My EunHae Reality

طبقه بندی موضوعی

فیک پنج ساله قسمت پانزدهم

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۵ ب.ظ


"پنج ساله"

زوج : ایونهه

ژانر : عاشقانه

هپی اند 

نویسنده : شقایق

HeeDictator89

قسمت پانزدهم


سلام عزیزان دل
خوبین؟چه خبر؟
تابستون تموم شد مگه میشه خوب باشین-___-
چقدم ک ترکوندیم این تابستون :|

قسمت قبلو دوس داشتین؟:)
امااا این قسمت..
نویسنده قلم به دست یک گوشه تو کنج دیوار خونه عمو الکس نشسته داره به ایونهه ی داستان نگاه میکنه و همزمان با توصیف احساساتشون به پهنای صورت اشک میریزد :""|
تصور کنین...
پسر کوچولوش بزرگ شده ..اما تغییرش اونقد یهویی بوده و زیبا شده که هیوک دیگه نمیتونه حسش بهش عین قبل پدرانه و معصومانه باشه..و دقیقا به همین دلیله که ازش دوری میکنه.
در یه کلام تموم وجود هیوک پر از گیجی و استرسه..
ژانر عاشقانه ی داستان شروع شده:)
اما حالا حالاها واسه رسیدنشون بهم باید صبر کنید
و همانا این صبرها از شیرین ترین صبرهای دنیاس*-*

آهااای نسترن خانم که تازه فیکو شروع کردی ..چنتا نظر دادی اما خصوصی ارسال شده.حواست باشه ها.فک نکنی پاک شدن یا ثبت نشدن
بله همچین نویسنده ای هستم من :>

بیاین بمیریم براش:)

لازمه بگم بدویین؟*___*

نظرات  (۳۳)

درووود چگونی ؟ من امده ام باز!  :/
عکسشو!!!!!!!!!!!!!! ننههههههههه!!!!!!   ادم انقد جذاب ؟  انقد نفس ؟

چه حس قشنگی که خیلی چیزا مث قیافه عوض شده ولی علاقه تغییری نکرده حتی نسبت ب قبل بیشترم شده!  دل ادم قرص میشه 😍

پسر مایک چه کیف کنه یه عمو به جمعشون اضافه شده 😍
عمو دونگهه و حالا عمو هیوک!!!! 
سارا کوچولو هم که نقل مجلسه فعلا! 
*نیاز به چلاندن وی* البته هیوک چلوندش!  وووش!

نسبت خونی مگه مهمه وقتی میشه آدمایی رو پیدا کرد که صدبرابر خانواده ی واقعی ارزش دارن ؟ چه جمع خوشگل و گرمی!!!  واهاهای های! 

خب باید واسه حواس این دوتا که پیش همدیگه س مرد یا نه ؟
وقتی توو مغزت سر و صداس ولی یهو همه میرن پس زمینه و توی سکوت قفل میشی رو یه شخص خاص..
*مور مورینگ*

افکار توو ذهنشون ! امان از درگیری ذهنشون !
جفتشون توو دلشون غوغاست ,از استرس دارن منهدم میشن ولی نمیتونن بهم نزدیک شن و توی حسرت همدیگه ن.. شت!
شده مث 20 سال پیش که هیوک دنبال بهونه میگشت دونگهه رو بغل کنه..
لعنتی " قلبم توو دهنمه " رو چقد دوس داشتم! 😂😂😂😍

مایک این وسط از تعامل این دوتا عشق میکنه ها! 😂 جفتشونو مث کف دست میشناسه! 
بغض هیوک 😔 دونگهه حسابی دل بچه رو نرم کرده..
حالا هیوک سرد و بیروح فقط در حد حرفه, کی باورش میشه این هیوک, همون هیوک قبل از حضور دونگهه س ؟
همه چیز از این رو ب اون رو شده! 😜

علاوه بر مایک, دونگهه هم میرفته اریزونا ؟؟؟؟؟ ریلییی؟؟؟؟ عرررررر!

رفتن خونه!  بالاخره باز تنها شدن باهم!   o-<-<
خونه ی شیک و گرمش ,متناسب با سلیقه جفتشون..
کمد پر از لباسش..
تخت جدید و دو نفره..
سکوت و ارامش پر از دیوونگی بینشون..
لعنتییی حتی تیشرت هیوک که بازم دونگهه پوشیدش.. من مرررگ! 

درگیریای ذهنشون خیلی واقعی و قابل لمسه💙 
اینکه هنوز نتونستن دو کلمه درست و حسابی باهم حرف بزنن..
اینکه هنوز نشده همو بغل کنن..
این طول کشیدنا خیلییییی واقعیههههههه!!!!!!!! 😍 
هنوز جای مدنظرمو توو خونه پیدا نکردم که زل بزنم بهشون 😅
ب امید زودتر آب شدن یخ بینشون..
واای چقد مشتاقشم! :/ ولی نمیخوامم تموم شه فیک!  
شقاااا , دستت مرررسی لاو! 💙
سلام گلم خسته نباشی😙
ای جانم داریم به دوران عاشقی کردناشون میرسیم ، البته کم کم 🙄😅
الهی بگردم چه جو سنگینی دورشونو گرفته ، چه خجالتیم میکشن از هم🤤
در کل انگار هیوک خجالتی تر از دونگهست🤦🏻‍♀️
چقدرم که هیوک به مایک حسادت میکنه سَر بزرگ کردن و صمیمیتش با دونگهه ، خو توهم با بچه صمیمی شو زودتر حالشو ببر😂
موفق باشی 💪🏻💙
زمان آپ از آنچه ک فکر میکنید ب شما نزدیک تر است!!!
سلام😍💙 
عاغا بزارید من بمیرم برا تیپ دونگهه😍😍😍😭😭😭 
گلی که دونگهه به هیوک داد😍
بمیرم برا دوتاشون که خجالت میکشن از هم😭😭😭😭❤️❤️❤️ 
فقط اونجاش که هیوک به چشای دونگهه که نگاه کرد حرف خودش یادش اومد که به دونگهه گفته بود😍💙
خونشوووووون😍😍😭😭😭😭
تختشون😭😭😭😍😍😍 
لباس خواب دونگهه😍😍عزیییییزززممممم😭😍
عی خدا کی میشه اینا یخشون اب شه😭😢
پاسخ:
سلام الفم😻خوبی ؟ 
میذارم حلال عست😭 
عین دختر دبیرستاینیا ب دوس پسرش گل داد..من مرگ من هلاک 
حرفش ب خودش برگشت 😍💀
من انقد عاشق تایمای تو خونه بودنشونم ک دلم میخواد همش همونجا حبسشون کنم داستان تو خونه بگذره فقط.
به زودی به زودی 😎😎🔥
لنت لنت لنتتتتتت😑😑😑😑😭😭چقد خوبههههع...عاشق اون تیشرتممممم..هاعه لنتی!!!!هنوزم میپوشش😍😍😭اغا توروخدا بیشتر کنین صفه شو....خیلی کمه۲۲صفه😭😭ما خیلی گناداریم:((بیشتر بذارین تو هرپارت لدفاااااا😭😭😭😭💙💙💙💙
پاسخ:
خوبه ک خداروشکررر*-------* 
هیچ وقت فکرشو میکردی یه عدد تی شرت اینجوری بتونه با احساسااتت بازی کنه ؟😐😭
کجاش کمههه میانگین بیست صفحه خیلی عم خوب و زیاده ناشکری نکن-_- 
غصه نخو حالا مادر
سلام
تعریفایی که از هائه میکنن آدم دلش براش میره، بچه م همون‌جوری باشعوره
ای جون غذا درست می‌کنه برای عموش، مهربون
آخی هیوک حسادت میکرد دلش میخواست همه ی این روزایی که مایک و الکس تعریف میکنن خودش میدید راحت بودن هائه رو میخواد. ولی خب به نظرم تقصیر خودشه رفتارش جوریه که ه‍ائه یه جور دیگه فکر میکنم
بمیرم برای هائه ایندفعه هیوک ولش کرد دردش بیشتر بود براش
دیدار دوباره شون خیلی قشنگ بود ماریااا بچه های مایک الیزابت باحال بود
وای وقتی رفتن خونشون گفتم اینجا دیگه ابراز احساسات درست و حسابی داریم ولی.... الهیییی هنوز تی شرت هیوکو میپوشهههه این بچه آدمو دیوونه میکنه. آخرشم با بغض بچه م تموم شد 😢
ممنون گلم
پاسخ:
سلام ^^ 
چون میدونن هیوک الان هزار تا فکر تو سرش داره میخوان با گفتن حقیقت دلشو آروم کنن بهش ثابت کنن دونگهه هنوز همون دونگهه ی عزیز پنج ساله س و هیچ عوض نشده.
دلش خون شد..بیست سال پیش حتی دونگهه بخاطر این ک انگلیسی بلد نبود نمیتونس با مایک ارتباط برقرار کنه ولی حالا ب جایی رسیدن ک مایک از تموم احساسات هائه باخبره .و هیوک عاشقانه حسادت میکنه:) ب این ک مایک به دونگهه اندازه بیست سال نزدیک تره.ولی خودش شاید فقط بیست روز با دونگهه زندگی کرد.
خواهش عزیزم 💙~💙
خو من پرپر بشم واسه این دونگهه که بزرگم که شده انگار هنوز پنج سالشه.. معصوم و مهربون... 
تی شرت هیوکو بگو ای خدا... 
نه میخوام ببینم یعنی هیوک تونست بغلش نکنه نبوستش؟ اگه راه داشت که من با کله رفته بودم تو گوشیم دونگهه رو بغلش میکردم میکشیدمش بیرون از تو تختت نابخرد... و بععععد میبردمش تو تخت خودم😁😁😁😁 
من میدونم دیگه، هیوک تا سرویسمون نکنه وا نمیده که.. ای خدا...
دست گلت درد نکنه عزیزدل.. عالی تر از همیشه
تا قسمت بعد میریم که دق بنماییم آه
پاسخ:
هیوک تو بیمارستان از همین ترس داشت.ولی وقتی مایک از دونگهه براش تعریف کرد گفت هنوزم ب همون اندازه ساده و معصومه دل منم عین هیوک رفت براش .
اصلا تغییری نکرده فقط هیکل گُنده کرده😀
تونست ولی بعدا نمیتونه ک ..اصلا تا کی میتونه جلو خودشو بگیره بغلش نکنه ؟😍
فانتزی هاتو کجای دلم بذارم😂 اگه راس میگی بدزدش ببینم هیوک میذاره😂
مرسی عزیز دل. .فداا💞😻
سلام عزیزم خوبی؟✋🏻☺️
بخورم اخه این جو سنگین بینشونو😂😂چه نگاهی از هم میدزدن
یاد اون قهر معروفشون افتادم هرکدوم گردنشون سیصد و شصت درجه مخالف هم بود😂
اینکه از هم فرار کنن هم شیرینه اخه😂وای خندم میاد
مث نینی کوچولوها از هم دوری میکنن😂😂چقد دلم میخواست واقعا اینطوری تو این حال ببینمشون
ضعف کردم خب😍دونگهه رو اورده به میز چیدن دیگه 
قربون اون ملاحظه کردناش برم😭بچه ها مایکم که از منن نه!؟😂
فقط وقتی هیوک مث این مردای غیرتی گفت معلومه دونگهه میره خونشون😭😭
حسودی کردناشو از پارت قبل من پیش بینی کردما معلوم بود اصن
خونشون خدایا😭😭تیشرت هیوک
تیشرت هیوک
تیشرتش
تیشرت😭
مرسی ک هر پارت اعلام میکنی رسیدنشون بهم رو کش میدی تا ما دق کنیم😂
عالی بود این پارت از یوژال دیگ😂
نخسته نویسنده جان
پاسخ:
سلام یلداا مرسی تو خوبی ؟😎
اگه خوردنیهق منم میخوام 😂😂😂
عاخ از اون جوای یواشکی و نگاهای زیر چشمی و این جور حرفاس 😭😐😐😐🔥
اون ک دونگهه ی واقعیه عین چی قهر میکنه.دونگهه ی فیک ما قهر کردن بلد نیس فداش بشم :) 
اصن کدبانوعع این پسر.وقتشه شوهرش بدیم.نظرت چیه ؟ 
باشه از توعن اون بچه ها 😂😂 توام کراشت مایک بود ؟😂
وی موجودی حسود بود..وی ب مایک بهترین دوستش حسادت میکند..وی کلا آدم حسودیست.
🔥 
من همه چیو اعلام میکنم ک شما آماده باشین همیشه😂😂 
مرسی 
سلامت باشی🙆
  • الی ایونهه
  • سلام عزیزم
    من مردممممم دیگهههه😭😭
    جَوّ بینشون خیلی یه جوریه😭 البته بایدم اینجوری باشه و کاملا منطقیه ولی آخه قلبم تند تند میزنه 😭
    چرا باید واسه یه بغل کردن هم اینجوری له له بزنن ولی نشه😭
    همشم تقصیر هیوکه😑 دونی بچه همش سر حرف باز میکنه سعی میکنه طبیعیش کنه هیوک گند میزنه😞 میدونما حق داره خب ولی دل بچه رو شکست خبببب😭😭😭
    جووون به تخت دو نفره😎😎😎 بخورم آینده نگری دونگهه رو😁
    راستییییی چوکو کجاست؟😐😂😂 اخه من عاشق حیوونام خو .. نکنه مرده باشه؟😱
    لباس خوابشو پوشیییید😍😍😍 هیوکجه خیلی بدی😞 یه واکنشی چیزی خب😞 زدی تو ذوق طفلک معصوم😢 
    من‌نمیدونم چرا اولش که شروع میکنم یه پارتو بخونم میبینم اخ جون ۲۲ صفحه است .. بعد یهو میرسم صفحه ۱۹ و شکست عشقی میخورم😐😂
    خسته نباشی عزیزم ❤ حرفی نیست جز اینکه محشره 😍
    کاش زودتر چهارشنبه بیاد😢😢😢💔
    پاسخ:
    های بیبی 
    نمیر هنوز شیش تا پارت دیگه مونده 😭
    همین یه جوری بودن جو بینشون هی دل منو پایین میریزه من جر می خورم از شدت این احساسات غیر مستقیم و یواشکی ک میریزن تو دلاشون😭🔥
    نمیشه چون منطق دل هیوک میگه اگه بخوام ب همون راحتی قبل بغلش کنم کلا رنگ احساسات عوض میشه.میدونی ک چی میگم ؟:) میترسه ازین ک عاشق بشه .البته ک شده..خیلی وقته نصف راهو رفته.این دونگهه یه آدم غریبه نبود ک بخواد از اول روند عاشق شدنو باهاش طی کنه.دونگهه ی خودش بود.ک حالا فقط یه سال ازش کوچیکتره و هیچ محدودیتی واسه عاشق شدن نیس.
    چوکووو..تو پارت بعد می فهمی😢 
    واقعا دلش میخواست یه واکنش نشون بده ولی نتونس.☺💔
    از بس غرق داستان میشی سریع میگذره برات 😍
    مرسیییی خواهش میکنم 😙
    سلام خسته نباشی
    به همیشه عالی پر احساس دوست داشتنی
    وای خدا از هج خجالت میکشن هیوکی چه خوشحال شد که دونگه به اون مرکر می آمد پر از احساس بود عزیزم مرسی
    پاسخ:
    سلام سلامت باشی*-*
    اصلا روح و روانش پایین ریخت وقتی مایک بهش گفت دونگهه میومده اونجا پیشت.با اینهم تو رو نمیتونسته ببینه:)
    وای اصن عاشقانه زیبا بود 🌹🌹💖
    کم کم هیوک به اون جمله ای که خودش به دونگهه گفت الان قلبش بهش میگه اونی که عاشقش میشه خودتی خودت که هر بار نگاهش میکنی قلبت از زیبایش و مهربونی هاش میریزه دونگهه هیچ وقت نتونست لحظه های بودن با اون رو فراموش کنه کاش هیوک حرفاشو اینقد تو خودش نمیریخت و بهش میگفت که چقد دلتنگش بوده یه دنیا مرسی من به کتابای شعر علاقه دارم هر قسمتی که از پنج ساله میاد دوست دارم یه تیکه از اون رو تقدیمت کنم جانا 
    ای که تویی همه کسم 
    بی تو میگیره نفسم
    اگه تو رو داشته باشم
    به هر چی که میخوام میرسم .....❤🌹💎
    پاسخ:
    عاح آره مرسی ک اینو میگیی 
    هیوک یه درصد هم فکر نمیکرد یه روزی برسه ک اون جمله به خودش برگرده و خودش باشه اونی ک میوفته تو دام چشاى دونگهه..البته ..هیچ وقتم فکر نمی کرد وقتی بزرگ بشه چشاش قراره در این حد قشنگ بشه.:))
    اوهوم..هیوک رفت تو حافظه ی بلند مدت دونگهه ی پنج ساله..💛💚
    میدونستم این شعرا از یه کتابی آهنگی چیزی میاد 
    عالیه 💋😍✋
    سلام )=
    هر لحظه که میگذره صبر کردن داره سخت تر میشه
    اوههه ساعتارم کشیدن عقب دیگه خیلییییی دیر میگذره گریهههههه
    چرا این کوفتی استیکر نداره خب.
    شرمنده تا الان نظر ندادم کنکور است و خر بازیاش فقط اینکه واقعا فکر نمیکردم فیکی بتونه جای کال می رو برام بگیره الان پنج ساله یه دنیای دیگس برای خودش دوست دارم خط به خطشو بغل کنم شاید یذره بتونم حسی ک الان هیوک داررو درک کنم.
    فقط اینکه رقیب خودت خودتی لعنتی.
    لاو یو بیبی. استیکر بوس ابنباتی

    پاسخ:
    علیک سلام یاسی 
    بهتر.من ک با پدیده ی عقب کشیدن ساعتا کیف کردم.انگار یه ساعت بیشتر ب آدم وقت میدن.
    بی استیکری خیلی سخته😂 درک میکنم 
    عیب نداره عزیزم.کنکور خره -___- 
    ینی از کال می هم بیشتر دوسش داری ؟😍😍😍 
    مرسییییی لنتیییی😭💙
    من یه استاد تنظیم خانواده داشتم میگفت روی یه تخت خوابیدن همه مشکلاتو حل میکنه 😂😂😂 نگران نباشین هیوکو دونگهه ام روی یه تخت خوابیدن 😁👌
    بعدم این هیوک چقد سرده 🌬❄ من یخ زدم چه رسد به دونگهه ...
    مرسی از آپ منظمت عزیزم ❤ خسته نباشی 😍
    پاسخ:
    وای چ خوبه😂😂😂😻 
    ولی دونگهه و هیوک عین موش و گربه نیستن ک مشکل داشته باشن.فقط تو ابراز احساساتشون یکم معذبن ک اونم با رفع سوتفاهما حل میشه 😍😍💙
    خواهش میکنم عزیزم 😙💙
    احساس ترس هیوک از نشناختنش توسط دونگهه حالا تبدیل به ترس از بروز احساسات شده.
    دونگهه با تمام وجود و پوست و خونش منتظر هیوک بوده و انتظارش خیلی بیشتر از ابن برخورد سرد هیوک بود.
    البته که قابل درکه بعد از 20 سال با همه احساس غریبی بکنه.
    احساس میکنم مایک و الکس از عمق احساس دونگهه به هیوک باخبرن با همه تلاشی که دونگهه برا زنده نگهداشتن هیوک در اطراف و جان و تنش و فکرش داشته,البته منظورم ورای احساس علاقه عاطفی و عادی دونگهه
    پاسخ:
    آره دقیقا .زدى ب هدف.اول ترس داشت ک دونگهه اونو یادش نیس 
    ولی دید کاملا اشتباه کرده.حالا میترسه عین قبلا بهش ابراز احساسات کنه چون الان دیگه ابراز کردن یه معنی دیگه ای داره.و ازین میترسه.
    آره ایول اینم درست گفتی.مخصوصا مایک همه چیو میدونه.دونگهه بش همه چیو میگه پسره ی ناز و ساده *---*
    سلام شقایق خانم گل...خسته نباشی و ممنون بابت اینکه حواست حسابی به نظراتمون هست😍😍😍
    یه خسته نباشید هم باید به خودم بگم واقعا چشمام درد گرفت همه رو پشت هم خوندم ولی واقعا ارزشش رو داشت دو روزه تمام پارت ها رو بخونم
    عاقا من بمیرم برای دونگهه چی کشیده بچم تو این سال ها...
    هیوک رو که دیگه نگو...بخوابی بعد پاشی ببینی همه وجودت انقدر بزرگ شده...
    توصیفاتم که مثل همیشه عالیییی من هلاک اون تیشرت هیوکم که دونگهه هنوزم بهش وابسته اس
    منتظر پارت های بعدی ام..فایتینگ
    پاسخ:
    سلام عزیزم ..آره معلومه ک حواسم هست😻😻خواهش میکنم 
    ایوللل حتما خیلی بهت چسبید ولی از حالا دیگه هی باید انتظار بکشی ک آپ کنم 😀
    دوتاشون الان دارن واسه ی نزدیکی کوچیک له له میزنن ولی نمیرن سمت هم .این حس و حالو خیلی دوس دارم 
    مرسییی خب مهربون😻😻⭐💙
    سلام عزیز دلم محشر بود ❤❤😍😍
    حالا دو تا ادم اروم در کنار هم افتادن رفتاراشون ،با چشم حرف زدناشون که با نگاه کردن به هم حسشون رو به هم منتقل میکنن چقد هیوک خودشو به خاطر نبودش با دونگهه زجر میده اشکاش عین بارون بهاری هی خیس میشه هی خشک میشه فدای این همه احساساتش بشم که قلبش اینقد بی قرار شده عروسکش چقدر دوست داشتنی شده  در نبودش تغییر کوچیکی به خونه نزده ولی به جاش یه تخت بزرگ خریده که بتونن با هم روش بخوابن اون تی شرت که هیوک از کوچیکی تنش میکرد الانم تنش میکنه رو خیلی دوست داشتم چقد رویاییه که عشقشون به هم بعد این سال یه ذره کم تر نشده حتی بیشترم شده دستت نکنه عزیزم من همچنان منتظرم هیوک تیر خلاصو بزنه اخه دلت میاد هیوک عروسکت جلوت باشه چیزی بهش نگی 🔥💖💋💋
    پاسخ:
    سلام مرسییی فائزه 💞💞 
    تو این قسمتا..تا خوده قسمت آخر همش همینجوریه..حالا دیگه همش حس عاشقانه س..فقط غیر مستقیم و یواشکیه .واسه همین این پارتا رو دوس دارم حتی با این ک تو سوتفاهم و معذبی گیر کردن و از همدیگه دوری میکنن .حتی یادشه تی شرته رو باید بعد از بیدار شدن در بیاره ولی نمیدونس چرا..شاید چون خیلی کوچیک بوده ی چیزایی رو یادش رفته ولی اون چیزاییوکه باید یادشه..
    خواهش میکنم گلم^^
    سلام خوبی؟  
    عاقا من بغل میخواستم تو این قسمت... یه بغل کوچولو که دل دونگهه ام گرم بشه خب 😔یه سوال سر چوکو چه بلایی اومده؟؟ 
    پاسخ:
    سلام عزیزم 
    به اونم رسیدگی میشه در آینده😻😻😻 
    تو پارت بعد هم دونگهه راجب چوکو میگه 
    خدا 😭 قلبم پوکید😭😭😭😭😭😭😭خیلی ممنون
    پاسخ:
    فدایت😭😭😭💞
    عاخ شقا
    عای
    لعنتیییییی
    یعنی کللللل این دو پارت درک کردن حس هیوک برام سخت بود
    میدونی کجا درک کردم دقیقا چه حسی داره؟؟؟؟
    دقیقا اون لحظه ای که تو اتاق بودن
    هیوک تازه تختشونو دید
    و تو اون لحظه و فکرای هیوک و توصیف کردی...
    یعنی قشنننننگ درک کردم چی میکشه
    فک کن یکی که پنج سالشه
    تو بغلته
    داری بزرگش میکنی
    حست اونقدر بهش زیاده که همش تو بغلته
    میبوسیش
    نازش میدی
    دین و دنیات شده
    یهو بخوابی بلند شی بیست ساااااال بزرگ شده باشه
    مسلمه که ادم موذب میشه برا بغل گرفتنش
    برا ناز دادنش
    بوسیدنش
    و خب اون دیالوگ قدیمی و دیوونه کننده ی هیوک که الان گریبان خودشو گرفت
    ""یه روزی بزرگ میشی و با همین چشمات یکیو دیوونه میکنی و هاشق خودت میکنی""
    😭😭😍😍😍😍🤭🤭🤭🤭
    ای بیچاره هیوک
    خودت اسیر شدی
    خودت دیوونه شدی
    خودت عاشق شدی
    خبر نداری
    الهی من بمیرم برا اون لحظه ای که دید مایک به جای خودش همدم استرس دونگهشه
    مایک به جای خودش ارومش میکنه
    اونم برا چی؟
    برا دیدن خودش
    حسودی کردنم داره
    مگ میشه نداشته باشه؟؟؟
    و خب تا کنار بیاد با تمام این حساش کلی طول میکشه
    تا بخواد دوباره به دونگهه نزدیک شه
    احساساتشو تفکیک کنه
    بفهمتشون و باهاشون کنار بیاد
    همه زمان بره و سخت
    از اون طرفم دونگهه
    بچه ی بیچاره از پنج سالگی چشم به راه بوده
    چشم انتظاری خیلی سخته
    خیلی
    انتظار کسی و که دین و دنیاته
    کسی که تو رو ساخته
    کسی که شیرین ترین لحظاتت باهاش بوده و یه شبه ولت کرده رفته
    نه به خواست خودش
    به اجبار
    یه اجبار تلخ و در عین حال شیرین🤭😭
    بچم کل تایم تو اون خونه با هیوک زندگی کرده
    با یادش
    با بوش
    با لباساش
    خدایا هنوز همون لباس خواب و میپوشه
    حالا دیگ فیکش تنشه😭😭😭😍😍😍😍😍🤭🤭
    بیست سال تحمل دوری و انتظار برای دسدن دوباره اونقدر سخته که خدا میدونه ولی این معجزه کوچولو همشو تحمل کرده که بازم بتونه تموم اون لحظات قشنگو دوباره با هیوک تجربه کنه😍😍😭🤭
    هیوکی زود خوب شو
    زودتر با همه چی کنار بیا
    دونگه بیست سال صبر کرده
    حالت که جلوشی
    پیششی
    تحمل دوریت سخته
    خیلیییییی سخته
    تو خواب بودی هیچی نفهمیدی
    این بچه استخون شکسته زیر این بار
    زود خوب شو هیوکی
    خسته نباشی شقایقمممممم
    نفسی
    پررررر قدرت ادامه بده
    زودی زودی آپ کن ما کیف بکشیم
    لاو یووووو بیشتر از همیشه
    💋💋💋💜💜💜💜💜
    پاسخ:
    مه*-* 
    میدونی اگه خواننده هام شخصیتا رو درک کنن و ب احساساتشون احترام بذارن و براشون صبر کنن دیگه واقعا هیچی ازشون نمیخوام..خیلی دوس دارم این حس خو گرفتن با شخصیتا داستانو.
    به همین سادگی نیس مهتاب.همه دلشون میخواست هیوک ک اومد تو خونه تخت و اتاق و اینا رو دید ذوق کنه و دونگهه رو بغل کنه ببوسه ولی نیس ب این آسونی..اون دونگهه ای ک هیوک بی بهونه بلند میکرد بغلش میکرد و ماچش میکرد یه بچه بود.از شیرینی و عزیزیش و علاقه ش ب اون بچه اینکارو میکرد ولی حالا همون بغل کردنا..نگاها و بوسه ها کاملا معنیشون فرق میکنه چون دونگهه شده هم سن هیوک..همون معنی ممنوعه.همون عشق.خب اونوقت هیوک جرات داره اینکارو کنه ؟ با این ک دلش میخواد اینکارو کنه! ولی میترسه چون فکر میکنه اشتباهه! 
    یادته گفتی هیوک ته شخصیت سردش چقد مظلومه؟ دقیقا تو این پارتا داره مظلومانه میریزه تو خودش و به روی خودش نمیاره چقد دلش انجام کارای گذشته رو میخواد.
    تازه ب غیر از تمام اینا اگه خودمونو بذاریم جای هیوک وحشتناکه چون هیوک هیچی از گذر زمان حس نکرد چون خواب بود بعد بیدار شد دید یهو دونگهه شده بیست و پنج سالش.خب قطعا معذبه .
    دلش میخواد بغلش کنه و ببوستش.خیلی دلش میخواد اما معذبه :)💞 
    اما بدبدختی اینجاس ک دونگهه با این اوصاف فکر میکنه هیوک ازش بدش میاد چون هیچ واکنشى بهش نشون نداده.این دوتا لعنتی عزیز الان فقط تو سوتفاهمات گیر کردن .
    آفرین دقیقا..عاشق شد خودش هنوز نفهمیده.چون اونی ک عاشقش شده دونگهه ی خودشه و فک میکنه این حس از سر علاقه س.ولی عشقه.
    بیست سال پیش خیلی کوچیک بود برا همین مایک مرتب هفته ای یکی دوبار میوردش 'خونه خودشون' چون اونجا راحت تر میتونس بخوابه .بزرگتر ک شد نوزده بیست سالش شد دلش میخواست خودش تنها بیاد تو اون خونه زندگی کنه .با این ک ز یادم واسه رو پای خودش و ایستادن مرد نبود ولی رفت.رفت و تو اون خونه تنها زندگی کرد.با یه آدم خیالی که بیست سال منتظرش بود زندگی کرد و حالا اون برگشته . معلومه ک تو دلش غوغاس😍 بریم جلوتر احساساتشو می فهمیم بیشتر.
    مرسی عزیز دلم 💞 لاو یو تو مهربونم💙💙💙💙
    🤗شقااایق جونم عالی بوداااااا .....ینی فوق العاده....
    من عاااااااشق تکرار شدن لحظه هااام ....لعنتی ی حس و حال دیگ ای داره....
    هائه بچم چ خجالتی بووووود.....البته بیشتر شوک شده بود ....خیلی یهویی بود
    اونجایی ک هیوک یاد این جمله 'وقتی بزرگ شی با همین چشات یکیو جادو میکنی دلشو میبری و عاشقش میکنی.....' با خودم میگفتم هیوک جان اون ^یکیو^ خودتی جانم ....
    واااااا اونجایی ک هائه رفت جلو و گل داااااد 😭😭😭😭منم دوس داشتم بغل کنهههههههه😭😭😭دوس داشتم اب میشدم میرفتم تو زمییین 
    یا اونجایی ک مایک از هائه میگفت 😢😢😢 منم مث هیوک شدم اشکم لب چشممه منم گریه میکردم 😶😂 
    (غرق شدم قشنگ تو فیک نجاتم بده 😐)
    وقتی مایک از هائه پرسید ک تو ام میری هیوک سریع گفت معلومه ک میاد چقدررررر ذوق کردم (بی جنبه نیستممممممم)
    وااای اینجاااااش ' اینبار سقف بالای سرشان محدود تر از آسمان بود و با هر نفسی ک هر کدامشان میکشیدند دل دیگری پایین میریخت...' خیلی خوووب بود
    رفتن خونشون ،رفتن خونشون 💃💃💃💃💃💃(ریتمیک بخون💃)
    چقدرررر دوس داشتنی بود تغییرات خونه اینک هائه تو همه چی ب سلیقه هیوک اهمیت میداد ،یا اینک برا هیوک هم لباس میخرید 😢 این قسمتش خیلی بغض داشت ،اینک‌هائه با هیوک تو خیالش زندگی میکرد 😢
    'خوش اومدی.....~~~
    خیلی دلم میخواست اینو بهت بگم...خیلی منتظرش بودم'😢😢
    تخت دونفرههههههه....بچم چقدر عقلمنده (😐 عقلمند = خیلی باهوش و عاقل و ریز بین از کلمات خودمه!!!!)
    هنوز تی شرتشو داااااشت 😍😢 'عادت دارم وقتی بیدار میشم درش میارم'😢
    هیچوقت فکر نمیکردم از چینش (همون دیزاین دکور 😐) سه تا کمد این همههههههههه ذوق کنم!!!!


    عااااح شقایق جونم از فردا باید برم دانشگاه....😭😭😭 آغاز بدبختی 😭😭😭 و تکرار این دیالوگ از سمت مامانم *اگ درساتو هم همینطوری بخونی/میخوندی....)
    دوباره 7 صب تا 7 شب 😭😭😭
    کلاسا 24ام شروع شد نرفتم فردا دیگ باید برم 😭😭😭😭😭 
    مکن ای صب طلوع....

    مرررررررررسی ی عاااالمه جان دلم ❤😍
    (فک نکنم دیگ نیازی باشه بگم ک چقد منتظر ادامش هستم !!!! )
    پاسخ:
    مرسییی نیکم😻😻😻😻😻 
    اوعدتازه کلیییی دیگه تکرار لحظات داریم..بازسازی صحنه های هیوک با دونگهه ی پنج ساله با بیست و پنج ساله :)))
     اصلا همونجا ک اون جمله رو به دونگهه ی پنج ساله گف من میدونستم چند سال دیگه این بلا سر خودش میاد و منظورش هیچ شخص سوم دیگه ای نیس.
    عین دختر دبیرستانیا هول کرده بود انگار میخواس ب دوس پسرش گل بده😻😻 تو اصلن خودت گلی میشه خودتو تقدیم کنی و شاخه گل واسه من تقدیم نکنی ؟-___- 
    لب چشمه گریه کردی ؟😂😂
    اصلانم بی جنبه بازی نیس تو این پارتا این عر زدنا همه منطقیه من خودم پا ب پات ذوق میکنم ییاااا😭
    عاح آره تو ماشین حتی صدا نفسا همو میشنیدن بس ک ساکت بودن.
    جالب اینجاس هیوک ک نسبتا حساسه همه چی ب سلیقه ش بود .مثن سلیقه دونگهه تو لباس انتخاب کردن براش قشنگ ب نظر اومد.
    خونه ک دیگه هیچ..باید پاشه بره تراسم ببینه.
    عقلمند😀😀💞یاد گرفتم 
    فک کن یادش نیس چرا هر صبح بیدار میشد لباسه رو در میورد ..فقط یادش بود ک باید اینو درش بیاره ک خراب نشه.
    اح مدرسه و دانشگاه شروع شده نبینم نیاین اینجا😭😭 من هیچ بهونه ای قبول نمیکنم.هر چقدم کلاس داشته باشین آخر شب ک دیگه میتونین بیاین بخونین😢 
    خواهش میکنم عزیزم..خواننده ی کنجکاو و همیشه در انتظار مننن
    نظرم کو الان?
    پاسخ:
    نمیدونم 😐
    سلاممممم
     وای خیداااااا چقده این جمع خانوادگیشونو دوس دارم خوداااااا😭
    الهیییی مایک دوتا بچه داره وای حتما پسرش خیلی خوشگله فاک :|
    اصن عاشق اون دونگه لنتیم که هی میخواست حواسش به هیوک نباشه ولی نمیتونست😖
    اه خیدا قلبش تو دهنش بود 😭 منم جات بودم همین حسو داشتم :| 
    اولاش احساس کردم هیوکش زده به برق که با هائه صمیمی نمیشه بد فمیدم نه نمیتونه مث قبل باشه خیدا😖 میرفتی جلو اون موجود کیوت عچلو انقد فرشارش میدادی بترکه این حرفا چیه عاموووو:| 
    اه خیدا موردم برا حسادت لنتیش کههههه😖 جذابب:| 
    اصن عاشق مایکم که انقده فمیده اخ لنتی خیلی خوبه هیوکو از خودش بهتر میشناسه 😖 
    عمو رو خیلی دوست لنتی خیلی دوست داشتنیه❤ خدایا یدونه ازین عموها عنایت بفرما :| ❤
    فقط اون تیکه که مایک به دونگه گف تو میری خونه یا اینجا میمونی هیوک بلافاصله گف معلومه که میاد 😖😖😖❤❤❤وای ژاااننن تو فقط حرف بزن :| 
    الهی برگشت خونش 😖 دید همه چیز همونجوریه خیدااااا عزیزم هائه😖
    فقط یه چیزی یکمه با هم سردن :|  🤔  
    الهی بچم هائه کمد هیوکو پر لباس کرده بود خیدا😖
    لباس هیوکو باز تنش کرده😭 مردم برا این لنتی که😭 
    یعالمه عز زدم خخخخخ بی صبرانه منتظر گرم شدنشون با همم 😂❤ ماچ ماچ

    پاسخ:
    سلام علیکممم 
    منممم همینطور..مخصوصا الان ک تعدادشون بیشتر شده..بچه های مایک .
    بچه های تو شکم ماریا ..اصن خوده ماریا ک الان خانم شده و حامله س یه حس و حال خوبی داره😻
    خوشگل ک هس..خیلی ام شبیه خودشه:)) 
    عاشق هیوک نیستی ک خی میخواست حواسش ب دونگهه باشه و بود ؟:) 
    بپوکم برا قلب نازت ک انقد راحت اعتراف میکنی 😭💞 
    چطور میتونه باهاش صمیمی نباشه در حالی تو دلش داره میمیره واسه این دونگهه کوچولوی بزرگ شده ش? فقط داره مخفی میکنه حسشو.ک اونم دلیلی داره.
    معلومه ک میاد خونه..اونجا خونه خودشونه "خونشون" 😍 
    کجا یکم سردن ؟😐 خیلی سردن😂 
    بعدا داغ میکنن تو نگران نباش .ینی هیچ کدومتون صبر ندارینااااااا .منو دق دادین 

    فدات ماااچ😍
    سلاااااام....خدااااامن چی بگم این پارت هرتیکه روکه میخوندم یه داااااد میزدم وسطش😂😂😂والاااااا😂دونگهههههههههههه😢😢😢😢😢چقدههههه آخه خوبههههه اییییییین بشررررر😍😍😍😍...هیوووووک توروخدادونگهه روببغل😢گوناااااااه داررررررره😢😢😢😢😭😭😭😭😭عررررتیشرتهههههههه😢😢😢ب فنارفتم 😭کت وشلواردونگهههه😭واقعادرکش سخته😭سختیایی ک دونگهه توانتظارکشیده😢😢😢😢براهیوکم سخته بچه پنج ساله کیوت حالاشده این ژذااااب😢😭😭😭...خیلیی عررررزدم عاااااااااااااااآلی بوووودشقا👍خسته نباشیییییییییییی😽💙💙💙
    پاسخ:
    سلام شرررررر 
    از ذوق و اشک شوق داد میزدی یا نه ؟😂😂😂💙 
    دونگهه هم خیلی دلش میخواست..یه بغل:)) 
    ولی صبر میکنه .حتی دم نمی زنه.هر چقدم دلخور شه عین عادت همیشگیش لبخند میزنه و ساکت سرشو میندازه پایین.
    فدایییییت سلامت باشییییی😽😽😽
    عاقا😭😭😭😭عررررر
    شقایق چقه دلمونو آب میونی اخهههه
    ای جان هاعه قشنگم😭😭😭چقدددد نازه اخه واقعا چقد نازه کلی بزا هیوک لباس نو گرفته بودددد😭😭😭😭😭😭
    اخه این چ وضشه؟بچه انتظار داش بره بغلش کنه 😭😭😭میدونی چقه تصور کرده بود این لحظه رو😭😭😭
    حالا وسط فیک من دلم برا سارا کوچولو رف ک هیوکو نگا میکرد ای جونننن
    فیکات مث فیلمه دیگ قشنگ میبینی همرو😭
    عاقا قسمت بد کاش حداقل یکم بغلش کنه هاعه رو بچم دلش گرفته ای جانننن حتی تو سکانسا اخر حس میکردم بغضشو میبینم 😭😭💙💙
    مررررسی شقایقققق
    پاسخ:
    سلامت کو عزیز دل ؟😂 
    اصن همتون با گریه وارد میشین سلام کردن دیگه بماند😂😂😂 
    اصلا یه زندگی کاملو آماده کرده منتظر هیوک تو خونه زندگی کرده بزرگ شده.دیگه لباس خریدناش ک هیچی نیس در برابر این احساس قشنگش:))) قربونش برم 
    وای سارا خیلی کیوت کوچولوعه.ازون توپولوها ک هنوز نمیتونن راه برن.سفید و بلوووند عاخ 
    تو نگران نباش همه چیو بسپر دست من.اگرم نذارم ب این زودی بغلش کنه مطمئن باش از دلش در میارم ی جای دیگه .
    خواهشاااات^^
    واهاهاااااای چقدر هیجان انگیز شدههعهههه 😍😍 
    هیوک چرا دونگهه قشنگشو نمیچلونه 😭 عزیزم بیچاره اینهمه منتظرش مونده بود 😭😭😭 الهی بمیرم خیلی دونگهه نازه فرشته س اصن 
    وای معذرت میخوام هفته پیش تو شرایط عجیب غریبی فیکو خوندم فراموش گردم نظر بذارم خیلی اکن لحظه که دونگهه گریه کرد و قبلش گه گفت تو همه زندگیمی قلبم لرزید 😍 خیلی دونگهه رو دوست دادم خییییلییییی هیوک چطور میخواد عاشقش نشه اصن مگه میشه؟؟؟ 😅💙💙💙
    ممنون از آپ 💙💙💙💙😗
    پاسخ:
    اوهوم .عاشق این پارتام😻 
    تا منظورت از چلوندن چی باشه😂😂 تو پارتای آینده میچلونه بابا شما ی ذره صبر داشته باشین 
    انقد بی طاقتین ک زبانم قاصره👹
    اشکال نداره بابااا..الان ک اومدی😻 
    تو بگو هیوک مگه میتونه عاشقش نشه ؟ 
    فدایت😽😽
    والاای خدا خفهههه شدم اصن از استررررس
    واااای اونجاش که دونگهه گفت قلبم توو دهنمههه قلب منم توو دهنم بود😱😱🤦🏻‍♀️
    الهییی بمیرم برا جفتشووون جفتشونم مظلووومن اصن 😭😓
    خستههه نباشی😍🙊
    پاسخ:
    میخوام بمیرم براش ک انقد راحت ب مایک اعتراف کرد ک بخاطر هیوک قلبش داره میاد تو دهنش.
    اون قلبو باید در آورد از سینه کباب کرد خورد😭😭💙
    سلامت باشی😍😍
    شرمنده من چند روز مسافرت بودم و نتونستم قسمت قبل رو تموم کنم ,این بار قبل اینکه بخونم اومدم تشکر کنم 

    پاسخ:
    دشمنت شرمنده عزیزم.خواهش میکنم 💞
    اقا یعنی چی من بغل میخواستمممممم دوباره مداد دستم بود از حرص اینکه انقد هی هیوک هیچ غلطی نکردو اون بچه مرد از انتظار پرتش کردم مدادرو😂😂یعنی چی بابا اخه من دارم حرص میترکمم الان
    بمیرم برا دونگهههه اخه 😭😭😭
    عزیزم هیوک حسودیش میشهههههه😭😭😭😭😭
    حداقل خوبه این یدونه کارو کردو دونگهه رو یبا خودش برد ۶یوک چندش😑😑😑 
    پاسخ:
    صبر کن صبررررر😍😍😍 دفعه دیگه خودکار بگیر دستت ببینم چکا میکنی 😂😂😂 
    بابا حرص چرا آروم باش😐😐 هیوک یکم زمان میخواد .نمیشه ک ب همین سرعت پاشه بره بغلش کنه.
    معلومه ک میبرتش خونه..اما...چندش ؟😐
    دونگهه رو بدین من برم 😭😭 بچه مظلومممممممم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
    پاسخ:
    نمیدم صاحاب دارهههه
    چ حس بدیه بد این همه مدت انتظار سر دانلود فیک شام صدات کنن:)
    میرم ک کوفتتتتتم شه😭
    پاسخ:
    اگه فرصت داشتم زودتر آپ میکردم TT
    نوش جونت شه:|
    انیووو😍
    وااااای اصن دلم نمیاد بخونم دوست ندارم زود تموم شه 😶
    تو چ میکنی با ما نویسنده جان 🤦🏻‍♀️
    پاسخ:
    هااای 
    بخون انقد خودتو عذاب نده مادر
    ژااان*-*
    برم به خدا برسم و برگردم 😭
    پاسخ:
    ژوون *-*
    برم بمیرمو بیام😲😲😲
    پاسخ:
    نه به این زودی XD

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی