*
    کوفت شما همش یه هفته منتظر بودین -__- طاقت ندارین ک -_-
    به همینننن سرعت عاشقش شه؟:)بغلش کنه؟ شاید بشه شایدم نه شایدم من باز دارم گولت میزنم  
    *نیشخند شیطانی*
    تا فردا هنوز شصت درصد خواننده های بدبخت نخوندن فیکو:| صبر داشته باش مادر
    فدای تو*_*
    سلااااااام به بهههه عجب شنبه خوبییییی😀😍🤩🤩🤩
    عجب روزییییه هیوکی بیدار شد بلخره اما ۲۰ سال گذشت عرررررر😭😭😭😭😭
    وای دونگه اش چه مرد شده😭😭😭😭😍کجا بود اصن؟؟چرا هیچ حرفی درموردش نزدن؟؟؟؟؟ولی به نظرم بیشتر از همه ب هیوک سخت گذشت عاغاااا یهو بخابی بلند شی بگن ۲۰ سال گذشته ادم چه حالی میشه😭😭😭من توقع داشتم همون اول ک ب هوش میاد ب جای عمو بگه دونگهه اما نویسنده غیرقابل پیش بینی هستییی😍😁قبل چارشنبه یکی دیگه اپ میکنی؟؟؟؟؟دوس دارم بدونم هائه کجاس و رفتارش وقتی هیوک رو میبینه وووی وووووووی جاااااان مااااا😭😍
    دوست دارم تهههه همه کامنتام بگم مرسی اصن ب خودم مربوطه
    خییییییلیییییی مرسیییییییی خیلی خیلییییی خیییلی دوس دارم فیکتُ عرررررر😍😍😍😍😍😭
    پاسخ:
    شنبه ها گلستان شود با پنج ساله XD
    مرد شده ها مررررد..هیوک دل تو دلش نبود واسه حرف زدن..اولش ک چهره ی الکس و مایکو دید یه خورده ترسید واسه همین احتیاط کرد و دلش یخ کرد ک بپرسه ..وقتی ام با مایک بیرون نشسته بودن دیگه تاب نیورد پرسید..فک میکرد دونگهه مدرسه ای باشه ولی خب دید مرد شده:)
    دونگهه اینا هنوز خبر ندارن هیوک بیدار شده.وگرنه میومدن.
    خو بگو مگهچیه تازه خوشال میشم XD ینی واقعا میخوای نگی مرسی؟:|
    فدایت*_*
    سلااااام سلاااام 
    جیییغ بالاخره هیوکی بیدار شددددد😍😍😍
    بییییییست ساااال گذشتت😲😲😲 من همش فکر میکردم اگه بر اساس گفته ی عمو ۱۰ سالم بگذره بازم هائه ۱۵ سالشه و هنوز خیلی کوچیکه واسه عاشقی های هیوک🙈 
    همشم یه حس لعنتی بی منطق بهم‌میگفت هیوک وقتی بیدار بشه هائه رو یادش نمیاد ..... یعنی یادش نمیاد که قبل از خوابیدن هائه رو داشته و این چیزا ...بعد با دیدن لباس خوابش که تیشرت هیوکه تو تن دونگهه یا حرفاشون بالاخره به خاطر میاردش... خیلی احمقانه بود میدونم😂 اصلا واسه چی باید حافظه اش مورد پیدا کنه😅😅😅 
    خداروشکر که غلط هم بود😎🤣🤣🤣
    اووووف من‌میمیرم واسه قسمت بعد 😍😍😍 دیدار ایونهههه بعد از ۲۰ سال😍😍😍😍 یعنی الان دونی چه کاره شده؟دکتر شده هیوکیشو خوب کنه؟😁  
    خسته نباشی عزیزم و ممنون که به موقهپع آپ میکنی❤❤ من عاشق نویسنده های خوش قولم واسه همین سعی میکنم خواننده خوبی باشم و زیاد کامنت بزارم😂😂😅😅
    خسته نباشی❤❤❤
    پاسخ:
    سلام علیکمممم
    ا ره قربونش برم بیدار شد تازه از وقتی ام ک بیرونش اوردن از ازمایشگاه زودتر بهوش اومد اینقد عجله داشت*_*
    اره دقیقا..ده سال کم بود..بازم اگه هائه میشد پونزده سالش برا عاشقی کوچیک بود..باید خیلی بزرگتر از این میشد.
    ن بابا چرا نیاد..جراحی مغز نکرده ک حافظه ش دستکاری شه..فقط خوابیده
    البته بهت مفتخرم ک اینقد قشنگ محو داستان شدی و پیش بینی کردی براش
    چ دیداری بشه..واقعا استرس و هیجان برانگیزه ..واسه هردوتاشون
    سللامت باشی عزیز دلم^^ همیشه خوش قول بمون پش^^
    واااای شقایییق اصلا از هیجان نمیتونم خودمو کنترل کنم و نمیتونم بخونم 😂😂
    وااای دل تو دلم نیس ک برم بخونم 
    انگاری منم وقتی هیوک میخواد بیدار بشه اونجا حضور دارم اینقد ک هیجان دارم 😶😐
    واااااای من بخونم بیاااااام
    ماچ ب لپت 😍😍
    پاسخ:
    بخووون نیک ک خیلی حساسه 
    اما در عین حال پر آرامش و دلگرم کننده س 
    قربونش برم ک درمان شده😭😭
    ماچ ب پیشونیت😀💙
    من گفتم میگی بیست سال بعد ... 😂😍
    باید جادوگر بشم 😉
    خدا روشکر که بیدار شد ؟! 😍😥❤ 
    قسمت بعد هائه رو می بینه ؟؟؟ یعنی قبل چهارشنبه آپ می کنی ؟؟؟!
    مرررسی عزیزم که زودتر آپش کردی 
    بی صبرانه منتظر قسمتای بعدیم 😱🤗
    پاسخ:
    درست حدس زدى 😂😂😂
    پیشگو بشو💀
    ارههه ولی زودتر آپ نمی گم .منظورم از زودتر ساعت اپش بود.
    فدای تو😍
    وایییی واییییی واییییییی مردممم قشنگ مردمممممم...😭😭
    خدارو شکر الکس زنده بوددد نمیدونم چرا احساس میکردم میمیرههه...😐😫
    وایییی مایککک چقدد خوبههه برا هیوککک...😭😭
    وایییی بیست سال خوابیده بوددد؟؟😱😱
    بیچاره بقیه چی کشیدننن😭😭
    ینی دونگهه رو ببینه چه حسی دارههه؟؟
    واییی نمیتونم صبرر کنمممم تا دونگهه رو ببینههه😱😱😱
    پاسخ:
    حیف نیس قسمت بعدی قراره همو ببینن بعد تو میمیرییی؟ ن واقعا حیف نیست؟ 
    ن اصلا دلم نمی خواست الکس تا باز شدن چشاى هیوکو نبینه بلائی سرش بیاد.بی انصافی بود .
    زندگی کردن بقیه دیگه ..ینی چی چی کشیدن😂😭
    قسمت بعدی💀💀💀
    وایییییی مرسییییی من از صبحح تا حالااااا منتظرررر بودممممممم 💃🏼💃🏼💃🏼
    هیوککک امروزززز بیدارررر میشهههع خداااا هائه ام بزرگ میشههه من دیگه صبرر ندارمممم میرم بخونممم😱😱💃🏼💃🏼
    میخوام بعده خوندن یعالمههههه عررر بزنممممم😆🤣❤️
    پاسخ:
    میدونستمم 
    برا همین زودتر آپ کردم 😍😍😍
    بدو بدو ک حساسه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی