My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فیک پنج ساله قسمت دوازدهم

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۴۴ ب.ظ


"پنج ساله"

زوج : ایونهه

ژانر : عاشقانه

هپی اند 

نویسنده : شقایق

HeeDictator89

قسمت دوازدهم



سلام و صد سلام

چهارشنبه شد ^^

خیلی منتظر بودین؟؟

پارت قبل همتون گفتین گریه کردین :( این پارت هم ادامه ی قبلیه..چیزی ک از جدایی حتما باید نوشته میشد

ولی از اونجا که همتون عین خودم طاقت دوری ندارین درست حدس زدین!

این ک قرار نیس تمام مدت جدایی و بزرگ شدنه دونگهه رو توصیف کنم.و از پارت بعد میریم به آینده ی داستان.وقتی که هیوک بیدار میشه.

پس از همین حالااا خودتونو واسه شنبه آماده کنین *-*


راستی یه چیزیو دلم خواس یهو بگم

همتون میگین خوشی و زندگیه خوب هیوک کوتاه بود..تازه وقتی به قشنگیای زندگی رسید این اتفاق افتاد.و حالا داره میره

منم کاملا موافقم با این..این ک خوشیه هیوک خیلی زودگذر بود و گناه داشت.

ولی:)

اگه از یه دید مثبت بهش نگا کنیم..فکرشو کنین..

دونگهه دقیقا زمانی سر و کله ش تو زندگی هیوک پیدا شد که دیر شده بود ..دیر بود..کم بود..ولی از مرگ نجاتش داد:) این قشنگ تر نیس؟

امید به زندگی و ترک کردن سیگار و ادامه خوردن داروهاش کمترین چیزی بود که بخاطر دونگهه انجامش داد و خودشو از کشتن نجات داد

چون دونگهه باعث شد هیوک دلش یه زندگی طولانی تر بخواد و بره زیر بار درمان!

خوشی هیوک نه تنها تموم نشده

بلکه زندگی جدیدش تازه هنوز شروع نشده!

همیشه به اتفاقای غم انگیزه داستانا با یه دید مثبت هم نگاه کنین چون هیچ کدوم خالی از لطف نیستن..مثل چیزایی که من همیشه مینویسم.


بااازم خواننده های جدید به جمعمون اضافه شدن*_*

خیللیییی خوش اومدیننن*-*


این آهنگو حتما گوش کنین

یه البوم بی کلام دارم که به شدت به فضای فیک پنج ساله م میومد ..فرصت نشد بذارم براتون ..حالا ببینید اگه دوستش داشتین بهم بگین که بعدا دوباره بذارم براتون بقیه شو

MUSIC


بدوییین 

DOWNLOAD

نظرات  (۳۲)

نه عزیزم من از هیچی نمیترسم!!
حرفیم که زدم به خاطر این بود که هم دلگرمی باشه هم حس واقعیمو بهت بگم!!
من داستاناتو زیاد خوندم
میدونم اهل اذیت کردن بیش از حد نیستی
چون بعضی نویسنده ها خودشون سد اند نوشتن و غمگین نوشتن دوست دارن!!نمیخوام بگم اونا بدناا!!نه این سلیقه ایه!!
من خودم یکی از دوستام عاشق فیکای سد انده و کلا اونام طرفدارای خودشونو دارن!!
ولی خب من طرفدار تو و داستان تو و مدل نوشتن توئم!
به خاطر همین میگم "بهت اعتماد دارم"
تو هر جوری بنویسی من اوکیم
چون میدونم تهش لذت میبرم نه این که اذیت شم!
💋💋🌹🌹🌹
پاسخ:
خوبه خداروشکر 
میدونی ..خیلی برام مهمه خواننده هام چی فکر میکنن راجب اتفاقی ک تو داستان میذارم رخ بده 
و اگه دوسش داشته باشن دیگه چی میخوام واقعا ؟😍
برممم قربونت با این همه اعتماد ب نفس دادنت؟😍😭😭😭💞
اره اره اهنگ بزار بازم من خیلی دوس 😍😍😍
واااااااای وااااااااااای امروز هیوک بیدار میشههههههههههههعههههههه .....واااااااااااای امروز همو میبیننننننننننننننننن 
از دیشب قبل خواب دارم ب این لحظه فوق العاده فک میکنم 😍😍😍😍😍😐
اینقد هیجان دارم ک دوس دارم جیغ بکشممممم.....
جیییییییییییییییئیییییییئیییغ 

شقایق تشکرمندم از صبر و شکیبایی شما ❤❤❤
پاسخ:
ذوق تو رو کی بخورررره؟؟؟؟
*_____________________*
امروز زود اپ میکنم ک ذوق کنین از خوشی

فدای شوما
درووود بر دیکتاتورم!!!!  😍

اینبار واقعا دیگه هیوک رفته..
دلبر کوچولوش خواب بوده و رفته چون عملا اگه بیدار باشه عمرا از هیوک کنده بشه..

واس بدخواب شدن اون کوچولو بمیرم یا نه؟؟
فقط جوری که هیوک بغلش کرد بردش بیرون!!! 
اون زندگی جیبی رو بغلش کرد, پتو پیچ کرد و بردش بیرون! 
حواسشو با گلدونا پرت کرد..
عجببب صبر قشنگی هیوک دارد..ارامش لعنتیش..
فکر کن با اون صدای لعنتی دیوونه کننده اهنگ بخونه! :/
شتتتت! 

اون ازمایشگاهه رو دیدم..خیلی قبره! 
اصلا نمیخوام بهش فکر کنم و خوشحالم که فلش فوروارد داریم پارت بعد!

دلتنگی دونگهه خیلی خفه کننده بود..هیوکش نیس..
حالا که هیوکش نیس میخواد بره خونه خودش و هیوک..
بره پیش گلدوناش وقت بگذرونه و حواس خودشو پرت کنه..
بره سراغ تختشون..کمدش.. همه وسایل عزیزش که هیوک با سلیقه محشرش خریده..

وقتی هیوک ماریا رو صدا کرد.. لامصب یاد ماریا گفتن شیوون توی Swing افتادم! 😂😂😂

ماریا عشق کرد دونگهه چسبید بهش..
همیشه دوس داشت با دونگهه وقت بگذرونه و چی از این بهتر وقتی دونگهه با اون اروم میشه..
اون شعرو خوند و دونگهه اروم شد..لالایی ای که یادگار بچگیای هیوک بود..

اهنگ بذار شقا, من اهنگاتو دوست!!! 😍
💙💙💙
پاسخ:
درود بر بمب انرژی ام*___*
میدونس مقاومت میکنه. ذاتا قلبش کنده شد تا راضی شد تو واب بسپرتش دست مایک و اینقدر بی خبر بره
بیا با هم براش بمیریم..بد خواب شده هیوک پا شده با وجود درده خودش و سگ سرما بردتش تو تراس ک سرگرمش کنه و براش لالایی بخونه..
یاد صداش تو تور2015 موقع خوندن اهنگ مادر میوفتم
خعب نباید براش مرددد؟ TT
اره این پارت میریم ب اینده..دلگرم کننده س 
اره دقیقا..حالا اونوقت دونگهه چجوری میخواد طاقت بیاره تو این خونه ک در و دیوارش بوی هیوکیشو میده؟
همه جاش پر از وجود هیوکه..
وای راس میگیییXD مخصوصا چون کش دار نوشتمش "ماریا~" عین مدل سویینگ میموند
توجه تو کی بخوره؟؟؟^^

چشم میذارم..فعلا م نتم واسه اپلود اهنگ داغانه ولی قول میدم بعدا بذارم براتونTT

سلام
آخی چه بیخبر رفت😢 گریه های هائه آدمو می‌کشه مخصوصا اونجا که با ماریا بود
الهی با اون لالایی چه قشنگ خوابش میگیره
فک کنم مایک مجبور بشه خونه‌ی هیوک زندگی کنن
ممنون گلم
پاسخ:
سلام عزیزم^^
مجبور بود اینقد بیخبر بره..انقد غریبانه.چون مطمئن بود دونگهه بازم مقاومت میکنه
واسه همین خوابش کرد و رفت..
خواهش میکنم*-*
بی صبرانه منتظر زندگی جدید هیوک و یک عدد امید به زندگی بنام دونگهه ام
جدایی در هر صورت اتفاق خیلی بیشعوریه ,اصلا لحظات خداحافظی رو دوست ندارم
مخصوصا وابستگی و دلبستگی از این نوع باشه.
تلخه ولی غیر قابل اجتناب,اما این جدایی اگه لحظه وصال رو حساب کنی دلچسب و شیرین و جذابه,مخصوصا و مخصوصا در انتها و ابتدای این زندگی هیوک همراهت باشه
پاسخ:
صبرت امروز به سر می رسه 😍
ن ب نظرم جدایی فیکو جذاب میکنه .هر چی شخصتا مدام کنار هم باشن و لحظات عاشقانه داشته باشن بیشتر ،باعث میشه کسل کننده بشه اما جدایی کشش و عشق بین شخصیتا رو بیشتر میکنه.
ب هر حال ک هیوک داره میره ک قوی و سالم برگرده.ک باقی عمرشو کنار دونگهه بتونه زندگی کنه.نه فقط یکی دو سال
سلام عزیزممممم
عاغااااا چقد قسمت قبل و این یکیُ دوس داشتممممممم خییییلی خوب ب تصویر کشیده بودی اصن واقعا همراه با هائه و هیوک منم اینور خودمُ چنگ مینداختم😭😭😭جدی گریه کردممم بگردم هائه بچه مظلومم ک صداش درنمیومد وقتی جیغ میکشید خیلی صحنه دردناکی بود افسردگی گرفتم عررررررر😭😭😭😭😭😭😭😭
تو این قسمت ک هائه با ماریا هم تنها بود و میگف باید برم خونمون دل ادم کباب میشدددد با اینکه میدونم هیوک از خاب بیدار میشه اما واقعا خیییلی هائه گناه داره حتی ی سالم نشد تایم باهم بودنشون و خوشیِ بچه عررررررر😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭واقعا خیلی خوشحالم فردا هائه بزرگ میشه ولی باااااازم بگردمش ک اینقد مظلومههههههه😭😭😭😭
مرسییییییی بابت فیکت واقعا عاااااالیه😍😭😍😭😍😭😍💙💙💙
پاسخ:
سلام گلم😍😍😍 
تو خواننده جدیدی ؟ ولکااام 
آره فضا سازی این پارتای غمگین برا انتقال حس بیشتر بود ولی خب از طرفی هم باعث شد همه خواننده هام ب گریه بیوفتن😭😭😭 این دیگه تقصیر خودتونه ک دلتون نازکه😭😭
دیدی هائه چ بهونه های الکی و نازی میورد ؟ 
دلش میخواس بره خونه شون.بهونه میورد ک یا چوکو تنهاس یا گلا خشک میشن خو قربونش برم من 
حتی یه ماهم نشد💔
مرسی عزیزم لطف داری😍😍😍💙
سیلام😭😭😭😭😭😭😭 ناموسا دلم پر‌میکشه برسیم به قسمت هایی که هیوک از خواب بیدار میشه!😭😭😭 فقط دارم عررررر میزنم! دانشگاهم از فردا شروع میشه😒😒😒😒😒 ولی اینکه میدونم آپ میکنی بهم شارژ اضافی میده😍😍😍😍😍😂😂😂😂😂 لاو یو بیبی!😭😭😭 هیووووووک!!!!
پاسخ:
سلام ب روی ماهت ب چشمون سیاهت 
ینی داری میگی دلت برا این قسمت قراره پر بکشه ؟ 😊 
چون هیوک قراره بیدار شه نفس هاا در سینه حبسسس 
شنبه ها با انرژی منفی بخاطر دانشگاه بیدار نشو.ب این فک کن عصر پنج ساله آپ میشه😎😎
سلام چینگو جان خوبی؟  چطوری؟ 
از الان میخوام ناله کنم تا پارت بعدی که 10 سال بعده 😂😂 بمیرم بچم طاقت دوری نداره آخه هیوکم که خوابه نمیفهمه... ولی خوبه که دیگه پارت اشک و گریه نداری... من مشتاقانه منتظر پارت بعدیم😊😊
پاسخ:
سلام مهسا خوبم تو خوبی ؟*-* 
من اصن ناله های شما رو نشنوم برا فیک شبم روز نمیشه 😂😂😂 هی میگم گریه نکنین احساساتی تر میشین😭😭😭
مرسیییی عزیزم💞
سلام 
هیوک زود برگرد که دونگهت از دوریت پریشون شده قربون بغضت برم هی فوران میکنه چقدر جای خالیش تو رو شکست بعضی وقتا فکر میکنم با اینکه پنج ساله ای اما یه دنیا واسه خودت بزرگی چقدر با ملاحظه است حتی دوست نداره گلدونای هیوکه یکی شونم حتی خشک نشه قربون چشمای خورشیدیت برم دلمون برات تنگ میشه چقدر دوست داشتنی بود از قسمت با دونگهه بزرگتر روبرو میشم واکنشای هیوک چی میتونه باشه برام جالبه ممنون که اینقد قشنگ میره جلو مرسی یه عالمه 🌸❤❤💋

پاسخ:
سلام شاعره من😍😍
آره ..پنج ساله بودن برا دونگهه فقط یه عدده..این بچه خیلی بزرگ تر ازین حرفاس..همین بزرگیش بود ک باعث شد زندگی هیوک از این رو به اون رو بشه و دلش زنده موندن بخواد.
منتظر اون قسمت باش .من خودم واکنشاشونو موقع دیدن هم خیلی دوس داشتم مطمئنم شما ام دوسش دارین 
فدایت💚💚💚
نمک در نمکدان شوری ندارد
 دل دونگهه طاقت دوری ندارددد!!!

عرررررر یکی اون دستمال کاغذیو بده مماخمو بگیرممممT_T(بی اموجی بودن بسی سخت است:|)

لحظه ی خدافظیییی تو را به اغوش فشردمتتتT_T ای خدا دگه اتصالی کردمممم
اونهیووووووککک از شدت مظلومیت و جذابیتش میخام بمیرمممممم
این الیزابت تازه مرد بودنشو دیده؟؟؟؟
هیوک از همون اول مرد بود!  مث دونگهه که از الان مرده! (الان که دقت میکنم چه شبیه همنننن:))از همون اول که از زندگی خسته  سیر شده بود.. از همون اول که سیگار میکشید که این کوفتی تموم بشه بره .. همیشه پشت این شخصیت خشک و سردش یه هیوکی مهربونه مردددد بودش که دونگهه مثل یه معجزه بیدارش کرد و به نفس هاش زندگی داد ..
گفتی اینا همونان که هیوکو بزرگ کردن..خوشبحالشون:| هم دونگهه هم هیوکو بزرگ شدنشونو میبینن (خرشانسای لنتی:| حسودیم شد)
اصلا نباید بزارن بترسه چه برسه یه تار موش بیوفته(دیالوگی اشنا از نویسنده ای اشنا:| حق کپی رایتو بده شقایق خانوم..)
حالا مطمینم که این فریز شدن براش خیلی سخته! خیلی سختتت اونجا که الکس یه تیکه از قلبشو جا گزاشت منم یه تیکه از قلبم موند .. اصن فریز شدنش خیلی سنگین بود برام ..,اوج درده اینجاهای قصه..و هیوووک واقعاااا اخرته مرد بودنه ک قبول کرد اینکارو کنه ! مطمینم اونم به اندازه دونگهه با اینکه سلولاش به کما میرن درد داره! دردای دونگهه و بقیه میبینن ولی اون..
وای هیوک ده سال دیگه بیا دونگهه مرهم درداته..
وایی خدا من خیلی فنه این شخصیت هیوکم.. خیلیییییی میفهممشو درکش میکنم معلومه که مظلومیت پشت این جذابیت و سردیشو میبینم... 
نمیدونم چجوری بیان کنم ولی خیلی درکش میکنم شقایق خیلی ... تو که نویسندشی بفهم چی میگم دیگه...!
دونگهه ام خیلی به صورت نازی گناه داره..لعنتی مثل بقیه ی بچه هام نیست که بگی یادش میره! دونگهه ام مثل خوده هیوکه . .. از همین الان مرده ! پنج سالشه ولی عقل یه ادم بالغ داره ! مودبه مهربونه فهمیده ست..همینقدر فهمیدن.. و همین باعث میشه که کلیییی  عذاب بکشهT___T از بقیه ام بیشتر(تصور زجر کشیدن یه بچه ای که محبت دیده و شخصیتی مث دونگهه داره  هم وحشتناکه)
تازه همه میگن دونگهه معجزه ی و فرشته ی هیوک بود .. بله قطعا همینطوره ..,اصلا به نفسای هیوک زندگی داد.. ولی این رابطه ی دو طرفست که همچیو قشنگ میکنه! هیوکم فرشته ی نجات دونگهه بود  معجزه ی دونگهه.. معجزه ی یه بچه ی قدردان که خیلیییی قدر فرشته ی نجاتشو میدونه یه بچه که به اندازه ی یه ادم بزرگ سختی کشیده یکی بهش محبت میکنه.اخخخ چطوری میخاد تحمل کنه دوریشوو؟
قطعا دونگه خنگ نیست.. من نمیدونم به صورت خیلی روان اونجا براش خیلی ضعف رفته بودم بهش گفتم خنگ:| شقایق مراقبش باشیاااا ..

اهم راجب اینکه تیزرو دیدم چه نظری داشتم؛,گوشیم به فنا رفته بود بلاخره که گرفتم همون قسمت یازده اپ شده بود قبل ترم فک کنم ندیدم..بعدم ک تیزرو دیدم فک کردم پنج ساله سن بچه ی ایونهه ست:| بعد ک فیکتو میخوندم نظرارو نخوندم که یوقت چیزی برام لو نره :|بخاطر همین یجا دان کردم و پشت سر هم خوندم.. و اصلا فکرشو نمیکردم که هیوک فریز شه:| جایی ندیده بودم مشابهشو اصن..اصلا وقتی فریز شد چشام همین بودO_O
 انقدر قشنگ نوشته بودی که... میخواستم همینطوری تا اخر فیک این رابطه ی ناز و کوچیک و معصومانه و این شخصیت پردازی لنتیو بخونم.. اما یهو رویدادی که به عقل جنم نمیرسید روی داد:|.. راستشو بگو چن ساعت دسشوری بودی تا ب ذعنت رسید اینطوری غافلگیرمون کنی؟ :|||
راستی معلومه که تو جمع الفام فقط چون تازه الف شدم (یه سالی میشه) داشتم تند تند ته توعه ارشیو این سالهارو در میاوردم.. بخاطر همین فکر نکنم منو بشناسی.. بهرحال سارام ۲۰ گرگان ... 
هم خودتو دوست دارم  هم قلمتو..توضیحات این قسمتم خوندم انگار که دلداری میدادی خوانندتو اروم شدم
راستی سلیقتم دوست دارم .. اهنگ خیلی خوبههه.
وااااییییی چطوری من تا شنبه صبر کنمممم؟؟؟؟؟؟؟ دل منم طاقت دوری ندارد!
واخ واخ فک کن بعد ده سال هیوک بیاد با دیدن دونگهه که واسه خودش اقایی شده پشماش بریزه!(معذرت میخام بابت این توصیف ولی من دقیقن اینطوری فک میکنم!:|) فک کنم خشکش بزنه اصن.. فاصله سنیشونم کم...ای خداااااا به شدت منتظر دیدارشون هستم خیلییییی جذابه مطمینم
بازم میگم شخصیت پردازیت عالیه و خیلی عمیق ..,میفهمم که با همه ی احساست مینویسی و من خیلی عمیق شخصیتاتو  میفهمم(هی اینکه میگم میفهمم خیلی پشتش حرفه .. قشنگ درکش میکنم ولی بلد نیستم خوب حرف بزنم..,امیدوارم درک کنی که چی میخام بگم!!انتظار زیادیم دارم فک کنم ببشید:|).. مایک ماریا دونگههه الکس الیزابت و از همه مهم تر هیوک!
انگار که واقعین.,.شخصیتاشون همین دورو برا زندگی میکنن .. همشون خاصن و دوس دارم ادماتو...

خب دیگه چقدر حرف زدم:| فک کنم توام با دیدن نظرم پشمات بریزه بگی این عجب حوصله ای داره ...:|
بهرحال من بازم میامو میگم:|.. تقصیر قلم و احساسات عالیه خودته:| 
بی زحمت راجب ساعت اپم یه توضیحی بده ...
پاسخ:
هه هه من دارم با گوشی جواب نظرات رو میدم برا همین اموجی دارم 
یکم پز بدم 😆😆😂😂😂😂
چ کامنت طول و طویلی ..من جرررر می خورم تا اینو جواب بدم 😍

آره میدونی الیزابت چرا تازه مرد بودنشو دید ؟ چون رویی ک از هیوک همشون دیدن یه پسر لجباز و بی کله بود ک مسئولیت پذیری حالیش نیس..بعد تو این سن یهو دید هیوک میخواد یه بچه رو ب فرزندخوندگی قبول کنه ..چقدم ک بهش وابسته شده.برا همین احساساتی شد.حس مادر بزرگ بودن بش دس داد اصن.
واقعا خیلی خانواده ی فرشته ای ان..این خوش بختیا و خوش شانسیایی هم ک ب قول تو با بزرگ کردن دونگهه و هیوک نصیبشون شد واقعا لایقشن.ب شخصه خیلی عاشق وجودشون تو فیک بودم .
واهای اون دیالوگی ک گفتیو اولش نفهمیدم چیه ولی الان ک دوباره خوندمش دلم ریخت.مال صدایم کن بووود😭😭😭کپی رایت ک آرامش از منو گرفته از بس فنمیدامو تو یوتیوب بلاک کرده ،بذا اینم بگیره😐
تو جزو معدود کسایی هستی ک هیوکو مظلوم دیدی و جا داره بگم بهت افتخار میکنم ب خودمم افتخار میکنم ک باعث شدم حسش کنی.آره هیوک خیلی آروم و مظلومه..سرده مغروره لجبازه بی نهایت جذاب و قبلا یه عالمه اخمالو بوده ولی مظلوم هم هست:) آره درکش میکنم نمیخواد واسه ثابت کردنش خیلی توضیح بدی.خودم اینجوری خلقش کردم ..ته چهره ش مظلومیت گذاشتم.
آره دونگهه دقیقا بخاطر همین شخصیت متفاوتش باعث شد طرز فکر هیوک عوض شه..ن تنها فهمید بچه ها عذاب آور نیستن بلکه طرز فکرش راحب زندگی و دنیا هم عوض شد و دلش خواست 'زنده بمونه' 
مراقبشم*-* ببین وقتی بزرگ میشه چ آدم دوست داشتنی ای میشه..
آره با دیدن تیزر خیلیا فکرای متفاوتی کردن..بیشتریا اصن میگفتن اون بچه دونگهه نیس ولی اون دونگهه ی بزرگ شده ی ته تیزر یه تقلب بود میشد فهمید ی جورایی 
اوممم ایده ی فریز شدن خیلی ام سخت نبود. من اتفاقا اول به این ایده فکر کردم و بعد شروع به نوشتنش کردم .اصلا اگه این ایده نبود نمی نوشتم این فیکو.نمیدونم حسش تو خواب بهم دست داد.من ایده هامو بعد از بیدار شدن از خواب میگیرم.یهو میان تو ذهنم .
خوشبختم .منم 21 سالمه*-* بیا اگه خواستی بپیوند ب جمع ماها.گپ چت برا ایونهه داریم.
مرسییی پس بعدا هم براتون آهنگ میذارم چون دوس داشتین.
خیلی ام دور از ذهن نبود هیوک واقعا پشماش میریزه😂😂واقعا هم گیج کننده س.بیدار شه یهو ببینه همه سنشون رفته بالا.
مرسی واقعاااا تعریغاتت کلی بهم انگیزه داد.همچنین کامنت قشنگ و طولانی و پر محتوات 🙆💞
ساعت آپ دقیق نیس ولی معمولا شیش عصر ب بعده .شنبه ها و چهارشنبه ها
سلام نویسنده جان چگونه ایی✋🏻❤️
من ک خوب نیستم...همینجوری افسرده طور بودم امروز 
این پارتم ک خوندم دیگه قابلیتشو دارم رگمه بزنم و بای بدم😂
بابا دستمال کاغذی گرون شده نکن با ما اینکارو😭
دوپارته همش فین فین میکنم😂ولی واقعا بگم این دوپارتو از همه پارتا بیشتر دوست داشتم
خیلی حس توش داشت و خیلی عالی توصیف شده بود
داستانی که بتونه اشک منو دربیاره اصلا دیگ نیاز به تعریف نداره که😂
من کلا گریه کردن بلد نیستم مگه اینکه هعی برم تو حس😂
خیلی خوب بود این دوتا پارت...دلمونم سرش خون شد
اینکه بچه یه چیزیو بخواد واقعا ول نمیکنه و همش بیقراره
بمیرم واس دونگهه ام خو☹️
عب نداره تلخی این قسمت ب شیرینی خبری ک دادی در😊شنبه😊
شنبه اول وقت پارتو اپ کن تیریخیدا☹️بذار اینو بشوره ببره
ولی عرررررا😂هیوک پاشه دیگه واویلا😂😂
مرسی کلی❤️
پاسخ:
سلام یلدا جان مرسی خوبم🙆
عه توام خوب باش -___-
هی من میگم چس ناله نکنین ب این اتفاقای غم انگیز ب نقطه های مثبت شونم نگاه کنین 
ولی کو گوش شنواااا 
همش گریه میکنین 😭😭😭 
دستمال کاغذی استفاده نکن گرونه، دم ب دقیقه برو صورتتو بشور بعد با حوله خشک کن به صرفه تره😀😭
مرسی ک تعریف میکنی 😍😍
باشه زودتر آپ میکنم غصه نخور 
جون چرا واویلا ؟ منتظر چیزی هستی ؟😂😂😀
فدات
عرررررررر
بالاخره فریز کرن هیوکیوووووو
الهیییی
چه مظلوم شده پسرموننن😭😭😭
من فقط مرگ اون زندگی تو جیبیمممم😭😭😭
اشکم داشت در میومددددددد😭😭😭
عالی بوددد👏👏👏
پاسخ:
سلااام 
عاح آره 
هیوک نبود تو این پارت .خودمم دلتنگش شدم 
زندگی تو جیب چیه ؟😆😂😂😂زندگی جیبیییی 
مرسیی 😍🙆
الهی من بمیرم دونگهه مو اینجوری نبینم اشک تو چشمام حلقه زد چقدر دلم کباب شد 😭 طفلکم چقدر دلتنگ هیوکیشه هیوکی زودتر بیدار شو 😭😭😭
توروخدا بگو قسمت بعد هیوک به هوش میاد من قلبم طاقت غم دونگهه کوچولو رو نداره ☹ 
خیلی فیک جذابیه ممنون که نوشتیش 😍😍😍💙
پاسخ:
ینی گربه میکرد و بلند جیغ و داد میکرد من بیشتر آرامش داشتم 😭😭 
هنوز یه روز نگذشته دلتنگ هیوک بود 
خدا میدونه شاید هیوکم اونجا بین بیهوشی عمیقش دلش پیش این بچه س و نگرانشه:)) 
آره بهوش میاد هیوک 
مرسیی عزیزم😍
سلام عزیزم .. وقت بخیر
من خواننده جدید هستم با اجازتون😅 راستش تو کانال ایونهه آپ ها رو میدیدم ولی چون شرایط خوب نبود و نمیتونستم با دل سیر و خیال راحت بخونم هنوز شروعش نکرده بودم و بالاخره دیشب همه رو خوندم تا این قسمت و باید بگم یه دریا اشک ریختم😭 تا قبل از قسمت یازده از شیرینی های دونگهه و بعدش بخاطر جداییشون 
لعنتی قسمت یازده خیلی محشر بوووود 😭😭😭 بالشم خیس خالی شد از بس گریه کردم😭😭😭 
کل فیک و ایده و قلم جذابش که حرف نداره ولی دوست داشتنی ترین قسمتا برام بوس آبنباتیشوون 😍 نفس من کیه عشق من کیه😍😍 قسمتی که تو اتاق بازی بیمارستان بود😍😍 
خیلی دوست دارم این فیکو و بابت این ایده جذاب تبریک میگم و انشاله که فیکای بیشتری ازت بخونم❤❤
خسته نباشی عزیزم
پاسخ:
سلام عزیزم 
خیلییی خوش اومدی ب جمع ما خواننده ی جدید😍😍
امیدوارم تا تهش بمونی باهامون 
آره خوندنشون یه جا یه لذت خاصی داره ولی تو دقیقا تو قسمتای حساس رسیدی واسه همین آخرش یکم برات غم بود و حق داشتی گریه کنی😭😭😭
ژون خوشحالم ک خوشت اومده 😆😆😆🙆
منم امیدوارم دنبال کنی نوشته هامو 
سلامت باشی گلم
سلام عزیز دلم 
قطعا هیوک فرشته بدون و بال پری بود که هر چند وجود کمش دل پنج سالش رو با خودش به اسمونا برده کسی که ناب ترین و خالص ترین عشق رو بهش هدیه داد و تا لحظه اخر براش از هیچی کم نزاشت حتی  کوچولوش حاضر یه لحظه بودن اون رو نفس بکشه شعری که شبا براش میخونن رو چقد دوست داشتم دو تا نیمه ما ه و خورشید وقتی با هم کاملا که وقتی در یک روح و یک جسم باشن که الان دقیقا این حالت رو کوچولوش داره دل گنجییشکیش تاب دوری شو نداره 
گریه کن گریه قشنگ ،گریه سهم دل تنگ😢😭😭
خیلی خوشحالم که قسمت بعدی وارد زمان اینده میشیم دلم برای دونگهه کوچولو تنگ میشه اما هر چی که بزرگتر هم بشه برای ما همون پنج سالست وای دیدنشون بعد این همه سال چقد قشنگه من هیجاناتمو واسه قسمت های بعد نگه میدارم مرسی از قلم زیبات 😍😘😘😘😘❤❤❤

پاسخ:
سلام فائزه جان 
دقیقا برعکس اینم وجود داشته.تاثیر متقابل بوده..هم هیوک فرشته و ناجی دونگهه بوده و هم دونگهه فرشته و معجزه ی زندگی هیوک بوده .
با وجود اون همه سرما و درد سینه ی خودش رفت تو هوای آزاد و سرد بیرون ک فقط دونگهه رو سرگرم کنه و بخوابونتش و واسش لالایی خوند.
منم دلم تنگ میشد موقع نوشتنش واسه همین چند تا فلش بک وسطای داستان وارد کردم از بچگیای دونگهه ک هم قشنگ شه هم دلتنگ نشیم 
خواهش میکنم عزیزم💞💞💞😍😍
اییییییی خداااا بمیرم برااا دونگههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
عزیزم هی تحمل کرد هیچی نگفت اخر سر از غصه بغضش ترکید😭😭😭😭قلبم به فنا رفت با سریع خوابش بردنش 
عزیزمم کادوهاشو هنو وا نکرده خوب😭😭😭
وایییی دلم برا مایکککک سوختتتت عزیزمممم😭😭
پاسخ:
با هم بمیریم😭😭😭
دیگه چقد طاقت میورد همش پنج سالشه . .خیلی ام تحمل کرد تازه.
کادوهایی ک واسش ذوق داشت موندن..
مایک هم از همه بیشتر گناه داشت😢
واقعا عرررررر، از قسمت قبلی بیشتر گریه کردم، هر حرکت و رفتار هاعه دلمو کباب کرد، عرررررر
میشه فلش بک هایی از بزرگ شدن هاعه هم بنویسی، مثلا 5 سال بعد تو فکر هاعه چی میگزره، و .....میشه رف دیدن هیوک؟، یا کسی نمیتونه قبل بیدار شدنش اونو ببینه،؟؟؟
، ممنون بابت اهنگ، اوففف عالی بود مرسیییی
پاسخ:
اصن انتظار نداشتم اینجا بیشتر گریه کنی 
ولی این قسمت هیوک نبود توش دلتنگ کننده تر بود😭😭
نه نمیتونن ببینن.جز عمو الکس ک دکتره و واسه درمان میرفته بالا سرش 
مرسیییی جووون
عررررررررر...اصننننن چقددد عاااالییی عاخه چقد 😭😭😍... درسته که یه جاهایی واقعااا اشک دراره ولی اونقد شیرین و خوبه که حرفی نمیمونه...واقعا خسته نباشیی👏👏...بسی منتظریم
پاسخ:
ژووون😍😍😍 مرسی .
مرسی خوشحالم ک اینو می شنوم ،دلم میخواد غصه های داستان هم براتون دوست داشتنی باشه 
و ب یاد موندنی
ممنون خیلییییی قشنگ نوشتی.موزیک هم عالی بود.
پاسخ:
خواهش میکنم عزیزم 💞
نگا نکن انقد غر میزنیم و سر ب سرت میزاریم،همش فور فانههه😍واقعا عاشق این داستانیم و بی اندازه دوسش داریم😍😍😍😍😍
ولی من از همین تریبون کمپین نه به گریه دونگهه در فیکشن ها را میندازم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
پاسخ:
یه کاره فور فانی کنین من انرژی مثبت بگیرم خا😭😭😭😭
همش گریه و اموجی گریه و چس ناله میکنین من انگیزه م میخوابه پوکر وار میشم😭😭😭😭
قربون کمپین راه انداختنات بشم ؟😍😂

من از اون جلمه ی آخر هیوک تو پارت قبل بغض داشتم که تو این قسمت شکسته شد😭😭 یعنی کل 18 صفحه رو گریه کردم 😭😭😭😭اونجا که دونگهه بد خواب شده بود قشنگ میشد واسه هیوک جون داد با اون لالایی خوندش😍😍نگران این بودم که بخوای خیلی از دلتنگی های هائه بگی و از این بیشتر گریمون بندازی ولی خدارو شکر از پارت بعد تازه میخوای لحظه های شیرینشون رو بهمون نشون بدی😊😍این پارت واقعا دوست داشتنی بود❤💙
موفق باشی...

پاسخ:
بخاطر فلش بک ؟😍😭😭
چون تو این قسمت اصن هیوک نبود دلم میخواست با نوشتن فلش بک از دلتنگیا کم کنم .
لالایی خوندنش خودمو دیوونه کرد💞
آره اصم طاقت نداشتم و میدونستم شما هم ندارین😂😂
مرسی عزیزممم
اوخوداااا عاشق اونجاشم که دونگهه رو لای پتو ساندویچ کرده بود فقط چشاش معلوم بود😢😢پیشی ملوووسسس😢بهونه هاش ای خودااا😢
پاسخ:
اس بس سرد بود پیچوندش لای پتو بعد پتو رو محکم بغل کرد 😭😭😭😍💙
سلام شقا جونم...
چقدررررررر موزیک خوب بود....ینی عالی بوداااا....

درسته خوشی هیوک کوتاه بود ولی وقتی بیدار بشه،حالش خوب بشه ،کناره هائه باشه ی چیزی فرای خوشیه 😍😍😢

چقدررررر من نگران وقتی بودم ک هائه بیدار میشه ... فک میکردم جیغ و داد کنه ولی ری اکشنش بدتر بود..😢

چ دوره بدی رو میگذرونن همشون 😢😢

بدتر از همه هائه😢 بچه، کوچولو،تازه یکی بود ک بهش محبت میکرد تازه داشت میفهمید زندگی چیه 😢چ خوب بود یهو گریه کرد 😢😢اینجوری ادامه میداد دق میکرد بچم😢😢هیوووک چقد تو خوبی عاخهههههه😢😢 

اون لحظه ک رفت اتاق هیوک بالششو بغل کرد و آروم شد ی دنیایی بود...😢😢😢

یا اونجا ک بچم بد خواب شده بود و هیووووک بدون توجه ب حال بد خودش هائه رو آروم کرد ...😢😢😢وااای میدونی اونجا ک بردش رو تراس 😢😢😢عااااااح😢😢😢

برا این پارت خیلی سعی کردم گریه نکنم خیلیییییی ....الان ی بغضی دارم ک خفم میکنه ...😢 سنگین...خیلی سنگین....

بیصبرانه منتظر لحظه بیدار شدن و دیدارشونم 😢😍😢

مرسیییییی کلییییی زیبا 😍💙❤ خسته نباشی 😚

(برات دوتا آهنگ میفرستم پیشنهادی ب شدت 😶)😢


پاسخ:
سلام نیک نیک 
اخجون پس بازم بذارم آهنگ ؟ کلیلییی 
آره دقیقااااا ، ب نقطه های مثبت نگا کن همیشه..جدایی میکشن ولی با خوب شدنه هیوک قراره تموم شه این جدایی 💙
نه دیگه..اولین و آخرین جیغ کشیدنای سرسام اورش همون یه بار بود..این بچه کلا ارومه و ساکته😭💔
آره هائه بهترین دوران زندگیشو تازه حس کرد ،گرچه از الان به بعد هم کنار خونواده الکس تو آرامش و آسایش رفاه و کلی توجه و عشقه ولی بازم هیچی براش هیوک نمیشه ..
اصن من خودم رواااااانننننتیه اون فلش بک بودم😭😭😭😭
آقا گریه نکن..من دلم میگیره.خیلی عذاب وجدان دارم بخاطر این قسمت ..ولی اینا غمه مطلق نیس اینا از احساسات ناب خودتونه ک با فضای داستان خو گرفتین و اشکتون در اومد😢
خواهششششش میکنم سلامت باشی🙆💞
ژوون باشه گوش میدم.خارجی باشنا😀
سلام خسته نباشی 
عالی بود پر احساس دوست داشتنی گریه دارو قشنگ مرسی عزیزم منتظر ادامه فیک هستم بی صبرانه

پاسخ:
مرسی سلامت باشییی 
فدایت مرسی از تعریف💞
شقایق...
من بهت اعتماد دارم!!خیلی زیاد
و مطمئنم از پارت بعد انقدر شیرینی حس میکنیم...انقدر بهمون خوش میگذره و عشق میکنیم با خوندن داستان که اصلا کللللل این تلخی و غم و عذاب و میشوره میبره و به کل یادمون میره چقدر اشک ریختیم!!!
این پارتم مثل پارت قبل گریه کردم...واسه غم بی نهایت اون زندگی جیبی...واسه دل کوچولوش که از غصه ی نبودن هیوکیش گرفته بود و همش اشک میشد رو صورت ماهش🤭
شیرینک فقط با بوی هیوک و رو تخت هیوک با بالش هیوک آروم گرفت بعد یه روز و نصفی!!!با لالایی خود هیوک یکم آروم گرفت...
حالا این که یه روز بود...بقیه این چند سال و چه عذابی میکشه این بچه ی مظلوم😔😔
هیوکی الان خوابه...هیچی نه میفهمه نه حس میکنه...وای مطمئنم غمش موقع جدا شدن از دونگهش انقدر زیاد بوده که دلشو مث دونگهه کوچولو پر غم کنه!!!
مایک از همه بیشتر داره این بین خورد میشه...دوست و برادرشو ازش دور کردن!!!سخته طاقت دوری کسی که شب و روز باهاش باشی و زندگی کنی و نفس بکشی!!!سخته نبودنشو ببینی و بخوای از یادگاریشم محافظت کنی...اینا همه داغون میکنه آدمو...
الکس هم که زبون بچه رو میفهمه خیلی براش سخته...
همشون به دیدن دونگهه و هیوک کنار هم عادت داشتن...حالا دیدن دونگهه بدون هیوک اونقدر سخته که پیر میکنه آدمو...😭😭😔😔😔
ماریا و الیزابت هم به نوبه ی خودشون عذاب میکشن و دلشون پر درده...همشون داغونن
اون بچه از همه بیشتر...😫😩😫😩😫😩😫
فقط امیدوارم آروم بگیره کم کم
بتونه تحمل کنه
بیییییییی نهایت منتظر پارت بعدم
که هیوک بیاد
برگرده پیش زندگی جیبیش...پیش شیرینکش...
هائه بزرگ شه ولی همینجوری آروم و دوست داشتنی بمونه...و خب تو عالم بچگیش از هیوک ناراحت نشه که ولش کرده و وقتی هیوک برمیگرده ازش دلخور نباشه که اذیت شن...
خسته نباشی یه عالمه
دوست دارم هوار تا خودت میدونی
پررررقدرت ادامه بده که شدیییید منتظرم...
کل آخر هفته به انتظار میشینم شاید این شنبه بیاید شاید🤭😆😆😆
لاویوووووووو
فایتینگ👌🏼💋💋💋🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ:
سلام مهتاب 
میخوای با گفتن 'بهم اعتماد داری' بهم دلگرمی بدی و بگی این نوشته رو دوس داری یا از آینده میترسی؟ 
البته ک دلم میخواد مورد اول باشه ولی حستو بهم بگو.
آره مطمئن باااش دیگه نه درد جدایی ای وجود داره و نه درد مریضیه هیوک ،نه سرفه هاش،نه درد سینه و گلوش و نه خونریزی..
و هر دلخوری و غصه ی کوچولویی تو آینده ی داستان باشه شک نکن عادیه و منطقی ! و همش قراره عالی شه ،بهشت شه...هر چی پیش بیاد رو از سر واقعیت و منطق نوشتم نه آبکی و فانتزی 
بعده این مدت وابستگیه بیش از حد ب هیوکش این اولین پارتی بود ک هیوک توش نبود ..هیوک کنارش نبود واسه همین دل کندن ب همین سادگی نبود..تو این یه روز مرد و زنده شد دونگهه کوچولو..حتی خودمم دلم برا هیوک تنگ شد.
دقیقا ب همین دلیل یه فلش بک شیرین به داستان اضافه کردم 💙
دقیقا همون دردی ک دونگهه تو این یه روز داشت رو هیوک تا لحظه ی خوابیدن و فریز شدن داشت 😭💔
ولی بازم هیوک خوابید.اونی ک بیداره و همه چیو حس میکنه و بزرگ میشه دونگهه س ☺
آره دقیقا .مایک خیلی سختش میشه .با هیوک بزرگ شد تمام عمرشو.
الکس هم داره سعی میکنه از معقول ترین راها استفاده کنه که دونگهه احساساتی تر نشه ،خیلی واقع بینه.
شک نکن ک دونگهه همینقدر فرشته و آروم باقی می مونه..😍
همانطور که تا حالا بوده..
مرسیییی تو یه پا انگیزه و قدرتی خودت 😍
لاو یو تو 💞
اینبار چه دیر چهارشنبه شد... من دیروز هی فکر میکردم پس چهارشنبه ست هی کانالو چک میکردم که الان لینکو میذاری 
بعد یادم میافتاد سه شنبه ست😑
عاغا باز عر😭😭😭😭😭😭 ای خدا هیوووووک😭😭😭 قشنگ میتونستم تصور کنم چجور دونگهه رو بغلش گرفته اصا گرمای دونگهه 
رو هم حس میکردم😭😭😭 
شعری که هیوک خوند یه قسمتی از اهنگه؟ یاچیه؟😭
مایکم مایکم😭😭😭😭😭😭 
الهی رفت بالششو بغل کرد😭😭😭😭 خوابید اروم شد😭😭😭😭😭
هیووووک 😭😭 زود بیدار شو😭😭😭
قسمت بعدی دیگه اینده س دیگه؟😢 من دیگه میمیرم قسمت بعدیم اینجوری باشه 😭
هیوک زودی بیدار شه باز روزای خوبشون شرو بشه💙😭
پاسخ:
آره راستش اینبار برا خودمم دیر گذشت یکم.نمیدونم چرا 
بچها خیلی گرمن..بغل کردنشون خیلی حس خوبی میده.مخصوصا برا هیوک داستانمون ک یه آدم بی روح و سرد بود و این گرما قطعا هیوک رو وارد خلسه کرد.😭😭
آره مال یه اهنگه،بعدا براتون اپش میکنم 😍
اون بالش بوی هیوکو میداد .واقعا بهش آرامش میداد.
آره آره آینده س.نمیییر باید بخونی😭😭💞
من اول نظر میذارم‌بعد میخونم😂اغا دیگ..خیلی گریه کردیم پارت قبل😭😭😭یکاریش بکن دیگ...گناااا داریم
پاسخ:
جووون باشه😂😂
گریه نکن به هیوک فکر کن که بعد از بیدار شدن دیگه درد نمی کشه😍
فقط بگو چجوری دلت میاد اینجوری دلمونو اب کنی؟؟؟ الان احساس می کنم دلم میخواد بمیرم.انگار هیوک ازم جدا شده ،،، واقعا حس میکنم هیوکیمو ازم گرفتن... دلم اب شد برای دونگهه وایییییی
میشه زودی برسونیش جاهای خوب خوب.اخه من طاقتم خیلی کمه جدی جدی جون میدم
مرسی که انقد خووووووب مینویسی عاشقشم حسابی
پاسخ:
عاقااا من فقط کاری کردم هیوک درمان شه و خوب شه😭 تو دلت میومد بذارم همینجوری بمونه و تهش بمیره ؟
آره جتی منم اون موقع همین احساسو داشتم.چون بعد از دوازده قسمت این اولین قسمتی بود ک هیوک نبود توش.واقعا حس دلتنگی میداد.
طاقت بیارررر ..خواهش میکنم 💞
دردناک بود خیلی .دلم گرفت .عزیزه دلم چه زجری بکشه بچه
پاسخ:
تموم میشه این روزا هم.به توصیف همه ش نپرداختم.قسمت بعدی میریم آینده 
سلاااااام 😭وااااای چقده گریه دار بود گریه کردم باش لنتی😭 خیلی خوب بووووددد قشنگ حس دونگهرو احساس کردم حس دلتنگیو تنهاییشو😭
واییی بچم چقده عشقهههه تو خودش میشکستو هیچی نمیگفتتت😭😭 
وای اونجا که هائه بد خواب شده بود مردم برا هیوکش کههه 😭 جذابه لنتیییی ❤ ناز کردنای هائه فقط که هی روشو بر میگردوند قهر کردناشم به دل میشینه لنتی عشق😭❤
اون شعره خیلی قشنگ بوددد❤❤ هائه چون هیوکیش براش خونده بود سریع خوابش برو الهیییییی😭😭😭❤❤❤
خلاصه دیه یعالمه عر زدم گریمم در اومد بیصبرانه منتظر به هوش اومدن هیوکم 😭❤ میدوستمت 🥀

پاسخ:
سلام جانم 😭آقا این دیگه آخریش بود ،هی جلو من گریه میکنین من عذاب وجدان میگیرم 😭😭😭خا گریه نکن فقط احساساتی شو😭😢
شکستناش خیلی بدتر از جیغ و داد کردناش بود مگه نه ؟💔
تو غم انگیز ترین لحظه دلم میخواست یه فلش بک بنویسم چون مطمئن بودم یه حس خوبی میده 
فکرشو میکردی ی روز از هیوک لالایی بشنوی؟ :)
نمنم تو رو دوس 💞یکم دیگه صبر کن 
عررررررآهنگم خیلی خوووووووب بووووود😭😭😭😢😢😢😢💖💖💖
پاسخ:
عاشقشممم
سیلااااام آخیییش بالاخره منم اولین نظروگذاشتمممممم😍😍😍😍....ولی این پااااارت😭😭😭😭😭😭😭😭😭عرررررربمیرم واسه گریه هاااااش واسه لالایی 😭😭😭😭😭آخییییی دونگههه....بچم خوووردشد😭😭😭😭هیوووووک برگررررردعرررررر😭😭😭...آخخخخخ منتظرم فقط،،،منتظرلحظه ی دیداااااار😭😭😭😭😭😭....کیکشوووون😭😭تخت هیوک😭😭😭😭....خیلی عررررررزدم😢😢😢😢😢فایتینگ شقایقی😌😍❤❤❤❤
پاسخ:
جوون اول شدی بت تبریک میگممم XD
خعلی سخت بود ..بعده اون همه وابستگی و بیدار شدنایی ک هیوک کنارش بود یهو بلند شد دید هیوک نیستش
T________T
لحظه ی دیدار ن دور نیس*-*
فدایت مای شر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی