فیک پنج ساله قسمت پانزدهم
شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۵ ب.ظ
"پنج ساله"
زوج : ایونهه
ژانر : عاشقانه
هپی اند
نویسنده : شقایق
HeeDictator89
قسمت پانزدهم
سلام عزیزان دل
خوبین؟چه خبر؟
تابستون تموم شد مگه میشه خوب باشین-___-
چقدم ک ترکوندیم این تابستون :|
قسمت قبلو دوس داشتین؟:)
امااا این قسمت..
نویسنده قلم به دست یک گوشه تو کنج دیوار خونه عمو الکس نشسته داره به ایونهه ی داستان نگاه میکنه و همزمان با توصیف احساساتشون به پهنای صورت اشک میریزد :""|
تصور کنین...
پسر کوچولوش بزرگ شده ..اما تغییرش اونقد یهویی بوده و زیبا شده که هیوک دیگه نمیتونه حسش بهش عین قبل پدرانه و معصومانه باشه..و دقیقا به همین دلیله که ازش دوری میکنه.
در یه کلام تموم وجود هیوک پر از گیجی و استرسه..
ژانر عاشقانه ی داستان شروع شده:)
اما حالا حالاها واسه رسیدنشون بهم باید صبر کنید
و همانا این صبرها از شیرین ترین صبرهای دنیاس*-*
آهااای نسترن خانم که تازه فیکو شروع کردی ..چنتا نظر دادی اما خصوصی ارسال شده.حواست باشه ها.فک نکنی پاک شدن یا ثبت نشدن
بله همچین نویسنده ای هستم من :>
بیاین بمیریم براش:)
لازمه بگم بدویین؟*___*
چه حس قشنگی که خیلی چیزا مث قیافه عوض شده ولی علاقه تغییری نکرده حتی نسبت ب قبل بیشترم شده! دل ادم قرص میشه 😍
پسر مایک چه کیف کنه یه عمو به جمعشون اضافه شده 😍
عمو دونگهه و حالا عمو هیوک!!!!
سارا کوچولو هم که نقل مجلسه فعلا!
*نیاز به چلاندن وی* البته هیوک چلوندش! وووش!
نسبت خونی مگه مهمه وقتی میشه آدمایی رو پیدا کرد که صدبرابر خانواده ی واقعی ارزش دارن ؟ چه جمع خوشگل و گرمی!!! واهاهای های!
خب باید واسه حواس این دوتا که پیش همدیگه س مرد یا نه ؟
وقتی توو مغزت سر و صداس ولی یهو همه میرن پس زمینه و توی سکوت قفل میشی رو یه شخص خاص..
*مور مورینگ*
افکار توو ذهنشون ! امان از درگیری ذهنشون !
جفتشون توو دلشون غوغاست ,از استرس دارن منهدم میشن ولی نمیتونن بهم نزدیک شن و توی حسرت همدیگه ن.. شت!
شده مث 20 سال پیش که هیوک دنبال بهونه میگشت دونگهه رو بغل کنه..
لعنتی " قلبم توو دهنمه " رو چقد دوس داشتم! 😂😂😂😍
مایک این وسط از تعامل این دوتا عشق میکنه ها! 😂 جفتشونو مث کف دست میشناسه!
بغض هیوک 😔 دونگهه حسابی دل بچه رو نرم کرده..
حالا هیوک سرد و بیروح فقط در حد حرفه, کی باورش میشه این هیوک, همون هیوک قبل از حضور دونگهه س ؟
همه چیز از این رو ب اون رو شده! 😜
علاوه بر مایک, دونگهه هم میرفته اریزونا ؟؟؟؟؟ ریلییی؟؟؟؟ عرررررر!
رفتن خونه! بالاخره باز تنها شدن باهم! o-<-<
خونه ی شیک و گرمش ,متناسب با سلیقه جفتشون..
کمد پر از لباسش..
تخت جدید و دو نفره..
سکوت و ارامش پر از دیوونگی بینشون..
لعنتییی حتی تیشرت هیوک که بازم دونگهه پوشیدش.. من مرررگ!
درگیریای ذهنشون خیلی واقعی و قابل لمسه💙
هنوز جای مدنظرمو توو خونه پیدا نکردم که زل بزنم بهشون 😅
ب امید زودتر آب شدن یخ بینشون..
واای چقد مشتاقشم! :/ ولی نمیخوامم تموم شه فیک!
شقاااا , دستت مرررسی لاو! 💙